Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - حادثه کاسر العين در صنعاء، به عنوان نشانه اي منحصربفرد قبل از خروج سفياني، مطرح مي‏باشد؛ بدين معنا که شخصي در مقام رياست و زعامت در صنعاء، که از موقعيت مهم خويش، طرد و برکنار شده، قبل از سفياني، در کش
سرويس دين مشرق - نشانه‌هاي ظهور از جذاب‌ترين و پرطرفدارترين بخش‌هاي معارف مهدوي است. اختصاص بخش عمده‌اي از روايات مهدويت به اين موضوع، بهترين گواه بر اين مسئله است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اين جذابيت از سويي باعث افزايش اقبال عمومي به اين مسئله و در نتيجه اصل انديشه مهدويت مي‌شود، اما از سوي ديگر، افزون بر ايجاد زمينه مناسب براي ورود خرافات، طمع شيادان را براي جعل و تحريف روايات را، دو چندان مي‌کند. از اين‌رو، نظر به فقدان پژوهش‌هاي مستند در اين زمينه، شايسته است با انجام تحقيقات مبتني بر اصول و قواعد فهم حديث و با جداسازي احاديث صحيح از ضعيف و مطالب مستند از غيرمستند، علاوه بر پالايش معارف مهدويت از خرافات، زمينه‌هاي سوءاستفاده از اين موضوع نيز، از ميان برداشته شود.
در سلسله مقالات مباحث مهدويت، تلاش خواهد شد که با اعتماد به روايات و احاديث اسلامي، تصويري کامل، منسجم و معقول از نشانه هاي حتمي ظهور و رخدادهاي مرتبط، ارائه شود. کم‌ترين نتيجه اين تلاش، اين است که محققان خواهند توانست در خصوص مباحث مهدويت، مطالب مستند را از مطالب غيرمستند تميز بدهند و در مقام قضاوت و تحليل، از استناد به مطالب غيرمستند بپرهيزند.
کليات اشارهچند کانون مرکزي در تحولات و حوادث قبل از ظهور و آينده جهان، وجود دارد که شناخت آنها و رصد کردن تحولات مربوط به آنها از اهميت زيادي برخوردار است و مي تواند ما را در تحليل درست رويدادها و مباحث مرتبط با آخرالزمان و ظهور امام زمان(ع) ياري دهد. اين کانون هاي مرکزي عبارت است از: منطقه شام و سوريه، ايران، عراق، يمن، فلسطين و عربستان؛ کشورهاي مذکور در جغرافيايي عصر ظهور و مثلث "مکه ـ کوفه ـ قدس"، مرکز تحولات و رويدادهاي مهمي خواهد بود که تاثيرات داخلي و منطقه اي و حتي جهاني خواهد گذاشت و در آينده اين کشورها، قبل از ظهور، اتفاقاتي بسيار سريع و شگفت آور خواهد بود.
بنابراين ديده‏باني سياسي و نظامي "کشورهاي جغرافياي ظهور" در هر برهه اي از زمان، مي‏تواند اهميت استراتژيک و آينده پژوهانه مهدوي، داشته باشد. و اين امر محقق نخواهد شد جز با رصد تحولات و نشانه هاي ظهور و بويژه حوادث در "احاديث تمهيد مباشر"ـ احاديثي که به حوادث و اتفاقات قبل از علائم و نشانه هاي حتمي ظهور، در کشور سوريه، عراق، عربستان، يمن و ... ـ اشاره دارند. از اينرو، شناخت اين علائم، تکليف آور خواهد بود.
از نظر علم آينده پژوهي و مطالعه رويدادهاي آينده و تحليل آنها، هر نوع "علامت و سيگنال" مورد توجه قرار مي‏گيرد و نمي‏توان به آنها بي اعتنا بود. در واقع آينده پژوهي در صدد ايجاد آمادگي در مردم در حالتها و سناريوهاي مختلف است و مي‏کوشد مردم در برابر حوادث آينده غافلگير نشده و تکاليف و مسئوليت هاي خود را فراموش نکنند. از اين رو نشانه هاي ظهور و تحليل درست آنها يکي از ابراز هاي مهم آينده پژوهي براي رسوخ به آينده است.
وجوب فقهي شناخت نشانه هاي حتمي ظهوراز اينرو، برخي از فقهاء، يادگيري و شناخت نشانه هاي ظهور را از باب جلوگيري از سقوط در وادي هلاکت و ضلالت عصر غيبت و دفع ضرر محتمل، واجب دانسته اند. آيۀ الله صافي گلپايگاني در کتاب ارزشمند منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر، چنين مي‏فرمايند:
[1]هل يجب معرفة علائم الظهور، ليعلم به عند وقوعه، و يعرف المحقّ من المبطل، و يميز بين الخبيث و الطيّب؟ الظاهر هو وجوبها؛ حذرا عن الوقوع في الضلالة، و دفعا للضرر المحتمل.‏
آيا شناخت و معرفت نشانه هاي ظهور، واجب است؟ تا اينکه هنگام وقوع نشانه ها، علم و آگاهي به آن حاصل شود و بين حق و باطل، تمييز و تشخيص قائل شوند؟ آري؛ ظاهر وجوب يادگيري و تعليم نشانه هاي ظهور است تا اينکه در ضلالت و گمراهي عصر غيبت، دچار نشويم. علاوه براين، دفع ضرر احتمالي ناشي از عدم شناخت نشانه هاي ظهور، واجب است.
بدين‏سان، پيشوايان معصوم، براي ظهور امام مهدي، نشانه هاي فراواني را بيان فرموده اند و از طرح و ذکر آنها، اهدافي داشته اند و محال است در کلمات معصومين، حرف لغو و بي هدفي، وجود داشته باشد.
البته برخي از اين نشانه هاي ظهور، کارکرد ايجابي دارند و برخي کارکرد سلبي؛ به اين معنا که کارکردهاي ايجابي، اگر تحقق پيدا کند، در شناخت جبهه حق و پرچم هاي هدايت قبل از ظهور، کاربرد دارند. به عنوان مثال، آيا همراهي و تبعيت از يماني بدون آگاهي از شناخت مکان خروج و قيام يماني، ممکن و ميسر است؟
همچنين، نشانه‌هاي ظهور، مي‌توانند در هنگام جهل يا سيطره شبهات، مفيد بوده و کارکرد سلبي نيز داشته باشند. در پرتو کارکرد سلبي آن مي‌توان مدعيان دروغين را شناخت و دروغ کساني که پيش از تحقق نشانه‌هاي حتمي ادعاي مهدويت دارند، را شناسايي کرد.[2] به عنوان مثال، در پرتو شناخت ويژگي ها و مختصات حقيقي يماني، ادعاي خروج دروغين مدعي يماني، احمد الحسن بصري[3] قبل از ديگر علائم حتمي ظهور همچون خروج سفياني و نداي آسماني، به آساني قابل فهم خواهد بود.
فوائد شناخت نشانه هاي حتمي ظهوراز طرفي، در فوائد شناخت علائم مهدوي، اينکه: برخي از نشانه هاي ظهور، به صورتي هستند که هم شناخت صحيح آن، داراي آثار مفيد و اثربخشي است و هم شناخت نادرست آن، ما را دچار خسران و زيان خواهد کرد. به عنوان مثال، يماني، به عنوان نشانه حتمي ظهور و پرچم هدايت، اگر قيام کند و ما موفق به شناسايي "مکان قيام يماني" نشويم، نمي توانيم او را در حرکت و قيام اش، ياري کنيم و نيز اگر در تعيين ويژگي ها، زمان خروج و مکان قيام يماني و ...، دچار اشتباه شويم و در دام مدعيان دروغين يماني، گرفتار شويم؛ ممکن است جامعه مومنان، به پرتگاه انحراف در عقيده و عمل، سوق داده شوند. و اصولا آيا همراهي و تبعيت از پرچم هاي هدايت در سال ظهور همچون قيام يماني و خراساني، بدون آگاهي از شناخت احاديث نشانه هاي حتمي ظهور و حوادث مرتبط به آنها، ممکن و ميسر است؟
عمار ياسر و امتداد تاريخ در فوائد شناخت نشانه هاي حتمي ظهوربراي درک لزوم و فوائد آگاهي از نشانه هاي ظهور، به گذشته و تاريخ اسلام، بر مي‏گرديم. چنان‌که مي‌دانيم رسول گرامي اسلام، بارها، درباره امامت و جانشيني اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب، سخن گفت و با بينات و هدايت‌هاي خود اين مسئله را براي مردم توضيح داد و حقانيت امام علي و لزوم پيروي مردم از ايشان پس از رحلت خود را تا آن‌جا که ميسور بود، بازگو کرد. اين هدايت‌ها و بينات آن‌قدر زياد بودند که اگر کسي واقعاً به دنبال شناخت حق بود، با مراجعه به برخي از آن‌ها، مي‌توانست بدان دست يابد. با اين حال، آن حضرت در کنار اين روشن‌گري‌ها و ارائه ضوابط، نشانه‌هايي نيز بيان فرمود. براي مثال، از عمارياسر، به عنوان نشانه جبهه حق ياد کرد و با جمله معروف «تَقْتُلُ عَمَّاراً الْفِئَةُ الْبَاغِيَة»[4] به مسلمانان فهماند که هر گاه در فضاي فتنه از شناخت حق و باطل، ناتوان شدند، بدانند گروهي که عمار را به قتل مي رساند، جبهه باطل است.
و به‌راستي چقدر تفاوت است، ميان آنان‌که پيش از شهادت عمارها، با تکيه بر بينات و ميزان‌هاي دين، مي‌دانند، علي برحق است و آنان که تا خون سرخ عمار بر زمين نريزد، بيدار نمي‌شوند!
و به راستي چقدر تفاوت است، ميان آنان که قبل از آغاز نشانه هاي حتمي، با تکيه بر حوادث قبل از نشانه هاي حتمي، همچون "حديث تمهيد مباشر" امام باقر، درمي‏يابند که ظهور نزديک است و جبهه حق و باطل، کجا است و آنان که ناگهان چشم باز مي‏کنند و در مي‏يابند که در متن تحولات ظهور، قرار گرفته اند!
آنان‌که منتظر مي‏مانند، تا سفياني، يماني و خراساني قيام کنند و بعد بفهمند، بايد چه کنند و تکليف شان در جغرافياي کشورهاي عصر ظهور و مثلث "مکه ـ کوفه ـ قدس" (عربستان، عراق، فلسطين) و تحولات فتنه شام و سوريه قبل از خروج سفياني و ديگر بلدان و کشورهاي عصر ظهور، چيست؟، مانند کساني هستند که تا عمار، به مسلخ نرود و کشته نشود، حق را تشخيص نمي‌دهند.
تعيين وقت ظهور، آري يا خير؟و صد البته، در کنار، حوادث و مقدمات نشانه هاي حتمي ظهور، که بايد مجموعا و در کنار هم، بررسي شوند و نگاه تجزيه گرايانه، مستقل و منفصل آنها، از نظر علمي، صحيح نمي‏باشد، اما تطبيق اشتباه، نيز خسارت زيانباري است که با ايجاد هيجان و احساس کاذب در منتظران ظهور امام عصر، ممکن است تبعات ناگواري، به دنبال خود داشته باشد. از اينرو، راه صحيح و ميانه، به دستور ائمه معصومين، اين مي‏باشد که بايد همواره ظهور را نزديک دانست و در عين حال، ضمن پرهيز از تعيين وقت قطعي براي ظهور، همچنين از عجله و استعجال در امر ظهور و درخواست زودتر از موعد، قبل از وقوع نشانه هاي حتمي ظهور همچون قيام سفياني و يماني، بويژه وقوع نداي آسماني (که در ماه رمضان رخ مي‏دهد و تمام جهانيان مي‏شنوند)، پرهيز کرد. چنانچه، در احاديث منقول از اهل بيت، بر اين موضوع، تاکيد شده است:
[5]کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ وَ هَلَکَ الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُسَلِّمُونَ.
وقت تعيين کنندگان براي امر ظهور، را تکذيب کنيد، تعجيل کنندگان در امر ظهور، هلاک مي‏شوند و تسليم شوندگان (و آنان که در انتظار وقوع نشانه هاي حتمي ظهور، مي‏باشند)، نجات مي‏يايند.
[6]هَلَکَتِ‏ الْمَحَاضِيرُ قَالَ قُلْتُ وَ مَا الْمَحَاضِيرُ قَالَ الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُقَرَّبُونَ‏.
تعجيل کنندگان در امر ظهور (بدون وقوع علائم و نشانه هاي ذکر شده در احاديث معتبر)، هلاک ميشوند و آناني که ظهور را نزديک مي‏پندارند، نجات مي‏يابند.
معرفي نشانه هاي حتمي ظهوردر احاديث و منابع حديثي شيعه، براي هشت نشانه ظهور، تعبير "محتوم" و حتمي به کار برده شده است که عبارتند از: سفياني[7]، يماني[8]، نداي آسماني[9]، قتل نفس زکيه[10]، خسف بيداء[11]، پديدار شدن دستي در آسمان[12]، طلوع خورشيد از مغرب[13] و اختلاف بني فلان در عربستان.[14]
اما در اين ميان، از پنج نشانه حتمي ظهور (يماني، سفياني، نداي آسماني، قتل نفس زکيه و خسف بيداء) به صورت ويژه و مستقل، سخن به ميان آمده است. اهميت اين پنج نشانه‌ را مي‌توان هم از تعدد و تکرار روايات مربوط به آن‌ها و هم از جداسازي و بيان اين نشانه‌ها به شکل مستقل، دريافت.[15]
شيخ صدوق در کتاب کمال الدين، از امام صادق عليه‌السلام در حديث معتبر[16] نقل کرده است:
قَبْلَ قِيامِ الْقَائِمِ خَمْسُ عَلَامَاتٍ مَحْتُومَاتٍ الْيمَانِي وَ السُّفْيانِي وَ الصَّيحَةُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِيةِ وَ الْخَسْفُ بِالْبَيدَاء.[17]
پيش از قيام قائم پنج نشانه حتمي است: يماني، سفياني، صحيه آسماني، شهادت نفس زکيه و خسف بيداء.
و نيز مرحوم کليني در کتاب الکافي، در حديث معتبر[18]، از امام صادق نقل کرده است:
[19]خَمسُ عَلاماتٍ قَبلَ قِيامِ القائمِ الصَّيحَةُ وَ السَّفيانِيُّ وَ الخَسفُ وَ قَتلُ النَّفسِ الزَّکيَّة وَ اليَمانِيُِّ.
پيش از قيام قائم پنج علامت وجود خواهد داشت: نداي آسماني، سفياني، خسف و فرو رفتن (لشکر سفياني) در زمين (بيداء)، شهادت نفس زکيه و يماني.
[20]خَمْسٌ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ خُرُوجُ الْيَمَانِيِّ وَ السُّفْيَانِيِّ وَ الْمُنَادِي يُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ وَ خَسْفُ الْبَيْدَاءِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِيَّةِ.
پيش از قيام قائم پنج علامت وجود خواهد داشت: خروج يماني، سفياني، نداي آسماني، خسف و فرو رفتن (لشکر سفياني) در زمين (بيداء)، شهادت نفس زکيه.
اين احاديث معتبر در کتاب الکافي کليني و کتاب کمال الدين صدوق، و حديث هاي مشابه و متعدد ديگر، دلالت بر اين دارد که ظهور امام مهدي عليه‌السلام، متوقف بر نشانه هاي حتمي است که بايد به وقوع بپيوندد.
توضيح اينکه[21]: طبق احاديث، نداي آسماني، اشاره به اين موضوع دارد که، شيعيان امام علي و پيرو مذهب اثني عشري بر حق بوده و امام مهدي، از طرف خداوند متعال، برگزيده و فرستاده شده است[22] و خروج سفياني به عنوان پرچم ضلالت و دشمن اصلي امام عصر[23] و قيام يماني، به عنوان پرچم هدايت و ضرورت وجود قوا و لشکر جبهه حق براي نصرت و ياري امام مهدي[24]، اشاره دارد و شهادت نفس زکيه به همراه قتل غلام بالمدينۀ، توسط نظاميان حکومت آل بني فلان در عربستان[25] که به طغيان حکومت و وجود حکومت ناصبي و دشمن اهل بيت در کشور حجاز در سال ظهور، اشاره مي‏کند.[26] خسف بيداء و فرو رفتن لشکر سفياني که در جستجوي امام عصر مي‏باشند[27]، در منطقه بيداء (در بين مکه و مدينه)، نيز نشانگر صحت پيشگويي و صدق خبر غيبي پيامبر[28] و بيانگر اين است که حکومت جهاني امام مهدي، ادامه حکومت رسول الله و اتمام رسالت پيامبر اسلام، مي‏باشد.[29]
حديث خروج "کاسر العين در صنعاء يمن"، حديث بشارت آميز در عصر ظهوراشارهاز جمله حوادث قبل از خروج سفياني، قيام و خروج شخص "کاسر العين در صنعاء يمن"، مي‏باشد؛ در کتاب الغيبۀ نعماني از امام صادق، نقل شده است:
[30]ذُکِرَ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ السُّفْيَانِيُّ فَقَالَ أَنَّي يَخْرُجُ ذَلِکَ وَ لَمَّا يَخْرُجْ کَاسِرُ عَيْنَيْهِ بِصَنْعَاءَ.
نزد امام صادق، از سفياني، سخن به ميان آمد، امام صادق فرمودند: کجا و چگونه سفياني خروج کرده است، در صورتي که کاسر عينيه، هنوز از صنعاء يمن، خروج نکرده است.
اين روايت، که مضمون آن به خروج شخصي ملقب به "کاسر عينيه" از منطقه صنعاء يمن، تصريح دارد، بنظر مي‏رسد، نياز به دقت و بازنگري مجدد دارد؛ و احتمالات مختلفي در اين حديث، مطرح مي‏باشد.
ابتدا معناي "لغوي" کاسر عينيه و نيز مراد از اين وصف و "معناي" آن، بيان خواهد گرديد و در ادامه وجوه و "احتمالات مختلف" در اين حديث مهدوي، ذکر خواهد شد.
معناي لغوي کاسر عينيهکاسر عينيه در لغت، به شخصي اطلاق مي‏شود که نگاه مي‏کند، اما نگاه اش همچون نگاه کسي است که نعاس و خواب آلودگي بر او غلبه کرده است و پلک چشمانش به هم نزديک است.
در کتاب الاستيعاب، آمده است:
«وکان زياد [ابن أبيه] طويلاً جميلاً يکسـر إحدي عينيه، وفي ذلک يقول الفرزدق للحجاج:
[31]وقبلک ما أعييت کاسر عينه، زياداً فلم تعلق عليَّ حبائلُه».
«زياد (بن ابيه)، بلند قد و زيبا بود و يکي از چشمانش شکسته بود و در اين باره، فرزدق به حجاج ثقفي گفت:
پيش از تو، من، زياد چشم شکسته را به ستوه نياوردم و از اين رو در دام او نيفتادم»
و در کتاب اليعن، نيز آمده است:
[32]«يقال: طَرْفَشَ، إذا نظر وکسر عينيه».
بنابراين، کاسر عينيه به اين معناست که شخص در حالي که چشمانش تقريباً بسته شده، به اشيا مي‏نگرد. و به اشخاصي که اينگونه هستند، در اصطلاح گفته مي‏شود، پلک چشمشان شکسته است.
و اما اين وصف (کاسر عينيه) در اين حديث مهدوي، اشاره به چه موضوعي دارد؟ محققين در اين باره، چند احتمال مطرح کرده اند؛ اول اينکه، ممکن است شکستن چشم وي، يک حادثه مادي و مثلا در اثر وقوع حمله، چشم اين شخص در صنعاء، معيوب گردد، احتمال دوم اينکه، اين تعبير، کنايه اي بوده و حاکي از اين است که رفتار و عملي از اين شخصيت سر زده که باعث خجل شدن آن شخص، و شدت قباحت عمل وي در افواه عمومي مي‏شود و يا اينکه از موقعيت مهم خويش، طرد و برکنار شده و باعث فضاحت وي در افکار عمومي گردد. و اين امر، نشان مي‏دهد اين شخص کاسر العين در صنعاء، شخصيت عادي نبوده، بلکه داراي مقام زعامت و وجاهت سياسي و حکومتي در صنعاء مي‏باشد.

البته اين دو احتمال در تفسير "کاسر عينيه بصنعاء"، نيز با هم جمع مي‏شود؛ اما ارجح اين است، که کسرالعين، معنوي بوده و کنايه اي باشد؛ کما اينکه در زبان عربي، نيز بيشتر چنين استعمال مي‏شود:
وان الشخصيۀ کسيرۀ العين، تظهر في الصنعاء قبل خروج السفياني، وکسر العين، فيه إحتمالاته متعددۀ: فکسر العين تارة يکون مادياً أي ان عدسة العين تتکسر نتيجة حدث ما، فتتحطم نتيجۀ لعمل أمني أو عسکري في حال الانفجار وغيره يتعرض له في صنعاء وإما ان يکون معنويا ومجازياً فقد يأتي بفعلۀ مما يکسر العين نتيجۀ لقباحته أو شناعته، وإما أن يطرد من مکانه فتنکسر عينه لذلک خجلا من الفضيحۀ. وکل ذلک يحصل قبل خروج السفياني.
[33]وإن الإشارۀ لمثل هذه الشخصيۀ بهذه الصورۀ لابد أن تکون في مقام زعامۀ أو الرئاسۀ أو الوجاهۀ والحديث عن صنعاء دون غيرها فيه دلالة علي مرکز الحکم؛ اذن الروايۀ تتحدث عن شخصية قيادية لها نفوذ والرئاسۀ في صنعاء، وتکسر عينيه مادياً بسبب أمني أو عسکري في حال الانفجار وغيره أو معنوياً يطرد من مکانه فتنکسر عينه لذلک خجلا من الفضيحۀ أو کليهما. ثم يخرج في صنعاء و هذا حدث قبل خروج السفياني.
به عنوان مثال و براي "تقريب به ذهن"، علي عبدالله صالح، رئيس جمهور سابق يمن در پي جراحت ناشي از ترکش خمپاره يا بمب گذاري و حمله به مقر کاخ و قصر وي، ابتدا صورت و چشمان وي، دچار جراحت و آسيب هاي جدي شد (کسر العين مادي) و سپس به طور رسمي، از مقام زعامت و رياست جمهوري يمن، نيز کنارگيري کرد و با خفت و ذلت، پذيرفت که زير نظر حوثي ها، قرار گيرد (کسر العين معنوي). اما در کودتاي خيانت آميز، خروج اين شخص کاسر العين در صنعاء، در نطفه خفه شد و پرونده اين ديکتاتور و قاتل جمعيت کثيري از شيعيان زيدي، براي هميشه به اتمام رسيد.[34]


ناگفته پيدا است، هرچند ديده‏باني سياسي و نظامي حوادث "کشورهاي جغرافياي ظهور" در هر برهه اي از زمان، مي‏تواند اهميت استراتژيک و آينده پژوهانه مهدوي، داشته باشد؛ لکن مصداق واقعي و اصلي حديث "کاسرالعين بصنعاء"، بر ما پوشيده است و ممکن است صدها سال ديگر، نيز مشابه چنين واقعه اي رخ دهد.
اما آنچه مهم است اينکه، خروج شخص "کاسر عينيه بصنعاء"، خبر روي کار آمدن قريب الوقوع حاکم آينده منطقه شام (سفياني) در "عصر ظهور" که مورد حمايت مثلث "روم[35]، يهود[36] و خاندان آل فلان حاکم بر عربستان[37]" و محور "غربي ـ عبري ـ عربي" است، را مي‏دهد. اما اينکه فاصله بين خروج کاسر العين در صنعاء تا زمان خروج سفياني، چه مقدار مي‏باشد؟، دقيقا مشخص نيست.
احتمالات سه گانه در تفسير کاسر عينيه بصنعاءحال بعد از روشن شدن معناي لغوي کاسر عينيه و بيان دو احتمال درباره معناي اين وصف در حديث، نوبت به اين مي‏رسد که در تفسير حديث "کاسر عينيه بصنعاء"، چه احتمالاتي مطرح مي‏باشد؟
از ديدگاه محققين و کارشناسان مهدوي، سه احتمال مهم، در اين حديث مطرح است؛ از جمله:
احتمال اول1. ضمير در "عينيه"، به سفياني برمي‏گردد و عبارت "کاسر عينيه"، وصف و لقب براي يماني باشد[38]، آنگاه ترجمه روايت، چنين مي‏شود:
"چگونه است که مي گوئيد، سفياني خروج کرده است اما هنوز شکننده چشمان او (سفياني) يعني يماني، از صنعاء، خروج نکرده است؟". در اين فرض، ضمير در "عينيه"، به سفياني برمي‏گردد. بنابراين، کاسرالعين، شخص يماني است. اما طبق اين ترجمه، اشکالي مطرح مي‏شود و آن اينکه: در اين ترجمه، خروج يماني، قبل از سفياني، واقع شده است، در حاليکه طبق روايات متعدد، يماني و سفياني، همزمان خروج مي‏کنند.[39] مضاف بر اينکه، ضمير به نزديک ترين مرجع، برمي‏گردد.
احتمال دوم2. احتمال ديگر اين است که ضمير در "کاسر عينيه"، به خود يماني برگردد. در اين صورت به يکي از ويژگي هاي جسمي يماني، اشاره شده است؛ آنگاه ترجمه حديث، چنين است:
"چگونه مي گوئيد، سفياني خروج کرده است در حاليکه هنوز، کاسر عينيه يعني يماني، از صنعاء و يمن، خروج نکرده است؟"
زيرا طبق روايت فوق الذکر، در نزد امام جعفر صادق، بحث خروج سفياني، مطرح مي‏شود و مخاطبين امام صادق، توهم و خيال مي‏کنند که سفياني در زمان امام صادق، خروج کرده است، اما امام صادق، با اعلام خروج نکردن کاسر العين يعني يماني از صنعاء، خط بطلاني بر توهم خروج سفياني، کشيده و با تعيين شاخصي مهم، يعني خروج سفياني در کنار خروج يماني، براي هميشه احتمالات ديگر را رد مي‏کنند.[40] لکن صرفنظر از اينکه در مکان خروج يماني از يمن يا عراق بين محققين، اختلاف مي‏باشد، اشکالي که بر احتمال دوم، وارد مي‏شود، اين است که در احاديث متعدد، به خروج همزمان سفياني و يماني، تصريح شده است؛ در حاليکه، طبق احتمال دوم، کاسر العين که همان يماني باشد، قبل از سفياني، خروج خواهد کرد. بنابراين، احتمال دوم، نيز تضعيف مي‏شود.
احتمال سوم3. و نيز احتمال سوم اين است، کاسر عينيه، شخصي غير از يماني است که قبل از سفياني، از يمن و صنعاء، قيام مي‏کند؛ و به عنوان يکي از حوادث قبل از خروج سفياني، مي‏باشد؛ و ضمير در "عينيه" نيز به سفياني و يماني برنمي‏گردد؛ آنگاه ترجمه روايت چنين است:
"چگونه است که مي‏گوئيد سفياني، خروج کرده در حالکيه شخصي به نام کاسر العين، از صنعاء يمن، (به عنوان يکي از نشانه هاي مهم قبل از خروج سفياني، هنوز خروج نکرده است؟".
در اين فرض، کاسر عينيه در صنعاء، شخصي است غير از يماني و به عنوان يکي از حوادث قبل از خروج سفياني، محسوب مي‏شود. چرا که يماني طبق روايات متعدد، همزمان با سفياني، خروج خواهد کرد، در حاليکه اين روايت به خروج کاسر العين، قبل از سفياني اشاره دارد. بنابراين، کاسر العين، قطعا يماني نيست و ضمير موجود در کلمه "عينيه"، نيز به سفياني برنمي‏گردد:
والرواية في واقعها لا تشير إلي اليماني، غاية ما تشير إليه أن ثمة رجل يظهر قبل خروج السفياني، وقد حمل بعض الباحثين علي إن هذا الرجل (کاسر العين) هو اليماني، وهو تحميل للرواية لما لا تحتمل، خاصة وإنها تتحدث عن خروجه قبل خروج السفياني، بينما تتفق الروايات الصحيحة علي إن خروجهما متزامن. وبالنتيجة لا دلالة فيها علي إنه اليماني. ولهذا فلا مجال لعد الرواية في اثبات مکان اليماني او علي الاقل لايمکن التعويل عليها للخروج اليماني من اليمن برأي القاطع و أيا ما يکن فان الانصراف کاسر العين الي اليماني، منعدم في هذه الروايۀ.[41]
البته درباره اين احتمال سوم، دو تفسير متفاوت، ارائه شده است:
الف. ديدگاه آقاي کورانيالف. برخي همچون آقاي کوراني، اعتقاد دارند که کاسر العين، يکي از نشانه هاي قبل از خروج سفياني، است که در خط و مسير سفياني، مي‏باشد و کاسر عينيه، کنايه از اين است که هرچند اين فرد کاسر العين، در کشور يمن و صنعاء قيام خواهد کرد؛ اما به موفقيتي دست پيدا نمي‏کند و يا به مدت محدودي، حکومت خواهد کرد و بعد از کاسر العين، آنگاه يماني، از صنعاء يمن، به عنوان پرچم هدايت، خروج خواهد کرد.
و چنين استدلال مي‏کنند: اينکه امام صادق عليه السلام به خروج کاسر عينيه در صنعاء، قبل از سفياني اشاره مي‏کند و مطلبي در خصوص خروج کاسر عينيه قبل از يماني به زبان نمي‏آورند، آن هم در حالي که سفياني و يماني در همزمان، خروج مي‏کنند، اشاره به اين مطلب دارد که کاسر عينيه در خط سفياني است و در مقابل يماني قرار دارد. همچنين، حديث، اشاره به اين مطلب دارد که کاسر عينيه، در يمن، موفق نمي‏شود يا اينکه مدت کمي حکومت مي‏کند و سپس يماني به عنوان پرچم هدايت از منطقه يمن قيام خواهد کرد:
جعل الإمام خروج کاسر عينه بصنعاء قبل السفياني، ولم يجعله قبل اليماني، مع أنهما في وقت واحد، يشير الي أنه في خط السفياني في مقابل اليماني. ويشير الي أن کاسر عينه لاينج، أو يحکم قليلاً.[42]
ب. ديدگاه استاد جلال الدين علي الصغير، ديدگاه منتخبب. اما برخي ديگر از محققين و کارشناسان، استاد جلال الدين علي الصغير، معتقدند: کاسر العين، نه تنها بر يماني، منطبق نيست و ضمير نيز به سفياني برنمي‏گردد، بلکه شواهدي نيز وجود ندارد که کاسر العين در خط سفياني باشد؛ بلکه هيچ ارتباط، حمايت دوطرفه و علاقه اي بين سفياني و کاسر العين، در حديث برقرار نيست. و در اين حديث، تنها به وجود و خروج شخصي با لقب کاسر العين از صنعاء يمن، به عنوان يکي از حوادث مهم قبل از خروج سفياني، اشاره شده است:
أنها لا تتعلق باليماني مطلقاً، وإنما تتعلق بحدث يحصل قبل السفياني، والعجب لا ينقضي من اعتبار بعض الباحثين، هذا الرجل في مقام اليماني، لوضوح أن اليماني يخرج بوقت متزامن مع خروج السفياني، والرواية تصرح بخروج هذا الرجل قبل خروج السفياني، فإذا کان خروجه قبل خروج السفياني فکيف سيتوحد مع اليماني الذي سيکون خروجه متزامنا مع خروج السفياني کما هو مفاد الروايات؟؛ کما ان من الواضح أن هذا الرجل لا علاقة له بالسفياني، فالضمير في کلمة: (عينيه) لا دلالة فيه علي عودتها للسفياني، لأن القاعدة حمل الضمير علي الأقرب.[43]
آيا ضمير در عينيه، به سفياني برميگردد؟حال، آيا ضمير در "عينيه"، نيز به سفياني، برمي‏گردد؟ آيا کاسر العين سفياني خواهد بود يا اين شخص، مسبب کسر العين خويش خواهد شد؟ به عبارت ديگر، آيا ضمير در "عينيه"، به شخص کاسر العين، برمي‏گردد يا سفياني؟
بعيد است که ضمير در "عينيه"، به سفياني برگردد، زيرا اين شخص کاسر العين، قبل از سفياني خروج مي‏کند؛ البته ممکن است، چنين مطرح شود که وي، در يمن باقي خواهد ماند تا اينکه، سفياني در منطقه شام، خروج کند و آنگاه چشمان وي را خواهد شکست؛ لکن اين احتمال ضعيف است، زيرا محدوده عمليات نظامي سفياني، تنها در منطقه شام و عراق خواهد بود[44]، و در احاديث "معتبر شيعي"، هيچ گونه فعاليت نظامي براي سفياني در کشور يمن، ذکر نشده است. مضاف بر اينکه، ضمير در عينيه، طبق قاعده به نزديکترين مرجع، برمي‏گردد. بنابراين، کاسر عينيه، شخصي است که خود مسبب "کسر عين" خويش در صنعاء يمن قبل از خروج سفياني، خواهد شد.
چرايي ارتباط حادثه کسر العين در صنعاء با خروج سفياني در منطقه شامحال ممکن است سوالي مطرح شود و آن اينکه: سفياني، از منطقه شام، خروج خواهد کرد[45]؛ از اينرو، چه ارتباطي بين سفياني در دمشق سوريه و شخص کاسر العين در صنعاء يمن، خواهد بود؟ در حاليکه در احاديث، علامات و حوادث فراواني، به عنوان نشانه هايي قبل از خروج سفياني، ذکر شده است[46]، چه حاجتي به بيان حادثه اي خارج از منطقه شام و سوريه، يعني در صنعاء يمن، مي‏باشد؟
پاسخ چنين است که: در تاريخ، ممکن است، افرادي، به نام سفياني لقب گرفته باشند حتي احتمال اينکه در زمان امام صادق نيز افرادي به اين وصف، توصيف مي‏شدند و گاهي براي اصحاب حضرت، نيز امر مشتبه مي‏شده است؛ اما امام صادق با بيان شاخصه اي متمايز و منحصربفرد همچون وقوع حادثه "کاسر العين در صنعاء"، که قبل از سفياني و نشانه حتمي ظهور، مي‏باشد، سفياني قبل از ظهور امام مهدي، را از ديگر سفياني هاي تاريخ، متمايز نموده اند:
في مثل هذا النحو من الروايات، يجري تخصيص الاشارة الي الحدث؛ اذ ان عملية کسر العين لوحدها يمکن ان تتکرر کثيرا في المنطقة الواحدة ولکن حينما تربط بسياق من الاحداث فان هذا التکرار لن يکون هو المقصود وانما حادثة واحدة منه هي المقصودة وهي التي تحصل قبل السفياني، ونفس هذا الامر يتعلق بنفس السفياني اذ يمکن ان يشار الي سفيانيين عبر التاريخ ولکن هنا وبدلالة الرواية سنقول ان السفياني المراد هو الذي يسبقه حدث کسر العين بصنعاء.[47]
از اينرو، حادثه خروج شخص زعيم و داراي مقام، کاسرالعين در صنعاء يمن که چشمان وي آسيب ديده و يا از مقام و رياست خويش، طرد و برکنار شده، حادثه اي منحصربفرد قبل از خروج سفياني خواهد بود.
زلزله دمشق و جنگ جهاني، دو احتمال قريب الوقوع در عصر ظهورالبته در تقويت اين ديدگاه، مي توان چندين نمونه ديگر نيز بيان نمود؛ از جمله: وقوع زلزله اي در دمشق و سپس خسف در محور جابيه ـ حرستا و متعاقب آن، فروريختن بخش هايي از مسجد اموي دمشق، يکي ديگر از شاخصه هاي مهم قبل از خروج سفياني، از طرف اهل بيت، معرفي شده است:
إِذَا اخْتَلَفَ الرُّمْحَانِ بِالشَّامِ ... فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَانْظُرُوا خَسْفَ قَرْيَةٍ مِنْ دِمَشْقَ يُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا ... وَ تُخْسَفُ‏ قَرْيَةٌ مِنْ‏ قُرَي‏ الشَّامِ‏ تُسَمَّي الْجَابِيَةَ ...[48] وَ تَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ مَسْجِدِ دِمَشْقَ الْأَيْمَنِ ...[49] فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ خَرَجَ ابْنُ آکِلَةِ الْأَکْبَادِ مِنَ الْوَادِي الْيَابِسِ حَتَّي يَسْتَوِيَ عَلَي مِنْبَرِ دِمَشْقَ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَانْتَظِرُوا خُرُوجَ الْمَهْدِي‏.[50]
هرگاه بين دو نيزه اختلاف شد (کنايه از جنگ بين دو جريان مقابل هم) ... منتظر زلزله و خسف منطقه حرستا در دمشق سوريه باشيد ... و نيز خسف در منطقه جابيه دمشق در سوريه، رخ خواهد داد ... و در اثر آن، بخشي هايي از مسجد اموي دمشق نيز تخريب مي‏شود ... بعد، منتظر خروج سفياني باشيد که حاکم سوريه، خواهد شد ... و بعد از آن، منتظر ظهور امام مهدي باشيد.


چون مجموع اين حوادث (زلزله سوريه و خسف در محور بين جابيه ـ حرستا و فروريختن مسجد اموي دمشق) علاوه بر وقوع حوادث بعد آن{ادعاي خروج ساکنان منطقه اي در شام از سمت همرز با ترک ها يعني ادعاي استقلال کردهاي سوريه (مارقۀ تمرق من ناحيۀ الترک)، و نيز اختلاف، قتل و چه بسا جنگ جهاني (يعقبها هرج الروم)، و سپس حمله برادران ترک به منطقه شمال شرق و الجزيرۀ الشام در سوريه (سيقبل اخوان الترک حتي ينزلوا الجزيرۀ)}[51] در تاريخ و مجموعا، واقع نشده است، باعث تمايز اين زلزله از ديگر زلزله هاي تاريخ سوريه و دمشق خواهد بود و به عنوان نشانه اي منحصربفرد قبل از خروج سفياني، محسوب مي‏شود.
بروز شخصيت شيعي مخالف زمينه سازان ظهور در فضاي سياسي عراقهمچنين، مثال ديگر، خروج شيصباني و به قدرت رسيدن اين شخصيت منفي شيعي در کوفه به عنوان ليدر ديني ـ سياسي در ميان شيعيان عراق، قبل از سفياني که خود شاخص ديگري براي قريب الوقوع بودن خروج سفياني مي‏باشد:
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِرَ عَنِ السُّفْيَانِيِّ فَقَالَ وَ أَنَّي لَکُمْ بِالسُّفْيَانِيِّ حَتَّي يَخْرُجَ قَبْلَهُ الشَّيْصَبَانِيُّ يَخْرُجُ مِنْ أَرْضِ کُوفَانَ يَنْبُعُ کَمَا يَنْبُعُ الْمَاءُ فَيَقْتُلُ وَفْدَکُمْ فَتَوَقَّعُوا بَعْدَ ذَلِکَ السُّفْيَانِيَّ وَ خُرُوجَ الْقَائِمِ‏.[52]
از امام باقر درباره سفياني سؤال کردم، فرمود: شما کجا و سفياني کجا؟ او نخواهد آمد تا آنکه قبل از او شخصي به نام شيصباني خروج کند. شيصباني از کوفان (کوفه و نجف) مانند آب از زمين بالا مي‏آيد (کنايه از کثرت جمعيت طرفداران وي) و نمايندگان زعماي شيعه در عراق را به قتل مي‏رساند. آنگاه بايد منتظر خروج سفياني و سپس ظهور قائم را انتظار بکشيد.
هرچند مکان فعاليت شيصباني در عراق، مي‏باشد و سفياني نيز در شام؛ لکن شيصباني در کوفه، به عنوان حادثه‏اي مهم و منحصربفرد همچون حادثه کاسر العين در صنعاء، و تصريح حديث به وقوع آن قبل از خروج سفياني، باعث تمايز و شناخت صحيح و واقعي سفياني به عنوان نشانه حتمي ظهور با ديگر سفياني هاي تاريخ خواهد شد.
بيان ماجراي حديث "شيصباني در کوفه"، توسط امام معصوم، دقيقا هدفي همچون بيان "حديث کاسرالعين در صنعاء"، مستتر مي‏باشد، و هر دو حادثه، دلالت بر اين دارند، که امام معصوم درصدد بيان حادثه اي منحصربفرد "قبل از خروج سفياني" بوده که علاوه بر اين، باعث تمايز و شناخت واقعي سفياني به عنوان نشانه حتمي ظهور از ديگر سفياني هاي در طول تاريخ نيز مي‏شود.
جمع بنديبنابراين، در تفسير حديث "کاسر عينيه بصنعاء"، سه احتمال مطرح مي‏باشد:
طبق احتمال اول، ضمير در "عينيه"، به سفياني برمي‏گردد و عبارت "کاسر عينيه"، وصف و لقب براي يماني مي‏باشد.[53] و طبق احتمال دوم، ضمير در "کاسر عينيه"، به خود يماني برمي‏گردد و تعبير کاسر العين در اين حديث، اشاره به يکي از ويژگي هاي جسمي يماني است.[54] و طبق احتمال سوم، کاسر عينيه، شخص سومي غير از يماني مي‏باشد و ضمير نيز به يماني و سفياني، برنمي‏گردد.[55]
و البته از ميان احتمالات ذکر شده، بنظر مي‏رسد، ديدگاه استاد جلال الدين علي الصغير در احتمال سوم، ترجيح دارد؛ بدين معنا که ضمير در کاسر عينيه به سفياني و يماني، برنمي‏گردد و ارتباط اين شخص با سفياني، نيز مشخص نيست، بلکه حادثه کاسر العين در صنعاء، تنها به عنوان نشانه اي منحصربفرد قبل از خروج سفياني مطرح مي‏باشد؛ بدين معنا که شخصي در مقام رياست و زعامت در صنعاء، که چشمان وي، در اثر حادثه اي، دچار عيب گرديده (کسر العين مادي) و يا اينکه از موقعيت مهم خويش، طرد و برکنار شده (کسر العين معنوي و کنايه‏اي) و آنگاه به عنوان نشانه قبل از سفياني، خروج مي‏کند، اما فاصله بين خروج کاسر العين در صنعاء تا زمان خروج سفياني، دقيقا مشخص نيست.
بنابراين، خلاصه ديدگاه برگزيده اين نوشتار، چنين است:
1. هل أن رواية "کاسر عينيه في صنعاء" متعلقة باليماني؟ من الواضح أنها لا تتعلق باليماني مطلقاً، وإنما تتعلق بحدث يحصل قبل السفياني کحدث الشيصباني قبل السفياني، والعجب لا ينقضي من اعتبار بعض الباحثين هذا الرجل (کاسر العين) في مقام اليماني، لوضوح أن اليماني يخرج بوقت متزامن مع خروج السفياني، والرواية تصرح بخروج کاسر العين قبل خروج السفياني، فإذا کان خروجه قبل خروج السفياني فکيف سيتوحد مع اليماني الذي سيکون خروجه متزامنا مع خروج السفياني کما هو مفاد الروايات؟ کما انها لم تذکر اليماني مطلقاً وإنما ذکرت شخص بصنعاء. اذن، کاسر عينيه بصنعاء، حدث يخرج قبل السفياني وذلک لا شک فيه من نص الرواية.
2. ومن هو کاسر عينيه؟ قد يکون کاسرا لعين السفياني او کاسرا لعينيه هو. ان يکون کاسرا لعين السفياني فهذا مستبعد جدا لانه يخرج قبله وليس معه. يبقي احتمال، ان يقال انه يخرج ويبقي لوقت خروج السفياني ليکسر عينيه. وهذا احتمال ضعيف لان السفياني لن يخوض معارک في اليمن التي نصت الرواية ان الخارج يکون منها وتحديدا في صنعاء وهذه اشارة مهمة. مضاف علي هذا، فالضمير في کلمة: (عينيه) لا دلالة فيه علي عودتها للسفياني لأن القاعدة حمل الضمير علي الأقرب. اذن کاسر عينيه بصنعاء وفقا لما تقدم هو شخص ستکسر عينيه بسببه بمعني انه سيکون سببا بنفسه لکسر عينيه.
3. وکسر العين، فيه إحتمالاته متعددۀ: فکسر العين تارة يکون مادياً أي ان عدسة العين تتکسر نتيجة حدث ما، فتتحطم نتيجۀ لعمل أمني أو عسکري في حال الانفجار وغيره يتعرض له في صنعاء وإما ان يکون معنويا ومجازياً فقد يأتي بفعلۀ مما يکسر العين نتيجۀ لقباحته أو شناعته، وإما أن يطرد من مکانه فتنکسر عينه لذلک خجلا من الفضيحۀ. وکل ذلک يحصل قبل خروج السفياني.
4. وإن الإشارۀ لمثل هذه الشخصيۀ بهذه الصورۀ لابد أن تکون في مقام زعامۀ أو الرئاسۀ أو الوجاهۀ والحديث عن صنعاء دون غيرها فيه دلالة علي مرکز الحکم؛ اذن الروايۀ تتحدث عن شخصية قيادية لها نفوذ والرئاسۀ في صنعاء، وتکسر عينيه مادياً بسبب أمني أو عسکري في حال الانفجار وغيره أو معنوياً يطرد من مکانه فتنکسر عينه لذلک خجلا من الفضيحۀ أو کليهما. ثم يخرج في صنعاء و هذا حدث قبل خروج السفياني.[56]
*مصطفي اميري - دانش آموخته حوزه علميه قم
[1]. صافي گلپايگاني، منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر، ج‏3، ص 303.
[2] . آيتي، تاملي در نشانه هاي حتمي ظهور، ص 21.
[3] . ر.ک: آيتي، مقاله نقد و بررسي آراء مدعيان مهدويت با تکيه بر آراء احمد الحسن، مجله مشرق موعود، ش 25.
[4]. شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 63. مجلسي، بحارالانوار، ج 22، ص 326.
[5] . نعماني، الغيبۀ، ص 294. مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 104.
[6] . نعماني، الغيبۀ، ص 197. مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 138.
[7] . السُّفْيَانِيِّ مِنَ الْمَحْتُوم‏. نعماني، الغيبۀ، ص 301.
[8] . قَبْلَ قِيامِ الْقَائِمِ خَمْسُ عَلَامَاتٍ مَحْتُومَاتٍ ... الْيمَانِي. شيخ صدوق، کمال الدين، ج 2، ص 652.
[9] . النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُوم‏. کليني، الکافي ج 8، ص 310.
[10] . قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِيَّةِ مِنَ الْمَحْتُوم‏. راوندي، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1161.
[11] . خَسْفُ الْبَيْدَاءِ مِنَ الْمَحْتُوم‏. نعماني، الغيبۀ، ص 257.
[12] . کَفٌّ يَطْلُعُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَحْتُوم. نعماني، الغيبۀ، ص 252.
[13] . طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا مَحْتُومٌ. شيخ طوسي، الغيبۀ، ص 435.
[14] . اخْتِلَافُ بَنِي فُلَانٍ مِنَ الْمَحْتُومِ. شيخ حر عاملي، اثبات الهداۀ، ج 5، ص 133.
[15] . آيتي، تاملي در نشانه هاي حتمي ظهور، ص 45 و 222.
[16] . مهدي پور، پژوهشي پيرامون علائم حتمي ظهور، ص 21-22.
[17] . شيخ صدوق، کمال الدين، ج 2، ص 650. مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 204. و مشابه آن: ابن بابويه، الإمامة و التبصرة من الحيرة، ص 128. شيخ صدوق، کمال الدين، ج 2، ص 649. شيخ طوسي، الغيبۀ، ص 436. کليني، الکافي، ج 8، ص 310. نعماني، الغيبۀ، ص 252.
[18] . مهدي پور، پژوهشي پيرامون علائم حتمي ظهور، ص 48-49.
[19] . کليني، الکافي، ج 8، ص 310. مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 305.
[20] . ابن بابويه، الإمامة و التبصرة من الحيرة، ص 128. شيخ صدوق، کمال الدين، ج 2، ص 649. ليثي، عيون الحکم و المواعظ، ص 244. مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 203.
[21] . ر.ک: کوراني، اليمانيون قادمون، ص 115-116.
[22] . يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاء ... إِنَّ عَلِيّاً وَ شِيعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُون‏. کليني، الکافي، ج 8، ص 310. صَيْحَةٌ مِنَ السَّمَاءِ بِأَنَّ الْحَقَّ فِيهِ وَ فِي شِيعَتِه‏. شيخ صدوق، کمال الدين، ج 1، ص 331. الصَّوْتُ ... وَ بِهِ يُعْرَفُ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْر. نعماني، الغيبۀ، ص 258.
[23] . السُّفْيَانِيُّ يُقَاتِلُ الْقَائِم‏. شيخ صدوق، معاني الاخبار، ص 346.
[24] . رَايَةِ الْيَمَانِيِّ هِي‏رَايَةُ هُدًي لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَي صَاحِبِکُم‏. نعماني، الغيبة، ص 256.
[25] . يا زُرَارَةُ لَا بُدَّ مِنْ قَتْلِ غُلَامٍ بِالْمَدِينَةِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ لَيسَ يقْتُلُهُ جَيشُ السُّفْيانِي قَالَ لَا وَ لَکِنْ يقْتُلُهُ جَيشُ آلِ بَنِي فُلَانٍ يجِي‏ءُ حَتَّي يدْخُلَ الْمَدِينَةَ فَيأْخُذُ الْغُلَامَ فَيقْتُلُهُ فَإِذَا قَتَلَهُ بَغْياً وَ عُدْوَاناً وَ ظُلْماً لَا يمْهَلُونَ. کليني، الکافي، ج 1، ص 337.
[26] . أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِآخِرِ مُلْکِ بَنِي فُلَانٍ ... قَالَ قَتْلُ نَفْسٍ حَرَامٍ فِي يَوْمٍ حَرَامٍ فِي بَلَدٍ حَرَامٍ ... مَا لَهُمْ مُلْکٌ بَعْدَهُ غَيْرَ خَمْسَ عَشْرَةَ لَيْلَةً. نعماني، الغيبۀ، ص 258.
[27] . وَ يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ بَعْثاً إِلَي الْمَدِينَةِ فَيَنْفَرُ الْمَهْدِيُّ مِنْهَا إِلَي مَکَّةَ فَيَبْلُغُ أَمِيرَ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ أَنَّ الْمَهْدِيَّ قَدْ خَرَجَ إِلَي مَکَّةَ فَيَبْعَثُ جَيْشاً عَلَي أَثَرِهِ. نعماني، الغيبۀ، ص 280.
[28] . ِ أَنَّ النَّبِيَّ ذَکَرَ ... وَ يَحُلُّ الْجَيْشُ الثَّانِي بِالْمَدِينَةِ ... ثُمَّ يَخْرُجُونَ مُتَوَجِّهِينَ إِلَي مَکَّةَ حَتَّي إِذَا کَانُوا بِالْبَيْدَاءِ ... يَخْسِفُ اللَّهُ بِهِمْ عِنْدَهَا. مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 186.
[29] . إِنَّا وَ آلُ أَبِي سُفْيَانَ أَهْلُ بَيْتَيْنِ تَعَادَيْنَا فِي اللَّهِ قُلْنَا صَدَقَ اللَّهُ وَ قَالُوا کَذَبَ اللَّهُ قَاتَلَ أَبُو سُفْيَانَ رَسُولَ اللَّهِ وَ قَاتَلَ مُعَاوِيَةُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ قَاتَلَ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ وَ السُّفْيَانِيُّ يُقَاتِلُ الْقَائِم‏. شيخ صدوق، معاني الاخبار، ص 346.
[30] . نعماني، الغيبة، ص 277. مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 277.
[31] . ابن عبدالبر، الإستيعاب، ج 2، ص 524.
[32] . فراهيدي، العين، ج 6، ص 300.
[33] . جلال الدين علي الصغير، علامات الظهور بحث في فقه الدلالۀ و السلوک، ج 2، ص 307.
[34] . سايت جلال الدين علي الصغير، اسئله و ردود، سوال 260، لينک.
[35] . سفياني، مورد حمايت غربي ها است: يُقْبِلُ السُّفْيَانِيُّ مِنْ بِلَادِ الرُّومِ مُنْتَصِراً فِي عُنُقِهِ صَلِيبٌ وَ هُوَ صَاحِبُ الْقَوْمِ. شيخ طوسي، الغيبۀ، ص 463.
[36] . سفياني، مورد حمايت يهود است: إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا (سورۀ اسراء، آيه 8)، يَعْنِي إِنْ عُدْتُمْ (اليهود) بِالسُّفْيَانِيِّ عُدْنَا بِالْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّد. قمي، تفسير القمي، ج 2، ص 14. مجلسي، بحارالانوار، ج 51، ص 46.
[37] . سفياني مورد حمايت، خاندان آل فلان حاکم در عربستان است: فَيَبْتَدِرُ الْحَسَنِيُّ إِلَي الْخُرُوجِ فَيَثِبُ عَلَيْهِ أَهْلُ مَکَّةَ فَيَقْتُلُونَهُ وَ يَبْعَثُونَ بِرَأْسِهِ إِلَي الشَّامِيِّ ... وَ يَبْعَثُ الشَّامِيُّ عِنْدَ ذَلِکَ جَيْشاً إِلَي الْمَدِينَة. کليني، الکافي، ج 8، ص 225. هماهنگي در به شهادت رساندن سيد حسني که نفس زکيه مي باشد (ر.ک: آيتي، تاملي در نشانه هاي حتمي ظهور، ص 234.) به ارتباط عميق خاندان حاکم در عربستان با حاکم سوريه و منطقه شام در سال ظهور دارد که متعاقب آن، سفياني، لشکر نظامي را به مدينه اعزام ولي در منطقه بيداء، خسف خواهد شد.
[38] . آيتي، تاملي در نشانه هاي حتمي ظهور، ص 92.
[39] . خُرُوجُ السُّفْيَانِيِّ وَ الْيَمَانِيِّ وَ الْخُرَاسَانِيِّ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِي‏ شَهْرٍ وَاحِدٍ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ.‏ نعماني، الغيبۀ، ص 255. شيخ طوسي، الغيبة، ص446. شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 375. مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 232 و ص 210.
[40] . آل محسن، أهدي الرايات دراسة في شخصية اليماني، ص 54.
[41] . جلال الدين علي الصغير، رايۀ اليماني الموعود اهدي الرايات، ص 60-61.
[42] . کوراني، اليمانيون قادمون، ص 125.
[43] . جلال الدين علي الصغير، علامات الظهور بحث في فقه الدلالۀ و السلوک، ج 2، ص 307.
[44] . خُرُوجَ‏ السُّفْيَانِيِ‏ مِنَ‏ الشَّام‏ ... ثُمَّ يَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِکَ عَلَي ثَلَاثِ رَايَاتٍ رَايَةِ الْأَصْهَبِ وَ رَايَةِ الْأَبْقَعِ وَ رَايَةِ السُّفْيَانِيِّ فَيَلْتَقِي السُّفْيَانِيُّ بِالْأَبْقَعِ فَيَقْتَتِلُونَ فَيَقْتُلُهُ السُّفْيَانِيُّ وَ مَنْ تَبِعَهُ ثُمَّ يَقْتُلُ الْأَصْهَبَ ثُمَّ لَا يَکُونُ لَهُ هِمَّةٌ إِلَّا الْإِقْبَالَ نَحْوَ الْعِرَاق‏. شيخ صدوق، کمال الدين، ج 1، ص 327 و 331. نعماني، الغيبۀ، ص 280. مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص237.
[45] . خُرُوجَ‏ السُّفْيَانِيِ‏ مِنَ‏ الشَّام‏. شيخ صدوق، کمال الدين، ج 1، ص 327 و 331.
[46] . همچون: زلزله دمشق و خسف جابيه ـ حرستا در سوريه و ... .
[47] . سايت براثانيوز، اسئله مهدويۀ، لينک.
[48] . نعماني، الغيبۀ، ص 280. مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص237.
[49] . شيخ مفيد، الاختصاص، ص 255. نعماني، الغيبۀ، ص 280. مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص237.
[50] . نعماني، الغيبۀ، ص 305. مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 216 و 253.
[51] . وَ تُخْسَفُ قَرْيَةٌ مِنْ قُرَي الشَّامِ تُسَمَّي الْجَابِيَةَ وَ تَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ مَسْجِدِ دِمَشْقَ الْأَيْمَنِ وَ مَارِقَةٌ تَمْرُقُ مِنْ نَاحِيَةِ التُّرْکِ وَ يَعْقُبُهَا هَرْجُ الرُّومِ وَ سَيُقْبِلُ إِخْوَانُ التُّرْکِ حَتَّي يَنْزِلُوا الْجَزِيرَة. نعماني، الغيبۀ، ص 280. مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص237.
[52] . نعماني، الغيبه، ص302.
[53] . آيتي، تاملي در نشانه هاي حتمي ظهور، ص 92.
[54] . آل محسن، أهدي الرايات دراسة في شخصية اليماني، ص 54.
[55] . کوراني، اليمانيون قادمون، ص 125. جلال الدين علي الصغير، علامات الظهور بحث في فقه الدلالۀ و السلوک، ج 2، ص 306-307.
[56] . ر.ک: جلال الدين علي الصغير، علامات الظهور بحث في فقه الدلالۀ و السلوک، ج 2، ص 306-307.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۹۵۱۳۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حدیث روز | تشویق به محاسبه نفس

روایت زیر از کتاب «الاختصاص» منتشر می‌شود.

امام موسی کاظم علیه السلام:

لَیس مِنّا مَن لَم یُحاسِبْ نَفْسَهُ فی کُلِّ یَومٍ ، فإنْ عَمِلَ خَیرا اسْتَزادَ اللّه َ مِنهُ وحَمِدَ اللّه َ علَیهِ ، و إنْ عَمِلَ شَیئا شَرّا اسْتَغْفَرَ اللّه َو تابَ إلَیهِ

از ما نیست کسی که هر روز به حساب خود رسیدگی نکند و ببیند که اگر کار نیکی انجام داده است از خداوند توفیق انجام بیشتر آن را بخواهد و خدا را بر آن سپاس گوید و اگر کار بدی انجام داده است از خدا آمرزش بخواهد و توبه کند.

الاختصاص : ۲۶

دیگر خبرها

  • پاکستان: سفر ابراهیم رئیسی موفقیت‌آمیز بود/ مخالفت‌های خارجی اهمیتی ندارد
  • پاکستان: سفر ابراهیم رئیسی موفقیت‌آمیز بود/مخالفت‌های خارجی اهمیتی ندارد
  • پاکستان: سفر آیت‌الله رئیسی موفقیت‌آمیز بود/ مخالفت‌های خارجی اهمیتی ندارد
  • مسئله‌گی حجاب؛ از بحران داخلی تا بشارت تمدنی
  • حدیث روز | تشویق به محاسبه نفس
  • چرایی برابری فضیلت زیارت عبدالعظیم(ع) و امام حسین(ع)
  • یک نشانه مهم زوال عقل در سالمندان را بشناسید
  • یک نشانه مهم زوال عقل در سالمندان
  • حجت الاسلام علم الهدی: بشارت خداوند به استقامت کنندگان در راه حق
  • چرایی اعتراض به اسرائیل در دانشگاه‌های آمریکا؛ ظلم را ببین!