ادعای تازه روزنامه نگار بنگاه خبرپراکنی بریتانیا / BBC فارسی در سبد تاجر سعودی!
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۷۰۹۷۴۵۲
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، بنگاه خبرپراکنی بریتانیا و نحوه ارتزاق و ارتباطش با دیگر کشورها همواره مورد بحث بوده است، اما دیروز یک روزنامهنگار توییتهایی منتشر و ادعای تازهای در این مورد کرد. او نوشت وزارتخارجه بریتانیا در مورد مدیریت مالی بیبیسی فارسی با سعودیها تفاهمنامه نوشته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پارتنر استراتژیک
فرید مدرسی، روزنامهنگار توییت کرد: «وزارتخارجه بریتانیا، تحت فشار مالی دولت به دنبال پارتنر استراتژیک برای #بیبیسی_فارسی بوده. با تاجر سعودی تفاهمنامه موقت نوشته تا ادامه حیات بیبیسی فارسی ممکن شود. فروش برند رخ نداده، بلکه مدیریت مالی، با حق دخالت نامحسوس محتوایی است.» مخالفان این ادعا را کذب دانستند و از این روزنامهنگار تقاضای ارائه سند و معرفی منبع این خبر را داشتند. دیگرانی هم بیان کردند این اتفاق دور از ذهن نیست و شواهدی در عملکرد این رسانه وجود دارد که میتوان آن را نتیجه چنین تفاهمی دانست. جامجم با مدرسی گفتگو کرد و او درباره شیوه اطلاعش از این موضوع گفت: شواهد این قضیه پیش از منبعی که به من اطلاع داد، در بیبیسی مشهود بود. اما من به دلیل اینکه هیچ مستندی، حداقل بهصورت شخصی نداشتم، چنین موضوعی را بیان نکردم.
تا اینکه انتقاداتی نسبت به بیبیسی داشتم و بعد از آن مدیران و کارکنان این رسانه پیامی به من منتقل کردند و گفتند چنین اتفاقی رخ داده است. معتقد بودند ما تحت فشار هستیم، شما به این اتفاق بیتوجهید و فقط انگشت اتهام را سمت ما میگیرید. بعد از این، با اینکه نه منبعش را میتوانستم اعلام کنم و نه سند قرارداد در دستم بود صلاح دانستم موضوع را خبری کنم. این مبنای من برای اعلام این قضیه شد تا سیاستهای بیبیسی در گذشته و آینده شفاف شود.
مدرسی همچنین درباره منبع این خبر و دلیل انتشار آن بیان کرد: معمولا خبرهایم را با دو سه منبع چک میکنم، ولی در این مورد اولا امکان چک کردن با دو سه منبع وجود نداشت، چون من ارتباطی با بیبیسی نداشتم و آن چیزی هم که گفتم ناخواسته بهوجود آمده بود. دوما شواهد بهگونهای بود که نمیتوانستم خبر را دور بیندازم.
سوم اینکه بیبیسی حرکتی انجام میدهد که به بخشی از منافع ملی ما ضربه میزند. پس برای من اهمیت داشت که این وابستگی را علنی کنم. هر چند با گفتنش برخی اعضای رسانههای داخل و خارج بهجای پاسخگویی دقیق، رو به فحاشی آوردند.
مگر امکان دارد؟
برخی میگویند بیبیسی دولتی است و چنین تفاهمنامهای نمیتواند وجود داشته باشد. مدرسی پاسخ میدهد: فروخته نمیشود بلکه بر اساس قراردادی که نوشته شده عربستان سعودی به این رسانه کمک میکند. به این شکل نه به آگهی نیاز دارد که از نظر قانونی نمیتواند منتشر کند و نه چیز دیگری. فقط بهصورت نامحسوس سیاستهای سعودی پیاده میشود. سعودیها به دلیل اینکه جامعه عربستان سنتی و وهابی است، حضور مستقیم ندارند. آنها همواره بهخاطر اینکه از فشار مذهبی وهابیها رها باشند، از آدمهای پوششی استفاده میکنند. در این حالت اگر در آن رسانه مسائل مذهبی براساس اصول وهابیت رعایت نشد، تحت فشار قرار نمیگیرند. علمای وهابیت هم میدانند. معمولا از آدمهای تاجر برای مسوولیت آن رسانه استفاده میشود تا بهطور مستقیم زیرمجموعه پادشاه سعودی قرار نگیرد.
کی اتفاق افتاده؟
این روزنامهنگار درباره اطلاعش از زمان امضای این تفاهمنامه اظهار کرد: خبری که دیروز توییت کردم جمعه به دستم رسید. همانگونه که گفتم براساس توییت انتقادی که صبح منتشر کرده بودم، بعدازظهر پیامی به من رسید که من هم به دنبالش این توییت را منتشر کردم. در پیامی که از طرف آنها برایم فرستاده شد به من گفتند شما وقتی دارید خرده میگیرید باید این مورد هم در نظر داشته باشید.
او ادامه داد: ظاهرا این اتفاق هفته پیش افتاده، اما روند مذاکرات بعد از خریداری ایندیپندنت آغاز شده است. روند مذاکرات پیوسته در جریان بوده، با جاهای مختلف چک شده است وگرنه اینقدر زمان مذاکره طول نمیکشید.
تعجب ندارد!
مدرسی شواهدی را برای این ادعا برشمرد که پیشتر از آنکه منبع خبر به او در این مورد اطلاع دهد، توجهش را جلب کرده بود. او گفت: سیاست بیبیسی جدای از اینکه براساس اسپانسر سنتی خودش یعنی وزارت خارجه است، کدهایی دارد که در سیاست کلان کشور عربستان سعودی هم دیده میشود. وقتی این موارد را کنار هم میچینیم یک رخداد طبیعی را شاهد هستیم که دور از ذهن نیست. تعجب میکنم بعضی از اهالی رسانه به این خبر با نگاه حیرت مینگرند. بریتانیا در روابط با سعودی آنقدر قدرتمند است که گاه اسرائیلیها او را متهم میکنند که سمت عربها هستی، نه طرف ما.
بر عکس آمریکاییها که در ظاهر سیاستهایشان را دنبال میکنند، بریتانیا کاملا در پنهانکاری جلو میرود. این اتفاق هم براساس سیاستهای وزرات خارجه بریتانیا از قدیم تا امروز غیرطبیعی نیست. کدهایی که گفتم از این قرار است:
فرقهگرایی و تقویت جداییطلبهای عرب در یک سال گذشته در بیبیسی: این مورد قاعدتا نمیتواند بدون برنامهریزی باشد. این در گذشته هم وجود داشت و میتوانستیم آن را حمل بر رفتار سنتی بیبیسی کنیم، اما در یک سال گذشته بیشتر شد. بهخصوص بعد از حمله تروریستی اهواز، شاهد بودیم از واژه تروریست استفاده نکردند. همه این موضوع را بهخاطر معارضه با جمهوری اسلامی دانستند و فکر کردند آنها به دلیل زاویه داشتن با جمهوری اسلامی اسمشان را تروریست نگذاشتند، اما من حدس زده بودم فراتر از این است و یک رابطه استراتژیک برقرار شده.
تغییر روابط کلاسیک انگلیس با مذاهب: بریتانیا همواره تلاش میکرد در مصالح عمومی و ظاهری مذاهب جدی و علنی، بهصورت سلبی وارد نشود. سعی داشت به شکل ایجابی برای همه فرقهها و مذاهب برنامه داشته باشد، تا بتواند روابطش با همه مذهبها را محکم نگه دارد. در یک سال گذشته این رسانه دقیقا تشیع و مرجعیت شیعه را بدون درنظر گرفتن مساله ایران و جمهوری اسلامی بهعنوان هدف برخورد در نظر گرفته است. در این مورد نمونههای زیادی وجود دارد، اما در تیترها هم به راحتی میتوان رد آن را دنبال کرد.
همنوایی بسیار جدی بین بیبیسی و ایران اینترنشنال: در وابستگی اینترنشنال به سعودی کسی شک ندارد؛ خودشان هم گفتند. فقط فرقش این است که اینترنشنال بهصورت بولد شده سیاستهای عربستان را دنبال میکند و بیبیسی با حال زر ورقی این کار را انجام میدهد. بعضی سوال میکنند با وجود اینکه عربستان اینترنشنال، ایندیپندنت فارسی و... را دارد، چه نیازی به بیبیسی است؟ آنها متوجه نیستند سیاست سعودی در دوره محمد بن سلمان، تلاش برای نفوذ کم و زیاد در رسانههای جهانی است. هیچ رسانهای به تنهایی اینها را ارضا نمیکند. میدانند دنیای جنگ نرم است
و هر کسی رسانه بیشتری داشته باشد، قدرت بیشتری دارد. عربهای خلیج فارس به خاطر پول زیادی که دارند وقتی به آنها گفته میشود خرید فلان چیز برایتان سود دارد، دیگر فکر نمیکنند و بهصورت بولدوزری آن را میخرند. یکی از آنها همین رسانههاست. محمد سلمان در سفر به اروپا و آمریکا با تمام مدیران ارشد فضای مجازی و بخش عمدهای از رسانهها دیدار کرد.
جدایی برخی نیروهای بیبیسی از این رسانه: بخشی از نیروهای بیبیسی به دلایل متعدد از این مجموعه جدا شدند؛ غیر از کسانی که جذب اینترنشنال شدند. من اطلاعی در این مورد ندارم، اما دارم تحلیل میکنم به دو دلیل میتواند باشد: بعد از قضیه برگزیت فشار زیادی به دولت برتیانیا آمد و این دولت به کل شبکه بیبیسی فشار آورد که معنا ندارد شما از مالیات اینقدر پول بگیرید، اما به ما وابسته نباشید.
بهگونهای که شبکه جهانی بیبیسی الان برعکس شبکه داخلی بیبیسی آگهیهای زیادی پخش میکند تا هزینه خود را دربیاورد. شبکه داخلی تحت فشار است و معلوم نیست این دعوا به کجا میانجامد. در مورد بیبیسی فارسی به هر حال وزارت خارجه با تنگنایی که پس از برگزیت مواجه شد نیازمند حل این مساله از نظر مالی است. اینها براساس سیاستهایشان توان فروش برند را ندارند، چون یکی از المانهای قدرت نرم بریتانیا در جهان رسانه است. پس بیبیسی را نمیتواند از دست بدهد. تلاش کرد طی این مدت پارتنری برای بیبیسی جور کند که این پارتنر از نظر استراتژیک با سیاستهای بریتانیا تضاد نداشته باشد. انگلیس هم از قدیم با کشورهای عربی روابط مستحکمی داشت. پس بهطور کلی میشود گفت بدنه این رسانه یا برای مسائل مالی کوچ کرد یا بهخاطر حضور سعودیها. بعضی از نیروها به سمت دورکاری رفتند تا از هویت مشکلداری که بیبیسی دارد نانش را میخورد و روزبهروز تشدید شده، دور بمانند.
امکان دارد.
مجید تفرشی، تاریخنگار و کارشناس مسائل بینالملل: بهطور کلی باید بگویم مسأله فروختن سرویس جهانی بیبیسی یا بخش خاصی از آن، مثل سرویس فارسی اساسا ممکن نیست. فروش برند بیبیسی که به هرحال از بودجه عمومی تهیه میشود، عملا امکان ندارد. نمیشود اسم یک نهاد دولتی یا مردمی را فروخت. نمیدانم پیشنهاد خرید یا در اختیار قرار گرفتن بخشی از بیبیسی توسط سرمایهداران سعودی ممکن است یا نه، ولی به نظر میرسد به چند دلیل نمیتواند منتفی باشد. از زمان دولت دیوید کمرون بحث خصوصیسازی بیبیسی و کم کردن وابستگی آن از دولت وجود دارد. بحث اول بیبیسی داخلی است، نه بیبیسی بینالمللی، اما طبعا آن را هم شامل میشود. برای اینکه سرویس جهانی بیبیسی بهطور سنتی تحت پوشش مادی و محتوایی وزارت خارجه بوده و همیشه از آن بهعنوان ارگان چهارگانه دیپلماسی عمومی و قدرت نرم بریتانیا یاد میشده است.
الان در واقع به دلایل مختلف ادامه آن وضع کلاسیک و سنتی توسعهطلبانه رسانهای بریتانیا در دنیا مثل سابق وجود ندارد؛ بنابراین سرمایهگذاری خارجی را ناگزیر میکند. منظورم از خارجی، خارج از حکومت چه در داخل و خارج از بریتانیا است. سوالی که پیش میآید این است که آیا اصلا این اتفاق ممکن است یا نه؟ بهصورتی که الان مطرح شده
تا حالا پیش نیامده، اما یادمان باشد حدود ۱۷، ۱۸ سال پیش که برای اولین بار سرویس جهانی بیبیسی دست به تاسیس تلویزیون زد، با تلویزیون عربی شروع شد که یک تجربه کاملا ناموفق هم از جهت مالی و هم ازنظر محتوایی، اداری و اجرایی بود. وقتی تجربه فاز اول تلویزیون عربی شکست خورد، بلافاصله شبکهای با نام الجزیره عربی تاسیس شد و اغلب کارکنان بیبیسی عربی به این رسانه منتقل شدند. این موضوع مشهور است، ثبت شده و بارها راجعبه آن صحبت کردند.
الان کل سرویس جهانی و بهخصوص بخش فارسی مشکلات مادی زیادی دارد. قطع همکاری با فریلنسها داشته و برخی از برنامههایش تعطیل شده یا در حال تعطیل شدن است که عمدتا مساله مالی در آن مطرح است، چون به گفته خودشان اقبال عمومی همچنان کم و بیش نسبت به آن وجود دارد. همانطور ریزش کارکنانشان به سمت رسانههایی مثل اینترنشنال، امبیسی و رسانههای غیر فارسی زبان هم همچنان ادامه دارد. رویکرد بیبیسی فارسی هم به دلایل مختلف به تدریج تندتر شده و رو به زرد شدن رفته است. آمارهایی که اخیرا منتشر کرده، مقالاتی که بهعنوان افشاگری علیه افراد و داراییهایشان منتشر میکنند از نمونههای آن هستند. هیچکدام از این موارد در رسانههای محترم و محتشم بریتانیا قابل درج نیست و کار رسانههای زرد مثل سان، دیلیاکسپرس و امثال اینهاست. اینها به دلایل مختلف از جمله بحران جذب مخاطب، بحران مدیریت، رقابت با صدای آمریکا، ایران اینترنشنال، من و تو و... است. به هر حال آینده سرویس جهانی بیبیسی و بخش فارسی بهصورت فعلی متصور نیست و باید تجدید نظری در آن اتفاق بیفتد.
بیبیسی اگر میخواهد سرویس جهانی را بهعنوان یکی از ابزارهای قدرت نرم بریتانیا نگه دارد، طبیعتا باید پوستاندازی صورت دهد. خودش توان اجرایی آن را ندارد، باید کمک بگیرد و میدانیم عربها آماده سرمایهگذاری در رسانهها هستند و محمد بن سلمان هم یکی از مسائل اصلیاش نفوذ رسانهای است. نمونه کوچکش ایران اینترنشنال است و دیگر مواردی، چون توییتر هم هست که سهامش را خریدند. این سرمایهگذاری به این شکل نیست که اسم بیبیسی عوض و از پوسته و ظاهر دولتی خارج شود. بهترین گزینه برای این مورد، پولهای آماده عربها و البته بلندپروازیهای آنها برای حضور در عرصه دیپلماسی مردم محور جهانی است.
منبع: روزنامه جام جم
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: رسانه های خارجی رسانه های ضد انقلاب سرویس جهانی بی بی سی بی بی سی فارسی روزنامه نگار وزارت خارجه تفاهم نامه رسانه ها تحت فشار عرب ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۰۹۷۴۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تقلب و تقلای پادشاهان عریان لیبرال دموکراسی
قبل از آنکه «فیکنیوز» (اخبار جعلی) و «دیساینفو» (کژآگاهی) در عصر «رسانههای نوین» و دوران «پساـحقیقت» در قرن ۲۱ سکه مباحث روز اجتماعی و سیاسی شود، سرویس جهانی بیبیسی در خدمت به منافع امپراطوری ملکه مشغول تولید و نشر اخبار جعلی و کژآگاهی بود. - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، شهاب اسفندیاری در یادداشتی نوشت: سازمان رسانهای بیبیسی را نباید صرفاً با سرویس جهانی آن اشتباه گرفت. گاهی در ایران حتی بخش فارسی بیبیسی را که جزو کوچکی از سرویس جهانی بیبیسی است با کل سازمان بیبیسی اشتباه میگیرند. سازمان بیبیسی با حدود 20 هزار کارمند و حدود 5 میلیارد پوند بودجه سالانه یک سازمان عظیم رسانهای است که بخش عمده نیروی انسانی و بودجه آن معطوف به تولیدات و شبکههای داخلی (ملی و محلی) است. تولید برنامه و پخش خبر برای مخاطبان داخلی تحت ضوابط و مقررات بسیار شدیدی است و این سازمان بهگونهای سیاستگذاری و تنظیمگری میشود که بین احزاب سیاسی اصلی متهم به سوگیری و جانبداری نشود. هرچند احزاب و گروههای دیگر همواره بیبیسی را به تبعیت از «طبقه حاکم» و «نظام دوحزبی مستقر» متهم میکنند و شواهد زیادی هم دارند.
بودجه این سازمان از محل عوارض اجباری دریافتشده از مردم تأمین میشود. علاوه بر نهاد تنظیمگر «آفکام» که بر همه رسانهها در انگلستان نظارت میکند، هیئت امنای بیبیسی که بهپیشنهاد دولت و با حکم ملکه یا پادشاه انگلستان منصوب میشوند نظارت عالیه بر عملکرد آن را بهعهده دارند و رئیس آن را تعیین میکنند. وزیر فرهنگ انگلستان و کمیسیون فرهنگی پارلمان نیز در تصویب بودجه سالانه بیبیسی و نظارت بر عملکرد آن دخیل هستند، بدین ترتیب عملکرد بیبیسی در داخل این کشور بهشدت تحت نظارت و کنترل نهادهای مختلف حاکمیت است و آن تصوری که از رعایت ضوابط حرفهای و بیطرفی در اذهان وجود دارد عمدتاً بهدلیل سازکارهای عملکرد این سازمان در داخل انگلستان است.
سرویس جهانی بیبیسی اما بهکلی داستان دیگری دارد، این سرویس که در ابتدای تأسیس «سرویس امپراطوری» نام داشت صراحتاً مأموریتی در خدمت امپراطوری بریتانیا خصوصاً در کشورهای مستعمره یا مشترک المنافع به زبان انگلیسی و به دهها زبان دیگر داشت. بودجه این سرویس تا چند سال قبل مستقیماً توسط وزارت امور خارجه انگلستان تأمین و پرداخت میشد که چندی قبل برای رفع اتهام «مهره دولت» بودن خبرنگاران آن، منبع تأمین بودجه سرویس جهانی را هم از همان عوارض عمومی قرار دادند که البته در عمل تفاوتی نداشت. با توجه به اینکه رئیس سازمان جاسوسی خارجی انگلستان (MI6) هم توسط وزیر امور خارجه تعیین میشود، در طول تاریخ همکاری و هماهنگی نزدیکی میان وزارت امور خارجه, MI6 و سرویس جهانی بیبیسی برقرار بوده است.
البته در سرویس جهانی هم برای رعایت کیفیت اطلاعرسانی و خبر طبعاً ضوابطی لااقل روی کاغذ وجود داشت و ادعای «استقلال تحریریه» مطرح بوده است، اما تاریخ سرویس جهانی بیبیسی آکنده از مصادیق و نمونههای مختلفی است که دخالت مستقیم و اعمال نظر صریح دولت انگلستان در تعیین خطمشیها و حتی محورهای تبلیغی و خبری در زمانها و موقعیتهای خاص سیاسی و دیپلماتیک را آشکار میکند، در این خصوص چند سال قبل تحقیق جامعی تحت عنوان «مهاجران و دیپلماسی» با مدیریت ماری جیلپسی و آلبان وب انجام شد که عملکرد سرویس جهانی را طی یک دوره 80ساله (از 1932 تا 2012) مورد بررسی قرار داد.
بخشی از این تحقیق را آنابل سربرنی ـ استاد سابق رسانه در دانشگاه سواز لندن ـ و معصومه طرفه ـ از پژوهشگران و کارکنان سابق بیبیسی ـ در مورد بخش فارسی سرویس جهانی بیبیسی انجام دادند. نسخه کامل پژوهش آنها در سال 2014 در انگلستان در قالب کتابی مستقل منتشر شد که اخیراً با عنوان «بیبیسی فارسی و منافع انگلیس در ایران» ترجمه و منتشر شده است. نویسندگان این کتاب ادعا دارند که تلاش کردهاند از موضعی آکادمیک و بیطرف به عملکرد بیبیسی فارسی در پنج دوره مهم از تاریخ این رسانه ـ سقوط رضاشاه، ملیشدن صنعت نفت، انقلاب اسلامی، جنگ افغانستان و وقایع 1388 ـ بپردازند. آنها با استفاده از اسناد دولتی تازه انتشاریافته در انگلستان و نیز مصاحبه با برخی کارمندان بیبیسی فارسی و برخی دیپلماتهای سابق این کشور تلاش میکنند به این پرسش بپردازند که تا چهاندازه بیبیسی فارسی در عملکرد خود مستقل بوده و چقدر تحت تأثیر سیاستهای دولت و وزارت امور خارجه انگلستان بوده است؛ پرسشی که شاید پاسخ آن برای بسیاری واضح و بدیهی باشد اما مستنداتی که آنها در این کتاب ارائه میکنند جای هرگونه تردیدی باقی نمیگذارد.
اسناد و مدارکی که در این کتاب در خصوص عملکرد بیبیسی فارسی در مقطع نهضت ملی شدن صنعت نفت ارائه شده حقیقتاً تکاندهنده است، نه از این جهت که تا پیش از نقش این رسانه در تأمین منافع انگلستان بیاطلاع بودیم بلکه از این جهت که محورهای تبلیغی که در آن زمان بهدستور مقامات دولتی و دیپلماتهای انگلستان به بیبیسی فارسی جهت تحریف حقایق و نشر اکاذیب ابلاغ میشد، بسیار شبیه محورهای تبلیغی است که در سالهای اخیر از بیبیسی فارسی شاهد بودهایم،
بهعنوان مثال در آن سالها به بیبیسی فارسی ابلاغ شده بود که به محمد مصدق بهعنوان فردی لجوج و سازشناپذیر حمله کنند که حاضر نشده است پیشنهادهای خوب انگلیس و آمریکا برای توافق در مورد نفت را بپذیرد، منافع ایران را به خطر انداخته و اقتصاد ایران را با بحران مواجه کرده و چهره ایران را در مجامع بینالمللی تخریب کرده است، این دقیقاً شبیه خط تبلیغی است که رسانههای غربی و بخشهای فارسی آنها در جریان مذاکرات هستهای علیه ایران بهراه میانداختند.
پس از کودتای 28 مرداد نیز دستورالعملی به بیبیسی فارسی داده میشود که چند محور مهم داشته است: اینکه القا شود انگلستان و بیبیسی از وقوع این کودتا اطلاع نداشتهاند؛ اینکه از لفظ «کودتا» برای این واقعه استفاده نشود و به عنوان «قیام خودجوش مردم ایران» معرفی شود؛ اینکه القا شود شوروی و حزب توده دنبال کودتا در ایران بودهاند که با این قیام ناکام ماندهاند؛ و اینکه ایران برای اقتصاد بحرانزده خود نیازمند تداوم قرارداد نفتی با انگلستان است و ملی شدن این صنعت به ضرر ایران است. عجیب اینکه بعد از 70 سال هنوز برخی مدعیان دانش و روشنفکری همچنان همان خط تبلیغ بیبیسی فارسی علیه ملی شدن صنعت نفت را تکرار میکنند و آن را به صنعت هستهای هم تعمیم میدهند.
پروفسور ارواند آبراهامیان در نقدی که بر کتاب سربرنی و طرفه در مجله علمی «مطالعات ایران» منتشر کرده تأکید میکند که در زمان ملی شدن صنعت نفت اساساً در سرویس جهانی بیبیسی ادعایی مبنی بر «گزارش عینی و بیطرفانه» وجود نداشت که پرسش آنها محل بحث باشد. او اضافه میکند که چه بسا جرج اورول نویسنده کتاب 1984 ایده «وزارت حقیقت» را از ساختمان سرویس جهانی بیبیسی در پرتلند پِلِیس لندن گرفته باشد، چرا که زمانی در همین ساختمان در بخش سرویس هند مشغول به کار بود. به عبارت دیگر دروغ گفتن، جعل کردن، تهی کردن واژهها از معنا و واژگون نمایاندن واقعیتها در «وزارت حقیقت» – آنگونه که در رمان 1984 به تصویر کشده شده – مبتنی بر تصویر ذهنی اورول از سازمان و عملکرد سرویس جهانی بیبیسی بود.
بدین ترتیب قبل از آنکه «فیکنیوز» (اخبار جعلی) و «دیس اینفو» (کژآگاهی) در عصر «رسانههای نوین» و دوران «پسا - حقیقت» در قرن 21 سکه مباحث روز اجتماعی و سیاسی شود، سرویس جهانی بیبیسی در خدمت به منافع امپراطوری ملکه مشغول تولید و نشر اخبار جعلی و کژآگاهی بود. به تعبیر پروفسور حمید دباشی اساساً «بیبیسی مادر همه اخبار جعلی بود».
یک نکته قابل توجه اینکه در زمان نهضت ملی شدن صنعت نفت، برخی کارکنان ایرانی بیبیسی فارسی اعتصاب کردند و حاضر نشدند در تولید و پخش اخبار جعلی و دروغ علیه مصدق و کشور خود همکاری کنند و بیبیسی ناچار شد حتی برای گویندگی اخبار از انگلیسیهایی استفاده کند که فارسی بلد بودند اما با لهجه غلیظ انگلیسی سخن میگفتند؛ همچنین از خبرنگارانی گمنام و ناشناخته برای گزارش از ایران استفاده میکردند.
آبراهامیان در نقد خود بر کتاب سربرنی و طرفه یادآوری میکند زمانی که سازمان بیبیسی میخواست یک استاد متخصص در امور ایران به نام پروفسور اِلوِل-ساتن را برای پوشش وقایع نهضت ملی شدن صنعت نفت به ایران اعزام کند، سفارت انگلستان در تهران و وزارت امور خارجه مخالفت کردند و مانع این سفر شدند چرا که او را فردی «ضد استعمار» میدانستند که ممکن است گزارشهای مثبتی نسبت به نهضت ملی شدن نفت تولید و منتشر کند.
در گزارش اخیر سرویس جهانی بیبیسی علیه ایران هم یک نکته قابل توجه، اسامی تقریباً ناشناس نویسندگان گزارش بود. یکی از نویسندگان جوانی است که در سالهای اخیر در بخش تحقیقات بیبیسی مشغول شده و دو نفر دیگر نامهای جعلی یا مستعار هستند و هیچ سابقه روزنامهنگاری از آنها موجود نیست. واقعاً چرا بیبیسی برای گزارشی با این درجه از اهمیت که ساعتها تیتر اصلی صفحه اینترنتی آن بود، از گزارشگران معروف و باسابقه خود که سالها در ایران یا غرب آسیا کار کردهاند، استفاده نکرد؟ به احتمال زیاد به این دلیل که آن خبرنگاران حاضر نیستند اعتبار حرفهای خود را برای انتشار گزارشهای جعلی و بیپایه و اساس هزینه کنند. در وقایع 1401 ایران نیز روزنامه گاردین انگلستان سلسله گزارشهایی بشدت هیجانی و احساسی علیه ایران منتشر کرد که آکنده از ادعاهای تأیید نشده از افرادی مجهولالهویه درباره تعرض و تجاوز جنسی بود. نویسنده این گزارشها خانمی جوان به نام «دیپا پارنت» بود که هیچ سابقه و تخصصی در امور ایران نداشت و آخرین فعالیت روزنامهنگاریاش در نشریه یک بنگاه معاملات ملکی در هندوستان بود.
او به همراه «غنچه حبیبی آزاد» که شاغل در شبکه سلطنتطلب «من و تو» بود، چندین گزارش علیه ایران در گاردین منتشر کردند. گاردین برخلاف ضوابط و مقررات حرفهای هویت سیاسی و وابستگی مالی حبیبی آزاد را از خوانندگان خود پنهان کرد و او را به عنوان خبرنگار مستقل معرفی کرد. همانطور که چند سال قبل در کتابی با عنوان «گزارش خاورمیانه» که در انگلستان منتشر شد اشاره کردم، در اغلب گزارشهای ضد ایران در رسانههای غربی عناصر اپوزیسیون سلطنتطلب، منافقین و سایر گروهکها نقش کلیدی ایفا میکنند.
مکس بلومنتال، خبرنگار تحقیقی مستقل هم چند سال قبل در گزارشی نشان داده بود که چگونه رسانههایی مانند گاردین و بیبیسی با استخدام خبرنگاران بینام و نشان و فاقد سابقه حرفهای، در هماهنگی با سرویسهای امنیتی برای تولید گزارشها و اخبار جعلی علیه دولتهای مستقل مانند نیکاراگوئه اقدام میکنند.
در پاسخ به این سؤال که چرا بیبیسی این گزارش را در سرویس جهانی خود و نه صرفاً بخش فارسی منتشر کرد، باید گفت که هدف این پروژه سیاسی و امنیتی قطعاً در سطح بینالمللی تعریف شده است و نه صرفاً فضای داخلی ایران. به نظر میرسد تمرکز بر تخریب سپاه پاسداران در این گزارش واکنش مستقیمی به عملیات پر افتخار «وعده صادق» و بازتاب گسترده آن در سطح بینالمللی، افتخارآفرینی این عملیات برای مسلمانان در منطقه و جهان اسلام و تقویت جایگاه منطقهای و جهانی ایران پس از این عملیات بوده است.
به نظر میرسد دولت انگلستان همچون گذشته بار دیگر سرویس جهانی بیبیسی را اجیر کرده است تا یک کارزار سیاسی علیه منافع ایران در سطح بینالمللی راهاندازی کند. تلاش برای تصویب قطعنامهها علیه ایران در مجامع بینالمللی یا وضع تحریمهای جدید علیه ایران میتواند از جمله اهداف این کارزار باشد. در این راستا باید دستگاه دیپلماسی ایران بسیار فعالتر وارد عمل شود و خصوصاً در عرصه دیپلماسی فرهنگی و دیپلماسی رسانهای این فضاحت بیبیسی و دولت انگلستان را در مجامع جهانی بر ملا کند.
یکی از اهداف دیگر دولتهای غربی از دنبال کردن چنین هجمه تبلیغاتی علیه ایران، تحتالشعاع قرار دادن جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و نیز حملات وحشیانه پلیس در امریکا و اروپا به دانشجویان معترض در دانشگاههای این کشورهاست. البته حقیقت اینکه تمام حیثیت و ادعاهای فریبکارانه غرب در زمینه حقوق بشر، آزادی و دموکراسی - که معمولاً بهانهای برای جنگافروزی و کودتا و سرکوب ملتهای مستقل بود – طی نسلکشی در غزه و نیز وقایع اخیر دانشگاههای امریکا و اروپا فروریخته و عریان بودن «پادشاهان لیبرال دموکراسی» بر همه مردم جهان، و خصوصاً بر جوانان و نخبگان خود این کشورها که سالها در بند اسارت امپراطوری رسانهای غرب نگاه داشته شده بودند، آشکار شده است. امروز دیگر همه فهمیدهاند که آن نظام و حاکمیتی که بر کشورهای غربی مسلط است نه «لیبرال» است و نه «دموکراتیک».
این ذهنهای بیدار و دلهای پرشور و ارادههای محکم را دیگر نمیتوان با پروژههای جنگ روانی مبتنی بر جعلیات و ایرانهراسی فریب داد. ماهیت پلید، اشغالگر و جنایتکار رژیم صهیونیستی اکنون برای همه آشکار شده و شعار نابودی این رژیم اکنون در دانشگاههای امریکایی به گوش میرسد. آنچه دولتهای غربی و صهیونیستها از آن بشدت وحشت کردهاند این است که حقانیت آن شعاری که جمهوری اسلامی ایران 45 سال پای آن ایستاد اکنون در سراسر جهان درک شده است.
اکنون آشکار شده است که ایران 45 سال پیشگام آزادیخواهانهترین، عدالتطلبانهترین، انسانیترین و اخلاقیترین شعار جهان یعنی «مرگ بر اسرائیل» بوده است. از این رو است که میخواهند به چهره تابناک ایران پنجه بکشند و البته که در این تلاش مذبوحانه هم به فضل الهی مفتضحانه شکست خواهند خورد.
منبع: ایران آنلاین
انتهای پیام/