Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مشرق»
2024-04-29@01:50:59 GMT

روابط بین‌الملل در عصر پساکرونا

تاریخ انتشار: ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۹۷۰۳۹۵

روابط بین‌الملل در عصر پساکرونا

اپیدمی ویروس کرونا این پرسش را عیان کرده که روابط بین‌الملل در فضای پساکرونا از چه قواعدی پیروی خواهد کرد و آیا نظم جهانی نسبت به پیش از آن تغییراتی را تجربه خواهد کرد.

به گزارش مشرق، کانال تلگرامی اندیشکده راهبردی تبیین نوشت: نوع مواجهه دولت‌های آسیایی، اروپایی و آمریکا با شیوع کرونا و تأثیرات این همه‌گیری بر سیاست‌گذاری‌های دولت‌ها در زمینه‌های مختلف داخلی و خارجی، بسیاری از متفکران مشهور دانش سیاست و روابط بین‌الملل را به غور در این مبحث کشانده که قواعد تعامل و تقابل میان دولت‌ها پس از کرونا چه تغییراتی را تجربه خواهد کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

کدام الگوهای سیاسی‌اقتصادی هژمونی یافته یا افول می‌کنند. موج گستردگی تلفات نسبت به بازه زمانی در مقایسه با اپیدمی‌های مشابه یا حوادث غیرمترقبه؛ کمبود دارو و تجهیزات پزشکی لازم؛ ضربه اقتصادی به شرکت‌های بزرگ یا چندملیتی؛ تعطیلی طولانی‌مدت صنعت توریسم و فستیوال‌های ورزشی و نهایتاً تنش‌ها و ناآرامی‌های اجتماعی متعاقب تبعات این اپیدمی از جمله مهم‌ترین روندهایی است که بر نظم روابط دولت‌ها مؤثر خواهد بود. با این حال، چگونگی اثرگذاری کرونا بر روابط بین‌الملل به شدت وابسته به زمان و عمق اثرگذاری این اپیدمی است. این یادداشت مهم‌ترین مؤلفه‌های اثرپذیر از کرونا در روابط بین‌الملل را مورد ارزیابی قرار داده است.

هم‌گرایی یا یک‌جانبه‌گرایی

گرچه مرکل کرونا را بزرگ‌ترین چالش بعد از جنگ جهانی دوم دانسته ولی نوع مدیریت قدرت های غربی و شرقی در مقابل کرونا تناسبی با نوع مواجهه آن‌ها با نازیسم ندارد. در مقابل هیتلر، نه‌فقط چرچیل، روزولت و دوگل با یکدیگر بلکه حتی با استالین نیز دست همکاری دادند، ولی این بار نه‌تنها آمریکا و چین همدیگر را به راه‌اندازی جنگ بیولوژیک متهم می‌کنند بلکه ایالات متحده با آنچه «دزدی دریایی مدرن» لقب گرفته سفارش‌های پزشکی و دارویی شرکت‌های اروپایی را نیز پیش از تحویل، در میانه راه خریداری کرده و به سوی آمریکا می‌برد. از سوی دیگر وقتی آن همکاری جمعی برای نابودی فاشیسم پس از مدت کوتاهی به دوقطبی جنگ سرد بدل شد، چرا نمی‌توان انتظار داشت همین چندگانگی کنونی با تداوم کرونا تشدید شده و تعارض‌های بیشتری به بار آورد.

رقابت‌های مبتنی بر منافع ملی بستر طبیعی نظام چندقطبی را در قرن نوزدهم فراهم آورد. ولی گرایش به روش‌های خشونت‌آمیز در این راستا و وقوع جنگ‌های جهانی اول و دوم، سبب تجمیع جبهه‌بندی‌ها در دوگانه متحدین و متفقین شد و پس از آن نیز رویکرد ایدئولوژیک شوروی و آمریکا و تشدید جنگ سرد، سبب تقویت دوگانه کمونیسم و لیبرالیسم شد و رشد نظام چندقطبی را به تعویق انداخت. فروپاشی شوروی، مدتی دیگر این مثنوی را به تأخیر انداخت و تصور پایان تاریخ با محوریت لیبرال‌دموکراسی را در قالب یک نظام تک‌قطبی مطرح ساخت ولی رشد اقتصادی چین در کنار رشد نظامی روسیه در دو دهه اخیر خط بطلانی بر این توهم کشید و نهایتاً اختلافات درونی دو سوی آتلانتیک در دوره ترامپ، آخرین میخ بر تابوت نظام تک‌قطبی سرمایه‌داری غرب بود. به نظر می‌رسد تأثیر دیپلماتیک کرونا بر این روند، تشدید آن با رشد اختلاف درون اتحادیه اروپا باشد. بریتانیا که پیش‌تر مسیر خود را جدا کرده بود، ایتالیا و اسپانیا نیز در یک‌سو با بیشترین میزان شیوع آسیب‌های بسیاری دیده‌اند و در سوی دیگر آلمان و فرانسه قرار دارند که با وضعیت بهتر مالی درصدد مهار این بحران هستند و کار چندانی برای دیگر دولت‌های ضعیف این اتحادیه نمی‌توانند انجام دهند. چنان‌که رسانه العرب نزدیک به سعودی مدعی است پس از کرونا، روابط بین دولت‌های اتحادیه اروپا به سمت استقلال بیشتری حرکت کند و اقدامات جدیدی برای همکاری بین این دولت‌ها صورت نگیرد. استفن والت، اندیشمند مشهور مکتب رئالیسم و ریچارد هاس، رییس شورای روابط خارجی آمریکا پیش‌بینی کرده‌اند جهان پس از کرونا شاهد رشد ملی‌گرایی و تضعیف پروسه جهانی‌شدن خواهد بود. نکته‌ای که نگرانی کیسینجر از افول افسانه دولت مدرن مبنی بر حفظ توازن اقتدار و آزادی را در پی داشته است.

با این حال یک عامل می‌تواند بار دیگر این روند چندقطبی را به سوی دوقطبی بلوک غرب و شرق سوق دهد و آن سویه‌های ایدئولوژیک رقابت است. اکنون منازعه دولت‌ها بر سر کارآمدی در عبور از این بحران است که اندیشمندی چون فوکویاما نیز به درستی بدان اشاره داشته است. در این شرایط دست بالاتر با چین و کره جنوبی و در مراتب بعدی سنگاپور و آلمان است که ساخت‌های سیاسی آن‌ها از اقتدارگرایی تا لیبرالیسم و نظام اقتصادی‌شان از دولت‌گرایی تا بازار آزاد  در نوسان است. ولی اگر اروپا و آمریکا گمان ببرند که مزیت نسبی چین در این منازعه به محملی برای تهدید آزادی‌های فردی و اجتماعی در قاموس لیبرالیسم بدل خواهد شد، بار دیگر علی‌رغم مشکلات و اختلافات درونی با یکدیگر متحد می‌شوند. تهدیدی که اکنون نیز بر زبان برخی دولت‌مردان اروپایی جاری شده است.

انزواگرایی یا مداخله‌گرایی

محور دیگر این تغییر احتمال تقویت انزواگرایی پس از مهار کروناست. زیرا ممکن است آسیب‌های ناشی از کرونا سبب کاهش نگرش مداخله‌گرایانه قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای و افزایش درون‌گرایی در سیاست‌گذاری‌های دولتی شود. کرونا نشان داد در بحران‌های فراگیر هر دولتی، بزرگ یا کوچک، باید اهتمام خود را متوجه امنیت داخلی، معیشت و نظام خدمات اجتماعی‌اش نماید. این مسأله به ویژه در خصوص دولت‌های قدرتمندتر مانند اعضای دائم شورای امنیت صدق می‌کند. شیوع کرونا و بر هم زدن سلسله‌مراتب جهان اول تا سوم با توجه به مشکلات نظام بهداشتی کشورهای توسعه‌یافته غربی، سبب شده مطالبات عمومی به خصوص در اروپا و آمریکا به سمت اهمیت سیستم‌های خدمات اجتماعی سوق یابد. تداوم طولانی‌مدت بحران و تبعات اقتصادی‌اجتماعی آن مانند افزایش قربانیان و رشد نرخ بیکاری، احزاب و سیاست‌مداران حامی سیاست‌های مداخله‌گرایانه را در موضع ضعف قرار خواهد داد و دولت‌های کنونی و آتی را وادار به افزایش هزینه‌کرد بودجه در امور داخلی دولت‌های غربی می‌کند.

یکی از مؤلفه‌های انزواگرایی احتمالی، کاهش هزینه‌های نظامی دولت‌ها به خصوص نیروها و تجهیزات نظامی‌شان در خارج از مرزهاست که سیاست‌های امنیتی کنونی آمریکا، بریتانیا، فرانسه و تا حدی روسیه را به چالش می‌کشد. این نکته به ویژه از این منظر مورد توجه قرار خواهد گرفت که وقتی یک ویروس بتواند چنین خسارت‌های عمده‌ای به اقتصاد دولت‌ها بزند دیگر تسلیحات سنگین‌وزن و گران‌قیمت مصرف کمتری می‌یابند و احتمالاً قدرت‌های غرب و شرق گرایش به توسعه تسلیحات بیولوژیک خواهند یافت.

مؤلفه دیگر وضعیت عرضه‌وتقاضای انرژی‌های فسیلی در شرایط کروناست. کاهش بی‌سابقه قیمت نفت در بلندمدت می‌تواند بر گرایش به سوی منابع انرژی جایگزین سوق یافته و دیگر مؤلفه مداخله‌گرایی در غرب آسیا به مثابه مهم‌ترین منطقه ژئوپلتیک جهان را تضعیف نماید. روند هم‌گرایی یا واگرایی‌های اوپک برای مقابله با تبعات موارد مشابه بر اقتصاد بین‌الملل نیز در این امر تأثیر عمده‌ای خواهد داشت. کاهش شدید درآمدهای ارزی دولت‌های صادرکننده نفت به خصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس تأثیر مهمی بر هزینه‌های خارجی آنان و میزان مداخلات منطقه‌ای‌شان خواهد گذارد. از سوی دیگر بر نوع مواجهه آمریکا با چین و روسیه نیز مؤثر خواهد بود. در حال حاضر چین با خرید نفت ارزان، بسیاری از نیازمندی‌های انرژی خود را تأمین می‌کند ولی آمریکا با ارزان‌تر شدن نفت شیل متضرر شده و روسیه نیز نمی‌تواند در بلندمدت تبعات کاهش قیمت نفت را تحمل کند. بنابراین تداوم طولانی این بحران بر میزان سیاست‌های مداخله‌جویانه آمریکا و روسیه تأثیر منفی خواهد داشت و این می‌تواند سبب نزدیکی بیشتر روسیه با چین برای تضعیف موقعیت ایالات متحده شود. به طوری که روسیه از توان نظامی در کنار موقعیت برتر اقتصادی چین برای تضعیف بیشتر مواضع منطقه‌ای آمریکا در اروپای شرقی، غرب آسیا و آسیای دور بهره‌برداری کند. اتحادیه اروپا نیز که از یک‌سو با گرایش‌های گریز از مرکز روبروست و از سوی دیگر با بحران اقتصادی منتج از کرونا دست‌وپنجه نرم می‌کند، توان چندانی برای مقابله با این روند نخواهد داشت.

جمع‌بندی

با توجه به موارد تبیین‌شده، لازم به ذکر است که دو مسأله کلیدی و مؤثر بر وضعیت روابط بین‌الملل در عصر پساکرونا، یکی طول زمانی بحران و دیگری امکان کارآمدی دولت‌ها در غلبه بر آن است. با توجه به دو محور نوع نگرش به همکاری‌های جهانی و سیاست‌گذاری‌های داخلی، یک ماتریس دوگانه قابل ترسیم است.

با وجود اینکه ایالات متحده با وضعیت بحرانی در قبال سیستم بهداشت عمومی در گیرودار است ولی به راحتی قافیه را به چین که ازقضا دست برتری در کوتاه‌مدت خواهد یافت، نخواهد باخت. این نکته به طور خاص از رقابت‌های انتخاباتی آمریکا متأثر خواهد بود، گرچه دموکرات‌ها به رقابت با قدرت‌های بزرگ اولویت بیشتری در سیاست خارجی ایالات متحده می‌دهند، ولی حتی در صورت پیروزی ترامپ نیز هسته اصلی تصمیم‌گیران در سیاست خارجی آمریکا، دولت ترامپ را وادار به اتخاذ سیاست‌های رقابت‌جویانه‌تری در قبال چین و روسیه خواهد نمود. به نظر می‌رسد در صورت تضعیف جدی اتحادیه اروپا متأثر از کرونا، آمریکا مجبور باشد بار بخشی از این رقابت، حداقل در آسیای دور را به تنهایی به دوش بکشد. به خصوص که احتمالاً با توفیق دیپلماسی کرونایی چین در کمک‌رسانی به دولت‌های بحران‌زده اروپایی، برخی از این دولت‌ها تمایلی به بازی در زمین آمریکا مقابل چین نخواهند داشت.

در سوی دیگر، چین و روسیه از فرصت تضعیف بلوک غرب، به طور بهینه برای گسترش نفوذ خود در آسیای غربی، اروپای شرقی و حتی اروپای مرکزی بهره‌برداری خواهند کرد و نوعی هم‌گرایی میان توان اقتصادی چین و موقعیت برتر نظامی‌امنیتی روسیه در برابر هژمونی آمریکا شکل خواهد گرفت.

در اروپا، بریتانیا در صورتی که احتمالاً به مدت طولانی در بحران کرونا گرفتار شود، مجبور خواهد بود از اتحاد راهبردی با آمریکا، حداقل در کوتاه‌مدت عقب‌نشینی کرده و با توجه به خروج از اتحادیه اروپا، نوعی انزواگرایی یک‌جانبه‌گرایانه در راستای تقویت سیستم‌های خدماتی و اقتصادی‌اش در پیش خواهد گرفت و توان اقتصادی لازم برای ادامه مداخله‌جویایی‌های منطقه‌ای‌اش تحلیل خواهد رفت.

آلمان و فرانسه نیز گرچه با تبعات اقتصادی بحران مواجهند، از تلاش برای تداوم هم‌گرایی در اروپا و جلوگیری از فروپاشی بیشتر این اتحادیه فروگذار نخواهند کرد. نکته‌ای که احتمالاً مخاطب اصلی آن دولت‌هایی مانند ایتالیا و اسپانیا خواهند بود. به همین دلیل به نظر می‌رسد رویکرد کلی دو قدرت اصلی اتحادیه نیز متمرکز بر حفظ یکپارچگی آن و نوعی انزواگرایی درون‌اتحادیه‌ای باشد و از میزان مداخله‌جویی‌های اتحادیه اروپا در خارج از این قاره موقتاً کاسته خواهد شد.

منبع: مشرق

کلیدواژه: کرونا ماهواره نور اخبار بورس روابط بین الملل ویروس کرونا پسا کرونا روابط بین الملل اتحادیه اروپا ایالات متحده هم گرایی منطقه ای سوی دیگر دولت ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۹۷۰۳۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آیا اعراب در مقابل ایران، هوای اسرائیل را دارند؟

استیون کوک، ستون نویس و نویسنده کتاب "پایان جاه طلبی: گذشته، حال و آینده آمریکا در خاورمیانه" در فارن پالیسی نوشت: آیا رهبران کشور‌های عربی هوای اسرائیل را دارند؟ اگر کسی نگاهی به تحلیل‌های منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی در خصوص تلاش‌های ترکیبی دولت‌های اسرائیل، آمریکا، بریتانیا، فرانسه، اردن و احتمالا سایر دولت‌های عربی برای ناکام گذاشتن حملات موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل بیاندازد، چنین برداشتی خواهد کرد. گروهی از تحلیلگران، اسرائیلی‌ها و فعالان طرفدار اسرائیل دوست دارند چنین تحلیلی را باور کنند.

به گزارش انتخاب، اما افسوس که این ادعا تا حد زیادی اغراق آمیز است. آخر هفته گذشته در بردارنده تحولات بسیاری بود، اما تقویت همکاری‌های عربی اسرائیلی جز تحولات سپیده دم"خاورمیانه جدید" نبود.

تهاجم نظامی ویرانبار اسرائیل به نواز غزه در طی ۶ ماه گذشته فشار زیادی بر روابط این کشور با دولت‌های عربی به ویژه اردن و مصر وارد آورده است. از بین دولت‌های عربی‌ای که دارای روابط دیپلماتیک با اسرائیل هستند، سفرای مراکش، مصر و امارات همچنان در تل آویو حضور دارند، اما پس از کشته شدن ۷ عضو سازمان غیرانتفاعی آشپزخانه مرکزی جهان، ابوظبی هماهنگی خود در زمینه کمک‌های بشردوستانه را با اسرائیل به حالت تعلیق درآورده است. با این حال همچنان پس از همه این خشونت‌ها و تنش‌های دیپلماتیک، خبرنگاران و تحلیلگران این سوال را مطرح می‌کنند که آیا توافقات ابراهیم، که با وساطت دولت ترامپ به عادی سازی روابط بین اسرائیل و چند کشور عرب حاشیه خلیج فارس منجر شد اکنون مرده است یا نه.

یک دلیل وجود دارد که چرا هماهنگی‌های امنیتی منطقه‌ای در آخر هفته گذشته با رهبری فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) حائز اهمیت بسیاری بوده است. جنبه دیگر اهمیت موضوع مربوط به خود آمریکاست. پس از بیش از یک دهه تلاش برای تمرکز زدایی و چرخش توجه سیاست خارجی ایالات متحده از خاورمیانه به سایر مناطق، دولت بایدن اثبات کرد که واشنگتن می‌تواند صرف نظر از رویکرد سردرگم خود در قبال جنگ غزه، یک منبع تامین کننده امنیت در منطقه باشد.

اما نباید در نتیجه گیری‌ها از این اتفاق بیش از حد اغراق کرد. همزمان با اشتراک مساعی دوستان اسرائیل و در حالی که تل آویو به صورت علنی از ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، اردن و قدرت‌های منطقه بابت کمک هایشان قدردانی می‌کرد، مقام‌های کشور‌های عربی و تحلیلگران به سختی در تلاش بودند تعبیر‌ها درباره تولد خاورمیانه جدید را تعدیل کنند. ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن تصریح کرد که ساقط کردن پهپاد‌های ایرانی دفاع از حریم هوایی کشورش بوده و اگر پهپاد‌هایی از سمت مقابل نیز شلیک می‌شد اردن همان کار را انجام می‌داد.

یک مقام سابق عربی در این باره به من گفت: «باید دید دولت‌ها چه برداشتی از مشروعیت اقدام نظامی اخیر (در دفع حمله ایران) دارند. در دریای سرخ ظاهرا کسی نمی‌خواست بخشی از ائتلاف دریایی‌ای باشد که به منزله دفاع از اسرائیل تلقی می‌شد. هفته گذشته، کشور‌ها پرتابه‌های شلیک شده را به این دلیل ساقط کردند که می‌شد آن را در قالب دفاع از حاکمیت بر آسمانشان تعبیر کرد و نه تمایل به یک جنگ منطقه ای.»

استدلال‌های مهمی این وسط وجود دارد. با توجه به جنایت‌های رخ داده در غزه و خشم بسیاری از شهروندان خاورمیانه از به خاک و خون کشیدن غیر نظامیان توسط ارتش اسرائیل، هیچ رهبر عربی‌ای تمایل ندارد که به صورت علنی در کنار اسرائیل قرار بگیرد، چه رسد به تلاش برای حفظ امنیت آن. با این حال، دفاع از حریم هوایی و جلوگیری از تشدید نزاع منطقه‌ای کنونی نتیجه یکسانی به دنبال دارد: کمک به اسرائیل.

صرف نظر از هیاهو‌های روز‌های اخیر، عملیات نظامی هماهنگی که از اسرائیل در برابر تلفات انسانی و مادی احتمالی محافظت کرد، نشان دهنده پایداری توافقات صلح اردن - اسرائیل و مصر - اسرائیل و همچنین توافقات عادی سازی سال ۲۰۲۰ است. تردیدی نیست که روابط میان دولت‌های اسرائیل و اردن در سال‌های اخیر و با توجه به تمرکز نتانیاهو بر توسعه روابط با کشور‌های حوزه خلیج فارس و اقدامات تحریک آمیز در بیت المقدس و کرانه باختری تحت فشار بوده است. این وضعیت مشکلاتی سیاسی برای ملک عبدالله ایجاد کرده بود و توازن ظریف برقرار شده میان خواسته‌های جمعیت فلسطینی ساکن اردن، جنبش اسلامی فعال این کشور و رهبران قبایل کرانه شرقی از یک سو و ضرورت راهبردی حفظ روابط عمیقا نامحبوب با اسرائیل از سوی دیگر را تهدید می‌کرد.

عزم ملک عبدالله برای حفظ روابط با اسرائیل، با توجه به اهمیت روابط اردن و آمریکا در بردارنده یک دیالوگ امنیتی بود که با وجود تضعیف روابط با اسرائیل در سایر جنبه ها، همچنان برای رهبران اردن از اهمیت برخوردار بود. این همکاری امنیتی زمانی که اسرائیل در سپتامبر ۲۰۲۱ در حوزه تحت مسئولیت سنتکام قرار گرفت تقویت شد. مصری‌ها به نوبه خود ظاهرا نقش قابل تشخیصی در تحولات آخر هفته گذشته ایفا نکردند، اما آن‌ها هم اطمینان یافته اند که به رغم بحران‌های متعددی که روابط دو کشور را از سال ۱۹۷۹ تاکنون تحت تاثیر قرار داده، دیالوگ‌های امنیتی شان با اسرائیل همچنان به قوت خود باقی و برای طرفین سودمند بماند.

منتقدان بدون تردید استدلال خواهند کرد که این روابط امنیتی شده جای تحسین و مباهات چندانی ندارد. روابط میان دولت‌های عربی که مشروعیتشان از جمله به دلیل روابط با اسرائیل زیر سوال است، و یک دولت اسرائیلی که فلسطینیان را قتل عام و سرکوب می‌کند، جز برای رهبران اقتدارگرا و با هدف جلب حمایتی که آن‌ها از واشنگتن دریافت می‌کنند برقرار نیست. اما این موضوع نافی این واقعیت نیست که دیالوگ‌های امنیتی‌ای که سال‌ها بین این کشور‌ها برقرار بوده، در روز ۱۳ آوریل به ثمر نشسته است.

استدلال مبنایی در مورد ضرورت وجود توافقات ابراهیم که بر اساس آن همکاری‌های امنیتی پس از سال‌ها هماهنگی غیررسمی و پنهانی به سرعت توسعه یافت، همچنان پابرجاست. هیچ رهبر عربی در حاشیه خلیج فارس نیست که به نتانیاهو اطمینان داشته باشد و مخالف اقداماتی که ارتش اسرائیل در غزه انجام می‌دهد نباشد، اما اماراتی ها، بحرینی‌ها و سعودی‌ها (که شرکای ساکت توافقات ابراهیم هستند) مطمئنا بیشتر از اسرائیل از ایران ترس دارند. این تاکیدی بر استدلال حامیان توافقات ابراهیم است و اینکه چرا حامیان مردم فلسطین از این توافقات عصبانی هستند: رهبران عربی که روابط خود با اسرائیل را عادی سازی کرده اند، بیش از آنکه به موضوع تشکیل دولت فلسطینی اهمیت بدهند، بر دفع چالش ایران متمرکز هستند. به رغم عدم حضور برخی از سفرای کشور‌های عربی در تل آویو در طول ۶ ماه گذشته، هیچ یک از دولت‌های عربی که دارای روابط با اسرائیل هستند، اقدام به قطع روابط خود نکرده اند. برای مثال دولت عربستان علنا تصریح می‌کند که همچنام متعهد به عادی سازی روابط است، اما مسئولین سعودی خاطر نشان می‌کنند این عادی سازی را منوط به تشکیل دولت فلسطینی خواهند کرد. با این حال پس از همه این خشونت و قتل غیرنظامیان بی گناه در غزه، صرف این واقعیت که عربستان همچنان مایل به پیشبرد روابط خود با اسرائیل است ناگفته‌های زیادی درباره جایگاه موضوع فلسطین در میان اولویت‌های رهبران کشور‌های عربی دارد.

در نهایت پس از آنکه بیش از دو دهه سرمایه گذاری آمریکا برای ایجاد تغییر در خاورمیانه نتیجه چندانی به دنبال نداشت، تلاش هماهنگ هفته گذشته برای جلوگیری از یک جنگ گسترده منطقه‌ای نتیجه رهبری واشنگتن بود. این اقدام نشان داد که زمانی که سیاستگذاران آمریکایی بر جلوگیری از تهدیداتی که ثبات و امنیت منطقه را به خطر می‌اندازد تمرکز کنند، واشنگتن می‌تواند موفق عمل نماید. مطمئنا منتقدان استدلال خواهند کرد که ایالات متحده در توانمندسازی ارتش اسرائیل برای نابود کردن غزه نقش کاملا مخربی را ایفا نموده است. این انتقادی کاملا بجاست. آیا این ناظران یک جنگ تمام عیار منطقه‌ای را ترجیح می‌دهند؟ برخی ممکن است با توجه به نگاهشان نسبت به اسرائیل موافق چنین جنگی باشند، اما سیاست آمریکا بر خلاف چنین سناریویی است.

آخر هفته گذشته بسیاری از تحلیلگران در شبکه‌های اجتماعی و سایر رسانه‌ها با هیجان از این مسئله سخن گفتند که چگونه خاورمیانه جدیدی متولد شده که در آن کشور‌های منطقه تلاشی هماهنگ را برای دفع حملات ایران علیه اسرائیل شکل داده اند، اما آنچه هیجان انگیزتر است اینکه جنگ حاضر تغییر چندانی در مناسبات منطقه‌ای صورت نداده است. دولت‌های منطقه همچنان مرعوب ایران هستند، هیچ تعهد ویژه‌ای به برقراری عدالت در حق فلسطینیان ندارند، خواهان روابط خود با اسرائیل و مایل به ایفای نقش رهبری از جانب واشنگتن هستند.

دیگر خبرها

  • طوفان سهمگین در اوکلاهما ۳ کشته بر جای گذاشت
  • ثبت عملکرد دستگاهها برای برگزاری کنگره شهدا در سامانه دولت
  • استان فارس در تبیین دستاوردهای دولت رتبه اول کشور را دارد
  • تصمیم عرب‌ها درمورد تهران و تل آویو چیست؟
  • غفلت ایران از سریلانکا بازار نفت آن را از ایران گرفت و به عربستان سپرد / لزوم توجه ایران به خلیج فارس در جاده نوین ابریشم
  • مقابله با آمریکا؛ هدف مشترک تهران - مسکو
  • جنبش «همبستگی با غزه» گوش مدعیان دموکراسی را کر کرده است
  • سرنگونی دومین پهپاد ۳۲ میلیون دلاری آمریکا در سواحل یمن
  • آیا اعراب در مقابل ایران، هوای اسرائیل را دارند؟
  • عفو بین‌الملل: دانشگاه‌های آمریکا باید از سرکوب اعتراضات دانشجویان حامی فلسطین دست بردارند