بهرهگیری از هوش مصنوعی برای رفع بحران چاقی
تاریخ انتشار: ۲۲ فروردین ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۷۶۱۳۷۷
اغلب مردمی که قصد کاهش وزن دارند، رویکرد "کمتر بخور، بیشتر فعالیت کن" را در زندگی خود اتخاذ میکنند، با این حال پس از مدت زمانی کوتاه ممکن است به این نتیجه برسند که مسئله به همین سادگی نیز نیست؛ اخیرا مردم بریتانیا به هوش مصنوعی برای حل بحران اضافه وزن روی آوردهاند.
به گزارش سرویس ترجمه ایمنا، اخیراً در لسترسیتی انگلستان، طرحی آغاز شده است که بر اساس آن، مردم از هوش مصنوعی برای کاهش وزن و همچنین خطرات سلامت ناشی از چاقی بهره میگیرند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
طرح جدید لسترسیتی که "H۲A" نام گرفته است، توسط محققان دانشگاه دولتی مونتفورت و اعضا شورای شهر توسعه یافته است که بر مبنای آن، قرار است گروهی از متخصصان هوش مصنوعی، تربیت بدنی، روانشناسی، تغذیه و مراقبت اجتماعی گردهم جمع شوند و با کمک یکدیگر و بیشترین بهرهگیری از هوش مصنوعی به ارائه رویکردهای مناسب برای حل بحران چاقی و تبعات منفی ناشی از آن بر سلامت ساکنان شهر بپردازند.
در حال حاضر، حدود نیمی از مردم لسترسیتی به اضافهوزن یا چاقی مبتلا هستند، ضمن اینکه شیوع چاقی در میان کودکان شهر نیز بالاتر از سطح میانگین ملی است. نتیجه تحقیقات مختلف حاکی است که ارتباط مستقیمی بین اضافهوزن و میزان محرومیت مردم از امکانات مهم شهری وجود دارد و این در حالی است که لسترسیتی به عنوان سی و دومین شهر محروم انگلستان شناخته شده است و بیش از ۳۵ درصد جمعیت آن در مناطق محروم زندگی میکنند.
خلاقان لسترسیتی در نظر دارند از طریق پیادهسازی طرح H۲A تغییرات متعددی در نحوه زندگی مردم به وجود آورند و به عنوان مثال، کودکان بیشتری را به انجام فعالیتهای ورزشی در مدارس سوق دهند. در واقع، این افراد میخواهند به همکاری با جوامع محلی و سرمایهگذاران بپردازند تا در نتیجه، مردم را به انجام فعالیتهای جسمی بیشتر تشویق کنند و برخورداری از وزن ایدهآل را در میان آنان ترویج دهند. این افراد در نظر دارند در حین پیادهسازی طرح خود، ابزاری تعاملی توسعه دهند که در آن، ساکنان مناطق محروم بیش از پیش مورد توجه مدیران شهر قرار میگیرند و سیستمهایی میان آنها ترویج داده میشود که به اتخاذ سبک زندگی سالم و تمایل به کاهش وزن توسط آنها منجر میشود.
رویکردهای مناسب کاهش وزن و ترویج اتخاذ سبک زندگی سالمتیم توسعه دهنده طرح H۲A موفق شده است دادههای ارزشمند زیادی در راستای میزان محرومیت مردم از امکانات سلامت، سطح آلودگی هوا در مناطق محروم، میانگین انجام فعالیتهای جسمی، اطلاعات مربوط به سلامت، میانگین تعداد افراد مبتلا به اضافه وزن و میزان رفاه ساکنان مناطق مختلف لسترسیتی جمعآوری کند. اعضا این تیم با مشورت متخصصان هوش مصنوعی شهر به این نتیجه رسیدهاند که این اطلاعات مهم برای یافتن ارتباطات اساسی و اغلب پنهان میان دادههای مختلف از اهمیت بهسزایی برخوردار است و میتواند به توانمندسازی هر چه بیشتر متخصصان در ارائه رویکردهای مناسب جهت کاهش نرخ اضافه وزن و ترویج اتخاذ سبک زندگی سالم میان مردم شهر منجر شود.
اعضای تیم بر این باور هستند که این دادهها در گذشته کاملاً بیربط به بحران چاقی در نظر گرفته شده است، با این حال آنها در نظر دارند از طریق تجزیه و تحلیل اطلاعات به یک جمعبندی کلی در مورد ارتباط آنها با مسئله اضافه وزن دست یابند و در نهایت به ارائه رویکردهای مناسبی برای به حداقل رساندن اثرات چاقی بر زندگی و سلامت مردم بپردازند.
اگرچه در حال حاضر، پروژه H۲A مراحل اولیه خود را پشت سر میگذارد با این حال، ارتباط میان سن، وضعیت اشتغال، آلودگی هوا یا مصرف مواد غذایی ناسالم با اضافه وزن را به درستی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. علاوه بر این، در پروژه فوق رویکردهای مختلفی برای کاهش وزن در میان مردم نظیر جایگزینی تردد سبز به جای استفاده از وسایل نقلیه موتوری ارائه میشود که اتخاذ آنها نه تنها در کاهش وزن میان ساکنان لسترسیتی مؤثر خواهد بود بلکه میتواند تبعات مثبت سلامت دیگری نظیر کاهش آلودگی هوا را نیز در پی داشته باشد.
توسعهدهندگان رویکرد H۲A مدعی شدهاند که در صورت موفقیت پروژه خود درنظر دارند آن را در سایر نقاط بریتانیا و حتی جهان پیاده کنند به این امید که گام بلندی در راستای افزایش رفاه ساکنان کره خاکی از طریق تشویق آنان به اتخاذ سبک زندگی سالم بردارند و به کاهش نرخ محرومیت میان مردم و آلودگی هوا نیز کمک شایانی کنند.
کد خبر 566097منبع: ایمنا
کلیدواژه: شهرهای جهان کشورهای جهان کلانشهرهای جهان بریتانیا انگلستان لسترسیتی اضافه وزن چاقی هوش مصنوعی علل چاقی اضافه وزن و چاقی درمان چاقی کرونا و چاقی چاقی دانش آموزان داروهای چاقی شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق هوش مصنوعی بحران چاقی آلودگی هوا اضافه وزن نظر دارند کاهش وزن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۷۶۱۳۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کشفی تازه و متفاوت از تصور پیشین درباره مرز میان مرگ و زندگی
بیمار ۲۴ ساله سومین فرزندش را باردار بود. او را از دستگاه که باعث زنده ماندن اش میشد جدا کردند. سال ۲۰۱۴ میلادی بود. چند سال پیش از آن تشخیص داده شده بود که او به اختلالی مبتلا شده که باعث ضربان قلب نامنظم میشد و در دو بارداری پیشین خود دچار تشنج و غش شده بود. چهار هفته پس از بارداری سوم او در خانه اش روی زمین افتاده بود. مادرش با آمبولانس تماس گرفت. در زمان رسیدن آمبولانس بیمار یک بیش از ۱۰ دقیقه بیهوش بود. امدادگران متوجه شدند که قلب او از حرکت باز ایستاده است.
به گزارش فرارو به نقل از گاردین، بیمار پس از انتقال به بیمارستانی که قابلیت درمان را نداشت به بخش اورژانس دانشگاه میشیگان منتقل شد. در آنجا کادر پزشکی مجبور شدند پیش از آن که بتوانند قلب او را دوباره راه اندازی کنند سه بار با دستگاه دفیبریلاتور به قفسه سینه او شوک وارد نمایند. به او یک دستگاه تنفس مصنوعی و ضربان ساز خارجی متصل شد و به بخش مراقبتهای عصبی انتقال یافت جایی که پزشکان فعالیت مغز او را زیر نظر گرفتند.
او به محرکهای خارجی واکنش نشان نمیداد و تورم شدیدی در مغزش داشت. پس از سه روز که در کمای عمیق فرو رفت خانواده اش تصمیم گرفتند که بهترین کار این است که او را از وسایل کمکی جدا سازند. پرستاران لولههای تنفسی را از گلویش بیرون کشیدند و آن بیمار به یکی از داغترین سوژههای علمی در تاریخ معاصر علم تبدیل شد.
"جیمو بورجیگین" متخصص مغز و اعصاب در دانشگاه میشیگان برای چندین سال با این پرسش که وقتی میمیریم چه اتفاقی برای مان رخ میدهد دست و پنجه نرم کرده است. او در مورد تجربیات نزدیک به مرگ برخی از بازماندگان ایست قلبی که پیش از احیاء تحت سفرهای روانی خارق العادهای قرار گرفته بودند مطالبی را خوانده است.
گاهی اوقات این افراد گزارش میدادند که خارج از بدن خود به سمت منابع نورانی میروند که در آنجا بستگان و خویشاوندان درگذشته شان از آنان استقبال میکنند. برخی دیگر از دستیابی به درک تازهای از زندگی خود یا مواجهه با موجوداتی با "خوبیهای عمیق" صحبت کرده بودند.
بورجیگین باور نمیکرد محتوای آن داستانها حقیقت داشته باشد او فکر نمیکرد که روح افراد در حال مرگ واقعا به دنیای پس از مرگ سفر کرده باشد. با این وجود، او بر این گمان بود که اتفاقی بسیار واقعی در مغز آن بیماران در حال رخ دادن بوده است.
او در آزمایشگاه خود کشف کرده بود که موشها پس از توقف حرکت قلب و از دست دادن اکسیژن مغزشان تحت به اصطلاح طوفان شدید بسیاری از انتقالدهندههای عصبی از جمله سروتونین و دوپامین قرار میگیرند. او به این موضوع فکر میکرد که آیا تجربیات نزدیک به مرگ انسانها ممکن است از یک پدیده مشابه سرچشمه بگیرد و آیا این اتفاق حتی در افرادی رخ میدهد که نمیتوان آنان را احیا کرد.
به نظر میرسد که مرگ به قدری حوزه تحقیقاتی مهمی است که بورجیگین تصور میکرد دانشمندان دیگر پیشتر درک کاملی از آن چه در فرآیند مرگ برای مغز رخ میدهد ایجاد کرده بودند.
با این وجود، او زمانی که به ادبیات علمی در این باره نگاه کرد مطالب روشنگر اندکی را یافت. او به "گاردین" میگوید:"مردن بخش مهمی از زندگی است، اما ما تقریبا هیچ چیز در مورد مغز در حال مرگ نمیدانستیم". بنابراین، او تصمیم گرفت به عقب بازگردد و بفهمد که در مغز افرادی که در بخش مراقبتهای عصبی دانشگاه میشیگان فوت کردهاند چه اتفاقی رخ داده است.
حدود ۱۰ تا ۲۰ درصد افراد داستانهایی از تجربیات نزدیک به مرگ را با خود به همراه داشتند که در آن احساس میکردند روح از بدن شان خارج شده اند. تعداد انگشت شماری از آن بیماران حتی ادعا کردند که از بالا شاهد تلاش پزشکان برای احیای خود بودند.
بر اساس چندین بررسی و مطالعه بین المللی از هر ده نفر یک نفر ادعا کرده که در تجربه نزدیک به مرگ چیزی شبیه ایست قلبی را احساس کرده است. به همان اندازه که این تجربیات نزدیک به مرگ قابل توجه به نظر میرسید سبب شد تا دانشمندان شروع به باور کردن این موضوع کنند که حقیقتی در پس پرده وجود دارد: شاید مردم واقعا ذهن یا روحی داشتند که جدا از بدن زنده آنان وجود داشت.
ما اکنون از نظر ابزارهای تازه در نقطهای قرار داریم که میتوانیم برای پاسخ علمی به این پرسش قدیمی آماده شویم: وقتی میمیریم چه اتفاقی رخ میدهد؟
گسام پرنیا" متخصص احیا و یکی از متخصصان برجسته جهان در زمینه تجربیات نزدیک به مرگ در سال ۲۰۰۶ میلادی در حال طراحی یک مطالعه بین المللی بود تا آزمایش کند که آیا بیماران حتی پس از این که از نظر بالینی مرده بودند میتوانستند آگاهی آگاهانهای داشته باشند یا خیر.
با این وجود، در سال ۲۰۱۵ میلادی آزمایشهایی مانند آزمایش پرنیا نتایج مبهمی به همراه داشتند و زمینه مطالعات نزدیک به مرگ نسبت به زمانی که آن رشته نزدیک به چهار دهه قبل از آن تاسیس شد به درک مرگ نزدیکتر نبود.
این زمانی بود که بورجیگین همراه با چند تن از همکاران اش مطلبی کشف کردند. نتایج آن برای اولین بار در سال گذشته گزارش شد تقریبا کاملا غیرمنتظره بود و از این ظرفیت بالقوه برخوردار است که درک ما از مرگ را مورد بازنویسی قرار دهد.
بورجیگین به "گاردین" میگوید:"من معتقدم آن چه ما پیدا کردیم صرفا نوک یک کوه یخ بزرگ است. آن چه هنوز در سطح زیرین است گزارش کاملی از چگونگی مرگ میباشد، زیرا چیزی در مغز در حال رخ دادن است که معنا ندارد".
علیرغم همه چیزهایی که علم در مورد عملکرد زندگی آموخته است مرگ در میان حل ناشدنیترین رازها باقی مانده است. در سال ۱۸۹۲ میلادی آلبرت هایم" کوهنورد و زمین شناس سوئیسی اولین گزارشهای سیستماتیک تجربیات نزدیک به مرگ را از ۳۰ کوهنورد دیگر که دچار سقوط نزدیک به مرگ شده بودند جمعآوری کرد.
او نوشته بود:" در بسیاری از موارد کوهنوردان تحت بررسی به طور ناگهانی در مواجهه با کل گذشته خود قرار گرفتند، موسیقی زیبایی شنیدند و آن گونه که توصیف کرده اند در یک بهشت آبی فوق العاده که ابرهای گل سرخ بر فراز آن بود قرار گرفته بودند".
پرنیا و همکاران اش میگویند چنین پدیدههایی "از طریق مدلهای علم اعصاب فعلی غیرقابل توضیح هستند". با این وجود، متأسفانه برای فرا روانشناسان هیچ یک از گزارشهای آگاهی پس از مرگ به بررسی دقیق علمی نمیرسد. " سو بلک مور" محقق مشهور فرا روانشناسی میگوید: "از این قبیل ادعاها به وفور مطرح شده اند، اما در دهههای طولانی تحقیق من در مورد تجارب خارج از بدن و تجربیات نزدیک به مرگ هرگز به شواهد قانع کنندهای مبنی بر صحت این موضوع دست پیدا نکردم.
بلک مور، خاطرنشان کرد که مورد کفش ذکر شده آن مورد فقط براساس گزارش پرستاری بوده که ادعا میکند آن را پیدا کرده است. این بسیار دور از استاندارد اثباتی است که جامعه علمی برای پذیرش نتیجه به آن نیاز دارد. در موارد دیگر، شواهد کافی وجود ندارد که اثبات کند تجربیات گزارش شده توسط بازماندگان ایست قلبی زمانی رخ داده که مغز آنان از کار افتاده است.
شاید داستانی که باید در مورد تجربیات نزدیک به مرگ نوشته شود این نباشد که اثبات کنند هوشیاری با آن چه ما فکر میکردیم تفاوت اساسی دارد. در عوض، شاید داستانی که باید نوشته شود آن است که روند مردن بسیار عجیبتر از آن چیزی است که دانشمندان تا به حال گمان میکردند.
معنویت گراها و فرا روان شناسان حق دارند اصرار کنند که هنگام مرگ اتفاقی عمیقا عجیب برای افراد رخ میدهد، اما اشتباه میکنند اگر تصور کنند این اتفاق در زندگی بعدی و نه در زندگی فعلی فرد رخ میدهد. حداقل این مفهوم چیزی است که "جیمو بورجیگین" هنگام بررسی پرونده بیمار یک دریافته است.
در لحظاتی پس از قطع اکسیژن بیمار ذکر شده در ابتدای این گزارش موجی از فعالیت در مغز در حال مرگ او وجود داشت. به طور خاص بخشهایی از مغز که دانشمندان آنها را اصطلاحا "منطقه داغ" برای آگاهی و هوشیاری در نظر میگیرند به طور چشمگیری زنده شدند. در یک بخش سیگنالها برای بیش از شش دقیقه قابل تشخیص باقی ماندند. در بخشی دیگری آنها ۱۱ تا ۱۲ برابر بیشتر از قبل از برداشتن ونتیلاتور بیمار یک بودند.
بورجیگین میگوید:"هنگامی که بیمار فوت کرد مغز او در نوعی کار میکرد. حدود دو دقیقه پس از قطع شدن اکسیژن همزمانی شدید امواج مغزی او وجود داشت حالتی که با بسیاری از عملکردهای شناختی از جمله افزایش توجه و حافظه همراه بود. همگام سازی برای حدود ۱۸ ثانیه کاهش یافت سپس دوباره برای بیش از چهار دقیقه تشدید شد. برای یک دقیقه محو شد سپس برای بار سوم بازگشته بود".
در همان دورههای مردن بخشهای مختلف مغز بیمار ذکر شده به طور ناگهانی در ارتباط نزدیک با یکدیگر قرار گرفتند. شدیدترین اتصالات بلافاصله پس از توقف اکسیژن او شروع شد و تقریبا چهار دقیقه به طول انجامید. بیش از پنج دقیقه و بیست ثانیه پس از قطع شدن پشتیبانی از او یک انفجار دیگر از اتصال وجود داشت.
به طور خاص مناطقی از مغز او که با پردازش تجربه آگاهانه مرتبط است مناطقی که هنگام حرکت در دنیای بیداری فعال هستند و زمانی که رویاهای واضح میبینیم با نقاطی که در شکل گیری حافظه نقش دارند ارتباط برقرار میکردند. هم چنین بخشهایی از مغز با همدلی مرتبط بودند.
حتی زمانی که او به طور غیرقابل برگشتی به عمق مرگ لغزید چیزی که به طرز شگفت آوری به نظر میرسید این بود که زندگی در طول چند دقیقه در مغز بیمار جریان داشت. این در حالیست که پیشتر باور غالب این بود که به محض توقف اکسیژن به مغز فعالیت عصبی به سرعت کاهش مییابد.
بورجیگین میگوید: "مغز برخلاف تصور همگان در واقع در هنگام ایست قلبی فوق العاده فعال است. مرگ ممکن است بسیار زندهتر از آن چیزی باشد که تا به حال فکر میکردیم".
او در حال حاضر دادههای مربوط به فعالیت مغزی دهها بیمار فوت شده را در اختیار دارد که منتظر نتایج تجزیه و تحلیل آنها میباشد. با این وجود، او میگوید به دلیل اطلاق برچسب ماوراء الطبیعه بودن به مطالعات نزدیک به مرگ تعداد کمی از آژانسهای تحقیقاتی میخواهند به او برای انجام تحقیقات اش کمک مالی ارائه کنند.
او میگوید:"سرمایه گذاران تحقیقات علمی موضوع "آگاهی" پس از مرگ را تقریبا یک واژه ناخوشایند قلمداد میکنند. دانشمندان تندرو فکر میکنند که تحقیق در این باره مرتبط با حوزه فلسفه و الهیات است و نه حوزه علوم پایه. عدهای دیگر میگویند فایده این تحقیق چیست؟ بیماران به هر حال خواهند مرد، پس چرا این روند را مطالعه کنیم؟ هیچ کاری نمیتوانید در مورد آن انجام دهید".
در حال حاضر شواهدی در حال ظهور است که حتی مرگ کامل مغزی ممکن است روزی برگشت پذیر باشد. در سال ۲۰۱۹ میلادی دانشمندان دانشگاه ییل مغز خوکهایی را که چهار ساعت پیش از آن در یک کشتارگاه تجاری سر بریده شده بودند را برداشت کردند.
سپس به مغز کوکتلی از داروها و خون مصنوعی را تزریق کردند. آنان به طور شگفت انگیزی مشاهده کردند که برخی از سلولهای مغز دوباره شروع به فعالیت متابولیکی کرده و حتی برخی از سیناپسها کار میکردند.
اسکن مغز خوکها فعالیت الکتریکی گستردهای را که ما معمولا با احساس یا هوشیاری مرتبط میدانیم نشان نداد. با این وجود، فعال شدن برخی از سلولهای مغزی نشان داد که مرزهای بین زندگی و مرگ میتواند متفاوتتر از آن چیزی باشد که تاکنون تصور میکردیم.
در این میان، چیزی وجود دارد که بسیاری از این افراد از فیزیکالیستها گرفته تا فرا روان شناسان و معنویت گرایان را به یکدیگر پیوند میدهد: این امید که با فراتر رفتن از محدودیتهای کنونی علم و بدن خود نه به درک عمیقتر از مرگ بلکه به تجربه طولانیتر و عمیقتر از زندگی دست یابیم. شاید این جذابیت واقعی تجربه نزدیک به مرگ باشد: به ما نشان میدهد که چه چیزی نه در جهان پس از مرگ بلکه در این جهان امکان پذیر است.
کانال عصر ایران در تلگرام