تجربه شوک آدرنالین در یک سریال ایرانی/ نمره قبولی آنها در خلق وحشت
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۳۰۹۶۲۴
استفاده از موی انسانی در قلمموی نقاشی «بت چین»، به عنوان درگاهی که پای روح شریر را به منزل گلناز و پسرش باز می کند، یکی از همین خلاقیتها برای گریز از کپیسازی صرف است. - اخبار فرهنگی -
خبرگزاری تسنیم- سهیل صفاری: ژانر «وحشت» (horror) یک ژانر اصلی در سینمای تجاری امروز دنیاست که در کنار ژانرهای چون ابر-قهرمانی و علمی-تخیلی، یکی از منابع اصلی پولسازی در صنعت سینما به حساب می آید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
متاسفانه در سینمای ایران، این ژانر محبوب و پرفروش در دنیا (که طرفداران سرسخت و پرو پاقرص خود را دارد)، بسیار مهجور و مغفول است و نمونههای ایرانی این ژانر، از انگشتان یک دست فراتر نمیرود. این در حالی است که یکی از منابع غنی برای ساخت فیلمهای این ژانر، باورهای آیینی و فولکلوریک و اسطورههای کهن اقوام مختلف است و کشور ما، با تکثر قومی، آیینی و زبانی، غنای اسطورهای و ادبیات فولکلور، میتواند یکی از قطبهای تولید فیلم در این ژانر باشد. کشورهای شرق آسیا با استفاده از همین منابع غنی فولکلور خود، فاز سینمای وحشت را در دنیا، در دهه 1990 تغییر دادند و خود در این ژانر صاحب سبک شدند (به ویژه ژاپنیها). فیلم «حلقه»(1998)، نقطه عطفی در ژانر وحشت در سینمای دنیا شد و برخی فیلمهای شاخص ژاپنی و کرهای که در این سالها در ژانر وحشت ساخته شدند، نه تنها هالیوود را زیر سایه خود بردند، که سینمای آمریکا را وادار به تقلید و بازسازی مصادیق موفق سینمای وحشت شرق آسیا نمودند.
جالب این جاست که وقتی در جامعهی سکولاری مثل آمریکا، چند دهه است که هالیوود از سوژهی موجودات شریر فراطبیعی، جنگیری و نیروهای اهریمنی، فیلمهای بعضا پرخرج و البته پرمخاطب می سازند، سینمای ایران، در کشوری عمیقا دینی، حتی از باب «آگاهیبخشی» درباره خطرات و عاقبت و عقوبت وحشتناک ورود به ساحات علوم غریبه و کلانتر از آن، مسایل ماورایی، کارنامه بسیار لاغر و خلوتی دارد.
سریال «آنها»، با نویسندگی سروش روحبخش و کارگردانی میلاد جرموز، که چند هفتهای است که مهمان شبکه پررونق و داغ نمایش خانگی شده، تازهترین تلاش سینماگران ایرانی برای طبع آزمایی در یکی از محبوبترین و پرمخاطبترین ژانرهای سینمایی است. احتمالا سریال «آنها» در نامگذاری ملهم از فیلم معروف ژانر وحشت «دیگران»(2001) از آلحاندرو آمنابار است و البته الهام و وامگیری از آثار معروف و جریانساز هر ژانر، روندی معمول و رایج در سینمای دنیاست. اصل کار، آداپتهسازی و بازپرداخت درست و جذاب و حاوی «ارزش افزوده» از این عناصر آشناست.
حسن سریال «آنها» در این است که ساختار اپیزودیک دارد و هر قسمت، داستانی مجزا را روایت می کند. این البته کار را برای نویسنده و کارگردان سختتر می کند و لاجرم باید خلاقیت و ابداع دراماتیک افزونتری نسبت به دیگر مجموعههای نمایش خانگی به خرج دهند که آب بستن و کش دادن و حتی بینتیجه رها کردن قسمتهای پایانی، تبدیل به یک رویه کلی در این مجموعهها شده است.
قسمت نخست «آنها» با عنوان «بُت چین»، البته به عنوان شروع، برخی عناصر، انتخابها و چینشهای درست و کارشده دارد که از تلاش تیم نویسنده/کارگردان برای اصالتبخشی به اثر حکایت دارد.
قسمت نخست آشکارا ملهم و تاثیرگرفته از سینمای وحشت شرق آسیا است. کشورهای شرق آسیا سالهاست که در ساخت فیلمهای ژانر وحشت صاحب سبک شدهاند و امضای خاص خود را دارند و نمونههای موفق این سینما، که مصداق موفق بومیسازی قواعد ژانر است، دستمایه ساخت آثار متعددی در هالیوود شدند که معروفترین آنها مجموعه فیلمهای «حلقه» و «کینه» است.
سروش روحبخش و میلاد جرموز، البته در حد بضاعت خود تلاش کردند که به این تاثیرپذیری از مجموعه فیلمهای ژاپنی «حلقه»، ارزش افزودهی هنری الحاق کنند و تا حدی مهر تالیفی خود را بر آن حک نمایند. برای مثال، استفاده از سرمشق «آن مرد آمد»، که عنصری آشنای چند نسل از کودکان ایرانی در سال نخست مدرسه است، و بازی جایگزینی با کلمات زن/مرد، یک ابتکار خلاقانه و باورپذیر است، گرچه اصل این تکرار رعبآور یک جمله، برگرفته از فیلم به یادماندنی و کالت «درخشش» اثر استنلی کوبریک و تکرار دیوانهوار یک جمله توسط «جک تورنس»(جک نیکلسون) است، اما در بافت سریال، خوش نشسته و در ذوق نمی زند.
معماری خانهی گلناز(نورا هاشمی) و اِلمانهای به کار رفته که همگی از فرهنگ آسیای شرقی می آیند و حتی حضور شوهر او در یک رویداد هنری شرق آسیایی و حضور تابلوی «بت چین»(به عنوان دال مرکزی این اپیزود)، از علاقه این زوج به فرهنگ شرق دور حکایت دارد و در نتیجه تلاشی قابلقبول از سوی مولفان اثر برای بومیسازی سینمای وحشت به سبک آسیای شرقی است. البته این که گلناز مثلا نه با چنگال که با «چاپاستیک»(چوبهای غذاخوری در فرهنگ نژاد زرد) غذا می خورد، کمی اغراق و ادای دین گُلدرشت نویسنده و کارگردان به سینمای شرق آسیا است. نحوهی ایستادن عرشیا به شدت یادآور آنتاگونیست فیلم معروف «حلقه» یعنی «ساداکو» در نسخه ژاپنی و «سامارا» در نسخه آمریکایی است. حتی تغییر در اجزای عکسها توسط نیروی «شریر»(زن اثیری چینی) یا قرار گرفتن تکهای از یک نمایش چینی روی ویدیوی انیمیشن «بتمن»، باز مستقیم از فیلم «حلقه» می آید. این مصادیق، به نوعی زیادهروی در به کارگیری عناصر آشنای سینمای وحشت به ویژه نسخههای ژاپنی و کرهای است و بعضا این قسمت را به کُلاژی از عناصر آشنای این سینما تبدیل می کند.
با این حال، خلاقیت نویسنده اثر، در بزنگاهها به داد قسمت نخست «آنها» می رسد و از تبدیل آن به یک کلاژ صرف جلوگیری می کند. استفاده از موی انسانی در قلمموی نقاشی «بت چین»، به عنوان درگاهی که پای روح شریر را به منزل گلناز و پسرش باز می کند، یکی از همین خلاقیتهاست. یا بازی هوشمندانه با موی بلند عرشیا که بعضا مرز بین هویت او و هویت شبح مینیتور چینی را مخدوش می کند، باز یک حربهی موفق است، گرچه به شدت یادآور دیگر فیلم معروف ژاپنی، یعنی «کینه» است.
با این حال، اپیزود نخست سریال «آنها» یک ضعف بزرگ دارد که آن را در مرز گرفتن نمره قبولی متوقف نگه می دارد. نامشخص ماندن «دلیل» هجوم این روح شریر به گلناز و پسرش تا انتها روشن نمی شود و این یک ضعف بزرگ و ویرانگر است. فیلمهای معروف ژانر وحشت، که خود دستمایه بسیاری از فیلمهای دیگر این ژانر شده یا می شوند، یک «منظومه» روایی هستند که هر چه در طول اثر گرهافکنی صورت می گیرد، در انتها گرهگشایی نیز صورت می گیرد و دلیل و انگیزه خصومت ارواح و اشباخ روشن می گردد.
مثلا در همان فیلم «حلقه»، که قسمت نخست «آنها» به شدت ملهم و متاثر از آن است، در پایان همان قسمت نخست، راز «حلقه»، این نفرین تکثیرشونده و دلیل کینهجویی و رفتار تهاجمی ساداکو و حتی ساز و کار عمل او، مشخص می شود. این در حالی است که در پایان «بت چین»، نه علت هجوم زن حاضر در تابلوی مینیاتور چینی به منزل گلناز و نه نحوهی عمل او روشن نمی گردد و اشاره مختصر به «اعدامی» بودن افرادی که موی آنها در قلممو استفاده می شود یا تلاش زن مینیاتوری برای تبدیل به گلناز و عرشیا به صورتکهای مینیاتوری، نمی تواند گرهگشایی صورت دهد. همین ضعف بزرگ، باعث می شود که علیرغم تلاش نویسنده و کارگردان، اپیزود اول، در نهایت خام و نرسیده باقی بماند و نمره قبولی را، با استانداردهای ژانر وحشت، دریافت نکند.
اما ضعفهای ساختار ی و محتوایی قسمت نخست، در قسمت دوم مجموعه، «نون و پنیر آوردیم»، به نحوی شگفتانگیز تعدیل می شود و در قسمت دوم با یک اثر سرپا و محکم در ژانر وحشت مواجه می شویم.
«فضاسازی»، به عنوان یکی از پایههای اصلی توفیق یک فیلم ترسناک، در قسمت دوم موفق از کار درآمده است. به علاوه، موسیقی آگاهانه و سنجیده، به القای حس و حال مورد نظر فیلمساز کمک شایانی کرده است. موسیقی که تم اصلی آن، چیزی در میانهی سازهای بادی و ناله و شیون است.
عناصر بومی به کار رفته در قسمت دوم، برخلاف قسمت اول که تا حد زیادی اتمسفر ناکجاآبادی و جهانوطنی دارد، باعث شده تا وحشت تنیده شده در تار و پود این اپیزود، به لحاظ فنی اصیلتر و پختهتر از کار درآید. شروع این قسمت، با حضور بهرنگ و خوهرش بهناز در حضور یک رمال برای «طلسم نویسی» است و همین، اثر را از ابتدا در ریل ایرانیزه شدن عناصر وحشت می اندازد. در ادامه، حضور سه زن که همکلاسی دوران دانشگاه بودهاند و فیلم عروسی «مهتاب»(مادر نوزاد) را می بینند، همراه با شوخیهای دخترانهی تیپیکال ایرانی(مثلا شوهر پیدا کردن برای یکی از رفقا از روی فیلم عروسی)، در خدمت حس همذاتپنداری و آشناییت مخاطب قرار می گیرد که در ادامه به شدت در تهنشین شدن عناصر بومی وحشت در مخاطب، کمککننده است.
بیحوصلگی و بیخیالی بهرنگ(که پدیدهای آشنا در مردان ایرانی است) در برابر حضور یک زن غربیه کوتاه قامت و دادن نذری در آن موقع شب، و البته نگرانی و دلشورهای که به جان مهتاب می افتد، به لحاظ دراماتیک کاملا درست و اثرگذار است، چرا که به لحاظ ذاتی، زنها نسبت به مسایل ماورایی حساستر و «گیرندهتر» هستند. حتی حضور یک خواهرشوهر نسبتا میانسال چاق و چله با دستبندها و انگشترهای آنچنانی، باز یک واقعیت رایج و آشنا در بسیاری از خانوادههای ایرانی است که همیشه شماره یک «رمّال» را در گوشی خود دارد و با نیت خیر، به قصد گرهگشایی از زندگی خویشان از مسیر «میانبر»، آنها را به وادیهای غیرقابل پیشبینی میبرد.
«فیلم عروسی»، یک عنصر مهم و حتی «حیثیتی» برای بسیاری از بانوان ایرانی، در اینجا دال مرکز ی داستان است و برخلاف مینیاتور چینی قسمت اول که عنصری «بیگانه» است، کاملا ایرانی و «آشنا» است. همین عنصر آشنا در ادامه داستان تبدیل به یک عنصر هراسآور می شود و نویسنده و کارگردان به خوبی از تکنیک «آشناییزدایی» از عناصر مانوس و صمیمی بهره می گیرند. مضافا این که هراس «از دست دادن فرزند»، به ویژه در دوران نوزادی و ناتوانی فرزند، یک فوبیای بسیار شایع در بین مادران است و طبعا این دسته از مخاطبان را عمیقتر به همذاتپنداری با داستان وامی دارد.
اوج تعلیق و هراس این اپیزود در جایی است که مهتاب، نوزادش را که علی الاصول باید در آغوش عمه بهناز می بود، در اتاق خواب می بیند و وقتی بهرنگ و بهناز به قنداقهی کودک در آغوش می نگرند، یکی از آن شوکهای «آدرنالینی» آشنای سینمای وحشت به مخاطب وارد می شود. این یعنی کارگردان پختگی و کاربلدی لازم را برای خلق لحظات ناب وحشت دارد. استفاده از روایت عامیانه مادربزرگ درباره پول و پوست پیاز، و نقش اساسی که این روایت در انتها ایفاء می کند، باز نمونه موفق «ایرانیزه» کردن درست یکی از عناصر آشنا در سینمای وحشت جهان، یعنی جان گرفتن اسطوره و افسانههای عامیانه است.
به هر روی، هم سروش روحبخش، و هم میلاد جرموز نشان دادهاند که بر عناصر و ابزار خلق اثر در یکی از محبوبترین و البته پولسازترین ژانرهای سینمایی در دنیا، یعنی «ژانر وحشت» تسلط قابل قبولی دارند و هر اندازه از ادای دین و الهام و بازسازی مستقیم عناصر آشنای سینمای وحشت فاصله بگیرند و به سمت آداپتهسازی و ایرانیزه شدن این مولفهها بروند، قطعا آثار مطلوبتر و موفقتری خلق خواهندکرد.
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: ۸ ۳۸ درصد ۳ ۴۵ درصد نویسنده و کارگردان سینمای وحشت قسمت دوم قسمت نخست ژانر وحشت شرق آسیا بت چین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۳۰۹۶۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
داستان تیتراژ سریال«دلیران تنگستان»/ وقتی موسیقی ایرانی محترم است
دریافت 46 MB
خبرگزاری مهر-گروه هنر-علیرضا سعیدی؛ کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش میکند با انتخاب عناصر، فرمها و چینشها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطب یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکتهسنج، اندیشمندانه و حسابشده پیش روی مخاطبان قرار میگیرد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف اجباری ساخته میشود که بیننده را از اساس از یک اثر تصویری دور میکند.
آنچه بهانهای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروری بر ماندگارترین و خاطرهسازترین موسیقیهای مربوط به برخی برنامهها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آنها برای ما در هر شرایطی میتواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطرهبازی پس از آغاز و انتشار در نوروز ۱۴۰۰ و استقبال مخاطبان از آن، ما را بر آن داشت در قالب یک خاطرهبازی هفتگی در روزهای جمعه هر هفته، روح و ذهنمان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سالهایی که حالمان بهتر از این روزهای پردردسر بود، برویم.
«خاطره بازی تیتراژهای ماندگار» عنوان سلسله گزارشی آرشیوی با همین رویکرد است که بهصورت هفتگی میتوانید در گروه هنر خبرگزاری مهر آن را دنبال کنید.
در صدوچهاردهمین شماره از این روایت رسانهای به سراغ موسیقی متن و تیتراژ سریال ماندگار «دلیران تنگستان» به آهنگسازی احمد پژمان و همراهی علی رهبری رفتیم که در آن روزگار توانست ارایه دهنده گونه ای از موسیقی متن و تیتراژی در سریال های تلویزیونی باشد که به واسطه توانمندی های احمد پژمان در حوزه آهنگسازی و همچنین همراهی هنرمند دارای اعتباری چون علی رهبری می تواند همچنان به عنوان یک کارگاه آموزشی در حوزه آهنگسازی مورد توجه هنرجویان و علاقه مندان این حوزه قرار گیرد. مسیری که با همراهی تعدادی از نوازندگان حرفه ای و بومی منطقه جنوب به نوعی ساختارشکنی کرده و توانست قدرت و خلاقیت یک آهنگساز مستقل و درجه یک چون احمد پژمان را به مخاطبان معرفی کند.
سریال تلویزیونی «دلیران تنگستان» مجموعه ای تلویزیونی به نویسندگی و کارگردانی همایون شهنواز است که طی سال های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۲ ساخته و اولین بار در سال ۱۳۵۳ پیش روی مخاطبان قرار گرفت و بعدها پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و در همان سال های اولیه انقلاب مجددا به نمایش درآمد. مسیری که بعد از پخش سری اول آن نزدیک به بیست مرتبه در سال های مختلف از شبکه های تلویزیون پخش و موجب شد تا این سریال از حیث مرتبه تکرار پخش آن نیز جزو رکورداران محسوب شود.
محور داستانی سریال هم متمرکز بر معرفی رییس علی دلواری یکی مفاخر ملی ایران در دفاع از خاک میهن است؛ آن زمان که انگلیس به بهانه محاصره هرات، به جنوب ایران حمله کرد. در این مسیر شخصی به نام احمد تنگستانی از فعالان جنبش جنوب ایران در مقابل انگلیس به همراه ۳۰۰ نیروی دلاور، در قلعه ای ویران به دفاع از ایران می پردازند. البته در این مبارزه ۲ انگلیسی به دست مردم قطعه قطعه می شوند و دولت انگلیس به خونخواهی از آن ها از آب و خشکی به جنوب کشورمان حمله می کند. در این اثنا رییس علی دلواری مردم دلوار و تنگستان را مسلح و همراه با آن ها به دفاع از خاک میهن در مقابل تجاوز بیگانگان می پردازد.
مجموعه تلویزیونی «دلیران تنگستان» برداشتی آزاد از کتاب «دلیران تنگستانی» به نویسندگی محمدحسین رکن زاده آدمیت است که همایون شهنواز علاوه بر استفاده این منبع، از آثار پژوهشی و تاریخی دیگری برای نگارش فیلمنامه بهره مند شده بود. شرایطی که موجب شد این سریال ۲ بخش تاریخی دوره مبارزات احمد تنگستانی و مبارزه رییس علی دلواری را برای مخاطبان به تصویر بکشد. مسیری که به دلیل عدم استفاده از لهجه بومی برای گویش بازیگران و استفاده از دوبله در آن دوران موجب انتفاداتی هم شد اما یکی از منابعی است که توانست بخشی از یک دوره تاریخی ایران را به تصویر بکشد.
سریال «دلیران تنگستان» در چهارده قسمت طی ۲ سال ساخته شد و یک گروه ۵۰۰ نفری در بوشهر، تنگستان، اهرم، چغادک، تنگک، بندرسیراف، ده سولقان، شیراز و تهران پروژه را به سرانجام رساندند. پروژه ای که پخش آن در آن دوران به دلیل فقدان سیستم پخش رنگی به صورت سیاه و سفید پیش روی مخاطبان قرار گرفت.
محمود جوهری در نقش رییس علی دلواری، شهروز رامتین در خالو حسین دشتی، غلامحسین لطفی در نقش حاج یوسف، کاوه مخبری در نقش احمد تنگستانی، علی اکبر مهدوی فر در نقش باقرخان، منوچهر فرید در نقش موقرالدوله، اسماعیل داورفر در نقش سید محمدرضا کازرونی، هادی اسلامی در نقش نمازگزار، حمید طاعتی در نقش سید مهدی بهبهانی، کامران نوزاد در نقش شیخ حسین خان، نعمت الله گرجی در نقش دریابیگی، محمد ابهری در نقش میرزاعلی کازرونی، منوچهر آذر در نقش واسموس، قاسم سیف در نقش بالیوز، منوچهر حامدی در نقش سلطان اخگر و حسین محجوب در نقش سید محمد دکتر هنرمندانی بودند که در این اثر به عنوان بازیگر حضور داشتند.
اما از ارایه اطلاعات تاریخی و شناسنامه ای این اثر تاریخی که بگذریم، این موسیقی متن و تیتراژ سریال است که به دلیل حضور هنرمندان تمام عیاری چون احمد پژمان و علی رهبری به عنوان آهنگساز توانسته بر کیفیت موسیقایی اثر ارزش ۲ چندانی بخشیده و این موسیقی را تبدیل به خاطره ای ماندگار برای مخاطبانش کند. مسیری که به دلیل ساختار موسیقی تیتراژ چه به لحاظ بصری و چه موسیقایی اش می تواند به عنوان اثری پیشگام در حوزه موسیقی تیتراژها معرفی شود.
آن هنگام قبل از آغاز سریال و در تیتراژ که با ملودی ملهم از هم جواری سازهای جهانی و سازهای بومی ایران به ویژه منطقه جنوب تلفیق شده و به گوش شنیداری مخاطب می رسد، مجموعه تصاویری نیز در قالب انیمیشن به بیننده با مفهومی خاص ارایه می شود. نخل هایی که تبدیل به اسب سوارانی سلاح به دست می شوند و در قالب یک تایپوگرافی که در آن دوران خلاقیتی کم نظیر به حساب می آمد، سریال «دلیران تنگستان» به مخاطب معرفی میشود. تصاویری که با همراهی موسیقی حماسی طراحی شده توسط گروه آهنگسازی با نواهای محلی جنوب کشور به ویژه سنج و دمام توازن گوش نوازی را طراحی کردند که بی تردید در آن سال ها توانست به عنوان یکی از پیشگام ترین موسیقی تیتراژها معرفی شود.
حماسه حق پرست از فعالان موسیقی منطقه بوشهر چندی پیش درباره موسیقی تیتراژ سریال «دلیران تنگستان» گفته بود: از آن تک یاختهای که در تیتراژ شروع میکند به رشد و تبدیل میشود به آن اسبسوار تنگستانی، شما ببینید آهنگساز به چه شکل از آن بوق ماندگار استفاده کرده و بعد چه استفاده به جایی در ارکستراسیون و سازبندی از سنج انجام می دهد. این یعنی استادانهترین وجه ممکن برای بهکارگیری بوق و سنج و تمپویی که رفته رفته دمام را زیاد و این روند هم همراه با شروع سریال انجام می شود. به هر صورت یک سری عوامل دست به دست هم دادند تا توانستند یک موسیقی ماندگار بسازند. کما اینکه آقای شهنواز در موسیقی «شاه خاموش» هم به همین استقلال موسیقایی میرسد. ضمن اینکه احمد پژمان و علی رهبری وقتی کنار هم قرار گرفتند توانستند این موسیقی را خلق کنند.
این پژوهشگر و نوازنده موسیقی ایرانی در یادداشت دیگری که به همین مناسبت در رسانه ها منتشر کرد، نوشته بود: «همه بوشهر و بی شک کشور حتی، سریال جاودانه «دلیران تنگستان» ساخته همایون شهنواز را همواره و همیشه به خاطر دارند و هر بار که مجدداً این سریال پخش می شود، علاقه مندی به روایتِ تاریخی و بازیِ بازیگران تو را به تماشا وامی کشاند. در این بین اما موسیقی تیتراژ حکایت خود را دارد! صدای آغازین؛ بوق! کشش و امتداد! صفیر مبارزه و استقامتِ این اقلیم و جغرافیا! درآمیختگی کوبش! شروع و اوج! تو گویی تپش مردمان این خطه جنوبی است تا نبض تند خود به رخ استعمار بریتانیا بکشاند! اما عوامل و عناصر موسیقاییِ احمد پژمان چنان نقش تاثیرگذار خود را در ساختار و شاکله یک مجموعه تلویزیونی ایفا نموده چه اگر موسیقی سریال شنیده شود، ناخودآگاه ذهن مخاطب را به یاد «دلیران تنگستان» آورده که خود شاخصه یک اثر ماندگار هنری است که اندیشه و نگاه فنی به همراه خاطره سازی با گرایش مردم شناختی را درون خود جای داده است. شاهنامه خوانی و نوحه با صدای زنده یاد جهانبخش کردی زاده از دیگر موارد و انتخاب شایسته موسیقی سریال می باشد که با نگاه و روحیه جنوبی آهنگساز شاید البته بی ارتباط نباشد.»
هوشنگ جاوید از پژوهشگران صاحب نام موسیقی نواحی ایران هم چندی پیش بود که در یکی از گفتوگوهای رسانه ای خود درباره موسیقی تیتراژ سریال «دلیران تنگستان» گفته بود: من در شیراز از استاد احمد پژمان پرسیدم «شما که غرب درس خواندی، موسیقی غربی و ارکسترها را هم خوب میشناسی، چه شد که رفتی در تیتراژ سنج و دمام بوشهری را استفاده کردی؟». گفت «فکر نکن ساده بوده. برای من کلی سمفونی آوردند. تهیهکننده و حتی مدیر تلویزیون وقت گفتند که میخواهیم یک چیزی مثل این سمفونیها باشد». واقعاً از بالا فشار بوده. گفت «ولی هرچه اینها را گوش کردم دیدم به درد نمیخورند. یک نفر یک نوار آورد، گفت این سنج و دمام خودمان است شاید به دردت بخورد. تا گوش کردم گفتم همینه. موسیقی روی این فیلم باید این باشد». تیتراژ سریال «دلیران تنگستان» که شروع میشود چقدر قشنگ است! خب این آدمی که خارج رفته بود نمیشد قبول کند چنان چیزی بسازد؟ واقعاً فکر و اندیشه و آن ایراندوستی و فهم بالایی که در استاد پژمان وجود دارد خیلی قشنگ تعهد ایرانی را نسبت به موسیقی نشان میدهد. این سریال هر جا برود موسیقیاش تأثیرگذار است. چون میدانند مال همانجاست و هویت دارد.
احمد پژمان که به دلیل خلق بسیاری از آثار ماندگار و دارای کیفیت در حوزه های آهنگسازی و پژوهش همواره به عنوان یکی از مهم ترین و جریان ساز ترین هنرمندان عرصه موسیقی ایران معرفی شده هم در یکی از معدود گفتوگوهایش بود که درباره ساختار موسیقایی آثارش توضیح داده بود: آهنگسازی که موسیقی میهن خود را نداند نمی تواند آهنگساز خوبی باشد و آهنگسازی عاریتی می شود که نظیرش در دنیا فراوان است و ارزشی هم ندارد. من همیشه به موسیقی ایرانی فکر می کنم، زیرا بنای موسیقی من ایرانی است؛ موتیف و بعضی تمها ایرانی است، ولی هارمونی من صددرصد صدای ایرانی نمی دهد؛ چون خود هارمونی اساسا یک مقوله غربی است و ارکستر هم طبعا صدای ایرانی ندارد؛ چراکه سازها ایرانی نیستند. اما همیشه کوشیدهام رنگ و حالت ایرانی را در آثار خود حفظ کنم و معتقدم آهنگسازان ما باید بیشتر به سنتهای موسیقی خودمان متکی باشند و نباید به دنبال موتیفهای غربی بروند.
وی درباره خلق موسیقی سریال «دلیران تنگستان» هم گفته بود: روی یک نوار سونی ۹۰ دقیقهای روزانه سنج و دمام گوش میکردم، از این طریق با آقای کردیزاده آشنا میشوم و حاصل این ارتباط میشود ضبط موسیقی سریال «دلیران تنگستان» که با همراهی عدهای از اهالی بوشهر در رادیو و تلویزیون شیراز انجام شده است.
به هر ترتیب موسیقی متن و تیتراژ سریال «دلیران تنگستان» از جمله آثار موسیقایی است که توانسته بخشی از توانمندی های ۲ آهنگساز مطرح و جریان موسیقی کشورمان را به مخاطبان معرفی کند. مسیری که طی سال های اخیر اگرچه در حوزه کیفیت می تواند با دقت و تحلیل بیشتری مورد توجه قرار گیرد اما دربرگیرنده ابعاد مثبت و ارزشمندی است که توجه و عنایت بیشتر به بزرگان موسیقی این سرزمین را ۲ چندان می کند.
کد خبر 6088293 علیرضا سعیدی