انتقاد و هشدار شدید سرلشگر باقری درباره همهپرسی کردستان عراق
تاریخ انتشار: ۱۴ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۹۷۳۴۶۴
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران با تاکید بر عدم پذیرش نتایج همهپرسی اقلیم کردستان عراق و استقلال این منطقه از حاکمیت عراق اظهار کرد: اگر این حادثه حل نشود، حتماً مبداء درگیری چنددهسالهای در منطقه خواهد بود. آفتابنیوز : سردار سرلشگر محمدحسین باقری شامگاه پنجشنبه - ۱۳ مهر - در مراسمی که به مناسبت دومین سالگرد شهادت سردار حسین همدانی برگزار شد، خاطرنشان کرد: امام خمینی (ره) راه و رسم ایثار، اخلاق، فداکاری و شهادت را به ملت بزرگ ایران و جوانان آموخت و شهدای بزرگی همچون شهید همدانی را پرورش داد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش آفتابنیوز؛ وی با بیان اینکه شهید همدانی از سابقون رزمندگان دفاع مقدس و انقلاب اسلامی است، اظهار کرد: شهید همدانی از ابتدای نوجوانی خود در راه اسلام و انقلاب اسلامی حرکت، خودسازی و تلاش کرد و هیچ گاه لحظهای به فکر آسایش، آرامش و دوری از سختی نبود؛ نهایتاً نیز اجر خود را در جبهه حریم اهل بیت (ع) دریافت کرد.
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح با اشاره به نگارش وصیتنامه شهید همدانی، گفت: ملاحظه و مطالعه وصیتنامه شهید همدانی که اندکی بیش از دو هفته قبل از شهادت ایشان به نگارش درآمده، نشان میدهد که این شهید گرانقدر دریایی از معرفت در سینه خود جای داده بودند.
باقری با تاکید بر اینکه خواندن وصیتنامه شهدا همواره به عنوان یک ضرورت باید مورد توجه قرار بگیرد، ادامه داد: باید بارها وصیتنامههای شهدا از جمله شهید همدانی را بخوانیم و بصیرت را در آنها پیدا کنیم. نگاه به زندگی شهید همدانی نشان میدهد که در هر برهه از زمان با درک صحیح، ایشان بهترین و سختترین ماموریتها را انتخاب و با جدیت و تمام توان آنها را دنبال کردهاند و توانستهاند که با اثرگذاری در آن ماموریتها، به صحنههای دیگر حرکت کنند.
وی با اشاره به حضور سردار همدانی در کنار روحانیت در ایام زندگی خاطرنشان کرد: سردار همدانی از ابتدا همواره تابع روحانیت بودند و در کنار شهید مدنی درس اخلاق آموخت. او همچنین در کنار آیتالله نوری همدانی و سایر علما، اسلام را فرا گرفت و تلاش کرد تا در مسیر آن حرکت کند. تربیت اسلامی و تبعیت از امام و رهبری از جمله موضوعاتی است که در زندگانی شهید همدانی به وضوح قابل مشاهده است.
باقری در ادامه به بیان برخی سوابق شهید همدانی پرداخت و خاطرنشان کرد: با پیروزی انقلاب اسلامی شهید همدانی بلافاصله بصیرت خود را به کار گرفت و زمانی که مشاهده کرد انقلاب با خطراتی مواجه است، زندگی عادی خود را کنار گذاشت. او از موسسان سپاه همدان است و نقش اساسی در مقابله با کودتای نقاب در پایگاه هوایی نوژه ایفا کرد. نقش آفرینی در امنیتی کردستان در کنار شهید صیاد شیرازی و همچنین فرماندهی در جبهه سرپل ذهاب گیلانغرب و بازیدراز و همچنین حضور در کنار متوسلیان، همت و شهبازیان در انتقال رزمندگان از کردستان و غرب به جنوب برای ایجاد تیپ حضرت رسول پیش از عملیات فتحالمبین از جمله سوابق و افتخارات ایشان محسوب میشود.
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح تصریح کرد: شهید همدانی سطح به سطح از یک رزمنده تا فرماندهی عالیرتبه از ایام پیش از انقلاب اسلامی تا پایان عمر خود حضور و تاثیرگذاری داشته است. ایشان پس از دفاع مقدس نیز در سختترین مسئولیتها را در سطوح عالی سپاه بر عهده گرفت و نهایتا در مقابله با فتنه ۸۸ در مسئولیت فرماندهی سپاه حضرت رسول (ص) تهران نقش و تاثیر بیبدیلی داشت. سردار همدانی در آن روزها که بیش از ۶۰ سال سن داشت، به فکر رفتن به سوریه و دفاع از حرم آلالله افتاد. ایشان همواره به پشت جبهه دشمن نگاه میکرد و معتقد بود که درست است که ما با داعش و نفاق درگیریم اما پشت این جبهه دشمن صهیونیستی است. شهید همدانی و همه همرزمان خود دشمن را دست کم نمیگرفتند.
او با اشاره به نقش رژیم صهیونیستی و ایالات متحده در ایجاد داعش و حمایت از آن اظهار کرد: شهید همدانی در آن زمان درک کرد که اگر جبهه مقاومت شکل نگیرد و شکست بخورد، آنگاه سنگرها و خاکریزها یکی یکی فرو میریزد و امالقرای جهان اسلام به خطر میافتد. نابودی داعش و جبههالنصره در سوریه و حفظ حکومت سوریه از اهداف شهید همدانی بود.
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران با تاکید بر اینکه اصل مقاومت و جمهوری اسلامی در جبهه مقاومت است خاطرنشان کرد: اگر مقام معظم رهبری میفرمایند که بیست و چند سال تا نابودی رژیم پوشالی نمانده است، نگاهشان به جبهه مقاومت و رزمندگان آن و جوش و خروشهایی است که در منطقه سوریه، لبنان، عراق، بحرین و مرزهای ما اتفاق میافتد. اینها دست به دست هم میدهند و آن تار عنکبوت سست و بیپایه را سستتر از قبل میکنند.
به گزارش ایسنا، سرلشگر باقری در بخش دیگری از صحبتهای خود به بیان خاطراتی از دوران دفاع مقدس و همراهی با سردار همدانی پرداخت و گفت: در سال ۶۶ فرماندهی جنگ برای تصمیمگیری در منطقه غرب تصمیم به اعزام یک تیم شناسایی به مناطق شمال عراق از جمله سلیمانیه گرفت. بر خلاف آنچه که برخی درباره جنگ و تصمیمگیری نسبت به اعزام نیروها به مناطق جنگی و عدم حضور فرماندهان در این مناطق مطرح میکنند، مسئولانی از قرارگاه خاتمالانبیا به عنوان عالیترین قرارگاه جنگ به مدت ۲۰ روز در عمق عراق عملیات شناسایی انجام دادند. در آن ۲۰ روز ما به همراه سردار همدانی وارد خاک عراق شدیم و جبهههای مختلف آن منطقه را شناسایی کردیم و به کشور بازگشتیم. پس از بازگشت به کشور نیز گزارشهای لازم را به فرماندهی جنگ و سپاه ارائه کردیم. اما آنچه که در این ۲۰ روز مشاهده کردم، فداکاری، ایثار، ایمان، اخلاص و خستگیناپذیری و همچنین وظیفهشناسی سردار همدانی بود.
او با اشاره به حضور سردار همدانی در جبهه مقاومت ادامه داد: سردار همدانی در سال ۹۰ و در شرایطی که سوریه وضعیت خاصی پیدا کرده بود به این کشور سفر کرد. در آن زمان تروریستهای تکفیری که مورد حمایت قدرتهای بزرگ جهان و مرتجعین عرب و برخی همسایگان بودند، در مقابل ارتشی خسته و آسیبدیده در سوریه که باید در دهها جبهه میجنگید و شهرهایش یکی یکی در حال از دست رفتن بود قرار داشت. تروریستهای تکفیری در این مدت به سمت عراق نیز حرکت کردند و بغداد، عتبات عالیات و برخی شهرهای دیگر را در معرض سقوط قرار دادند.
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران تصریح کرد: سردار همدانی با درس گرفتن از تجربه بسیج، این طرح را در سوریه طراحی و پیگیری کرد تا مردم آموزش ببینند و مسلح شوند و دفاع الوطنی را تشکیل داد.
باقری ادامه داد: اگر چنین توانی اضافه نشده بود، قطعاً سوریه سقوط میکرد، اما حضور نیروهای مردمی در کنار ارتش به همراه نیروهای انقلاب اسلامی از کشورهای مختلف، تحت امر سردار همدانی و زیر نظر سردار سلیمانی، با عملیاتهایی که انجام دادند، کاری کردند که صحنه بازگشت و دشمن شکستهای مکرری را متحمل شد. در حمص، حماء، حلب و تدمر و سایر جبههها ورق برگشت و جبهه مقاومت توانست دشمن را به شکست بکشاند که همه این پیروزیها مرهون فداکاریها و درک بالای شهید همدانی است.
وی با اشاره به نفوذ سردار همدانی در سوریه و تاثیرپذیری مقامات سوری از او گفت: نفوذ کلامی که سردار همدانی نزد سوریها پیدا کرده بود باعث میشد که مأموریتهای مختلف به خوبی انجام شوند. سوریها نیز به عنوان خارجی به فرماندهان ایرانی نگاه نمیکردند بلکه آنها فرماندهان ایرانی را افرادی میدانستند که بدون چشمداشتی برای دفاع از مقدسات خود، ایثار و فداکاری میکنند. نگاه سوریها به فرماندهان و مستشاران ایرانی، به عنوان یک فرشته و انسان مقدس است.
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران در ادامه صحبتهای خود با بیان اینکه شهادت شهید همدانی آموزنده درسهای بزرگی به ما است خاطرنشان کرد: نخستین درس که از شهادت شهید همدانی میآموزیم، این است که انقلاب اسلامی با تهدیدات و توطئههای فراوان و متنوعی روبهرو خواهد بود. مطالعه و بررسی زندگی شهید همدانی این موضوع را به وضوح نشان میدهد.
باقری ادامه داد: خلق تروریستهای تکفیری حاصل اتاقهای اندیشهورزی است که به دنبال مشغول کردن جهان اسلام درون خود هستند. قطعاً چنانچه حضور تروریستهای تکفیری و داعش تمام شود آنها موضوع جدیدی را آغاز میکنند.
او با اشاره به موضوع اقلیم کردستان عراق تصریح کرد: مسأله شمال عراق موضوعی نبود که بخواهد در این روزها بیان شود؛ مردم شمال عراق در استقلال چه میخواهند به دست بیاورند که الان ندارند؟ آنها میخواهند که به سرزمین و مرزهای خود حاکمیت داشته باشند که الان دارند؛ آنها میخواهند ارتش داشته باشند که الان دارند؛ آنها میخواهند پول داشته باشند که بیش از همه مردم عراق دارند؛ آنها هرآنچه که بخواهند را دارند اما اینکه امروز دشمنان ملت کرد طراحی کنند و مسأله همه پرسی در کردستان عراق را علم کنند و با بازی کردن با احساسات مردم آنها را پای صندوقهای رأیی بکشانند که بازرس و ناظری ندارد و نتایجی که از آن خارج میشود از قبل بالای ۹۴ درصد رأی موافق استقلال باشد، سرزمینی را دچار آشوب میکند.
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح تصریح کرد: اگر این حادثه حل نشود، حتما مبدا درگیری چندین ساله و چند ده ساله خواهد بود. این موضوع طراحی دشمنان، رژیم صهیونیستی و آمریکا جنایتکار است.
باقری خاطرنشان کرد: آنها زمانی که مشاهده کردند عراقیها با حکم مرجعیت خود به میدان آمدهاند و با همکاری حشدالشعبی و نیروهای مردمی توانستند داعش و تکفیریها را شکست دهند این گونه امروز این مسئله جدید را در عراق مطرح کردند. ما از شهادت شهید همدانیها و حوادث اخیر این درس را میگیریم که همه آنهایی که دلشان برای انقلاب و نظام میسوزد، باید در صحنه باشند و با هشیاری و نگرانی، مراقبت کنند و بدانند که خوابیدن ما به معنای خوابیدن دشمن نیست و چنانچه ما بخوابیم دشمنان بیدار خواهند بود. باید همیشه بیدار و هشیار باشیم چرا که تهدیدات به طور مکرر و متنوع در حال طراحی است و هر کدام از آنها یک به یک و حتی همزمان علیه انقلاب و جبهه مقاومت شکل خواهند گرفت.
او با تاکید بر اینکه حضور در جبهه مقاومت سن و سال نمیشناسد و بهانه و طلبکاری در پی ندارد، اظهار کرد: همه باید به عنوان یک سرباز و رزمنده در اطاعت از رهبری در این مسیر الهی گام برداریم.
باقری خاطرنشان کرد: دومین درسی که شهادت سردار همدانی به ما آموخت این است که شهادت همدانیها باعث رویشهای مکرری میشود و حججی و سایر شهدای مدافع حرم و همچنین جوانان شهید راه هستهای این موضوع را نشان میدهد. این خونها ثمر دارد و همزمان با ریخته شدن خون هر شهیدی، صدها حججی از آن میروید.
او در پایان با اشاره به شهادت فرماندهان سپاه محمدرسول الله تهران طی سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی اظهار کرد: تاکنون سپاه محمدرسولالله ۱۰ فرمانده به خود دیدهاند که هفت تن از آنها تاکنون به شهادت رسیدهاند. همه تهرانیها باید به داشتن چنین سپاهی افتخار کنند. در ایران بر خلاف سایر کشورهای دنیا، در ارتش و بویژه سپاه این فرماندهان بودند که جلو رفتند و سایرین را فراخواندند.
منبع: ایسنا
منبع: آفتاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۷۳۴۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فرماندهای که پسرخاله صدام را اسیر کرده بود
در عملیات والفجر ۳ با تصرف ارتفاعات کلهقندی موفق به اسارت گرفتن سرهنگ جاسمیعقوب پسرخاله صدام شده بود. برای همین از او کینه داشتند و ما نمیخواستیم پیکر شهید به دست دشمن بیفتد. اما وقتی بچهها میروند اثری از جنازه در نیزارها پیدا نمیکنند.
به گزارش ایسنا، متن پیش رو گفتگوی روزنامه جوان با فرزند سردار شهید عبدالحسین برونسی به مناسبت سالگرد بازگشت پیکرش است که در ادامه میتوانید بخوانید: ابوالفضل برونسی فرزند سردارشهید عبدالحسین برونسی میگوید که از نوجوانی همراه پدرش در جبهههای دفاعمقدس بود و در بسیاری از وقایع او را همراهی کرده است. فرزند شهید میگوید: «پدرم راضی نبود پیکرش برگردد. دوست داشت مفقودالاثر باشد. ۲۷ سال هم پیکرش مفقود بود. او به دلیل ارادتی که به خانم حضرت زهرا (س) داشت، میخواست پیکرش مفقود باشد. اما خواست خدا بود که تفحص و شناسایی شود.» پیکر شهیدبرونسی در ۱۷ اردیبهشت سال ۱۳۹۰ مقارن با شهادت حضرت زهرای اطهر (س) به وطن برگشت. شهید برونسی از زمان شهادتش در شرق دجله به همراه ۱۲شهید دیگر سالها آنجا بودند تا اینکه تفحص شدند. هنگام کشف پیکر این شهید، لباس پاسداری، بخشی از صفحات قرآن و بادگیرش اجزایی بودند که توسط آنها شناسایی شد و سپس بقایای پیکرشهید در قبر خالی خودش در بهشت رضا (ع) آرام گرفت. به مناسبت سیزدهمین سالگرد بازگشت پیکرشهید برونسی با فرزند ارشدش ابوالفضل برونسی همکلام شدیم که متن ذیل حاصل این همکلامی است.
گویا شما یک خانواده پرجمعیتی داشتید. شهیدبرونسی با داشتن آن همه فرزند چطور میتوانست در جبهه حضور داشته باشد؟
پدرم متولد ۱۳۲۱ در یکی از روستاهای تربت حیدریه به نام «گلبویکدکن» بود و هشت بچه قد و نیم قد یعنی سهدختر و پنچ پسر داشت. ولی چه زمان قبل انقلاب و بعد از انقلاب این توفیق را داشت که در فعالیتهای انقلابی شرکت کند. با شروع جنگ هم که بارها به جبهه رفت. ما بیشتر عید نوروزها پدرمان را نمیدیدیم. همیشه به مدتهای طولانی در جبهه میماند. خودم فرزند اول خانواده و متولد بهمن ۱۳۴۸ هستم. من آن زمان شهادت پدرم ۱۵ ساله بودم و خواهر کوچکم (زینب) سهماهه بود که به ما اطلاع دادند پدرمان در عملیات بدر ۱۳۶۳ به درجه شهادت نائل آمده است.
عکسی از شما و پدرتان موجود است که با هم در جبهه بودید. چه خاطراتی از ایشان در جبهه دارید؟
خاطرات که زیاد است. قبل از شهادت پدرم به مدت سهماه با ایشان در جبهه بودم. حاجآقا خودش در منطقه بود و موقعی که مدارس درسی تعطیل شده بود، یکی از رزمندگان را دنبالم فرستاد. من همراه ایشان بدون کارت و مدارک وارد جبهه شدم. آنموقع کم سن و سال بودم و لباس خاکی اندازه من پیدا نمیشد، مجبور بودم همان سایز موجودی که هست را بپوشم. هرکجا پدرم میرفت من هم دنبالش میرفتم و اصلاً خبر نداشتم که پدرم فرمانده تیپ ۱۸ جواد الائمه (ع) را برعهده دارد. با آنکه پدرم از لحاظ سواد تا سوم دبستان بیشتر درس نخوانده بود، ولی سواد علمی بالایی داشت و به قرآن و نهج البلاغه اشراف داشت و سخنرانیهای قهاری برای رزمندگان داشت. تمام فیلم و صدای شهید بعد از گذشت ۴۰ سال از شهادت ایشان موجود است. از صدای سخنرانیهای پدرم نوارهای کاست بسیاری به یادگار مانده است. ایشان سه نوارکاست فقط وصیتنامه با صدای خود باقی گذاشته است. شهید در بخشی از نوارهایش اینطور وصیت کرده است: «فرزندانم، خوب به قرآن گوش کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگیتان قرار بدهید. باید از قرآن استمداد کنید و باید از قرآن مدد بگیرید و متوسل به امام زمان (عج) باشید. همیشه آیات قرآن را زمزمه کنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند.»
چگونه شد که پیکر شهید ۲۷ سال در گمنامی باقی ماند؟
پدر در بیشتر عملیات مانند عملیات والفجر ۳، فتحالمبین، الی بیتالمقدس، مسلم بنعقیل و عملیاترمضان حضور داشت که چند بار هم مجروح شده بود. نهایتاً در اواخر سال ۱۳۶۳ در عملیات بدر به شهادت رسید که ابتدا به ما گفتند اسیر شده است. ولی در اردیبهشت سال ۱۳۶۴ خبر شهادت پدر را به ما دادند. موقعی که پدر در قید حیات بودند خودشان میگفتند که من به این زودیها شهید نمیشوم. در حرفهایش میگفت وقتی زینب (بچه آخر شهید) به دنیا بیاید از پا قدمی او، من شهید میشوم. همرزم پدرم میگفت خود شهید در عملیات بدر که برای رزمندگان صبحت میکرد گفته بود که «دیشب خواب حضرت زهرا (س) را دیدم. من فردا دیگر نیستم. این آخرین عملیات من است.» همینطور هم شد و ساعت ۱۱ صبح روز بعد پدرم کنار سنگرش با اصابت ترکش خمپاره به بدنش به شهادت رسید. یکی از همرزمان پدر به مشهد آمده بود برای ما تعریف میکرد: «زمانی که پدرتان به شهادت رسیده بود، من آخرین نفری بودم که از عملیات برمیگشتم. دیدم جنازهای در کنار سنگر افتاده است. وقتی رفتم جلو دیدم شهیدبرونسی است. نصف بدن شهید بر اثر اصابت خمپاره رفته و متلاشی شده بود. جنازه را بغل کردم که به عقب بیاورم ناگهان خودم مجروح شدم و نتوانستم پیکر شهید را عقب بیاورم و در نیزارها رها کردم. رفتم به بچهها اطلاع دادم که پیگیر برگرداندن پیکر او باشند، چون گفته میشد صدام برای سر شهیدبرونسی جایزه تعیین کرده است. زیرا ایشان در عملیات والفجر ۳ با تصرف ارتفاعات کلهقندی موفق به اسارت گرفتن سرهنگ جاسمیعقوب پسرخاله صدام شده بود. برای همین از او کینه داشتند و ما نمیخواستیم پیکر شهید به دست دشمن بیفتد. اما وقتی بچهها میروند اثری از جنازه در نیزارها پیدا نمیکنند.
و نهایتاً پیکر ایشان در سال ۱۳۹۰ تفحص میشود؟
بله، در سال ۹۰ دستور میرسد که گروه تفحص میتوانند شهدای خندق و مجنون را شناسایی کنند. هرچه پیکر ایرانی است ببرند و جنازههای عراقی را که در این منطقه هست تحویل دهند. پیکر حاجآقا که با لباس فرم پاسداری بود به همراه چند تن دیگر از شهدای ایرانی پیدا میشوند. اردیبهشت سال ۱۳۹۰ سردارباقرزاده به ما طلاع دادند که اثری از پدرتان پیدا شده است. آنموقع دیگر پدر و مادر شهید به رحمت خدا رفته بودند و با گرفتن آزمایش دیانای از فرزندان شهید این قضیه را ثابت کردند. ولی من وسایلی که پدر همراهش داشت خوب میشناختم. وقتی که اجزایی مانند صفحات قرآن و جانماز شهید را پیدا کردند و لباس او را دیدم، گفتم «پدر» است. بعد از تشییع پدرم، پیکرش را در همان مزاری دفن کردیم که اردیبهشت سال ۱۳۶۴ به صورت نمادین سنگی برایش گذاشته بودیم. پدرم به حضرت زهرا (س) خیلی ارادت داشت. برای همین پیکرش مقارن با شهادت حضرتزهرا (س) در ۱۷اردیبهشت سال ۱۳۹۰ به وطن برگشت و با استقبال مردم تشییع شد.
از دینداری شهید برونسی بسیار روایت شده است به عنوان فرزند ارشد شهید چه مطالبی در این خصوص دارید؟
صبحت زیاد است. مثلاً مادربزرگم برایمان از پدر تعریف میکرد که یک روز پدرتان از دبستان آمد و گفت من دیگر مدرسه نمیروم. پدربزرگمان گفته بود شما که مدرسه را دوست داشتید چه شده که نمیخواهی مدرسه بروی. شهید بغض میکند و به پدربزرگ میگوید: بگذار برایت کشاورزی کنم، ولی مدرسه نروم. آنموقعها دبستان فقط یک معلم داشت و میدانستیم آدم درستی نیست ولی کاری از دستمان برنمی آمد. بعداً فهمیدیم عبدالحسین او را با یک دختر پشت دیوار مدرسه دیده و برای همین شهید میگفت مدرسه نجس است. من دیگر نمیروم. به این علت تصمیم گرفت به مکتب قرآنی برود و به آموزش قرآن و نهج البلاغه بپردازد.
زمانی که پدر در جبهه بودند چطور مادرتان میتوانست خانواده را با چندین فرزند اداره کند؟
واقعاً برای مادرمان خیلی سخت بود با هشت بچه و بدون پدر، ما را مدیریت کند. چون قبل از انقلاب هم پدرم فعالیتهای سیاسی بسیاری داشت و در راهپیماییها و در پخش اعلامیههای سخنرانی امام (ره) خیلی فعال بود. همین فعالیتهای سیاسی باعث شد که سال ۵۷ او را دستگیر و زندانی کنند. من آن روز همراه پدرم بودم و صحنه دستگیری ایشان را توسط ساواک با چشم خودم دیدم. ناگهان قدرت تکلم و سخن گفتن را از دست دادم. این مسئله تا بزرگ شدنم من را آزار میداد تا اینکه شفای خودم را در حرم امام رضا (ع) گرفتم. زمان رژیم شاه، حکم اعدام پدرم صادر شد. ولی با پیروزی انقلاب اسلامی ایشان آزاد شد. پدر بعد از انقلاب از شغل بنایی دست کشید و با ورود به سپاه راهی جبهه شد. مادرم تعریف میکرد در خلال سالهای جنگ یکی از برادرهایم از روی پله افتاد و دستش شکست. بچه خیلی بیتابی میکرد و پدرم که آنموقع به مرخصی آمده بود، برادرم را بغل میکند و از خانه بیرون میآید تا یک تاکسی بگیرد و برادرم را به بیمارستان برساند. مادرم هم پشت سر پدرم چادر به سرش میاندازد و میگوید از کار پدرت تعجب کردم در صورتی که آن لحظه ماشین سپاه جلوی خانه پارک بود، اما پدرت سوار نشد تا از اموال دولتی برای کار شخصی استفاده نکند.
از همرزمان پدر چه خاطرهای برای نقل دارید؟
یکی از همرزمان پدر تعریف میکردند: «مرحوم آیتالله میرزا جوادآقا تهرانی جبهه زیاد میرفتند. شبی که برای سخنرانی به تیپ امامجواد (ع) آمده بودند؛ موقع نماز که شد، قبول نمیکردند امام جماعت باشند، رزمندگان خیلی اصرار کردند که دلمان میخواهد یک نماز به امامت شما بخوانیم. اما مرحوم آیتالله قبول نمیکردند. شهید برونسی عرض کرد: حاج آقا جلو بایستید. ایشان فرموند: اگر شما دستور دهید، میروم. شهید برونسی گفت: من کوچکتر از آنم که دستور بدهم، از شما خواهش میکنم. فرمودند: نه خواهش شما را نمیپذیرم. بچههای رزمنده به برونسی گفتند بگو دستور میدهم تا ما به آرزویمان برسیم. شهید برونسی به ناچار و با خنده گفت: حاج آقا دستور میدهم شما بایستید جلو. میرزا جواد آقا فرمودند: چشم فرمانده عزیزم! نماز با سوز وحال عجیبی همراه با اشک خوانده شد. بعد از نماز با چشمان اشکآلود خطاب به شهید برونسی فرمودند: مرا فراموش نکنی! جواد را فراموش نکنی! شهید برونسی ایشان را در آغوش گرفت و گفت: «حاج آقا شما کجا و ما کجا؟ شما باید به فکر ما باشید و ما را فراموش نکنید» میرزا متواضعانه فرمودند: «تعارفات را کنار بگذارید، فقط من این خواهش را دارم که جواد را یادتان نرود. حتماً مرا شفاعت کنید.»
انتهای پیام