محدرضا شریفینیا: شهید رجایی معلم هندسهام بود و موسوی گرمارودی معلم انشا
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۹۸۶۶۶۵
«محمدرضا شریفی نیا» در برنامه «چهل چراغ» از شاگرد بودن در مکتب «مهدوی کنی» و دریافت هدیه از «شهید بهشتی» و همکاری با «دکتر شریعتی» و همفکری با «مقام معظم رهبری» در پیش از انقلاب گفت.
به گزارش فارس، برنامه تلویزیونی «چهل چراغ» در ادامه گفت و گو با چهره های شاخص فرهنگی و هنری که راهی و نگاهی به ضیافت عاشورا دارند، دوشنبه شب میهمانی شناخته شده برای اهالی سینما داشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
**بازیگران نقش منفی ۲ اجر میبرند
«محمدرضا شریفی نیا»؛ بازیگر مطرح آثار سینمایی و تلویزیونی در گفت و گو با محمدرضا شهیدی فرد درباره جایگاه بازی در نقش های منفی گفت: من همیشه گفته ام کسانی که نقش منفی بازی می کنند به نسبت افرادی که نقش مثبت بازی می کنند، 2 اجر می گیرند. چون بازی در نقش شخصیت های مثبت به دلیل این که بازیگر علاقمند به ائمه و شخصیت های مثبت تاریخی می باشد، راحت است. اما بازیگر نقش منفی با وجود علاقه به شخصیت های دینی، باید در بازی اش آن علاقه را بکشد و خودش را تبدیل به دشمن کند و این برای بازیگر بسیار سخت است.
بازیگر آثار دینی- تاریخی ادامه داد: گاهی با کلمات می خواهید مطلبی را منتقل کنید، مثلا نقش یک مذهبی را در مقابل یک غیرمذهبی بازی می کنید و یک ایده آلیسم در برابر ماتریالیسم قرار می گیرد. در آن جا براساس دیالوگ منطقی شکل می گیرد اما گاهی در جایگاه آدمی قرار می گیرید که طرف مقابل را که به آن علاقه دارید و اسطوره تان است، باید در بازی نابود کنید. این خیلی سخت است که شخصیتی را که در زندگی سر تعظیم در برابرش فرو می آورید، باید دشمنش شوید. از این نظر بازیگر دچار تردید می شود و با خود کلنجار می رود و کار سخت می شود.
**بازیگری با احساس و اعتقاد آدمی گره خورده است
بازیگر سریال «مختارنامه» با اشاره به خاطره ای در سریال ماندگار «امام علی(ع)»، گفت: «در سریال امام علی(ع) خیلی از بازیگران دوست نداشتند در نقش های منفی بازی کنند و می گفتند نمی خواهیم از مردم لعنت بشویم.!خیلی ها دوست دارند نقش مثبت را بازی کنند اما بازی در نقش های منفی همیشه ذهنیت های بدی ایجاد می کند. یک بخش دیگر ماجرا این است که در جشنواره ها معمولا داوران به جای کیفیت بازی ها به نقش های مثبت جایزه می دهند! در صورتی که منتقد و داور نباید این گونه نگاه کند.
محمدرضا شریفی نیا با تمایزبخشی میان بازیگران نقش های منفی و بازیگران نقش های منفورشده نزد مردم، گفت: یک عکسی از شهید حججی چاپ شد که پشت سرش فردی قرار دارد که قاتل او است. کسی که قرار است شخصیت شهید حججی را بازی کند، به احتمال خیلی زیاد در هر جشنواره ای شرکت کند، جایزه می گیرد اما آن کسی که نقش فرد قاتل را بازی کند، نقش حساسی دارد چرا که با بازی خوبش در نقش منفی می تواند به مظلومیت طرف مقابل کمک کند. اگر داوران به بازی خوب چنین بازیگری جایزه بدهند خیلی جسارت می طلبد. بازیگر نقش منفی در آن اتفاق با یک فاجعه روبرو می شود، چون قرار است ایفاگر نقشی باشد که قرار است شخصیتی مانند شهید حججی را به قتل برساند. درست است که بازیگری باید همراه با تکنیک باشد اما با احساس و اعتقاد آدمی گره خورده است.
شناخته شده ترین بازیگر نقش های منفی سینما و تلویزیون ایران در برنامه «چهل چراغ» عنوان کرد:همیشه بازیگران نقش های منفی مظلوم هستند. در عین این که بازی در نقش های منفی به لحاظ بازیگری خیلی جذاب است و فراز و فرود نقش آفرینی زیاد است و خیلی خوب درمی آید.
**برای تصویر مظلومیت امام حسین(ع) هرکاری میکنم
محمدرضا شریفی نیا در پاسخ به پرسش محمدرضا شهیدی فرد درباره چرایی و چگونگی نقش آفرینی در نقش های منفی به ذکر مثالی پرداخت و گفت: اولین کارم بازی در فیلم «روز واقعه» بود که تجلیل از مقام امام حسین(ع) است. شما در هر کجای این فیلم قرار بگیرید، به یک اندازه سهم می برید و من هر چقدر بتوانم در مظلومیت امام حسین(ع) کمک کنم، این کار را می کنم و وسط می آیم و حتی نقش منفی را بازی می کنم.
بازیگر «مسافر ری» در برابر سوال محمدرضا شهیدی فر مبنی بر چگونگی مواجهه با نقشهای منفی و حضور در آثار دینی عنوان داشت: من بازی در آثار اعتقادی و مذهبی را دوست دارم. اما آثار مذهبی باید همه عناصرش درست باشد. من در هر گوشه از این گونه آثار علاقمندم که باشم و حتی حاضرم در آن ها جارو کنم و اصلا برایم این مسائل مهم نیست.
محمدرضا شریفی نیا با اشاره به فیلم «گام های شیدایی» ساخته حمید بهمنی، با ذکر خاطره ای از تعلق خاطر خود به آثار دینی و انقلابی گفت و عنوان داشت: به من فیلمنامه ای پیشنهاد شد که گروهی از طرفداران امام حسین(ع) توسط امریکایی ها شکنجه می شدند و آن ها در حال شکنجه شدن می گفتند «یا حسین(ع)». یک خانم امریکایی که در آن جا حضور دارد، به این سوال می رسد که این «حسین(ع)» کیست که آن ها صدایش می زنند و فیلم درباره جست و جوی آن زن درباره امام حسبن(ع) است. من گفتم در هر بخش این فیلم دوست دارم که باشم.
**ایفای نقش امام حسین(ع) در اولین تئاتر مذهبی بعد از انقلاب
بازیگر سریال «سفر سبز» ضمن تاکید بر این که از حضور در آثار دینی احساس رضایت و خوشحالی می کند، از تجربیات تئاتری خود در آثار عاشورایی گفت: اول انقلاب تئاتری با نام «حج ابراهیم حج عاشورا» را در تالار سنگلج کار کردم که اولین تئاتر مذهبی بعد از انقلاب بود و در آن جا نقش امام حسین(ع) را بازی می کردم. در تمرینات یک یزید آورده بودند که با امام حسین(ع) می جنگد و در تاریخ یزید بر امام حسین(ع) غلبه می کند اما در صحنه تئاتر به خاطر این که آن بازیگر بنده خدا که نقش یزید را بازی می کرد، خیلی لاغر بود، من او را گرفتم و به زمین زدم. گروه تعجب کردند که چرا من او را زدم! گفتم که یک بازیگر قوی بیاورید چون این یزید را من میزنم! گفتم که من کاری به تاریخ ندارم!
**تلمذ در محضر مهدوی کنی، بهشتی، رجایی و مفتح
بخش دیگری از برنامه شب گذشته «چهل چراغ» اختصاص به مرور زندگی نامه بازیگر مطرح سینما و تلویزیون داشت؛ هنگامی که محمدرضا شهیدی فرد با ذکر سوالی، «محمدرضا شریفی نیا» را به دوران بسیار دور برد و بازیگر مجموعه «اخراجی ها» عنوان داشت: من این شانس را داشتم که به مدرسه ملی مذهبی بروم که جزو مدارس خیلی حرفه ای بود. ما از 5 صبح تا 9 شب در مدرسه بودیم و آن جا همه چیز داشت. من همزمان با آن مدرسه به جایی در محله مان می رفتم که «مکتب صادقیه» نام داشت. در آن جا شخصی به نام اتابکی بود که خیلی دوست دارم دوباره ایشان را ببینم چون هر چه دارم در حقیقت از آن جا است. من اوقات فراغت و ایام مذهبی را در آن مکتب خانه می گذراندم. آن جا کلاس های قرآن و نهج البلاغه و مسائل سیاسی و همه چیز بود. مدرسین ما افرادی مانند آقای بادامچیان بود و آقای مهدوی کنی مسئول مکتب صادقیه بود. آقایان بهشتی، رجایی، مفتح و خاموشی هم به آن جا رفت و آمد می کردند. یواش یواش در آن جا هم درس می خواندم و هم درس می دادم و درس آقای مهدوی کنی را برای بچه های پایین تر تکرار می کردم. مثلا قرآن و بخشی از فقه را به ما درس می دادند و من هم هفته بعد آن را به بچه های پایین تر می گفتم. در اعیاد هم مراسم دکلمه و تئاتر داشتیم و برنامه های بسیار جذاب و خوبی بود.
**خاطره شریفینیا از اولین دیدار شهید بهشتی
«شریفی نیا» که با احساسی نیکو از «مکتب صادقیه» در محله «آب منگل» سخن می گفت، در ادامه برنامه از فعالیت های خود در «مسجد جاوید» مرحوم مهدوی کنی گفت: قبل از انقلاب در این مسجد که در خیابان ایرانشهر بود، برنامه های مذهبی و نمایشی را اجرا می کردم. دکلمه و شعرهای ائمه و قرآن را در آن جا می خواندیم. یواش یواش ترفیع گرفتم و قبل از آقای فخرالدین حجازی برنامه اجرا می کردم، یعنی ایشان برای جمعیت خیلی زیادی سخنرانی های توپ و تفنگی می کرد و من دکلمه می کردم. چند بار هم منجر به درگیری و فرار از دست ساواک شد. یادم می آید دکتر بهشتی از آلمان آمده بودند و اولین بار وقتی ایشان را دیدم، خیلی معطر بود و لباس خوشگلی تنش بود و من از آقای بهشتی خیلی خوشم آمد. هنوز بوی عطر ایشان در وجودم است. وقتی کارم را انجام دادم، شهید بهشتی به من خودنویسی کادو داد که هنوز دارمش و بسیار زیبا است. شهید بهشتی از اجرای دکلمه من خیلی خوشش آمده بود و نکاتی را هم به من تذکر داد.
**ماجرای خواندن شعر شریفینیا برای دکتر شریعتی
شریفی نیا در ادامه ی خاطره بازی اش در برنامه «چهل چراغ» که برای نخستین بار رسانه ای می شد، از مواجهه اش با «حسین صبحدل»؛ موذن نامی و مدیر برنامههای مذهبی رادیو در دهه 60 گفت: «روزی یک آقایی به نام صبحدل آمد و من را به حسینیه ارشاد دعوت کرد. مشورتی با آقای مهدوی کنی کردم و ایشان پنجاه پنجاه برای رفتن من بودند. خلاصه یواشکی به حسینیه ارشاد رفتم و در آن جا آقای شریعتی را دیدم و یکی از برنامه هایم دکلمه شعری بود برای حضرت علی(ع) به نام «جاودانه مرد» که سال 1350 اولین بار در آن جا اجرا کردم. آقای شریعتی بعد از اجرا روی صحنه آمدند و من را بغل کردند و درباره ام صحبت کردند و این مساله در اول کتاب «تفسیر سوره روم» آمده است.
بازیگر آثار سینمایی و تلویزیونی از طراحی کتاب ها و تنظیم سخنرانی های دکتر شریعتی توسط خود گفت و در ادامه برنامه «چهل چراغ» عنوان داشت: اوایل انقلاب نواری از من بیرون آمد که مقام معظم رهبری در آن زمان ترجمه های قرآنی را بدون هیچ چشمداشتی برای من تصحیح کردند و کمک کردند. چون ایشان طبع شعر خیلی خوبی دارند دلم می خواست جملات قرآنی به شکل زیبا و سلیس ترجمه شود که انجام شد و 2 شماره اش بیرون آمد. من شرایط خوبی در آن دوران داشتم. مثلا شهید رجایی در آن زمان معلم هندسه من بود و آقای موسوی گرمارودی معلم انشای ما بود. آقای جلال الدین فارسی معلم تعلیمات اجتماعی و تاریخ بودند و آدم های مختلف به من کمک کردند و من بعدا معلم شدم که تعلیمات تئاتری را کار می کردیم و همان ها تبدیل به تئاتر و سینما و تلویزیون شد. مسیر پُرمخاطره و جذابی برایم بود و باعث شد تا اندوخته هایم را بعدا به کار بگیرم.
منبع: عصر ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۸۶۶۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از تخته سیاه به پرده نقرهای؛ بازیگرانی که معلم بودند
«بازیگری همان معلمی است با این تفاوت که تخته معلمی، سیاه است و تخته بازیگری، سفید». این جمله را سیدجواد هاشمی در یکی از مصاحبههایش گفته است. بازیگری که احتمالا بیشتر از بقیه میدانیم و خبر داریم که معلم است و سالهاست در استخدام آموزش و پرورش. کسی که حتی در همین مصاحبه میگوید که هنرپیشه نیست و معلم است و حتی احسان علیخانی و فرزاد جمشیدی روزی شاگردهایش بودهاند.
به گزارش ایرنا، علاوه بر او، بازیگران دیگری هم هستند که نمیدانیم پیش از آنکه بازیگری پیشه کنند، معلم بودهاند. بعضی نیز مانند هاشمی، همچنان معلماند و از تدریس لذت میبرند. سینمای ایران از این دست معلمها هم کم نداشته؛ از آن معلمهایی که سر کلاس، نصف بیشتر زنگ را به سوالات شاگردانشان درباره فیلمهایی که بازی میکنند، جواب دادهاند. همانهایی که امروز سینما بیشتر از هر زمان دیگری باید به احترامشان بایستد و تمام قد به آنها تبریک بگوید.
وقتی احسان علیخانی هم شاگرد ِجواد هاشمی بوداحتمالا بسیار تعجببرانگیز باشد شنیدن اینکه سیدجواد هاشمی؛ بازیگری که اکثر نقشهایش با جبهه و جنگ و شهادت عجین شده، ۲۹ سال است که معلم آموزش و پرورش است و به جز انگلیسی، ریاضی و فیزیک، همه چیز تدریس کرده است. هاشمی این طور که تعریف کرده از ۱۷ سالگی معلم بوده و تدریس میکرده و آنقدر سن کمی داشته که گاهی او را با شاگردانش اشتباه میگرفتند.
البته که او در مصاحبهای گفته بود که تعلیقش کردند، اما چون برای پول هیچ وقت درس نداده، بیشتر شاگردانی که وارد این حوزه کرده، برایش اهمیت دارند. او گفته است: شاید کسی باور نکند فرزاد جمشیدی، احسان علیخانی، امیرحسین مدرس در رده مجریگری، حسین هوشیار، ابوالفضل بختیاری در مداحی، شاگردهای من بودند.
شاید کسی باورش نشود شهناز حقیقی، امیر بکان، علی تفرشی و علی لهراسبی در حوزه موسیقی، علی سلیمانی، عباس غزالی و خیلی از بازیگرهای اصلی تئاتر یا بر و بچههایی که الان تهیهکنندههای اصلی برنامههای تلویزیونی هستند، محمد هاشمی اصل و قنبری شاگردهای من بودند و من برای همه آنها خوشحالم که بهتر از من شدند.
هاشمی این طور که تعریف کرده از ۱۷ سالگی معلم بوده و تدریس میکرده و آنقدر سن کمی داشته که گاهی او را با شاگردانش اشتباه میگرفتند. در کانون حر به بچههای جوادیه و نازیآباد درس میداده و کلاسهایی برگزار میکرده که خروجی آنها بیشتر هم مداح بودند.
حتی گلزار هم معلم بوده؛ آن هم معلم دینی!پیش از ماه عسل ۹۷ و گفتوگوی احسان علیخانی با او به طور رسمی و خبری کسی نمیدانست محمدرضا گلزار هم معلم بوده باشد. او در آن مصاحبه گفت که عربی و معارف کنکور درس میداده و همین تعجب طرفداران او را بیشتر هم کرد. چون همزمان با تدریس، بازیگری هم میکردم برای بچهها جالب بود که معلمشان را مثلا روزها سر کلاس و شبها در تلویزیون ببینند.
گلزار که نقش شاخصی به عنوان معلم در سینمای ایران نداشته، اما در آن مصاحبه گفت که بچه درس خوان بوده و عربی کنکورش را ۱۰۰ درصد جواب داده بود. همین باعث شده بود او پیشه معلمی را تجربه کند و سه سال عربی و معارف درس بدهد.
شاید تنها جایی که طرفداران گلزار او را در محیط دانشگاه دیده باشند شام آخر فریدون جیرانی و سلام بمبئی قربان محمدپور بوده که در هر دو دانشجو بود. گلزار در آن مصاحبه گفت که رتبه ۵ کنکور هم بوده و همه اینها ناگفتههای جالبی را درباره این بازیگر پر طرفدار و ابعاد دیگری از زندگی شخصی او علنی کرد.
مهران رجبی؛ بازیگر شوخ و معلمی جدیمهران رجبی هم مانند سیدجواد هاشمی از معلم بودن خود زیاد صحبت کرده. او با آنکه ۲۰ سال سابقه تدریس دارد، اما معلمی را رها کرده و به بازیگری روی آورده. جالب آنکه ورودش به بازیگری هم با بچههای مدرسه همت بوده و نقش معلمی را ایفا کرده که هنوز در خاطر بسیاری از ما مانده است.
رجبی برخلاف ظاهر شوخ و خندانی که دارد از خاطرات سر کلاس و اخلاق جدیاش میگوید: من سر کلاسها با متعلمین و هنرجوها جدی بودم، نه این که بخواهم برخورد جدی و خشک با آنها داشته باشم، اما به هر حال اقتضای کلاس درس شوخی و خنده نیست و من هم زمانی که سر کلاس بودم در جایگاه یک معلم قرار داشتم نه یک بازیگر که قرار است مثلا یک نقش کمدی را بازی کند.
او هم همچون بقیه بازیگرانی که معلم هم بودند، با چالش سوالات بچهها سر کلاس درباره بازیگری او مواجه بوده و میگوید: یادم میآید، چون همزمان با تدریس، بازیگری هم میکردم برای بچهها جالب بود که معلمشان را مثلا روزها سر کلاس درس و شبها در تلویزیون ببینند.
از تدریس در روستا تا «ورود آقایان ممنوع» به روایت زهره حمیدیدو سال تدریس و معلم دو مقطع متفاوت بودن کافی است تا او را بازیگری بدانیم که پیش از آنکه پایش به دنیای سینما و بازی جلوی دوربین باز شده باشد، تجربه دنیای متفاوت کلاس درس را در کارنامهاش داشته است. زهره حمیدی بازیگری است که اتفاقا جلوی دوربین نیز تجربه معلمی را داشته و در ورود آقایان ممنوع هم نقش یک معلم ریاضی را ایفا میکرد.
حمیدی میگوید: من در سالهای ۵۲ تا ۵۴ معلم بودم. آن زمان در در روستا بودیم و من هم مربی مهد کودک بودم و هم در یک پروژه با عنوان «پیکار با بیسوادی» به زنان و دختران جوان درس میدادم. آن زمان خودم در رشته اقتصاد تحصیل میکردم و همزمان درس هم میدادم.
حمیدی البته از آن مادرانی بوده که خیلی زود ازدواج کرده و بعد طعم مادر شدن را چشیده بودند و همین باعث شده بود که هم تحصیل کند، هم مادری و هم بچه هایش را هنگام تدریس با خودش به مهدکودک ببرد. او میگوید تدریس در مهدکودک را هم انتخاب کرده است.
او بعدتر که تدریس را تجربه کرد، به دختران جوان هم درس داد و از تاثیر تجربه تدریس در بازیگری اینطور میگوید: خیلی از بازیگران ما قبلا شغل معلمی را دنبال کردهاند. معلم بودن دنیای جذابی دارد و تجربه شناخت انسانها را فراهم میکند؛ تجربهای که به کار بازیگر هم میآید. از جمله خود من که در مقطع معلم بودنم با پدرها و مادرها و دانش آموزان زیادی سروکار داشتم و خواسته یا ناخواسته به کاراکترها دقت میکردم.
انتخاب سخت مهوش وقاری میان بازیگری و معلمیوقاری و همسر مرحومش برعکس بسیاری از زوجهای بازیگر، به جای آنکه پشت صحنه یا در آفیشهای فیلمبرداری با هم آشنا شده باشند، در اداره کل تربیت معلم با هم آشنا شدند و بعد ازدواج کردند. دو بازیگر با عقبه معلمی که هر دو هم بازنشسته آموزش و پرورش هستند. البته وقاری در مصاحبه هایش گفته که علیرغم عشق و علاقهای که به تدریس داشته، زودتر از موعد خود را بازنشسته کرده است.
او از ارتباط جالب بین هنر تصویر و تدریس و درک بچهها از این مساله میگوید: من در آن زمان به عنوان بازیگر در خانه شاگردها هم حضور داشتم و همین باعث شده بود که با من احساس نزدیکتری داشته باشند. گاهی هم بسیاری از بچهها رودربایستی داشتند و به خاطر همین رودربایستی همه درسها را به خوبی میخواندند، چون فکر میکردند اگر درس نخوانند من از تلویزیون این اتفاق را به خانواده آنها میگویم. بچهها رودربایستی داشتند و به خاطر همین رودربایستی همه درسها را به خوبی میخواندند، چون فکر میکردند اگر درس نخوانند من از تلویزیون این اتفاق را به خانواده آنها میگویم.
هرچند که او طی اتفاقی که نطفه آن به بازیگر بودن او برمیگردد، با مدیر مدرسه به مشکل میخورد و از او خواسته میشود یا بازیگری را کنار بگذارد و در آن مدرسه بماند یا از آن مدرسه برود. او نیز حالا از آن اتفاق به عنوان اعتراضی یاد میکند که در مقابل این خواسته انجام داد و خود را بازنشسته کرد.
او در اینباره گفته: کار معلمی را دوست داشتم مثل بازیگری؛ چون آنجا ارتباط با بچهها را به همراه داشت و آدمی را زنده نگه میداشت و در کار بازیگری هم این ارتباط و تعامل با مردم برقرار است. دوست داشتم همچنان معلم باشم، در راهنمایی و دبیرستان تدریس میکردم، اما به هر طریقی این ناراحتی و اتفاق باعث شد، بازنشسته شوم.
وقاری بیش از همه بازیگرانی که گفتیم در فیلمها معلم بوده است. از، به من بگویید چه کنم و یک سوال و هزار جواب تا زیر پوست شهر و مدرسه مادربزرگها که در آن ناظم بود.
او که دو سالی میشود همسرش محسن قاضیمرادی را از دست داده، از مدرسه مادربزرگها به عنوان سریالی یاد میکند که بیش از همه کارها او را یاد دوران معلمی خودش انداخته و گفته: این سریال مرا یاد آن دوران انداخت که سر امتحانها به جای اینکه سختگیری کنیم به مادربزرگها کمک هم میکردیم، چون میدانستیم آن خانم نوه دارد و وقتِ درس خواندن آنطور که باید و شاید را ندارد.
پاسخ به کنجکاوی بچهها به شرط درس خواندنبرخلاف سیدجوادهاشمی که همه چیز به جز ریاضی تدریس کرده، سیروس همتی از آن دست بازیگران این لیست است که اختصاصا دبیر ریاضی بوده و هست. او خودش در اینباره میگوید که توانسته سختی ریاضی را به کمک بازیگری، با هنر ترکیب و برای بچهها آسان کند. من سر کلاس لذت میبرم که دانشآموزانم چیزهایی درباره بازیگری از من میپرسند و من میگویم به شرطی که درس بخوانند و کنفرانس بدهند، به سوالات بازیگریشان پاسخ میدهم.
او که در فیلم فرار از اردو نقش یک مربی را ایفا کرده و درباره تاثیر بازیگری روی تدریس میگوید: با استفاده از بازیگری تاثیر بیشتری در کلاسهای درسی داشتم و به خاطر این حرفه است که میدانم در کجای کلاس قرار بگیرم، از چه لحنی استفاده کنم و چگونه رفتار کنم.
او هم مثل باقی بازیگرانی که معلم هستند یا زمانی معلم بوده اند از سوالات بی امان شاگردانش درباره بازیگری در امان نیست و وقتی از او سوال شده که بچهها از تو نمیخواهند تا آنها را به این حرفه معرفی کنی گفته: من سر کلاس لذت میبرم که دانش آموزانم چیزهایی درباره بازیگری از من میپرسند و من میگویم به شرطی که درس بخوانند و کنفرانس بدهند، به سوالات بازیگری شان پاسخ میدهم.
او حتی فیلمنامه یکی از مهمترین آثاری که نوشته یعنی کن پامنار را با موضوع زنی معلم نوشته که تلاش میکند از آبروی خود در برابر دزدان دفاع کند. چند روز پیش هم خبری اعلام شد که او قرار است برنامهای مرتبط با دغدغههای معلمان به نام استودیو معلم را اجرا کند که از شبکه آموزش پخش میشود. جالب است که در این برنامه و در یک آیتم فیلمهای سینمایی ایران و جهان که درباره معلمان است مورد بررسی قرار میگیرد و عجین شدن سینما و تدریس دیگر نه فقط برای خود همتی بلکه برای مخاطبان نیز مسجل میشود.