Web Analytics Made Easy - Statcounter

در هفته‌ای که گذشت رؤسای جمهور روسیه و ترکیه با رهبر انقلاب اسلامی دیدار و گفت‌وگو کردند. این دیدارها همزمان با اجلاس سه‌جانبه‌ی موسوم به آستانه برگزار شد و محتوای آن بازتاب مختلفی در رسانه‌های بین‌المللی و افکار عمومی داشت. رسانه KHAMENEI.IR در گفت‌وگویی تفصیلی با آقای دکتر علی‌اکبر ولایتی مشاور رهبر انقلاب اسلامی در امور بین‌الملل، به بررسی محورهای مهم و متنوع که در این دیدارها درباره آن‌ها بحث و تبادل نظر شد، پرداخته است‌.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

  با توجه به سفر اخیر مقامات دو کشور روسیه و ترکیه به ایران  و برگزاری نشست سه‌جانبه، در ابتدا می‌خواهیم منطق ارتباط با شرق و شکل‌گیری نگاه به شرق و به‌طور کلی ارتباط با همسایگان و خصوصاً روسیه را بررسی کنیم. نظر جنابعالی نسبت به این ارتباطات و روابط هم‌پیمانی با چین و روسیه در مقابل ارتباط با غرب و آمریکا چگونه است؟
نگاه به شرق نگاهی است که هم امام فرمودند هم رهبر انقلاب؛ یعنی اینکه ما نگاهمان به‌سمتی باشد که در حال طلوع است. در حال حاضر، مشخصاً شاهدیم شرق در حوزه‌های مختلف به پا خواسته است؛ هند یک‌جور، چین یک‌جور، روسیه یک‌جور و دیگر کشورهای آن منطقه هم جور دیگر. حضرت امام و آقا فرمودند کشفِ شرقِ در حال طلوع اهمیت دارد.

یک موقع با صدراعظم آلمان، آقای کُهل در بُن ملاقات داشتم. کنار هم نشسته بودیم که گفت زمانی آقای گورباچف در جای شما کنار من نشسته بود و به ما گفت: همان‌طور که آب رودخانه راین می‌رود و برنمی‌گردد، کمونیسم هم دیگر به کرملین برنمی‌گردد. رفتار آقای پوتین و اعتقاداتش که در اعمالش بروز می‌کند، اعتقاد به معنویت است؛ به این ترتیب که در گذشته حاکمان کرملین بی‌خدا و آتئیست بودند و اکنون از رئیس تا پایین‌ترین حد سکنه‌های آن کشور نوعاً یا مسیحی هستند، یا مسلمان و یا به کلیسا می‌روند یا به مسجد.   در چین یک زمانی آقای مائو تسه‌تونگ، رهبر چین، کمونیستِ دوآتشه بود و بعد از انقلاب دوم که توسط گاردهای سرخ انجام شد، دوآتشه‌تر شد. بعد از فوت مائو، دنگ شیائوپینگ به رهبری حزب کمونیسم چین رسید و تحول کنونی اقتصاد در چین را آغاز کرد. اکنون، نه اقتصاد چین به کمونیسم می‌ماند و نه نحوه اداره جامعه و تعامل آن‌ها با دنیای خارج، بلکه یک مدل به‌اصطلاح تکامل‌یافته چینی است که موفق هم بوده است و برخلاف سال‌های دهه۶۰ و ۷۰ قرن بیستم میلادی، از هیچ حرکت به‌اصطلاح خلقی تحت نام مائوئیسم و غیر آن حمایت نمی‌کنند و اصرار دارند تأکید کنند که به‌هیچ‌وجه قصد مداخله در امور دیگر کشورها را ندارند و واقعاً هم مداخله نمی‌کنند، برعکس زمان مائوئیست‌ها.

حال بعضی می‌گویند درست است که این کشورها مارکسیست نیستند، ولی کشورهای قوی هستند که می‌توانند برای اعمال نظر در مسائل ایران تلاش کنند، ولی توجه ندارند که اکنون، نه ایران، ایران زمان پهلوی و قاجار است، بلکه مقتدرتر از هر زمان دیگری بعد از اسلام است و نه روسیه شوروی سابق و نه چین کشور خشنِ توسعه‌طلبی است که در اذهان ما بود. هژمونی در زمانی مؤثر واقع می‌شود که طرف مقابل ضعیف باشد؛ ولی ایران یک کشور قوی و مقتدر است. در آنجایی که ما بخواهیم با کشورها مراودات داشته باشیم و بحث چین و روسیه باشد، با کمال اقتدار این کار را انجام می‌دهیم و نه چین و نه روسیه نمی‌توانند در امور داخلی ما دخالت کنند.

یک زمانی صحبت از حکومت پهلوی به میان می‌آید که درک مردم از نظام پهلوی این بود که انگلیس‌ها آن‌ها را آورده‌اند و چند جای تاریخ، خود انگلیسی‌ها به این موضوع اذعان نموده‌اند که شرح دقیق آن در حوصله بحث نمی‌گنجد. خب، معلوم است حکومتی آن‌چنینی از موضع ضعف با ابرقدرت‌ها وارد می‌شود، ولی جمهوری اسلامی ایران این‌گونه نیست. ما طی این چهل‌وچهار سال به بهترین شکل شعار «نه شرقی، نه غربی» را در عمل اجرا و اثبات کردیم.

یک زمانی قائم‌مقام وزیر امورخارجه شوروی سابق، در محل وزارت خارجه به ملاقات من آمد. به او گفتم شما چرا به صدام موشک می‌دهید و به ما نمی‌دهید؛ صدام به چهار نقطه اطراف وزارت خارجه هشت موشک زد. به من می‌گفت که شما دست از حمایت مجاهدین افغانستانی بردارید، ما از شما حمایت می‌کنیم و سلاح می‌فروشیم، ولی ما ذره‌ای از اصولمان منحرف نشدیم و بی‌توجه به حمایت‌های غرب ایستادیم و اساسی‌ترین نقش را در کمک به مجاهدین افغانستانی داشتیم و در آخر ایران نقشی اساسی در پیروزی مجاهدین داشت.   محمدرضاشاه خودش در کتاب «پاسخ به تاریخ» -که حالا یا خودش نوشته یا برایش نوشتند- می‌گوید که بله، متأسفانه آمریکایی‌ها با اینکه من این‌همه به آن‌ها خدمت کردم، ولی از من حمایت نکردند. در آن زمان، شاه برای کمک به آمریکایی‌ها به کنگو، ظفار و ویتنام نیرو فرستاد. می‌گوید این‌همه خدمت کردم، بعد سالیوان کمک نکرد. ببینید! بالاترین مقام کشور نگاه به سفیر یک کشور بیگانه دارد.

در واقع، همواره پشتوانه نظام سیاسی انقلاب اسلامی حضور و حمایت مردم بوده و هست. حکومتی که مردمی باشد مثل ایران، می‌تواند جلوی همه بایستد؛ از آمریکایی‌ها گرفته تا شوروی، و این یعنی «نه شرقی، نه غربی» و تنها جمهوری اسلامی. حال با تمام این تفاسیر اگر چنین نظام مستقلی درصدد تعمیق روابط با کشورهای مؤثر در سطح جهان باشد معنایش پذیرش سلطه ابرقدرت‌هاست؟

ما در جهان جزو معدود کشورهایی هستیم که به‌وضوح مقابل آمریکا ایستاده و با اقتدار به حیات سیاسی خود ادامه می‌دهد و با کشورهای دیگر رابطه برقرار می‌کند و برخورد می‌کند. خب، چه اشکال دارد ما با کشورهایی مثل روسیه، چین و هند رابطه داشته باشیم؟! این کشورها صاحب فناوری هستند و بارها برخلاف غرب درخواست‌های ما را اجابت کرده‌اند و توانایی‌های خودشان را در اختیار ما گذاشته‌اند. خب، ما از یک کشور هم‌پیمان دیگر چه می‌خواهیم؟

در بحث منافع اقتصادی اگر بخواهید از لحاظ ژئوپلیتیک و منافع اقتصادی یا ترانزیت موضوع را بررسی کنیم، فرصتها و ظرفیتهای روسیه چیست؟
یکی از مهم‌ترین حوزه‌های همکاری منطقه‌ای ما با شرق همین موضوع است. بیایید دقیق‌تر با هم بررسی کنیم. ببینید برای شما روی نقشه مثال می‌زنم. هند اگر بخواهد محصولات خود را به حوزه بالتیک ببرد و هزینه کمتری در این ترانزیت پرداخت کند حتماً باید از خاک ما استفاده کند؛ یعنی از بندر چابهار و خطوط ترانزیتی جنوب شرق به شمال غرب ایران بهره ببرد و به این صورت، حداقل چهل درصد در هزینه‌ و چهل درصد در وقت صرفه‌جویی می‌کند، تا اینکه بیاید از مسیر باب‌المندب، کانال سوئز، جبل‌الطارق و مدیترانه به حوزه بالتیک دسترسی پیدا کند.

در مورد روسیه هم همین موضوع صدق می‌کند. مسیر بندر چابهار و خطوط ارتباطی شمال به جنوب ایران بهترین و باصرفه‌ترین مسیر ترانزیتی برای روسیه محسوب می‌شود. راه ارتباطی چین از مسیر راه ابریشم هم که سبقه تاریخی دارد؛ پس، اگر همین نقشه را دقیق بررسی کنیم، می‌بینیم که یکی از موهبت‌های خدادادی به کشور ما همین موضوع است که ما ژئوپلیتیک و مسیر راهبردی اصلی ارتباط شرق با غرب قرار گرفته‌ایم و از این طریق می‌توانیم استعدادهای خوبی برای تعامل با کشورها برای خود فراهم سازیم. به نقشه اگر نگاه کنید، ملاحظه می‌کنید که نزدیک‌ترین راه برای دسترسی جمهوری‌های آسیای مرکزی و افغانستان به دریای آزاد ایران است و همچنین نزدیک‌ترین راه برای دسترسی به شرق دور کشورهای روسیه، جمهوری‌های سابق شوروی، اروپای شرقی و حتی بعضی از کشورهای عربی و ترکیه، ایران و استفاده از امکانات ترانزیتی ایران است.

در حوزه تجارت انرژی هم این موضوع صدق می‌کند. هم‌اکنون، ما با ترکمنستان سوآپ گازی داریم؛ یعنی از ترکمنستان گاز تحویل می‌گیریم و به مصرف خراسان می‌رسانیم و به‌ازای آن به همان مقدار به آذربایجان گاز تحویل می‌دهیم و به این طریق هزینه صادرات گاز ترکمنستان را کاهش می‌دهیم. طبیعتاً منافعی هم برای ما تأمین می‌گردد. برای روسیه و قزاقستان هم همین کار را می‌کنیم. نفت قزاقستان و روسیه را از طریق دریای خزر دریافت‌کرده و به مصرف داخلی می‌رسانیم و در جنوب به همان میزان به مشتریان این کشورها تحویل می‌دهیم؛ بنابراین، ژئوپلیتیک ایران بهترین مسیر تجاری منطقه محسوب می‌شود.

 این مسئله در مورد سایر همسایگان و کشورهای نزدیک از قبیل چین و هند هم صدق می کند.
بله، در طی سال‌های تحریم بهترین مشتری‌ ما چین بود و ما در بعضی سال‌ها بالغ بر ۵۲ میلیارد دلار معامله تجاری با چین انجام می‌دادیم. این حرکت بین ما و چین نشان می‌دهد که طی سال‌های اخیر بعد از جنگ تحمیلی، رابطه اقتصادی و تجاری ایران و چین علی‌رغم مخالفت آمریکا و متحدین غربی‌اش رشد کرده است. این بهترین پاسخ به کسانی است که رابطه ایران و چین را زیر سؤال می‌برند. صریح‌تر بگویم، از ابتدای انقلاب تاکنون، آمریکایی‌ها ظرف این چهل‌وچهار سال، کوچک‌ترین نشانی از حسن‌نیت نسبت به ما نشان ندادند، بلکه هرجا توانستند در حوزه بین‌الملل علیه ایران قطعنامه‌های محدودکننده صادر کردند و هر چقدر توانستند ما را تحریم کردند و به اقرار خودشان صدام حسین را تحریک کردند که به ایران حمله کند و در این جنگ نیز از او پشتیبانی کردند.   لابد تصویر آقای رامسفلد، وزیر دفاع دولت بوش را دیده‌اید که در زمان ریگان به‌عنوان فرستاده نظامی در عراق از سوی آمریکا در حال گفت‌وگو و ملاقات با صدام است که طی آن بسیاری از کمک‌های نظامی و اطلاعاتی به‌خصوص از طریق ماهواره‌ها را به عراق تدارک و انجام داد.

در قضیه برجام نیز اوباما برخلاف قول اولیه‌اش -که به‌صورت مکتوب توسط پادشاه عمان به ایران ارسال نمود که اگر ایران صرفاً به‌سوی استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای برود، آمریکا تحریم‌ها را برداشته و در استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای مخالفت نخواهد کرد- عمل کرد و زیر قولش زد و ترامپ بدتر از اوباما و به‌صراحت و بدون هیچ دلیل موجهی، شمشیرها را علیه ایران از رو بست.

متأسفانه کشورهای اروپایی به‌لحاظ تبعیت از سیاست‌های آمریکا و پذیرش بی‌قیدوشرط تحمیل‌های آن‌ها در سیاست خارجی آن‌قدر تنزل کرده‌اند که در تاریخ اروپا سابقه ندارد. در چنین شرایطی چگونه بعضی از افراد با ساده‌لوحی می‌گویند به‌سمت غرب برویم؟! کدام غرب؟! غربی که تحت فشار آمریکا و تلقینات سراسر دروغ دوره‌گردهای صهیونیست همواره علیه جمهوری اسلامی ایران تبلیغات دروغ می‌کنند، فشار سیاسی می‌آورند و در جهت تضعیف جمهوری اسلامی از هیچ‌کاری فروگذار نمی‌کنند؛ غربی که در حد یک کمپانی نفتی فرانسوی بعضی از مسئولین گذشته ساده‌دل ما را تشویق می‌کردند که همکاری با چین را در حوزه نفت و گاز متوقف کنید و این توصیه مورد قبول قرار می‌گیرد و خود آن کمپانی در ایرانی می‌آید و یک عکس یادگاری با مسئولین وزارت نفت گرفته و خداحافظی می‌کند و می‌رود، چه نفعی برای جمهوری اسلامی ایران دارد؟   در حالی که بیشترین خرید نفت و انتقال تکنولوژی توسط چین با وجود ناآگاهی و اقدامات ساده‌لوحانه بعضی از مسئولین وزارت نفت در گذشته نادیده گرفته می‌شود. نمونه دیگر در خصوص حوزه فناوری است. آلمان‌ها به‌محض وقوع انقلاب با فشار آمریکا ساخت رآکتور هسته‌ای را در بوشهر که پنجاه درصد آن به اتمام رسیده بود، رها کردند و رفتند و سال‌ها مجموعه نیمه‌ساز معطل ماند تا روس‌ها آمدند و آن را به اتمام رساندند. اینجانب سال‌ها مذاکره کردم، ولی آن‌ها حاضر نشدند یک‌قدم خلاف نظر آمریکایی‌ها به نفع ایران بردارند؛ یعنی در طول چهل و چهار سال انقلاب اسلامی ایران، یک جنگ تمام‌عیار از سوی آمریکا و متحدینش علیه ایران صورت گرفته است.

روسیه در بسیاری از موارد در فناوری‌های پیشرفته به کمک ایران آمد. عقل چه می‌گوید؟ آیا ما به‌سمتی برویم که همواره با این مردم و کشور دشمنی کرده یا به‌طرفی برویم که تا آنجا که توانسته کمک کرده است؟ البته این را بگویم که چین و روسیه با ما عقد اخوت نخوانده‌اند، بلکه آنان نیز بر اساس مصالح خود عمل می‌کنند، ولی عاقلانه‌تر از غربی‌ها! امروز در آسیا سه قدرت مهم ایران، روسیه و چین وجود دارند که مستقل‌اند و مقابل توسعه‌طلبی آمریکا و غرب ایستاده‌اند.

در طی ماه‌های اخیر، آمریکا، استرالیا و انگلیس علیه چین در اقیانوس هند مانور نظامی برگزار کردند و متقابلاً با فاصله کوتاهی جمهوری اسلامی ایران و چین و روسیه در شمال اقیانوس هند مانور برگزار کردند. بعدها متأسفانه هند، ژاپن و امارات نیز به آن جمع اول پیوستند. آنچه مسلم است اینکه علت گرایش جمهوری اسلامی ایران برای همکاری با چین و روسیه تعامل طرفین در همکاری و معاضدت با یکدیگر است. هر سه این کشورها (ایران، روسیه و چین) حول این اهداف مشترک با یکدیگر همکاری می‌کنند:
۱. مقابله با توسعه‌طلبی و هژمونی آمریکا و غرب علیه شرق مستقل
۲. هر سه کشور مستقل‌اند و هیچ‌یک از آن‌ها به هیچ قدرت بیگانه‌ای متصل نیستند و باج نمی‌دهند.
۳. هر سه کشور مورد حمایت ملت‌های خود هستند.
۴. ایران و چین حافظ فرهنگ و تمدن شرق هستند و روسیه هم ذوجنبتین است؛ از کوه‌های اورال به‌سمت غرب اروپایی و از اورال به‌سمت شرق آسیایی.   به هر حال، تعارضی با پیشرفت فرهنگ شرقی ندارد، ضمن اینکه دومین قومیت در روسیه بعد اسلاوهای ارتدکس مسلمانان هستند. دیگر اینکه ما با هر دو کشور رابطه دیرینه فرهنگی و تجاری و اقتصادی داریم. از طریق خوارزم با روسیه تحت عنوان سقلابیه و از سمت ماورالنهر با غرب چین تحت عنوان ختا (سین کیانگ) و ختن (تبت) ارتباط تاریخی، فرهنگی و تجاری طولانی داشتیم. سعدی دراین‌باره می‌فرماید: «در سالی که به مصلحتی محمد خوارزم شاه با ختا صلح کرده بود، در جامع کاشقر جوانی را دیدم که مقدمه (مقدمه‌الادب) نحو زمخشری می‌خواند: ضرب زیدُ عمروا.»

در شمال ایران در قفقاز و آسیای مرکزی و دریای خزر ما با روسیه همسایه هستیم و در شرق با یک فاصله (کشور افغانستان)، با چین همسایه هستیم و هر سه عضو اصلی پیمان شانگهای هستیم که پیمانی سریع‌الرشد و جامع است و ان‌شاءالله عرصه‌ای برای رشد اقتصادی ایران است. عضویت با روسیه در پیمان اوراسیا که اخیراً مزیت‌های خوبی را برای ایران در نظر گرفتند که از جمله آن‌ها حذف تعرفه‌های گمرکی و کاهش قابل‌ملاحظه آن است و ظرف همین مدت کوتاه مبالغ قابل‌ملاحظه‌ای از ایران به این کشورها صادرات شده است. دریای خزر از مهم‌ترین عناصر حیات بیولوژیک ایران است که با روسیه و سه کشور دیگر مشترکیم و اخیراً در آخرین تحرک غرب به رهبری آمریکا قرار بود که علیه ما قطعنامه‌ای صادر شود که روسیه و چین آن‌را وتو کردند.

در گذشته و قبل از انقلاب اسلامی، مانور مشترک تحت امر آمریکا و انگلیس بدون در نظر گرفتن منافع ایران انجام می‌گرفت. ممکن است گفته شود که اگر آمریکا و انگلیس نیستند، الآن روسیه و چین هستند؟ این‌طور نیست. در آن زمان، تعیین محل مانور و هدف‌گیری‌اش از سوی آمریکایی‌ها بود؛ مانند مانور در اقیانوس هند برای تهاجم مشترک ایران و غرب به ظفار در جنوب عمان که به‌هیچ‌وجه منافع ایران در آن رعایت نشد و برعکس در طول تاریخ همواره این دو کشور از یکدیگر حمایت می‌کردند از جمله حمایت نادرشاه از سلطان مسقط زمانی که نجدی‌های بیابان‌گرد مسقط را اشغال کردند، نادرشاه به آنجا نیرو فرستاد و مسقط را بازپس‌ گرفت و آن را مجدداً به سلطان عمان داد، درحالی‌که در قضیه ظفار برعکس بود؛ یعنی با هدایت انگلیس و حمایت آمریکا، نیروهای ایران به دستور شاه علیه مردم جنوب لبنان جنگیدند.   اکنون، اگر آمریکا و انگلیس و استرالیا در اقیانوس هند مانور علیه چین انجام می‌دهند، معنای آن به خطر انداختن دریانوری جمهوری اسلامی ایران در اقیانوس هند و خلیج فارس و دریای عمان است، والا نه آمریکا و نه انگلیس و نه استرالیا هیچ‌کدام اهل این منطقه نیستند. البته ناگفته نماند که ایران می‌تواند به‌تنهایی از خودش دفاع کند، ولی عقل سلیم حکم می‌کند که با کشورهایی که با ما هم هدف هستند، در جهت پیشگیری برای آینده تدبیر کنیم؛ مضافاً بر اینکه ایران تنها مدافع خود نیست، چراکه حرکت‌های استعماری گذشته مثل پرتغالی‌ها در قرن پانزدهم میلادی، انگلیس و هلند در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی و آمریکا در قرن بیستم و دو دهه اول قرن بیست‌ویکم، بیشترین صدمه را به امنیت کشورهای اسلامی به‌خصوص در غرب آسیا زده‌اند.   ان‌شاءالله با همت مردم ایران و کمک دوستان واقعی‌مان نه‌تنها از تمامیت ارضی ایران، بلکه از جهان اسلام در حد اقتضاء و وسع و مصلحت دفاع می‌کنیم.
 
برگزاری هفتمین نشست سران روند آستانه در تهران چه پیام‌های منطقه‌ای و بین‌المللی را دربر دارد؟
برگزاری این اجلاس با حضور ایران، روسیه و ترکیه پس از سفر بی‌خاصیت و شکست‌خورده آقای بایدن به منطقه هم اقدام بسیار مهمی است که نشان می‌دهد رابطه بین سه کشور ایران، روسیه و ترکیه اصالت دارد و روبه‌رشد است. تفاوت این سفر با سفر بایدن این است که آن سفر در همان ابتدا شکست خورد؛ اما یک تفاوت اساسی دارد که رؤسای جمهور آمریکا همواره با عده‌ای قراول و یساول می‌آیند و از موضع بالا با کشورهای مورد دیدار از موضع تکبر و تبختر و طلبکاری سخن می‌گویند.

رؤسای جمهور آمریکا و پیرترهای آن‌ها مثل رؤسای انگلیس، یک مطالبه تمام‌نشدنی از بعضی از کشورهای منطقه دارند که باید نفتشان را به ثمن بخس در اختیار آن‌ها بگذارند و بافته‌های آن‌ها را در رابطه با رژیم صهیونیستی عملیاتی کنند و اگر نکردند مورد مؤاخذه قرار می‌گیرند و همواره طرح‌های عجیب‌غریب و من‌درآوردی مثل پیمان مادرید، اسلو، وایریور، کمپ دیوید، واشنگتن و اخیراً اجلاس عقبه را مطرح می‌کنند و به‌جای اینکه دست از حمایت این رژیم سرکش یاغی دست‌نشانده غرب بردارند تا مسلمانان به تکلیف خود در از بین بردن این رژیم عمل کنند، با این طرح‌های بچه‌گانه و سرگرم‌کننده، وقت می‌خرند. این خلاصه سناریوی سفرهای آمریکا و من تبع آن‌هاست. معلوم است از قبل حاصلی ندارد، چراکه در سرکیسه‌کردن کشورها موفق نبودند؛ اما اجلاس تهران بین کشورهای مؤثر در امنیت منطقه و پیشرو در همکاری‌های مهم و آینده‌نگر است. در این اجلاس هیچ کشوری به کشور دیگر دستور نمی‌دهد، بلکه هر سه کشور در عین عزت و اقتدار با هم مشارکت می‌کنند و مسائل منطقه و بین‌الملل و دو یا چندجانبه را مورد بحث قرار می‌دهند.    رهبر انقلاب در دیدار رئیس‌جمهور روسیه صراحتاً بر ضعیف‌ترشدن سیاست‌های آمریکا و غربی‌ها در غرب آسیا تأکید کردند. دلایل و نشانه‌های ضعف آمریکا و غرب و دلایل افول قدرت آن‌ها در منطقه به‌ویژه در سوریه، عراق، لبنان و فلسطین چیست؟
در این چند سال اخیر، ما مدام شاهد نقش‌برآب‌شدن سیاست‌های مخرب آمریکا در منطقه هستیم؛ سیاست‌هایی که با صرف هزینه‌های زیاد بر منطقه تحمیل شد و با مقاومت مردم منطقه به نتیجه نرسید. حال بیاییم با هم چند نمونه از آن‌ها را مرور کنیم:
۱. خروج آمریکا از افغانستان بعد از بیست سال اشغال این کشور به بهانه حذف طالبان و القاعده و استقرار مجدد طالبان بر امور اجرایی.
۲. طرح اخراج آمریکایی‌ها از عراق که توسط نمایندگان مردم مبارز عراق به‌طور جدی دنبال می‌شود. آمریکا بعد از حمله به صدام خود جانشین جنایات صدام در عراق شد و نیتش اشغال دائمی این کشور است؛ امری که ان‌شاءالله با مجاهدت مردم مبارز عراق نقش‌برآب خواهد شد.

۳. شکست و استیصال هم‌پیمانان منطقه‌ای آمریکا در غزه و یمن؛ اسرائیلی که با کمک آمریکا تا دندان مسلح شده ‌است، بالغ بر ۵۱ روز تهاجم شبانه‌روزی به متراکم‌ترین منطقه مسکونی دنیا کاری از پیش نمی‌برد و با مقاومت مردم غزه مجبور به عقب‌نشینی می‌شود؛ علاوه بر آن، پس از مدت‌ها موج اعتراضات به اراضی اشغالی هم می‌رسد. از طرفی، ائتلاف سعودی، عبری، آمریکایی در جنگ یمن با نزدیک به یک دهه خون‌ریزی و تهاجم به این کشور کماکان راه به‌جایی نبرده ‌است. وقتی متحدان آمریکا در این منطقه به این شکل در تنگنا قرار گرفته‌اند، در واقع، این سیاست‌های آمریکاست که با شکست مواجه شده است.

۴. از همه مهم‌تر، در مناقشات سوریه، غرب و اندک کشور‌های ناآگاه منطقه با هدف سرنگونی اسد با تمام قوا به میدان آمدند. هدف این بود که با تبدیل کشور سوریه به چیزی شبیه به لیبی یکی از اصلی‌ترین کشور‌های محور مقاومت را از مدار خارج کنند و از این طریق ضربه جدی به مقاومت وارد نمایند؛ اما مقاومت و جان‌فشانی‌های دولت و مردم سوریه در کنار جان‌فشانی مدافعان حرم این خواب را برایشان پریشان کرد و الآن دنبال راهی برای نجات هستند.

 اخراج آمریکایی‌ها از منطقه شرق فرات موضوع دیگری بود که در این دیدار از سوی رهبر انقلاب مورد تأکید قرار گرفت. دلیل تأکید ایشان چه بود؟
وقتی سخن از نواحی شرق فرات به میان می‌آید، موضوع مربوط به یکی از مهم‌ترین نواحی خاک سوریه می‌شود، زیرا این بخش از خاک سوریه وسیع‌ترین و مهم‌ترین اراضی آن کشور را شامل می‌شود؛ بخشی که محصولات حیاتی و زراعی سوریه در آن کشت می‌شود که گفته می‌شود ۸۰درصد محصولات سوریه را تأمین می‌کند. از همه مهم‌تر، میادین نفتی این نواحی است که روزانه حدود ۳۰۰ هزار بشکه نفت از آنجا استخراج و صادر می‌گردد.

اما همچنان آمریکایی‌ها با وقاحت حضور خود در این نواحی را استمرار داده‌اند و نه‌تنها امکان بهره‌برداری دولت سوریه از مناطق استراتژیک خود را محدود نموده‌اند، بلکه روزانه با دزدی روشن ذخایر نفتی سوریه را به تاراج می‌برند. تأکید رهبر انقلاب متوجه این موضوع است و از این منظر است که ایشان می‌فرمایند شرق فرات باید آزاد شود تا دیگر شاهد توزیع منافع کشور سوریه نباشیم.

البته این را بدانید که نفس حضور دشمن در داخل یک کشور هر جور که باشد، محکوم است و خواهیم دید که با مبارزه ملت و دولت سوریه ان‌‌شاءالله آمریکا مجبور به ترک این نواحی خواهد شد.    رهبر انقلاب در زمینه قضیه اوکراین تصریح کردند که اگر روس‌ها ابتکارعمل را به‌دست نمی‌گرفتند، طرف مقابل با ابتکار خود موجب وقوع جنگ می‌شد و در این زمینه بر سلطه‌طلبی و زیاده‌خواهی ناتو تأکید کردند. اساساً با توجه به فعل‌وانفعالات و تحولات بین‌المللی امروز، نشانه‌ها، دلائل و مؤیدات امنیتی و سیاسی این دیدگاه چیست؟ ناتو چه برنامه‌ای برای گسترش حوزه نفوذ و دامنه زیاده‌خواهی‌اش دنبال می‌کند؟
برای بررسی این موضوع باید ابتدا اصل مسئله مناقشه اوکراین مورد بررسی قرار بگیرد. یکی از توافقات بین ناتو و روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی عدم عضویت کشورهای جداشده از اتحاد جماهیر شوروی در ناتو و حفظ منطقه حائل بین شوروی و ناتو بود؛ امری که ناتو به‌هیچ‌وجه به آن احترام نگذاشت و کار به‌جایی رسید که هر روز خبری از تقابل نیروهای هوایی روسیه و ناتو بر فراز دریای بالتیک و دیگر نواحی همسایه به گوش می‌رسید.   علاوه بر آن، مداخلات اروپا و آمریکا در امور داخلی اوکراین منجر به کودتاهای متعدد تا استقرار دولتی وابسته به غرب شد و هم‌زمان درخواست عضویت اوکراین در ناتو با حمایت اتحادیه اروپا و آمریکا مطرح شد؛ امری که در تقابل مستقیم با توافقات مطرح‌شده بین روسیه و ناتو بود. خب، روسیه بارها خط قرمز خود را عدم هم‌جواری ناتو با مرزهای خود عنوان کرده بود؛ دغدغه‌ای که همین الآن آمریکا در مورد مرزهای خود دارد که شاهد فشار بر کشورهای منطقه کارائیب هستیم.

البته نیروهای ناتو قبل از نیروهای روسیه آمادگی جنگ داشتند. تدارکات و نشانه‌های موجود اشاره به این داشت که اول ناتو آمادگی جنگ و حمله به کریمه را دارد تا در صورت تعلل دولت روسیه گام اول را با جداسازی کریمه بردارد و بعد با عضویت اوکراین در ناتو پازل تضعیف روسیه در شرق اروپا را کامل نماید. هر جنگی مقدماتی لازم دارد و ناتو قبل از روسیه آماده جنگ بود، ولی ابتکارعمل روسیه در این مورد باعث شد نه‌تنها گام‌های بعدی ناتو و آمریکا برای روسیه برداشته نشود، بلکه معضل تأمین انرژی برای اروپا و آمریکا مشکل اصلی آن‌ها شد.

 در دیدار رئیس‌جمهور ترکیه با رهبر انقلاب نیز، ایشان تأکید کردند که حمله نظامی به شمال سوریه به ضرر منطقه است و اقدام سیاسی مورد انتظار از جانب دولت سوریه را نیز محقق نخواهد کرد. ابعاد این گزاره به‌صورت مصداقی و جزئی‌تر چگونه قابل تبیین است؟
موضع ترکیه در طی مناقشات اخیر سوریه تجهیز تروریست‌ها در قالب ارتش آزاد سوریه بود که با عدم تحقق انتظارات ترکیه و شکست سیاست‌های آن کشور در قبال سوریه مواجه شد. از طرفی، حضور کرد‌های مسلح در شمال سوریه استخوان‌لای‌زخم برای ترکیه باقی ماند، چراکه ترکیه همواره با نگاه معارض با نیروهای کرد برخورد می‌کرد و برای حل این مشکل دو راهکار عملی را برای شمال سوریه در نظر گرفته‌ بود و به‌طور مشخص در رسانه‌های خود نیز طرح می‌کرد؛ راه‌حل نخست، حضور در سی کیلومتری عمق خاک سوریه و ایجاد منطقه عاری از کردها در نوار حائل بین مرز ترکیه بود و راه‌حل دوم، جابه‌جایی بیش از دو میلیون نفر از کردها به اردوگاه‌های پناهجویان بود تا ظرفیت ضربه به ترکیه از طریق آن‌ها کم شود.

در مورد راه‌حل اول، موضوع تمامیت ارضی کشور سوریه مطرح است که طبیعتاً با مقاومت و مقابله ارتش سوریه مواجه خواهد شد و این امر نه‌تنها آتش جنگ در منطقه را خاموش نمی‌کند، بلکه شعله‌ورتر می‌سازد. در مورد راه‌حل دوم هم موضوع حقوق بشر و کوچ اجباری در کنار پاکسازی قومی مطرح می‌شود که در تاریخ منطقه مخصوصاً قفقاز مکرر مستندات محکومیت این قبیل اقدامات به‌وضوح مشاهده می‌شود.

با تمام این اوصاف، بهترین مسیر پیگیری این معضل مشترک، یعنی حضور تروریست‌ها در مناطق شمالی سوریه، مذاکره بین کشورهای منطقه با احترام به‌حق حاکمیت کشور سوریه است و در این مسیر نباید هیچ تمایزی بین تروریست‌ها قائل شد تا منطقه از لوث وجود عناصر ناامن‌ساز پاک گردد.

چشم‌انداز همکاری‌های ایران و روسیه در میان‌مدت و بلندمدت را با توجه به نیاز دو کشور به گسترش روزافزون همکاری‌ها چگونه می‌بینید؟
همان‌طور که در منویات رهبر انقلاب بارها بیان شده است و آقای پوتین، رئیس‌جمهور روسیه نیز بر آن تأکید دارد، عمق استراتژیک روابط بین ایران و روسیه تا سطح روابط راهبردی قابل گسترش است و مأموریت هر دو کشور گسترش سطح روابط تا این حد تعریف شده است.

در نظر داشته باشید که اصل اساسی روابط بین کشورها تعریف منافع مشترک است و در مورد ایران و روسیه سطح وسیعی از منافع مشترک قابل ترسیم است. نه‌تنها هر دو کشور دارای فناوری و دانش هستند، بلکه از منابع خوبی هم برخوردارند؛ علاوه بر آن، هردو از جانب غرب هدف تحریم‌های ظالمانه قرار گرفته‌اند و این امر بستر مناسبی برای همکاری‌های مشترک فراهم می‌سازد و امید است با پیگیری‌های مداوم دستگاه دیپلماسی در راستای استراتژی نگاه به شرق این امر محقق گردد.

در سفر اخیر ولادیمیر پوتین به کشور هم این موضوع با عقد قراردادهای همکاری در حوزه‌های مختلف تا حدودی محقق شده است. برای روشن‌شدن موضوع به یک مثال بسنده می‌کنم. ایران در جنوب از حوزه‌های وسیع گازی بهره‌مند است که تا حال حاضر با توان داخلی موفق به بهره‌برداری شده است، ولی روسیه دارای شرکتی قدیمی و صاحب فناوری در عرصه نفت و گاز به نام گازپروم است. همکاری با این شرکت روسی می‌تواند برداشت ایران از این حوزه‌ها را افزایش دهد؛ امری که بعد از خروج آمریکا از برجام و خلف وعده شرکت‌های غربی معطل مانده‌ است.    برخی تحلیلگران با توجه به پیامدهای سفر بایدن به منطقه و مشخصاً عربستان و مقایسه نتایج آن با سفر پوتین به کشورمان از زوال اعتماد به آمریکا، حتی در میان متحدین دیرینه و قدیمی‌اش سخن گفتند. نظر شما در این رابطه چیست؟
چند دهه است که منطقه زمینه اجرای سیاست‌های غلط آمریکا بوده و کشورهای هم‌پیمان آمریکا هزینه‌ این سیاست‌ها را تأمین نموده‌اند. در این میان، نه‌تنها عایدی این کشو‌رها چیزی جز شکست و صرف هزینه‌های بیهوده نبوده، بلکه نگاه از بالا به پایین رؤسای جمهور آمریکا غرور ملی این کشورها را نشانه رفته است تا جایی که رئیس‌جمهور آمریکا می‌گوید عربستان بدون حمایت ما چند ساعت هم دوام نمی‌آورد و ترامپ، عربستان را گاو شیرده خطاب می‌کند و همواره هم باید سفارش‌های آمریکا را از جیب ملت خود نقد نماید. اخیراً هم آمریکا در جهت رفع مشکل انرژی حاصل از جنگ اوکراین سفارش افزایش تولید برای کاهش قیمت جهانی نفت را داده است و عربستان چاره‌ای جز قبول‌کردن ندارد. 

این را در مقابل نشست اخیر آستانه قرار دهید که سه کشور مستقل منطقه با در نظر گرفتن منافع ملی خود به‌منظور تعمیق روابط و حل‌وفصل مشکلات منطقه‌ای با هم همکاری می‌نمایند و ان‌شاءالله به نتیجه‌ هم خواهند رسید. این امر از اهمیت بالایی برخوردار است. خوشبختانه کم‌کم کشورهای منطقه به‌خصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس هم با درک اتمسفر مخرب همکاری با آمریکا درصدد بازتعریف روابط با جمهوری اسلامی برآمده‌اند و این نقطه تعیین‌کننده‌ای در روابط بین کشورهای منطقه خواهد بود؛ چراکه ما بارها بر این موضوع تأکید کرده‌ایم که راه‌حل مشکلات منطقه‌ای از همکاری بین کشورهای منطقه بدون حضور بیگانگان می‌گذرد. باشگاه خبرنگاران جوان سیاسی احزاب و تشکل‌ها

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: وزارت خارجه رهبر انقلاب جمهوری اسلامی ایران اقیانوس هند انقلاب اسلامی کشورهای منطقه روسیه و ترکیه جمهور آمریکا آمریکا و غرب رهبر انقلاب بین کشورهای رؤسای جمهور آمریکایی ها ایران و چین روسیه و چین چین و روسیه ان شاءالله کشور سوریه توسعه طلبی بین کشورها رئیس جمهور بررسی کنیم همکاری ها سیاست ها منطقه ای مهم ترین هم پیمان نه تنها یک کشور سه کشور دو کشور حوزه ها راه حل سال ها مهم تر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۵۵۲۵۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ایران معادله صهیونیست‌ها را بهم زد

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، برنامه گفتگوی ویژه خبری با موضوع هفت ماه پس از عملیات طوفان الاقصی میزبان آقای حسین جابری انصاری دیپلمات و کارشناس ارشد غرب آسیا بود.


سوال: طوفان الاقصی درست ۷ ماه بعد از انجام این عملیات یعنی پانزدهم مهر ۷ اکتبر مشاهده عملیات طوفان و الاقصی بودیم و امروز که هفت ماه از این عملیات می‌گذرد چه مناسباتی در منطقه غرب آسیا در موضوع فلسطین تغییر پیدا کرده؟ 
جابری انصاری: همانطور که اشاره کردید دقیقاً امروز ما که صحبت می‌کنیم ۷ ماه از طوفان والاقصی گذشته یک نگاه سریع اگر داشته باشیم به روند تحولات به نظر می‌رسد در طوفان الاقصی اتفاق بزرگی که افتاد این بود که منظومه بازدارندگی اسرائیل دچار بحران و فرسودگی و در واقع فروپاشی جدی شد خوب اسرائیلی‌ها شروع کردند تلاش‌های گسترده‌ای را برای اینکه این منظومه بازدارندگی را دوباره احیا کنند، چون بازدارندگی کارکرد اساسی‌اش این است که جرات به طرف‌های مقابل و دشمنان نمی‌دهد برای اینکه دست به اقدام نظامی بزنند اصلاً مفهوم بازدارندگی این است.

وقتی فلسطینی‌ها جرات پیدا کردند و جسارت پیدا کردند در بزرگترین زندان روباز جهان یعنی غزه تدارک چنین عملیات بزرگی را ببینند و چنین اقدامی را در اراضی اشغالی ۱۹۴۸ خارج از نوار غزه علیه اسرائیل انجام بدهند این همان گونه که نام عملیات هم بود در حکم یک طوفان بود در وضعیت اسرائیل عملاً کل منظومه بازدارندگی اسرائیل را هم به معنای معنوی‌اش و روانی‌اش و هم به معنای مادی و فیزیکی‌اش دچار چالش اساسی کرد.

اسرائیلی‌ها ۷ ماه است که تقریباً تلاش می‌کنند که این منظومه را احیا بکنند و دوباره همه آن کاری را که در حقیقت دچار فروپاشی شده بتوانند به نحوی ایجاد بکنند. باید ارزیابی کنیم ببینیم چقدر موفق بودند و با چه وضع جدیدی مواجه هستند اگر که ارزیابی سریعی انجام بدهیم می‌بینیم که اسرائیل به رغم اینکه نزدیک به ۷ ماه تقریبا به تعبیر عامیانه ایرانی خاک غزه را به توبره کشیده یعنی جنایتی نیست که در غزه انجام نداده باشد، اما به لحاظ استراتژیک و راهبردی نتیجه‌ای را که به دنبالش بوده نه در نتیجه جزئی که آزادی اسرای اسرائیلی در غزه توسط مقاومت بوده چنین اتفاقی افتاده دو ماه است که دارند مذاکره می‌کند برای اینکه با حماس و با مقاومت در غزه که اینها را آزاد بکنند بنابراین این یک جز از اهداف به هیچ وجه محقق نشده است.

جزء دیگرش کلان‌تر این بوده که وضع غزه را کلاً تغییر بدهند و مقاومت و حماس را از بین ببرند باز این هم اتفاق نیفتاده دارند با حماس مذاکره می‌کنند و فشار می‌آورد برای اینکه توافق با حماس انجام بدهند، بنابراین نتیجه جنگی عملاً و تقریباً به لحاظ راهبردی صفر است اگرچه شاید نزدیک به ۴۰ هزار نفر فلسطینی را کشته‌اند و بخش مهمی از خانه‌های فلسطینی‌ها را ویران کردند، اما به لحاظ استراتژیک تغییری نتوانستند ایجاد کنند آیا این فقط همین است نه جز این نگاه بکنیم در منطقه اسرائیل قبل از ۷ اکتبر به دنبال عادی سازی بود و عادی‌سازی در مراحل نهایی خودش بود در پروژه عادی‌سازی اسرائیل پیشران منطقه می‌شد و می‌شود مطابق برنامه‌ریزی که مفهوم خاورمیانه جدید آمریکایی و اسرائیلی یعنی خاورمیانه که نیروی محرکه اساسی اش و پیشرانش اسرائیل است و کشور‌های عربی و اسلامی در واقع دنباله رو این نیروی مرکزی هستند این پروژه درست است که از بین نرفته و همچنان دارد دنبال می‌شود، چون استراتژی‌های جهانی طبیعی است که با یک عملیات تغییر نمی‌کند و از بین نمی‌رود، اما با شوک شدید مواجه شده با بحران مواجه شده است.

همه عملیات تصویرسازی از اسرائیل به ویژه از هنگام روند صلح مادرید و اسلو که یک عملیات تجمیلی و زیباسازی برای اسرائیل انجام شده بود در سراسر جهان از بین رفته افکار عمومی جهانی افکار عمومی در غرب افکار عمومی در خود ایالات متحده آمریکا بزرگترین قدرت جهانی پشتیبان اسرائیل که بدون آن اسرائیل قادر به ادامه حیات نیست شما همین روز‌ها وضع دانشجویی و فضای دانشجویی و فضای اجتماعی آمریکا را می‌بینید که به یک عنصر فشار اساسی به دولت آمریکا تبدیل شده و همین منجر به تلاش آمریکایی‌ها برای رساندن هرچه سریعتر فرمول آتش بس و توافق آتش بس با اعمال فشار درجه‌ای به اسرائیلی‌ها و تیم حاکم در اسرائیل و بیشتر به سمت حماس برای اینکه این توافق حاصل شود هستیم در مجموع به نظر می‌رسد یک نتیجه بزرگ راهبردی دیگر ۷ اکتبر این است که قبل از ۷ اکتبر مسئله فلسطین فراموش شده بود مسئله فلسطین تبدیل شده بود به مسئله یک جهانی قبل از ۷ اکتبر همانطور که گفتم در ذیل پروژه عادی‌سازی اسرائیلی‌ها آمریکایی‌ها فکر می‌کردند نیروی پیشرانی هستند که ایران و مقاومت فلسطین و همه را دارند در حاشیه قرار می‌دهند اتفاقی که افتاده بعد از ۷ اکتبر این است که ایران و مجموعه مقاومت جز نیرو‌های جدای ناپذیر و زنده و موثر و فعال در منطقه هستند و به هیچ وجه قابلیت حذف ندارند مجموعه قدرت‌های جهانی شرایط بین‌المللی و شرایط منطقه‌ای این را به عنوان یک واقعیت پذیرفته است. 

سوال: آقای دکتر اشاره کردید به اینکه رژیم صهیونیستی در طول این هفت ماه هر اقدامی را کرد که آن حیثیت بر باد رفته خودش را در زمینه نظامی و امنیتی و دفاعی برگرداند و موفق نشد برگردیم به نکته بازدارندگی آیا هر آنچه که انجام داد توانست بازدارندگی را احیا کند؟ 
جابری انصاری: شاید به شکل جزئی به معنای موازنه وحشت یعنی آنچنان هزینه‌ها را بالا بردند که طرف مقابل را به باز اندیشی وادارد برای آینده اگر بخواهد اقدام بکند یک سدی از مفهوم بازدارندگی ایجاد شده باشد اگر بخواهیم در واقع موضوعی با مسئله برخورد کنیم یک سطح خفیفی از مفهوم بازدارندگی شاید اتفاق افتاده باشد از طریق کشتار گسترده و تخریب گسترده ولی آیا اراده مقاومت از بین رفته نخیر مقاومت ایستاده با اراده کامل خودش هنوز است اهداف جزئی جنگ را محقق بکند آزادی اسرا نه اهداف کلانترش که تحمیل در واقع یک فرمول جدید به شرایط فلسطینی بود بنابراین پاسخ روشن به پرسش شما این است که با همه هزینه‌های بزرگی که در سطح بین‌المللی و منطقه‌ای کرده منطقه خاورمیانه غرب آسیا به لحاظ توده‌ها درست است که توده‌های مردم موثر مستقیم در وضع حکومت‌های خودشان به دلیل انفصال و جدایی که بین دولت‌ها و ملت‌ها با کمال تاسف در عربی وجود دارد، اما این به این معنی نیست که اینها گم می‌شود.

تمام تحلیلگران بین‌المللی می‌گویند ملت‌های منطقه آتشفشان خشم هستند به این کینه و نفرتی که دارد متراکم در این چند ماه جمع می‌شود دیر یا زود خودش را نشان خواهد داد همانگونه که در سال ۲۰۱۱ در یک سطحی خودش را در قالب بهار عرب یا جنبش بیداری در مجموعه منطقه نشان داد و کل منطقه را با خیزش و با جوشش و با حرکتی که ایجاد کرد دیر یا زود تراکمات جنگ غزه در بستر عمومی منطقه غزه خودش را نشان خواهد داد این یک سطح موضوع است در سطح بین‌المللی شکاف عمیقی بین اسرائیل و مجموعه جهانی ایجاد کرد فضای اسرائیل و کل تصویرسازی‌های اسرائیل و آن زیباسازی را که اشاره کردم برای اسرائیل که در طول چند دهه ایجاد شده بود در حقیقت از بین برد و اسرائیلی‌ها دوباره باید از صفر بلکه ۱۰۰ درجه زیر صفر شروع بکنند برای اینکه به سر بین‌المللی و فضای افکار بین المللی را برای خودشان درست بکنند درست است که در غرب مستقیم از افکار عمومی تاثیر پذیرفته نمی‌شود و کانون‌های قدرت در واقع تعیین کننده اساسی سیاست‌ها هستند ولی فضای غرب به هر حال چه بخواهد و چه نخواهد درجاتی از فضای عمومی متاثر است نمی‌تواند افکار عمومی را کلاً در نظر نگیرد روندی که در افکار عمومی غرب و در خود ایالات متحده آمریکا جایی که نزدیک‌ترین رابطه ارگانیک را با اسرائیل را دارد و بالاترین حمایت را از اسرائیل می‌کند و اگر حمایت آمریکا نبود در همین جنگ هفت ماه اسرائیل مدت‌ها قبل فروپاشیده بود بر اثر همین جنگ و اتفاقاتی که افتاد این فضای عمومی که فضای دانشجویی دارد نشان می‌دهد مثل همه جهان متوسط فضای عمومی اجتماعی افکار عمومی است به همین دلیل فضای عمومی هم یک باخت گسترده‌ای را اسرائیلی‌ها دارند. 


سوال: آقای دکتر جابری ناظر بر همین مبحث و نکته‌ای که اشاره می‌کنید ما بعد از طوفان الاقصی در بسیاری از کشور‌ها در بسیاری از مناطق ایالت‌های خود آمریکا دیدیم که مردم تظاهرات‌های گسترده‌ای را در حمایت از فلسطین و آرمان‌های مردم غزه انجام دادند مناطقی که قبلاً اصلاً مردم در چنین تظاهرات‌هایی شرکت نمی‌کردند ناظر بر همین بیداری افکار عمومی جهانی به واسطه عملیات طوفان و الاقصی؟ 
جابری: این واقعا یک تحول اساسی است عرض می‌کنم بلافاصله در سیاست‌ها منعکس نخواهد شد، چون کانون‌های قدرت ایالات متحده آمریکا و کشور‌های غربی اجازه نمی‌دهند کانون‌های قدرت و منافع که در هم تنیدگی با اسرائیل دارند و با موجودیت اسرائیل و تداوم اسرائیل، اما در میان مدت به سمت بلند مدت بی‌تردید این فضای عمومی که اتفاق افتاده درجاتی در سیاست‌ها موثر خواهد بود کما اینکه در کوتاه مدت هم حتی درست است که مستقیم منعکس نمی‌شود، اما همین فشار شدید بایدن رئیس جمهور آمریکا و دولت آمریکا برای اینکه آتش بس را به نتیجه برساند بخش مهمش نتیجه این فضای عمومی است آمریکا به سمت انتخابات می رود بایدن یک انتخابات سخت را در پیش دارد و حزب دموکرات و در این فضای عمومی مردمی که ایجاد شده طبیعی است که رقابت بسیار سخت‌تر خواهد بود بنابراین حتی در کوتاه مدت هم درجه این فضا منعکس شده است.

اجمالاً می‌خواهم عرض کنم که مفهوم بازدارندگی فقط به معنای توازن وحشت یک درجه خفیفی شاید ایجاد شده باشد، اما کل منظومه بازدارندگی فروپاشی اسرائیل نه تنها ترمیم نشده بلکه چاله‌های عمیق‌تری هم در آن ایجاد شده به اضافه اینکه اسرائیلی‌ها هزینه‌های بسیار بزرگی را در مقیاس میان مدت و دراز مدت به لحاظ فضای عمومی در منطقه غرب آسیا و در کل جهان پرداخت کرده‌اند بستر بسیار بزرگی برای رویارویی با اسرائیل و دولت نژادپرست اسرائیل و سیاست‌های نژادپرستانه اسرائیل و موجودیت مبتنی بر نژادپرستی اسرائیل در کل جهان ایجاد شده و سیاستمداران هم چاره‌ای ندارند که به یک درجاتی از آن تاثیر بپذیرند.

یک مثال بزنیم در کشور خودمان دولت ترکیه همسایه ما دولت مهمی است در این منطقه سیاست‌هایی در دوران جنگ غزه دنبال کرد مواضع اعلامی داشت، اما در عمل نه رابطه‌اش را با اسرائیل قطع کرد به لحاظ سیاسی و نه حتی به لحاظ بازرگانی و تجاری قطع کرد انتخابات اخیر در ترکیه نشان دهنده تاثیر افکار عمومی است بخش مهمی از نتایج شکست حزب حاکم در انتخابات اخیر نتیجه این بود که هسته مرکزی پایگاه اجتماعی حزب عدالت و توسعه و شخص آقای اردوغان که جریان اسلامی است و بستر اسلامی در ترکیه است از موضع دولت ترکیه در جنگ غزه به هیچ وجه رضایت نداشت وقتی روز انتخابات نتایج اعلام شد بلافاصله دولت اعلام کرد که ما در واقع تبعیت خواهیم کرد آسیب شناسی خواهیم کرد از این شکست درس خواهیم گرفت و یکی از درس‌ها این بود که به هر حال مجبور شد دولت ترکیه که اعلام قطع روابط بازرگانی و تجاری خودش را با اسرائیل کند و به حال تعلیق به صورت قطع نیست تعلیق موقت است تا هنگامی که در واقع جنایات اسرائیل در غزه ادامه دارد آنطور که ترکیه اعلام کرده این یکی از نمود‌هایی است که هر جایی از جهان که افکار عمومی موثر است در سیاست‌های دولت‌ها از جمله ترکیه افکار عمومی حتی در کوتاه مدت خودش را نشان می‌دهد در جا‌هایی هم که دولت‌ها منفصل هستند از ملت‌های خودشان با کمال تاسف مثل بخش مهمی از منطقه عربی در میان مدت و دراز مدت خودش را نشان خواهد داد این صدایی است که به زودی بلند خواهد شد.

سوال: آقای دکتر جابری انصاری اشاره کردید به انتخابات آمریکا و فشار دولت بایدن در موضوع آتش بس و همچنین موارد دیگر می‌خواهم مفصل راجع به این موضوع صحبت کنم، اما قبل از آن یک اشاره‌هایی داشتید بر تغییر افکار عمومی جهان و تاسی آن در موضوع فلسطین و همزمانی جنبش دانشجویی در دانشگاه‌های آمریکا و اروپا و سراسر جهان در این موضوع بیشتر راجع به آن صحبت کنیم که بعد از عملیات ۷ اکتبر یا پانزدهم مهر در موضوع فلسطین در منطقه غرب آسیا چه معادلات جدیدی شکل گرفت که قبلاً نبود یا در حال شکل گرفتن بود و به واسطه طوفان الاقصی تقویت بیشتری پیدا کرد؟

جابری: تمام تحولاتی که داریم ازش حرف می‌زنیم از جمله افکار عمومی که روی آن مانور می‌دهیم و بحث می‌کنیم نتیجه اقدام روی زمین است اگر در روی زمین اتفاق واقعی نباشد یعنی واقعیتی که قابل ذکر است و تاثیرگذار است وجود نداشته باشد هیچ یک از آن تبعات و پیامد‌ها در پی نخواهد بود افکار عمومی خود به خود شکل نمی‌گیرد یک گروهی یک مجموعه یک ملتی یک فقهه قلیله‌ای به تعبیر قرآنی در بزرگترین زندان روباز جهان اراده می‌کند و جسارت می‌ورزد و طراحی، برنامه‌ریزی و اقدام می‌کند در شرایطی که به ظاهر هیچ امیدی نیست اسرائیلی‌ها حاکم هستند فلسطین را اشغال کرده‌اند و قدرت‌های بین‌المللی از آنها حمایت می‌کنند در منطقه با کمال تاسف دولت‌ها دنبال این هستند که روابطشان را عادی سازی بکنند با اسرائیل و نتانیاهو قبل از ۷ اکتبر در سازمان ملل جسورانه در مقابل دوربین‌های زنده جهان اعلام می‌کند که مسئله فلسطین خاتمه پیدا کرده ما داریم با دولت‌های عربی عادی‌سازی می‌کنیم و فلسطینی‌ها هم معنایش این است که چاره‌ای ندارند جز اینکه تسلیم شوند خوب فلسطینی‌ها آمدند و مقاومت فلسطین با این عملیات جسورانه و بزرگ تغییر اساسی ایجاد کرد تمام این روند‌هایی که در حال ایجاد بود در واقع از بین برد مسئله تمام شده فلسطین را دوباره به یک مسئله کاملاً زنده و در دستور کار اول جهانی قرار داد روند صلح که کلاً خاتمه پیدا کرده بود شما نگاه کنید پروژه جمهوری اسلامی ایران نه دو دولت است و نه این داستان‌هایی که گفته می‌شود، اما همین داستان‌ها ۲۰ سال بود که کلاً فراموش شده بود از سوی قدرت‌های جهانی آنهایی که بحث دو دولت را مطرح می‌کنند این روز‌ها دوباره در اثر ۷ اکتبر اعلام می‌کنند.

آنهایی که بحث دو دولت را مطرح می‌کنند این روز‌ها دوباره در اثر هفت اکتبر اعلام می‌کنند در غیر اینصورت بیست سال بود که آنهایی که خود را بانی صلح می‌دانستند به طور کلی پروژه خودشان را که ادعا می‌کردند پروژه دو دولت است کنار گذاشته بودند روند عادی عرض کردم با جدیت داشت پیش می‌رفت روندی که اعلام می‌شد صراحتاً در ادبیات منطقه‌ای و بین المللی از سوی اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌ها که ایران در سه کنج قرار گرفته در زاویه قرار گرفته و روند‌های جدید دارد خلق می‌شود که ایران و مجموعه‌های نزدیک به ایران مجموعه مقاومت تاثیری در صحنه ندارند هفت اکتبر نشان داد که ملت‌های منطقه قدرت دارند و امکان تاثیرگذاری دارند، که همه پخت و پز و تدارکات و روند‌هایی که به شکل جعلی و ساختگی دارد درست می‌شود در برابر طوفان حرکت ملت‌های منطقه و به ویژه ملت مقاوم فلسطین به لرزش در می‌آید و در واقع خالق روند‌های جدیدی می‌شود روند جدید این است، قدرت تاثیرگذار مردم، قدرت تاثیر گذار مقاومت در فلسطین قدرت تاثیرگذار مجموعه مقاومت و جمهوری اسلامی ایران به عنوان پشتیبان مقاومت در منطقه خودش ر ا نشان داد و اینکه کل روند‌های خلق شده در توافق بین دولت‌ها از جمله پروژه عادی سازی با تب و لرز در واقع و با تنش همراه است برای اینکه اراده ملت‌ها اراده دیگری است تا حقوق ملت فلسطین تامین نشود و سرزمین این ملت تحت اشغال باشد و پروژه صهیونیستی مبتنی بر نژاد پرستی و نفی حقوق بدیهی و طبیعی این ملت ادامه داشته باشد این منطقه آرام نخواهد شد مقاومت ادامه خواهد داشت و اسرائیل و قدرت‌های جهانی باید این واقعیت‌های جدید را به رسمیت بشناسد.


سوال: آقای دکتر جابری انصاری اشاره کردید در بخشی از صحبت هایتان به برخی حکایت‌ها و اخبار از فشار دولت بایدن برای کسب دست آورد در انتخابات پیش رو در جنگ غزه می‌خواهیم در توافق صحبت کنیم مبانی اش و همچنین صحبت‌هایی که در مورد فشار آمریکا در این موضوع و مسئله می‌شود.
آقای دکتر راجع به موارد کلیدی توافق نامه صحبت کنیم و همچنین فشار آمریکا توافق با گروه‌های مقاومت فلسطینی حماس که در ابتدای طوفان الاقصی رژیم صهیونیستی جز اهداف اولیه‌اش نابود کردن و پاک کردن حماس بود؟
جابری انصاری: همان طوری که اشاره کردید هفت ما جنگیدند و اهداف جنگ اعلام شد ابتدای جنگ، یک جز هدف جزئی اشاره کردیم بحث آزادی اسرا بود، اما هدف بزرگ‌تر نابودی حماس بود آن گونه که اسرائیلی‌ها اعلام کرده‌اند و هدف بزرگ‌تر تغییر معادله اساسی در غزه بود این اهداف اعلامی جنگ از سوی اسرائیلی‌ها هست خوب الان دقیقاً هفت ماه بعد از طوفان الاقصی با شدت و حدت در حال مذاکره هستند و همه فشار آمریکایی‌ها و واسطه‌ها روی این هست که با جنبش حماس و مجموعه مقاومت در غزه توافق در ارتباط با آزادی اسرا سرعت بگیرد آیا از این کوتاه‌تر می‌شود شکست اسرائیل را در اهداف استراتژیکش در جنگ بیان کرد جنگی را شروع کردند هفت ماه غزه را ویران کردند و کشتار کردند و تمام پرستیژ جهانی را که به دروغ برای اسرائیل، آمریکایی‌ها و همه قدرت‌های جهانی ساخته بودند و کل کار دستگاه دیپلماسی عمومی اسرائیل بر باد رفت و روند‌های جدیدی ایجاد شد که اشاره کردیم.

در مباحث قبلی کارکرد کاملاً منفی علیه اسرائیل خواهد داشت در هم کوتاه مدت و هم میان مدت و هم درازمدت و دوباره برگشتند دارند با حماس مذاکره می‌کنند برای اینکه همان اسرا را که هدف جزئی اولیه جنگ بود محقق کنند خوب حدود دو ماه است که برای این توافق یا بیش از دو ماه حتی در حال چانه زنی و آمد و رفت و هیئت‌ها می‌آورند و می‌آیند و فشار‌های مختلفی از سوی میانجی‌هاو از سوی قدرت‌ها به‌ویژه آمریکایی‌ها دارد آورده می‌شود آخرین حرف آمریکایی‌ها هم در روز‌های اخیر این هست که یک پیشنهاد سخاوتمندانه‌ای به جنبش حماس داده شده و همه منتظرند که حماس پاسخ بدهد خوب اولاً هم رجوع می‌کنند به کسی که بنا بود از بین برود و حذف شود بنابراین هنوز مرجعی که روی زمین در غزه هست و باهاش مذاکره صورت می‌گیرد حماس است دو معادله چیه دعوا سر چی هست چرا دو ماه طول کشید برای اینکه اسرائیلی‌ها وقتی سرشان به سنگ خورد سنگ واقعیت که از ابتدا هم قابل پیش‌بینی بود من همان اوایل جنگ گفته‌ام اسرائیلی‌ها تا وقتی از هوا بمباران می‌کنند دست برتر دارند، اما به محض این که روی زمین وارد شدند و گردوخاک واقعیت به تن آن‌ها مالیده خواهد شد و با واقعیت‌های روی زمین مواجه خواهند شد بعد از چند ماه رسیدند در واقع این معادله خودش را نشان داد دو ماه است دارند تلاش می‌کنند توافق می‌کنند منتها مطابق معمول اسرائیلی‌ها می‌خواهند برخلاف نتیجه واقعی روی زمین در جنگ به اهدافی برسند که شدنی نیست.

آنچه در واقع در فرمول توافق منعکس خواهد شد واقعیت روی زمین هست اگر وضع حماس و مقاومت خوب نبود در غزه و قدرت مقاومت و ایستایی نداشته‌اند چرا دو ماه توانستند در برابر همه فشار‌ها مقاومت کنند و شروط اسرائیلی و فرمول‌های اسرائیلی و آمریکایی را نپذیرند فرمولی که آن‌ها دنبالش هستند این هست که فقط اسرا را آزاد می‌کنند و به این طریق در واقع قفل ایجاد شده برای اسرائیل به بن بست ایجاد شده برای اسرائیل را بگشایند یعنی وقتی با جنگ نتوانستند اسرا آزاد کنند می‌خواهند از طریق سیاست دیپلماسی اسرا را آزاد کنند بدون اینکه مقابلش را پرداخت کنند طرف مقابل چی‌کار می‌کند مقاومت و جنبش حماس می‌گویند اینجا بنگاه خیریه نیست که ما مفتی کسی را آزاد بکنیم اهدافی داریم آن اهداف باید محقق شود.


 اهدافی که حماس دنبالش هست چیه یک امکان رفتن مردم به همه مناطقی که از آن کوچانده شدند تحت اجبار جنگ و بمباران‌های شدید یعنی دپو جمعیتی که در جنوب مناطق در واقع میانی تا جنوبی غزه تراکمی که ایجاد شده برگردند به سمت مناطق شمالی و خانه و کاشانه خودشان برگردند به مکان‌های استقرار خودشان خوب اسراییلی‌ها خیلی تلاش کردند که از این فرار بکنند در مجموع در این دو ماه کما بیش مطابق اخباری که وجود دارد به نظر می‌رسد این شرط پذیرفته شدهاست.

شرط دوم و مهمی که حماس و مقاومت دنبال می‌کند این هست که ما دوباره رضایت نمی‌دهیم به یک آتش بس موقتی که بلافاصله آتشباری اسرائیل و در واقع بمباران‌های اسرائیل شروع خواهد شد باید برویم به سمت درواقع توقف جنگ پایان جنگ و خروج و عقب نشینی اسرائیلی‌ها از غزه، دو ماه طول کشیدن مذاکرات این هست که نتیجه این هست که دو خواسته مقابل یک خواسته اسرائیلی که به دنبال این هست که چرا جنگ را در میدان محقق نکردند در دیپلماسی بر اثر آن فشار‌ها محقق بکند و مقاومت و ایستادگی حماس و مجموعه مقاومت در غزه که شروط خودش را از جهات مختلفی به طرف اسرائیلی تحمیل بکند بخشی از شروط مقاومت تحمیل شده عملاً آخرین اخبار حاکی از این هست که پذیرفتند آنچه پیشنهاد سخاوتمندانه از سوی آمریکایی‌ها نامیده می‌شود معنایش این هست که جز مطابق اخبار جزیی از این خواسته‌ها محقق شده، اما همچنان تا آخرین دقایق مقاومت ادامه می‌دهد به ایستادگی خودش برای اینکه حداکثر امتیازات را بگیرد و به نظر می‌رسد اسرائیل چاره‌ای ندارند جز اینکه معادله مقاومت و واقعیت میدان را بپذیرند و نمی‌توانند این واقعیت را تغییر دهند.


سوال: آقای جابری انصاری در میانه صحبتتان  اشاره کردید به نقش آمریکا الان فقط دستاورد‌های انتخاباتی را می‌خواهد از این بین از فشار بر این موضوع ؟
جابری انصاری: عرض می‌کنم آمریکایی‌ها به دنبال دو هدف هستند یک هدف شاید به تعبیر استراتژیک‌تر و یک هدف تاکتیکی، هدف استراتژیک‌تر این هست که آمریکایی‌ها به نحوی در واقع پدر پروژه اسرائیل هستند و جنبش صهیونیستی و حتی بی‌عقلی‌های موجود و ضعف‌های موجود در اسرائیل را به لحاظ استراتژیک و خوانش دراز مدت  باید جبران بکنند یعنی در یک موقعیتی خودشان را تعریف کردند و هستند که سعی می‌کنند حتی ضعف‌های درونی اسرائیل و سیستم اسرائیل را همان‌ها جبران بکنند اسرائیل در جنگ غزه و پسا هفت اکتبر علیرغم همه جنایت‌ها و کشتار‌های کرده در معادله استراتژیک دچار قفل‌شدگی و بن بست است چرا برای اینکه اسرائیل در طول تاریخ جنگ‌های خودش درگذشت ظرف چند روز جنگ را تمام می‌کرد فیصله می‌داد به معرکه، هفت ماه است تلاش می‌کند در غزه نتوانست فیصله بدهد معرکه ادامه دارد دچار استهلاک و فرسایش شده فضای بین المللی اش به شدت هم برای اسرائیل هم برای آمریکایی‌ها و قدرت‌های مشکل ایجاد کرده چک سفیدی دادند به اسرائیل، اما این چک بالاخره تاریخی دارد همین‌جور این پرانتز نمی‌تواند باز باشد باید جمعش کنند.

بنابراین یک جزئی از سیاست آمریکایی‌ها در پیگیری فرمول آتش بس این هست که به یک نحوی به فرمولی برسانند که اسرائیل از این سه کنجی که هست و بن‌بستی که دچارش هست یک گشودگی ایجاد بشود گشایش ایجاد بشود، اما این تنها نیست، جزء مهم دیگری از سیاست‌های آمریکایی‌ها ناظر به نیاز‌های تاکتیکی شان در انتخابات آمریکا و در فضای داخلی آمریکا هست عرض کردیم فضای داخلی آمریکا گوی آتشین هست مثل بهمن دارد بزرگ‌تر می‌شود به دانشگاه‌ها سرایت پیدا کرده دانشگاه‌ها تب را نشان می‌دهد یعنی نشانه‌ای است از بستر عمومی و بزرگ‌تر اجتماعی و به شدت این فضا خطرناک‌تر هست برای آمریکایی‌ها و برای تیم حاکم برای حزب حاکم انتخابات در پیش هست به زودی و در این فضای طبیعی هست که امکان شکست بسیار بالا خواهد رفت و لذا نیاز دارند به یک دستاوردی هم برای خودشان هم تصویرسازی خواهند کرد جز مهمی هم بدانیم کاری که آمریکایی‌ها می‌کنند همیشه روایت سازی است یعنی حتی از شکست‌های نسبی خودشان هم روایت پیروزی ارائه می‌کنند و این آن نقطه‌ای هست که مجموعه مقاومت و ایران باید به آن توجه داشته باشد.

ما همه موفقیت‌ها در میدان را اگر نتوانیم روایت موفقیت هم برایش ایجاد بکنیم در بستر عمومی با تردید مواجه خواهد شد و بالعکس آنها تمام این جریان عمومی رسانه بین المللی را در خدمت خودشان دارند سعی خواهند کرد که از این اتفاقی که تحت عنوان آتش بس خواهد افتاد تصویر سازی‌های دروغین و جعلی پیروزی و موفقیت ایجاد کند هم برای اسرائیل هم برای تیم حاکم و دولت در آمریکایی که دارد میرود به سمت انتخابات و نیاز به پیروزی دارد و تصویرسازی از پیروزی.


سوال: آقای دکتر جابری انصاری قطعاً با توجه به کتاب ترنج و زیتون شما راجع به عملیات طوفان الاقصی می‌شود ساعت‌ها راجع به این عملیات و همچنین تبعات و پیامد‌های آن صحبت کرد می‌خواهم راجع به عملیات وعده صادق هم با حضرت‌عالی صحبت کنم و تحلیل شما را دریافت کنم از این موضوع گذر می‌کنیم البته با نگاه به همین عملیات و آنچه که اتفاق افتاده و عدم دستیابی رژیم صهیونیستی اهداف مد نظرش در طوفان الاقصی و جنگ غزه و آن تلاشی که کرد برای اینکه جنگ را گسترده کند در منطقه و تجاوز و حمله تروریستی به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در سوریه انجام داد و پاسخ تنبیهی جمهوری اسلامی ایران در قالب عملیات وعده صادق بیست روز از این عملیات گذشته و ببینیم که ما در میدان و در عرصه دیپلماسی و راهبردی چه پیامد‌هایی را دریافت کردیم؟

جابری انصاری: همه جا می‌گویم حمله اسرائیل به ساختمان دوم سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق انجام شد و نه کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در پایتخت سوریه ما سفارت داریم نه کنسولگری همه دولت‌ها هم همین گونه است در پایتخت‌ها فقط سفارت است بخش کنسولی سفارت جمهوری اسلامی ایران نه کنسولگری در این ساختمان شماره دوم و بخش‌های دیگری از سفارت مستقر بود این، چون خیلی تکرار می‌شود من لازم دانستم از فرصت این گفتگو استفاده بکنم و عرض کنم، اما باید ما در واقع این عملیات ایران را هم در بستر بزرگ ترش نگاه بکنیم نه به عنوان یک نقطه بلکه در روند عمومی‌تر بهش اشتباه بکنیم وقتی هفت اکتبر اتفاق افتاد اشاره کردیم که مهم‌ترین تاثیر فوریش فروپاشی منظومه بازدارندگی اسرائیل بود خوب اسرائیلی‌ها آمدند بخش مهمی از تلاششان این بود که در غزه و در معادله فلسطینی این باز دارندگی را احیا بکنند، اما بخش دیگری هم در فضای عمومی منطقه‌ای هست هیمنه و قدرت اسرائیل فروپاشید.

یعنی وقتی اسرائیلی که آنچنان تصویر سازی از قدرتش صورت گرفته که بسیاری از دولت‌های عربی و اسلامی تسلیم شدند در برابر این تصویر سازی و مبتنی بر این تصویر سازی پذیرفتند ایده عادی سازی و خاورمیانه جدید را که اسرائیل پیش‌ران باشد در منطقه و نیروی راهبر منطقه‌ای باشد وقتی ضعیف‌ترین حلقه ظاهراً که ملت فلسطین و مقاومت ملت فلسطین هست چنین عملیات بزرگی انجام می‌دهد کل این هیمنه و این تصویر سازی قدرت فرو پاشیده می‌شود بنابراین معادله منطقه‌ای هم و جهانی هم به ضرر اسرائیل به شکل فاحشی هم در مفهوم باز دارندگی هم در مفهوم موازنه قدرت، مفهوم کلمه موازنه قدرت تعبیر، تلاش کردند اسرائیلی‌ها که از طریق تحمیل معادلات جدیدی به ایران و بازیگران دیگری در منطقه حزب الله نیرو‌های مقاومت در منطقه جزئی از این بازدارندگی فروپاشیده و این موازنه قدرت به هم ریخته را جبران بکنند خوب به دلیل اینکه ایران تمایل نداشت که وارد یک درگیری اسرائیل از سه کنج قرارگرفته و بن بست غزه خارج بشود از طریق گشودن جبهه‌های جدید و ورود بازیگران بین المللی از این خواستند حداکثر استفاده را بکنند و معادله جدیدی را به ایران تحمیل کنند.

ایران با عملیات بزرگی که انجام داد و قدرت نمایی که انجام داد این اقدام اسرائیل را و تلاش‌های اسرائیل را باطل کرد عملاً اتفاقی که بعد از عملیات بیست روز قبل ایران اتفاق افتاد هم در موازنه قدرت منطقه‌ای و جهانی اسرائیل همچنان تضعیف شده باقی مانده هم اجازه پیدا نکرد که در واقع معادله بازدارندگی جدیدی را که می‌خواست به ایران تحمیل بکند به این معنا که فقط می‌زند و پاسخی نمی‌گیرد برای اولین بار ایران به سمت اسرائیل عملیات انجام داد عملیات مستقیم، این یک تحول جدید هست یک دولت اشغالگری که دولت اتمی هست اگر چه رسماً اعلام نکرده، اما دولتی غیر اتمی جرئت پیدا می‌کند عملیاتی را در این حجم و در این اندازه از نمایش قدرت انجام می‌دهد بدون اینکه کشتار و تخریب انجام بدهد ایران توانست معادله اسرائیلی را بهم بزند و معادله ایجاد شده پس از هفت اکتبر و در فضای پسا هفت اکتبر تثبیت بکند و همچنان در واقع این اسرائیل است که در فضایی که خلق کرده در نتیجه اشغال و تبعات پسا هفت اکتبر گرفتار هست و حالت قفل شدگی همچنان بر اسرائیل حاکم هست، این یک در واقع موفقیت راهبردی بزرگ هست و صدای این موفقیت هم در فردا‌ها و فردا‌های دیگر بیش از این بلند خواهد شد. 

دیگر خبرها

  • دانش‌بنیان‌ها برای توسعه قدرت فناورانه چه امکاناتی نیاز دارند؟
  • مصر: جنگ طلبی اسرائیل امنیت کل منطقه را تهدید می کند
  • مسکو از جنگ ایران و اسرائیل چه بهره‌ای برد؟ روسیه تمام تخم‌مرغ‌هایش را در سبد ایران نمی‌گذارد
  • «مکران» می‌تواند به هاب انرژی، حمل و نقل و گردشگری ایران تبدیل شود/ بی‌نیازی کشور از نفت با استفاده از ظرفیت منطقه
  • منطقه مکران می‌تواند به هاب انرژی، حمل و نقل و گردشگری ایران تبدیل شود/ استفاده از ظرفیت این منطقه کشور را از نفت بی‌نیاز می‌کند
  • ایران معادله صهیونیست‌ها را بهم زد
  • هم‌اینک دنیا فلسطین را به عنوان یک کشور مستقل دارای حقوق‌ بین‌الملل به رسمیت می‌شناسد
  • آیا « راه حل دو کشوری » میان فلسطین و اسرائیل ممکن است؟/ چالش های پیش روی کشور مستقل فلسطین چیست؟
  • روسیه بیشترین منفعت را از جنگ غزه و اسرائیل برد
  • واعظی: روسیه بیشترین منفعت را از جنگ غزه و اسرائیل برد