پشتیبانی پاکستان از طالبان؛ از آن چه میدانید؟/ بررسی رابطه ISI با طالبان
تاریخ انتشار: ۱۷ شهریور ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۰۵۳۹۶۸
شورای روابط خارجی آمریکا نوشت: سازمان اطلاعات پاکستان (ISI) از طالبان از بدو تاسیس با منابع مالی، آموزش نظامی و تامین تسلیحاتی پشتیبانی کردند و نیز روابط مستحکمی با شبکه حقانی دارند.
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو - ایلیا فروزش؛ اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا (CFR) نهادی متشکل از مقامات بلندپایه و اسبق ایالات متحده نظیر وزرای امور خارجه، روسای سازمان جاسوسی C.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با این حساب امّا این نکته نیز صحیح است که این گروهها عموماً طرفدار پیروزی طالبان بودند. عمران خان - نخست وزیر پاکستان پس از فتح کابل از سوی طالبان اعلام کرد «طالبان زنجیر بردگی را شکستند.» در اینجا سه دلیل برای ابراز حمایت علنی عمران خان وجود دارد:
اول؛ پاکستان منافع ایدئولوژیک شخصی در موضوع طالبان دارد. کشور پاکستان در سال ۱۹۴۷ تحت عنوان یک ملت مسلمان ایجاد شد. بخش بزرگی از قلمرو پاکستان در شرقِ شبه قاره (پاکستان شرقی) پس از یک جنگ داخلی تلخ در سال ۱۹۷۱ از سوی جامعه بنگالی زبان، از این کشور جدا و تبدیل به کشور بنگلادش شد. این شکست، دولت پاکستان را نسبت به مناطق قلمرو غربی خود یعنی خیبر پختونخوا و بلوچستان دچار پارانوئید/ بدگمانی کرد، زیرا دارای جمعیت بزرگی پشتون یا پشتون زبان بود. دولت پاکستان مدارسی در این مناطق جهت تعلیم و تدریس برندی از به زعم خود اسلام (سلفی گری) تاسیس کرد، به این امید که ناسیونالیسم اسلامی بتواند ناسیونالیسم پشتون را سرکوب کند. رهبران طالبان در این مدارس تحت آموزش قرار گرفته بودند.
مناطق پشتون نشین در افغانستان و پاکستان | منبع: مؤسسه فناوری فدرال زوریخ
دوم؛ مقامات پاکستان نگران مرزهای مشترک با افغانستان هستند و معتقدند که دولت طالبان میتواند این نگرانی را کاهش دهد. حکومت افغانستان در سال ۱۹۴۷ خط مرزی دیورند رد کرد؛ این خط مرزی مناطق پشتون نشین پاکستان را از افغانستان جدا کرده است. افغانستان به عنوان خانه اکثریت پشتون تباران مدعی است که این قلمرو در اختیار پاکستان در واقع بخشی از «پشتونستان» است. (منطقه زرد در نقشه بالا) حکومت پاکستان معتفد است که دین در منظومه فکری طالبان بر قومیت غلبه دارد.
خط دیورند نام مرز بین افغانستان و پاکستان است. این خط مرزی مورد اختلاف بین دو کشور توسط یک انگلیسی به نام «مورتیمور دیورند» در سال ۱۸۹۶ ترسیم شده است. افغانستان معتقد است دیورند یک خط فرضی است و قلمرو افغان بزرگتر است. نکته جالب در اینجا نقش کثیف انگلیس است که همچون تقسیم بلوچستان بین سه کشور و تقسیم کردستان بین چهار کشور، در اینجا نیز پَشتونها را به دو نیم تقسیم کرده است تا همواره آتس درگیریهای مرزی و قومی همواره شعله ور باشد. تقسیم بندی قومیتی در کشور پاکستان سوم؛ این موضوع برای پاکستانیها حیاتی است که یک حکومت دوستدار پاکستان در افغانستان مستقر شود. پاکستان همواره هند را متهم میکند که درصدد بهره برداری از تقسیم بندی قومی/زبانی برای بی ثباتی و تجزیه این کشور است. روابط حسنه دولت هند با دولت اشرف غنی هیچ کمکی به کاهش این نگرانی نکرد. حکومت طالبان میتواند به پاکستان در مقابله با هندوستان کمک کند. از جمله: ایجاد پناهگاهی برای گروههای ضد هندی تحت الحمایه پاکستان. روابط پاکستان با طالبان بعد از واقعه یازده سپتامبرپاکستان همچنان منبع اصلی حمایت مالی و لجستیکی طالبان است. سازمان اطلاعات پاکستان (ISI) از طالبان از بدو تاسیس با منابع مالی، آموزش نظامی و تامین تسلیحاتی پشتیبانی کردند. سازمان اطلاعات پاکستان همچنین روابط مستحکمی با شبکه حقانی دارد که با طالبان از نزدیک درحال کار است. سراج الدین حقانی - رهبر شبکه حقانی است که از سال ۲۰۱۵ معاون رهبر طالبان است. شبکه حقانی در پاکستان مستقر است. طالبان دارای املاک و مستغلات در پاکستان است و کمک هنگفتی از جانب افرادی خاص در این کشور دریافت میکند. همزمان پاکستان سالها فرماندهان طالب نظیر ملا عبدالغنی برادر - از بنیان گذاران طالبان زندانی و طبق برخی ادعاها شکنجه کرده است. اکنون ملا برادر به عنوان یکی از رهبران اصلی طالبان به افغانستان بازگشته است. مضاف بر این، طبق گزارشها ژنرال قمر جاوید باجوا - فرمانده نیروهای مسلح پاکستان (قدرتمندترین فرد پاکستان) نسبت به پتانسیل طالبان برای بی ثباتی در پاکستان احتیاط بیشتری دارد. در آینده ممکن است که نفوذ پاکستان بر طالبان کاهش پیدا کند. طالبان با تلاش در ایجاد رابطه با ایران، چین و روسیه از لحاظ سیاسی هوشمندی به خرج داده است. مترجم: ملا عبدالغنی برادر در سال ۲۰۱۰ از سوی سازمان اطلاعات پاکستان دستگیر و در سال ۲۰۱۸ به درخواست آمریکا آزاد شد. وی سپس به عنوان معاون سیاسی رهبر طالبان در قطر مستقر شد و نهایتاً در توافقی با دونالد ترامپ پیمان صلح دوحه را در سال ۲۰۲۰ امضا کرد. لازم به ذکر است که قدرت اصلی در پاکستان در اختیار سازمان اطلاعات این کشور است.
پیامد تسلط طالبان بر افغانستان برای پاکستان چیست؟ پاکستان با پشتیبانی از طالبان در حال بازی خطرناکی است. پاکستان در اهداف خود یعنی «مهار ناسیونالیسم پشتون» و «مقابله هندوستان از طریق استقرار یک دولت دوست در افغانستان» هیچ یک از احتمالات تغییر جهت طالبان یا نیروهای بنیادگرای مذهبی و متخاصم در پاکستان لحاظ نشده است. پاکستان با نشان دادن حساسیت خود روی مسئله خط دیورند، طی سالیان اخیر میلیونها دلار بر روی تعیین و تقویت مرزها هزینه کرده است. با این حال، طالبان همچون دیگر دولتهای افغانستان نه خط دیورند و نه تلاش فیزیکی پاکستان برای مرزبندی را نپذیرفته است. طالبان هرگز هدف پشتونستان واحد از سوی افغانستان را انکار و یا آن را محکوم نکرده است. مسئله امّا پیچیده تر از این حرفهاست؛ طالبان افغانستان روابط بسیار نزدیکی با تحریک طالبان (TTP) دارد که برخی اوقات از آن به عنوان طالبان پاکستان نیز یاد میشود. طالبان پاکستان از گروههای کوچکی از شبه نظامیان پشتون تشکیل شده است. این گروه نسبت به طالبان افغانستان سمپاتی دارند، در طول مرزهای مشترک پاکستان - افغانستان عملیات انجام میدهد و اعلام کرده تا زمان استقلال پشتونستان با دولت پاکستان میجنگند. طالبان پاکستان مسئول مرگ بسیاری از شهروندان پاکستانی است. گزارش شده که ژنرال قمر جاوید باجوا - فرمانده نیروهای مسلح پاکستان به قانون گذاران این کشور هشدار داده است که طالبان افغانستان و تحریک طالبان پاکستان دو روی یک سکّه هستند. علاوه بر این؛ افغانستان اگر بار دیگر درگیر یک جنگ داخلی شود، پاکستان باید با جریان عظیم دیگری از پناهجویان افغان مواجه شود. سال گذشته تخمین زده شد که ۱.۴ میلیون نفر افغانستانی در پاکستان مقیم هستند. در پایان باید گفت، روابط پاکستان و چین درصورت تبدیل افغانستان به پناهگاه جدایی طلبانی نظیر اویغورهای استان سین کیانگ، احتمالاً به خطر خواهد افتاد.
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: سیاسی پاکستان افغانستان طالبان ویتنام جدید آمریکا سازمان اطلاعات پاکستان طالبان پاکستان دولت پاکستان شبکه حقانی گروه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۰۵۳۹۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حمله گازانبری امارت طالبان به تعهدات آبی با ایران
به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه فرهیختگان، روز یکشنبه ۹ اردیبهشتماه در گزارشی با عنوان «تفاوتی بین استراتژی امارت با دوران غنی نیست» به موضوع عدم پرداخت و رهاسازی کامل حقابه سیستان توسط طالبان حتی در این روزهای پربارش پرداختیم. این در حالی است که علیرغم تمام هشدارها درباره وضعیت وخیم آبی در جنوب شرق ایران که ناشی از مسدود بودن راههای آبی به این قسمت است، همسایه شرقی همچنان در حال انجام پروژههای آبی روی رودخانههاست. به همین منظور عملیات تکمیل پروژه سد «پاشدان»، از سدهای بزرگ افغانستان در مرز با ایران و در مسیر هریرود، با حضور ملا عبدالغنی برادر، معاون نخستوزیرو عبدالطیف منصور، سرپرست وزارت آب و انرژی طالبان در هرات آغاز شده است. کارشناسان حوزه هیدروپلیتیک معتقدند که با ساخت و بهرهبرداری از این سد در بالادست هریرود، تنش آبی در ایران و ترکمنستان تشدید خواهد شد. در همین رابطه با محمدنبی جلالی، پژوهشگر دکتری منابع آب دانشگاه تهران گفتگو کردیم که در ادامه میخوانید.
ردپای هندوستان در هریرود
با توجه به اینکه مناقشه رودخانه فرامرزی هریرود با تکمیل سدهای و کانالها در بالادست افغانستان وارد فاز جدیدی خواهد شد، این مناقشه و بهخصوص سرمایهگذاری هندوستان در حوضه هریرود و پروژههای آتی شان مورد توجه خواهد بود. محمدنبی جلالی، پژوهشگر دکتری منابع آب دانشگاه تهران و عضو هیات اندیشهورز هیدروپلیتیک و دیپلماسی آب بنیاد نخبگان کشور درباره این مناقشه گفت: «بهطور کلی شاید بشود سرمایهگذاری هند در پروژههای آبی و غیرآبی افغانستان را در میراث استعمار جستوجو کرد؛ وقتی تاریخ هند بهخصوص یک قرن اخیر را مرور میکنید تا سال ۱۹۴۷ مستعمره بریتانیا بود و بعد با هند چندپاره مواجه شدیم که به کشور هند و پاکستان و بعدها پاکستان شرقی (بنگلادش) تقسیم و سبب مناقشات متعددی همانند مناقشه حلنشده کشمیر میشود. از همین رو با توجه به موقعیت جغرافیایی افغانستان که در مهار آب فرامرزش دارد باعث شد این کشور بهجدیت سراغ سرمایهگذاری روی مهار این منبع برود و عملا بتواند از طریق افغانستان برای خودش اهرمهای فشار ایجاد کند. به هر حال افغانستان بخشی از ظهور و تداوم دیپلماسی آبی و عوامل سیاسی-اجتماعی در این منطقه را در سیاستهای هیدروپلتیکی که با توجه به موقعیت بالادستی که در چهار حوضهاش دارد میتواند پیش ببرد. البته موضوع فقط مربوط به ایران نیست؛ رودخانه فرامرزی کابل که در نزدیکی آتوک در پاکستان به رود سند منتهی میشود، خودش پتانسیل مناقشه آبی عظیمی را دارد. جالب است که همین مناقشه هم شاید به تعیین مرز استعماری خط ریورند ۱۸۹۳ برگردد که بریتانیا برای در امان ماندن هند شرقی از نفوذ شوروی به قبایل پشتون خودمختاری داد، حتی ردپای بریتانیا در مناقشه هیرمند بهوضوح قابل مشاهده است. جایی که مرز سیستان درونی و بیرونی را گلداسمیت بریتانیایی تعیین میکند و خاوریترین دلتای رودخانه هیرمند را بهعنوان مرز بین دو کشور قرار میدهد. گذشته از ردپای ناخجسته استعمار؛ هند با تقریبا دو میلیارد دلار پنجمین کشوری است که بیشترین سرمایهگذاری را در پروژههای آبی و غیرآبی افغانستان انجام داده؛ از بورسیه تحصیلی بگیرید تا استخراج معادن و.... اما در زمینه پروژههای آتی، نمیخواهم به این موضوع ورود کنم که امارت اسلامی بهجدیت دنبال این است که با مهندسی اجتماعی تحت پروژههایی همچون «قوشتپه»، مهاجران اخراجی پاکستان را در «آمودریا» که منابع دستنخورده عظیم انرژی را دارد بارگذاری کند، فقط میخواهم از یک پروژه دیگر تحت عنوان TAPI بگویم که به دلایل ناامنی در افغانستان به تعویق افتاده بود. درباره اهمیت این پروژه همین کافی است که بوش زمان حمله به افغانستان میگوید تکمیل استراتژی جنگ ما تکمیل پروژه تاپی است که قرار است گاز ترکمنستان را از طریق افغانستان به پاکستان و هند انتقال بدهد و هدفش تامین سالانه ۳۳ میلیارد متر مکعب گاز طبیعی به جنوب آسیاست.
همین چندروز قبل آقای «آمانوف»، رئیس اجراییه شرکت خط گاز تاپی، در مجمع سرمایهگذاری انرژی ترکمنستان در پاریس اعلام کرد که ترکمنستان به تکمیل بخش خود از پروژه لوله گاز تاپی متعهد است. ضمنا این نگرانی هم وجود دارد که این لوله گاز جایگزین مسیر طرح خط لوله گاز صلح بین ایران و پاکستان و هند هم باشد، یعنی عملا علاوهبر اینکه منابع آب را مهار میکند بهجد دنبال این است که وابستگیاش را به منبع انرژی ما کم کند. به نظرم پرواضح است که به سرانجام رساندن این پروژهها موقعیت ویژهتری در مذاکرات به طرف افغانستانی میدهد.
ماجرای ابرپروژه سد سلما در بالادست رودخانه هریرود
این پژوهشگر درباره ابر پروژه سد سلما که کمی بعد از استقلال هند از بریتانیا پروژه سد سلما با حمایتهای این دو کشور در زمان داوودخان شروع شد گفت: کمی بعد از استقلال هند از بریتانیا، پروژه سد سلما با حمایتهای این دو کشور در زمان داوودخان شروع شد، ولی به دلیل ناآرامیهای داخلی فراز و فرودهایی داشت تا نهایتا در دوران رئیسجمهور غنی در ۱۳۹۵ با ظرفیتی حدود ۶۵۰ میلیون مترمکعب و با حمایت مالی ۳۰۰ میلیونی هند به بهرهبرداری رسید. جالب است که نخستوزیر، آقای مودی قبل از افتتاحیه بند سلما به ایران میآید و توافقنامه چابهار را امضا میکند و هنوز بعد از سالها خلف وعده کار واقعی انجام نشده است. همچنین در مراسم افتتاحیه سد سلما میگوید: «این پروژه راه صلح برای همگان را انتخاب کردم.»
شاید کسی با این نکته موافق نباشد و نگاهم به مناقشات بین کشورها کمی رئالیستی است، اما به این روند باید دقت کرد. استعمار کهن روزگاری هند را با ابزار زور و حمله نظامی تسخیر کرد و امروز فقط شیوه استعمار متفاوت شده و با مصادره واژه صلح و استخدام مجریان، همان شیوه قبلی را در کشورهای دیگر دنبال میکند. واقعیت این است که سایه استعمار همچنان هم بر سر مسائل و رفتارهای دولتها حاکم است و اصطلاحا «استعمار پوست انداخته» و حال «استعمار نوین» به شیوهای دیگر به دنبال تسلط و نادیدهگرفتن حق ملتهاست.
در عصر حاضر اگر کمی حواسمان جمع باشد متوجه میشویم که استعمار فرانو چطور بر باور و منش ملتها و هویتشان بهطور نامحسوس و بدون اینکه خود استعمارگران یا حتی مجریان بومی حضور مرئی داشته باشند چنگ میزند تا مناقشات آبی و غیرآبی را تشدید کند. شاید اهمیت دیپلماسی عمومی در مناقشه آبی مثل مناقشه هیرمند و هریرود در گذر زمان با تکمیل کانال و بندهای انحرافی و وابسته کردن جامعه محلی بالادست به این منبع حیاتی روشنتر شود؛ در زمانی که عملا ماهیت مناقشه از دولت-دولت به دولت-مردم شیفت پیدا کرد.
واقعا نمیخواهم شرایط را اورژانسی نشان بدهم. چون اولین کاری که در این شرایط میکنیم تراشیدن پروژه اورژانسی با پول بیتالمال است. در واقع میخواهم توجه کنیم که در آستانه حذفشدگی قرار داریم و مورد هجمه استعمار آبی هستیم و امروز هیچ چیزی مثل عنصر زمان مهم نیست.
حقابه تاریخی هیرمند تقلیل پیدا کرده است
مناقشه آبی میان دو کشور، قدمتی به تاریخ افغانستان دارد و در سالهای اخیر به بحرانی جدی تبدیل شده. جلالی درباره رهیافت برون رفت از این شرایط تضاد منافع گفت: «نگرانی عمیق این است که کشورهای دیگر در نتیجه پرداختن صحیح به شکستهای دیپلماسی آبی شان در گذشته و بازتعریف نحوه همکاری درمورد مسائل آبهای فرامرزی، راهی برای آینده دیپلماسی آبی شان ترسیم کرده اند و سوال این است که آیا ما به این درک رسیدهایم که اگر بگوییم «در دیپلماسی آب چندان موفق نبوده ایم» متهم به تحریف واقعیت نشویم؟ البته موافقم که فضا آنچنان هم تاریک نبوده و نیست؛ اما اگر بپذیریم حقابه تاریخی معاهده هیرمند در صد و اندی سال و در طول تاریخ روابط بین دو کشور ایران و افغانستان تقلیل پیدا کرد تا نهایتا به ۱۶ درصد رسید یا طی دوران تکمیل سد انحرافی کمال خان، که هرچند تلاشهایی شد و حتی اخیرا دکتر ظریف هم در مصاحبه شان اذعان داشتند که با علم به اینکه سد انحرافی کمال خان برای منحرف کردن سیلاب است و حقیقتا هم همین است، وارد گفتگو شدند، اما بلاخره باید بپذیریم که علی رغم تلاشهای دستگاه دیپلماسی، نتوانستیم احداث این بند را به تعویق بیندازیم و سد انحرافی کمالخان تکمیل شد.
سوال اساسی این است که مصر چگونه در مناقشه رود نیل با اتیوپی و سودان توانست سالها احداث سد رنسانس (النهضه) را به تعویق بیندازد؟ از چه ابزارهایی استفاده کرد؟ از سد کمال خان که گذشت، اما قرار است برای سد بخش آباد روی سرشاخه فراه رود در آینده چه اتفاقی بیفتد؟ چه ابزارهایی برای به تعویق افتادن احداث سد بخش آباد -که میخی است بر تابوت کمارفته سیستان- داریم؟ نکته اساسی این است که حتی افغانستان با اندوخته تجاربش فارغ از اینکه چه دولتی و حکومتی مستقر باشد مشخص کرده راهبرد هیدروپلیتیکی اش در مواجهه با مناقشات با همسایگانش چیست. اما ما با توجه به وضعیت هیدروپلیتیکی خاصی که داریم و در جایی بالادستی، در جایی میاندست و در جایی پاییندست هستیم و تک تک این رودخانههای فرامرزی چالشها و بازیگران متعدد خودش را دارد، چه راهبرد هیدروپلیتیکی و ابزار قدرتی داریم؟ مثلا روی هم همین رودخانه هریرود در قسمت پایین دست با ترکمنستان چالش جدی بازسازی کانال «قرهقوم» را داریم یا راندمان پایین آبیاری در بخش کشاورزی را داریم.
در قسمت بالادست با طرف افغانستانی با توسعه یکجانبه سد و کانال هایش بدون توجه به آب مورد نیاز پایین دست مواجهیم و حتی هیچ توافقنامهای روی این رودخانه فرامرزی با افغانستان نداریم. ما هنوز مشخص نکرده ایم چه دکترین هیدروپلیتیکی خاصی برای این حوضههای فرامرزی داریم. همچنین اخیرا در لحظات آخر بعد از سالها گزارش کمیسیون تلفیق برنامه هفتم توسعه با تصویب بند الحاقی ۱ ماده ۳۹ موافقت کرد که «نقشه راه دیپلماسی آب در چهارچوب دیپلماسی کلان کشور» تهیه شود؛ ضمن اینکه آیا این هم سندی است که قرار است به بایگانی برود یا سندی است که درنهایت قرار است یک دکترین برا حوضههایی با چالشها و بازیگران متعدد تجویز کنیم؟ در دکترین ما نسبت دیپلماسی انرژی ما با مناسبات و تعاملات هیدروپلیتیکی آبهای فرامرزی قراره دیده میشود؟ فرهنگ چطور؟ ترانزیت چطور؟ چابهاری که کانون رقابت هند و چین است؟ آیا با هند ادامه بدهیم که ۸ سال بدعهدی مکرر کرده آن هم با ۸۵ میلیون دلار؛ در چنین پروژه راهبردی، نمیبایست چند میلیارد دلار قرارداد باشد؟ اینها فقط سوال است.
توقع دارید حس گل پیروزی ایران مقابل استرالیا را داشته باشیم؟
این پژوهشگر درباره میزان حقابهای که این روزها رهاسازی شده گفت: «اجازه بدهید این نکته را هم یادآوری کنم؛ ما هم حقیقتا خوشحالیم از اینکه اندک آبی از حقابه ایران را دریافت کردیم ولیکن اینکه در تریبون رسمی یک نهاد رسمی اعلام میکنیم تا این لحظه اینقدر از حقابه هیرمند رهاسازی شد، این ابزار قدرت است؟ این دیپلماسی عمومی است؟ واقعا هم شاید توقع داشتند ما حس گل پیروزی ایران مقابل استرالیا در جام جهانی ۱۹۹۸ را تجربه کنیم!
وقتی ابزارهای قدرت مصر در تعویق احداث سد رنسانس را بررسی میکنید که چه کرد، یکی از ابزارهای بسیار مهمش همین بهکارگیری صحیح از دیپلماسی عمومی بوده است. ولی ما از این ظرفیت کمنظیر دیپلماسی عمومی بهدرستی استفاده نمیکنیم.
شاید زمانی سازش مبتنیبر مذاکره «برد-برد» حداقل در سطح فکری ایده جذابی بوده تا به یک نتیجه دوجانبه سودمند برسیم؛ اما واقعیت جهان امروز حقیقتا متفاوت شده است. کشورها اصولا حاضر نیستند در مذاکراتشان سهم برابر یا کمتری از طرف مقابل برای ملتهایشان بگیرند. ما باید تجدید نظری در رویکردهایمان در مذاکرات داشته باشیم و باید به این بیندیشم که چطور در مذاکرات میتوانیم یک پای بالاتر بگذاریم و موقعیتی عالی برای خودمان و خوب برای دیگری ایجاد کنیم.
منحیثالمجموع فکر میکنم فیصله دادن به اثرات هیدروهژمونی در حوضه آبریز بینالمللی هریرود که بین چند کشور مشترک است و علیالخصوصانگیزه کشور بالادستی مثل حکومت امارات اسلامی که حاکمیت مطلق سرزمینی و توسعه یکطرفه رودخانهها را بدون توجه به پیامدهای آن در کشورهای پایین دست در پیش گرفته، حقیقتا مسیری صعبالعبور است؛ بهویژه اینکه روشن است سیاستهای دولت نوپای طالبان در راستای توسعه زیرساختهای آبی و ساخت سد و تکمیل کانالها به درهمتنیدگی این مناقشه خواهد افزود.
از طرفی دیگر این را هم در نظر داشته باشید که تقریبا جهان در حال تجربه سومین انتقال قدرت است. هرچند ایران همیشه در چنین بزنگاههایی در طول تاریخ تحت فشار بوده است؛ اما بخشی کوچکی از رهیافت را شاید در پاسخ به این سوال بشود جستوجو کرد که راهبرد کلان ما در این شرایط گذار نظام بینالملل که مشخصه اصلی آن بازتوزیع قدرت، ثروت و بازنویسی قواعد بینالمللی است، آیا این است که باید در تنهایی استراتژیک به سر ببریم یا با توجه به اینکه انزواگرایی، انفعال و عدم تعامل نه با ژئوپلتیک ایران سازگار است، نه با فرهنگ سنتی ایران، از طریق چندجانبهگرایی و ائتلافسازی مبتنیبر همکاری راهبردی به استقبال این جهان پساقطبی برویم؟ و حالا در سطوح پایینتر، چطور این کلان راهبردمان، قرار است توسعه پایدار و امنیت آبی را برای ما به ارمغان بیاورد تا دچار خفگی هژمونی نشویم؟! و چطور میشود به یک بازتوزیع مجدد قدرت بین بازیگران درگیر این مناقشه آبی دست بزنیم تا در این حوضه آبریز فرامرزی فضاها را دوباره پیکربندی و تفسیر کنیم. حقیقتا نمیدانم که آیا روزگاری میرسد که بتوانیم موقعیتی را با ابزارهای قدرتمان ایجاد کنیم که در مذاکرات آبی مان یک پای بالاتر بگذاریم و موقعیتی عالی برای خود و خوب برای دیگری ایجاد کنیم یا خیر. امیدوارم.