سهمخواهیهای باندی پاشنه آشیل اصلاحطلبیاست
تاریخ انتشار: ۱۲ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۹۵۱۹۷۶
یکی از چهرههای مطرح اصلاح طلبان بزرگترین پاشنه آشیل این گروه و دولت را گرفتار چرخه سهمخواهیهای باندی و قبیلهای دانست. به گزارش جهان نيوز؛ مصطفی تاجزاده، معاون سیاسی وزیر کشور دولت اصلاحات گفت و گویی با روزنامه اعتماد انجام داده است که بخش هایی از آن را در ادامه میخوانید:
حال و هوای اصلاحات و اصلاحطلبان در شرایط حاضر چگونه است؟ ما از چه چیزهایی رنج میبریم؟ ریشه این دردها کجاست؟ با توجه به شرایط فعلی چه آیندهای را برای اصلاحطلبی متصور هستید؟
حال و هوای اصلاحطلبان در مجموع قابل قیاس با رقبای بالقوه و بالفعل خود نیست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آیا دانش اصلاحطلبان در حوزه سیاسی از سال٧٦ تا به امروز افزایش یافته است؟
یقینا دانش ما و نیز تجربه ما در سپهر سیاست ورزی ایران افزایش یافته است و اگر غیر از این بود، باید پاسخگوی ملت میبودیم. از یاد نبریم که ما تنها چهل سال است که امکان آن را یافتهایم که با همه مشکلات اما در مجموع بتوانیم سیاستورزی کنیم چرا که جامعه و نظام ما هیچگاه بهطور صددرصد استبدادی نشد و همین امر امکان تنفس و سیاستورزی را اگرچه با فراز و فرود بسیار و هر چند با موانع سخت و سنگین اما در مجموع ممکن کرده بود و همین مساله امکان گفتوگو با یکدیگر و نیز انباشت تجربیات را فراهم کرده است. بنابراین مفتخریم که بگوییم امروز هم از نظر دانش و هم از نظر تجربه دستاوردها و سرمایههای قابل توجهی از جمله با نظر به خطاهایی که کردهایم در اختیار داریم و امیدواریم که با استفاده از آن با اشتباه کمتر به دستاوردهای بیشتری برای میهن و مردم دست یابیم.
علت اصلی تولد احزاب جدید در اردوگاه اصلاحات را چه میدانید؟
فقط در جناح اصلاحطلب نیست که شاهد تولد احزاب جدید هستیم. در همه طیفها این را مشاهده میکنیم که یک جنبه مثبت و یک جنبه تخریبی و منفی دارد. بعد مثبت آن توجه روزافزون فعالان سیاسی به تشکیل حزب است. یعنی به جای اینکه باند تشکیل دهند به این نتیجه رسیدهاند که این فعالیتها را علنی کنند و با جمع دوستان، همشهریان، همفکران، دانشگاهیان یا با کسانی که علایق و منافع مشترکی دارند، تشکیل حزب دهند. باید از حزبی شدن روز افزون فعالان سیاسی استقبال کرده و به آن دامن زد چون در کشورهای دموکراتیک فعالیت سیاسی بدون عضویت در یک حزب بیمعنی است. درست مثل اینکه کسی بخواهد فوتبالیست برجستهای شود و عضو هیچ باشگاهی نشود. بنابراین باید آن را ترغیب و حمایت کرد. امر تخریبیاش آن است که این کار به جای اصلاح احزاب موجود آنها را ضعیفتر از آنچه هست میکند. به عبارت دیگر چه خوب است که در جناحهای مختلف دو یا سه حزب مقتدر وجود داشته باشد و با برنامه روشن و کادرهای تربیت یافته تا سیاست ورزی در ایران نظام بهتر و بیشتری پیدا کند. امور رشد پیدا کند و همه امور مسوول بیابد و همه مسوولان پاسخگو شوند. امروز باید احزاب را تقویت کرد و در عین حال کوشید تا آنها را در هم ادغام کرد تا هر جناحی تعداد محدودی حزب مقتدر و سراسری داشته باشد تا بتوان از منافع نظام حزبی حداکثر بهره را برد و ضررهای آن را به حداقل کاهش داد.
نظرتان درباره احزاب جدید اردوگاه اصلاحاتمثل حزب اتحاد ملت ایران، ندای ایرانیان و بنیاد امید ایرانیان آقای عارف چیست؟
آنها سعی کردهاند نسل سوم و چهارم اصلاحطلبی را دور خود جمع کنند. خیلی از کسانی که السابقون اصلاحات هستند با یکسری موافق و با یکسری مخالف هستند.
آیا همکاری و ائتلاف نیروهای سیاسی منتسب به اصلاحطلبی با میانهروها و اصولگرایان معتدل خدشهای به هویت اصلاحطلبی وارد کرده است؟
مهمترین مساله عملی ما در حال حاضر جمع بین حفظ هویت اصلاحطلبانه با وحدت با اعتدالگرایان اعم از اینکه خود را اصولگرا بخوانند یا نخوانند، است. این کار بسیار دشوار است و صد البته جدید است و متاسفانه در تاریخ ایران از مشروطه تاکنون که مردم وارد صحنه سیاستورزی شدهاند، بیسابقه است. به این دلیل که با کمترین مانع به وجود آمده و با نخستین یا دومین اختلاف ائتلافها از هم میگسست و ارتجاع بیشترین استفاده را از تفرق نیروهای تحولخواه میکرد.
بنابراین باید به گونهای عمل کنیم که هم هویتمان حفظ و معلوم شود که اصلاحات در زمینههای مختلف چه میگوید و حتی اگر دولت یا مجلس نتواند به برنامههایمان جامه عمل بپوشاند برای مردم توضیح میدهیم که موئتلفین ما آمادگی برای اجرای این برنامهها را نداشتند اما از آن طرف به دلیل آنکه برای مثال دولت نمیتواند همه مطالبات ما را پاسخگو باشد نباید به سمت گسست و جدایی از آن پیش برویم چرا که جایگزین دولت اعتدال، دولت اصلاحات نیست بلکه دولت جبهه پایداری است؛ کسانی که باز هم با شعار تنش در خارج و تک صدایی در داخل کشور میکوشند که ایران را به قهقرا ببرند و راه اصلاح را ببندند.
از سوی دیگر برای اینکه معلوم شود چه دادهایم و چه در ائتلاف گرفتهایم، باید ببینیم برآیند ائتلاف و نتیجهای که از آن به دست میآید گامهایی به سوی اصلاحطلبی است یا مخالف با آرمانهای اصلاحات حرکت میکند. برای مثال آیا ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالگرایان موجب شده است که فضای جامعه بستهتر شود؛ آزادی بیان احزاب و مطبوعات و انتخابات کمتر شود یا اینکه به عکس این ائتلاف موجب شده که آزادی پشتوانه محکمتری بیابد و روز به روز با وجود همه تنگ نظریها و موانع عملی بر دایره خود بیفزاید. اگر اولی باشد این ائتلاف از این منظر شکست خورده است و فقط تقسیم قدرت بین دو طرف خواهد بود. ولی اگر روز به روز فضا بازتر شود، معنایی ندارد جز اینکه ائتلاف در مجموع روی خط اصلاحطلبانهای در حال حرکت است.
آیا اصلاحطلبی با محافظهکاری و مصلحت گرایی نسبتی میتواند داشته باشد؟
منظورتان را از سوال درست متوجه نمیشوم چون واژههایی که به کار بردید معنای مختلفی دارند. اگر منظور این است که اصلاحات شعار بقا به هر قیمت و بقا برای بقا را پیشه کند این راهبردی شکست خورده است و از هویت ما چیزی باقی نمیگذارد و پایگاه مردمی ما را بهشدت کاهش میدهد.
ولی اگر منظور این است که اصلاحطلبی به عنوان یک جریان فکری و سیاسی با توجه به واقعیتها و مصالح کشور تصمیمگیری کند، این دیگر نامش محافظهکاری نیست؛ عقلانیگری است و شدیدا باید مورد حمایت واقع شود. برای مثال اگر بنشینیم تا جناح دیگر عاقل شود و بر اساس عقلانیت عمل کند با این توجیه که یا او را تحریک نکنیم یا هزینه ندهیم، این مرگ اصلاحات است. چون رقیب ثابت کرده در شرایط عادی نفس کشیدن ما را بزرگترین امتیازی که میتوان به ما داد، ارزیابی میکند. لیکن اگر معنای آن این باشد که ما آرمانهایی داریم و باید برای آرمانهایمان مبارزه و تلاش کنیم و تک صدایی را روز به روز تضعیف و چند صدایی را تقویت کنیم، اگرچه با دادن هزینه همراه شود اما در مجموع به گونهای حرکت نکنیم که با نیت خیر راه بر اصلاحات ببندیم، عاقلانه و اصلاحطلبانه است و شدیدا توصیه میشود.
مانیفست اصلاحات چگونه باید تدوین شود؟ سرفصلها و چارچوب مفهومی آنچه مختصات و مشخصاتی باید داشته باشد؟چه کسانی با چه نگاهی و چه آبشخور فکری باید آن را تدوین کنند و به رشته تحریر درآورند؟
منظور از مانیفست اصلاحات همان به روز کردن گفتمان اصلاحطلبانه است. بلافاصله به دنبال آن باید با ارایه برنامه برای مهمترین مسائل کشور و مبرمترین مشکلات جامعه ارایه شود. این کار برای مدتی به دلیل فضای شدیدا امنیتی پس از سالهای ٨٨ تقریبا میتوانم بگویم یک دهه به تعویق افتاد. ما در سال ٨٦ بحثهای خوبی در زمینه آینده نگری صورت دادیم و نتیجه آن جزوهای بود به نام تاملات راهبردی. اگر آن کار ادامه پیدا میکرد ما امروز به احتمال زیاد خودمان و حتی رقبایمان دارای مانیفستهایی میشدند که کم کم معلوم میکرد که هر حزب و گروه و جریانی به چه چیزهایی باور دارد؛ اولویتها را کدام میداند و بر اساس آن فعالیت میکند. نه اینکه گفتمانش در یک ماه ایام انتخابات ١٨٠ درجه با عملکرد و آرمان و آنچه پیشتر گفته، تفاوت کند. صرفا برای اینکه رای بیشتری از مردم بگیرد. به هر حال داشتن مانیفست برای همه جریانها لازم است و این رنجی است که همه میبریم. اگر یکی آستین بالا بزند که به نظر میرسد اصلاحطلبان در این زمینه نیز پیشتاز خواهند بود و از آنان انتظار بیشتری میرود، اگر به مانیفستی دست یابند دیگران نیز با فاصلهای نه چندان طولانی همین روش را دنبال خواهند کرد و این به سود سیاستورزی با حساب و کتاب و پرهیز از بازار سیاه سیاست در ایران به شمار میرود.
علل اصلی تعلل در مشخص شدن مرزهای اصلاحات چیست؟چرا این امر حیاتی به تعویق افتاده؟چرا مرزبندیها میان رفرمیست و لگالیست و نیروی برانداز خارج از کشور مشخص نیست؟ همین مساله ابزار دست جریان ضداصلاحات شده که اصلاحات را کاریکاتوریزه کند و برای انهدام گفتمان اصلاحات و نیروهای اصیل سیاسی اصلاحطلب انگیزه بگیرد. اینکه مدام بگویند اصلاحات مرد و سعی کنند اصلاحات را به تابوت بکشانند و میخ آخری به تابوت اصلاحات فروکنند؛ این اشتباه سیاسی، گفتمانی یا بیتجربگی و نابالغی است؟ راهحل برونرفت از این وضعیت چیست؟ اگر هر چه سریعتر این اتفاق نیفتد باید منتظر چه هزینههای مازاد دیگری باشیم؟
جریان اصلاحات برای اینکه به تاریخ نپیوندد و فقط خاطرهای از آن باقی نماند باید همان سه کمبود بزرگی را که شمردم، برطرف کند؛ اول گفتمان به روزی ارایه کند، دوم برنامه هایی برای مبرمترین مسائل عرضه کند، سوم تشکیلات منسجم اما دموکراتیکی را بر پا کند. به این ترتیب ارتباطش با بدنه جامعه حفظ خواهد شد. همینطور میتواند با مسائل مهم جامعه دست و پنجه نرم و مردم را امیدوار کند که این مشکلات یکی پس از دیگری قابل حل است.
بعد از ٢٤خرداد ٩٢ که دولت روحانی روی کار آمد تا امروز در جریان اصلاحطلب و بازیگران اصلاحطلب بحث نسبت دولت با اصلاحطلبان مطرح شد و هر کسی از زاویه دیدگاه خود این بحث را انجام داده است. طیفی مانند آقای حجاریان قایل به این بودند که ماموریت و رسالت اصلاحطلبان در عصر اعتدال - که شما اشاره کردید یک گفتمان است و نه یک جریان سیاسی- این است که سکوت و خانهنشینی بگزیند. نباید توقعات دولت اصلاحطلب را از دولت روحانی داشته باشیم. عده دیگری هستند مانند آقای مراد ثقفی که بیان میکنند اصلاحطلبان باید دیدبان دولت روحانی باشند که روزنههایی که با آمدن او به وجود آمده مقداری گستردهتر شود. ما تا کجا باید با روحانی همراهی کنیم؟ سیاست و استراتژی ما نسبت به دولت روحانی باید چه باشد؟ اتحاد و انتقاد باشد؟ بگذاریم هر کاری که خودش دلش میخواهد انجام دهد، اجرا کند و فقط نظارهگر باشیم؟ رویکرد شما چیست؟
وقتی دو جریان با هم ائتلاف میکنند باید از خواستههای حداکثری خود در عمل و نه البته در نظر کوتاه بیایند و بر اشتراکات تاکید کنند تا ائتلاف امکان تداوم بیابد. از آقای روحانی انتظار ندارم همچون آقای خاتمی عمل کند اما انتظار دارم که به وعدههایی که داده پایبند بماند و برای تحقق آنها بکوشد.
انتظار اصلاحطلبان معقولترین، دموکراتیکترین و سیاسیترین انتظاری است که اصلاحطلبان میتوانند از دولت داشته باشند و آن اجرای وعدههای خود ایشان است. این کار هم اخلاقی است؛ هم سیاسی و هم شدنی چرا که آقای روحانی بر اساس این وعدهها و قولها از مردم رای گرفته است و ما براساس این وعدهها از دولت حمایت و از مردم درخواست کردیم به او رای بدهند. بنابراین مطالبات ما از دولت وعدههای رییسجمهور است اما در همان لحظه برای حفظ هویت خود و ارتقای فرهنگ سیاسی کشور و زنده نگاه داشتن اصلاحات باید بر مطالبات اصلاحطلبانه خود نیز تاکید کنیم تا راه گم نشود. یعنی به این ترتیب هم میتوانیم هویت و هم وحدت خود را حفظ کنیم. مبنای وحدت ما مطالبات و وعدههای رییسجمهور است. اساس هویت ما مطالبات اصلاحطلبانه است.
صرف نظر از اینکه آقای روحانی قول داده یا نداده باشد و بتواند آنها را اجرا کند یا نتواند. برای مثال شعار ما ایران برای همه ایرانیان است تا زمانی که هرگونه تبعیضی وجود دارد یا ایرانیانی باشند که یا از حقوق شهروندی محروم میشوند یا امکان ارتقا در سیستمهای کشوری و لشکری را نمییابند که این خود نقض حقوق شهروندی آنان به حساب میآید، اصلاحات شعار ایران برای همه ایرانیان میدهد و ذرهای از آن کوتاه نمیآید. اگرچه میدانند تحقق آن، سالها و بلکه دههها طول میکشد. برای اینکه راه گم نشود میگوییم که ایران برای همه ایرانیان. این هویت اصلاحطلبانه ما است و اصلاحات مادامی که ایران برای همه ایرانیان نشده است، یک ضرورت است. هر وقت ایران برای همه ایرانیان شد ما نیز مثل کشورهای دموکراتیک بر اساس گرایشهای اقتصادی خود احزاب را شکل میدهیم و البته تمایل خود در سیاست خارجی که تمایل به استراتژی صلحطلبانه و تفاهمجویانه باشد.
عدهای گفتهاند اصلاحطلبی ستون فقرات دولت روحانی است و عدهای گفتند روحانی ستون فقرات اصلاحات است. اگر روحانی نباشد اصلاحطلبان نمیتوانند دوباره از جا بلند شوند. عدهای معتقدند که ما باید فقط شریک پیروزیهای روحانی باشیم و جاهایی که شکست میخورد فاصله انتقادیمان را پررنگتر کنیم و مرزبندیهایمان را جدیتر کنیم. عدهای میگویند اگر شریک پیروزی هستیم همراه باخت آقای روحانی نیز باید باشیم. شکست روحانی میتواند شکست اصلاحات باشد. آیا شما معتقدید که شکست روحانی میتواند شکست اصلاحات باشد؟
چه بخواهیم و چه نخواهیم پیروزی و شکست آقای روحانی به پای ما نیز نوشته میشود. به همین دلیل باید بکوشیم که دولت روحانی پیروز شود. هرگونه اندیشهای جز این یا فرصتطلبی است یا زماننشناسی. فرصت طلبی به معنای غیراخلاقی خویش مدنظر نیست، به لحاظ زمانی و زماننشناسی نیز مدنظر است.
اصلاحطلبان باید مرزبندیای با روحانی و دولت داشته باشند یا خیر؟ براساس چه استراتژی و تاکتیکی باید با دولت رفتار کنیم؟
آنچه ما را با دولت پیوند میدهد یا از آن جدا میکند، وعدههای رییسجمهور و تلاش برای تحقق آنهاست. باید بکوشیم این وعدهها محقق شود. چون اگر خدایی ناکرده این قولها بر زمین بماند حتی اگر ما حساب خود را هم از آقای روحانی جدا کنیم، باز هم جامعه آن بیوفایی و بیمرامی را به پای ما خواهد نوشت و بخشهای زیادی از جامعه از ما روگردان خواهد شد.
پاشنه آشیل اصلاحطلبان و اصلاحطلبی را در شرایط فعلی چه میدانید؟
بزرگترین پاشنه آشیل اصلاحطلبان و دولت، گرفتار شدن در چرخه سهمخواهیهای باندی و قبیلهای است و اینکه بیتوجه به شرایط بر طبل یأس بکوبیم.
آیندهسازان اصلاحات چه کسانی میتوانند باشند؟با چه مشخصات و منظومه فکری و رفتاریای؟ آیا این آیندهسازان میتوانند از دل احزابی مثل اتحاد ملت و ندای ایرانیان بیرون بیایند؟
آیندهسازان اصلاحات به طور خاص و آیندهسازان ایران به طور عام کسانی خواهند بود که به جای تمرکز بر آنچه در حال از دست رفتن است بر آنچه میآید متمرکز شوند.
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۵۱۹۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انتقادات عجیب روحانی معروف از سبک زندگی مردم | همهتان باید کار کنید | حق ندارید همه چیز را گردن دولت بیاندازید!
سید رضا اکرمی در گفتگو با رویداد ۲۴، تاکید میکند نباید از دولت توقع گره گشایی داشته باشیم. او همچنین معتقد است، تکتک اعضای خانواده باید به فکر کسب درآمد باشند.
بخشهای مهم این گفتگو را در زیر میخوانید:
*همه میدانیم که گرانی وجود دارد و مردم مشکلات زیادی برای تامین هزینههایشان دارند. به همین دلیل در خانه و خانواده همه افراد باید کار کنند تا همهشان درآمدزا باشند. یعنی یک نفر نمیتواند مخارج خانواده را اداره کند.
*مساله مشکلساز دیگر این است که امروز بَرجمان از خرجمان بیشتر است. خرجمان فقط صبحانه، نهار، شام، لباس و مسکن است. اما برجمان زیاد است که شامل موبایل، سفر و ... میشود. چون معیارها و شرایط زندگی تغییر کرده است، مرد خانواده به تنهایی نمیتواند یک خانواده را اداره کند. اگر همه افراد خانواده به اندازه خودشان تلاش کنند، قطعاً میتوانند خانه را اداره کنند.
*اینکه میگویند، کار نیست را قبول ندارم. کار را که از آسمان یا خارج نمیآورند و باید ایجاد کرد. هر کس که غیرت کاری دارد، امروز برای او کار هست. بیش از ۵ ملیون افغانی در این مملکت کار ساختمانی، کار سنگبری، کار سرایداری میکنند؟ چطور برای افغانها کار هست، برای خودمان ایرانی کار نیست؟ کار هست و ما باید دنبالش برویم.
*ما از قدیمالایام مربایی را که میخوریم، بستهبندی و آماده نمیخریدیم. خانمهای خانه دوزندگی بلدند، خیاطی بلدند، آرایشگاهی بلدند و اوقات فراوان هم دارد. پس اگر بتواند وقتش را خوب تنظیم کند، میتواند در کنار بچهداری به کارهای دیگر هم برسد. خانم من هم ۷ بچه را بزرگ کرده است. هم درس داده و هم سخنرانی کرده و هم کار میکند.
*اینکه میگویند مستاجرین گرفتار هستند، باید همه ایران را در نظر بگیرید و فقط تهران را نبینید. همچنین سهچهارم مردم تهران خانه دارند و یک چهارم مستاجراند. پس برای یک چهارم قیصریه را آتش نزنید.
*درباره اینکه همه از دولت توقع دارند، میگویم دولت مسئول همه چیز نیست. اولا هر کسی مسئول کار خودش است و حق ندارد همه کارها را گردن دولت بیاندازد. دولت باید حمایت و نظارت کند. بنا نیست همه کارها را به دوش دولت بگذاریم و از او بخواهیم، سیر و پیاز ما را تهیه کند. ما در اقتصاد هم بخش خصوصی داریم و هم تعاونی داریم و آخرین بخش دولت است.
*اینکه میگویند، رفت و آمد در تهران مشکل است، دلیلی برای کار نکردن نیست. بنا نیست همه برای شاغل بودن از خانه بیرون بیایند. الان بسیاری از کارها هستند که در درون خانه میتوان انجام داد. در واقع حمل و نقل دو ساعته و سه ساعته روزانه برای موارد خاص است.