فرماندهی به سبک شهید خرازی/روایتی تکان دهنده از روزهای تلخ اسارت
تاریخ انتشار: ۶ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۲۲۹۱۰۹
به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اصفهان، چند دفاع مقدس در سرزمینمان بعد از ۸ سال به پایان رسید، اما این جنگ بعد از آن هم در بعضی از خانوادههای رزمندگان ادامه داشت. خانوادههایی که با عنوان مفقودالاثر چشم به راه عزیزانشان بودند تا یا پیکر شهیدش را در آغوش کشند و یا دلخوش به آزای اسیرشان باشند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سردار سرتیپ دوم مهدی کلوشانی در سال ۱۳۴۱ و در خانوادهای مذهبی و در شهر اصفهان دیده به جهان گشود. او پنجمین فرزند خانواده از میان سه خواهر و سه برادرش است. وی تحصیلات متوسطه خود را در هنرستان انقلاب اسلامی و در رشته برق به پایان برد و در سال ۱۳۵۸ درحالی که ۱۷ سال بیشتر نداشت برای مقابله با ظلم گروه کومله و دموکرات به کردستان اعزام شد و با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به مناطق عملیاتی جنوب و منطقه عملیاتی دارخویین رفت. او دارای ۵ سال سابقه رزمندگی در جبههها و ۶ سال سابقه آزادگی است.
وی در طول سالهای دفاع مقدس سه بار مجروح و از نواحی صورت، سر، فک و دندان و دست جراحات زیادی برداشت و در مجموع افتخار ۷۰ درصد جانبازی را در کارنامه خود ثبت کرد. او علاوه بر داشتن مدرک کارشناسی در رشته جهانگردی، دورههای تخصصی شغلی خود را از جمله دوره عالی زرهی و دوره دافوس یا دوره آموزش فرماندهی وستاد را نیز پشتسر گذاشته است.
سردار سرتیپ دوم کلوشانی با اشاره به انگیزه سفربه کردستان در سال ۱۳۵۸ اظهار داشت: بعد از انقلاب اسلامی به دستور امام خمینی (ره) راهی کردستان شدیم و کلام امام برای ما امر واجبی بود. ما به همراه علمدار لشکر ۱۴ امام حسین (ع) حاج حسین خرازی راهی کردستان شدیم و در محور کامیاران سنندج مشغول خدمت شدیم.
وی با اشاره به فعالیت گروههای اشرار در کردستان پس از پیروزی انقلاب اسلامی افزود: پاسداران مظلوم و بینام و نشانی در کردستان جانفشانی کردند. در آن زمان پاسداران برای شناساندن شخصیت بزرگ امام خمینی (ره) تلاش میکردند و جمله معروفی از امام به جای مانده که میفرمود"ما با کرد مخالف نیستیم بلکه با کفر مخالفیم". ما در کردستان مستقر شدیم تا کردها را از قید و بند اشرار نجات دهیم، گروههای اشرار مسلمانان کرد را آزار میدادند که با فرمان امام، نیروها برای نجات مسلمانان مظلوم کردستان روانه این شهر شدند.
جانباز آزاده دوره دفاع مقدس در خصوص خاطرات یکی از جانبازان در سنندج بیان کرد: زمانی که از محور کامیاران به سنندج برای پاکسازی به یکی از روستاها سفر کردیم، تعدادی از نیروها در درگیری مجروح و یک اسیر به نام مرتضی مهاجر داده بودیم. تعدادی از اشرار نیز به هلاکت رسیده بودند. نزدیک غروب مجبور به ترک منطقه شدیم.
وی ادامه داد: فردای آن روز شنیدیم که مرتضی مهاجر در یکی از بیمارستانهای سنندج است، بعد از اسارت مرتضی از او خواسته بودند تا به امام خمینی (ره) ناسزاگویی کند، اما وی در شرایطی که در چنگ اسارت این اشرار قرار گرفته بود و میدانست چه سرنوشتی در انتظارش است حاضر به گفتن حتی لفظ "تو" به امام نشد، بعد از آن فرق سر مرتضی را با ضربه میشکافند و بعد از جراحات فراوان او را در منطقه رها کردند. مرتضی از تاریکی شب استفاده کرده و نیم خیز و کشان کشان تا سر جاده سنندج به کامیاران خود را میرساند. صبح یک خودرو او را پیدا میکند و او را به بیمارستان میرسانند و یک ماه در بیمارستان بیهوش بود.
سردار سرتیپ دوم کلوشانی با اشاره به حضورش در جبهههای جنوب گفت: بعد از آن قرار شد که با رزمندگان گروه ضربت و با شهید خرازی به مناطق جنوب اعزام شویم، اما به دلیل کمبود نیرو در کردستان باقی ماندیم و نخستین حضورم در جبهه جنوب چند روز بعد از عملیات شکست حصر آبادان در سال ۱۳۶۰ بود که وارد تیپ امام حسین (ع) شدم. از آنجا که جزو نیروهای رسمی پاسدار بودم یک سری افراد را با تخصص مختلف از جمله توپخانه، ادوات، زرهی و مهندسی نیاز داشتند که باتوجه به رشته و علاقه، شهید حاج حسین خرازی من را در بخش زرهی معرفی کردند، پس از چند عملیات و با اجازه از حاج حسین وارد گردان پیاده شدیم. فرمانده گروهان در گردان امیرالمومنین (ع) به فرماندهی شهید عباس قربانی، شدم.
وی با اشاره به علاقه رزمندگان به امام خمینی (ره) تصریح کرد: عراق معتقد بود اگر یک گروهان مانند ایرانیها داشت بیش از اینها میتوانستند مقاومت کنند چرا که نیروهای ایرانی جانبرکف، فرمان امام خود را لبیک گفته و به میدان شتافتند. دلخوشی رزمندگان داشتن عکس کوچکی از امام خمینی (ره) در جیب پیراهن شان بود. عراقیها آنقدر پست و بزدل بودند که به جای عکس صدام، عکس امام خمینی (ره) را به همراه داشتند تا در مواقع اسارت و تنگنا ایشان را شفیع قرار دهند. آنها میدانستند رزمندگان ایرانی به امام علاقهمندی زیادی دارند.
جانباز آزاده دوره دفاع مقدس در خصوص اسارتش در عملیات بدر درپایان سال ۱۳۶۳ اضافه کرد: زمانی که به اسارت دشمن درآمدیم حدود ۱۲ نفر بودیم. باید میماندیم تا حداقل دو گردان عقبنشینی کنند. نهایتاً برای هر کدام یک جوخه اعدام و یک سرباز تعیین کردند. با شمارش فرمانده عراقی سربازان شلیک میکردند. آن لحظه احساس سبکی داشتم. حساس میکردم دوستان خوبی که یکی پس از دیگری با شهادت از دست دادم به جمع شان می شتابم، چرا که برای شهادت به جبهه رفته بودم.
وی اظهار داشت: بچهها یکی یکی شهادتین میگفتند و چهرهها بشاش و زیبا شده بود. در لحظهای که فرمانده عراقی شمارش را آغاز کرد خودرویی رسید و درخواست توقف این کار را داد تا از نیروها اطلاعاتی به دست آورند و باهم دیگر به سرعت اطلاعاتی از گردان و فرمانده ودیگر اطلاعات رد و بد کردیم. به یک قرارگاه برای تخلیه اطلاعاتی منتقل شدیم.
سردار سرتیپ دوم کلوشانی با اشاره به خاطرهای از دوران اسارتش افزود:در دوران اسارت رادیویی از عراقیها با ترفند و شگردهایی به دست آوردیم. پوسته بیرونی را باز کردیم و قسمت اصلی را در اردوگاه جاساز کردیم. عراقیها از گم شدن رادیو عصبانی و در جستجوی آن در اردوگاه بودند. از رادیو خبر کسالت امام خمینی (ره) و بستری شدن در بیمارستان را شنیدیم و در آن روزها رزمندگان احساس غم و ناراحتی و زاری داشتند. بچهها مشغول دعا و ختم قرآن در آسایشگاهها بودند، هر شب تعدادی از بچهها خبر را از رادیو دریافت و نفر به نفر به سایر رزمندگان و اسرا اطلاع میدادند. یکی از سختترین لحظات در دوران اسارت گرسنگی و تشنگی و شکنجه نبود، بلکه بیماری کسی بود که با دیدن چهرهاش احساس امنیت و آرامش میکردیم.
وی خاطرنشان کرد: متاسفانه روزی رسید که خبر رحلت امام (ره) را شنیدیم و فردای آن روز فرمانده عراقی، فرمانده ایرانی را که محرم آهنگران نام داشت به اتاق خواست و میخواستند خبر رحلت امام را به فرمانده ما و سپس به اسرا بدهند. نیروهای عراق از ترس اطلاع خبر رحلت امام به رزمندگان ایرانی، تمامی نیروهای دور تا دور اردوگاه را مسلح و خودروهایی مسلح در اطراف اردوگاه مستقر کرده بودند. از بلندگوهای اردوگاه آیه" انا لله و انا الیه راجعون" اعلام شد و بعد از آن گویی اردوگاه منفجر شد، ضجهها و گریههای تمامی نیروها به آسمان بلند شد.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/ص
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: دفاع مقدس شهید خرازی اسارت و آزادگان سردار سرتیپ دوم امام خمینی دفاع مقدس بعد از آن نیرو ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۲۲۹۱۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای عکس تکان دهنده اسطوره سینمای جهان چه بود؟
دختر «آلن دلون» در چند روز اخیر، تصویری از این ستاره گذشته سینمای فرانسه در صفحه اجتماعی خود منتشر کرد که توجهات زیادی را به خود جلب کرده است.
به گزارش ایسنا، در ابتدا وقتی این تصویر را در فضای مجازی میبینی شک میکنی که نکند هوش مصنوعی باشد، اما گویا این تصویر واقعی است.
در این تصویر که «آنوشکا دلون» در صفحه اجتماعی خود منتشر کرده آلن دلون سالخورده با چهرهای متفاوت از آنچه در ذهن داریم دیده میشود.
«آنوشکا» همزمان با انتشار این عکس نوشت: «صبح جمعه از پدرم عکس گرفتم. به نظر من خاطرهای از لحظاتمان بود. از صرف صبحانه با او بینهایت شکرگزارم و این لحظهای بینظیر و شیرین در دنیای بیرحمانه من است. من او را خوش تیپ یافتم. با نگاه همیشگی و آبی فولادینش، سرزنده، مثل یک مبارز، که به من قدرتی غیر قابل تصور میدهد».
دلون پس از سکته مغزی در سال ۲۰۱۹ در وضعیت نامناسبی قرار داشت و اخیرا اختلافات خانوادگی میان فرزندانش به رسانهها دزر کرده است. آنتونی، آنوشکا و آلن فابین سه فرزند آلن دلون بر سر نظرات مخالفشان در مورد سلامتی و آینده پدرشان اختلاف دارند.
پسرش آنتونی دلون در مصاحبهای در سال ۲۰۱۹ مدعی شد، دلون در حال مرگ است و عنوان کرده: «او ضعیف و خسته است. او زیاد صحبت نمیکند، وقتی او را مجبور به تکرار میکنیم خسته میشود و برایش آزار دهنده است، زیرا صدایش دیگر مثل گذشته واضح و قابل شنیدن نیست».
آنتونی در مورد خواهر ناتنیاش انوشکا دلون نیز اظهار کرده بود: «خواهرم هرگز به من و برادرم اطلاع نداد که بین سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۲، پدرم در حین بازدید از کلینیک در سوئیس تحت پنج آزمایش شناختی قرار گرفته است و هیچ یک از آنها را با موفقیت نگذرانده است».
آلن دلون به سرعت از طریق وکیلش «کریستوف آیلا» واکنش نشان داد و گفت که به شدت از جو رسانهای که توسط پسرش آنتونی سازماندهی شده شوکه شده و نمیتواند پرخاشگری پسرش آنتونی را که مدام به او میگوید که سالخورده است تحمل کند.
دلون از دهه ۱۹۹۰ به ندرت روی پرده ظاهر شده است و آخرین حضور عمومی او دریافت نخل طلای افتخاری جشنواره فیلم کن در سال ۲۰۱۹ بود. با این حال، او در مراسم تشییع دوست و ستاره همکار خود «ژان پل بلموندو» در سپتامبر ۲۰۲۱ شرکت کرد.
آلن دلون که بازی در ۸۰ فیلم از جمله چندین شاهکار سینمایی را در کارنامه دارد، اولین بار در سال ۱۹۶۰ و زمانی که ۲۵ سال داشت با بازی در فیلم «ظهر بنفش» توسط «رنه کلمنت» کارگردان فیلم کشف شد.
بسیاری از فیلمها با بازی «آلن دلون» تبدیل به کلاسیکهای سینما شدند و وی در طول دوران حرفهای خود با کارگردانان نامداری، چون «آنتونیونی»، «ویسکونتی»، «ملویل» و «گدار» همکاری کرد و در کنار بازیگران بزرگی، چون «ژن گابن»، «عمر شریف»، «لینو ونتورا»، «کلودیو کاردیناله»، «مونیکا ویتی» و… مقابل دوربین رفت.
دلون نخستین بار در سال ۱۹۶۱ با فیلم «لذت زندگی» قدم به جشنواره کن گذاشت و سپس با فیلمهای «خسوف» (۱۹۶۲)، «یوزپلنگ» (۱۹۶۳) و «آقای کلین» (۱۹۷۶) حضور در جشنواره کن را تجربه کرد و در سال ۲۰۱۹ جایزه نخل افتخاری کن را دریافت کرد.
tags # سینما ، هالیوود سایر اخبار آیا قدرتهای فوقبشری واقعیت دارند؟ چطور انسان به این قدرت میرسد؟ بعد از فضا چه چیزی وجود دارد، جهان کجا تمام میشود؟! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟ فضانوردان چگونه در فضا دستشویی میکنند؟ | سرنوشت مدفوع انسان در فضا چه میشود؟