آقای حجاریان این آسیب شناسی خود شما را هم گمراه می کند!
تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۹۵۲۶۷۱
گروه سیاسی جهان نيوز، عبدالله گنجی:سعید حجاریان در مقاله ای با عنوان"کدام اصلاحات زنده است" در دوماهنامه چشم انداز ایران(از جریان ملی-مذهبی)به آسیب شناسی اصلاحات پرداخته است ومعتقد است همچنان تنها راه نه"انقلاب در انقلاب" است و نه"استمرار انقلاب" و نه " آمدن کف خیابان" بلکه همان اصلاحاتی است که هنوز جسارت تعریف چیستی و نسبت آن با اندیشه سیاسی امام را پیدا نکرده اند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این آسیب شناسی که محورهای آن در ادامه خواهد آمد مربوطه به یک جریان سیاسی است که به صورت طبیعی و عادی به قدرت وارد شده اما به دلایلی نتوانسته است در قدرت استمرار یابد و باید دست به اصلاح در روش ها،تاکتیک ها و مشی اجتماعی بزند. اما رفتار اصلاح طلبان که سوء ظن حزب الله،متدینین و حاکمیت را بر انگیخت بعد از حضور در قدرت است .کارویژه های اصلاح طلبان که با معرفتی متفاوت از دستگاه معرفتی امام شروع شد و با دوبال "استحاله قانونی" و"جنبش های اجتماعی" به رویارویی با حاکمیت و سیاست های کلی آن رسید نمی تواند با این کدها و علل آسیب شناسی شود ونوعی خود فریبی آگاهانه در آن نهفته است. بد نیست یک بار از دید مقابل یا اصل حاکمیت به صحنه نگاه کنید و جزوات چندگانه خود را مطالعه بفرمایید شاید به آسیب نزدیک تر شوید.
واما خلاصه آسیب های مدنظر حجاریان به شرح ذیل است:
1-جوهره اصلاحات توسعه سیاسی بود به همین دلیل به اقتصاد و فرهنگ توجه نکردیم.
2-در کنار نوسازی باید به امر عدالت هم توجه می شد(تا امثال احمدی نژاد سر بر نیاورند)
3-اصلاحات نخبه گرابود و جامعه محوری که پایه دیگر است محقق نشد و نتوانستیم منافع متضاد اقشاری که به خاتمی رای دادند را براورده کنیم.
4-عده ای از اصلاح طلبان در بالا مشغول زد و بند بودند(بخوانید بر پایبندی به نظام اصرار داشتند)
5-احزاب جدید اصلاح طلب مانند انجمن های اسلامی دانشجویی مشی آماتور داشتند و حرفه ای نبودند و از جیب خرج می کردند.
6-اصلاح طلبان تئوری اخلاق نداشتند
7-نقد های درونی را در گوشی می گفتیم و به خاطر ترس از رقبا به اجتماع نکشاندیم
8- از لشگر بی کاران ،آمدن بوش در آمریکا(ناخود آگاه علقه دمکراتها به خود را لو می دهد)میلیتاریزه شدن منطقه غافل شدیم.
9- نهاد های موازی اطلاعاتی را پیش بینی نمی کردیم(منبع ناکامی را لو می دهد)
10-عدم عدول برخی خط امامی ها از مواضع پیشین(لو دادن عبور از امام)
اما به ایشان پیشنهاد می کنیم اگر ان شالله مجددا علاقه مند به آسیب شناسی بودند به حوزه های زیر هم سرکی بکشند شاید به واقعیت آسیب نزدیک تر شوند.
اول سکوت یا عدول از دستگاه معرفتی امام در وحدت دین و سیاست و تلقی دموکراسی خواهانه از امام و معاوضه 21 جلد صحیفه امام با جمله" میزان رای ملت است"
آسیب دوم رفت و برگشت بین قدرت و روشنفکری است و گرفتار آمدن بین اقتضائات این دو است . بطور مثال طرح مسائلی مانند نفی مهدویت و عصمت(سروش و اکبر گنجی)، پروتستانتیسم دینی(آغاجری)،باز خواستن دروازه قدرت برای نیروهای تحت انقیاد که علیه آنان با امام قیام کرده بودید با طرح شعار قشنگ ایران برای همه ایرانیان از طریق قانون انتخابات و مطبوعات(محمد رضا خاتمی و رضا یوسفیان غیر منافقین همه را مجاز دانسته اند حتی ساواکی ها در صورتی که اما م نهضت آزادی را هم اخراج کردند)،فقط از روشنفکران صادر می شود نه یک جریان سیاسی وابسته به چهار چوب نظام.علت اینکه نوشته اید به توسعه سیاسی توجه شد و از اقتصاد و فرهنگ غافل شدید نیز ریشه در روشنفکری دارد و گرنه مگر می شود یک جریان سیاسی که رای مردم را می خواهد برای اقتصاد برنامه نداشته باشد؟
اما به صورت خلاصه می توان آسیبهای زیر را برای پرداختن به آن به جناب حجاریان توصیه کرد.
1-اصلاح طلبان در باور به اصول و مباني انقلاب اسلامي طيف هستند و نخبگان فکري آنان از اسلام سياسي عدول کرده اند.
2-نخبگان اصلاح طلب از جمله خود حجاریان در مقابل نوع نظام مستقر مدل حکومتي ارائه کرده اند.
3-امام را تفسير و تاويل دمکراسي خواهانه مي کنند و هیچ راهی برای سازگاری شریعتمداری اجتماعی و دمکراسی ارائه نمی کنند
4-در مقابل سياست هاي کلي نظام يا ساکت هستند و يا پرخاشگر و این شاخصی است که اصلاحات را"بر نظام"معرفی کنند
5- به دعوت و صدور انقلاب نه تنها باور ندارند که تمسخر مي کنند.
6-بومي گرايي در اداره کشور را امري انتزاعي مي دانند.
7- ولايت فقيه را دیکتاتوری معرفی و مدل مشروطه خواهی و جمهوری خواهی را جایگزین آن معرفی کردند.
8- اصلاح طلبان به اجراي شريعت توسط حکومت معتقد نيستند.
9- درگيريهاي خود با نظام را با جناح مقابل وانمود مي نمايند.
10- با غيريت مرزبندي ندارند و به همسويي با آنان اصرار دارند(حتی آنان که خود علیه شان انقلاب کردند).
11-بخش فکري آن به جدايي دين از سياست معتقد است.
12- نسبت سیاسی خود با غرب به ویژه آمریکا به عنوان گفتمان رقیب و دشمن را روشن نمی کنند و آنان را امیدوار کرده اند.
اما در بعد نگرشی ومعرفتی محورهای زیر باور به حوزه فکری اصلاح طلبان را سامان داده است و باعث گردید تا بر نظام معرفی شوند:
جريان اصلاح طلبي در ايران هميشه از ويژگي هاي نسبتاً ثابتي از تاسیس دارالفنون تا کنون پيروي نموده است زيرا در 170 سال گذشته به دليل عدم اعتقاد به مباني بومي، الگوهاي فرامرزي مدنظر بوده و نخبگان صرفا مترجم بوده اند.
توضيح شاخصهاي فکری - معرفتی اصلاح طلبی در اين مختصر نمي گنجد اما محورهاي اساسي آن عبارتند از:
1. سكولاريسم يا دنيا محوري یا عرفی گرایی
2. قداست زدايي و عدم اعتقاد به امر مقدس.
3-تجربه گرايي و ساينتيسم( scientism) .
4- انسان محوري يا اومانيسم (humanism) .
5- خرد بسندگي يا عقل گرايي(Rationalism ) .
6-تجدد خواهي (Modernism) در مقابل سنت گرايي
7-نسبيت حقيقت و معرفت
8. نفي ايدئولوژي
9. نفع انگاري (utilitarianism) بدين معني كه درستي يك عمل و تصميم بر اساس تمايل به خوشي و نفع قابل ارزيابي است.
بدون توجه به آنچه گفته شد آسیب شناسی اصلاحات صرفا برای طبیعی جلوه دادن مسیر اصلاحات و معمولی جلوه دادن ناکامی ها است. شما سلیقه دیگری که امام در تاسیس مجمع روحانیون مبارز فرمودند نیستید .شما هویت دیگری هستید.حجاریان هم معتقد است ما آنچه در راس نظام گفته می شود مثل طرف مقابل تکرار نمی کنیم و خودمان حرف دیگری داریم .معنی اش این است که سیاست های کلی نظام را قبول نداریم و با دستگاه معنادهی دیگری انقلاب را تفسیر می کنیم و شاخصه اصلی این تفسیر انطباق آن با دموکراسی غربی است
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۹۵۲۶۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جوان: مهدی نصیری «باطن» اصلاحطلبان است که «ظاهر» شده
چگونه است که روزنامه شرق در ۱۵ دی ۱۴۰۲ «گفتوگویی تاریخی با مهدی نصیری روزنامهنگار، نویسنده و فعال سیاسی» انجام میدهد و او را تبلیغ و مانند یک قهرمان معرفی میکند، اما حالا شده است افراطی نامتعادل؟! - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، مهدی نصیری «باطن» اصلاحطلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاحطلبان که سالهاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبهرو شدهاند، از اینکه یک تازهوارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، بهشدت دلخور و هراسان شدهاند و در اقدامی سیستمیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده میگیرد. غافل از آنکه وقتی چندین سال است تریبونی برای اظهارات او شدهاند، حالا که یکباره نصیری به صحرای سلطنت و براندازی و ضدانقلابیگری محض زده است، دیگر کسی از اصلاحطلبان نمیپذیرد که نصیری را از خود ندانند.
دیروز غلامحسین کرباسچی گفته: «من اصلاً ایشان [نصیری]را آدم متعادلی نمیدانم که بخواهد طرح و رویکردی بدهد. ایشان یک زمانی شاگرد آقای شریعتمداری در کیهان بود، آنقدر فحاشی و ناسزا به همه اصلاحطلبان و شخصیتهای محترم از جمله مرحوم آقای هاشمی، آقای خاتمی و همین آقای تاجزاده و امثال آقای تاجزاده کرد و حالا آدم باید چه روحیه و رویی داشته باشد که حالا با این حد از افراط یکمرتبه این طرف صفحه بیاید. آقای نصیری یک آدم افراطی است که نه آن طرف حرفهایش درست بود و نه این طرف حرف صحیحی زده که بخواهد نمایندگی کسی از اصلاحطلبان را برعهده داشته باشد. در آن طرف هم، اگر مخالفان نظام سوابق ایشان را بررسی کنند، میفهمند که ایشان آدم متعادلی نیست.»
صرفنظر از اشتباهی که کرباسچی درباره نسبت نصیری با مدیرمسئول فعلی کیهان داشته است، و نشان از عادت توسل به مزخرفات در مواقع لزوم است، این همه واهمه از ثبت نصیری در جایگاه یک اصلاحطلب جای تأمل دارد. محمدعلی ابطحی، رئیسدفتر وقت خاتمی نیز دو روز قبل عین همین عبارات را برای نصیری بهکار برده و نوشته بود: «آقای مهدی نصیری سوپر افراطی حزباللهی دیروز حق دارد نظراتش تغییر کند و سوپر اپوزوسیون امروز شود. اما هم برای دیروزش و هم برای امروزش توهم مضر است. نه بولتننویسی و اظهارنظرهای تند حزباللهیاش در گذشته توانست ریشه اصلاحطلبی را برکند و نه مواضع فعلی اپوزیسیونیاش مورد قبول اپوزیسیونی قرار میگیرد که چهل سال است در تلاش براندازی هستند و نیازی به تازه وارد از راه دور آمده ندارند. گفتهاند شکاف تاجزاده و شاهزاده باید برداشته شود. خودش میداند نه شاهزاده میتواند به تاجزاده نزدیک شود و نه تاجزاده علاقهمند به همکاری با شاهزاده است.»
اکنون پرسشهای مهمی پیش روی ماست. چطور 29 شهریور 1401 یعنی درست در ابتدای ماجرای مهسا، روزنامه اعتماد با «مهدی نصیری، روزنامهنگار، نواندیش دینی و فعال سیاسی» درباره حجاب مصاحبه میکند و او را شخصیت و فرصت مناسبی برای ریختن بنزین روی آتش آن ماجرا تشخیص میدهد، اما الان اصلاحطلبان تجمیع شدهاند که بگویند «نصیری خلوچل است و افراطی و نامتعادل»؟!
چگونه است که روزنامه شرق در 15 دی 1402 «گفتوگویی تاریخی با مهدی نصیری روزنامهنگار، نویسنده و فعال سیاسی» انجام میدهد و او را تبلیغ و مانند یک قهرمان معرفی میکند، اما حالا شده است افراطی نامتعادل؟!
چرا شبکه رسانهای «هممیهن» متعلق به همین آقای کرباسچی تریبون سخنان نصیری با رسانههای مختلف شده بود و حتی هرچیزی را که نصیری در کانال تلگرامی خودش منتشر میکرد، بازتاب میداد، آنهم در مذمت اصولگرایان (مهدی نصیری: آقایان اصولگرا تحویل بگیرید! زلنسکی، قهرمان بود نه «دلقک» / تیترهای آمادهتان برای پیروزی پوتین، خاک میخورد/ دیپلماسی ما هم به دام افتاد)، اما حالا شده نامتعادل ناسزاگو به خاتمی و هاشمی؟!
مگر عباس عبدی سرمقالهنویس و مشاور هممیهن و اعتماد از مواضع مثبت و حمایتی این دو روزنامه از نصیری بیخبر بوده است که حالا تقصیر نصیری را به گردن اصولگرایان میاندازد و میگوید: «مشکل نصیری این است که احتمال کمی وجود دارد که افکار عمومی با گزارههای اعلامشده ایشان همدلی کنند.»! یعنی تا پیش از این که شما تریبون او بودید، با ایشان همدلی وجود داشت؟!
اینکه روزنامه سازندگی از قول محمد عطریانفر در مهر 99 بنویسد: «مطالبی که اخیراً از زبان استاد مهدی نصیری چهره سنتگرای نواندیش مطرح شده این است که...» ولی روز گذشته بعد از سخنان کانادا تیتر و عکس تمامصفحه خود را به نصیری اختصاص و «توهم اتحاد» را به او نسبت بدهد، عجیب و غیرمعمول نیست؟!
اگر نصیری اکنون از کانادا شعار اتحاد «تاجزاده با شاهزاده» را میدهد آیا به این علت نیست که تاجزاده در مرخصی به اصلاحطلبان گفته بود «باید مواضع نصیری و امثال او را به شکل وسیع بازتاب بدهیم»؟! و اگر ندای براندازی میدهد آیا مانند بهزاد نبوی که چندی پیش در گفتوگویی با اشاره به آشوب پاییزی گفته بود «استنباط من این است که برخی اصلاحطلبان در یک سال گذشته نتیجه گرفتند که کار نظام تمام است و میخواستند سرشان بیکلاه نماند»، براندازی را از باطن اصلاحطلبان نیاموخته است؟! اشتباه نصیری آنجاست که نبوی در گفتگو با «آگاهینو» «برخی مجموعههای اصلاحطلب» را متهم به داشتن «مرضبچگانه» و «لوچبودن» کرد تا ضمیر براندازانه اصلاحطلبان را نشان دهد، اما نصیری بهجای درسگرفتن از این سخن، همان لوچی و مرض بچگانه را سرلوحه قرار داده است!
این همه ریاکاری و فریب البته از اردوگاه اصلاحطلبان عجیب نیست، اما ظاهرسازی جواب نمیدهد. نصیری عین اصلاحطلبان است، بلکه خود اصلاحطلبان است. باطن ظهوریافته شماست. همان حرفهای پشتصحنه را که از او میپسندیدید، به تریبون کانادا آورده است. تنها درسی را که از شما نیاموخته همین است که نباید این قدر صریح بود. این را هم آرام آرام میآموزد و نیازی نبود که یک مهره سفارششده تاجزاده را به این زودی بسوزانید! شما اکنون ترسیدهاید و یک بهیک به صحنه میآیید و نصیری را تکفیر میکنید. اما مگر میشود سابقه خود را در «استاد نواندیش و متفکر دینی و روزنامهنگار برجسته» خواندن او به این آسانی پاک کنید؟! پس اگر تکفیر میکنید خودتان را تکفیر میکنید که نصیری باطن ظهوریافته شماست.
سرنوشت نصیری عبرتی است برای کسانی که به امیدی و طمعی از سابقه خود میبرند و به اردوگاه اصلاحطلبی میزنند. نمیدانند که آنجا اگر خبری از عهد و وفا بود، سرنوشتی چنین مغموم پیدا نمیکردند که از آن دولت و حمایتها به جایی برسند که اکنون حرف مشترکشان نداشتن پایگاه اجتماعی باشد! و یک نصیری بهتعبیر آنان نامتعادل و متوهم چنین آبی در خوابگه مورچگان اصلاحات بریزد!
منبع: جوان
انتهای پیام/