Web Analytics Made Easy - Statcounter

همشهری‌آنلاین - مسعود میر: نشانه‌ها سخن می‌گویند، هنوز چراغ کاسبی در لاله‌زار روشن نشده و کوچه «اتحادیه» خمیازه صبحگاهی‌اش را می‌کشد که تصمیم بر آن می‌شود از در دیگری به تنها بازمانده لاله‌زار طهران در تهران آخرین سال قرن چهاردهم خورشیدی، سلام کنیم.

از ساختمان در حال جان گرفتن بلدیه در میدان توپخانه به خیابان فردوسی می‌رسیم و در غوغای جمعیت و ماشین‌ها پناه می‌بریم به هنر.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

قدم‌رو در کوچه «هنر» ما را می‌رساند به انتهای یک تجسم رؤیایی از پایتخت دیروز. کارگرها ، ناظرها و مهندس‌ها هنوز قند انگیزه اول وقت برای آغاز کار در بهشت گمشده را با چای تازه‌دم، نم نزده‌اند که ما می‌رسیم به نشانی در کارگاهی. خرمالوهای روی شاخه رنگ داده‌اند و قصه صبحگاهی ما در عمارت اتحادیه آغاز می‌شود. نارنجی سرشاخه‌ها بر سینه آبی آسمان سنجاق شده‌اند تا تردید به یقین بدل شود که نشانه‌ها سخن می‌گویند...

اینجا چراغی روشن است

چراغ خاطرات را باید روشن نگه داشت و نور تاباند به احوال خوب، حالا چه باک که باید از دالان رشته‌های تلنبار شده کابل ، سیم ، تنگستن و هالوژن گذر کرد و لامپ پاساژها و انبارهایی را خاموش کرد که روزگاری عرصه رخ‌نمایی معماری و هنر در این شهر پر از راز بوده‌اند. از لاله‌زار بیشتر حسرت مانده تا سینما و سالن تئاتر و ساختمان‌ دلربا و گذشته مرغوب اما با همه این اوصاف می‌توان زیبایی‌های لاله‌زار را بهانه کرد و با خود خواند که اینجا چراغی روشن است، بعد سر را بالا گرفت و حیرت کرد از این همه زیبایی انباشته شده در یک قطعه نایاب و جذاب از پازل درهم و آشفته لاله‌زار.

صدای کالسکه می‌آید. ما انگار در تونل‌زمان چشم‌هایمان را می‌بندیم و لابد باید در واقعیت محض امروز آنها را باز کنیم. اسب‌ها نفس تازه می‌کنند، میرآخور همه‌چیز را کنترل می‌کند و صدراعظم که همین حالا از دربخانه رسیده پله‌های عمارت را بالا می‌رود. انگار هرچه عناوین علی‌اصغرخان اتابک در دوران صدارت برجسته‌تر می‌شده زیبایی معماری، نقش و نگار گچبری‌ها، جلای رنگین پنجره‌ها و استقامت آجرهای خانه هم خاص‌تر می‌شده ‌است. با خودمان این عناوین را مرور می‌کنیم تا صاحبخانه را بیشتر بشناسیم: صاحب‌جمع، امین‌السلطان و اتابک اعظم.

در خانه صدراعظم قاجار چشم باز می‌کنیم و تهران تازه خنک شده مهرماه را دوباره حس می‌کنیم. از قاجاریه و صدراعظم پرنفوذش حالا همین خانه‌ای باقی مانده که هزار داستان از لعاب زندگی را به روی کاشی‌ها و گچبری‌هایش دارد. کارگرها ناشتایی خورده‌اند و دیگر وقت کار روزانه رسیده ‌است. ما هم مثل آنها به موبایل‌هایمان نگاه می‌کنیم تا در این مکان تاریخی، زمان را گم نکنیم و می‌رویم سروقت بازدید از اتحادیه‌ای شامل عمارت‌های مختلف...

اتحادیه؛ چشم روشنی لاله‌زار

درس تاریخ نمی‌دهیم و از شهرسازی و معماری هم چیزی نمی‌نویسیم. ما خودمان را مهمان کرده‌ایم به خانه‌ای که از همین چند روز آینده، تهرانی‌ها می‌توانند مهمانش باشند. ما زود رسیده‌ایم تا خیالمان از جمیع جهات جمع ‌باشد. اصلا اینگونه است که پا می‌گذاریم به عمارت اصلی که در قرق مجسمه بزرگان فرهنگ‌وهنر است. با همین پیش‌فرض به عمارت «مسعود» سرک می‌کشیم که بنا شده نمایشگاه تهران باشد با انبوهی عکس و نقشه از روزهای دیروز. یک لحظه هم قدم می‌گذاریم به زیرزمین عمارت که پوسترهای گرافیکی تهران در آن، هنر مصور شهر است روی دیوار. عمارت «عبدالحسین» قرار است کافه باشد با دیوارکوب‌هایی از اسناد پایتخت و عمارت «اسماعیل» که انگار سکوی پریدن به دل لاله‌زار است و سیر تا پیاز این خیابان از پیدایش تا سوسوزدن و خاموشی رونق فرهنگ در آن را در خود نهان کرده‌ است.

وای از اسماعیل که باید برای گنجینه نهفته لاله‌زارش با خود زمزمه کرد: «که آفتاب روزی بهتر از آن روزی که تو مُردی خواهد تابید.» با خودمان می‌گوییم چه سعادتی که دوباره زیبایی‌ها در دل اسماعیل و اسماعیل در دل خانه اتحادیه و خانه اتحادیه در دل لاله‌زار و لاله‌زار در چشم تهران دوباره خواهد درخشید. حالا خانه اتحادیه و خاطره عمارت‌هایی که به نام فرزندان آن خاندان بوده از گنجه مایملک وراث به آغوش شهر بازگشته ‌است و این خوش‌خبری است در روزهای بی‌خبری...

شکوه لاله‌زار

نشانه‌ها سخن می‌گویند و خانه اتحادیه را با فریادهای دائی‌جان و نسترن‌های دست‌خورده‌اش، با عاشقی تابستانی پسرک جوان، با هنر کارگردانی ناخدای سینما و سریالی که از روی یکی از پرخوانش‌ترین رمان‌های این دیار ساخته‌ شد، به یاد می‌آورد. باد پاییزی می‌وزد و خاطره بازیگران و همه آنهایی را که سبب شدند روایت «دائی‌جان‌ناپلئون» و خانواده‌اش در حافظه جمعی جماعت ایرانی ثبت شود در یک لحظه مقابل چشم‌هایمان دق‌الباب می‌کند.

یکی می‌گفت عالیجناب تقوایی؛ ناخدا ناصر کشتی سینمای ایران فراموش کرده‌ است بسیاری از روزها و روزگارها را اما حالا در این خانه، در «خانه‌تهران» می‌توانیم بخت‌یار باشیم که بدانیم تهران آلزایمر ندارد و گذشته‌اش را فراموش نکرده ‌است. حالا قرار است بعد از خانه امین‌السلطان، اتحادیه یا همان خانه دائی‌جان‌ناپلئون خودمان که بدل شده به «خانه تهران»، لاله‌زار دوباره هویت گمشده خود را اندک‌اندک بازیابد. باید چراغ‌ها را به افتخار راسته فرهنگ‌وهنر شهر روشن کرد تا مجددا زیبایی تئاتر نصر و سینما رکس و ده‌ها محفل فرهنگی دیگر در لاله‌زار روشن‌شود. این تازه اول راه است برای دگردیسی محبوب خیابان مسحور کننده روزهای دور و ما حالا مطمئن‌تر هستیم که نشانه‌ها سخن می‌گویند، بفرمایید خرمالوها را دوباره ببینید...
 

کد خبر 554103 برچسب‌ها سینما - کارگردان تهران قدیم فرهنگ - میراث فرهنگی تهران سینمای ایران

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: سینما کارگردان تهران قدیم فرهنگ میراث فرهنگی تهران سینمای ایران خانه اتحادیه لاله زار

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۵۰۲۵۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

موافق اجرای نمایش در سالن‌های خصوصی نیستم/ اقتصاد تئاتر رضایت‌بخش نیست

داود زارع گاریزی، که این روز‌ها تهیه‌کنندگی نمایش «طلوع خونین» کاری از مسعود طیبی را برعهده دارد در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا گفت: طیبی را از حدود ۵ سال پیش و به واسطه حضور در کلاس‌های بازیگری و بیان و بدن او می‌شناسم و از نزدیک با نمایش‌ها و اجرا‌های وی آشنا شدم. او متنی با عنوان «انتقام سیاوش» داشت که من دوست داشتم آن را روی صحنه ببریم. این متن مدرنیزه شده سیاوش شاهنامه بود و از ویژگی‌های جالبی برخوردار بود که با ایرادات مرکز هنر‌های نمایشی عنوان اثر به «طلوع خونین» تغییر کرد.

وی درباره میزان موفقیت این اثر در اجرا تشریح کرد: گروه اجرایی نمایش «طلوع خونین» با اعتقاد بر اینکه باید چراغ تئاتر روشن نگه داشته شود برای اجرای این اثر زحمات زیادی کشیدند و بازیگران چیزی حدود ۱۰ماه به تمرین اثر پرداختند ولی با توجه به شرایط جامعه، تئاتر ما آنچنان که باید حمایت نشد. من از شرایط جامعه ناراضی هستم و با اینکه تولید، تبلیغات و اجرای یک اثر نمایشی هزینه‌های بسیار گزافی دارد، اما هیچ ارگانی از تولید تئاتر حمایت نمی‌کند و جامعه هنری هم پشتیبان و حامی یکدیگر نیستند. این شرایط به گونه‌ای است که حتی وقتی از بازیگرانی که به واسطه تئاتر به جایگاه و نامی رسیده‌اند، دعوت می‌کنیم برای دیدن اثر به سالن‌های نمایشی نمی‌آیند.

این تهیه کننده تئاتر ادامه داد: علی‌رغم اینکه عاشق تئاتر هستم و دوست دارم به عنوان تهیه‌کننده از نمایش و فعالیت جوانان حمایت کنم، اما دلم پر از درد است و نمی‌دانم نمایش بعدی را تولید کنم یا نه؟ تا کی می‌توان ادامه داد و در بحث فروش متحمل ضرر و زیان شد؟

وی درباره کمک ارگان‌های دولتی بیان کرد: هر ارگان دولتی یک واحد فرهنگی دارد و طبیعتا برای خانواده‌های کارمندان و نیرو‌های خود یک بسته فرهنگی دارند و می‌توانند از تخفیف‌های نمایش‌ها بهره‌مند شوند و از طریق آوردن خانواده‌های هنردوست به سالن‌ها از تئاتر حمایت کنند.

زارع گاریزی درباره اجرای نمایش «طلوع خونین» در تماشاخانه ایرانشهر اظهار کرد: ۲۰درصد از فروش یک اثر نمایشی مختص سالن است، که نسبت به سالن‌های خصوصی که ۴۰ تا ۵۰درصد از فروش نمایش را طلب می‌کنند، بسیار شرایط مساعدتری دارند. همچنین نوع سالن و امکانات فضای نمایش و موقعیت جغرافیایی و دسترسی آن برای مخاطب اهمیت زیادی دارد. من موافق اجرای نمایش در سالن‌های خصوصی نیستم، چون هزینه‌های گزافی از گروه‌های نمایشی گرفته می‌شود. اما تماشاخانه ایرانشهر یکی از سالن‌های خوب دولتی با امکانات و دیسیپلین خوبی است و من از اجرای نمایش در این سالن راضی هستم. دراین تماشاخانه از نمایش «طلوع خونین» هم به لحاظ تبلیغاتی و هم از نظر احترام به گروه اجرایی و مخاطب حمایت خوبی شد و امکان بسیار خوبی برای گروه نمایش مهیا شد.

وی ادامه داد: مرحوم آتیلا پسیانی قبل از فوت خود اشاره کرد که از تئاتر باید حمایت شود و هنرمندان نباید از تئاتر فاصله بگیرند، اما متاسفانه برخی هنرمندان وقتی وارد عرصه تئاتر می‌شوند، دستمزد‌های نجومی می‌گیرند و چون اقتصاد تئاتر رضایت‌بخش نیست هزینه مضاعفی برای تهیه کننده اثر و کم شدن رغبت برای تولید از حمایت تئاتر می‌شود.

این تهیه کننده تئاتر «طلوع خونین» گفت: در این اجرا علیرضا جلالی‌تبار، هیچ بحثی نسبت به میزان دستمزد با ما نکرد. او تئاتر را دوست دارد و فردی بسیار حرفه‌ای و باشخصیت است و فقط به تئاتر و اجرا فکر می‌کند و من از نحوه برخوردش نکات زیادی را آموخته‌ام.

وی در پایان اظهار کرد: ما می‌توانستیم در کار فروش بهتری داشته باشیم، ولی تبلیغات هزینه گزافی دارد و گروه «طلوع خونین» بیش از ۱۵۰میلیون صرف طراحی و ساخت اقلام تبلیغاتی کرده در حالی که فروش نمایش تا الان ۱۶۰میلیون تومان به رسیده است. جدای از این هزینه دستمزد بازیگران و عوامل و طراحی‌ها و ... چیزی حدود ۶۵۰میلیون هزینه داشت. با اینکه از گروه نمایشی‌ام بسیار راضی هستم و افراد کارشان را به نحو احسن انجام داده‌اند، اما این میزان فروش در مقابل این حجم تلاش برای من دلشکستگی ایجاد کرد. از تئاتر ما حمایت نشد تا گروه نمایشی دیده شوند.

نمایش طلوع خونین تا اواخر هفته آینده، هر شب ساعت ۲۱:۰۰ در سالن استاد ناظرزاده کرمانی روی صحنه است.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • قدیمی ترین بنای کاخ گلستان اینجاست
  • قیمت سکه امروز ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • قیمت طلا امروز ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • موافق اجرای نمایش در سالن‌های خصوصی نیستم/ اقتصاد تئاتر رضایت‌بخش نیست
  • طلوع فارس بر قله توانمندی‌های ایران
  • (تصاویر) خیابانی که قرار بود شانزلیزه ایران شود
  • قیمت سکه امروز ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • قیمت طلا امروز ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • فرمولی ساده برای اینکه هرگز به آلزایمر مبتلا نشوید
  • شرایط کشاورزان دیم کار مطلوب است