آوازخواني در گمنامي
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۵۸۵۰۷۱
خبرگزاري آريا - تهران- ايرنا- امروز، 22 آبان ماه، «سالِ» مردي است که عمري گمنام زيست و تنها چند روز از گمنامي درآمد؛ و آن هم روزهايي بود که خبر مرگش در رسانهها پيچيد.
به چشم بر همزدني يک سال گذشت؛ و اصلش خاصيت «سال» همين است که آدم سرديِ خاک سرد را بهتر باور ميکند. اغلب گريه و زاريها و بيتابيها براي روز تشييع و لحظهي پرالتهابِ دفن و در نهايت سوم و شب هفت است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
روزهاي چهلم تا «سال» به سرعت ميگذرد و «سال» که ميرسد، ديگر همه چيز اگر يخ نکرده باشد، ولرم است، نه داغ؛ حتي خودِ داغِ مرگِ عزيزان نيز ديگر به داغي يک سال قبل نيست. آنهايي هم که به سرِ خاک ميآيند، همه آناني نيستند که در تشييع و سوم و هفتم حضور داشتهاند؛ «سال»، دعوتي است و بهطور معمول افرادِ کمتر و خاصتر و نزديکتري به «سال» دعوت ميشوند. نالهها و ضجهها و هقهقِ گريههاي روز تدفين، در «سال» جاي خود را به زمزمههاي درونِ دل و سکوت و خيره نگاهکردنهاي به سنگِ قبر ميدهد.
در برزخ يکساله روزِ مرگ تا سالِ مرگ، خويشان و بستگان و دوستان و خاطرهدارانِ عزيزِ سفرکرده به زبان يا در ذهن، فراوان زمزمه ميکنند مضمونِ اين مصراع را: «ز ديده گرچه برفتي، نميروي از ياد...»؛ اما «سال» که تمام ميشود و روزهاي پس از «سال» که يکييکي از راه ميرسند، همگان رفتهرفته ايمان ميآورند به اينکه «از دل برود هر آن که از ديده برفت...».
** پيرمرد هنرمندي که گمنام زيست
امروز، سالمرگ يا همان «سالِ» محمدابراهيم شريفزاده است؛ يکي از همان پيرمردهاي سينهسوخته و نفسحقي که در گوشه و کنار ايران ميزيستهاند و براي خودشان ساز ميزدهاند و آواز ميخواندهاند؛ از همان بلندقامتانِ پشتخميده مويسپيدکرده که استادان و ستونهاي موسيقي محلي و مقامي ايران هستند، گرچه بسياري از ما آنان را نميشناسيم و نامشان را هم شايد حتي نشنيده باشيم.
امروز، 22 آبان ماه، «سالِ» مردي است که عمري گمنام زيست، مثل همه استادان موسيقي نواحي ايران؛ شريفزاده تنها چند روز از گمنامي درآمد؛ و آن هم روزهايي بود که خبر مرگش در رسانهها پيچيد؛ و صدالبته که اگر فاش نميشد ماجراي غسّال بودنش و جنجالهاي پيشآمده بر سر دادن و ندادن نشان درجه يک هنري به او، مرگش نيز نميتوانست او را دستکم براي چند روز از گمنامي درآورد؛ و چه غم بزرگي است اين گمناميِ در عين نامدار بودن.
استاد ابراهيم شريفزاده آوازخوان بزرگ موسيقي خراسان و باخرز است که سالها در کنار يار دوتارنوازش، استاد روانشاد حسين سمندري، آواز خواند که از نغمههاي ماندگارش ميتوان به «سرو خرامان» (سرو خرامان مني، اي رونق بستان من...)، «با دلبر رعنا» (با دلبر رعنا برسانيد سلام از يار وفادار...) و «نوايي» (غمش در نهانخانه دل نشيند...) از آلبوم «خون پاش و نغمه ريز» اشاره کرد.
هوشنگ جاويد، مردي که عمري را صرف پژوهش و تحقيق در موسيقي محلي و مقامي و آييني ايران کرده، به مناسبت نخستين سال درگذشت پيرِ آواز خراسان، از استاد شريفزاده گفته است.
** جرياني پنهان ميخواهد موسيقي نواحي را به موزه بفرستد
هوشنگ جاويد، پژوهشگر موسيقي نواحي و آييني ايران و استاد دانشگاه، نخستين دليل گمنام ماندن و گمنام مردن استادان موسيقي نواحي، همچون محمدابراهيم شريفزاده را بيتوجهي برخي از مسئولان ميداند.
او در اينباره معتقد است: بهنظر ميرسد جرياني پنهان دوست دارد که موسيقي ايران، بهويژه در جلوههاي موسيقي دستگاهي و نيز موسيقي مناطق و نواحياش، موزهيي شود و به جاي آن جلوههاي اجقوجق و نامأنوس خارجي و فرنگي روي کار آيد و نميدانم چرا اينقدر اصرار به اين ماجرا وجود دارد.
او ادامه ميدهد: متأسفانه بعضي مسئولان فرهنگي و هنري ما آنقدر سرشان شلوغ شده که آدمهايي را که قهرمانانِ عرصه موسيقي ما هستند، فراموش ميکنند و خود را بيشتر درگير تصويب مقررات و قوانين کردهاند. افزون بر اين، مسئله ديگر که به نظر من بسيار هم بد است، کنسرتزدگيهايي است که پديد آمده و جشنوارهزدگيهايي است که با آن روبرو هستيم. هر ارگان و ادارهيي در هر جايي که دلش ميخواهد جشنوارهيي برگزار ميکند؛ و در چنين شرايطي بعضي از مسئولان فرهنگي و هنري ما ضرورتهاي جامعه را آنطور که بايد و شايد درنظر نميگيرند.
** بسياري از پژوهشگران ابراهيم شريفزاده را اصلاً قبول نداشتند
جاويد، برخي از اهالي موسيقي و پژوهشگران را نيز در قدرناديدن استادانِ موسيقي محلي ايران مقصر ميداند و ميگويد: استاد شريفزاده تا وقتي که زنده بود، بسياري از پژوهشگران ايشان را در مقام خواننده موسيقي بومي و محلي ما نميپذيرفتند؛ زيرا معتقد بودند که کلاس ندارد! ميگفتند سبک اجرايي شريفزاده با سبک راديو و تلويزيوني نيز همخواني دارد و وي در تزئينات آوازي و تحريري خود از اين سبک تقليد ميکند. به همين دليل شريفزاده را اصلاً جدّي نگاه نميکردند. در حالي که استاد شريفزاده ذهنش سرشار بود از تمام لحنهاي موسيقايي و آوازهاي منطقه باخرز و تايباد.
** آواز شريفزاده، آواز اصيل بود
اين استاد دانشگاه بر تسلط و چيرگي مرحوم استاد شريفزاده در موسيقي جنوب خراسان تأکيد ميکند و ميگويد: شريفزاده موسيقي آوازي منطقه خود را به خوبي در چند شکل مختلف ميشناخت. هم الحان مذهبي را بسيار خوب ميدانست و هم الحان موسيقي بزمي را و هم الحان موسيقي روايي را. ما در موسيقي رديفي و دستگاهيمان برخي خوانندهها را داريم که چون صدايشان با ويلون يا با تار يا با سنتور بزرگ شده، شکل و درونمايگي آوازشان نيز به لحاظ شکلي نزديک شده است به همان سازي که کنار آوازشان نواخته شده است. مثلاً يک استادي تار ميزده و رديفهاي آوازي را هم درس ميداده، بسياري از شاگردانش هم صدايشان به لحن تار نزديک شده و از جنسيت آوازِ اصيل (آوازِ مطلق) دور افتاده است؛ اما استاد شريفزاده اينطور نبود؛ او متخصص آواز بود و جنسيت آوازش، آواز اصيل بود. در جاهايي هم که از دوتار، بهويژه دوتارِ هفتپرده مرحوم استاد حسين سمندري، در کنار صدايش بهره ميبرد، براي اين بود که اين دوتار را به بدويت و اصالت آوازِ خود نزديک ميدانست.با وجود اين، متأسفانه کمتر به سراغش ميرفتند.
** استاد شريفزاده از چه ناراحت بود؟
شريف به سالها همراهي و همدلي استاد شريفزاده با يار ديرينش، مرحوم استاد حسين سمندري (نوازنده چيرهدست دوتار)، نيز اشاره ميکند و ميگويد: اين دو نفر يک عمر با هم زندگي کردند و واقعاً از وقتي که سمندري فوت کرد، شريفزاده هم خانهنشين شد. در اينکه شريفزاده يکي از استوانههاي موسيقي جنوب خراسان و يکي از استادان اجراکننده درست الحان منطقه باخرز و تايباد بود، هيچ شکي نيست. ناراحتي شريفزاده هم از همين بود که زماني از او تعريف بسيار کردند و بهاصطلاح اينسو و آنسو هنرش را بهبه و چهچه کردند، اما بعد بهطورکلي کنارش گذاشتند و فراموشش کردند؛ و همه غصه اين پيرمرد از همين بود که چرا بايد براي او اين اتفاق بيافتد.
جاويد همچنين ميافزايد: شريفزاده در دو سال پايان عمر خود، به علت همين فکر و خيالهايي که آزارش ميداد، دچار ناراحتي عصبي شده بود و اعتراضهايي کرد. من به ديدنش رفتم تا ناراحتي او و خانوادهاش را جويا شوم. استاد همواره به ياد خدا بود و با آنکه زندگي بساماني نداشت، اما گله و شکوهيي از وضع مالي زندگياش نداشت؛ او تنها از اين غصه ميخورد که چرا کسي به او سر نميزند و مسئولان به سراغ او نميروند. من به آقاي طالبي (مدير کل دفتر موسيقي) مشکلات معيشتي استاد شريفزاده را بازگو کردم، که آقاي طالبي هم وامي پانزده ميليون توماني براي خانواده استاد در نظرگرفت تا بتوانند خانه خود را تکميل کنند. خانه که فراهم شد، استاد شريفزاده ديگر از نظر زندگي و معيشت، دغدغهيي نداشت و از آن عزت و احترامي که در خانواده ميبايست ميداشت، برخوردار بود و در اجتماع نيز صاحب احترام بود؛ اما از اين ناراحت بود که چرا کسي سراغي از او نميگيرد.
** مديري که ميراثدارِ شايسته استاد شد
اين پژوهشگر موسيقي ايران از سرنوشت ميراثِ موسيقايي استاد شريفزاده و شاگردانِ احتمالياش نيز اينگونه روايت ميکند: استاد شريفزاده تا زماني که زنده بود، آنچه را که وظيفه داشت، در اختيار جامعه خود گذاشته بود؛ تا حدّي که مدير ارشاد شهرستان تايباد سبک و شيوههاي آوازي آقاي شريفزاده را مانند يک شاگرد خوب از او يادگرفت و به نوعي با همان شيوه و نزديک به توناليته صداي استاد، ميخواند. اگر شما به منطقه باخرز و تايباد برويد، خواهيد ديد که شريفزاده تأثير خود را در موسيقي منطقه گذاشته است. هر کس که ميآمد اين پيرمرد با روي باز به او آموزش ميداد بيآنکه حتي يک ريال از وي طلب کند.
وي دوباره گريزي به چرايي مغفول واقعشدن امثال استاد شريفزاده ميزند و ميگويد: کمتوجهي و کمکاري در حق شريفزاده از دو جهت بود؛ يکي از جهت مسئولان فرهنگي استاني که بايد از وجود استاداني چون او بيشترين استفاده را ميکردند. اگر مسئولان به جاي آنکه دائم به فکر برگزاري کنسرتهاي اجقوجق باشند (که اتفاقاً بعدها همان کنسرتها کار به دست اهالي موسيقي در همه سطوح داد)، به هنرمنداني چون شريفزاده بها ميدادند و اجراهاي زيباي آنان را در اختيار جامعه قرار ميداند، شايد موسيقي ما مشکلات کمتري ميداشت.
جاويد ادامه ميدهد: از جهت ديگر، متأسفانه هيچگاه بهطور جدّي به بحث شاگردپروري اين استادانِ بزرگ نگاه نشده است. همچنين اصلاً به مکتبهاي ويژه اين استادان فکر و توجه نشده؛ من، آقاي محمدرضا درويشي و آقاي رضا مهدوي و چند نفر ديگر سالها پيش دنبال اين موضوع رفتيم تا در هر استاني مکتب موسيقيِ آن منطقه ايجاد شود، اما چون حمايت نشدد، اين اتفاق نيافتاد. بعدها نيز زماني دست به اين کار زدند که ديگر بسياري از استادان موسيقي نواحي ما فوت کرده بودند. جالب اينکه بعد از همه کارهايي که ما کرديم، عدهيي که تازه به دوران رسيدهاند و تازه وارد اين حيطه شدهاند، مدعياند که آنان بودهاند که تقاضاي مکتب کردهاند و آنان بودهاند که طرح دادهاند، که اين بسيار جالب است!
آقاي شريفزاده چهره هنري بسيار ارزشمند در بخش آواز در موسيقي جنوب خراسان و خراسان جنوبي بود که متأسفانه از ميان ما رفت، بيآنکه آثار او جايي به شکلدقيق ثبت و ضبط شده باشد. حتي رسانه ملي نيز توجه جدّي به اينگونه هنرمندان ندارد، در حالي که اکثر اين هنرمندان، افرادياند که با آغاز به کار رسانه، چه راديو، چه تلويزيون، داوطلبانه با اين رسانهها همکاري کردهاند و هنر خود را در اختيار جامعه قرار دادهاند، اما متأسفانه رسانهها نيز هيچگاه به اين هنرمندان نگاه جدّي نداشتهاند.
** اذانِ خاص پيرمرد باخرز
استاد ابراهيم شريفزاده، اذاني گفته که تا سالها در باخرز از منارههاي مساجد به گوش ميرسيد؛ هوشنگ جاويد اذان استاد را اينطور معرفي ميکند: اين اذان گرچه در شور (دستگاه شور) است، اما بيشتر در همان فضاي الحان محلي و بومي منطقه اجرا شده که همين الحان بومي، ويژگي خاصي به آن داده است؛ درست مانند اينکه دوبيتي را يک بوشهري در مايه دشتي ميخواند و يک گيلاني هم در مايه دشتي اجرا ميکند، اما از نظر لحن، اين دو دشتي با هم تفاوتهايي خواهد داشت. کار اذان استاد شريفزاده هم به همين شکل است؛ يعني تزئينات تحريريي که در اذان ايجاد کرده، تحريرهاي برگرفته از الحان بومي است، که موجب شده اين اذان خاص جلوه کند.
** بيتوجهي در حق استادان؛ از موسيقيدان فراملّي ايران تا استاد شريفزاده
جاويد اميدوار است همه به بزرگان و استادان موسيقي ايران بيشتر توجه کنند؛ او ميگويد: متأسفانه ميبينيم باوجود شعارهايي که داده ميشود، براي بسياري از بزرگان موسيقي ما حتي يادمانهاي سالانه نيز برگزار نميشود. ما در موسيقيمان چهرههاي فراملّي فراوان داشتهايم، افرادي همچون دکتر داريوش صفوت يا دکتر محمدتقي مسعوديه؛ اينان از دنيا رفتهاند. جامعه موسيقي اروپا دکتر مسعوديه را کاملاً قبول داشتند و مريدش بودند. زماني که ايشان زنده بود، در غرب آسيا تک بود. او کسي بود که در خارج از ايران درس خوانده بود و وقتي به وطن بازگش، نرفت روي موسيقيهاي جاز يا پاپ منطقه و يا پاپ ايران کار کند و در عوض روي موسيقي تعزيه ايران پژوهش کرد. ميخواهم بگويم متأسفانه به اين آدم که يک چهره سرشناس بود و وجهه جهاني داشت، توجهي نشده که مثلاً بخواهند بزرگداشتي برايش برگزار کنند، آنوقت ما چه انتظاري داريم که به آقاي ابراهيم شريفزاده که در ظاهر شهرت کمتري نسبت به دکتر مسعوديه دارد، توجه درخوري شود. فقط اميدوارم مديران هنر و فرهنگ ما به هنرمندان بزرگ موسيقي ما بيشتر توجه کنند.
* در سالهاي اخير فيلم مستند پرترهيي از زندگي استاد شريفزاده با عنوان «و نغمه ريز» به کارگرداني مسعود اسدي تهيه شده است.
ميزگرد*3067*1436*گزارش: اميرحسين دولتشاهي*انتشار: داود پورصحت*
انتهاي پيام /*
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۵۸۵۰۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مسدود بودن بلوار استاد مهندسی آباده
به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای مرکز فارس، شهردار آباده گفت: بر اساس مصوبه شورای ترافیک شهرستان آباده و به علت اجرای عملیات عمرانی، بلوار استاد مهندسی آباده، حد فاصل میدان انقلاب تا کمربندی این شهر تا اطلاع بعدی مسدود است.
مهدی شاکر افزود: شهروندان میتوانند تا بازگشایی این مسیر، از مسیرهای جایگزین برای عبور و مرور استفاده کنند.