هنرمند امروز حاضر نیست از ونک پایینتر برود
تاریخ انتشار: ۲ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۷۶۲۴۸۵
شاید هر شاعری ترانهای به شهرت «مرد برای هضم دلتنگیهاش/ گریه نمیکنه قدم میزنه» را در کارنامهاش داشته باشد، دیگر خدا را بنده نباشد اما حامد عسکری چنین نیست. همچنان صفا و مهربانی بمیاش را با خود دارد و به درد مردم فکر میکند.
قدس آنلاین- شاید هر شاعری ترانهای به شهرت «مرد برای هضم دلتنگیهاش/ گریه نمیکنه قدم میزنه» را در کارنامهاش داشته باشد، دیگر خدا را بنده نباشد اما حامد عسکری چنین نیست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از ماجرای بهفروشگذاشتن سرو بلورین جشنواره فجر بگویید؛ با توجه به اینکه چنین حرکتی در بین ورزشکاران سابقه داشت ولی در بین هنرمندان چنین ابتکاری ندیده بودیم.
میدانید که من اهل شهرستان بم و زخمخورده زلزله هستم. شبی که از سفر اربعین برگشتم، ساعت ۷ پرواز من نشست. تا سیمکارت ایران را داخل گوشی گذاشتم و به اینترنت وصل شدم، دیدم دارد خبرهای زلزله میآید. شب اول به علت خستگی خوابم برد. صبح که بلند شدم، اخبار تکمیلی رسید. ویرانیها زیاد بود و با اینکه یک نفر کشته هم زیاد است، بیش از ۴۰۰ نفر از هموطنانمان رفته بودند. این مسئله یکی دو روز ذهن مرا مشغول خودش کرده بود. من میدانم چه اتفاقی افتاده و چه بلایی قرار است سر مردم بیاید. در نگاه اول میگویی زلزله آمده است و عدهای بیخانمان، یتیم و بیبچه شدهاند. اما به این فکر کنید که چند صد عروسی لغو شد یا کسی که روز صبح زلزله وقت دادگاه داشته تا به حقش برسد ولی این اتفاق نیفتاده است. چند صد نفر فعالیتی را راه انداخته بودند و قرار بوده کسبوکارشان رونق بگیرد و این مسئله روی نداده است. ما مردمی هستیم که در سختیها پشت هم هستیم اما این همدلیها زیاد ولی خیلی کوتاه است. قطعاً ۶ ماه دیگر در نشریات کشور نامی از کرمانشاه نخواهد بود. من یک آدم طبقه متوسطم و پول آنچنانی ندارم ولی دلم میخواست به نمایندگی از شهرم و زخمی که خوردهام، حرکتی کنم. این تصمیم ناگهان به ذهنم رسید. خیلیها میگویند جشنواره شعر فجر چون جشنوارهای دولتی است، اهمیتی ندارد اما این حرفها برایم مهم نبود و این تندیس را با قیمت پایه ۲ میلیون تومان برای فروش گذاشتم. خیلی از کسانی که همقشر خودمان بودند، گفتند ما وسعمان نمیرسد که این را بهتنهایی بخریم. شماره حسابی اعلام کردم و چند هزار نفر با هم این تندیس را خریدند. این هم خیلی دردناک بود که خیلی از دوستانی که با هم سلام علیکی داشتیم، مرا زدند. گفتند از این تندیس در خانه ما هم هست و در انباری ما خاک میخورد، خجالت بکش! تو مجیزگوی انقلاب بودی و حالا هم داری این نمایش را اجرا میکنی. ولی هیچکدام از این حرفها برایم مهم نبود. با خودم میگفتم هزار تومان هم جمع شود و پول ۲ تا آب معدنی تأمین گردد، خوب است. از مردم ممنونم که به من اعتماد کردند و تا حالا ۳۴ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان جمع شده است. دانشجویی به من پیام داد که من ۲۹ هزار تومان پول توی حسابم هست که ۲۵ تومنش را واریز میکنم، خانمی زنجیر طلایش را فروخته بود، خانمی دیگر پول گوشوارهای که برای تولد فرزندش خریده بود را واریز کرد. این کارها حال آدم را خوب میکند؛ حالا اصلاً اسمش را بگذارید ریا، شوآف یا هرچیزی. یک نفر به من پیام داد که چقدر برای تندیس پیشنهاد داشتهای؟ گفتم ۲ و نیم میلیون. گفت من ۳ میلیون میدهم ولی تندیس را در خانه خودت نگه دار.
الآن میخواهید با این پول چه کنید؟
رفقای خبرنگار زیادی دارم که در منطقهاند. آب، چادر و پتو تأمین شده است. با گروهی از بچههای آتشبهاختیار به نام گروه «ذخیره خیر» هماهنگ شدهام که آنها ۵۰ میلیون تومان جمع کردهاند. من این پول را در اختیار آنها قرار میدهم. آنها بچههای عملیاتیتری هستند. حالا ما یا منبع آب میخریم چون دامها بدون آب ماندهاند یا دستشویی و حمام صحرایی درست میکنیم. تصمیم با آنهاست.
در مقایسه با زلزله بم فضای اطلاعرسانی تغییر کرده است. این موضوع چه تأثیری بر وضعیت پس از زلزله داشت؟
وسعت زلزله بم هم از نظر کشتار و هم خرابی با این زلزله قابل مقایسه نیست. چون در زلزله بم بالای ۳۰ هزار نفر کشته شدند. آن موقع من خودم در بطن ماجرا قرار داشتم و یک بحرانزده بودم که نه فرصت رصد رسانهها را داشتم و نه رسانهها وسعت امروز را داشتند. قبول کنید که فضای سیاستزده امروز هم آن موقع حاکم نبود. آن موقع شاید آسیبهای بیشتری داشتیم ولی این حجم از شبکههای اجتماعی نبود. این حضور شبکههای اجتماعی هم آفت دارد و هم حسن. آفتش بحث شایعاتی بود که اتفاق افتاد. خود من در سالن امام حسن مجتبی(ع) کرمانشاه بودم. کمکهای مردمی با کامیونهای ۱۸ چرخ میرسید، در آنجا دپو میشد و بعد با وانتبارها به روستاها میرفت و بچههای بسیجی، دانشجو، طلبه و اردوهای جهادی ۲۴ ساعته زحمت میکشیدند. خود من ویدئویی دیدم که میگفت اینجا متعلق به یک نهاد نظامی است که اجازه انتقال کامیونها را نمیدهد. رانندههای کامیونها را دستگیر میکنند و بارشان را خالی میکنند و به اسم فلان نهاد دولتی به منطقه میفرستند! این دروغ مطلق وقتی در جایی از کشور پخش میشود، باعث بیاعتمادی میگردد. در حالی که یک عده خودشان آتشبهاختیار و بدون تظاهر در حال زحمتکشیدن هستند، بیان این حرفها واقعاً بیانصافی است. از آن طرف هم اینکه یکی با سگش برود آنجا و بخواهد زندهیابی کند، از مضرات فضای مجازی است.
بعد از ۱۳ سالی که از زلزله بم گذشته، مشکلات شهر حل شده است؟
زلزله فقط ترکخوردن دیوارها نیست چون روی فرهنگ و خردهرفتارها هم اثر میگذارد. شاید در بمِ امروز ویرانهای وجود نداشته باشد اما بیکاری وجود دارد. بزرگترین باغشهر ایران به شهری تبدیل شده که نخلستانهایش خشک شده و در آنها آپارتمان ساختهاند. نسل جدید پسازلزلة بم از ارگ، لالاییها، افسانهها، قصهها و باورها خبر ندارد. اینها دست اهالی فرهنگ را میبوسد. در پسابحرانها مهمترین چیزی که از بین میرود، خردهرفتارهای فرهنگی است. بم قبل از زلزله تالار عروسی نداشت. آنقدرخانهها بزرگ بود و صمیمت وجود داشت که همسایهها میگفتند زنانه را در خانه ما بگیرید و مردانه را در خانه خودتان. شاید اگر زلزله نبود، تالارهای عروسی ۲۰ سال دیگر در بم ساخته میشد اما امروز این اتفاق افتاده است. به نظر من، فرهنگ و روح و جان مردم بم هنوز ترمیم نشده و هنوز آسیبهای روانی و افسردگی در شهر زیاد است و زخم روی قامت شهر هست.
شما خودتان یک فرد فرهنگی هستید، زلزله را هم تجربه کردهاید و کشور ما هم یک کشور زلزلهخیز است. به نظر شما اهل فرهنگ در چنین بحرانهایی چه کار ویژهای از دستشان برمیآید.
هر چیزی که با هنر گره بخورد، ماندگار میشود. اگر امروز بخوانی که زلزله کرمانشاه را لرزاند، یک خبر خواندهای ولی اگر ۲۰ سال بعد بخوانی، یک خط از تاریخ را خواندهای. ولی اگر بخوانی که در کرمانشاه زلزله آمد و یک مقام دولتی رفت به آنجا و یک گوسفند پیچید جلوی هواپیمای او و یک چوپان گفت تو گوسفند مرا کشتهای، یک داستان خواندهای. تعریف داستان در نزد مدرنها این است: خواندن خبری که هیچگاه کهنه نمیشود. هر وقت یک اتفاق که در روز اول خبر و ۲۰ سال بعد تاریخ است، با هنر گره بخورد، ماندگار میشود.
در مورد بم شعرها و آثار هنری بسیاری خلق شد ولی به نظر میرسد که خیلی تأثیرگذار نبود.
بچههای هنرمند اصولاً آدمهای عاطفی هستند و عاطفه هم زود گُر میگیرد. بگذار من قانع نشوم و بگویم که متأسفانه در چنین بحرانهایی همیشه دچار هیجان شدهایم. بزرگترین رمانها و فیلمهای جنگ ما الآن دارد متولد میشوند چون باید آن هیجان با عقلانیت گره بخورد. بله، شعر برای زلزله بم زیاد گفته شد ولی چرا آن شعرها الآن نیستند؟ آیا از کل ماجرای بم فقط یک کیانوش عیاری باید یک «بیدار شو آرزو» را بسازد؟ چند نفر از عزیزان هم که خواستهاند به بمیها لطفی کنند، یک قاچاقچی را نشان دادهاند که آمده در آنجا گرفتار شده و آخرش هم آدم شده است. اصحاب هنر ما مخصوصاً سینما که برد بیشتری دارد، به خودشان زحمت نمیدهند از ونک پایینتر بیایند. اصلاً محوریت زلزله هیچ، چه اشکالی دارد فیلمیکه میسازیم لوکیشنش در بم، کردستان و زاهدان باشد؟ قصههای سینمای ما همه باید در شاسی بلند و بلوارهای شهرک غرب بگذرد؟ ۹۰ درصد سینمای ما از تهران بیرون نمیرود و ۹۰ درصد شعر ما هم از کافه بیرون نمیرود. ادبیاتمان آپارتمانی شده و نهایت مردمینوشتنِ ما این بوده است که برویم پایین شهر یک معتاد یا یک خانواده بدبخت را نشان بدهیم. این درد است.
یعنی ادبیات و هنر ما با دردهای اجتماعی گره نخورده است؟
گره خورده است اما گره هیجانی. همانطوری که ما سرمان میخورد دیوار و ناخودآگاه میگوییم آخ. مثال بسیاری از واکنشها همین آخگفتن بوده است در صورتی که اگر الآن یک درد در تو ایجاد شد، باید تهنشین شود که به یک اثر ماندگار تبدیل شود. «فهرست شیندلر» اسپیلبرگ سالها بعد از کورههای آدمسوزی ساخته شده اما شما منطق روایت و فرم آن را ببینید که چقدر درست است.
شاید دلیلش این باشد که اصلاً مخاطب ما به همان واکنش عادت کرده است و همان احساسِ صریحتر را میپسندد.
این نوع مینیمالیسمِ حسی نتیجه مصرفگرایی است. اگر مصرفگرایی نبود، ما اصلاً هنری به نام گرافیک نداشتیم. یک آلبومی از خوانندهای امروز منتشر میشود و دانلودش میترکاند ولی هفته بعد خبری از آن نیست. من معتقدم خود ما هنرمندان بد شدهایم که به این فکر میکنیم که حرف خودم را بزنم یا حرفی بزنم که بیشتر مد است و لایک بیشتری میگیرد. ما هنرمندان رشتههای مختلف مثل میله بارفیکس هستیم. میله بارفیلکس خودش را پایین نمیآورد که شما بتوانید بارفیکس بزنید. مخاطب باید خودش را بالا بکشد.
شاعر امروز فکر میکند که شاید اینگونه خوب دیده نشود و مردم او را نشناسند ولی کسانی که خوب بلدند خودشان را نشان دهند، سریعتر دیده میشوند و به همین دلیل به این مسائل تن میدهند.
باید به هدفگذاری توجه کنیم. من وتو همنسلیم. یادت هست که زمانی کتابداشتن رؤیای نسل ما بود. من خودم زمانی که اولین نسخه حروفچینیشده شعرم را دیدم، از خوشحالی خوابم نبرد. الآن طرف یک دوره شاهنامه نخوانده است، وزن شعرش هم میلنگد، ۲۳ سالش هست اما ۵ تا کتاب دارد. ادبیاتچیهای ما باید هدفگذاری خود را مشخص کنند. یک وقت من تکلیفم مشخص است و میخواهم به اسم ادبیات شوآف کنم. خب! هدفم مشخص است؛ بسم الله! مگر خود جناب فردوسی فحش نخورد و حقالتألیفش را نخوردند؟ ولی او ماند و دیگران نماندند. مگر در نسل من و تو کم بودند شاعرانی که از این جشنواره بلیت میگرفتند تا به آن جشنواره بروند، امروز آنها کجایند؟ نمیخواهم بگویم ما متر و معیار غزل امروز هستیم ولی ادبیات عین تاریخ است و بعضی چیزها را زمان مشخص میکند.
قبول کنید که ساختارهای فرهنگی در این دوره عوض شده است. زمانی که ما از کتاب کیف میکردیم، کتاب تنها رسانهای بود که شعر ما را به گوش مخاطب میرساند اما امروز شاعری که هنوز وزن شعر نیاموخته، کانال شعر دارد. پس این دغدغهها جزئی از تقدیر زمانه اوست و شاید خود آن شاعر گناه زیادی نداشته باشد.
ما همیشه یا اهل افراط بودهایم یا تفریط. ورود مظاهر مدرنیته باعث نشده است که از تفکر کلاسیکمان دست بکشیم. در همان صفحات اینستاگرام ورق بزن و ببین چقدر فالبینی، رمالی و کفبینی وجود دارد. پوسته عوض شده اما تفکر همان است البته من نگران نیستم. بله، آن ساختار عرضه عوض شده است و چهبسا فردا زیرساختی طراحی شود که یک روبات اشکال وزنی تو را بگیرد. میگویند فینال جام جهانی در سال ۲۰۵۰ بین تیمی از آدمها و روباتها برگزار میشود. این نگرانکننده نیست چون شعر تنها هنری است که هنوز چینیاش وارد نشده است. بقیه هنرها یا اصولاً وارداتی هستند یا وارداتیشان هم وارد شده است. همین که جوانی حس کند ادبیات و شعر ارزش است و به اعتبار این ارزش، ارزشمند میشود و لایک میخورد، خودش موضوعی باارزش است. قضاوت درباره اینکه آیا او ماناست یا نه، باید به تاریخ واگذار شود. ممکن است این جوان فعال در ادبیات بعداً به خودش در آینه نگاه کند و بگوید امشب هم ۴ تا تصویر از شعر فلانی را بالا پایین کردی و هزار تا لایک خوردی، فرداشب چه؟ اینکه چند درصد ممکن است این تلنگر را بخورند، معلوم نیست.
شاید محل اصلی نزاع این باشد که چالش نسل جدید، معاصربودن و در لحظه مطرحشدن است اما شما دارید از نگاهی حرف میزنید که کاملاً رو به آینده است. این نگاه را چگونه میتوان برای نسل جدید توضیح داد؟
من معتقدم حرفهای مهم جهان زده شده است. تو خودت داری غزل مینویسی. اگر غزلی از تو را جلوی شفیعیکدکنی -که درود خدا بر او- بگذارند و شفیعیکدکنی بگوید این غزل یا مال سعدی است یا مال آرش شفاعی، این پیشرفت است یا بازگشتی به ۸۰۰ سال پیش؟ در هالیوود فیلم «آواتار» ساخته شد که کارگردان آن دنیایی ساخته بود، موجوداتی زنده خلق کرده بود و برای آنها نیازهایی تعریف کرده بود و به آن نیازها پاسخ داده بود. شبی که این فیلم اسکار گرفت، با خودم گفتم سال دیگر اسکار به چه فیلمی میخواهد جایزه بدهد؟ دیگر نوآوری تا کجا؟ سال بعد اسکار به «آرتیست» رسید که فیلمی است سیاه و سفید، بدون موزیک و بدون دیالوگ! بشر دارد به گذشته برمیگردد. دانشجویان هنر ما چرا گیوه میپوشند؟ دخترانشان چرا دامنهای گیلانی میپوشند؟ چرا گل دقیقه ۹۰ یک گالری فشن باید مانتویی با طراحی خوشنویسی و کاشیهای ایرانی باشد؟ در شعر هم همین است. نسل امروز بسیار باهوش است و من معتقدم که شاعران بسیار خوبی در آینده خواهیم داشت زیرا این نسل بهشدت اهل تشخیص است و همین فضای مجازی هم به این نسل کمک کرده است. ما مدیر مدرسهمان را در خیابان میدیدیم، فرار میکردیم اما الآن یک نوجوان ۱۷ ساله زیر صفحه رئیسجمهور مینویسد این چه وضعش است؟ این نسل مطالبهگر و منتقد است و این مطالبهگری در هنر هم اتفاق میافتد. با خودش میگوید این قله را حسین منزوی زده است و من میخواهم یک پله بالاتر بروم. اینکه میتواند یا نه، یک بحث آکادمیک است ولی من معتقدم این نسل اگر در مسیر درست بیفتند، همگی، قلههای ادبیات و علم میشوند و اگر نه، همه آل کاپون میشوند!
مسئولیت این درستهدایتشدن با کیست؟
وراثت، آموزش و محیط. یک نفر ادبیات را دوست ندارد، هیچ ایرادی ندارد ولی باید یک لولهکش خوب یا کابینتساز فوقالعاده بشود. در هر کاری باید بهترین بود. آموزش هم مهم است. از شهری که یک جلسه شعر یا یک کتابخانه با ۵۰ کتاب ادبی خوب ندارد، نباید توقع داشت که شاعر خوبی بیرون بیاید. ادبیات و محیط هم بهشدت ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. استانهای مرزی ما را در نظر بگیر! چرا این شهرها قصهها، لالاییها، افسانهها، رقصها و آیینها زیادی دارند؟ همه اینها قابل بررسی است که چرا در روسیه بلشویکی داستاننویسی رشد میکند یا چرا لهستان سینمای مؤلف دارد و در مقابل، چرا دوبی و امارات رفاهزده شعر و سینما ندارند؟ کشورها و مناطقی که هنرمندانش از یک رنج جغرافیایی بیرون آمدهاند، معمولاً هنرمندان استخواندارتری دارند. این همه شاعر و هنرمند در تهران هستند، کدامشان تهرانیاند؟ در آثار همه آنها تأثیر آن محیط و رنج را میبینید. کتاب منوچهر آتشی را باز میکنی، هُرم جنوب توی صورتت میزند یا با میرشکاک حرف میزنی، دزفول مجسم روبهرویت هست. در دنیا نیز همینگونه است. از رفاه هنر درنمیآید.
به نظر من، شیوه روایت و تجسم هنر به عقلانیت نیاز دارد. در طول تاریخ ایران یک هیجان ناشی از عرفان و ستیزه تاریخی با عقل در وجود ما نهادینه شده که باعث شده نتوانیم به آن عقلانیتی که نیاز هنر است، دست یابیم.
اینکه میگویم درد، لزوماً به معنی این نیست که هنرمند نباید زندگی خوبی داشته باشد. قصه از جایی شروع شد که ادبیات و عرفان ما از دورهای با هم یکرشته شدند در حالی که در غرب اینچنین نیست. آموزههای عرفانی ما از رسانه شعر بیان شد و هنوز یک عده فکر میکنند برای شعرگفتن به شمع و گل و خلوت نیاز داریم. هنر از لحظة جرقة تولید تا رسیدن به مخاطب یک روند دارد که جهان آن را حل کرده است اما ما هنوز به آن نرسیدهایم. در جهان اگر تو به مرحلهای برسی که حرفت حرف باشد، دیگر دغدغه چاپ و حقالتألیف و اینکه ناشر چقدر چاپ کرد و چقدر فروخت یا ناشر کتاب مرا اینجای قفسه گذاشت یا آنجا، نداری. درست است که شعر و ادبیات پرندهای است که روی شانه شاعر مینشیند ولی برای اینکه شعر شاعر به دست مردم برسد، باید زیرساختهایی منطقی وجود داشته باشند که رسیدن به آنها به پول نیاز دارد. مرتضی مردیها در کتاب «درباره عقل» میگوید بسیاری از بدبختیهای جامعه ما از آنجایی شروع شد که جنون با خون همقافیه شد و عقل موجودی مذموم شناخته شد. شعر عین ریاضی، فیزیک و تنیس تمرین میخواهد. تولید شعر یک روند است و در وقت به دست مخاطب رسیدنش هم یک روند. یک فیلم گل اکران دارد یا یک سریال گل پخش شب دارد. شعر و رمان نیز همینگونه است. ما به بحث اقتصادی هنر توجه نداریم و دلیلش این است که همدل نیستیم. خانههای سینما، تئاتر و موسیقی داریم اما در شعر یک مدیریت واحد و سندیکا نداریم.
شاید بخش زیادی از این مشکلات به کمتحرکی مسئولان دولتی برگردد. فکر نمیکنی در این وضعیت باید به همان آتشبهاختیارها و مردم دردمندِ اهل فرهنگ امید داشت؟
من با یکی از همین دوستانی که میگویی، آشنا هستم. عکاسی است که وقتی به روستا میرود، اعلام میکند کتابهایتان را بدهید تا به بچههای روستا بدهم. ولی آیا نوجوانی که کفش پایش نیست، برق ندارد و گرسنه است، به مطالعه فکر میکند؟ خیلی وقت است که سبد کالای زندگی ما کوچک شده و در کوچکشدن آن اولین چیزی که حذف میشود، کالای فرهنگی است. ما باید به این برسیم که فرهنگ عنصر بسیار تأثیرگذاری است. مسئله اینجاست که ۹۰ درصد ما هنرمندان با ۹۰ درصد مسئولان هنر و فرهنگ زبان مشترک نداریم. ما تخصص داریم و آنها پول. اما چاره چیست؟ دوره، دوره ارتباطات است. من مقالهای میخواندم که نوشته بود اگر ۱۵ روز بهصورت مطلق از اینترنت جدا بیفتی، یک نسل عقبافتاده هستی. از خوب یا بد روزگار، همه امروز گوشی هوشمند دارند. مهم این است که من اگر احساس وظیفه کردم که باید یک نکته و یک حرف را بیان کنم، بیان کنم و پایش بایستم. ممکن است به خاطر نقد رفتار نادرست فلان مدیر چوب هم بخورم ولی برای آگاهی مردم این چوب را به جان بخرم. من آدم ساختارشکنی نیستم ولی در صفحه اجتماعیام فحشخورم بد نیست. چون که با خودم میگویم حامد! فکر کن این آخرین پست توست. ببین چه یادگار گذاشتهای. الآن دارم میگویم که این نسل دارد به سمت آگاهی میرود و اعتراض درست را یاد گرفته است. اعتراض مدنی نه از جنس شیشهشکستن و صندلی ورزشگاه را از جا درآوردن. مسئولانمان هم که...، ما میگوییم ولی امیدوارم بفهمند که بیشتر حواسشان به مردم باشد و بفهمند که والله فرهنگ هم یک تخصص است.
منبع: روزنامه قدسمنبع: قدس آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۷۶۲۴۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سینما اسیر سندرم فتوشاپ
میدانیم گرافیک، هنر سفارش است و از تصاویر، رنگها، سطوح و خطوط برای بیان موضوعی بهره میبرد. پیوند این هنر با سینما، پیوند ناگسستنی و انکارناپذیر است. چنانکه سینما را نمیتوان از گرافیک جدا دانست و همانقدر که رنگ، خط و حرکت در یک اثر گرافیکی مهم است در سینما نیز دارای اهمیت است. ضمن اینکه گرافیک سینمایی را هم نمیتوان به طراحی پوستر، نشانه و تیزر فیلم محدود کرد. درواقع گرافیک میتواند تعادل فیلم را حفظ کند؛ میتواند به سازندگان فیلم خط بدهد و هرجایی که پای اثر بلغزد یا از چارچوبهای زیباییشناسی و هنری خارج شود، دست فیلم را بگیرد و با ابزارهایی که در اختیار دارد، به کلیت کار سر و سامان دهد. البته شایسته این است که همراهی گرافیک و فیلم سینمایی از پیشتولید تا پایان تولید محقق شود تا شاهد توازن دلچسبی در همه ابعاد یک فیلم سینمایی به مثابه یک اثر هنری باشیم. آنگاه که هنر گرافیک با ظرفیتهای خود ازجمله ظرفیت رسانهای، با هنر-رسانه دیگری مانند سینما همقدم شود، میتواند از بُعد تجاری با تهیه مواد تبلیغاتی هنرمندانه، هم به ارزش هنری یک اثر سینمایی بیفزاید، هم به تجارت آن یعنی فروش و تبلیغ فیلم و جذب بیشتر مخاطب کمک کند. در این بین ممکن است اثر سینمایی به خودی خود بارقه و جوهره زیباییشناسی و هنری کافی نداشته باشد، در چنین شرایطی آیا کاری از دست گرافیک برمیآید؟ زمانی که فیلمی از فرم و محتوای با کیفیتی برخوردار نباشد، نمیتوان از گرافیست و طراح فیلم انتظار معجزه داشت. بنابراین ظاهرا برای کالبدشکافی شرایط گرافیک در کشور و در این گزارش با تاکید به گرافیک در سینما، نباید از رصد تمام اضلاع و اعضای این پیکره غافل شد؛ از اهمیت وجود سفارشدهنده، سلیقه و میل وی در خروجی طرح تا جانمایه و ظرفیت موجود در یک فیلم یا هر بستر هنری که قرار است با تولیدات گرافیکی معرفی شود و در آخر مباحث مالی کار که برای هر دو سمت طراح و سفارشدهنده حائز اهمیت بالایی است. برای بررسی این سوژه با محمد روحالامین، بهزاد خورشیدی، محمد تقیپور و حمید زریباف که در زمینه گرافیک، طراحی پوستر و نشان (لوگو) فیلمهای سینمایی و مدیریت هنری فعال هستند، گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:پوستر خوب از یک فیلم بد ممکن نیست!
محمد روحالامین از طراحان جوان اما باسابقه سینما، پیرامون ارتباط معنادار بین توجه به بخشهای گرافیکی و طراحی محتواهای تبلیغاتی فیلمهای سینمایی با ضعیف یا قوی بودن این تولیدات هنری، به جامجم گفت: اساسا در هنر گرافیک، تولید اثر برای یک سفارش صورت میگیرد. طبیعتا در این هنر، سفارشدهنده نقش مهمی دارد که اثر گرافیکی تولیدشده را تایید یا رد میکند. طراح پوستر فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» تصریح کرد: در هر فضای حقیقی یا مجازی، زمانی که با تولیدات گرافیکی مواجه میشویم، نقش هنرمند گرافیست در تامین کیفیت کار نسبت به استانداردهای این حوزه، در بهترین حالت تقریبا ۵ درصد است چرا که سفارشدهنده، اعم از تهیهکننده، کارگردان، مدیر فرهنگی، رئیس یک صنعت و…که کار راسفارش داده، سطح سواد بصری بسیار نازلی دارد.
بهزاد خورشیدی گرافیست و طراح پوستر فیلمهای سینمایی نیز در ادامه همین بحث به جامجم گفت: برآیند یک فیلم خوب، پوستر خوب است. یعنی اینکه پوسترهای خوب و باکیفیت هنرمندانه از فیلمها و سفارشدهندههای خوب پدید میآیند و ماندگار میشوند و این موضوع قطعیت دارد. من با دلیل و برهان میگویم که امکان ندارد که یک پوستر فیلم سینمایی خوب و استاندارد برآمده از یک فیلم بد باشد! البته استثناهایی در این مورد خاص بوده است. حتی یک فیلم سینمای ساده درام هم میتواند دارای پوستری استاندارد، خلاقانه و مینیمال باشد. طراح پوستر فیلم «رستاخیز» در ادامه بیان کرد: یک گرافیست حرفهای باید از ظرفیتهای موجود، استفاده بهینهای داشته باشد و با اتکا به خلاقیت و توانایی خود، دست بالا را داشته باشد تا بتواند در این عرصه هم فعالیت کند و طرحهای حرفهای و هنرمندانهتری را عرضه کند. البته وقتی برخی از فیلمها حتی استانداردهای اولیه یک فیلم سینمایی را هم دارا نباشند چه باید کرد؟ گرافیست با چه چیزی مواجه است؟ خروجی او چه میتواند باشد؟
تاکید به ارزشهای هنری والا
این هنرمند افزود: معتقد نیستم که پوستر بهتنهایی بتواند در جذب مخاطب صددرصدی نقش مهمی را ایفا بکند. در بهترین و بدترین شرایط هم اینگونه نبوده و نیست. فیلم خوب مبلغ اصلی کیفیت خودش است. اگر یک فیلم محتوا و کیفیت حداقلی را هم نداشته باشد، بهترین پوسترها و مدیای تبلیغاتی هم نمیتواند در کسب موفقیت فیلم اثرگذار باشد.
طراح پوستر فیلم سینمایی قصر شیرین افزود: به اعتقاد من، تعریف ساده یک پوستر خوب و استاندارد این است که یک پوستر فیلم میتواند ضمن سود جستن از مضمون و محتوای فیلم باید بتواند به تنهایی هم دارای قابلیت و ارزشهای هنری والایی باشد. وی تاکید کرد: استاد مرتضی ممیز پدر گرافیک نوین ایران لقب گرفته است و در تاریخ سینمای ایران، پوسترهای درخشانی را به یادگار گذاشت. همچون پوستر فیلمهای «خانه دوست کجاست»، «مادر»، «شیرسنگی»، «ناخداخورشید» و بسیاری آثار قابل توجه دیگر که هرکدام از این پوسترها به شکلی مجزا دارای هویتی مستقل و هنرمندانه هم است. به نوعی این آثار ماندگار از تاثیرگذارترین دورههای طراحی پوستر در سینمای ایران بوده است. البته از گذشته و سالهای اولیه شکلگیری سینمای ایران تا به امروز، سینمای ما گرافیستهای مهم و تراز اول جهانی را هم به خود دیده است البته و به ضرس قاطع میگویم هیچ گرافیستی طی دو دهه در سینمای ایران همچون ممیز با این حجم از پوسترهای خوب و استاندارد فعال و اثرگذار نبوده است.
پوستر، ضعف فیلم را نمیپوشاند
محمد تقیپور طراح و گرافیست نیز در رابطه با همین موضوع با اشاره به پوستر فیلم سینمایی بهعنوان یکی از مواد تبلیغاتی فیلمهای سینمایی به جامجم گفت: پوستر یک فیلم، مسئولیت خاص خود را برعهده دارد و قرار است مخاطب را جذب و وی را تشویق کند تا به تماشای فیلم بنشیند. پس پوستر بهواسطه این مسئولیت، نهایتا دارای یک ظرفیت مشخصی است و ما در ایدهآلترین حالت ممکن باید بهعنوان طراح، تمام این ظرفیت را بهکار بگیریم تا حداکثر جذب مخاطب را بهواسطه پوستر برای فیلم داشته باشیم اما این ادعا که پوستر میتواند ضعف یا نواقص سایر اجزای فیلم را به دوش بکشد، محل بحث است که نه کاملا رد میشود و نه میتوان گفت ایده درستی است. طراح پوستر فیلم سینمایی «۲۳ نفر» تاکید کرد: بهطور کلی پوستر میتواند وظیفه خودش را درنهایت بهدرستی ایفا کند اما نمیتوان چنین توقعی از آن داشت که ضعفهای یک فیلم را نیز بپوشاند. اینکه یک فیلم یا فیلمنامه سینمایی ضعف داشته باشد و بخواهد خودش را وابسته به عناصر تبلیغاتی کند، میتوان گفت اخلاقا درست و حرفهای نیست، هرچند که زیاد شاهد اتفاقات اینچنینی هستیم. ضعف فیلم، ضعف کل کار محسوب میشود و طبیعتا در اینجا پوستر به تنهایی نمیتواند اقدام خاصی برای تقویت یک فیلم یا فیلمنامه انجام دهد.
آسیب به هویت بصری فیلم با کمبود بودجه
حمید زریباف هنرمند طراح و مدیر هنری نیز با بیان اینکه زمانی که یک فیلم سینمایی سطح بالایی دارد، قاعدتا المانهای گرافیکی مرتبط با این تولید نیز دست بالا خواهد بود و شاهد تولیدات هنری قابل تامل میشویم، به «جامجم» گفت: در واقع یک تولید نمایشی که صرفا یک سرگرمی معمولی محسوب میشود، پوستر و نشانههایی در همان سطح دارد. کسی که این دست آثار نمایشی را تولید میکند هم دنبال پوستر فاخر و هنری نیست. زریباف در ادامه با تاکید به اینکه بودجه نقش مهمی در خروجی با کیفیت گرافیکی دارد، توضیح داد: معمولا در رویدادهای هنری یا تولیدات بصری، در زمینه پذیرایی و … محاسبات دقیقی صورت میگیرد، ولی در خصوص بودجه طراح و گرافیک اینگونه نیست. هویت بصری یک تولید هنری، اعم از فیلم یا تئاتر در صورت لحاظ نشدن بودجه جدی در این بخش ممکن است آسیب ببیند. مدیران بالادستی هنرمندان بیشتر باید به این نکات توجه کنند و هنرمند به خودی خود نسبت به موضوع آگاه است. زریباف معتقد به ارتباط معنادار بین کیفیت یک فیلم و وضعیت کیفی محتواهای گرافیکی است که برای آن تولید میشود. وی در این خصوص تصریح کرد: ما یک سری آثار نمایشی چه در تئاتر و چه در سینما داریم که میتواند آثاری عامه پسند باشد و سطح متوسط محسوب شود؛ این نوع آثار که سطح دو و یا سه هستند، قاعدتا پوستر یا نشانههای گرافیکی خاصی نخواهند داشت و این ربطی به ضعف گرافیستها ندارد. در واقع از دل اثر هنری ضعیف، تولیدات گرافیکی و تبلیغاتی قوی خارج نمیشود چرا که در واقع خمیرمایه قوی از اثر به هنرمند گرافیست داده نشده که منتظر خروجی خاصی از وی باشیم.
رشد سواد بصری باید همگانی باشد
توسعه سواد هنری جامعه و نقش گرافیستها در همراهی با سینماگران سؤال بعدی بود که با طراحان در میان گذاشتیم زیرا رشد بصری جامعه میتواند به ارتقای کیفیت زندگی منجر شود.
روحالامین درمورد توسعه سواد هنری جامعه و نقش گرافیستها در این بین و تاثیرگذاری سینما وگرافیک در پرورش حس زیباییشناسی جامعه اظهار کرد: مانند جامعهای که رو به توسعه قدم برمیدارد و لازم است این توسعه از تمامی وجوه اتفاق بیفتد، در زمینه هنر نیز باید رشد سواد بصری همگانی باشد و نمیتوان توقع داشت هنرمند نهایت سواد بصری خود را در بستری که از سواد هنری و بصری کافی نیست بهکار بگیرد و نتیجه مطلوب حاصل شود چرا که توازن در این وضعیت بین هنرمند و سفارشدهنده وجود ندارد. روحالامین ادامه داد: وقتی جامعهای از نظر فرهنگی رو به جلو حرکت نکند یا درجا بزند، امکان ندارد گرافیک و نقاشی در این جامعه رو به جلو برود. نقاشی، هنری فردی است و هنرمند بیشتر مبتنی بر احوالات خود کار میکند و میتواند عالمی را بدون دخالت شخص دومی به تصویر بکشد و کیفیت کار دست خودش است، ولی گرافیک سمت دیگری جز هنرمند دارد که آن سمت کار، سفارشدهنده ایستاده که بیشتر از آنچه فکرش را میکنید در تولید اثر گرافیکی اثرگذار است. آنقدر زیاد که من میگویم نقش سفارشدهنده در یک تولید گرافیکی نزدیک به ۸۰ درصد است. طراح پوستر فیلم سینمایی «ضد» خاطرنشان کرد: گرافیک در سینما، تلویزیون و سطح شهر ما هر وضعیتی که دارد، منحصر به توان و سواد هنری گرافیستها نیست بلکه نشانهای از میزان سواد مدیران فرهنگی و در واقع سفارشدهندگان این تولیدات هم هست.
بازگشت به یک اقدام مهم در دهه ۶۰
خورشیدی در ادامه همین بحث از ایده جالبی یاد کرد که به همت مدیران هنری وقت در دهه ۶۰ به منظور شکوفایی ابعاد هنری پوسترهای فیلمهای سینمایی دنبال میشده است. وی در این خصوص توضیح داد: در دهه۶۰ سینمای ایران، یک الگویی وجود داشت که از سوی فارابی و وزارت ارشاد انجام میشد و اغلب صاحبان فیلمها ملزم بودند علاوه بر پوستر تجاری، یک پوستری هنری و خاص هم طراحی و چاپ میکردند. بهنظرم دلیل چنین ایدهای این بود که راهی هم برای پوسترهای خلاقانه باز شود. طراح پوستر فیلم سینمایی «به نام پدر» گفت: در همه این سالها، اغلب سینمادارها یا برخی تهیهکنندهها با جهتگیری خاص در طراحی و عرضه پوسترهای بیکیفیت نقش قابل توجهی هم داشتهاند. در این وضعیت، گرافیستها و طراحان پوستر، صرفا تابع سفارشدهنده بودند. در چند سال اخیر و با پیشرفت نرمافزارهای گرافیکی ـــ دیجیتالی و کامپیوتری، شکل و قواره پوسترها بسیار متفاوت و در برخی مواقع به لحاظ بصری هم رشد داشتهاند ولی در این میان اشکالات بزرگتری هم به وجود آمده است. گویی بخش مهمی از این پوسترها جان ندارند و انگار روحی در کالبدشان نیست.
رابطه رشد سواد هنری مدیران و جامعه
زریباف معتقد است بین رشد سواد هنری مدیران و جامعه ارتباط وجود دارد. وی گفت: امروزه همه بر ضرورت وجود گرافیک و طراح هنری در پروژهها و رشد حس زیبایی شناسی در شهر و بین مردم تاکید دارند و اشکال کار شاید آنجاست که مدیران اداری ما هنوز به درک کاملی از این قضیه نرسیدهاند و مطمئن نیستند مثلا یک فیلم حتما نشان هنرمندانه میخواهد یا باید پوستر حرفهای داشته باشد. زریباف ادامه داد: هنرمندان گرافیست در فعالیتهایی که انجام میدهند صرفا به جنبه مادی پروژهها توجه ندارند و نتایجی که یک تولید تصویری و گرافیکی در جامعه به جا میگذارد برای آنها از اهمیت بالایی برخوردار است اما آیا برای مدیران فرهنگی و هنری ما نیز همینگونه است؟ اگر این مسأله حل شود خیلی از چالشهای گرافیستها در سینما و سایر بسترهای هنری حل خواهد شد. این گرافیست افزود: سواد بصری زمانی به وجود میآید که نیاز به آن درک شده باشد. زمانی که مردم احساس میکنند نیاز دارند مثلا پوسترهای سینمایی یا نشانههای خوبی ببینند که این نیاز از قبل در آنها ایجاد شده باشد. این مقوله نیز به میزان سواد بصری مدیران فرهنگی و حساسیت آنها روی این موضوع مرتبط است. زریباف افزود: در سطح آسیا یک موزه گرافیک در تهران وجود دارد که متعلق به انجمن گرافیک ایران است. شرط میبندم خیلی از افراد حتی اطلاع ندارند چنین موزهای وجود دارد! مدیران هم شاید بیخبر باشند. آیا مدیران فرهنگی ما اصلا از این موزه بازدید کردهاند؟ میدانند با چه زحمتی چنین مجموعه ارزشمندی گردآوری شده است؟ دیده شدن این آثار قطعا به سواد بصری مردم کمک میکند تا حس زیباییشناسی آنها را تقویت کند. وقتی دیدن زیبایی و درک آن برای مردم عادت شود، روند رو به رشد میشود.
در هالیوود هم پوسترهای سینمایی کلیشهای داریم
چالش همیشگی هنر، خلاقیت و در مقابل آن عدم خلاقیت و کپیکاری در آثار بوده و هست؛ طبیعتا گرافیک نیز از این مسأله مستثنا نیست و در سالهای اخیر هم درباره کپیکاری در پوسترهای سینمایی زیاد شنیدهایم. روح الامین درباره این چالش بهویژه در سینما و علت تولید پوسترهای سینمایی مشابه اظهار کرد: در جهانی که سرمایهداری حاکم است و سینما نیز متاثر از سرمایهداری به حیاتش ادامه میدهد، چالش گرافیستها در سینما شبیه یکدیگر است و شاید در هالیوود هم شاهد پوسترهایی شبیه هم و کلیشهای باشیم. بنابراین چنین آسیبی منحصر به پوسترهای سینمای ایران نیست. این گرافیست با بیان اینکه در سینمای جهان هزاران فیلم در طول سال تولید میشود و طبیعی است که با این حجم بالای تولید، نمیتوان فارغ از تجربههای گذشتگان کاری کرد، گفت: یک گرافیست در این موقعیت، میتواند در فضای مجازی بستههای هزارتایی از پوسترهایی را پیدا کند که شبیه هم هستند! مانند موقعیتهای نمایشی در سینما و تئاتر که گفته میشود ۳۶ موقعیت نمایشی وجود دارد و هنوز کسی نتوانسته سیوهفتمین موقعیت نمایشی را ایجاد کند و همه داستانها و نمایشنامهها و فیلمنامههای دنیا ذیل این ۳۶ موقعیت قرار دارند. بنابراین در گرافیک و طراحی پوستر فیلم اینطور نیست که تکراری بودن پوسترها منوط به سینمای ایران باشد. وی عنوان کرد: ما ایرانیها چون بلندپرواز هستیم و همیشه از خودمان گلهمندیم، دلمان میخواهد که بهترین باشیم، اما کسانی بیشتر گلهمند هستند که از دور موضوع را بررسی میکنند و زمانی که در بطن ماجرا میرویم، میبینیم اگر پوسترها به قولی تکراری شده و میگویند چرا محتوای همه پوسترهای سینمایی عکس بازیگران فیلم است؟ بهخاطر این است که خبر ندارند چه مواردی در سینما اهمیت دارد؛ در یک فیلم سینمایی، بازیگر اهمیت زیادی دارد و باید در پوستر فیلم دیده شود. روحالامین متذکر شد: جز نشاندادن بازیگر در پوستر هم نمیتوانیم کار دیگری کنیم. بههرحال باید او را نمایش دهیم. حالا اینکه چطور تصاویر بازیگران را در پوستر قرار دهیم، فرمهای مشخصی دارد که گرافیستها تابهحال همه این فرمها را تجربه کردهاند. این هنرمند برای توضیح بیشتر این مسأله عنوان کرد: در سینمای فرهنگی، تجربی و روشنفکری و هر نوع سینمایی جز سینمای سرگرمکننده و داستانی، میتوان پوسترهایی طراحی کرد که متکی به عکس بازیگر نباشد. من هم تجربه طراحی چنین پوسترهایی را دارم. این نوع فیلمهای غیرتجاری، اکرانهای محدود جشنوارهای یا سینماتکها را تجربه میکنند و میتوانند پوسترهایی بدون نمایش چهره بازیگر داشته باشند. روحالامین ادامه داد: در جشنواره فیلم فجری که پشتسر گذاشتیم نیز برای فیلم سینمایی آسمان غرب، شهسوار، صبح اعدام، قبلتر برای فیلم یتیمخانه ایران و ... به همین ترتیب کار کردهام. بنابراین پوسترهایی هم داریم که اصلا چهره بازیگر در آن دیده نمیشود.
بازیگر باید در پوستر فیلم دیده شود
این گرافیست افزود: وقتی مسأله اکران فیلم به میان میآید و قرار است مخاطب بلیت بخرد و فیلمی را ببیند، سرمایهگذار، تهیهکننده و کارگردان به این روزها فکر کردهاند و در انتخاب بازیگر، مسأله اکران فیلم و پوستر آن که شامل بازیگران باشد برای دستاندرکاران فیلم موضوعیت دارد و نقض غرض است که بازیگری را برای فیلمی انتخاب کنیم و برای اکران و تبلیغ فیلمی که در آن بازی کرده تصویری از بازیگر دیده نشود! یا حتی تصویری دیده شود که برای مخاطب تشخیص اینکه وی چه بازیگری است قابل درک نباشد. روحالامین تاکید کرد: هنرنمایی یک گرافیست برای زمانی است که از وی خواستهاند هنرش را در قالب یک اثر نمایش دهد. یک زمانی گرافیست میخواهد محصولی تجاری را تبلیغ کند و در این زمان لازم است چیستی محصول از طریق تبلیغاتش فهم شود. بههرحال بیلبورد تبلیغاتی برای هر محصولی باید نمایش دهد که چه چیزی را تبلیغ میکند و مخاطب درک کند که تبلیغِ چیست؟ و سینما نیز از این قاعده مستثنا نیست.
سندرم فتوشاپ یا خطر هوش مصنوعی
به نظر میرسد امروز دستیابی به هر عنوان یا جایگاهی سهلالوصولتر شده است؛ افراد راحتتر میتوانند با استفاده از ابزارها یا تکنولوژی به معرفی خود و توانمندیهایشان بپردازند و به قولی یکشبه معروف شوند. در هنر گرافیک نیز ابزارهای قدرتمند بسیاری در اختیار هنرمندان قرار گرفته است و ممکن است این خطر ایجاد شود که هنرمندان بدون اصالت هنری پا برعرصه بگذارند. منظور از اصالت هنری داشتن قلم و دست قوی در طراحی و مبدع و خلاقبودن است. روحالامین در مورد احتمال کمرنگشدن اهمیت سواد هنری در افراد در پی این پیشرفتها بیان کرد: وقتی ابزارهای فنی برای طراحی کامپیوتری به میان آمد، به افرادی که شاید تکنیک و توان طراحی دستی نداشتند کمک کرد که اثر هنری تولید کنند. در تاریخ معاصر، از اوایل دهه ۷۰ ما به بلایی دچار شدیم که من اسمش را سندرم فتوشاپ میگذارم.
طراح پوستر فیلم سینمایی «دسته دختران» ادامه داد: این ابزارها کاری کرد که افراد بدون اینکه هنرمند باشند در جامعه هنرمند جا زده شوند. هرچه جلوتر رفتیم هم ابزارها بیشتر رشد کرد تا جایی که دیگر لازم نیست فرد حتی اپراتور باشد و فقط کافی است درخواستی مکتوب به هوش مصنوعی بدهد تا کل فضاسازی که میخواهد را ارائه کند! با وجود این شرایط من معتقدم هنوز هنر و هنرمندان جایگاه خود را دارند و محصول دست هنرمند، مشتری خودش را دارد و هر کاری کنند باز هم مشخص است که کدام اثر را یک هنرمند واقعی خلق کرده است.
هوش مصنوعی ابزار جهشیافته
محمد تقیپور، گرافیست و طراح پوستر فیلمهای سینمایی در همین رابطه گفت: به لحاظ دستهبندیها در فضای هنر و طراحی، تکنولوژیهای جدید ازجمله هوش مصنوعی در دسته ابزارها قرار میگیرد که به نسبت ابزارهایی که تاکنون در اختیار قرار گرفته شده، بدیهی است که جهش بیشتری داشته است.
طراح پوستر فیلم سینمایی «مجنون» تصریح کرد: در جواب این سؤال که آیا هوش مصنوعی میتواند خللی به فضای کاری گرافیک وارد کند، باید گفت نکته اصلی اینجاست ما فرآیند گستردهای را پیش از رسیدن به خروجی بصری یک کار گرافیکی طی میکنیم که این فرآیند، از دید مخاطب پنهان است و در نهایت خروجی آن را مشاهده میکند. در واقع اگر با کار بینقصی مواجه میشویم، حتما باید در نظر داشته باشیم که این خروجی قوی، بهراحتی به دست نیامده است.
برنده سیمرغ بلورین بهترین طراحی پوستر ازسیوهشتمین جشنواره فیلم فجرگفت:طبیعتا برخی افرادی که درزمینه طراحیگرافیک فعالیت میکنند، شاید از نظر اصول ابتدایی و بنیادین طراحی چندان حرفهای نباشند. نکته اینجاست که سفارشدهندهها به دلایل مختلفی ممکن است در انتخاب درست طراح کارآزموده به خطا بیفتند. نکاتی از قبیل عدم توجه به نشانهها و قرائن مرتبط، عدم توجه به سوابق طراح، کماهمیت دانستن پوستر فیلم به نسبت سایر اجزا، تاثیرگذاری روابط و... میتواند ازجمله این موارد باشد.
ایدههای سرهمبندی شده اینترنتی
زریباف نیز با اشاره به اینکه اصالت طرح امروز از موضوعات مهمی بوده که فراموش شده است، گفت: امروز یک نشانه هم میتواند واقعا به دست طراح واقعا طراحی شود هم ممکن است از اینترنت به ایدهای سرهمبندی شده رسیده باشد. این هنرمند ادامه داد: شاید امروز یک طراح اگر کل تجهیزاتش را بفروشد و یک ماشین بخرد و بدهد کسی با آن کار کند، درآمدش بیشتر از طراحی و کار گرافیکی باشد. جامعه و مدیران باید متوجه اهمیت شغل یک طراح باشند و بدانند که طرح خوب در سینما، پوسترها و سطح شهر حال خوب ایجاد میکند پس بسیار مهم است.
لزوم همراهی گرافیست و فیلمساز از پیشتولید
موضوع دیگر در بحث گرافیک بهخصوص گرافیک در سینما، اهمیت همراهی این گروه با پروژه از ابتدای کار است.
روحالامین ازجمله هنرمندانی است که قائل به همراهی گروه طراحی و تبلیغاتی پروژههای سینمایی از پیشتولید بوده و در این مسیر پیشگام است. وی در مورد اهمیت چنین رویکردی بیان کرد: از حدود سال ۹۳ بود که ما طراحی نشان فیلمها از مرحله تولید را دنبال کردیم و قائل بر این هستیم که این رویه باب شود و همچنان نیز روی آن تاکید داریم. طراح پوستر فیلم سینمایی «هناس» گفت: همراه شدن طراح و گرافیست با یک فیلم از ابتدای کار، فاصله طراح و تولیدکنندگان را کم میکند و خروجی گرافیکی و تبلیغاتی فیلم به روح آن نزدیکتر خواهد بود. اینکه پس از پایان پروژه محتوا را روی سر طراح آوار کنند، قطعا منتهی به نتایج خوبی برای یک فیلم سینمایی نمیشود.
تقیپور نیز با بیان اینکه میتوان گفت مهمترین قسمت روند یک سفارش، چگونگی تعامل بین طراح و عوامل تصمیمگیرنده فیلم است، گفت: رسیدن به یک زبان مشترک، با حداقل اتلاف وقت و انرژی، جزو نکاتی است که همواره دغدغه یک طراح گرافیک بوده و هست. جدای از این، هرمقداری که به طراح متخصص و کارآزموده، بتوان اعتماد بیشتری کرد و از اعمال سلیقههای مختلف خودداری شود، تضمینی بر این است که میتوان شاهد خروجیهای درخشانتر و اثرگذارتری بود.
تولیدات هنری با کیفیت با استفاده از طراح کارآزموده
پرسش اساسی دیگر در بررسی فعالیت یک گرافیست در پروژههای هنری ازجمله سینما این است که از چه زمانی باید گرافیست به گروه سازنده اضافه شود و پیامد حضور دیرهنگام گرافیست چیست؟
روح الامین دررابطه با همین پرسش و حرفهایترین شکل حضور گرافیست در فیلم و راههای رسیدن به خروجی گرافیکی با کیفیت در سینما، با بیان اینکه طراح پوستر یک فیلم سینمایی برای طراحی باید فیلم را تماشا کند، گفت: من در صورتی که فیلم آماده نباشد، به فراخور پیچیدگی اثر، طی جلسه یا جلساتی با تهیهکننده و کارگردان صحبت میکنم و پس از آن میکوشم در بدیعترین شکل به طرحی برسم که هم تناسب محتوایی با فیلم داشته باشد هم روح هنری و گرافیکی در آن مشهود باشد. سینما در اشکال و انواع گوناگونش مخاطبهای متفاوتی هم دارد و باید برای هر جنس مخاطبی، اثر خاصی تولید کرد.
تقیپور نیز درخصوص مسیر درستی که یک طراح و در اینجا، با تاکید بر طراحی پوستر فیلمهای سینمایی باید طی کند، بیان کرد: به نظرم قدم اول، انتخاب درست طراحی است که علاوه بر داشتن تجربه کافی و قابل اطمینان، از پیش توانمندیهای خود را اثبات کرده و اساسا برای کلیت پروژهای که مدنظر است، متناسب باشد. به گفته طراح پوستر فیلم سینمایی«منصور»، قاعدتا هر طراحی میتواند قابلیتهای مختلفی داشته باشد یا ویژگیهای بارز مختص خودش را در کار نشان دهد. پس از مرحله انتخاب طراح گرافیک سازگار با یک پروژه، نکته مهم دیگر، شکلگیری گفتوگوی کارساز بین طراح و سفارشدهنده است. تقیپور در همین رابطه توضیح داد: این گفتوگو و مباحثه بسیار تعیینکننده است چرا که اگر این اتفاق به درستی در خصوص کلیت و اهداف اثر، بین طراح و سازنده فیلم صورت بگیرد، در واقع نیمی از مسیر به خوبی پیش رفته و راه را برای دو طرف هموار کرده است.
گرافیک رسانه آرمانخواه
محمدروحالامین، هنرمند گرافیست در مورد بهرهمندی از ظرفیتهای هنر گرافیک در به تصویر کشیدن اسطورههای ملی- مذهبی، همچنین به کارگیری این هنر در تولیداتی مرتبط با بزنگاههای تاریخی مانند عملیات «وعده صادق» به جامجم گفت: گرافیک زمانی که در قامت یک رسانه ظاهر شود، حتما در این بزنگاهها تاثیرگذاری خاص خود را دارد و حتی به واسطه ایجازی که ایجاد میکند، همچنین خلاصهگویی و عمیق مطرح کردن سوژهها، تاثیرات دوچندانی دارد؛ چرا که این هنر در سکوت، کلام مهمی را مطرح میکند.روحالامین در ادامه تصریح کرد: در همین روزهای اخیر حتما خبردار شدید که شبکه ۱۲ اسرائیل، دیوارنگارههای میدان فلسطین تهران را که در برگیرنده آثار گرافیکی است، مورد واکاوی قرار داده و گزارشی مفصل تهیه کرده بودند که نشان میداد روی تمام نشانهها و تصاویر موجود در این میدان مطالعه صورت گرفته است.این هنرمند در ادامه گفت: در طول سالهای مختلف از این دست مثالها داشتهایم که جنبه رسانه بودن گرافیک را مورد تاکید قرار داده است.در گذشته اینچنین نبود و بیشتر کارتلهای اقتصادی و محصولات بازرگانی امکان بهرهمندی از این ظرفیتهای اقتصادی را داشتند. از دهههای ۸۰ و ۹۰ به این سمت اتفاقات خوبی از منظر توجه به وجه رسانه بودن تولیدات گرافیکی صورت گرفته که مسئولیت این هنر را برای طرح موضوعاتی حاوی ارزشهای خاص، بیشتر کرده است.
هنر برای هنر قابل دفاع نیست
وی افزود: اصلا اگر شأنیتی برای هنر گرافیک قائل هستم، بیشتر از جنبه رسانه بودن این هنر است؛ چه زمانی که این هنر رسانهای بخواهد محصولی تبلیغ کند، چه دنبال معرفی آرمانی صدساله باشد؛ در هر حال این وجه از گرافیک برای من حائز اهمیت بسیاری است و شأنیت خاصی دارد. به زعم من دیگر هنر برای هنر نهتنها در گرافیک که در هیچ هنری قابل دفاع نیست. هنر برای هنر میتواند حدیث نفس باشد، هرچند در این حالت شبیه خودگویی و خودخندی خواهد شد که به نظرم فاقد جایگاه است. روحالامین در مورد استفاده درست از هنر گرافیک برای تصویر کردن آرمانهای ارزشمند و به تصویر کشیدن اسطورههای مذهبی و ملی عنوان کرد: مانند هر هنر دیگری، گرافیک نیز متاثر از عوالم علوم انسانی از جمله جامعهشناسی، فلسفه و شاخههای مختلف علوم انسانی است. هر هنرمندی که میخواهد اثری تولید کند، شرط لازم این است که نسبت به موضوعی که قصد تولید اثر در خصوص آن را دارد، نگاه ژرف داشته باشد و از منظر عوامانه با آن برخورد نکند. هرگاه هنرمند به مرتبهای برسد که موضوعات را عمیق بررسی کند، میتواند روی وجوهی از سوژه نور بیندازد که مخاطب تاکنون شاهدش نبوده و به واسطه اثر هنری خود، مخاطب را با جنبه جدیدتری از موضوع که میتواند تاریک و خطرناک یا لطیف و نورانی باشد، آشنا کند.
سطحینگری درباره موضوعات آرمانی ممنوع!
وی تاکید کرد: به همین جهت اطلاعات سطحی بهخصوص وقتی قرار است از یک آرمان در هنر صحبت شود، خطر بزرگی برای هنرمند محسوب میشود. اگر بخواهم مثالی بزنم در خصوص تولیدات گرافیکی فاقد ارزش که قرار بوده ارزشهایی را بیان کند، میتوان از تولیدات هنری و گرافیکی یاد کرد که در سالهای اخیر برای بیان مفهوم ارزشمند حجاب داشتهایم که به نظر من تماما مبتذل بوده و دقیقا به ضد خود تبدیل شده است.روحالامین در ادامه در پاسخ به این پرسش که با توجه به وجود سفارشدهنده در آفرینش طرحهای گرافیکی که قرار است آرمانی ملی و مذهبی را مطرح کنند، چطور میتوان از خطر سفارشیشدن این تولیدات جلوگیری کرد تا موجب دلزدگی مخاطب نشود، گفت: به هر ترتیب گرافیک هنر سفارشی است اما مفهوم هنرمند نیز مانند واژه عشق و معشوق است که در سالهای اخیر قلب شده و آسیب دیده است. در این شرایط کسانی که بهعنوان هنرمند فعالیت میکنند، خیلی اندک شدهاند. امروز کسانی تحت عنوان هنرمند کار میکنند که از نرمافزار سواد، اشراف فکری و فرهنگی، سختافزار هنری و فرهنگی تولید میکنند.
هنرمند و سفارشدهنده دغدغهمند
وی اضافه کرد: اگر هنرمند، سفارشی را قبول میکند، باید نسبت به آن سفارش دغدغه شخصی و سواد کافی داشته باشد تا تولید هنری قابل دفاعی عرضه کند. وقتی دغدغه نسبت به یک ارزش یا یک آرمان در دل هنرمند وجود نداشته باشد، قطعا سفارشیبودن اثر هرقدر هم به لحاظ فنی ماهرانه تولید شده باشد، توی ذوق میزند و معلوم است که تولیدکننده آن اثر، دل گرو قصه ندارد. روحالامین عنوان کرد: سفارشدهنده نیز هنگام انتخاب یک هنرمند برای کار روی یک موضوع خاص، بهخصوص اگر آن موضوع دارای ارزشهای والای ملی است، باید حساسیت به خرج دهد و یقین پیدا کند که این فرد، فهم و تخصص کافی دارد و در این حالت میتوان انتظار داشت هنرمند از همه ظرفیتهای فنی، فکری و روحی خود بهره برده است.
فاطمه رستمی - گروه فرهنگ و هنر