کشور به پژوهش پیشگیرانه و آینده نگر نیاز دارد / تغییرات نسلی به صورت شگرف و عجیبی پیش می رود
تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۲۰۵۸۴۶
معاون امور جوانان سفارشی محور شدن پژوهش در کشور را یکی از آسیب های جدی این حوزه دانست و گفت: متاسفانه کمتر اتفاق و رویدادی در کشور رخ می دهد که قبل از آن پژوهش انجام شده باشد و پژوهش ها آینده نگر و پیشگیرانه نیست.
به گزارش برنا؛ محمد مهدی تندگویان در ششمین کنگره ملی جوانان ( مشارکت های اجتماعی جوانان ) که به صورت وبینار در استان کرمان در حال برگزاری است؛ با تشکر از میزبانی مردم خون گرم کرمان، گفت: توفیق داشتیم که در این چند سال اخیر چندین اتفاق بزرگ را در حوزه جوانان با همکاری و میزبانی استان کرمان رقم بزنیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی با گرامی داشت یاد و خاطره سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، اظهار داشت: امروز استان کرمان به برکت خون حاج قاسم بخشی از جبهه مقاومت اسلامی نحسوب می شود و چه مدلی برای بحث مشارکت اجتماعی جوانان بهتر از حاج قاسم؟ شخصیتی که در هر حوزه ای پا گذاشت تاثیر گذار بود.
تندگویان به موضوع ساختار و چالش های پژوهش در کشور پرداخت و گفت: به اعتقاد بنده در حوزه پژوهش نیازمند بازنگری و تحول اساسی در کشور هستیم.
وی با بیان این که یک مرکز اصلی نیازسنجی پژوهشی در کشور وجود، افزود: اگر جایی هم وجود دارد که مدعی است این کار انجام می دهد، خروجی مناسبی ندارد و یک اطلس کامل پژوهشی در کشور وجود ندارد یا به روز نیست.
معاون امور جوانان سفارشی محور شدن پژوهش در کشور را یکی از آسیب های جدی این حوزه دانست و گفت: متاسفانه کمتر اتفاق و رویدادی در کشور رخ می دهد که قبل از آن پژوهش انجام شده است و پژوهش ها آینده نگر و پیشگیرانه نیست.
وی تصریح کرد: بدنه اجرایی کشور نیازمند این است که قبل از هر اتفاق و رویدادی اطلاعات مورد نیاز آن را داشته باشد تا با بهره گیری از آن بتواند برنامه ریزی مناسبی داشته باشد.
معاون امور جوانان به نقش صنفی پژوهشگران در رفع این آسیب ها تاکید کرد و گفت: صنف پژوهشگران و محققان خودش در مرحله اول باید نسبت این آسیب ها معترص باشد همچنین بی اعتماد شدن بخش اجرایی و مدیران به پژوهش ها به دنبال این آسیب ها و بداخلاقی های پژوهشی مثل کپی برداری یا تکراری بودن و ... به وجود آمده که اگر جامعه پژوهشی با آنها برخورد صنفی کند اعتماد به پژوهش ها بر خواهد گشت.
وی با بیان این که پژوهش باید همواره در کنار مدیران و بدنه اجرایی باشد، تصریح کرد: ولی پژوهش یک امر کاملا علمی است و دولتی شدن آن یک آسیب است.
تندگویان تاکید کرد: تغییر گفتمان بحثی جدی در مورد هر نوع تحقیقات است. خروجی که باید براساس آن مشارکت جوانان را افزایش دهیم خیلی بسیار تغییر کرد و پژوهش گران باید خروجی تحقیقات خود را طوری تنظیم کنند تا پاسخگوی گفتمان امروز جوانان باشد.
وی مهاجرت نخبگان اجتماعی، عدم آموزش مهارتی به خصوص در آموزش و پرورش، مشکلات جمعیت و فرزندآوری، مشکلات اقتصادی، فرهنگی و... از آسیب های حوزه مشارکت اجتماعی کشور دانست و گفت: همه برنامه ها بر مبنای یک نیروی انسانی انجام می شود؛ وقتی که فرماندهان و نخبگان اجتماعی را بر اثر مهاجرت از دست می دهیم نیرویی برای پیاده کردن برنامه ها نداریم. باید به آموزش در دوره خیلی قبل تر از دوره جوانی بپردازیم تا تعداد فرماندهان اجتماعی را افزایش دهیم.
تندگویان به نگاه غلط نظارتی و امنیتی به حوزه مشارکت ها اشاره کرد و گفت: این نگاه غلط باعث آسیب می شود و باید برای این دستگاه ها تفکیک انجام داد که مشارکت اجتماعی در جهت توسعه، کمک داوطلبانه، رفع آسیب ها با مشارکت هایی که پوشش فعالیت های دیگری است تفاوت دارد.
وی بار دیگر تغییرات نسلی اشاره کرد و گفت: تغییرات نسلی به صورت شگرف و عجیبی پیش می رود بنابرین گفتمان ما باید جذابیت و خلاقیت زیادی داشته باشد و فقط با مسائل علمی و تئوریک نمی توان جوان امروز را همراه کرد.
تندگویان گفت: در عرضه فعالیت های داوطلبانه و مشارکت اجتماعی اتفاقات بدی افتاده و سیاستبازانی که سیاستمدار هم نیستند، موجب بداخلاقی ها در این حوزه شده اند که این بداخلاقی ها و سوءاستفاده های مختلف از این حوزه باید حتما ریشه یابی شود و پژوهش شود که چگونه می توان از این آسیب ها جلوگیری کرد.
وی با طرح این سوال که اصل کار داوطلبانه و تشکل سازی باید دولتی باشد یا مردمی؟ تصریح کرد: آیا تشکل سازی در نوع مشارکت اجتماعی باید دولتی و دستوری باشد یا مردمی و داوطلبانه؟ با باید یک ندل ترکیبی در این خصوص ایجاد کرد؟ این چالشی است که باید پژوهش به آن پاسخ دهد.
معاون امور جوانان با بیان این که فرهنگ کار جمعی در جوانان ضعیف شده و جوانان قدرت تحمل همدیگر را حتی در کارهای موفق ندارند، افزود: اخلاق کار جمعی از بین رفته و نگاه و ادبیات غلطی حاکم شده که این تغییرات نیز حتما باید در پژوهش ها نورد توجه قرار بگیرد.
وی همچنین اظهار داشت: اطلس جامعی در مشارکت اجتماعی نداریم. همه موضوعات و محورهای متعدد مشارکت اجتماعی باید در این اطلس وجود باشد و سندی داشته باشیم که به صورت بومی، منطقه ای و ... برای موضوع مشارکت اجتماعی اطلاعات داشته باشد. با یک نسخه واحد کشوری نمی توان برنامه ریزی کرد و در هر استان به یک مدل خاص نیاز داریم
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: سمن کرمان تندگویان تندگویان معاون امور جوانان وزارت ورزش و جوانان معاون امور جوانان مشارکت اجتماعی آسیب ها پژوهش ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۲۰۵۸۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آینده برجام / توافقی صورت می گیرد؟
مهرداد حجتی -روزنامه اعتماد-این روزها در رادیو و تلویزیون تبلیغاتی پخش میشود با این مضمون که امسال در «فلان مکان» هر کالایی را میتوان به قیمت پارسال خریداری کرد! و این لابد بهترین تبلیغ برای آن مجموعه است که کالاهای خانگی را عرضه میکند. سالها دورانی که قیمتها برای مدتی طولانی ثابت و بدون افزایش میماند، گذشته است و مردم همچون خاطرهای محو از آن یاد میکنند. افزایش قیمتها مدتهاست که تبدیل به یک روال شده است و این آرزوی مردمی که انتظار یک دوره باثبات و آرام را سالهاست میکشند به انتظاری دور از دسترس تبدیل کرده است. آرزویی نزدیک به محال! شاید شما هم در تاکسی، مترو یا اتوبوس از دهان این و آن شنیده باشید که دوران باثباتی را به یاد میآورند که در آن سالها «خودکار بیک»، پنج ریال بود و یک ریال هم به تنهایی دارای ارزش بود و میشد با آن کالایی همچون پاککن، مدادتراش یا مداد خرید! بلیت اتوبوس شهری از میدان راهآهن تا سرپل تجریش، دو ریال بود در صورت استفاده از تاکسی، باقیمانده سکه ده ریالی به شما با سکه خردتر بازگردانده میشد! در آن روزگار کسی هرگز تصور نمیکرد که روزگاری خواهد آمد که به یک میلیارد تومان گفته شود؛ یک تومان! چون واقعا ۱۰ ریال یک تومان بود. همان ارزش واقعیاش که میشد با آن اقلامی خریداری کرد! آن روزها هیچ کس تصور نمیکرد، روزی بانک مرکزی، اسکناس صد هزار یا پانصد هزار تومانی هم عرضه کند! به همان اندازه که پیشبینی روزگاری، چون امروز در چند دهه بعد محال بود، حالا دستیابی به دورانی با ثبات، چون آن روز هم محال و دور از دسترس به نظر میرسد. آرزوی بازگشت به دوران ثبات! سعید حجاریان به وضعیتی، چون امروز، «وضعیت ابنُرمال» میگوید، وضعیتی در تقابل با «وضعیت نرمال». به تعبیری «وضعیت استثنا» در برابر «وضعیت عادی». او سال ۹۲، طی گفتاری، موضوع «نرمالسازی» را مطرح کرد و آن را پروژه مطلوب دولت تازه بر سر کار آمده «حسن روحانی» تلقی کرد. پروژهای که قرار بود دولت روحانی، به موازات تلاشهای داخلی، با تلاشهای دیپلماتیک به آن برسد. حجاریان «پروژه دموکراسیخواهی» را منوط به «نرمالسازی» کشور دانسته بود. اتفاقی که به دلیل کارشکنیهای مداوم و مانعتراشیهای مکرر در داخل و روی کار آمدن دولت «ترامپ» در امریکا رخ نداد تا اینچنین یک فرصت تاریخی برای بهبود وضعیت از دست برود. منظور از رسیدن به «وضعیت نرمال»، عادی شدن همه چیز در همه عرصهها از جمله «اقتصاد» بود. به عبارتی «رسیدن به یک ثبات» در «وضعیت اقتصادی». در چنین وضعیتی - وضعیت نرمال - هیچ شهروندی نگران فردای خود نیست. بیم از دست دادن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه، وضعیت روانی جامعه را در هم نمیریزد و آرامش جامعه را به هم نمیزند. در وضعیت نرمال، قیمت کالاها برای مدت طولانی - سالها - ثابت میماند و هیچ شهروندی نگران، افزایش قیمتها نیست، چون ریال یا تومانی که در جیب دارد، ارزشش ثابت میماند و مدام دچار افت یا نوسان نمیشود. در مقابل چنین وضعیتی، «وضعیت ابنرمال» یا «استثنا»، شرایط اقتصادی را در هم میریزد و دچار بیثباتی میکند. به همین خاطر هم، هر آینه بیم از دست رفتن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه وجود دارد و همین عرصه اقتصادی را آشفته و دچار بیثباتی میکند. در «وضعیت نرمال» امکان جذب سرمایه و سرمایهگذاری وجود دارد. اما در «وضعیت ابنرمال» نه تنها این امکان از دست میرود که حتی منجر به فرار سرمایه هم میشود. اتفاقی که بلافاصله پس از توقف «برجام» در پی خروج «ترامپ» از آن رخ داد. آن اتفاق، برنامههای حسن روحانی را در هم ریخت و او را در داخل با بحرانهایی روبهرو کرد. در چنین شرایطی مخالفان او که در حقیقت «مخالفان برجام» و «پروژه نرمالسازی» بودند، با حمایت بخشهایی در حاکمیت، دست بالا را پیدا کردند. این فرصت که بتوانند فشار خود را با در اختیارگیری تریبونهایی بیشتر کنند. همان گروه که بارها به «جواد ظریف» و تیم مذاکرهکننده، تاخته بود و پس از توافق ایران با ۱+۵، کمیسیونی ویژه برای بررسی آن دستاورد، یعنی «برجام» تشکیل داده بود! حالا، اما آن گروه با خروج یک طرفه ترامپ از برجام، گویا به خواسته قلبی خود رسیده بود، چون فردای آن شادمانه در صحن علنی، با هیاهوی فراوان «برجام» را آتش زده بود! هر چند اقدامی نمادین، اما از منظر دولت، اقدامی مخرب تلقی شده بود. به سخره گرفتن تلاش دستگاه دیپلماسی کشور که توانسته بود کشور را پس از سالها از زیر تحریمهای فلجکننده خارج کند و چشماندازی امیدوارکننده پدید آورد چندان سنجیده به نظر نرسیده بود. هر چه بود در عرصه اقتصادی، کشور به آرامش رسیده بود و کشورهای بزرگ، داوطلب سرمایهگذاری در ایران شده بودند، چون وضع به سرعت به سوی عادی شدن و ثبات پیش رفته بود. «عبدالله رمضانزاده» از دولتمردان دولت اصلاحات، سال ۹۲، از پروژه «آواربرداری» سخن به میان آورده بود. او گفته بود، پس از هشت سال، آنچه از دولت پیشین -احمدینژاد- برجا مانده است، «انبوهی ویرانی» است که باید توسط دولت بعد، ابتدا آواربرداری و سپس بازسازی صورت گیرد. پروژهای که بر عهده حسن روحانی و دولتش نهاده شده بود و او نه تنها باید به سرعت خرابیهای گذشته را جبران میکرد که ضمن آن باید به بازسازی هم توجه نشان میداد. آن هم با خزانهای که خالی شده بود و بدهی انبوهی که باقی مانده بود. روزی که احمدینژاد بر سر کار آمده بود، «خاتمی» خزانهای پر پول و صندوق ذخیره ارزی انباشتهای را برای او باقی گذاشته بود. اما «پولپخشی»های مداوم و بیحساب کتاب احمدینژاد که گاه با «گونی» پولها را در سفرهای استانی جابهجا میکرد، نه تنها آن اندوخته را بر باد داده بود که حتی درآمد هنگفت حاصل از فروش نفت - بالغ بر ۷۰۰ میلیارد دلار- را هم نابود کرده بود! رقمی که هیچگاه توسط هیچ نهادی بررسی نشد و رییس دولت وقت بابتش هیچگاه بازخواست نشد!
آنها که خواستار توقف برجام و حتی خروج از آن بودند، در حقیقت در صف نوبت دولت بعد ایستاده بودند. مرور اعضای کمیسیون بررسی «برجام» میتوانست تصویری از دولت، مجلس و فردای سیاسی کشور را پس از دولت روحانی به دست دهد:
نقویحسینی نماینده ورامین (اصولگرایان رهروان ولایت)، اسماعیل کوثری نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، محمدحسن ابوترابیفرد نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، کارخانهای نماینده همدان (اصولگرایان رهروان ولایت)، حسین نجابت، نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، زاهدی نماینده کرمان (اصولگرایان رهروان ولایت)، علیرضازاکانی نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، مهرداد بذرپاش نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، علاءالدین بروجردی نماینده بروجرد (اصولگرایان رهروان ولایت و رییس کمیسیون امنیت ملی)، سیدمحمود نبویان نماینده تهران (اصولگرایان جبهه پایداری)، حقیقتپور نماینده اردبیل (اصولگرایان رهروان ولایت)، منصوریآرانی نماینده آران و بیدگل (اصولگرایان رهروان ولایت)، وحید احمدی نماینده کنگاور (اصولگرایان رهروان ولایت)، مسعود پزشکیان نماینده تبریز (اصلاحطلب) و تاجگردون نماینده گچساران (اصلاحطلب). در میان آن همه اصولگرا فقط دو تن اصلاحطلب بودند. تقریبا تصویری بینقص از آنچه در پیش رو بود.
حجاریان درباره دوپارگی سیاسی در فردای «برجام» گفته بود؛ کشور به دو گروه، «برجامیها» و «نابرجامیها» تقسیم خواهد شد. «برجامیها» که خواهان گفتگو و عادیسازی روابط با جهانند و به خروج از انزوای کشور و عادی شدن اوضاع میاندیشند و «نابرجامیها» که اساسا از بیخ و بن با هر نوع گفتگو و تعامل با جهان، خصوصا غرب مشکل دارند و همواره از تحریمها استقبال میکنند. شاید به این دلیل که در «وضعیت ابنرمال»، آنها دست بالا را پیدا میکنند. «وضعیت ابنرمال» راه را برای هر نوع شفافسازی میبندد. مراودات اقتصادی - تجارت - امری سیاسی و امنیتی میشود که باید در لایههایی پنهان تصمیمگیری شود. دالانهایی پنهان برای افرادی خاص گشوده میشود و تجارتی نهان شکل میگیرد که از چشم ناظران پنهان میماند. امتیازهایی در همان لایهها تقسیم شده و پول و ارز به ابزاری برای معادلات سیاسی بدل میشود. در چنین وضعیتی است که مسائلی همچون «چای دبش» هم رخ میکند. در شرایطی که کشور از همه سو تحریم و ارتباط نظام بانکی کشور با نظام بانکی جهان - به دلیل نپیوستن به FATF - قطع است، افرادی خاص دست بالا را در اقتصاد کشور پیدا میکنند که توانایی دور زدن تحریمها و معامله در پشت درهای بسته را دارند. اتفاقی که قرار بود پس از دوران حسن روحانی رخ دهد و کشور به سرعت وارد دالانی از حوادث شود که تا پیش از آن هرگز تجربه نکرده بود. برگزاری دو انتخابات، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ بدون حضور کاندیداهای شاخص اصلاحطلب، عرصه را یکدست در اختیار همان گروهی قرار داد که از همان ابتدا با «برجام» مساله داشت. دولتی بر سر کار آمده بود که هیچ برنامه اقتصادی مدوّنی در دست نداشت، برخلاف ادعای «برنامه هفت هزار صفحهای» که در دوران کاندیداتوری در تلویزیون گفته بود، دست رییسی از هر برنامهای کاملا خالی بود! انسداد مذاکرات پس از مدتی تلاش نافرجام در جهت احیای برجام، هر چشمانداز احتمالی را از بین برده بود. شعار «نگاه به داخل» که هیچ «پِلنی» در پیوست نداشت، وضع را پیچیدهتر و دولت «نوانقلابی» رییسی را وادار به پروپکانی کرده بود. اتفاقی که پیشتر احمدینژاد هم تجربه کرده بود. حالا با گذشت نزدیک به سه سال از روی کار آمدن دولت رییسی، نه تنها وضعیت به حالت عادی بازنگشته، بلکه وضع به مراتب غیرعادیتر هم شده است. به عبارتی «وضعیت ابنرمال» تعمیق و «وضعیت نرمال» کاملا از دسترس دور شده است. حالا صعود سرسامآور قیمتها، با جهش بیسابقه دلار، همان شعار «نگاه به داخل» را هم با ابهام مواجه کرده است. تا چند ماه دیگر، ابراهیم رییسی وارد سال پایانی دوره چهار سالهاش خواهد شد بیآنکه توانسته باشد دستاورد قابل ملاحظهای به دست آورده باشد. دولتی که با شعار تک رقمی کردن تورم بر سر کار آمده بود، حالا به تورمی افسارگسیخته رسیده است. بهرغم همه آمارهایی که ارایه میشود، سفره خالی مردم و ریزش طبقه متوسط به طبقه فرودست حاصل همان انزوای «نخبگان» یا «قشر الیت» به بهانه «جوانسازی» دولت است که با آزمون و خطا امور کشور را پیش میبرد!
تبلیغ از بلندگوی رسمی - صدا وسیما - برای خرید کالاهای خانگی به قیمت سال قبل، به نظر حالا یک دستاورد است! البته دستاوردی از جنس «استثنا» برای جماعتی «استثنا!» جماعتی برخوردار از حمایت که میتوانند از این «وضعیت استثنا» نهایت بهره را ببرند بیآنکه گروهی رقیب کسب و کارشان را تهدید کند! پدیداری چنین «استثناهایی» نه تنها موجب افتخار نیست، بلکه موجب تاسف هم هست. توزیع رانت، دستاورد نیست، بلکه نشانه نوعی معلولیت در نظام مدیریت است. معلولیتی برآمده از همان «وضعیت ابنرمال» که دولت چارهای برای آن در دست ندارد. شاید به این دلیل که خود برآمده از همان «وضعیت استثنا» است.