Web Analytics Made Easy - Statcounter

همشهری آنلاین - فرشاد شیرزادی: این گروه بعدها با خود فکر کردند اگر بخواهند بر حرفشان پا فشاری کنند، لاجرم باید متکایشان را بگذارند جلوی در و آنجا بخوابند! امرایی برای ترجمه و معرفی آثار کارور حتی با تس گالاگر، همسر ریموند کارور هم مکاتبه کرد و از قضا همسر این نویسنده معاصر آمریکایی در نامه‌ای بلندبالا با نهایت احترام پاسخ امرایی را داد و از او برای ترجمه آثار همسرش به زبان فارسی تشکر کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

گپ و گفت خودمانی ما را با او بخوانید.

ترجمه کارور برای ماندگاری کارنامه ادبی شما کافی است. نویسندگان دیگری را مانند مایکل اونداته و طاهر بن جلون هم به فارسی‌زبانان معرفی کرده‌اید. این انتخاب‌ها چگونه شکل گرفت؟ آیا خودانگیخته بود؟ چون معمولاً تجربه سال‌های اخیر نشان داده نویسنده‌ای که جایزه می‌برد، ذهن مترجمان را به سوی خود می‌کشاند تا آثار آنها را ترجمه کنند اما آن زمان که شما کارور را ترجمه کردید، چندان خبری از این نویسنده آمریکایی در ایران نبود و در یک کلام باید بگویم تقریبا ناشناخته بود.

آشنایی با این نویسندگان را بیشتر مدیون استادانم بودم. به طور مشخص اگر بخواهم نام ببرم، درباره ریموند کارور باید بگویم استاد فقیدی داشتیم به نام خانم دکتر مریم خوزان که یک مجموعه هم ترجمه کردند به نام «از این زمان، از آن مکان». این کتاب یک مجموعه داستان بود. البته در دانشگاه داستان‌های کارور را به ما درس می‌دادند و از آنجا با این نویسنده آشنا شدم و بعدها شروع به ترجمه آثارش کردم و سپس آثارش به فارسی ترجمه شد. این مقدمه‌ای بود تا با نویسندگان دیگری هم ارتباط برقرار کنم.

آن دوره ارتباطات مثل امروز آسان نبود. چگونه آثار شاخص نویسندگان را پیدا می‌کردید؟

درست است. آن دوره مثل حالا نبود که ارتباطات آسان است. باید کتابی را پیدا می‌کردیم و تا آن کتاب به دست ما برسد، یکسال طول می‌کشید یا باید انتظار می‌کشیدیم که دوستی اگر سفری می‌رود و از ما بپرسد شما چه چیزی می‌خواهید؟ و ما هم دست آخر بگوییم اگر زحمتی نیست فلان کتاب را برایم بیاور. طرف مقابل هم معمولا با لحن خاصی می‌گفت: «آخر کتاب؟ کتاب هم شد کادو؟» البته این رویه به مرور زمان عادت شد. امروز موقعیت‌ها واقعا فرق کرده. می‌توانیم خیلی ساده کتابی را سفارش دهیم و با خود نویسنده در ارتباطیم. خیلی وقت‌ها کتاب را نویسنده خودش برایمان می‌فرستد و گاهی این ارسال پیش از انتشار اثر به زبان اصلی است. کتاب هنوز در بازار نیست اما در دست ماست و گاهی وقت‌ها کتابی را می‌خوانیم که اینجا قابل چاپ نیست و صرفاً لذت خواندنش را می‌بریم و گاهی هم با بعضی از دوستان در خواندن بخش‌هایی از آن کتاب شریک می‌شویم اما متأسفانه چاپ نمی‌شود. گاهی هم کتاب هیچ مشکلی ندارد و در اداره کتاب گیر می‌کند. دنبال مشکل می‌گردند و مشکلی پیدا نمی‌کنند. فکر می‌کنند اگر فلان کتاب مشکل ندارد باید بیشتر بخوانندش. همه این مسائل دست به دست هم می‌دهد تا کتاب دیرتر از موعد منتشر و وارد بازار شود.

شما حتی با تس گالاگر همسر کارور مکاتبه داشتید. این ارتباط‌ها با طاهر بن جلون هم بوده. وقتی دست به چنین کارهایی می‌زنید، چنین نیست که گویی خودتان مزد کارتان را گرفته‌اید؟

چرا! اما مشخصا درباره کتاب «شبح آنیل» باید بگویم ما خیلی تلاش کردیم تا پس از انتشار کتاب رضایت مایکل اونداته را جلب کنیم اما رضایت نداد. من هم کار را ترجمه کرده بودم و بنابراین منتشر شد. طاهر بن جلون هم خوشبختانه آثارش با ترجمه‌هایی که انجام شد، شناخته شد و مترجمان دیگری آثارش را منتشر کردند. اخیرا هم رمان «تأدیب» او به چاپ رسیده که نشر برج آن را منتشر کرده و البته کپی‌رایتش را هم خریده‌اند. من البته در زمانی که اصلا نمی‌شد کپی‌رایت خرید، رضایت کامل این نویسنده را جلب کردم. «تأدیب» از زبان فرانسه توسط مترجم دیگری چاپ شده و کپی‌رایتش را هم خریده‌اند.

برخی مترجمان جوان سراغ نویسندگانی می‌روند که کتابشان سر و صدا کرده یا نوبل گرفته‌اند. آنها فکر می‌کنند اگر دست به چنین کاری بزنند به نام و نان می‌رسند اما شما هیچ‌وقت چنین رویه‌ای را دنبال نکردید. نویسندگان را معرفی می‌کنید، پیش از آنکه جایزه بگیرد یا در ایران به همین واسطه‌ها (یعنی جوایز) شناخته شوند. توصیه‌تان به جوان‌هایی که می‌خواهند یک‌شبه ره صد ساله بروند چیست؟

البته «مترجم جوان» یک تعریف است برای مترجمی که وارد عرصه ترجمه شده است. هم نیروی جوانی است که وارد کار شده و امکانات گسترده‌تری در اختیارش است و به نسبت از مترجمان میانسال یا پا به سن گذاشته مثل من انرژی بیشتری دارند. در مجموع به عنوان صفت مثبت به مترجم جوان نگاه می‌کنم. مترجمان جوان هم می‌دانند که در این راه نان چندانی نیست اما شاید حتما اگر کارهای درخشان ترجمه کنند، طبعا نام ماندگارتری پیدا می‌کنند.

اهل ادبیات هستید و اهالی ادبیات کمتر به فضای مجازی ورود دارند. در اینستاگرام بیش از ۱۰۰ هزار فالوئر دارید. کامنت‌های شما هم باز است و هر کسی نقدی می‌کند. پیشبرد کار هنری‌تان و نوشتن و حضور در فضای مجازی به روحیه نقدپذیری شما بازمی‌گردد؟

روحیه نقدپذیری در واقع نکته‌ای نیست که آدمی بخواهد پزش را بدهد. کسی که کار می‌کند کارش در معرض دید دیگران است و حق دارند اگر اشتباه و خطا می‌بینند، آن خطا را بازگو و اعتراض کنند. اگر آن نقد بجا باشد من مترجم یا علاقه‌مند ادبیات باید آن را به جان بخرم و از آن، در یک کلام استفاده کنم. فضای مجازی فضایی است برای تبادل افکار. البته خودتان هم دیده‌اید که فضای مجازی را برای ترویج و گسترش ادبیات استفاده می‌کنم. کتاب نویسندگان و مترجمان را معرفی می‌کنم. راجع به رفتارهای مدنی اهل قلم گاهی مطالبی را قید می‌کنم. همه اینها در حاشیه ادبیات و گاهی در متن ادبیات قرار دارد. گاهی بخشی از قصه را در فضای مجازی به اشتراک می‌گذارم و مردم هم می‌بینند و نظر می‌دهند. به گمانم چنین کارهایی بخشی از کار نویسنده و ادیبی است که می‌خواهد با مخاطبش در ارتباط باشد.

روابط عمومی گسترده دارید. افراد زیادی با شما ارتباط دارند و دوست‌اند. گویی امرایی دو نفر است. یکی ترجمه می‌کند و با روابط عمومی بالایی که دارید به فراخور روز و ماه و سال هفته مطلبی از نویسندگان مختلف منتشر می‌کنید.

نه، یک نفرم. بخش قابل توجه آن به مدیریت زمان برمی‌گردد.

چگونه زمان را مدیریت می‌کنید؟

البته در حال حاضر چون بازنشسته‌ام فرصت بیشتری دارم و در یک سالی که کرونا بود و امکان خروج از خانه به خاطر خطراتی که در محیط بیرون بود، کمتر شد، فرصت بیشتری در اختیار دارم.

با چه انگیزه‌ای وارد عرصه ترجمه ادبیات شدید و امروز پس از گذشت سالیان و تجربه‌اندوزی‌هایتان در ذهن و زندگی‌تان این انگیزی بر چه مداری است؟

علاقه‌ام به ادبیات و علاقه به اشتراک گذاشتن مفاهیم... اسمش را می‌گذارم، کشفیات برای مخاطبان ادبیات فارسی است. این انگیزه‌ام بوده و از ابتدا علاقه داشتم و بعدها این انگیزه پررنگ‌تر شد.

داماد بزرگ شما آبتین گلکار مترجم روسی است و پدرش مترجم فرانسه بود. امیلی دختر بزرگ‌تان روزنامه‌نگار، مترجم و منتقد است و نیلوفر، دختر کوچک‌تان هم ترجمه می‌کند و کتاب دارد. آیا فکر نمی‌کنید اینها به خودی خود شما را در یک جامعه آماری خاصی قرار می‌دهد؟ مثل جامعه آماری پزشکان یا وکلا؟ وقتی کنار هم جمع می‌شوید درباره چه چیزهایی بیشتر با هم حرف می‌زنید؟ ادبیات یکی از معیارهای سخنان شما با اهل خانواده است یا نه مثل بسیاری از مردم بیشتر درباره زندگی صحبت می‌کنید؟

آنها زندگی و هویت مستقل خودشان را دارند. هویت‌شان جدای از روابطی که با من دارند تعریف می‌شود. کار می‌کنند و گاهی وقت‌ها دور هم جمع می‌شویم و درباره مباحث ادبی هم بحث می‌کنیم. اینکه چه کتابی خوانده‌ای یا آثار کدام نویسنده را دیده‌ای و مثلاً کدام نویسنده جایزه برده. در کنار صحبت‌های دیگر این حرف‌ها هم هست. معرفی آلبوم موسیقی و معرفی یک فیلم درخشان در صحبت‌های ما همانطور که در صحبت‌های دیگران است در حرف‌های ما هم به سادگی دیده می‌شود.

مجموعه مشغله و ذهن و زبان شما، شما را در یک جامعه آماری خاصی قرار می‌دهد؟

جامعه آماری انسان!

درست است که اسدالله امرایی آستانه تحملش در برابر ناسازگاری‌ها و دشواری‌های ناگزیر زمانه بالاست؟ این را در چه نوع تربیتی می‌بینید؟ اینکه فرزندی بودید که از مدار جنوب شهر برخاستید و خودساخته بودید؟

به هر حال آدمی در زندگی‌اش فراز و فرود دارد. باید سعی کند در برابر ناملایمات تا جایی که می‌تواند خودش و اطرافیانش را حفظ کند. طبعاً من هم عضوی از این جامعه هستم. همه مشکلاتی که در جامعه وجود دارد، برای من هم هست و نمی‌تواند روی من تأثیر نگذارد. به هر حال من هم می‌خواهم در این جامعه زندگی کنم و راحت زندگی کنم. غیر از اینکه خودمان راحت زندگی کنیم، باید طوری باشد که دیگران هم راحت زندگی کنند. چون فقط من نیستم. من نمی‌توانم در خانه‌ام بهترین غذا را بخورم و همسایه‌ام گرسنه باشد.

به عنوان یک شهروند اهل فرهنگ، رمز سالم زندگی کردن شما در چیست؟

سلسله‌ای امکان‌ها و مسائل است که فرمول‌بردار نیست. چنین نیست که برای رفتن از نقطه A به B یک خط مستقیم بکشید و آن را طی کنید. به هر حال در موقعیت‌ها و شرایط مختلف قطعا آدمی رفتارهای متفاوت خواهد داشت و از شیوه‌های مختلف استفاده می‌کند.

کد خبر 588508 برچسب‌ها ادبیات ترجمه مترجمان

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: ادبیات ترجمه مترجمان جامعه آماری فضای مجازی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۱۹۸۱۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دستگیری شاهرخ‌خان در تهران | ناگفته های شاهرخ خان در گفت و گو با همشهری آنلاین

همشهری آنلاین - الهه فراهانی : سردار علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی پایتخت در این باره گفت: با اجرای طرح‌های مختلف برخورد با سارقان که از سوی پلیس آگاهی تهران صورت گرفته است، شاهد بودیم که از ابتدای سال جاری تا کنون میزان سرقت در تهران کاهش یافته است. در تازه‌ترین طرح نیز ۵۷ سارق و مالخر را که در زمینه سرقت وسایل نقلیه نقش داشتند دستگیر شدند.
وی افزود:‌ از متهمان دستگیر شده علاوه بر خودروهای مسروقه، ۲۰۰۰ قطعه دزدی نیز کشف شده و بررسی‌ها نشان می‌دهد برخی از افراد دستگیر شده سابقه‌دار هستند. به گفته سردار گودرزی، اعضای دستگیر شده یکی از باندها اقدام به سرقت موتور سیکلت کرده و آنها را به استان همجوار برده و تحویل مالخر می دادند. مالخر نیز پس از بین بردن شماره ارکان موتور، با دستگاهی که داشت، شماره‌های جدیدی روی آن حک می‌کرد و موتورها را تحت عنوان موتورهای مزایده‌ای می‌فروخت.
وی همچنین به دستگیری دزدان خودرو در این طرح اشاره کرده و توضیح داد: بارها بر ضرورت تجهیز خودروها به ردیاب تاکید کرده‌ایم، چرا که این اقدام ایمنی در جلوگیری از سرقت، تاثیر بسزایی دارد. همچنین جلسات مستمری در خصوص ایمنی و امنیت خودروها با خودروسازان برگزار کرده‌ایم و راهکارهای ارتقاء امنیت خودروها را ارائه داده‌ایم که یکی از آنها، تجهیز همه خودروهای تولیدی به ردیاب بود.
رئیس پلیس آگاهی پایتخت با اشاره به تفاهمنامه همکاری میان پلیس و یکی از شرکت‌های دانش‌بنیان در حوزه ساخت ردیاب گفت: استفاده از وسایل و تجهیزات الکترونیکی درخودروها راهکار خوبی برای ممانعت از سرقت خودروها است و می‌تواند سرنخ خوبی برای پیدا شدن وسیله نقلیه بعد از سرقت باشد.

سرقت‌های شاهرخ‌خان ایرانی
سن و سال زیادی ندارد اما تا دلتان بخواهد سابقه سرقت دارد. به او می‌گویند شاهرخ‌خان، چون به گفته خودش شبیه این هنرپیشه هندی است. او را به جرم سرقت خودروهای مزدا ۳ دستگیر کرده‌اند. گفت‌وگو با وی را بخوانید.
چقدر سابقه‌ داری؟
۱۰، ۱۲ باری می شود که دستگیر شده‌ و به زندان رفته‌ام.
مگر چند سالت است؟
۲۸ سال. از نوجوانی سرقت می‌کردم. این بار هم به جرم سرقت مزدا ۳ دستگیر شده‌ام. البته فقط چند سرقت داشتم و خیلی طول نکشید که دستگیر شدم.
چرا از نوجوانی سر از دنیای مجرمان درآوردی؟
به خاطر کسب درآمد. می‌خواستم روی پای خودم بایستم. من از همان ابتدا راهم را اشتباهی رفتم و برای همین سرنوشتم اینطوری شد. یعنی اگر دوباره از شکم مادرم متولد می شدم، حتما راه درستی را پیش می گرفتم؛ مثلا دکتر می شدم. نه. نه. هنرپیشه می شدم. می‌بینید چقدر شبیه به شاهرخ خان هستم. این را خودم نمی‌گویم. دوستانم می گویند. اصلا آنها این اسم را روی من گذاشتند. من هم بعضی وقت‌ها فاز هنرپیشگی می‌گیرم. مخصوصا وقتی از این مواد جدیده استفاده می‌کنم.
مگر چی مصرف می‌کنی؟
تیتاخ. یک نوع مخدر جدید است. تا قبل از این گل و شیشه می کشیدم. یک شب دوستانم گفتم بیا تیتاخ را امتحان کن. اسمش جالب بود و مصرف کردم. بعد از مصرف دچار توهمات عجیب و غریبی شدم. فکر می کردم در یک قصر بزرگ زندگی می کنم و شاهرخ خان واقعی هستم. خیلی دنیای عجیبی بود.
فقط مزدا ۳ سرقت می کردی؟
سال‌هاست که تخصصم سرقت مزدا ۳ است. خیلی وقت پیش به یک سارق حرفه ای پول دادم و او راز و رمز سرقت مزدا ۳ را یاد گرفتم. گاهی هم مزدا ۳ سرقت می‌کردم و با آن می‌رفتم سراغ ماشین‌های دیگر. سراغ شاسی بلندها و لوازم داخلش را سرقت می‌کردم و با مزدا ۳ فرار می‌کردم.
از خودروهای شاسی بلند چطور سرقت می کردی؟
در عرض چند ثانیه با وسیله خاصی که داشتم(اسمش را نمی‌گویم که بدآموزی نداشته باشد) شیشه ماشین را می شکستم و وسایل با ارزشی که داخل آن بود را به سرقت می بردم.
مزدا ۳ را چطور سرقت می کردی؟
در عرض ۴ دقیقه با قیچی سلمانی. گفتم که پول دادم و روشش را یادگرفتم.
قبل از مزدا ۳ چی سرقت می‌کردی؟
از خانه‌ها سرقت می‌کردم. گاهی هم پراید یا پژو می دزدیدم. البته فقط لوازم آن را بر می داشتم و ماشین را رها می کردم. سرقت از خانه ها هم خیلی مشکل بود، چون باید وارد خانه ها می شدم که ریسکش زیاد بود و دردسر داشت. آها. یک‌بار هم گوشی دزدیدم.
پس همه جور سرقتی انجام می دهی؟
ولی تخصص اصلی ام سرقت مزدا ۳ است. همه می دانند که شاهرخ خان سارق مزدا ۳ است. سرقت گوشی هم تفننی بود. داشتم از یک خیابان خلوت عبور می کردم که دیدم یک نفر گوشی آیفون آخرین مدل دستش است. من هم که مواد کشیده بودم و آماده سرقت. این بود که گوشی را قاپیدم و فرار کردم.
طعمه‌ات خانم بود یا آقا؟
در مرام من سرقت از خانم ها نیست. من به هیچ عنوان از یک زن سرقت نمی کنم. من در زندان کسانی را که از خانم‌ها سرقت کرده بودند، مسخره می‌کردم.
خالکوبی روی پایت چیست؟
«هرکه مرا دید تو را نفرین کرد». منظورم کسی است که مرا به این راه کشاند. نفرین ندارد؟ به نظر من که نفرین دارد. من داشتم زندگی ام را می‌کرد که یکی از دوستانم گفت بیا برویم سرقت. چون خوش‌تیپی و کسی به تو شک نمی کند. من هم رفتم و دیدم پولش خوب است و دیگر نتوانستم از این راه خارج شوم.

کد خبر 848852 برچسب‌ها هند سارق - سرقت فراجا حوادث ایران

دیگر خبرها

  • دستگیری شاهرخ‌خان در تهران | ناگفته های شاهرخ خان در گفت و گو با همشهری آنلاین
  • برنامه‌های جدید کانون پرورش فکری برای بچه‌ها
  • توضیحات زاکانی درباره نحوه کمک شهرداری تهران در طرح نور
  • بحران ادبیات داریم
  • زاکانی: ۳۰۰ دستگاه اتوبوس تا چند روز آینده وارد ناوگان حمل و نقل عمومی می شود
  • عکس | جواد کاظمیان با رضا مالدینی تمرین می کند!
  • ببینید | زاکانی: آماده همکاری با پلیس در طرح نور هستیم
  • زاکانی: شهرداری تهران از اقدامات پلیس در طرح نور حمایت می‌کند
  • چگونه نوجوانان امروز را به خواندن کتاب‌های ایرانی علاقه‌مند کنیم؟/ ادبیات نوجوان در سایه غلبه ترجمه
  • موزه نادر، خانه‌ای برای ادب‌ورزی/ مهمانی هر روز هفته با یار مهربان