Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «صراط نیوز»
2024-04-28@06:04:13 GMT

رسانه‌ها سلبریتی‌ها را به خورد مردم می‌دهند

تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۰۱۳۳۳۳

صراط: برای واکاوی در ارتباط با پدیده مد و مدگرایی و بروز و ظهور آن در ایران، با احمد نادری، مردم‌شناس و مدیر گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران به گفت‌وگو پرداخته‌ایم.

به گزارش فرهیختگان، مد، واژه نام‌آشنایی است که در جامعه امروزه از آن بسیار استفاده می‌شود. در نگاه خرد، مد را می‌توان به نوع پوشاک مصرفی افراد تقلیل داد؛ اما در‌واقع پدیده‌ای است که در همه بخش‌های زندگی نفوذ کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نوع راه رفتن، صحبت کردن، غذاخوردن، لباس پوشیدن و به طور کلی همه بخش‌های سبک زندگی تحت نفوذ پدیده‌ای به نام مد بوده است که موجب تغییر شیوه‌ زندگی در مدت زمان کوتاه یا بلند می‌شود. برای واکاوی در ارتباط با پدیده مد و مدگرایی و بروز و ظهور آن در ایران، با احمد نادری، مردم‌شناس و مدیر گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران به گفت‌وگو پرداخته‌ایم.

تعاریف بسیاری از مد وجود دارد. برای واکاوی این امر که مد چه پدیده ای است، ریشه‌شناسی‌ای از این واژه در منظر علوم اجتماعی ارائه دهید.

در مورد ریشه‌‌شناسی کلمه مد، باید گفت آنچه امروزه در فارسی به آن مد گفته می‌شود، ریشه در یک واژه لاتین به نام «فشن» داشته که هم در آلمان و هم در فرانسه کاربرد دارد. در ایران نیز از خود واژه فشن استفاده می‌شود. فشن را در فارسی می‌توانیم نوعی راه و روش و شیوه تعریف کنیم. در علوم اجتماعی، اساسا به رفتارهایی که اولا نوظهور هستند و ثانیا دائما در حال تغییرند و خاصیت تغییرشوندگی دارند مد اطلاق می‌شود. در علوم اجتماعی، این نوظهور بودن در اصطلاح به معنی نرسیدن به یک مرحله تثبیت‌شدگی و نهادینه نشدن است. تبیین پدیده مد در جامعه‌شناسی از نگاه جرج زیمل، جامعه‌شناس آلمانی سرچشمه می‌گیرد که دغدغه‌اش پی بردن به پشت‌پرده رفتارهایی بود که هنوز به مرحله نهادینه‌شدگی نرسیده بودند. زیمل نوعی تناقض و تضاد را در پدیده مد مشخص می‌کند. در مد از یک طرف بحث تمایز و از طرف دیگر بحث هم‌رنگی و هم‌نوایی مطرح است. زیمل معتقد است انسان مدرن در تضادی قرار دارد که از یک‌سو می‌خواهد از دیگران متمایز باشد؛ چرا که فردگرایی معیار انسان مدرن بوده و در آن فرد مبدا است و از سوی دیگر انسان مدرنی که می‌خواهد خود را متمایز کند، تمایل دارد به طور همزمان با جامعه نوعی هم‌نوایی داشته باشد؛ یعنی با گروه‌ها یا دسته‌هایی در جامعه یا با کل جامعه هم‌نوایی نشان دهد. بر همین اساسا تمایز و تقلید در یک فرد به طور همزمان حضور دارد.

این سوال مطرح می‌شود که چرا این تقلید صورت می‌گیرد؟ زمانی که فرد‌گرایی محور است، علت این است که وقتی یک قشر مرجع است، چشم‌ها به سمت آنهاست و مورد تقلید قرار می‌گیرند. در واقع وقتی تقلید صورت می‌گیرد، نوعی یکدست‌سازی انجام می‌شود و همه به سمت آن می‌روند. تمایز یک ارزش در جامعه مدرن برای انسان مدرن است. اما این مد فراگیر می‌شود و چون رفتار تکرار شونده است این مد بعد از مدتی از کار می‌افتد و دیگر کارکردی ندارد و مدهای جدیدی می‌آیند. مدها به صورت موج هستند. چه‌بسا مدها به صورت چرخه نیز تکرار شوند.

مد و به تعبیری همان فشن را چه کسانی طرح‌ریزی می‌کنند و آن را در سطح جوامع گسترش می‌دهند؟

مد، آنچنان که زیمل هم بحث می‌کند از طبقات اجتماعی و اقتصادی بالادستی یعنی طبقه‌ «های کلاس» مطرح و ساخته شده و کم کم فراگیر و در کل جامعه پخش می‌شود. طبقات بالا که مد را می‌سازند نگاه اصلی‌شان این است که می‌خواهند خود را متمایز از دیگران در جامعه نشان دهند. این دیگران می‌توانند طبقه متوسط یا پایین باشند. در یک پروسه متناقض این طبقه متوسط و پایین شروع به تقلید از همان طبقه بالا می‌کنند.

باید بین‌ سه طبقه (بالا، متوسط و پایین) وجود داشته باشد که مد بتواند تسری پیدا کند. مد توسط نظام تبادل نمادین که رسانه‌ها جزء ویژه آنها هستند، فرافکنی می‌شود. در جامعه‌شناسی کلاسیک، جامعه از پنج نهاد «اقتصاد، مذهب، سیاست، آموزش و خانواده» تشکیل شده است. در رویکردهای متاخر دو نهاد یعنی نهاد «رسانه» و «ورزش» به نهادهای قبلی اضافه شده است. اساسا مد توسط این دو نهاد در حال تبلیغ است. در نهاد رسانه و ورزش ما با پدیده‌ای به اسم سلبریتی‌ها و فرهنگ آنها مواجه هستیم. سلبریتی‌ها از دید صاحبان سرمایه‌داری آدم‌های تراز سرمایه‌داری مدرن هستند. جامعه تراز از دید سرمایه‌داری سلبریتی‌ها و فرهنگ آنها هستند. سلبریتی‌ها در خدمت جامعه سرمایه‌داری هستند. در این راستا سلبریتی تبدیل به یک نماد می‌شود. وقتی نماد شدند، رسانه‌ها به طور مداوم این افراد را به خورد مردم می‌دهند. زندگی سلبریتی مرجع می‌شود و چون مردم به آنها نگاه می‌کنند، این نگاه اساسا تقلید را به همراه دارد. از نگاه سلبریتی‌ها مردم، افراد باکلاس در جامعه هستند و برای اینکه آنها نیز باکلاس شوند، تلاش می‌کنند خود را شبیه آنها کنند.

نکته حائز اهمیت در مد، منطق اقتصادی پشت آن است که نباید فراموش شود. بیشتر بحث گروه‌های چپ جامعه‌شناسی در ارتباط با منطق اقتصادی مد است. پشت مد یک منطق اقتصادی قرار دارد. چپ‌های جدید و حتی بودریارد در کتاب جامعه مصرفی خود به این حوزه پرداخته‌اند. کمپانی‌هایی که صاحب قدرت و ثروتند مدها را به وجود می‌آورند. این کمپانی‌ها غالبا متعلق به طبقات بالا‌دستی هستند که مدها را ایجاد می‌کنند. وقتی چند برند مد می‌شود و همه می‌خواهند آن را خریداری کنند، بر این اساس‌، سرمایه بسیاری به گردش در‌می‌آید. سرمایه‌داری مدرن با منطق یکدست ساز جهانی‌سازی، در پشت خود، در حال انباشت سرمایه است.

مد شامل همه ارکان زندگی می‌شود. مد نوعی سبک‌زدگی را می‌آفریند که در منطق سرمایه‌داری مدرن و جامعه مصرفی در حال حرکت است. جامعه سرمایه‌داری که جامعه مصرفی معلول آن است با منطق جهانی‌شدن، کشورهای مرکزی آمریکا در درجه اول و کشورهای اروپایی در درجه دوم، مد را به همه دنیا فرافکنی می‌کنند.

مدگرایی و پیروی از مد در جامعه را باید امری منفی یا مثبت اطلاق کرد؟

دو نوع نگاه به مد در غرب وجود دارد؛ نگاه اول دید مثبت به مد است. اوج نگاه به این امر در کار پارسنز نمایان است که کل جامعه‌شناسی او در آمریکا، برای توجیه سرمایه‌داری آمریکایی است. نگاه دیگر، انتقادی است که از مکتب فرانکفورت و پیشینه مارکس، گرفته می‌شود. از این منظر، مد یک پدیده منفی است. نگاه آنها این است که رسانه‌های ارتباط جمعی اساسا جامعه را تخدیر می‌کنند. سرمایه‌داری مدرن، مردم را تبدیل به موجودات احمقی کرده است که با تزریق سازوکارهای سرمایه‌داری به او، راه نقد را از وی گرفته‌اند. در سرمایه‌داری برای طبقات پایین و کارگری هم یکسری انتفاعاتی در نظر گرفته شده است که فقط شکم آنها سیر می‌شود. این امر باعث شده آنها هم نتوانند انتقاد کنند. در سرمایه‌داری یکسری انتخاب به افراد داده می‌شود؛ افراد فکر می‌کنند و به تعبیر آدورنو دچار توهم آزادی هستند. در حالی که جامعه سرمایه‌داری اصلا آزاد نیست و به شدت جامعه‌ای توتالیتر و استبدادی و به تعبیر آنان تک‌ساحتی است. در واقع سرمایه‌داری 100 انتخاب را به افراد جامعه می‌دهد که آنها حتما باید بین این 100 گزینه یکی را انتخاب کنند. بر این اساس هیچ آزادی‌ای در جامعه مدرن و سرمایه‌داری وجود ندارد؛ چرا که افراد باید از بین مواردی که خود سرمایه‌‌داری در نظر گرفته است دست به انتخاب بزنند.

نگاه من به پدیده مد نیز شبیه نگاه دوم و انتقادی است؛ چرا‌که عقیده دارم مد کارکردهایی دارد که این کارکردها در خدمت همان طبقه سرمایه‌داری است که آن را به کل دنیا تسری می‌دهند.

تاریخچه نگاه به مدگرایی و به طور کلی بهره‌گیری از مد در سازوکارهای زندگی در کشورمان را از چه زمانی می‌توانیم تعریف کنیم؟ البته ما در دوره‌های مختلف تاریخ، شاهد حضور افراد بیگانه و خارجی زیادی در کشورمان بوده‌ایم، از این رو بروز و ظهور پدیده مد در کشورمان به چه شکلی بوده است؟

در ارتباط با جامعه ایران، باید زمان شاه و پهلوی دوم را که در آن پدیده مدهای آمریکایی که از غرب وارد می‌شود در نظر داشته باشید. این مدها حداقل برای طبقه بالای جامعه و متوسط بوده است و طبقه پایین نیز اصلا در طبقه‌بندی آن به حساب نمی‌آمدند. بر همین اساس این طبقه درگیر امر مدگرایی نبوده است. بعد از انقلاب پدیده مدگرایی و نگاه به غرب به واسطه‌ ضد‌امپریالیستی‌‌بودن انقلاب و پدیده جمهوری اسلامی که قبلا بیشتر در جامعه ملموس بود، متوقف شد. در زمان جنگ نیز این نگاه کمتر بود. اما بعد از جنگ و اواخر دهه 60 پدیده مدگرایی با نگاه آمریکایی و غرب‌گرایی که آمریکا در مرکز آن بود، رواج یافت و حتی شروع به تسری در طبقات پایین نیز کرد. در زمان جنگ و اوایل دولت سازندگی، طبقه بالا و بخشی از طبقه متوسط نگاه مد‌گرایانه داشتند. اما از اوایل دهه 70 نگاه به سمت مدگرایی بیشتر شد. علت آن را قبل از هر چیزی در سیاست‌های نئولیبرال و شخص دولت کارگزاران می‌دانم. نگاه در دولت کاملا غربی بود؛ بر این مبنا که اگر ما به صندوق جهانی و نهادهای غربی و سازمان تجارت جهانی وصل شویم، اساسا توسعه پیدا کرده‌ایم. دولت سازندگی یک دولت توسعه اقتصادی بود.

سیاست‌های مرکز-پیرامونی در این دولت شروع شد. ما نمی‌توانیم وقتی اقتصاد را به سمت سرمایه‌داری می‌بریم بگوییم فرهنگ ما از آن مصون می‌ماند. نمی‌توانیم بگوییم مثلا من سرمایه‌داری را در اقتصاد می‌پذیرم اما در بخش فرهنگی، ارزش‌های مذهبی و در بخش اجتماعی همان نهادهای سنتی خودمان را حفظ می‌کنم. وقتی سیستم اقتصادی ما مبتنی بر سرمایه‌داری شود، این سیستم همه بخش‌های دیگر را هم درگیر می‌کند؛ از حوزه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی گرفته تا حوزه‌های شخصی افراد. نگاه دولت کارگزاران این گونه بود که ما لیبرالیسم اقتصادی را می‌آوریم اما بقیه حوزه‌ها دست خودمان است. این اشتباهی بود که شاه نیز مرتکب شد. ثروت‌های نفتی دهه 1350 شمسی که در اثر جنگ سوم اعراب و اسرائیل (جنگ 1973) به ایران سرازیر شد، سبک زندگی را در ایران عوض کرد. شاه با آن پول در پی ساخت طبقه متوسطی بود که از لحاظ نظری و عملی با سیاست‌هایش همراه و پشتیبانش باشند؛ چرا که در آن دوره طبقه پایین و حتی متوسط تحت نفوذ روحانیت و مذهبی‌ها بودند. اما درست برعکس آن شد. وقتی شما به یک عده آدم بگویید از آزادی‌های اقتصادی و اجتماعی برخوردارید؛ یعنی می‌توانید هر کاری در جامعه انجام بدهید اما فقط نباید شاه را نقد کنید.

این سیستم دیکتاتوری است و در جریان انقلاب اسلامی همین طبقه‌ای که شاه ساخته بود علیه شاه قیام کرد؛ چرا این اتفاق افتاد؟ علت اصلی این بود که وقتی آزادی‌های اجتماعی و سبک زندگی جدیدی به افراد داده شده و آزادی‌های سیاسی از آنها گرفته شود اساسا همان طبقه علیه آن می‌شود، چون از نظر منطقی و براساس نظریه مالینوفسکی، نیازهای اولیه و ثانویه در انسان وجود دارد. وقتی نیازهای اولیه برطرف شد آنگاه نیازهای ثانویه نیز مطرح می‌شود. وقتی فرد سرپناه، خوراک و امور جنسی‌اش برآورده شد، به فکر آزادی‌های دیگر می‌افتد. بر همین اساس اینها در یک پروسه متناقض، آب به آسیاب انقلاب می‌ریزد.

در دوره سازندگی، دولتمردان با نگاه نئولیبرال شروع به ساختن نوعی طبقه متوسط کردند. این طبقه متوسط در پروسه مدگرایی و با منطق آن، از یک قشر حکومتی و دولتی شروع شد؛ با سخنرانی مشهور آقای رفسنجانی در نماز جمعه در اوایل دهه 70 که مطرح کرد: زمان ساده‌ زیستی دیگر به سرآمده است و مسئولان باید در شأن مسئول جمهوری اسلامی برخورد کنند. این یعنی افراد به سمت زندگی‌های اعیانی بروند و قشر حکومتی‌ای که اصطلاحا قشر طبقه بالا محسوب می‌شدند، برای قشرهای دیگر الگو شدند. اتفاقی که در زمان جمهوری اسلامی افتاد و این اتفاق در زمان شاه نیفتاد، این بود که طبقه کارگر نیز شروع به تقلید کردن از دیگر طبقه‌ها در جامعه کرد. در دولت بعد از سازندگی، یعنی در دولت اصلاحات نگاه مدگرایی و نگاه به غرب شدید شد. در دولت احمدی‌نژاد هم دیگر امکان جلوی آن را گرفتن وجود نداشت، کما‌اینکه در دولت دوم احمدی‌نژاد نیز نگاه هم از نظر اقتصادی و هم از نظر فرهنگی و اجتماعی نزدیک به لیبرال بود. اکنون نیز دولت دوازدهم ادامه‌دهنده دولت کارگزاران است و دیدگاه‌های همان دوره پیاده می‌شود. در اینجا پدیده مدگرایی شدیدتر می‌شود.

یکی از زیرمجموعه‌های مد، مدل شدن و در اصطلاح مدلینگ‌ بودن افراد در جامعه است. این مدلینگ‌ها چه در زنان و چه در مردان ویژگی‌های خاص خود را (اندام و چهره و سبک آرایش‌) دارند. کشور ما با توجه به شرایط دینی‌ای که دارد چگونه این مدلینگ بودن را باید در خود هضم کند و سازوکارهایش در یک کشور اسلامی چیست؟

مساله مدلینگ در ادامه مد و پدیده غربی است که از مرکزی به نام اروپا و آمریکا مطرح می‌شود. در همه کشورهای اسلامی، مالزی و شرق آسیا و عربستان هم وجود دارد و کشور ما هم از این امر مصون نمانده است. سلبریتی‌ها نماد آنها هستند. نظام تبادل نمادین وقتی سلبریتی‌ها را می‌سازد و به خورد مردم می‌دهد، این سلبریتی‌ها مشخصه‌هایی دارند. سلبریتی‌های خانم در مرکز هالیوود و اروپا اساسا آدم‌های باریک اندام، موبلند و چشم آبی با رفتارهای خاصی هستند و اصطلاحا در مدلینگ، مغرور و بی‌اعتنایند. این افراد مرجع می‌شوند. ما در علوم اجتماعی می‌گوییم در غرب و آمریکا یک انقلاب جنسیتی در 1920 اتفاق افتاد و این انقلاب موج فمینیستی را آزاد کرد.

این انقلاب یک حرکت از عصر ویکتوریایی به آمریکایی شدن است. عصر ملکه ویکتوریایی که تقریبا یک قرن سابقه داشت، سیاست‌های فرهنگی آن دوره در روند مدرنیته دنیای جدید پاسخگو نبود. در سرمایه‌داری متاخر زنان نیز باید با موج جدید پیش می‌آمدند. یعنی مشخصه‌های زنان ویکتوریایی که شخصیت خاصی داشتند؛ یعنی مشروب نمی‌نوشیدند، سیگار نمی‌کشیدند، با مردان قاطی نمی‌شدند، اهل خانواده بودند، حداقل دو یا سه فرزند داشتند و... باید به سمتی می‌رفت که زنان نیز در فرآیند سرمایه‌داری قرار می‌گرفتند. مساله کشیدن سیگار و خوردن مشروب زنان نبود، مساله فروش بیشتر سرمایه‌داری بود که برای شمولیت بیشتر فروش باید همه افراد در جامعه را در این امر درگیر می‌کردند. برای این کار، سلبریتی‌هایی ساختند که در آن زمان به آنها فلپر می‌گفتند. این فلپرها زنانی بودند که موهای خود را مردانه کوتاه می‌کردند، با مردان به مشروب‌خانه می‌رفتند و مشروب می‌خوردند. این قصه با فروپاشی نهاد خانواده نیز همراه بود. زنی که می‌خواهد مانند فلپر باشد دیگر زایمان نمی‌کند؛ چرا که زایمان اندامش را خراب می‌کند. یعنی‌ بچه داشتن دیگر ارزش محسوب نمی‌شد.

همین پدیده در باربی بازتولید می‌شود و در شکل متاخر در هنرپیشه‌های هالیوود قابل‌بازیابی است. آنجلینا جولی پیر شده است منتها هنوز هزینه می‌کند تا جوان بماند. آنان رحم اجاره‌ای می‌گیرند تا بچه برایشان به دنیا بیاورند تا اندام خودشان به هم نریزد. مدلینگ هم در این معنا است. آدم‌ها باربی و لاغرند و اساسا معیار و تراز برای کل دنیا هستند. در ایران هم هنرپیشه‌های ایرانی نگاه به هالیوود دارند و مردم هم نگاه به هنرپیشه‌ها می‌کنند.

این مدلینگ اسلامی که توسط وزارت کشور و ارشاد برگزار شد، در‌واقع راهکاری برای حفظ مدلینگ در چارچوب اسلامی بود؟

مدلینگ اسلامی از نظر من مفهومی همچون «شراب اسلامی» است. شراب در ذات خود حرام است. نمی‌توانیم بگوییم این نوشیدنی اسلامی است. مدلینگ نیز ذاتا غربی است. مدل یک زن تراز غربی است که ویژگی‌های خاص و رفتار خاص خودش را دارد. چگونه می‌توان آن را اسلامی کرد؟ در اسلام فرزندآوری ارزش و خانواده مهم است. وقتی زن مدل شود چگونه می‌تواند تشکیل خانواده بدهد و فرزند به دنیا بیاورد. در وزارت کشور ما شوهایی مثلا اسلامی داریم که در‌واقع مانند همان شراب است. این امر نمی‌تواند اسلامی باشد.

خواسته یا ناخواسته با مدلینگ‌ها در کشورمان مواجه هستیم. بستر و سازوکار مناسب برای مدلینگ بودن از نظر شما چگونه است؟

راهکار این نیست که وزارت ارشاد و نهادهای انقلابی که در این پروسه قرار گرفته‌اند سلبریتی‌ها را تقویت و بیان کنند که در غرب مدل‌ها بی‌حجابند اما ما چون مدل‌هایمان با‌حجاب هستند پس مدلینگ اسلامی داریم. با این منطق پیش برویم، در بن‌بست هستیم. باید مدلینگ را عوض کنیم. منتها این مدلینگ فردگرا با محوریت تن نباید باشد. محوریت تن را باید حذف کنیم. مدلینگ باید بومی باشد. مبنای آن ذهنی و ارزشی است و در بعد عینی هم باید مشخص کرد مدل چه کسی باید باشد. تراز زنان کشور چه کسانی هستند؟ زنی که همسر خوبی است‌ و با حفظ اصول در اجتماع پر‌رنگ است و نرمال زندگی می‌کند. این مدل را باید بسازیم. آیا نهاد رسانه و ورزش ما توانسته این مدل را بسازد. پیشنهاد بنده خروج از این مدلینگ با نگاه به سلبریتی‌های بازیگران، خوانندگان و ورزشکاران و رفتن به سراغ مدلینگ بومی است. باید آن مدل را عرضه کنیم. صدا و سیمای ما تا به حال چند مدل این‌گونه ساخته است؟ رسانه ما با همان منطق مدلینگ غربی برای مدل‌سازی در رسانه افرادی را انتخاب می‌کند که آنها هم باربی هستند و همان مشخصه‌های مدلینگ غربی را دارند. این مدل‌سازی چون با همان منطق غربی است، یک روزی اخباری از آن فرد منتشر می‌شود که متناسب‌ با فرهنگ ما نیست و این نتیجه همان سیاست‌های غلط است که مدیران از آن استفاده می‌کنند و دست آخر زمانی هم افشا می‌شود.

ما فکر می‌کنیم با نهادهای نظارتی مانند نیروی انتظامی می‌توانیم جلوی این پدیده را بگیریم. اما سرچشمه اصلی درگیر این پدیده است. وقتی نظام تبادل نمادین و سیاستمداران و رسانه‌ها در اختیار این پدیده هستند و صفر و تا صد این امر در دست نهادهای داخلی است مگر می‌توان سیاست‌های بازدارنده برای آن اعمال کرد؟

وقتی رسانه ما خود بزرگ‌ترین مرجع برای تبلیغ مد و مدگرایی و زندگی آرمانی است، چگونه می‌توان مدهایی را که متناسب با فرهنگ و بومی کشور است، اشاعه داد؟

این پدیده از خود‌بیگانگی و ضعف مدیران فرهنگی ما و نوعی پز روشنفکری است. در هیچ دوره‌ای هم مدیر فرهنگی مناسبی نداشته‌ایم. این افراد اعتقاد دارند اگر به آن سمت بروند باکلاس محسوب می‌شوند. متاسفانه این آدم‌ها در مقام تصمیم‌گیری هستند. وقتی فیلم می‌سازند با همان پز روشنفکری می‌سازند. وقتی می‌خواهد به فیلم مجوز بدهند به فیلم‌هایی مجوز می‌دهند که مرعوب است و همان پز روشنفکری را بیان می‌کند. این افراد به گفتمان بومی اعتقادی ندارند. تا وقتی این مدیران وجود دارند باید اوضاع خراب‌تر از این نیز باشد. الگوهایی که صداوسیما می‌سازد، افراد با خانه و ماشین‌های آنچنانی است و این نوع تیپ‌ها را فرافکنی می‌کند. در این وضعیت، جامعه دچار آنومی می‌شود. متاسفانه هم‌اکنون کارکرد رسانه ملی، آنومیک کردن جامعه است‌. سینمای کشور هم به همین شکل است.

منبع: صراط نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.seratnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «صراط نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۰۱۳۳۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

خودکشی از رزیدنت‌ها به پزشکان رسیده؛ چرا دکتر سمیرا آل‌سعیدی خودکشی کرد؟/ «خودکشی پزشکان به‌مثابه یک انتحار اجتماعی است»

الهه جعفرزاده: اواخر هفته گذشته (پنج‌شنبه ۶ اردیبهشت)، با انتشار خبر درگذشت خانم دکتر سمیرا آل‌سعیدی، دانشیار روماتولوژی و عضو مرکز تحقیقات روماتولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران، جامعه پزشکی برای بار دوم در سال جاری به سوگ نشست. مواجهه نخست با بحران خودکشیِ یکی دیگر از اعضای کادر درمان در سال جاری، به چهارم فروردین ماه بازمی‌گردد؛ که مربوط به درگذشت خانم دکتر پرستو بخشی، متخصص قلب و عروق در بیمارستان دلفان بود.

دکتر هادی یزدانی، پزشک و دکترای حرفه‌ای پزشکی، در گفت‌وگو با خبرآنلاین، پیرامون این مسئله می‌گوید: «چندی است که در جامعه فعلی سرفصلی داریم تحت عنوان «خودکشی پزشکان»؛ و طی همین مدتی که من به‌شخصه مباحث پیرامون این موضوع را به طور دقیق‌تر بررسی می‌کنم، می‌بینم همین عنوان و سرفصل منتقدانی دارد با این طرز تفکر که «پدیده خودکشی در تمام جوامع وجود دارد و ارتباطی با شغل افراد ندارد. پزشکان نیز قشری از یک جامعه هستند و چندان تفاوتی میان خودکشی این گروه با سایر گروه‌های موجود در یک اجتماع حاکم نیست و نباید گروه پزشکان در ذیل این پدیده پررنگ شوند؛ که این تفکر درستی نیست.»

متن کامل این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

دغدغه و رویکرد جامعه پزشکی در مواجهه با خودکشی اعضای کادر درمان چیست و چطور به آن می‌پردازد؟

نگاه نقادانه‌ای که بر این مسئله حکم‌فرماست، چندان صحیح نیست؛ در واقع دغدغه جامعه پزشکی در پی مرگ اعضای کادر درمان، این نیست که با به پا کردن سر و صدا در جامعه، توجه‌ها را به سمت خود جلب کند و در نهایت هم بی‌حاصل باشد. بلکه دغدغه تمام همکاران ما در این حوزه، تلاش در راستای «به رسمیت شناختن» این مسئله از سوی اجتماع است؛ اینکه جامعه آگاه شود سرفصلی با عنوان خودکشی پزشکان وجود دارد. پس از شناخت و پذیرش این سرفصل، در مراحل بعد می‌توان علل و عوامل دخیل در وقوع این پدیده را به درستی مورد بررسی قرار داد.

مرگ دکتر آل سعیدی، از ابتدای امسال تا کنون، دومین خودکشی در جامعه پزشکی ایران است. این مورد به لحاظ علّی و کیفی چه تفاوتی با خودکشی دکتر پرستو بخشی در فروردین ماه سال جاری دارد؟

در سال جدید، ما دو مورد خودکشی در جامعه پزشکان داشتیم؛ یکی خودکشی دکتر پرستو بخشی پزشک متخصص قلب، و دیگری خودکشی اخیر دکتر سمیرا آل سعیدی. دو موردی که از دو جنسِ متفاوت هستند و علل عینی حاکم بر هر یک از این موارد مجزا و مختلف‌اند.

در مورد خانم دکتر بخشی، ما شاهد یک «ظلم و تحقیر سیستماتیک» هستیم که طی یک ماه اخیر بارها روی این موضوع تأکید کردیم و درباره آن نوشتیم؛ که عده بسیاری در این‌باره، موضع‌گیری کردند و طبق معمول سعی داشتند که ماجرا مشمول مرور زمان شده و فراموش شود. مرحومه بخشی، علاوه بر شرایط روحی نامساعد و افسردگی ناشی از مرگ والدین، در دوران طرح، انواع و اقسام تحقیرها، مضیقه‌ها و کمبودها را متحمل شده بود؛ که مجموعه این عوامل، ایشان را پله پله به سمت خودکشی سوق داد.

در مورد خانم دکتر آل سعیدی با توجه به شواهد و اطلاعات موجود می‌توان ادعا کرد که مرگ و خودکشی ایشان از جنس دیگری است. اگر از منظر بیرونی بخواهیم به موضوع بنگریم، دکتر آل سعیدی در منتهی‌الیه موفقیت و جایگاه علمی و مدیریتی کشور قرار داشتند و به عبارتی تمام چیزهایی که سمبل موفقیت تلقی می‌شوند، در ایشان جلوه‌گر بود. در واقع مسئله‌ای که جنس خودکشی خانم دکتر آل سعیدی را متمایز می‌کند [با استناد به گفت‌وگوهای منتشرشده از دکتر آل سعیدی با دیگر همکارانشان]، این است که ایشان همواره از یک «ناامیدی اجتماعی» صحبت می‌کردند؛ شرایطی که در آن هیچ امیدی به آینده و پیشرفت نیست و همه‌چیز رو به افول می‌رود.

رسیدن به ناامیدی اجتماعی شاید حس آشنایی برای اکثر افراد در هر جایگاهی باشد؛ که مسلماً علل متعددی دارد. «شغل» افراد در رسیدن به این بن‌بست چه نقشی دارد؟

قطعاً همینطور است؛ شاید این یک تجربه مشترک برای اکثر افراد در هر جایگاهی باشد، اما در موردِ دکتر آل سعیدی، این یأس فلسفی و ناامیدی اجتماعی به طور ویژه همزمان شده بود با شغل ایشان؛ که یک زمینه کاری پراسترس با فرسودگی بالا به شمار می‌آید. این اتفاق به خوبی نشان می‌دهد که «مشاغل» چقدر در ایجاد احساسات و اتخاذ تصمیمات نقش پررنگی دارند. همانطور که در مورد مذکور، فردی با وجود مرتبه بالای علمی، موفقیت‌های قابل توجه و شرایط اقتصادی مطلوب به نقطه‌ای می‌رسد که تصمیم بگیرد به زندگی خود پایان دهد و یک «چرا»ی بزرگ و بی‌پاسخ را در ذهن مخاطب ایجاد کند.

در ابتدای صحبت، «به رسمیت شناساندن پدیده خودکشی پزشکان» را به‌عنوان دغدغه اصلی در جامعه پزشکی مطرح کردید؛ از نگاه شما جامعه‌ فعلی چقدر پذیرای این دیدگاه است؟

در جامعه‌ای که دین در معادلات آن یک متغیر قوی و حکومت آن متظاهر به دین است، پدیده خودکشی یک عمل حرام و غیرشرعی محسوب می‌شود و بنا بر همین باورهای دینی، سعی جامعه همواره بر این بوده که سکوت کند یا برچسب خودکشی را کنار بزند و ماجرا را با عناوین دیگری همچون «مرگ خودخواسته» روایت کند. در چنین شرایطی، صحبت از این ماجرا و به رسمیت شناختن آن دغدغه اصلی ماست. خودکشی، نام دیگری ندارد، فراتر از یک آسیب اجتماعی است هم‌رده‌ی یک «انتحار اجتماعی» باید مورد شناخت و بررسی قرار بگیرد.

خودکشی «رزیدنت‌ها» نیز مشمول این دغدغه است؟

صد البته؛ این دغدغه فقط معطوف به خودکشی پزشکان نیست، بلکه در زمینه خودکشی رزیدنت‌ها نیز روال به همین شکل است. عدم پرداخت حقوق مادی و معنوی در این گروه از کادر درمان، تنها یک جنبه از مشکلات حاکم بر این قشر است. ساعات کاری طاقت‌فرسا، شرایط تحقیرآمیز، عدم حمایت و روابط پادگانی بین اساتید و رزیدنت‌ها نیز از مشکلات قابل توجه این حوزه است که به اشکال گوناگون منجر به خودکشی‌های زنجیره‌ای می‌شود و ماهیت این ماجرا برای جامعه خطرناک است. هرچند این موضوعات قابلیت حل و فصل دارد، فقط عمده هدف ما این است که چنین مسائلی به رسمیت شناخته شود.

فکر می‌کنید تداوم اطلاع‌رسانی در راستای به رسمیت شناختن دومینوی خودکشی در جامعه پزشکی چقدر مثمر ثمر واقع خواهد شد؟

اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی در این زمینه، فقط به سود جامعه پزشکی نیست و باید به‌صورت کلان به آن نگاه کرد؛ چرا که سلامت جسم و روان تک‌تک اعضای یک جامعه در گروی سلامت سیستم بهداشت و درمان است. سیستم حاکمیتی کشور نیز موظف است صدای مظلومیت این قشر از جامعه را بیش از پیش بشنود. جامعه پزشکی و کادر درمان همواره در این راستا ثابت‌قدم بوده و می‌کوشد با صدای بلندتر و در ابعاد گسترده‌تری، اهمیت پدیده خودکشی در جامعه پزشکی را به گوش آحاد جامعه برساند.

بیشتر بخوانید:

خودکشی یک پزشک دیگر؛ جزئیات بیشتر از درگذشت این پزشک زن ۱۵ شب کشیک در ماه؛ آموزش یا کار ارزان؟/ «درآمد یک پزشک متخصص طرحی در ایران کمتر از یک آرایشگر است» افزایش ۵ برابری نرخ خودکشی در جامعه پزشکی؛ «سالانه ۱۳ خودکشی در جمعیت رزیدنتی کشور داریم»/ یک راه‌حل مهم:«کمک روانی» خودکشی رزیدنت‌ها؛ مرگ خودخواسته در پناه انتخاب رشته اجباری

۴۷۲۳۲

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900289

دیگر خبرها

  • خودکشی از رزیدنت‌ها به پزشکان رسیده؛ چرا دکتر سمیرا آل‌سعیدی خودکشی کرد؟/ «خودکشی پزشکان به‌مثابه یک انتحار اجتماعی است»
  • امام جمعه مهاباد: کارگران از عوامل اصل قدرت ایران اسلامی هستند
  • انتقاد تند یک امام جمعه از واگذاری تیم استقلال به هلدینگ خلیج فارس /چرا سرمایه این هلدینگ خرج یک تعداد سلبریتی پرخرج شود /این خیانت است
  • کارگران از عوامل اصل قدرت ایران اسلامی هستند
  • رسانه‌ها مشکلات را با رعایت اخلاق منعکس کنند
  • سرمایه هلدینگ خلیج فارس نباید خرج یک تعداد سلبریتی پرخرج شود
  • روایت یک اقتصاددان از اتفاقی نگران‌کننده برای طبقه متوسط جامعه
  • واکنش همتی به سخنان قالیباف: زندگی را برای مردم سخت و پیچیده نکنید
  • سندروم فتوشاپ‌سازی از سلبریتی‌ها
  • سندروم فتوشاپ سازی از سلبریتی‌ها