Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-04-29@07:18:43 GMT

بالاپوش مشترک بين اقوام ايراني

تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۲۷۳۱۱۸

خبرگزاری آریا- چوخا بالاپوش بدن آستینی است که در میان اقوام مختلف ایرانی یافت می‌شود و فقط به همین اقوامی که نام برده شد محدود نمی‌شود.
به گزارش آریا؛ عشایر و اقوام ایرانی نه تنها برای خود ایرانیان بلکه مردمان خارج از این مرز، جالب و ویژه هستند زیرا تفاوتی اصیل با روال یکسان جهانی شدن دارند. لباس‌ها، فرهنگ و سبک زندگیشان از قوانین مدرنیته و آنچه روی مد می‌آید تبعیت نمی‌کند و از اصل و ریشه خودش، سیراب می‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

البته نمی‌توان تأثیر مدرنیته را هم بر اقوام سنتی ایرانی نادیده گرفت. تاثیرش به گونه‌ای است که نسل‌های جدیدتر، قلبشان به سمت فرهنگ به روز شده سوق پیدا می‌کند و این فرهنگ اصیل و چند هزار ساله، بی یار و یاور خواهد ماند.
اگر بخواهیم این تفاوت سبک زندگی و فرهنگ را بیشتر بیان کنیم، سرپناه‌های اقوام یا لباس محلی هر منطقه خودش گویای این مسئله است؛ لباس‌هایی که هر جزئش معنا و کارکرد خودش را دارد و با سایر مناطق متفاوت است مثل شلوار محلی و کلاه محلی مردان یا زیورآلات زنان. انقدر روی طراحی لباس‌های محلی فکر شده که حتّی لباس متاهل‌ها متفاوت از مجردها است و با نگاه کردن به سبک پوشش و رنگ‌هایی که استفاده شده، این تفاوت را متوجه می‌شوید.
در این مطلب، جزء دیگری از لباس محلی مردان را میان اقوام مختلف بررسی می‌کنیم. جزئی از لباس که در بیشتر نقاط ایران هنوز می‌توانیم آن را ببینیم. این جزء معروف، چوخاست که میان اقوام مشترک است امّا طرح و ویژگی‌های منحصر به فرد اقوام هم در خودش دارد.
چوخا یا چوقا به چه معناست؟
چوخا به بالاپوش مردانه‌ای می‌گویند که بلندایش تا زیر زانو است، بدون دکمه و آستین و یقه است، بافت خانگی از نخ پشم یا نخ پنبه دارد و مردان آن را به عنوان بالاپوش، روی لباس‌های دیگرشان می‌پوشند. این بالاپوش هنوز در بعضی مناطق ایران استفاده می‌شود و جزئی از لباس مردان محسوب می‌شود. امّا خود واژه چوخا به چه معنی است؟
گفته شده که «چوخه» یعنی ردای سفید پشمی که در گذشته راهبان مسیحی می‌پوشیدند. البته به معنای نوعی بارانی هم خوانده می‌شود. در فرهنگ رشیدی، چوخا به معنی جامه بدون آستین آمده که درویشان و مسافران می‌پوشند. در فرهنگ معین، چوخا را به معنی جامه پشمی خشنی که چوپانان و برزگران می‌پوشند آورده است.
در آذربایجان، چوخا به کُت و رِدایی گفته می‌شود که یک جامه مردانۀ قفقازی است. این بالاپوش، بلند و دارای کمر چین‌دار است.
چوخا (چوقا) در میان بختیاری‌ها
گفته شده که قبلا چوخا به مردم سرزمین لرستان اختصاص داشته امّا در دهه 1300 شمسی به مرور بین تختیاری‌ها هم آمده و جای قبای سنتی‌شان را گرفته است. داستان از این قرار بوده که اولین بار یکی از خان‌های لر (خان لیوس) از شمال شرقی دزفول یک چوخا به خان تختیاری هدیه داده و از آن به بعد بین بختیاری‌ها استفاده از وخا رایج شده است. البته روایت‌های دیگری هم برای اولین استفاده از چوخا میان بختیاری‌ها مطرح شده امّا مهم این مسئله است که در سال‌های اخیر بینشان رایج شده است.
در حال حاضر، چوخا یکی از عناصر مهم لباس بختیاری‌ها است و از نشانه‌های شناسایی آنان از دیگر عشایر. مردان بختیاری امروزه چوخا را مثل کت، روی لباس‌هایشان می‌پوشند.
طرح چوخاهای بختیاری راه‌های سیاه عمودی روی زمینه سفید است. جنس آن پشم است البته در شوشتر و دزفول چوخاهای نخی هم یافت می‌شود که از پشم ارزان‌تر است. بین ایل چهارلنگ، چوخا از پشم بره تهیه می‌شود و بافتش شبیه جاجیم است.
در کل امّا جنس چوخاها به گونه‌ای است که حتّی در گرمای تابستان هم می‌توانند آن را بپوشند. در زمستان‌ها هم برای اینکه سرما کمتر نفوذ کند، کمرشان را با شالی می‌بندند. گفته شده جنس این چوخاها به گونه‌ای است که آب باران هم به راحتی در آن نفوذ نمی‌کند.
برای بافت آن مثل گلیم، روی دار آن را می‌بافند امّا به صورت ریزبافت و تار و پودهای نازک. هر چقدر چوخا مرغوب‌تر باشد، بافت ظریف‌تری دارد.
درباره طرح سیاه و سفید چوخاهای بختیاری، تفاسیر مختلفی ارائه شده که هنوز هیچ کدام به قطعیت تایید نشده. بعضی آن را برگرفته از معماری چغازنبیل می‌گیرند و می‌گویند خود واژه چوخا هم از چغا آمده. بعضی آن را به کنگره‌های تخت جمشید منتسب می‌کنند و عده‌ای از آن تفسیر اهورایی اهریمنی ارائه می‌دهند.
چوخا در میان قشقایی‌ها
به نظر می‌رسد چوخا از لرهای همسایه یا بومیان غیر قشقایی به میان مردمان قشقایی راه پیدا کرده است و به مرور جنبه تشریفاتی و رسمی یافته است. به این صورت نبوده که چوخا را در همه حال بپوشند و گفته شده در جشن‌ها، شکار و جنگ یا دیدار از رئیس بزرگ ایل قبای نازکی به نام چوخا می‌پوشیدند که با دو نوار قیطان، به دنباله‌های ریشه‌دار محکم می‌شد. آنها هم مثل بختیاری‌ها چوخاهایشان را روی لباس می‌پوشیدند. گفته شده چوخاهای پشمی و نخی قشقایی‌ها که مرغوب هستند از مکه، کویت و دیگر سرزمین‌های حاشیه خلیج فارس می‌آمدند.
متاسفانه بعد از ممنوعیت پوشیدن لباس‌های بومی توسط رضاخان، چوخاها تا مدّتی از رواج افتادند تا بعد از انقلاب اسلامی دوباره به مرور جایگاه خودشان را میان پوشاک رسمی مردان قشقایی پیدا کردند.
چوخا در میان کردها
چوخای کردها «چوخه و رانک» نامیده می‌شود که از جنس کرک بز است. البته با توجه به پراکندگی کردها در بخش‌های مختلف ایران، اندک تفاوتی در این پوشاکشان گاهی از نظر جنس و طرح وجود دارد. مثلا کردهاس خراسان در زمستان چوخایی از جنس پشم شتر و کرک بز به تن می‌کنند که دست باف زنان است. کردهای قوچان، دامادهایشان چوخا یا قبای کردی می‌پوشند از پارچه ابریشمی به نام «الجه» و قبایی که 4 انگشت از چوخا کوتاه‌تر است. البته مردان دره گز (شمال شرقی قوچان)، نوعی چوخای ضخیم هم دارند که از پشم زبر یا موی بز بافته می‌شود و آن را روی شانه‌شان میندازند. کردهای کرمانشاه چوخاهایشان به شکل نیم تنه جلو بازی است که روی پیراهنشان می‌پوشند.
چوخا در میان گیلانی‌ها
بین گیلانی‌ها چوخا بیشتر لباس کوه‌نشینان است و معمولا چوپانان و دهقانان آن را می‌پوشند. در گویش گیلکی واژه «پشمه چوقا» به معنی کت پشمی مرد روستایی است که معمولا در هوای بارانی گیلان بوی خاصی می‌گیرد. چوخا معمولا در میان گیلانی‌ها از پشم خالص است و پشمینه‌ای ضخیم محسوب می‌شود.
سخن آخر
چوخا بالاپوش بدن آستینی است که در میان اقوام مختلف ایرانی یافت می‌شود و فقط به همین اقوامی که نام برده شد محدود نمی‌شود. شاید بتوان گفت تا حدودی در پوشاک مدرن، کت مردانه جای چوخای سنتی را گرفته است؛ هم از نظر ظاهر که روی لباس پوشیده می‌شود و هم کاربرد که معمولا کاربرد رسمی دارد. امّا آنچه چوخا‌ها را مهم می‌کند، شکل‌های متفاوت و منحصر به فردشان در هر قوم و طایفه ایرانی است که باعث می‌شود گاهی تشخیص ندهیم این همان چوخایی است که در سایر نقاط ایران می‌پوشند.

منبع: خبرگزاری آریا

کلیدواژه: مشترک اقوام ایرانی میان اقوام بختیاری ها روی لباس گفته شده لباس ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۲۷۳۱۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

من خلبان نیستم رسکیومن ارتشم! از سرهنگ بازنشسته هوانیروز  ارتش تا عمو کاووس «نون خ»

همشهری آنلاین-مهناز عباسیان: نمی‌دانم چرا شماره تلفن همراهش را «عمو کاووس» ذخیره کردم. عمو کاووس مجموعه تلویزیونی نون خ که با لهجه شیرینش، آنقدر باورپذیر نقش یک ریش‌سفید بانفوذ و البته شوخ‌طبع و مهربان را خوب بازی کرده که حالا برای خیلی‌ها تبدیل به یک عمو شده است. فارغ از بازی جذاب و دیدنی ماشاءالله وروایی در این سریال پربیننده، آنچه امروز ما را برای هم‌صحبتی با او ترغیب کرده فقط پیشینه هنری او نیست. وروایی سرهنگ و مهندس پرواز بازنشسته هوانیروز ارتش است و در سال‌های دفاع‌مقدس خوش درخشیده است.

**

هفته روز پیش روز ارتش بود. ضمن تبریک این روز به شما، برای ما بگویید چطور مسیر زندگی یک سرهنگ بازنشسته هوانیروز ارتش به دنیای هنر و بازیگری کشیده شده است؟

من هم سلام و تبریک جانانه‌ای به همه ارتشی‌های سرافراز، مرزداران نکونام و جنگاوران دلاور دارم. سال۱۳۴۷ وارد عرصه نظامی شدم و البته قبل از آن دستی بر آتش داشتم و یکی از شاگردان فعال آتش تقی‌پور نازنین بودم که خدا حفظشان کند. ایشان آن زمان مسئول تئاتر کرمانشاه بود؛ البته کنار هنرمندان دیگری همچون آقایان هواس پلوک، خندان و زندی خسرو شهراز، داریوش گراوندی و قلندرلکی که تئاتری‌های دیار ما بودند، شاگردی می‌کردم. به هرحال عرصه نمایش را برای مردم شلوغ می‌کردیم و به دل همه هم می‌نشست.

از زمانی که وارد ارتش شدم در آنجا هم باز یک واحد هنری بود که مسیر فعالیت‌های تئاتری مرا تسهیل کرد. نمایش‌های خوبی برای خانواده‌های ارتشی برگزار می‌کردیم که دستاورد خوبی هم داشت. بعد از انقلاب هم واحدهای عقیدتی سیاسی، مسئولیت بخش هنری را داشتند و ما که دیگر تجربه‌ای در این زمینه داشتیم، گروه نمایش خوبی را به راه انداختیم. بیشتر هم نمایش‌های طنز بود تا خانواده‌های محترم ارتشی‌ها واقعا لذت ببرند و خوش باشند. در دوران دفاع‌مقدس هم برای سربازان و نیروهای رزم نمایش‌هایی برای افزایش روحیه در خط مقدم داشتیم.

جدی در خط مقدم و اجرای نمایش؟

بله در مناطق جنگی و در سوله‌های بزرگی که می‌شد برای اجرای نمایش از آنها استفاده کرد برای رزمندگان دلاور نمایش‌های روحیه‌ساز برگزار می‌کردیم و هم ما و هم رزمنده‌ها لذت می‌بردند. جالب اینجا بود که یگان‌های خط مقدم از گروه‌های نمایشی دعوت می‌کردند برای سربازان و حتی درجه‌داران نمایش اجرا کنیم. باعث افتخار بود برای عزیزانی که مدت‌ها از خانه و خانواده دور بودند تا از نوامیس و خاک میهن دفاع کنند، لحظات خوشی را فراهم کنیم. خدا حفظ‌شان کند این عزیزان را و آنهایی هم که به شهادت رسیدند یادشان گرامی است. اگر ما آرامش و آسایشی داریم زیر سایه شهدای گرانقدر است.

دنیای خشک و نظام‌مند ارتش با حال و هوای هنری بازیگری تداخلی نداشت؟

به هر حال ارتشی‌ها برحسب ضوابط و کارهای آیین‌نامه‌ای باید مقررات را بجا بیاورند که خودش فریضه است. حالا نه به آن خشکی خشک، ولی یک روحیه خاصی دارند. ما زمانی که به سمت کار هنری می‌آمدیم علاوه بر اینکه فعالیت هنری، زیبایی و لطافت خودش را داشت، ما هم مقداری چاشنی هنری به آن اضافه می‌کردیم تا کار به دل بیننده و حتی شنونده‌های رادیویی بنشیند.

از خاطرات روزهای خدمت به ارتش و سال‌های دفاع‌مقدس برایمان بگویید.

روزگار ما نظامیان به‌خصوص نظامیان قدیمی به‌ویژه در سال‌های دفاع‌مقدس پر از خاطره است. اصلا انسان موجودی است که با خاطره زندگی می‌کند و آنچه از ما به یاد می‌ماند، خاطره است. خاطره‌ای شیرین از مناطق عملیاتی دارم. من هرازچندگاهی به پیاده‌نظام می‌رفتم و با عزیزانی که در سنگرها بودند، همکاری داشتم. بیشتر اوقات دیده‌بان بودم و احیانا اگر درگیری‌ای شکل می‌گرفت، من هم مثل همه آنها دفاع می‌کردم. یک‌بار که پست نگهبانی به ما محول شده بود، یک پتو را ۴تا کردیم و بالای سنگر گذاشتیم و از سوراخ سنگر داشتیم بیرون را نگاه می‌کردیم. از قضا تابستان بسیار گرم و سنگر ما روباز بود. شب که نشسته بودم و دیده‌بانی می‌دادم یک دفعه احساس کردم آب زیادی به سمت من پاشیده شد. برگشتم دیدم کره الاغی که از ده بالا رهاشده بود از پشت سنگر در حال عبور بوده و آب دهانش را به سمت من پرت کرده است. چون من آن لحظه فقط توجهم به محور نگهبانی و مسیر دشمن بود، متوجه این الاغ نشده بودم. همسنگران من همگی خواب بودند و وقتی متوجه شدند، کلی خندیدیم. این کره الاغ کلی آن شب تا صبح حال و هوای ما را عوض کرد.

اما خاطره تلخی که همیشه روح و جانم را به درد می‌آورد و اسفناک است، بمباران شیمیایی روستای بان‌زرده کرمانشاه و حلبچه عراق بود که من در این عملیات‌ها حضور داشتم. از نزدیک دیدم که این مواد شیمیایی چه بر سر مردم بی‌پناه آورد. این بمب‌های شیمیایی را که کشورهای غربی به صدام داده بودند، فقط در فیلم‌ها دیده بودم. روزی بود که عروس و دامادی همراه تعداد زیادی از اقوام‌شان می‌خواستند در ادامه مراسم عروسی،‌ خودشان را به امامزاده برسانند و کلی آدم برای تبریک و شادباش دورشان جمع شده بودند که دسته‌جمعی شیمیایی شده و به طرز فجیعی روی زمین افتاده بودند. من هنوز هم کابوس آن صحنه‌ها را می‌بینم.

برگردیم به سریال جذاب نون‌خ. از نقش عمو کاووس برایمان بگویید. چقدر با شخصیت خودتان فاصله دارد و چه چالش‌هایی برای ایفای نقش داشتید؟

شخصیت کاووس در قسمت اول شکل گرفت. تعداد نامزدها برای این شخصیت زیاد بود و قرعه به نام حقیر درآمد. شخصیت نظامی قدیمی و بزرگ آبادی که همه از او حساب می‌برند. با کمک آقای کارگردان، سعید آقاخانی تمام تلاشم را کردم تا عمو کاووسی باشم که به دل همه مردم بنشینم که خوشبختانه در این چند فصل که پخش شد، همه با او ارتباط گرفتند و دوستش دارند.

سریال نون خ امسال تمرکز بیشتری بر نمایش فرهنگ اقوام مختلف ایرانی دارد. کمی برایمان از تنوع فرهنگ و اقوام ایرانی و لزوم نمایشش در قاب رسانه بگویید.

ما تاریخ و اقوام بسیار جذاب، زیبا و دوست‌داشتنی‌ای داریم. هر گروه از اقوام ایرانی آداب و آیین‌های خاص خود را دارند و باید به مردم شناسانده شوند. باید در تولیدات فرهنگی از همه اقوام ایرانی حرفی به میان بیاید و تلویزیون جمهوری اسلامی ایران به این موارد بیشتر بپردازد؛ چنانکه امسال نویسنده سریال، امیر وفایی نازنین نوشته خود را به سمت فرهنگ و اقوام استان پهناور سسیستان و بلوچستان برد. ما وقتی با این اقوام روبه‌رو شدیم، دیدیم که چقدر با فرهنگ اقوام کشورمان بیگانه‌ایم و اطلاعات کمی درباره‌شان داریم. هنرمندان و دست‌اندرکاران فرهنگی باید از این ظرفیت‌ها (تنوع فرهنگ و اقوام ایرانی) بهره ببرند. البته ناگفته نماند برای اقوام کار کردن، راه رفتن روی لبه تیغ است. چند وقت پیش مهدی فرجی، تهیه‌کننده سریال پاسخگوی سوء‌تفاهمی بود که برای برخی از مردم کرمان پیش آمده بود. باید به زیبایی و با اطلاعات کافی و وافی به مسئله اقوام پرداخته شود و خدایی ناکرده حرمت آنها شکسته نشود و به زیبایی و با کمالات خاص به همه دنیا معرفی شوند. سریال‌هایی که از ظرفیت‌های فرهنگی کشور و موضوعات مبتلابه جامعه، گستردگی جاذبه‌های جغرافیا، لباس و... بهره ببرند، ماندگار می‌شوند. سریال تلویزیونی نون‌خ هم از جذابیت‌های فرهنگی و قومی بهره می‌برد.

علاوه بر مسائل قومیت‌ها و اتحاد آنها، این سریال به موضوعات محیط‌زیست و میراث فرهنگی هم خیلی ظریف پرداخته است.

دقیقا. جا دارد از نویسنده این سریال، امیر وفایی تشکر کنم؛ چون همه شخصیت‌ها و کل داستان متعلق به ذهن امیر است. نویسنده به زیبایی می‌نویسد و شخصیت‌پردازی می‌کند و ما بازی می‌کنیم. خاطرم هست در فصل دوم سریال چند دیالوگ برای من خیلی آشنا بود. از اصطلاحاتی که در افسانه‌های دیار ما رونق داشت، استفاده شده بود که این بسیار ارزشمند است. نون خ در ابتدا ماحصل تراوش‌های فکری و قلم نویسنده است که با کارگردانی حرفه‌ای به دل مردم نشسته است.

نون‌خ ۵سریالی خوش‌ساخت، اما سخت است؛ لوکیشن‌های سخت و پرخطر و مسافت زیاد و سفر. از سختی‌های کار در این زمینه بگویید.

سریال‌هایی که در سفر ساخته می‌شوند، واقعا سخت هستند و من به همه عوامل به‌ویژه به مدیر تصویربرداری، امیر معقولی و تیم ظفرمندش دست‌مریزاد می‌گویم. وقتی از جذابیت و موفقیت ‌سریالی حرف می‌زنیم، حیف است از عوامل آن تشکر نکنیم. گروه صدابردار، گریمور، طراح صحنه و تدارکات و همه و همه برای ساخت سریال در استانی دور که آداب سخنگویی و مرام و مسلک خاص دارند، تلاش کردند. در رأس آن هم که مدیریت همه کارها با استادم سعید آقاخانی بوده است؛ البته که تهیه‌کننده مجموعه مهدی فرجی هم مثل همیشه همه زحمات را بر دوش ‌کشیدند. از همین جا به همه بازیگران بومی این سرزمین هم خداقوت می‌گوییم. ما این سختی را به جان و دل پذیرفتیم تا به جان همه مردم ایران بنشیند.

بازخورد مخاطبان چگونه بود؟

تاجایی که دوستان عزیز اطلاع دارند شاید بگویم بازخورد نون خ هماورد و رقیبی نداشته است. این را صادقانه می‌گویم؛ نه اینکه چون بازیگر این سریال هستم. به‌ویژه در دیار غرب کشور شامل استان‌های کردستان، ایلام، همدان لرستان و حتی عشایر سرافراز با دل و جان پذیرفتند که نون خ چقدر دلنشین است و با خانواده‌ها پای تماشای این سریال نشستند و حتی چند نوبت آن را تماشا کردند.

کمی از خانواده‌تان برای ما بگویید. خانواده‌تان هم اهل هنر هستند؟ واکنش آنها از نقش‌آفرینی عمو کاووس چیست؟

بله. خانواده بنده یک خانواده هنردوستند که البته دستی هم بر سینما، موسیقی، کارهای نمایشی داشته‌اند و دارند. گهگاهی می‌نشینیم و با بچه‌ها درباره چالش‌های شخصیت عمو کاووس صحبت می‌کنیم و رهنمودهایی می‌دهند.

کوتاه از ماشاءالله وروایی

کار هنری در ارتش تا جبهه

ماشاءالله وروایی متولد سال۱۳۲۹ در کرمانشاه است. او رسکیومن(سرمتخصص نجات هوایی) و سرهنگ بازنشسته هوانیروز ارتش بوده و از نوجوانی در نمایش‌های دبیرستانی فعالیت داشته و بعد از ورود به ارتش در دانشگاه افسری نیروی هوایی تحصیلات خود را گذرانده است. وی کار خود را در کادر پرواز و در کارهای نمایش و هنر آغاز کرده‌است. همزمان دوره‌های رنجر، کوهستان، دوره دریا، باتلاق و جنگل را گذرانده و کماندو شده است. او در دوران دفاع‌مقدس با کمک همکارانش در جبهه‌ها برای رزمنده‌ها نمایش اجرا می‌کرده و بعدها برای شبکه‌های استانی کرمانشاه، ایلام و کردستان کارهای طنز انجام ‌داده است. اوج هنرنمایی‌اش هم مجموعه نون خ به‌عنوان عمو کاووس است. ناگفته نماند با اتمام نون‌خ۲ یوسف قربانی، فرمانده وقت هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران، از او به‌خاطر بازی در این سریال تشکر و قدردانی کرد.

کد خبر 846069 برچسب‌ها بازیگران سینما و تلویزیون ایران دفاع - ارتش جمهوری اسلامی فیلم و سریال ایرانی

دیگر خبرها

  • حضور نیکی کریمی و حامد بهداد در جمع داوران جشنواره فیلم اقوام
  • محور تحولات و حذف دشمن مشترک
  • فال حافظ امروز یک‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ با معنی و تفسیر
  • دیر پدری و دیر مادری؛ خطر گسست نسلی!
  • نخستین گروه عمره‌گزاران ایرانی وارد مکه شدند
  • پشت پرده اسلام آوردن سرمربی پرتغالی سپاهان | پای ازدواج با بازیگر ایرانی در میان است | رازی که پیراهن خانم بازیگر فاش کرد (عکس)
  • عمره گزاران ایرانی احرام پوشیدند
  • عمره‌گزاران ایرانی احرام پوشیدند
  • من خلبان نیستم رسکیومن ارتشم! از سرهنگ بازنشسته هوانیروز  ارتش تا عمو کاووس «نون خ»
  • تحریم مشترک سه کشور علیه ایران | از اشخاص تا هواپیما و کشتی!