Web Analytics Made Easy - Statcounter

اقبال، استاد دانشگاه کانادا گفت: باید نسل جدیدی از اندیشمندان اسلامی را تربیت کنیم که هم قلمرو انسان و هم خداوند را بفهمند و به مکانیسمی دست پیدا کنند تا این وضعیت عملکرد را خالص کند.

به گزارش خبرگزاری مهر، مظفر اقبال، رئیس مرکز اسلام و علوم کانادا در چهارمین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی که صبح امروز ۲ آبان ماه در مرکز همایش های صدا و سیما برگزار شد، گفت: ما در باره علمی صحبت می کنیم که بتواند تمام نیازهایی که از آن انتظار داریم را مرتفع کند، مفهوم انسان و بشر که از طریق وحی به آخرین پیامبر آسمانی(ص) رسیده است را احیا کنیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

وی ادامه داد: در دومین کنگره علوم انسانی اسلامی و در خلال سالهایی که من در ایران حضور داشتم شاهد توسعه و پیشرفت های قابل تاملی بوده ام، در چهارمین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی که هم اکنون در حال برگزاری است نیز شاهد بروز پیشرفتهایی هستیم که داریم این  شتاب را ماورای مکاتب فکری موجود حرکت می دهیم، تعامل بین تمدنهای اسلامی و با  یک جهان بینی متفاوتی نسبت به سده ۱۸ و ۱۹میلادی حرکت می‌کنیم و این نقطه شروع ما هست و این چالشی که روبروی ماست، چالش تمدن نوین اسلامی است.

مظفر اقبال تاکید کرد: ما باید از طریق مکاتب غربی این قیاس را انجام دهیم و به سطحی برسیم که قبلا هم این طور نبوده است. این اولین باری است که این جنبش اسلامی شکل گرفته است و ما می خواهیم با جهان بینی های موجود مقابله کرده و با مفهوم بشر و انسان  نقطه مقابل تقابل را رقم بزنیم تا اتصال دهیم به مواردی که به پیامبر(ص) وحی شده بود. 

این استاد دانشگاه کانادا خاطرنشان کرد: اگر نقطه نظرات تاریخی را در نظر بگیریم ما در برهه هایی از تاریخ خیلی خوش بین بودیم، اما این امیدمان از دست رفت، ما راجع به کشورهای عربی صحبت می کنیم اما زبان قرآن چه زبانی است که بحث رشته های علمی هم وقتی مطرح می شود، ببینیم که چطوری باید بیشتر ارتباط برقرار کنیم. 

وی افزود: حضرت محمد(ص) آمدند به زبان عربی که با آن صحبت می کردند تعالیم خود را ارائه دادند یعنی همه از آن ترمینولوژی واحد تبری کردند، مثلا اگر کلمه «الله» را در نظر بگیریم، آنها از این واژه استفاده می کردند و می دانستند «الله» وجود دارد و این یک چیز جدیدی بود و جهان خبر از این مفهوم جدید نداشت تا اینکه وحی اتفاق افتاد و همه این تعالیم و مصادیق آمدند و ارتباط برقرار کردند با خالق هستی بخش که همان الله است؛ یعنب مفهوم یک پروردگار و اللهی که دیگر شریکی ندارد. 

مظفر اقبال تصریح کرد: قرآن، چارچوبی را به ما ارائه می دهد تا بتوانیم همه شاخه های علوم انسانی و اسلامی را تحت آن تدوین کنیم، اگر چنانچه این مفهوم علوم انسانی بیاید منعکس با دستاوردها و مطالعات قرآنی شود و اگر بیایید تمام تحقیقات انجام شده در روانشناسی و سایر علوم را در نظر بگیرید، می توانید ببینید کیفیت این ویژگی‌های بارز را که برگرفته از مطالعات قرآنی است.
وی ادامه داد: چگونه می توانیم جامعه شناختی علوم انسانی اسلامی را مشخص کنیم و یا تاریخ اسلامی را چطور می توانیم مورد بررسی قرار دهیم. ببینیم نقطه مقابل تاریخ اسلامی به چه صورتی بوده است و با هم قیاس شان کنیم. 

این استاد دانشگاه در عین حال اضافه کرد: ما سه وضعیت نفس را در اینجا داریم؛ نفس اماره در علوم قرآنی و نفس شهوانی و و سه مرحله ای را که من گفتم افراد می توانند از آن گذر کنند تا بتوانند از بدو پیدایش زندگی خودشان در واقع مراحل تعالی را سپری کنند. 

وی افزود: مکتب فکری غرب  خود این را بر اساس عقل گرایی خود آن را ایجاد می کند و مانند یک حالت حصار شده ای که هیچ پنجره ای رو به بهشت ندارد و فصل جدیدی به سمت خالق خود نمی تواند بگشاید، پس ببینید ما این مفهومی را که از بشر مطرح می کنیم در بحث تمدن اسلامی کاملا متفاوت از چیزی است که از مکاتب و علوم انسانی غربی برگرفته شده است. 

مظفر اقبال در ادامه سخنانش گفت: این در واقع دو بار در طول تاریخ تاثیر خود را در تمدن اسلامی گذاشته است که بار اول که خیلی گسترده بود و ترجمه های زیادی از فلسفه یونانی داشتیم، همین طور بحث تمدن هندی به زبان عربی را هم داشتیم و اینها آمدند و مکتب فکری را رقم زدند که در آن برهه پابرجا بود.

وی افزود:  ما از نقطه نظر معنویت  تمدن اسلامی را بررسی کنیم خیلی غنی و با صلابت تر از آن چیزی است که ما از مکاتب دیگر گرفته ایم، آن قدر تمدن اسلامی ناب است که باید از نقاط مثبت آن استفاده کرده و آسیبهایش را در نظر نگیریم.

این استاد دانشگاه کانادا تأکید کرد: تمدن مسلمانان خیلی در قرون ۱۸ و ۱۹ به صورت ناقصی بروز و ظهور داشت و پر از مشکلات بود به خاطر نفوذ سکولاریسم در بطن علوم انسانی و اسلامی و تاثیر بدی که داشت و بعد مستعمره سازی کل جهان اسلام را داشتیم که در اقصی نقاط جهان رخ داد و سیستمهای آموزشی را از این طریق از بین بردند و بعد اندیشمندانی را نداشتیم که به بحث علوم انسانی اسلامی تسلط داشته باشند. 

مظفر اقبال گفت: در ارتباط با جهان و کائنات باید بفهمیم که ما کجا قرار می گیریم؛ ابن سینا، خیام و دیگر دانشمندان اسلامی به خوبی اشاره کرده اند که هنوز هم تئوری هایی که مطرح کرده اند و ارتباط خوبی هم دارد اما این تئوری های به سده های ۱۸ و۱۹ بر می گردند و این آخرین وضعیت عقل گرایی بود و بعد آن چه شد و آمدیم از جهان بینی غیراسلامی در سیستم های آموزشی ما ن استفاده کردیم.
وی با بیان اینکه این وضعیتی که وجود دارد را قبلا هرگز در بطن تمدن اسلامی مشاهده نکرده بودیم، گفت: آمدند این تماس زبان شناسی در خصوص اندیشمندان اسلامی را از کتابها پاک کردند و ارتباطی که انها با وحی و تعالیم انسانی داشته اند قطع کرده اند، ما آن سنتهای محض زبان شناختی خودمان را ارزش مند می دانیم تا بتوانیم در احیای این وضعیت شروع خوبی داشته باشیم و می تواند کشورهای اسلامی را دربربگیرد تا بتوانیم از آن بهره ببریم و در مستعمره سازی از آن استفاده کنیم.

مظفر اقبال تاکید کرد: باید قالبی را ایجاد کنیم تا در آن به توسعه و اشاعه علوم انسانی و اسلامی بپردازیم و مکاتب اسلامی در همه جا وجود دارد و دانشگاه ها در دنیای اسلام تأسی می شوند مخصوصا زمانی که بحث مستعمره سازی مطرح بود اما در ایران اتفاق خوبی رخ داد و این نور زیبای وحدانی علوم انسانی و اسلامی را حفظ کردند.

این استاد دانشگاه کانادا بیان کرد: این دانش جهان بینی و بحث تعالیم وحی شده تنها امید ما برای توسعه هستند. ما نمی خواهیم نابود کنیم و می خواهیم ساختار را دوباره بازتعریف کنیم هم در علوم انسانی و بحث کلی که به علوم انسانی و اسلامی عنوان می شود را بازتعریف کنیم، در برهه زمانی کوتاه مدت هم ممکن نیست و موارد بنیادی و اساسی است. 
وی افزود: باید نسل جدیدی از اندیشمندان و متفکران اسلامی را تربیت کنیم تا قواعد و ارکان اصلی علوم انسانمی را منطبق با علوم انسانی اسلامی و سنت های برگرفته از اسلام را دوباره ساماندهی کنند و اگر این اتفاق نیفتد ما نمی توانیم اهدافمان را محقق کنیم . 

مظفر اقبال تصریح کرد: متاسفانه مسلمانان در بحث دانش اسلامی در واقع هنوز گام های موثری را بر نداشته اند، ما اگر می گوییم اسلام دانش جهان بینی خود را دارد و در ارتباط با کائنات، انسان و جهان  اما این را هم باید در نظر بگیریم که این دانشهای نوین زندگی و دانش طبیعی ما نابود کرده اند. 

این استاد دانشگاه کانادا یادآور شد: باید نسل جدیدی از اندیشمندان اسلامی را تربیت کنیم که هم قلمرو انسان و هم خداوند را بفهمند و به مکانیسمی دست پیدا کنند تا این وضعیت عملکرد را خالص کند. در این راستا ترجمه هم خیلی کمک می کند و زبانهای مدرن و جدید و زبانهای بین المللی و مسلمانان خیلی مهم است. 

وی با بیان اینکه باید یک سیستم آموزشی واحد داشته باشیم، خاطرنشان کرد: تعالیم مان را با آموزه های وحیانی رسول اکرم(ص) نیز باید تطبیق دهیم؛ چه در آموزشهای مدرسه و چه در دانشگاه های مان. 
این استاد دانشگاه کانادا گفت: ما باید مراکزی را تأسیس کنیم که به اشاعه دانش و هم افزایی فکری مبادرت کنند و مراکز تعالی فکری ایجاد کنیم، تا بتوانیم امتیازهای فیزیکی را جذب کنیم اگر مسلمانان به شهرهای توس و مشهد بیایند و مراکز علمی را تشکیل دهند و ارتباط علوم را با خالق هستی برقرار کنند و علوم وحیانی آنگاه است کخه علوم انسانی و اسلامی را می توانیم راه اندازی کنیم.

منبع: مهر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۲۲۲۳۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ما از تحقیقات غرب در حوزه فلسفه اسلامی بی‌اطلاع هستیم

به گزارش خبرنگار مهر، اولین نشست از سلسله نشست‌های «علوم انسانی و مسائل جامعه ایرانی» با عنوان «فلسفه دانشگاهی و مسائل ایران امروز» در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.

در این نشست بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه آزاد و سیدحسن حسینی استاد فلسفه علم دانشگاه شریف سخنرانی کردند.

در ابتدای این نشست، مالک شجاعی که دبیری جلسه را به عهده داشت کمی درباره موضوع تاریخ نگاری علوم انسانی آکادمیک سخن گفت و بیان کرد: امروز حدود صد سال از ورود علوم انسانی جدید به ایران گذشته است. در واقع حدود یک قرن است که ایرانیان با علوم انسانی جدید مواجه شدند. خوشبختانه دانشگاه تهران به عنوان یکی از اولین مراکزی که علوم انسانی آکادمیک در آن وجود دارد درباره بیشتر رشته‌های علوم انسانی، تاریخ نگاری رشته‌ای انجام داده اما سوالی که مطرح می‌شود این است که هر کدام از این رشته‌ها با ما ایرانیان چه کرده‌اند.

وی افزود: در مورد علوم انسانی جدید در ایران دو طیف از افراد وجود دارند. عده‌ای معتقدند که علوم انسانی ما تماماً وارداتی و تقلیدی است اما عده‌ای معتقدند اگر علوم انسانی نبود ما به خودشناسی تاریخی و فرهنگی نمی‌رسیدیم. به هر حال ما قرار است در سلسله نشست‌هایی که امروز جلسه اول آن است نخبگان را دعوت کنیم و درباره چنین موضوعاتی با آنها گفت و گو کنیم.

شجاعی ادامه داد: موضوع اولین نشست هم «فلسفه» قرار دادیم چون به عقیده بسیاری از اهالی علوم انسانی فلسفه، مادر علوم است. طبق پیش بینی که مؤسسه حامی علوم انسانی، خانه اندیشه ورزان و فرهنگسرای اندیشه انجام داده اند قرار است که تا پایان سال ۱۰ یا ۱۱ نشست به تفکیک رشته‌ای برگزار کنیم و شیوه برگزاری هم به این شکل است که نگاه‌های متفاوت را مقابل هم قرار دهیم.

در ادامه نشست بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه آزاد سخنرانی کرد.

وی گفت: بحث درباره علوم انسانی و فلسفه ذوابعاد است و پرداختن به آن کار یک نشست نیست. اما سوالی که من می‌خواهم مطرح و بحثم را با آن شروع کنم این است که ما از فلسفه دانشگاهی چه انتظاری داریم. به بیان دیگر چه تفاوتی میان حقیقت فلسفه و فلسفه دانشگاهی است. حقیقت فلسفه نقش بسیار اساسی در قوام بخشی فرهنگ داشته است. اما فلسفه دانشگاهی یک فعالیت آموزشی و اداری است. فرق است بین فلسفه به عنوان ابژه مطالعاتی و فلسفه به منزله مواجهه با وجود.

وی افزود: فلسفه دانشگاهی در ایران یک ترجیع بند مهم دارد و آن هم اینکه ما یک جامعه «شبه مدرن» هستیم. یعنی جامعه‌ای که همه نهادهای مدرن را دارد اما این نهادها مبتنی بر ریشه‌های تاریخی نیستند. لذا برای همه پدیدارهای ایران باید کلمه «شبه» را بیاوریم چون در جامعه شبه مدرن، نهادها نقشی که در جوامع مدرن دارند را، ندارند. همانطور که بارها گفتم جوامع شبه مدرن مانند شهرک سینمایی هستند که از هر چیزی فقط ماکت آن وجود دارد.

این استاد فلسفه ادامه داد: دپارتمان‌های علوم انسانی کشور ما هنوز نتوانستند به مساله شبه مدرن به منزله یک امر تمدنی و یک مساله نگاه کنند که این نشانه فقدان تفکر تاریخی در دپارتمان‌های علوم انسانی ما است البته به استثنای دکتر داوری که در دهه‌های اخیر به موضوع توسعه نیافتگی پرداختند. اگر چه ایشان هم فقط وضعیت را توصیف کردند اما راه برون آمد را نشان نمی‌دهند.

عبدالکریمی ادامه داد: ما نمی‌توانیم فلسفه جدا از مباحث تاریخی داشته باشیم. در دپارتمان‌های فلسفی ما، خودآگاهی تاریخی وجود ندارد و فلسفه بدون خودآگاهی بیشتر شبیه یک ابژه بی روح است. البته همه دپارتمان‌ها و اساتید ما در یک سطح نیستند اما این انتقاد در اغلب آنها و پیش از همه به خود بنده وارد است. فلسفه دانشگاهی نتوانسته با مسائل ایران امروز ارتباط برقرار و به مسائل ایران به عنوان یک مساله نگاه کند چون ما در ایران اساساً مساله نداریم. ما پیوسته در مورد همه چیز مساله داریم اما در عین حال مساله نداریم و این یک تناقض بزرگ است. چون نمی‌دانیم ایران کیست و ایران چیست؟ به همین دلیل بیشتر چیزهایی که ما از آن به عنوان مساله یاد می‌کنیم، غُر زدن و نِق زدن است.

وی افزود: ما هیچگاه در این سال‌ها صورت بندی متافیزیکی درباره جامعه شبه مدرن نداشتیم و نه تنها یک گام به جلو نرفتیم بلکه عقب‌گرد هم داشتیم. ما با یک تاریخ انحطاطی و فروپاشی هویت و حیات اجتماعی و دومین شکاف تمدنی تاریخی بعد از دوران مشروطه مواجه هستیم. در چنین وضعیتی اهل فلسفه وجود ندارند و مانند توده‌های مردم گیج و گنگ هستند و می‌پرسند چه باید کرد؟ متأسفانه به غیر از تلاش‌هایی که برخی انجام دادند هیچ گاه صورت بندی مفهومی از تاریخ نداشتیم و متأسفانه بعد از آنها هم این تلاش‌ها ادامه پیدا نکرد.

عبدالکریمی در بخش دوم سخنانش گفت: در دهه‌های کنونی ما با یک شکاف تمدنی- تاریخی مواجه هستیم و جای اهل فلسفه در آن خالی است. چون این مساله را نه سیاسیون می‌توانند حل کنند نه حکمرانان. انتظار من این است که برای این موضوع مفهوم سازی شود. ما نمی‌دانیم که در کجای روند تاریخی مان قرار داریم. آیا گریزی جز چشم انداز غرب نداریم و مسیر دیگری برای ما گشوده نیست البته تاریخ غرب را نمی‌توان نادیده گرفت اما سرآغاز سنت تاریخی ما کجاست. آیا ما می‌توانیم میراث خودمان را جدای از متافیزیک غرب بفهمیم.

پس از سخنرانی عبدالکریمی، سیدحسن حسینی استاد فلسفه علم دانشگاه شریف دیگر سخنران این مراسم خطاب به عبدالکریمی پرسید: مشکل تجدد مطلق چیست و دلیل این همه ستیز با غرب چیست و چه فایده‌ای برای ما دارد؟ من فکر می‌کنم که خیلی‌ها فکر می‌کنند وقتی حرف از این موضوعات می‌شود یعنی ما باید یک الگوی جدید داشته باشیم و از صفر شروع کنیم در حالی که ما هیچ وقت از صفر شروع نکردیم.

عبدالکریمی در پاسخ به سوال حسینی گفت: من ستیز با غرب ندارم چون غرب یک رویداد عظیم تاریخی است و هیچ نقطه‌ای بیرون از مدرنیته نیست و انکار واقعی غرب یک کار احمقانه است اما می‌توانیم تجدد را دربست نپذیریم. تجدد برای جامعه ایران شدنی نیست و اگر هم قرار باشد جامعه متجدد شود همان اشتباهی رخ می‌هد که در زمان پهلوی رخ داد. به همین دلیل هم باید گفت انقلاب اسلامی ایران حاصل روح و کنش ایران در برابر مدرنیته است.

پس از این پرسش و پاسخ، سید حسن حسینی استاد فلسفه علم دانشگاه شریف سخنرانی خود را آغاز کرد.

وی سخنان خود را با یک دسته‌بندی منسجم درباره وضعیت فلسفه در ایران آغاز کرد و گفت: به عقیده من فلسفه در ایران جزو یکی از هفت‌دسته‌ای که در ادامه به آنها اشاره می‌کنم.

۱- فلسفه به مثابه آکادمی

در این نوع از فلسفه ما یک سری ریزمساله و زبان تخصصی داریم. در این طبقه ما اوضاع بدی نداریم. به این معنی که اساتید دانشگاهی خوبی داریم. اوضاع فلسفه غرب در دانشگاه‌های ما خوب است اگرچه یک جاده یک طرفه است به این معنا که ما درباره غرب حرف می زنیم اما غرب تأثیر و تاثری از ما نمی‌گیرد و ما در بازی آکادمی دنیا قرار نداریم. در حوزه فلسفه اسلامی که اوضاع از این هم وخیم‌تر است. اما اوضاع فلسفه اسلامی در دانشگاه‌ها خیلی خوب نیست و حتی جاده یک طرفه هم نیست یعنی ما یا از تحقیقات غرب در حوزه فلسفه اسلامی بی‌اطلاع هستیم یا اصلاً آنها را قبول نداریم.

۲- امتداد اجتماعی فلسفه آکادمی

در دهه‌های میانی نیمه دوم قرن بیستم تحقیقات دین پژوهانه در ایران آغاز شد و افرادی مثل سروش در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ این جریان را راه انداختند. مقالاتی که وی در سالهای ۶۷-۶۸ در کیهان فرهنگی و سپس در مجله کیان می‌نوشتند نمونه‌هایی از این جریان است.

۳- فلسفه حامی تحولات اجتماعی

گاهی در یک جامعه تحولاتی اتفاق می‌افتد که بعد فلسفه روی آن سوار می‌شود و نظر می‌دهد. مثل سال ۷۶ و اتفاقاتی که در آن زمان افتاد. در آن زمان افرادی شروع به تبیین نظریات فلسفه سیاست که به نفع اصلاحات بود، کردند. پس از این جریان بود که هابرماس هم در ایران معروف شد. در این نوع فلسفه تحولات اجتماعی در سطح نخبگانی باقی می‌ماند. در همین ایام اخیر هم موضوع فلسفه سیاسی و آثار هانا آرنت خیلی باب شد و همه به خواندن چنین آثاری روی آوردند.

۴- فلسفه – پروژه

گاهی اوقات هم یک فیلسوف درباره یک پروژه مشخص با یک مفهوم کلیدی کار می‌کند. مثل پروژه ایرانشهری یا پروژه تجددستیزی فردید، یا پروژه مبتنی بر روانشناسی و تجربه.

۵- فلسفه به مثابه تثبیت نظام مستقر

این نوع فلسفه، فلسفه‌ای است که در جهت تثبیت نظام جمهوری اسلامی فعالیت می‌کند. افرادی مثل شهید مطهری، شریعتی، آقای مصباح، در این دسته جا می‌گیرند. در این نوع از فلسفه مراکزی در راستای تثبیت نظام تأسیس می‌شوند. مراکزی مثل شورای تحول علوم انسانی، فرهنگستان علوم و...

۶- فلسفه ناشی از علم جدید

علم جدید مخصوصاً در حوزه زیست شناسی در حال دامنگیر شدن است و ما امروز شاهد فلسفه‌هایی هستیم که از این علوم تاثیر می‌پذیرند.

۷- فلسفه به معنای زندگی طبیعی

در این نوع از فلسفه افراد معمولی که با فلسفه سروکاری ندارند برای خلاصی از مشغولیت‌های ذهنی سراغ خواندن آثار فلسفی می‌روند. رغبت به خواندن آثار نویسندگانی مثل نیچه و شوپنهاور نمونه این نوع فلسفه است.

حسینی پس از ارائه این دسته بندی افزود: یکی از مسائلی که درباره علم و فلسفه در ایران وجود دارد این است که هیچ کدامشان در ایران، عمومی نشد. البته آنها با یکدیگر یک فرق اساسی دارند و آن هم اینکه علم، تقدس خود را داشت اما فلسفه وقتی وارد ایران شد عمومی نشد و این تقدس هم نداشت. در واقع فلسفه در ایران هیچ وقت به عنوان یک سند قرار نگرفت.

استاد دانشگاه صنعتی شریف ادامه داد: نکته دیگر اینکه سنت فلسفه اسلامی چیزی جز اقتباس از غرب نیست چون ما فلسفه را از یونان گرفتیم و یونان هم غرب است و حالا این سوال مطرح است که فلسفه اسلامی چرا کاربست اجتماعی پیدا نکرده است؟ چون انضمامی نیست، ظرفیت ذاتی ندارد، فقه و کلام در آن غلبه دارد و حکمت عملی در فلسفه اسلامی بسیار لاغر مانده است.

پس از سخنان حسینی، عبدالکریمی خطاب به حسینی گفت: در بسته بندی که شما انجام دادید به عقیده من دسته پنجم خیلی علمی نبود چون شما دکتر شریعتی را در دسته شهید مطهری و آقای مصباح قرار دادید در حالی که شریعتی اصلاً این گونه نبود. ما در دپارتمان‌های فلسفه خودمان هنوز شریعتی را فیلسوف نمی‌دانیم در حالی که بسیاری از کشورهای دنیا مثل الجزایر، ترکیه و … واحد درسی شریعتی شناسی دارند. ما هنوز هم در دوره جدید متفکری نداریم که با جهان وارد گفت و گو شود به جز آقای نصر و مرحوم فردید اما شریعتی در زمان خودش این کار را کرد.

حسینی هم در پاسخ به این نکته عبدالکریمی توضیح داد: اینکه یک امر واضح است که اگر شریعتی نبود انقلاب اسلامی پیروز نمی‌شد چرا که او یک جریان مهم در جهت پیروزی انقلاب اسلامی راه انداخت.

این جلسه با پرسش و پاسخ میان حاضرین و سخنرانان به پایان رسید.

کد خبر 6087633 سارا فرجی

دیگر خبرها

  • امام رضا، محل وفاق تمام مسلمانان جهان است
  • برگزاری دوره تربیت مربی آموزش نوین قرآن در کهگیلویه
  • امام رضا (ع) محل وفاق تمام مسلمانان جهان است
  • ضعف جریان حوزوی و علوم انسانی اسلامی در به تصویر کشیدن اندیشه خود
  • تمدن نوین اسلامی با وحدت محقق می‌شود/ عینت‌بخشی به وحدت اسلامی در دستور کارم بود
  • برگزاری اردوی آموزشی تابستانه اندیشه جامع تمدن نوین اسلامی
  • به دنبال برطرف کردن چالش نیروی انسانی در مراکز درمانی هستیم
  • تحقق تمدن نوین اسلامی در مسیر آموزش و پرورش قرار دارد
  • فرهنگستان ظرفیتی برای دغدغه انقلاب فرهنگی در مسیر تمدن نوین است
  • ما از تحقیقات غرب در حوزه فلسفه اسلامی بی‌اطلاع هستیم