Web Analytics Made Easy - Statcounter

محمدعلی ملکی جهان گفت: بازار یکی از مکان‌هایی بود که تاثیر بسیار زیادی در جریانات انقلاب داشت. پخش اعلامیه در بازار اغلب توسط خود بازاری‌ها انجام می‌شد.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛  محمدعلی ملکی جهان دبیر جامعه انجمن‌های اسلامی اصناف و بازار استان خوزستان در گفتگو با خبرنگار رهیاب پیرامون فعالیت های انقلابی خود اظهار کرد: در سال‌های قبل از انقلاب یکی از روش‌های اطلاع‌رسانی و رساندن پیام امام به مردم، پخش اعلامیه بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

دانشگاه‌ها، مدارس، مساجد و بازار از جمله مکان‌هایی بودند که اعلامیه در آنها به صورت گسترده توزیع می‌شد. روش‌های مختلفی صورت می‌گرفت. 

بازار یکی از مکان‌هایی بود که تاثیر بسیار زیادی در جریانات انقلاب داشت. پخش اعلامیه در بازار اغلب توسط خود بازاری‌ها انجام می‌شد. یکی از این افراد محمدعلی ملکی جهان بود. او متولد سال 1329 در اهواز است. شغل پدرش پارچه‌فروشی بود او نیز همین شغل را ادامه داد و در پاساژ کارگهی خیابان پهلوی مغازه‌ای خریداری کرد. آقای ملکی جهان در قبل و بعد انقلاب فعالیت‌های سیاسی و مذهبی بسیاری انجام داده است. او در سال 1358 انجمن اسلامی بازار را تاسیس کرد. روش او برای تهیه اعلامیه‌ها و پخش آنها باعث شد تا به سراغش برویم و شرح کار را از زبان خودش بشنویم.    شهادت مصطفی خمینی، تلنگری برای عمل  سال 52 که از سربازی برگشتم، مغازه‌ی پارچه‌فروشی در پاساژ کارگهی خیابان پهلوی باز کردم. در سفرهایی که برای خرید پارچه از تهران داشتم ارتباط زیادی با پارچه‌فروشان مذهبی بازار ملک برقرار کردم که باعث اعتمادمان به همدیگر شد. یکی از این افراد آقای کافی بود. او را به واسطه برادرش که سخنران مشهوری بود، می‌شناختم. خودش هم در زمینه مذهبی شخص فعالی بود. به غیر از بازار زمان‌هایی که تهران بودم در مجالس سخنرانی‌‍‌های انقلابی و مذهبی شرکت می‌کردم که باعث شده بود من را به عنوان فرد مذهبی بشناسند. سال 52 فعالیت‌ها خیلی نامحسوس بود. معمولا اعلامیه زبانی رد و بدل می‌شد یا کسانی که به قم می‌رفتند خبرها را می‌آوردند. با هر کسی نمی‌شد صحبت کرد. فعالیتی در زمینه پخش اعلامیه نداشتم. جزو فعالان سیاسی بودم و به واسطه ارتباط با روحانیت می‌دانستم که حضرت امام و انقلاب نیاز به پشتیبان دارد. اینطور بود که تصمیم گرفتم کاری انجام دهم. سال 56 با شهادت مصطفی خمینی فعالیت‌‌ها شکل دیگری به خود گرفت. از آن زمان به بعد شروع به آوردن اعلامیه از تهران و پخش آنها کردم. افراد زیادی در اهواز در کار پخش اعلامیه بودند که من قسمتی از کار را در بخش بازار انجام می‌دادم.   آوردن اعلامیه از تهران در سفرهایم که اکثرا با هواپیما یا قطار بود بعضی از همکارانم با من همراه بودند. با بعضی از آنها با توجه به روحیاتشان صحبت‌هایی می‌کردم ولی در تهران هر کس به سراغ خرید بار خودش می‌رفت. خفقان بسیار بالا بود و باید احتیاط‌ های لازم را می‌کردم. اعلامیه‌ها از قم یا به صورت چاپ شده می‌آمد یا نوارش در تهران پیاده می‌شد و چاپ شده به دست پخش کنندگان می‌رسید. آقای کافی یکی از مراکز پخش کننده در تهران بود که از او اعلامیه می‌گرفتم. وقتی به مغازه آقای کافی می‌رفتم مانند یک مشتری عادی خرید می‌کردم. با توجه به شناختی که از من پیدا کرده بود نوار و اعلامیه‌ها را در یکی از عدل‌های پارچه می‌گذاشت. بعد بهم می‌گفت که در فلان عدل اعلامیه و نوار است. عدل به این صورت بود که طاقه‌های پارچه را داخل یک گونی یا پلاستیک‌های حصیری بسته‌بندی می‌کردند. روی عدل آدرس مغازه نوشته می‌شد و آنها را به باربری می‌دادند. باربری بارها را می‌آورد در مغازه عدل‌هایی که اعلامیه درونشان بود مشخص بودند. یا رنگشان فرق می‌کرد یا علامت رویشان بود. گاهی می‌شد هیچ علامتی نداشتند و باید یکی یکی با احتیاط بازشان می‌کردم. معمولا باربری، بارهایم را نمی‌گشت. آنها هم بخش خدمات به بازار و بخشی از مردم بودند که با رژیم مخالفت داشتند. آنهایی هم که مخالف انقلاب بودند، منفعتشان در این بود که همکاری کنند که ما پارچه‌ها را بیاوریم. سوالی نمی‌پرسیدند و اگر هم من یا افراد دیگری که مبارز بودند را می‌شناختند، حرفی نمی‌زدند.    تیم پخش اعلامیه برای کمک در پخش اعلامیه جوان‌هایی را آموزش داده بودم. یکی‌شان محمدجواد افشاری بود. نوجوانی با هیکل درشت و روحیه‌ی بسیار انقلابی قدری پایین‌تر از مغازه‌ی من، مغازه‌ی برادرانش بود. وقتی اعلامیه یا نوار می‌آوردم باید سریع از مغازه تخلیه می‌شد. اعلامیه آوردن روز مشخصی نداشت. هر زمانی اعلامیه می‌آوردم با تلفن اطلاع می‌دادم یا به خاطر ارتباط روزانه‌ای که داشتیم در بازار می‌دیدمشان و اطلاع می‌دادم. آنها نیز اعلامیه‌ها را می‌بردند و در مناطقی که لازم بود پخش می‌کردند.    اعلامیه در جیب قبل از آوردن اعلامیه از تهران و بعد از آن، زمان‌هایی که برای خرید به تهران می‌رفتم در مجالس سخنرانی شرکت می‌کردم. این رفت و آمدها و صحبت در مورد وضعیت فعالیت‌های مذهبی باعث اعتماد افراد انقلابی تهران به من شده بود. نتیجه‌اش این بود که نوارهای سخنرانانی مانند شریعتی، بهشتی، خزعلی و امام به دست من می‌رسید. من هم زمانی که در مجلس سخنرانی شرکت می‌کردم، نوار روزهای قبل یا نوارهای خاص که فروخته یا اهدا می‌شد، می‌گرفتم. در محافل مذهبی مانند حسینیه‌ها و مساجد هم اعلامیه بین مردم پخش می‌شد. من این اعلامیه‌های بازار در کیف یا جیبم می‌گذاشتم. در فرودگاه هم از نظر گشت مشکلی پیش نیامد.    رفتن از خانه پدری هر چه به انقلاب نزدیک‌تر می‌شدیم، فعالیت‌ها شدت می‌گرفت. مغازه‌ها به مدت سه ماه تعطیل شده بودند. پخش اعلامیه از مغازه به خانه رسیده بود. اعلامیه‌ها را بیشتر از بچه‌های مسجد جزایری می‌گرفتم و در خانه‌ام بسته‌بندی می‌کردم. اعلامیه‌ها را یا به صورت لوله بسته‌بندی می‌کردیم یا پاکت می‌گرفتیم. پخش اعلامیه را هم خودم و هم دوستانم انجام می‌دادیم. اعلامیه‌ها را به مراکز مختلف و یا حتی شهرهای دیگر می‌بردیم. علاوه بر اعلامیه جلساتی را هم در خانه داشتیم. همه‌ی این فعالیت‌ها در خانه پدری که در آنجا زندگی می‌کردیم انجام می‌شد. پدرم به دلیل رفت و آمد زیاد و جلسات دیگر تاب نیاورد. حرفش این بود که یک مقدار نامحسوس‌تر عمل کنیم. این موضوع سبب شد تا به خاطر حفظ آرامش آنها، همراه زن و بچه و دامادمان خانه‌ای در محله لشکر اجاره کردیم. در آنجا فعالیتمان را از سر گرفتیم.    انقلابی با موهای بلند اصلا پیش نیامد که دستگیرم کنند در تمام فعالیت‌هایم بسیار احتیاط می‌کردم. هیچ ترسی از دستگیری و مردن نداشتم ولی دلیلی هم نداشت راحت خودم را در معرض خطر قرار دهم. یکی از دلایلی که باعث شده بود به من شک نکنند، موهای بلندم بود. ماموران فکر نمی‌کردند که من با این چهره فعال انقلابی باشم. با این وجود با تمام احتیاط‌ها از جان گذشته بودم. اصلا فکر نمی‌کردم که پیروزی انقلاب را ببینم. ناامید نبودم ولی این احتمال را می‌دادم که به آن دوران نرسم. گاهی وصیت‌نامه می‌نوشتم و گاهی زبانی به همسرم وصیت می‌کردم.    جذب به خاطر امام در ابتدا کار را با 2-3 نفر شروع کردم. رفته رفته کار گسترش پیدا می‌کرد و تعدادمان بیشتر می‌شد. در محافل و مراسمات مختلف ارتباط زیادی با دیگر افراد می‌گرفتیم. حتی به شهرهای دیگر هم می‌رفتیم و پیشنهاد کارهای مختلف را به آنها می‌دادیم. نتیجه کارم را در افراد می‌دیدم. اراده‌ی خدا و رهبری حضرت امام باعث شده بود انقلاب رو به جلو حرکت کند. نفس ملکوتی ایشان تاثیر بسیار عمیقی در جامعه می‌گذاشت و مردم بدون شک پیرو رهبر بودند. برای آوردن انسان‌ها در این راه نیاز نبود ماه‌ها تلاش کرد. ظلمی که در جامعه وجود داشت و به حق بودن امام، باعث شده بود با یک سخنرانی بتوانیم افراد را جذب کنیم. پیوسته فعالیت می‌کردیم و اعلامیه و نوار از تهران می‌آوردیم. قبل از پیروزی انقلاب بازارها بسته شد و دیگر شرایط پخش اعلامیه در بازار نبود. کارهایمان را در خانه، مساجد، حسینیه‌ها و دیگر مکان‌ها ادامه دادیم.     انتهای پیام/

منبع: دانا

کلیدواژه: اعلامیه ها باعث شده پخش اعلامیه فعالیت ها ملکی جهان باعث شد ی پارچه مکان ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۳۰۵۲۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

صدای چپ امریکایی را  در تهران می‌شنوید؟

در روزهایی که دانشجویان در دانشگاه‌های امریکایی همراه با سایر گروه‌های دانشجویی در تلاش هستند صدای مردم فلسطین باشند، در تهران چپ امریکایی با بلند کردن پرچم جعلی صهیونیست‌ها سیگنال‌های خاص می‌فرستد!

به گزارش مشرق، مرتضی سیمیاری طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: اسفند سال ۱۳۸۶ دستگیری یک باند اغفال دختران در تهران به یک بمب خبری تبدیل شد. در جریان این ماجرا مشخص شد تعدادی از دختران که بیشتر آن‌ها دانشجو بودند، پس از آشنایی با سر شبکه‌های این باند در کافه‌ها به خانه‌های تیمی رفته و دیگر از آنجا خارج نشده‌اند.

این خبر وقتی بیشتر مورد توجه قرار گرفت که مشخص شد برخی از افراد اغفال‌شده خود را منتسب به یک گروهک چپ مارکسیستی دانسته و به‌اصطلاح خودشان در حال جذب و یارگیری بوده‌اند، اما شکایت‌های متعدد از آزار، آدم‌ربایی و تجاوز جنسی از سوی افراد اغفال‌شده و خانواده‌های آن‌ها باعث شد خانه‌های شیطانی این گروهک مورد تفتیش دادستانی و یکی از نهادهای اطلاعاتی قرار بگیرد و در جریان ضربه به این مراکز، شواهد متعدد در پرونده ثبت شود.

مدتی بعد یکی از لیدرهای اصلی این گروهک در اعترافات خود نوشت عادی‌سازی مسائل جنسی میان اعضا و انقلاب فکری در تشکیلات یکی از مهم‌ترین موارد آموزشی در گروهک بوده و تا زمانی که این دست مسائل میان مردان و زنان در رده‌های درونی سازمانی حل نشود، یک روشنفکر هرگز چریک نخواهد شد! از نگاه رهبران این گروهک عبور از مسئله جنسیت باعث می‌شد کافه گردی به سنگربندی در خیابان تبدیل شود. این نسخه خاص پیش از این در سال ۱۳۶۳ در انقلاب ایدئولوژیک منافقین نیز امتحان شده بود.

این گروهک پس از دستگیری به «چپ‌های امریکایی» در روزنامه‌ها معروف شد. چپ امریکایی اصطلاحی بود که در دهه شصت و در کوران ترورهای خونین گروهکی باب شده بود؛ آن روزها درحالی‌که کشور زیر ضرب تجاوز رژیم بعثی عراق با همکاری امریکایی‌ها بود، گروهک‌های شورشی و برانداز که اغلب مرام مارکسیستی داشتند در تهران و برخی شهرهای مرزی دست به سلاح برده بودند تا پشتیبان دشمن در خانه باشند.

حالا نزدیک به دو دهه پس‌ازآن ماجراها بار دیگر چپ‌های امریکایی به صحنه آمده بودند، یکی از روزنامه‌های وقت در تشریح این گروهک نو متولدشده نوشته بود که این گروه مانند مارکسیست‌ها فکر کرده، اما شبیه غربی‌ها عمل می‌کند و از تجربه کار چریکی تنها امریکایی بودن در خانه‌های تیمی را یاد گرفته است!

یک سال پس از دستگیری عناصر این گروهک که شاکیان فراوانی هم داشت، برگزاری یک تجمع در دانشگاه تهران بار دیگر نام این گروهک را بر سر زبان انداخت. ۱۶ آذر سال ۱۳۸۷ بالا رفتن پلاکاردهایی قرمزرنگ روبه‌روی ساختمان دانشکده حقوق توجه برخی از دانشجویان را به خود جلب کرد، در آن روز طیف افراطی دفتر تحکیم وحدت با برگزاری یک تجمع غیرقانونی چند ده نفره در حیاط دانشگاه تریبون را در اختیار سمپات‌های گروه‌های تجزیه‌طلب قرار داده و یک دانشجو نیز به نمایندگی از همان چپ‌های امریکایی یک بیانیه خاص می‌خواند.

اما بخش جالب این نمایش زمانی بود که یکی از رهبران گروهک امریکایی ملی- مذهبی نیز پشت تریبون رفته و طرح براندازی نرم را تشریح می‌کند. او خطاب به دانشجویان گفته بود که باید از خانه به خیابان آمد و آنجا را سبز کرد، این سیگنال یک سال قبل از فتنه سال ۸۸ که با پلاکاردهای سبزرنگ شروع شد جالب‌توجه بود! اما نکته مهم‌تر آن بود که برای اولین بار گروهک‌های مارکسیستی و شبه دانشجویی با پلاکارد امریکایی با یکدیگر هماهنگ می‌شدند.

رادیو زمانه ارگان فکری چپ‌های امریکایی در وصف این وحدت عمل نوشت در دورانی که تحرک سیاسی در جامعه پایین است باید موتورهای کوچک رادیکال روشن‌شده تا نوبت به اقدامات راهگشا برسد، دستورالعمل ایجاد هماهنگی میان چپ‌های امریکایی در زمستان همان سال به نقطه عطف خود رسیده و این گروه تندرو در دی‌ماه همان سال طی یک بیانیه به دفاع از جنایات صهیونیست‌ها در غزه می‌پردازد، از تناقضات آن روزگار همین بس که گروهی خودشان را ضد امپریالیستی تعریف و در سطح بلندگوی فارسی امریکایی‌ها عمل می‌کردند.

چپ‌های امریکایی پس از مدت‌ها رخوت و گوشه‌گیری سانتی‌مانتالیستی در جریان اغتشاشات دی‌ماه سال ۹۶ نیز تا حدی فعال‌شده، اما نقطه اوج تحرک این گروهک در طول آشوب‌های ترکیبی در پاییز سال ۱۴۰۱ رخ داد. بررسی تحلیلی از بازداشت تعدادی از لیدرهای نزدیک چپ‌های امریکایی در اغتشاشات نشان می‌دهد که این افراد نقش لیدری داشته و سعی داشته‌اند با رسوخ میان لایه‌های مختلف از آشوب یک ساختار شبکه‌ای، آنارشیستی (عملیات کریستال‌های برفی) با رویکرد سلبی، روحیه خوداکثریت‌پنداری ایجاد کنند. نکته قابل‌توجه آن است که چپ‌های امریکایی به‌دست دو جاسوس خبره فرانسوی یعنی سیسیل کوهلر وهمسرش ژاک پاری در تهران آموزش‌دیده بودند، کوهلر به حاضران در این میتینگ گفته بود که هسته سلولی شورش را باید در مراکز اجتماعی مانند مدارس، کافه‌ها و مراکز بازی‌های رایانه‌ای مستقر کرد.

پس از مدیریت ابرپروژه اغتشاشات، در تحولات پسا وعده صادق بار دیگر چپ‌های امریکایی قابل‌تحلیل هستند. در روزهایی که دانشجویان در دانشگاه‌های امریکایی همراه با سایر گروه‌های دانشجویی در تلاش هستند صدای مردم فلسطین باشند، در تهران چپ امریکایی با بلند کردن پرچم جعلی صهیونیست‌ها سیگنال‌های خاص می‌فرستد! البته این پیام‌ها بدون مخاطب است، درحالی‌که امریکایی‌ها تا قبل از ماه اکتبر در تدارک و تجهیز هسته‌های خشونت شهری در داخل ایران با اتکا به اقدامات تروریستی از بیرون و عملیات‌های اجتماعی چپ امریکایی از درون بودند، حالا باید خود را آماده یک نزاع ماتریسی کنند.

در حال حاضر یکی از مهم‌ترین بحران‌های پیش روی رژیم صهیونیستی جمعیت آوارگانی است که بعد از عملیات طوفان الاقصی از شهرک‌های اشغالی به سمت مناطق مرکزی سرازیر شده و حالا باعث بحران امنیتی عمیق شده‌اند، تخمین زده می‌شود که این جمعیت نزدیک به ۲۵۰ تا ۳۰۰ هزار نفر هستند که به دلیل بیکاری به سمت بزهکاری، تجاوز و دزدی گرایش یافته‌اند.

حتی هتل‌های تل‌آویو و حیفا نیز دیگر حاضر به پذیرش این افراد نیستند و این جمعیت در خیابان آواره هستند، این کلونی‌های سرگردان به‌زودی مستعد جنگ شهری در داخل مناطق اشغالی خواهند شد.

دیگر خبرها

  • شناسایی ۱۶۲ کارواش آلاینده در تهران
  • شناسایی باند سارقان حرفه‌ای در هرمزگان
  • ۵ سارق ۵۰ میلیارد ریال از کاشانی‌ها سرقت کردند
  • صدای چپ امریکایی را  در تهران می‌شنوید؟
  • شناسایی و دستگیری کلاهبردار اینترنتی رسید جعلی بانک
  • فیلم| طلافروش‌ها با بستن مغازه نمی‌توانند پیگیر مطالباتشان باشند
  • (عکس) بازداشت رباینده دختر ۱۶ ساله
  • وضعیت ناگوار آوارگان غزه؛ وقتی جز کفن چیزی برای فرار از سرما وجود ندارد
  • تشییع پیکرهای شهدای گمنام در سراسر کشور
  • پیکر‌های شهدای گمنام تشییع شدند