Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - سيروس ابراهيم‌زاده بازيگر پيشکسوت تئاتر و سينماي کشور ضمن مرور دغدغه‌ها و مشغله‌هاي ادبياتي خود مي‌گويد به اشتباه فکر مي‌کنيم تبليغ ادبيات کلاسيک از ارزش و فاخر بودن اين آثار مي‌کاهد.
خبرگزاري مهر-گروه فرهنگ: مجموعه مکتوب و صوتي «گنج حکمت» چند سال است که توسط انتشارات معين توليد و منتشر مي‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در اين مجموعه گزيده آثار کلاسيک ادبيات فارسي در قالب کتاب و لوح فشرده توليد مي‌شود. تا به حال چندين عنوان از آثار اين مجموعه با صداي گويندگاني چون ابوالحسن تهامي، ناصر طهماسب، بهروز رضوي، نصرالله پورجوادي، پرويز بهرام، هوشنگ آزادي‌ور، سيروس ابراهيم زاده و ژرژ پطروسي خوانش شده است.
آن طور که دست اندرکاران اين مجموعه آن را معرفي مي‌کنند، «دشواري فراهم آوردن خوانشي صحيح و شايسته از مهمترين آثار ادبي فارسي بر کسي پوشيده نيست و اجراي شايسته شاهکارهاي نثر فارسي جز به همت فرهيخته‌ترين صداپيشگان اين مرز و بوم ميسر نمي‌شد. استاداني که با حوصله و وسواسي مثال زدني کوشيدند تا بي آنکه «درست خواندن» را فداي «زيبا خواندن» کنند اين متنها را به بهترين شکل ممکن اجرا کنند.»
از ميان گويندگاني که تا به حال آثار مجموعه گنج حکمت را خوانده اند، پيش از اين با ژرژ پطروسي دوبلور و مدير دوبلاژ کشور گفتگو کرده‌ايم. (اينجا) پس از پطروسي، فرصتي دست داد تا با سيروس ابراهيم‌زاده بازيگر پيشکسوت حوزه تئاتر و سينماي کشور گفتگو داشته باشيم. «از غم به شادماني» نام اثري است که با صداي اين بازيگر پيشکسوت سينما و تلويزيون در قالب اين مجموعه منتشر شده است. اين اثر، گزيده کتاب «فرج بعد از شدت» اثر دهستاني مويدي را شامل مي‌شود.
در ادبيات فارسي، تعداد کتاب‌هاي منثوري که در آن‌ها، تعدادي حکايت گرد يک فکر مشترک گردآوري شده اند، بسيار کم است. يکي از قديمي‌ترين اين آثار، کتاب «الفرج بعد الشده» نوشته قاضي محسِّن تنوخي است که حسين بن اسعد دهستاني آن را حدود سال‌هاي 651 و 660 هجري به فارسي ترجمه کرد و نامش را «فرج بعد از شدت» يا «جامع الحکايات» گذاشت.
«فرج بعد از شدت» گزيده اي از حکايات مختلف مشتمل بر 13 باب است که هر باب آن شامل چند حکايت مفصل است که ارتباط معنوي با موضوع آن باب دارد. موضوع اين کتاب احوال کساني است که به شدت و بلايي مبتلا بوده اند، و آن غم به شادماني و آن سختي به آساني بدل شده است. نثر اين کتاب، ساده و روان و روي هم رفته خالي از تکلف است.
وقتي براي گفتگو، ابراهيم زاده را مطلع کرديم، خواست تا زماني براي تمرکز روي موضوع داشته باشد. چرا که معتقد بود کار روي ادبيات کلاسيک فارسي و همچنين گفتگو درباره اين آثار، مردم را با ميراث ارزشمند خودشان آشنا مي‌کند، بنابراين اين مقوله، مقوله اي است که سوالات و پاسخ‌هاي ويژه مي‌خواهد و بايد به طور عميق اين موضوع را بررسي کرد.
سرانجام گفتگوي مورد نظر با اين بازيگر و گوينده پيشکسوت انجام شد که مشروحش را در ادامه مي‌خوانيد:
* جناب ابراهيم‌زاده، شما را با تئاتر و سينما مي‌شناسيم، چه شد که وارد اين پروژه شديد؟
بيش از يک دهه از فعاليت‌هاي اوليه هنري ام، به کار مترجمي، کارگرداني و بازيگري راديو گذشته و تهيه‌کننده‌هاي مجموعه گنج حکمت با اين سوابق‌ام آشنايي کامل داشتند. همين مساله بود که موجب پيشنهاد کار در اين زمينه شد.
ادبيات يک رابطه ارگانيک با انسانيت برقرار مي‌کند که مي‌تواند حاوي پند هم باشد. ولي ارزشش هيچ وقت به پند يا پيامي‌که مي‌خواهد منتقل کند، نيست. ارزشش به تغييري است که مي‌خواهد در مخاطب و نگاهش به انسانيت ايجاد کند* هميشه در بازي‌هاي تصويري و سينمايي از شما، تاکيد خاصي روي بيان و اداي مخرج حروف فارسي ديده‌ايم. علت دعوت شما به اين پروژه همين مساله و توانايي شما در بيان حروف فارسي نبود؟
من در اجراهاي تصويري يا تئاتري جداي شخصيت‌پردازي‌ام، تاکيدي در کلام نداشته ام. بلکه شيوه صحبت کردن من اين گونه است. ضمنا در آموزش بنيادين روي صدا و بيان بازيگري، زحمت زيادي کشيده ام. تهيه کننده‌هاي «فرج بعد از شدت» با صدايم و اين شرايط آشنايي داشتند. مجموع اين عوامل بود که باعث همکاري ام با اين پروژه شد.
* پيش از خوانش متن «فرج بعد از شدت» با اين اثر آشنايي داشتيد؟
بله با متن آشنا بودم. اين کتاب از متن‌هاي بسيار ارزشمند کلاسيک فارسي است که نزديک انقلاب به همت دکتر حاکمي‌تصحيح و منتشر شد. من متن 3 جلدي اش را از آن زمان داشتم و با آن آشنا بودم ولي هرگز روي متن، کار نکرده و راجع به اين که روزي روخواني اش کنم، فکر نکرده بودم.
* بهره اي که خودتان از فعاليت در اين پروژه برديد چه بود؟
به طور خلاصه اگر بخواهم بگويم، اين بود که در باورم به اين که «پايان شب سيه سفيد است» راسخ تر شدم.
* به‌عنوان يک بازيگر پيشکسوت که متون ادبي و نمايشي غرب را خوانده است، در مقام مقايسه، چه عناصر و مفاهيمي‌را در ادبيات غرب و ادبيات شرق، برجسته مي‌دانيد؟ آيا حکمت‌هايي که ادبيات کلاسيک ما منتقل مي‌کنند، در ادبيات کلاسيک غرب موجود است؟ و همين طور رابطه معکوس آن؟ آيا اين دو مکمل يکديگرند يا نه، در کل دو فضاي جدا و دور از هم هستند؟
اين سوال کمي‌مغلوط به نظرم مي‌آيد...
* اجازه بدهيد بيشتر توضيح بدهم. منظورم اين است که با خواندن ادبيات شرق، مي‌توان حکمت‌هاي شرقي و روحيه مردمان مشرق زمين را جستجو کرد. در ادبيات غرب هم شرايط به گونه ديگري است. مي‌خواهم بپرسم مولفه‌هاي ادبيات شرقي آيا مختص اين ادبيات است يا مي‌توان در آثار غربي هم چنين مولفه‌هايي را جستجو کرد؟
در زمينه متون غير ايراني، من با ادبيات نمايشي کلاسيک انگلستان هم آشنايي دارم. ولي به طور کلي اين را بگويم که ادبيات هيچ وقت پندنامه نيست. بگذاريد جواب شما را اين گونه بدهم که ادبيات يک رابطه ارگانيک با انسانيت برقرار مي‌کند که مي‌تواند حاوي پند هم باشد. ولي ارزشش هيچ وقت به پند يا پيامي‌که مي‌خواهد منتقل کند، نيست. ارزشش به تغييري است که مي‌خواهد در مخاطب و نگاهش به انسانيت ايجاد کند.
ادبيات فارسي، يا لااقل زبان فارسي و کاربرد ادبي‌اش، درست خلاف ديگر زبان‌هاي زنده دنيا، براي امروزي‌ها بسيار قابل درک است؛ چه از نظر زبان و چه محتوا. اين ادبيات به نظر من، از اين زاويه به ادبياتي مانند ادبيات انگليسي رجحان داردصورت مساله و سوال شما تا حدودي گمراه کننده است. يعني اين که ما در ادبيات عظيم جهان، تنها هدفمان اين باشد که پندي را منتقل کنيم يا چيزي را ياد بگيريم. ادبيات، کلاس درس نيست. محل موعظه و مجلس وعظ نيست و يا هيچ وقت، حرف‌هايي که در مطب روانکاو مي‌شنويد، نيست. به عقيده من، ادبيات و چه بسا هنر _ اگر بخواهيم وسيع تر صحبت کنيم _ با شما رابطه اي ايجاد مي‌کند که شما را متحول مي‌سازد. يعني شما را با اين نفس تغيير عمده جهان آشنا مي‌کند. مي‌خواستم به اين نکته در پايان گفتگو اشاره کنم ولي در اين فراز گفتگو مي‌گويم که مطالعه متون گذشته، ما را به اين ماهيت تغيير جهان و تغيير شيوه‌هاي ارتباط انساني آگاه مي‌کند که در شرايط زندگي امروز _ به دليل شتاب و تحولات شتاب زده روزگارمان باعث گيجي و گنگي ما شده _ بگذريم... ديگر اين که هنر و ادبيات توان تخيل وسيع را در مخاطب تقويت مي‌کند و گونگوني‌هاي جهان هستي را بر مي‌شمرد و جايگاه انسان را در چرخه حيات اعتلا مي‌بخشد. جهان هميشه در حال تغيير بوده منتهي نه با اين سرعتي که امروز تغيير مي‌کند.
* تفاوت چطور؟ ادبيات کلاسيک فارسي چه تفاوتي با ادبيات کلاسيک ديگر مللي که شما مطالعه کرده ايد دارد؟
ادبيات فارسي، يا لااقل زبان فارسي و کاربرد ادبي‌اش، درست خلاف ديگر زبان‌هاي زنده دنيا، براي امروزي‌ها بسيار قابل درک است؛ چه از نظر زبان و چه محتوا. اين ادبيات به نظر من، از اين زاويه به ادبياتي مانند ادبيات انگليسي رجحان دارد. يعني در مقام مقايسه، انگليسي زبانان امروز، زبان انگليسي دوره شکسپير را خيلي کم مي‌فهمند در حالي که فارسي زبانان امروز، زبان قابوس نامه را تا اندازه اي متوجه مي‌شوند و در فهمش خيلي دچار مشکل نيستند. در سوالي که مطرح کرديد، چنين تاملاتي وارد است و دامنه تحليل اين مبحث به وقت بيشتري نيازمند است.
* شما در جلسه رونمايي از کتاب صوتي «رستم و سهراب» هم حضور داشتيد. بد نيست اين سوال را مطرح کنم که نظرتان درباره توليد کتاب‌هاي صوتي از آثار ادبيات کلاسيک فارسي چيست؟ به نظرتان اين آثار در شرايط فعلي ظرفيت نشستن در اين قالب و فروش بالا را دارند؟
بله. اعتقاد دارم که پروژه‌هايي که اين چنين به ادبيات کلاسيک فارسي مي‌پردازند، موفق هستند. کمااين که درباره گنج حکمت تا جايي که خبر دارم، مسئولانش از فروش عناوين مختلف پروژه راضي اند. تا به حال 12 عنوان از آن منتشر شده است. منظورم اين است که اين مجموعه خوب فروش مي‌رود و اگر نگوييم سود زيادي دارد، حداقل ضرر نمي‌دهد.
* باز هم پيشنهاد توليد کتاب صوتي داشته يا داريد؟
بله. اما هر کاري را انجام نمي‌دهم. حمل بر خودستايي نکنيد ولي گزيده متن‌ها و استاداني که آن‌ها را خوانده اند، خودش تشويق کننده بود تا در اين کار حضور داشته باشم. از طرفي نظرگاه‌هاي ادبي ام هم با دست اندرکاران، به هم نزديک است. «قابوس نامه» را هم به تازگي ضبط کرده ايم. بايد يادآوري کنم که از کار کردن با محمد شريفي و بهزاد ميرزائي خيلي راضي هستم.

اما در ادامه اين گفتگو مايل ام به نکته اي اشاره کنم که شايد پاسخ سوالات پيشين شما نباشد. اين نکته درباره پرداختن به ادبيات کلاسيک و قابل فهم کردنش براي جوانان امروزي است که البته به پروژه گنج حکمت مربوط مي‌شود. من معتقدم که يکي از بحران‌هاي بزرگ روزگار ما، از شدت تحولات و چرخش ديوانه وار زمين ناشي مي‌شود که انسان فکر مي‌کند انگار دارد تندتر از گذشته به دور خودش مي‌چرخد! معتقدم که طي 30 سال گذشته، به اندازه تمام تاريخ زندگي انسان، تغيير کرده ايم. اين تحولات شتابزده باعث شکل گيري مشکل مهمي‌در کشور عزيزمان و جهان شده و اين مشکل مهم، فاصله بين نسل‌هاست.
* به نظرتان فاصله نسل امروز با ديروز خيلي زياد شده است؟
نسل امروز، از آن ارتباطي را که ما با آثار گذشتگان داشتيم، مبراست. به عبارت ديگر نسل امروز، نسبت به گذشته، شهروندان بسيار متفاوتي هستند و در بسياري از موارد، چيزي درباره گذشته‌شان نمي‌دانند.
در وضعيت فعلي، با شيوه زندگي و اختراعات و اکتشافاتي که جهان به خودش ديده، جوانان نسل امروز آشنايي و مهارت زيادي با اين پيشرفت‌ها پيدا کرده و به نظر هم مي‌رسد که اين نسل از اين مساله بسيار خوشحال است. جوان امروزي اگر بخواهد مثل من، درباره مطلبي تحقيق کند، به هيچ وجه مثل من وقت صرف نمي‌کند از اين کتابخانه به آن کتابخانه برود. زماني بود که ما مي‌خواستيم به يک کتاب دسترسي پيدا کنيم و 5 ماه طول مي‌کشيد تا به دستمان برسد. در مورد همه آثار هنري چنين است. مثلا وقتي مي‌خواستيم يک فيلم ببينيم. به ياد دارم که پنجاه شصت سال پيش يک کانون فيلم بود که زنده ياد فرخ غفاري با دوستانش آن را اداره مي‌کردند ما که جوان بوديم التماس مي‌کرديم تا بتوانيم يک فيلم هنري تاريخي قابل اعتنا را تماشا کنيم. اما امروز شما مي‌توانيد با يک اينترنت پرسرعت، در روز چند فيلم ماندگار تاريخ سينما را دانلود کرده و داشته باشيد. در کل، نسل امروز، خيلي از امکانات روزگار خودش بهره مي‌برد؛ خيلي بيشتر از ما.
معتقدم که يکي از بحران‌هاي بزرگ روزگار ما، از شدت تحولات و چرخش ديوانه‌وار زمين ناشي مي‌شود که انسان فکر مي‌کند انگار دارد تندتر از گذشته به دور خودش مي‌چرخد! اين تحولات شتابزده باعث شکل‌گيري مشکل مهمي‌ در کشور عزيزمان و جهان شده و اين مشکل مهم، فاصله بين نسل‌هاستاز طرف ديگر، يکي از خصوصيات تغيير جهان، به مساله آموزش مربوط مي‌شود. يعني مساله آموزش کلا تغيير کرده و شکل ديگري پيدا کرده که البته بايد هم پيدا کند. در بسياري از کشورها از اين مساله غفلت مي‌شود که آموزش در گذشته چه در زمينه هنر و چه ادبيات و ديگر رشته‌ها، به اين صورت بوده که يک استاد که قرار بوده بحرالعلوم (درياي علم) باشد، مي‌نشسته و دانش خود را که در حقيقت تجربيات و مانده‌هايي از گذشتگان بوده، به جوان‌هايي که ذهن خالي و پذيرايي داشتند، منتقل مي‌کرده است. در بهترين نوع، شاگردان نخبه افرادي مانند همين استاد مي‌شدند.
اما امروز اعتبار استاد به حافظه قوي‌اش که بتواند دانش و تجربيات گذشتگان را حفظ باشد و يا گاهي هم از روي جزوه بخواند و تفسير کند، نيست. مي‌شود همين اطلاعات در اختيار استاد را با چند کليک به دست آورد. بنابراين امروز استاد کسي است که بتواند در شاگردان توانايي را کشف کرده و خلاقيت را بيدار کند.
در بسياري از کشورهاي متمدن دنيا اين اتفاق در حال رخ دادن است و کلاس درس به اين معني نيست که 50 نفر بنشينند و يک نفر حرف بزند. اين هم يکي از يافته‌هاي مهم عصر جديد است؛ يعني ارزش فرديت. يعني که به تعداد آدم‌هاي دنيا، دنيا وجود دارد و هر آدم براي خود يک دنياست. بنابراين بايد در شيوه آموزش به اين مساله توجه داشته باشيم. مثلا از حرفي که من مي‌زنم، يا سخنراني‌اي که ارائه مي‌کنم، ممکن است دو يا چند نفر، معاني و برداشت‌هاي متفاوتي داشته باشند؛ يا اصلا حرف من را نفهمند و يا مخالفش باشند. اين جاست که بحث نقد پيش مي‌آيد که يکي از ارکان مدرنيته و زندگي امروزي است.
* مواجهه شما به عنوان يک پيشکسوت و يک نسل قبلي با مساله نقد چگونه بوده است؟
ما سال‌هاي سال، سعدي، شکسپير، حافظ، مولير و... را اين طور خوانديم و ياد گرفتيم که گويي حرف اين‌ها (زبانم لال) وحي منزل است و بالاي حرفشان نمي‌شود حرف زد. در حالي که آموزه‌هاي امروز مي‌گويد خير، چنين چيزي نيست و اين‌ها بايد نقد بشوند! به اين ترتيب است که چنين شخصيت‌هايي از حالت تقدس بيرون مي‌آيند و مي‌توانيم مفاهيم آثارشان را بهتر و راحت تر جذب کنيم.
* فکر مي‌کنيد مواجهه انسان امروز با «نقد» که به تعبير شما از مولفه‌هاي مدرنيته است، چگونه خواهد بود؟
به نظرم من انسان امروز يا جوان امروز که به امروزين بودنش مي‌نازد، در دراز مدت از بي ريشه بودن خود، احساس تنهايي خواهد کرد. اين که من چه کسي بوده‌ام و متعلق به کجا بوده ام، يعني بحران هويت. يعني من از کجا آمدم، کجا هستم و به کجا خواهم رفت. ما بايد اين خلا را پر کنيم. به همين دليل است که در وضعيت امروز جهان، جوانان افسرده زياد مي‌بينيد. من در اروپا و آمريکا به اين نکته توجه کردم که جوانان ايراني که آن جا به دنيا آمده اند و باهوش هم هستند، به شدت نسبت به سرزمين و اجدادشان کنجکاو هستند. براي اين که مي‌خواهند همان خلا را پر کنند. گفته اند که زندگي مثل رانندگي مي‌ماند يعني شما در وسيله اي استقرار داريد که مي‌دانيد حرکت مي‌کند و ضمن اين که به جلو نگاه مي‌کنيد، از آينه به عقب هم هواي پشت سر خود را داريد. اگر چنين نکنيد، پيشروي شما غيرممکن خواهد بود. اين مثال، بسيار عاميانه و ساده ولي گوياست.
به بحث خودمان برگرديم. کاري که در مجموعه گنج حکمت انجام مي‌شود و با وسواس و دقت متون کلاسيک ما را منتشر مي‌کند، به عقيده من مي‌تواند جذابيت زيادي براي جوان ترها ايجاد کند. اما نکته اي وجود دارد که هميشه به گروه سازنده اين مجموعه گفته ام و آن تبليغ کردن راجع به چنين کارهايي است. اين گروه مي‌ترسند با تبليغ، ارزش و فاخر بودن چنين کاري کم شود. در صورتي که اين طور نيست و بايد دارايي‌هاي خود را تبليغ کنيم. ادبيات فارسي از دارايي‌هاي ارزشمند ماست. البته درست است که اگر کار خوب باشد، جاي خود را بين مردم پيدا مي‌کند اما بايد از ابزارهاي تبليغ امروزين هم براي آثارمان استفاده کنيم. اين استفاده هم بايد هوشمندانه و بدون شتاب باشد. شما به کتاب صوتي «رستم و سهراب» اشاره کرديد که با مديريت آقاي ابوالحسن تهامي‌توليد شد. به نظرم در روز رونمايي اين کتاب صوتي، دو نکته مهم با هم مخلوط شده بود. و به نظر مي‌آمد که ناهمگون باشند؛ يکي خوانش و هنرمندي آقاي تهامي‌و ياران دوبلور و گوينده اش و ديگري تصحيح ارزشمندي که خانم مهري بهفر روي شاهنامه انجام داده بود. به نظرم اين دو مقوله به اصطلاح در دل هم رفته بودند. در صورتي که بايد براي هرکدام مراسمي‌مجزا و مستقل برگزار مي‌شد.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۹۹۷۳۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اجرای طرح «هر کلاس یک قفسه کتاب» در خوزستان

به گزارش خبرنگار مهر، بهرام یارزاده دهکردی عصر امروز شنبه در جمع خبرنگاران گفت: پیرو تفاهم‌نامه مشترک کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با سازمان امور اجتماعی وزارت کشور در سال ۱۴۰۲ و در راستای اجرای برنامه‌های سلامت اجتماعی و کنترل و کاهش آسیب‌های اجتماعی در مناطق کم برخوردار طرح «هر کلاس، یک قفسه کتاب» با همکاری اداره کل آموزش و پرورش خوزستان در مدارس منتخب استان اجرا می‌شود.

وی با بیان اینکه یکی از اولویت‌های مهم کانون پرورش فکری در استان خوزستان توجه به امر کتاب و کتابخوانی در بین کودکان و نوجوانان است، افزود: در گام اول اجرای این طرح در نظر داریم تعداد ۱۱ کلاس درس، دو مدرسه منتخب در کوی علوی شهرستان اهواز را با حضور نمایندگان استانداری و آموزش و پرورش استان به قفسه‌های کتاب که هر کدام شامل ۸۰ جلد کتاب متنوع و تازه منتشر شده و بازی و سرگرمی است، مجهز کنیم.

یارزاده دهکردی یادآور شد: طرح یادشده در قالب تفاهم نامه بین کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با سازمان امور اجتماعی وزارت کشور، در راستای اجرای برنامه‌های سلامت اجتماعی، کنترل و کاهش آسیب‌های اجتماعی و تأکید وزیر آموزش و پرورش بر تجهیز کتابخانه مدارس صورت می‌گیرد.

کد خبر 6090270

دیگر خبرها

  • موزه نادر، خانه‌ای برای ادب‌ورزی/ مهمانی هر روز هفته با یار مهربان
  • «سرزمین شعر» ۱۵ میلیون نفر بازدید کننده داشت
  • بازی برای کودکان خیلی مهم است اما جایگاه ادبیات هم حفظ شود
  • کودکان با شعر زندگی موفق‌تری خواهند داشت
  • اجرای طرح «هر کلاس یک قفسه کتاب» در خوزستان
  • عاشق شعر عالمگیر ایران هستم/بهترین سوغاتی از نمایشگاه کتاب تهران
  • عاشق شعر عالمگیر ایران هستم/ بهترین سوغاتی از نمایشگاه کتاب تهران
  • تأکید مدیر شبکه آموزش بر پاسداشت زبان فارسی و شعر و موسیقی اصیل ایرانی
  • اهمیت ویژه به پاسداشت زبان و ادبیات فارسی ، شعر و موسیقی اصیل ایرانی در شبکه آموزش
  • پاسداشت ادبیات، شعر و موسیقی اصیل ایرانی در شبکه آموزش