Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایکنا»
2024-04-27@20:32:17 GMT

اقوال مختلف فقهای شیعه در باب قرائات سبعه

تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۰۷۲۳۰۰

اقوال مختلف فقهای شیعه در باب قرائات سبعه

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، جلسه قرآن مسجدالرضا(ع) که سال‌ها توسط مرحوم استاد ابراهیم پورفرزیب(مولایی) اداره می‌شد، جمعه‌ها به همت مجمع قاریان هیئت سنگلج از ساعت ۸ تا ۱۱ به نشانی تهران، انتهای خیابان بهار، کوچه منبع آب، مسجد الرضا(ع) توسط محمد بنیادی و امیرمحمد زاهدی، پیشکسوتان قرآنی کشورمان برپا می‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

امیرمحمد زاهدی، قاری و مدرس قرآن کریم که در ابتدای جلسه به بیان برخی نکات پیرامون «اقراء» می‌پردازد در نهمین جلسه از مباحث اقراء یا اصطلاحا به خوانش درآوردن، گفت: قرائات، شیوه‌های خواندن قرآن هستند که بر مبنای عرف که مأخذ از روایات است در بین جوامع اسلامی از صدر اسلام مطرح شده‌اند و تا به امروز هم استمرار داشتند. آن چیزی که به عنوان قرائت می‌شناسیم بر مبنای سه اصل سنجیده می‌شود. یکی اینکه قرائت سند آن صحیح باشد که بر این اساس قرائات بر سه گروه متواتر، واحد و شاذ تقسیم می‌کنند. دوم این که قرائت با قواعد زبان عربی انطباق داشته باشد و سوم اینکه براساس رسم الخط یا اصطلاحا رسم المصحف توجیه‌پذیر باشد. این سه ملاک برای صحت قرائات مطرح می‌شود.

این مدرس قرآن گفت: در باب تقسیم‌بندی عرفی جلسه قبل عرض شد که خود این هم مورد اتفاق نظر نیست، یعنی آنکه مشهور، معروف در جامعه اسلامی است. در جهان اسلام می‌گویند قرائت سبک متواتر است، سه قرائت بعدی واحد هستند، قرائات مازاد بر این 10 قرائت، شاذ هستند. ولی همه روی این تعبیر اتفاق نظر داشته باشند؛ چرا که همان جلسه قبل هم عرض شد که تواتر در تمام قرائات سبعه و در تمام اجزای هر یک از این هفت قرائت موجود نیست. ما نمی‌توانیم در مورد قرائت عاصم بیاییم، بگوییم که قرائت عاصم کلا یک قرائت متواتر است. در این باب چند دیدگاه کلی وجود دارد. در بین علمای علم قرائت در جهان اسلام، یک گروه برخی قرائات را کلا متواتر می‌دانند، یعنی گروهی هستند که می‌گویند همین قرائت سبعه متواتر است. یک گروه دیگر که از بیان مرحوم استاد مولایی هم این طور برمی‌آید که این استاد شریف ما جز این گروه بودند، صرف نظر از تواتر خود قرائات، قائل به تواتر ماده الفاظ هستند. یعنی می‌گویند آنچه که به عنوان مصحف مبنا در زمان عثمان گردآوری شد که به مصحف امام مشهور است، این مصحف متواتر است که ما به آن مصحف البته دسترسی مستقیم نداریم، ولی اگر بخواهیم تقریب کنیم، می‌توانیم بگوییم که آن چیزی که امروزه به عنوان سواد یا سیاهی‌های قرآن خطوط قرآن یا رسم‌المصحف قرآن بدون علائم وجود دارد، این را مصحف امام می‌گوییم. آن چیزی که این گروه می‌گویند این است که ما نمی‌توانیم قطعی حکم به تواتر قرائات سبعه بدهیم، ولی مصحف امام را به عنوان یک مبنا مواد و الفاظ آن را متواتر می‌دانیم. گروه سوم اساسا قائل به تواتر در قرائات سبعه نیستند. حالا سوال؟ ما به هر کدام از این اقوال: یک تواتر قرائات، دو تواتر ماده و الفاظ یک قرائت، و سه عدم تواتر قرائت؛ به هر کدام از این اقوال معتقد باشیم و هر کدام از این اقوال را بپذیریم، آیا در باب حجیت قرائات، مسئله تواتر نقشی ایفا می‌کند یا خیر؟ مثلا ما بیائیم بگوئیم که قائل به عدم تواتر قرائات هستیم. آیا این قائل بودن به عدم تواتر قرائات، به آنجایی منجر می‌شود که ما بگوئیم که قرآن را قبول نداریم یا قرائت قرآن را قبول نداریم یا قرآن از حجیت ساقط است؟ جواب این سوال اینست که خیر؛ یعنی عدم اعتقاد، عدم قائل شدن یا قائل نشدن به تواتر قرائات به این معنی نیست که ما حجیت و سندیت برای قرائات قائل نیستیم. یکی بگوید من قبول ندارم قرائات متواتر را یا قرائات سبعه را بعد این منجر به این شود که بگوییم پس بنابر این قرائات سندیت ندارد نه این حرف درستی نیست.

زاهدی ادامه داد: فرض بفرمائید که یک قرائتی را می‌شنویم. بارها شنیده‌اید که مثلا عبدالباسط سوره حمد را می‌خواند، به جای مالک یوم الدین می‌گوید ملک یوم الدین این تفاوت در لفظ، آیا باعث خلاف در قرآن می‌شود یا خیر؟ پاسخ اینست که قاری قرآن، نمی‌تواند آنچه که در قرآن نوشته شده است به میل خود حذف یا اضافه کند. این تحریف است و تحریف قرآن حرام است. آنچه که در متن قرآن آمده است، طبق روایت حفص است که مشهورترین روایات در جهان اسلام است. اما در برخی از کلمات قرآن در روایات دیگر تغییراتی به وجود می‌آید که شامل حذف، اضافه یا تغییر حروف است. بله اگر قاری طبق سایر روایات معتبر غیر از حفص تلاوت کند، حذف اضافه یا تغییر حروف طبق آن روایت معتبر جائز است. اینجا این مطلب را اضافه می‌کنم که ملاک این سندیت را عرض کردیم که سه موضوع است: یک اعتبار و صحت سند آن قرائت. دوم انطباق آن با قواعد زبان عربی. سوم انطباق آن با رسم الخط مصاحف کهن. اگر این سه اصل را داشته باشد، می‌توانیم به آن قرائت بپردازیم.

این مدرس قرآن کریم پرسش دیگری مطرح کرد و گفت: آیا دو بیان مختلف از دو کلمه، مثلا یک کلمه می‌گوییم مالک یوم الدین، یک کلمه می‌گوییم ملک یوم الدین، آیا این دو بیان مختلف دو کلمه متفاوت ممکن است در آن واحد هر دو صحیح باشد؟ پاسخ اینست که اگر هر دو کلمه جز قرائات معتبر باشد، مطابق فتوای فقهای شیعه در آن واحد هر دو صحیح است و قرائت به هر یک از آنها از لحاظ شرعی مثلا در نماز تکلیف را رفع و کفایت می‌کند. بعضی می‌گویند خواندن قرآن به صورت متفاوت با متن آن روش اهل سنت است. آیا این درست است؟ پاسخ اینست خیر. با توجه به نظرات فقهای سلف و معاصر شیعه پرداختن به قرائات جایز شمرده شده است. مثلا آیت الله سید محمد کاظم طباطبائی یزدی معروف به صاحب عروه در کتاب فقهی ذخیرة الصالحین ایشان در باب فقه شیعه مطالبی را مطرح کردند، بعد آیت الله سید ابوالحسن اصفهان متوفی به 1365 ه ق در کتاب وسیلة النجاة بر ذخیره آیت الله طباطبائی یزدی حاشیه زدند و نهایتا امام خمینی (ره) در کتاب تحریرالوسیلة بر این کتاب وسیلة النجاة آیت الله ابوالحسن اصفهانی حاشیه زدند. پس این مطلبی که در تحریر است بیان سه فقیه در سه عصر مختلف است. با توجه به اینکه امام خمینی(ره) سعی کرده است حاشیه خود را با کمترین تغییر در متن وسیلة النجاة به آن بیفزاید، متن موجود در تحریرالوسیله نشان دهند نظر فقهی سه فقیه فوق الذکر است.

این مدرس و قاری قرآن کریم ادامه داد: بیان فتوای امام را بنده از کتاب تجوید جامع استاد مولایی می‌خوانم. ایشان در باب قرائت نماز این را دارد. ایشان می‌گوید احتیاط این است که از قرائات هفت گانه تخلف نشود. همان گونه که احتیاط عدم تخلف از آن چیزی است که در مصاحف موجود در بین مسلمانان است. یعنی اول ایشان احتیاط می‌کند در باب قرائات سبعه، بعد بر آن احتیاط، احتیاط حفص از عاصم می‌کند. بعد می‌‌فرماید که اگر تخلف در بعضی از کلمات مثل «ملک یوم الدین» و «کفوا احد» ایرادی ندارد. می‌فرماید بعید نیست اجازه قرائت به یکی از قرائات که بیان می‌کند مفهوم عام قرائت را می‌رساند. به هر حال اگر صدر فتوا را بگیریم قرائات سبعه را ایشان می‌گیرند، اگر ذیل آن را بگیریم جمیع قرائات را که مبتنی بر قواعد صرف و نحوه فصاحت و بلاغت عربی باشد، ایشان جایز می‌داند.

امام(ره) در باب فتوا راجع به قرائت در نماز، در مسئله 1002 در رساله 12 مرجع چاپ انتشارات دفتر حوزه علمیه قم بیان شده، چنانچه کلمه‌ای را دو جور یا بیشتر بخواند، نمازش باطل است، مگر آن که دو جور قرائت شده باشد و به امید رسیدن به واقع بخواند. یعنی اگر بیش یک جور قرائت شده باشد، می‌تواند به امید رسیدن به واقع انواع قرائت را در نماز بخواند و تکرار آیه به قرائات مختلف مخل بر نماز نیست.

امیرمحمد زاهدی در ادامه بیانی را که علامه طباطبایی در المیزان دارد که بیان را البته بزرگان علم قرائت هم دارند، بیان کرد و گفت: ایشان در تفسیر سوره حمد بیان می‌کند، می‌گویند. یک قرائت ملک نسبت به مالک ارجح است؛ چرا که هر پادشاهی یا هر ملکی، مالک یا دارا است ولی هر ملکی، مالک نیست. می‌گویند ملک چون اعم از مالک است پس ملک مرجع است. این بیان دو تا موضوع را روشن می‌کند. اولا علامه طباطبایی(ره) موضوعات مختلف را می‌پذیرد و ثانیا بر مبنای استدلال و حجت قرائت، قرائت دیگری را می‌آید بر قرائت حفص ترجیح می‌دهد.

این قاری قرآن کریم ادامه داد: سید محمد مجاهد طباطبایی از دانشمندان تشیع در مفاتیح الاصول فرموده است در تواتر قرائات سبعه یا عدم قرائات آنها سه قول است. اولا قرائات سبعه مطلقا متواتر هستند و همه آنها از مصادیق نزول قرآن بر قلب سیدالمرسلین هستند و قائلین به این قول، علامه ابن مطهر، ابن فهد، محقق ثانی، شهید ثانی، شیخ حر عاملی هستند و سید صدر الدین در شرح وافیه فرموده است معظم مجتهدین از اصحاب ما به تواتر قرائات سبعه حکم کرده‌اند. دوم آنکه که قرائات سبعه قسمتی از آنها از قبیل هیئت کلمه است مثل مد، تخفیف همزه و ... که اینها غیر متواتر هستند و لکن تواتر آنها لازم و واجب نیست و قسمتی از آنها مثل جوهر لفظ است و اینها که قرائت بر آنها صادق است، متواتر هستند که این دقیقا رای استاد مولایی در کتاب تجوید جامع همین قول دوم است که ماده و الفاظ قرآنی متواتر است ولی کل قرائات را نمی‌توانیم متواتر بدانیم. سوم آنکه مطلقا متواتر نیستند. یعنی رای به تواتر قرائات نمی‌توانیم بدهیم. من تاکید می‌کنم عدم تواتر به معنای عدم صحت قرائت نیست به معنای عدم حجیت و باطل بودن قرائت نیست. فقط تواتر ندارند نه اینکه صحیح نیستند. این رای شیخ طوسی در تبیان و جمال الدین خوانساری و آیت الله جزایری و سایرین است. قرائت قرآن با هر یک از قرائات سبعه جایز است، زیرا همه هفت قرائت متواتر است. این هم جزء گروه اول است. شهید اول (ره): خواندن قرآن با خواندن قرائات متواتر جایز است و گروهی قرائت ابوجعفر و یعقوب و خلف که مکمل قرائات هستند، منع کرده‌اند ولی اصلح آن است که قرائت این سه نفر نیز همانند قرائات هفت گانه به دلیل تواترشان جایز است. مرحوم شهید اول این سه تا را به هفت تا اضافه کرده است. شهید ثانی در شرح الفقیه: مراد این نباشد که گوئیم این قرائات واصله متواتر هستند، بلکه مقصود این است که قرائت متواتر در میان آن هفت قرائت است و حتی بعضی از آنها شاذ و نادر است، چه برسد به دیگر قرائات. اینکه می‌گوید بعضی از آنها، بعضی از اقوالی است که در قرائات است. مثلا می‌بینید یک کلمه در قرآن «علیهُ الله» حفص آمده گفته علیهُ، بعضی‌ها گفتند علیهِ. این یعنی خود این قرائت قول شاذی را مطرح کرده است که برخلاف نظر اجمالی سایر قراء است. یعنی در واقع خود این قرائات اصطلاحی متواتر از شاذ خالی نیست. بعضی از اقوال شاذ، ممکن است در آنها باشد. نتیجه تحقیق عده‌ای از اهل فن نیز همین مطلب را موید است. میرزا قمی گفته است اگر مراد از تواتر، تواتر از سوی پیامبر(ص) باشد، اثبات این مطلب مشکل است و اگر مقصود تواتر از سوی امامان(ع) باشد، صحیح و یقینی است. اثبات تواتر قرائات تا پیغمبر(ص) مشکل است ولی اینکه تواتر از جانب ائمه باشد و تجویز کردند این قرائات و تشویقی که در این باره کرده‌اند، تواتر امکان ندارد، یعنی ایشان قائل است که تواتر روایات قرآن تا ائمه(ع) در واقع صحیح و یقینی است.

زاهدی، شاگرد مرحوم استاد مولایی، در ادامه بیان تحقیق خود به اقوال دیگری هم اشاره کرد و گفت: شیخ طوسی که در آن تقسیم بندی، جزء گروه سوم بودند، (آنهایی که قائل به عدم تواتر بودند)می‌گویند: جمهور علمای شیعه خواندن قرآن کریم مطابق معروف قرائت‌ها را در بین مردم جایز دانسته‌اند و گفته‌اند می‌توان قرآن را با هر یک از قرائت‌ها‌ی هفت گانه تلاوت نمود و انتخاب قرائت خاصی که با اعتقاد بر عدم جواز دیگر قرائت‌ها باشد، مکروه دانسته‌اند. یعنی اینکه یک قرائت خاص را نمی‌توانیم بگیریم و بقیه را رها کنیم. مکروه است شما بگویید حفص ولا غیر. حفص را می‌خوانم و بقیه را رها می‌کنم. ایشان نظر دارند که با توجه به اینکه ما حجیت کافی بر صحت یکی از این قرائات را نداریم، نمی‌توانیم یکی را ارجح بدانیم. پس بیان شیخ طوسی کاملا درست است که می‌گوید انتخاب قرائت خاصی که با اعتقاد بر عدم جواز دیگر قرائت‌ها باشد مکروه است و تلاوت قرآن را طبق قرائت مجاز میان قراء و قرائتی که از سوی آنها تحریم نشده باشد، اجازه داده‌اند. یعنی هر قرائتی که مجاز است و هر قرائتی که تحریم نشده باشد. بعضی از قرائت‌ها به دلیل اینکه آن سه شرط را نقض می‌کند، تحریم می‌شود. یک سری قرائت‌های مدرج، شاذ، قرائت‌هایی که مرفوع السند است. این قرائت‌ها بسیاری از قرائت‌هاست که نمی‌توان به آن پرداخت.

این مدرس قرآن کریم ادامه داد: شیخ طبرسی(ره) می‌فرماید آن چیزی که از مذهب امامیه شیعه جلب نظر می‌کند این است که علمای مذهب به اتفاق و اجماعا قرائت قرآن را بر طبق قرائاتی که بین مسلمین معمول و معروف است، جایز دانسته‌اند و انتخاب یک قرائت بخصوص مثلا قرائت عاصم را با اعتقاد بر عدم صحت دیگر قرائت‌ها مکروه شمرده‌اند. با توجه به بیان شیخ طوسی و شیخ طبرسی(ره) کراهت ترجیح قرائت به حفص از عاصم نسبت به سایر قرائات اثبات می‌شود.

زاهدی با بیان برخی کتب مرجعی که منبع این تحقیق است گفت: مرحوم محمد باقر خوانساری(ه) می‌گوید در حجیت قرائات سبعه و نیز در حجیت قرائت عشر، اجمالا در میان علمای امامیه اختلافی وجود ندارد و در قسمت دیگر می‌فرماید ما از طریق روایات اهل بیت(ع) موظف هستیم، قرآن کریم را همان گونه قرائت کنیم که مردم قرائت می‌کنند و مشهورترین قرائاتی که در میان مردم جایی برای خود باز کرده و قرائت آنها بر طبق آن قرائات استقرار یافته است. همین قرائات سبع است و مردم نیز بر قرائات آنها نیز متکی هستند. مرحوم محمد جواد عاملی (ره) نیز در کتاب جامع المقاصد مرحوم کرکی(ره) نقل می‌کند که اجماع علمای شیعه بر تواتر قرائات قراء سبعه جلب نظر می‌کند و در کتاب مجمع البرهان این مطلب عنوان شده است که تواتر این قرائات قطعی و غیر قابل تردید می‌باشد، یعنی تردید نمی‌شود در قرائات کرد.

آخرین قولی که زاهدی در این جلسه اقراء عنوان کرد، قول علامه شعرانی بود که در این باره گفت: علامه شعرانی می‌فرمایند که هم اکنون قرائات قراء سبعه در تفسیر ذکر شده است و حتی در زمان این قرائات به گوش می‌رسد که باید آن را به علت کوشش علمای برجسته اسلامی دانست و نیز می‌فرماید تمام مسلمین به اتفاق می‌گویند، قراء در قرائاتشان، به سماء و نقل و روایات موثق متکی هستند و این مبانی مطمئن تکیه‌گاه قرائت آنها را تشکیل می‌دهد. ایشان هم قائل به مبنای روایی برای قرائت هستند. همان طور که همه ما معتقدیم که اصل قرائت مبانی روایی دارد و آنچه که اجتهادی است، قابل اعتنا نیست مگر اینکه به تسامح علما قبول کرده باشند، با اینکه می‌دانیم بعضی از اقوال در قرائات مبانی روایی ندارد و اجتهادی است اما چون عموم قبول کرده‌اند ما می‌پذیریم.

زاهدی در پایان گفت: فکر می‌کنم، این بحث را یک بار به صورت جامع بر مبنای تحقیقی که انجام شده مطرح کنیم تا دیدگاه‌های منفی علیه قرائات، کم شود که این دیدگاه، جایی در اقوال فقها ندارد.

منبع: ایکنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۰۷۲۳۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آیت الله علوی بروجردی: روحانیت در عصر آیت‌الله بروجردی، با سازمان‌دهی ایشان به اوج رسید/ ایشان معتقد بودند ما برای دنیا حرف داریم

پایگاه خبری جماران، سید مهدی حسینی دورود: به مناسبت شصت‌و‌پنجمین سالگرد درگذشت مرجع فقید جهان تشیع - آیت‌الله العظمی حاج‌آقا حسین طباطبایی بروجردی، با نوه ایشان  آیت‌الله سید محمد جواد علوی طباطبایی بروجردی که اکنون از چهره‌های شناحته شده حوزۀ علمیه به‌حساب می‌آید و اظهار نظرات او در حیطه امور اجتماعی معمولا بازتاب های رسانه ای قابل توجهی دارد، به گفت‌وگو نشستیم.

مشروح این گفت و گو در پی می آید:

برخی انتقاد می‌کنند که چرا پس از شصت سال از رحلت مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی (قدس سره)، برای ایشان مراسم سالگرد برگزار‌ می‌کنید؟ 

باید به این نکته توجه داشته باشید که هدف از برگزاری سالگردها صرفاً تجلیل یک شخصیت یا گرامیداشت سالگرد فوت آن مرجع نیست، بلکه این مراسم بهانه‌ای برای تجدید عهد با گذشتۀ خودمان و مرجعیت اصیل گذشته است. همچنین یادآوری این نکته است که حوزه چه بزرگانی را در عرصۀ مرجعیت داشته است و نگاه ما برای آینده نمی‌تواند بی‌نیاز از نگاه به گذشته باشد. در تاریخ هزاروچهارصدسالۀ شیعه و در دوران غیبت کبری و غیبت صغری، حداقل نقش فقهای بزرگ این بود که توانستند چهارچوب مکتب را حفظ کنند و به دست ما برسانند. امروزه جمعیتی بالغ بر چهارصد یا پانصد میلیون نفر، رهرو این مکتب هستند؛ لذا نمی‌توان نقش فقها را نادیده گرفت.  

بارها گفته‌ام که قیام امام خمینی از سال ۱۳۴۲ آغاز شد و در سال ۱۳۵۷ به اوج رسید. سرمایۀ ایشان عبارت بود از حیثیتی که علمای بزرگ شیعه و قبل از آن‌ها ائمۀ طاهرین(علیهم‌السلام) ایجاد کرده بودند و امام با این سرمایه قیام کرد و به محبوبیت عمومی دست یافت. این سرمایه فقط مخصوص امام نبود، بلکه همۀ گذشتگان، از تک‌تک ائمه (علیهم‌السلام) تا فقهایی که جان‌فشانی کردند و جانشان را در این مسیر گذاشتند، در این تاریخ ۱۴۰۰ساله نقش داشته‌اند.

گاهی برخی افراد از ما می‌پرسند که آیا مرحوم آیت‌الله بروجردی کرامتی داشتند؟ آیا ایشان خدمت امام زمان(عج) رسیدند؟ امروزه کرامت‌سازی باب شده است. برخی نزدیکان مرحوم آیت‌الله بروجردی نقل می‌کنند که وقتی این‌گونه صحبت‌ها دربارۀ گذشتگان نزد ایشان مطرح می‌شد، ایشان می‌فرمودند که بعد از مرگ ما، از این دست کرامت‌ها برای ما هم خواهند ساخت!

روزی نزد مرحوم آیت‌الله سید احمد خوانساری(رضوان‌الله‌علیه)، مرجع عظیم‌القدر، دربارۀ کرامت‌های مرحوم آیت‌الله بروجردی صحبت‌ شد. آیت‌الله خوانساری گفتند: «بزرگ‌ترین کرامت کسی مثل آیت‌الله بروجردی این است که به وظایف خودش خوب عمل کند. این بالاترین حد کرامت است.» اینکه کسی بر روی هوا یا روی آب راه برود، کرامت نیست، بلکه کرامت این است که شخص وظیفه‌اش را به‌خوبی تشخیص دهد، به‌خوبی به آن عمل کند و بتواند در حفظ شیعه تأثیرگذار باشد؛ این کرامت است. لذا هدف از برگزاری سالگرد، این است که یاد و نام همۀ بزرگان شیعه، و نه‌تنها مرحوم آیت‌الله بروجردی، گرامی داشته شود.

مرحوم آیت‌الله بروجردی امروزه به عنوان نماد مرجعیت گذشتۀ ما در جامعه است. هرگاه صحبت از مرجعیت ‌شود، نام و یاد ایشان یکی از شاخصه‌هایی است که در ذهن بسیاری از مردم وجود دارد. حتی مرحوم آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی و آخوند خراسانی چنین جایگاهی در اذهان مردم ندارند. مرحوم آیت‌الله بروجردی نماد مرجعیت شده‌اند؛ لذا تجلیل از این نماد، تجلیل از روحانیت و مرجعیت شیعه است. همچنین، تجلیل از پیوندی است که بین آینده و گذشته وجود دارد؛ لذا برای شناخت آینده، آشنایی با تجربه‌هایی که در زمان مرحوم آیت‌الله بروجردی رخ داده است، می‌تواند برای نسل ما کارساز و کارگشا باشد تا بدین وسیله، آیندۀ روحانیت را بسازیم. 

 

آیت‌الله العظمی بروجردی (قدس سره) در چه موقعیتی به قم آمدند و وضع روحانیت در آن دوره چگونه بود؟ 

مرحوم آیت‌الله بروجردی زمانی به قم آمدند که مشروطیت به اتمام رسیده بود. با وجود تلاش و خلوص بزرگانی که از افتخارات شیعه هستند مانند مرحوم آخوند خراسانی و ملا محمدکاظم خراسانی، اما در عمل و اجرا، کار مشروطه به‌درستی پیش نرفت، به‌طوری‌که مرحوم آخوند در آخر عمر تصمیم گرفت به ایران بیاید، اما در کاظمین ایشان را مسموم کردند. لذا حرکت مشروطه، آن‌طور که متولیان بزرگ مانند مرحوم آخوند می‌خواستند، به پیش نرفت و قضایایی که پس از آن پیش‌ آمد، از منزلت روحانیت نزد مردم کاست و روحانیت را ضعیف کرد. شاید یکی از علل آن به نحوۀ عملکرد ضعیف برخی از روحانیون برمی‌گردد که در آن زمان عهده‌دار برخی امور بودند.

به‌هرحال، علت هرچه بود، روحانیت از چشم مردم افتاد. امام خمینی نقل می‌کردند که پس از مشروطیت، وسایل نقلیۀ عمومی روحانیون را سوار نمی‌کردند و می‌گفتند ماشین ما پنجر می‌شود! این قضیه مربوط به آن ایام است.

مرحوم آیت‌الله بروجردی تمام این دوران را به‌دقت دیده بودند؛ چون ایشان در اوج مشروطه، ساکن نجف بودند. دورانی ده‌ساله‌ای که ایشان در نجف بودند، دقیقاً اوج مشروطیت است و در طول این مدت هم، آن‌طور که همه نوشته‌اند و گفته‌اند، در فقه و اصول ملتزم درس آخوند خراسانی بوده‌اند و از همۀ مسائل مشروطه باخبر بوده و همۀ حوادث را از نزدیک دیده‌اند. ایشان به درس آقا سید محمدکاظم یزدی یا اصلاً نرفتند یا شش ماه رفتند. مرحوم آقای عزیز طباطبایی می‌ فرمودند که پدران ما می‌گفتند مرحوم آیت‌الله بروجردی شش ماه به درس آقا سید محمد کاظم یزدی آمده‌اند. آیت‌الله بروجردی به دلیل کسالت پدر و به اصرار مرحوم آخوند خراسانی، به بروجرد بازمی‌گردند، و به فاصلۀ شش‌هفت ماه بعد از بازگشت ایشان، آخوند خراسانی به شهادت می‌رسد.

 پس از فوت پدر آیت‌الله بروجردی، مرحوم آخوند طی چند نامه از ایشان می‌خواهند که به نجف برگردند. ایشان هم تصمیم به بازگشت به نجف می‌گیرند؛ اما خبر درگذشت مرحوم آخوند به ایشان می‌رسد؛ از این‌رو عزم رحیل، بدل به اقامت در بروجرد می‌شود. با اینکه آن زمان آقا سید محمدکاظم یزدی در نجف بود و آیت‌الله بروجردی جزو اولین کسانی بودند که بر «عروه» حاشیه نوشته بودند، به نجف برنمی‌گردند. ایشان ۳۴ سال در بروجرد بودند و اوضاع سیاسی‌اجتماعی کشور بعد از فوت آخوند خراسانی را دیدند، حمله به مجلس را دیدند و شاهد سایر حوادث بودند.  

زمانی که رضاخان عهده‌دار حکومت شد، ایشان در بروجرد بودند. در سفری که آیت‌الله بروجردی به حج رفته بودند، در مرز عراق دستگیر و به تهران منتقل شده و به مدت یازده ماه به مشهد تبعید می‌شوند. ایشان هفت ماه بعد، به قم می‌آیند؛ اما با لطایف‌الحیلی به بروجرد برگردانده می‌شوند. آیت‌الله بروجردی زمان حاج شیخ عبدالکریم حائری  به قم آمدند، یعنی دقیقاً زمانی که مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانی از اصفهان به قم آمده بود. بنابراین ایشان کاملاً در جریان اوضاع و احوال کشور بودند. وقتی ایشان به شهر قم آمدند، روحانیت از ارج و منزلت افتاده بود و در چشم مردم جایی نداشت و تأثیرگذار نبود.  

حضرت آیت‌الله العظمی جوادی آملی می‌فرمودند در آن دورانی که روحانیت از اعتبار افتاده بود و رضاخان شاه بود، در شهر آمل دو نفر از شاگردان مرحوم آخوند حضور داشتند، اما نه جماعتی داشتند و نه درس و منبری و فعالیتی، بلکه خانه‌نشین شده بودند. این دو روحانی چون مجتهد بودند، مجوز لباس روحانیت داشتند؛ لذا با هم قرار گذاشته بودند که هرکدام صبح از خانه بیرون بیایند و با لباس روحانیت یک خیابان را تا آخر بروند و به خانۀ خود برگردند. یعنی تمام کارشان این بود که نشان بدهند ما روحانیت هنوز وجود داریم. در واقع روحانیت از نظر اعتبار در پایین‌ترین سطوح خود بود و بزرگانی بودند که این‌گونه در جامعه حضور پیدا می‌کردند تا مردم دست‌کم عبا و عمامه و روحانیت را فراموش نکنند. البته نقش مرحوم آیت‌الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی را نمی‌‌توان نادیده گرفت. ایشان در بازسازی روحانیت نقش چشمگیری در سطح جهانی داشتند.  

دربارۀ اقدامات مرحوم آیت‌الله بروجردی (قدس سره) پس از ورود به قم بفرمایید. 

مرحوم آیت‌الله بروجردی پس از ورود به قم، در اولین اقدام روحانیت را سازمان‌دهی کردند. معنای سازمان‌دهی این است که ایشان تا جایی که می‌توانستند، در هر شهر و بلادی، فرد موجّه و ملای موقّری را مستقر و از او حمایت می‌کردند. البته گاهی در یک شهر بیش از یک روحانی حضور داشت و آنان جواب‌گوی مردم در نیازهای روحانی بودند. به گفتۀ نزدیکان مرحوم آیت‌الله بروجردی، تعبیر ایشان این بود که «ما باید در هر جایی یک روحانی و ملا را پرورش دهیم.» علت به‌کاربردن این تعبیر از سوی ایشان این بود که روحانی به شهر برود، ریشه بزند، آنگاه که ریشه زد و درخت شد، در جامعه ثمرات و تربیت خواهد داشت و در بین اشخاص عادی و طلبه‌هایی که تربیت می‌کند، ثمرۀ خود را نشان می‌دهد.  

آیت‌الله بروجردی وقتی کسی را به شهری می‌فرستادند، از او حمایت می‌کردند. مهم است که آقایان طلبه‌ها و اساتید ما بدانند که آیت‌الله بروجردی هیچ وقت در عمر خود در هیچ مکانی، دفتر کاری نداشتند. وقتی مرجعی در شهری دفتر می‌زند، معنایش‌ این است که «آقایانی که مقلد فلان مرجع هستید، وجوهات خود را به این دفتر بدهید.» پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود این است که تکلیف علمایی که در این شهر هستند و حوزه، مدرسه، مسجد و جماعت دارند، چه می‌شود؟ برای این‌ موضوعات چاره‌اندیشی نشده بود. آیت‌الله بروجردی دفتر نزدند و منطقشان این بود که خانه و مسجد هر عالم و عمامه‌به‌سر، دفتر من است. لذا مقلدان ایشان در محل خودشان، نزد هر عالمی که می‌شناختند می‌رفتند و وجوهات خود را به او پرداخت می‌کردند. گاهی اوقات، برخی افراد از سایر شهرها برای پرداخت وجوهات به آیت‌الله بروجردی، به قم می‌آمدند؛ اما ایشان نمی‌پذیرفتند و می‌فرمودند: «در آن شهر فلان آقایان نمایندۀ من هستند، لذا ما به طور مستقیم، از شما وجوهات را نمی‌پذیریم و باید به آن‌ها بدهید تا آن‌ها برای ما بفرستند.» 

آیت‌الله یثربی کاشانی می‌گفتند: «آیت‌الله بروجردی فوت کردند، اما قبل از فوتشان، راه خانۀ ما را به مردم یاد دادند. من ماندم و بین مردم اعتبار پیدا کردم.» لذا به دلیل سازمان‌دهی ایشان بود که در هر شهری شخصیت‌هایی حضور داشتند. ایشان شخصیت‌ها را تشویق می‌کردند که اگر می‌توانند، در بلاد مدرسه بسازند و حوزه‌ای تشکیل دهند. ایشان با اهتمام حیرت‌انگیزی که داشتند، آن‌ها را تشویق و کمک می‌کردند و پول می‌فرستادند و اجازه می‌دادند که در شهرها مدرسه تأسیس کرده و طلبه تربیت کنند، و بعد از اینکه طلبه به حد بالایی رسید، برای ادامۀ تحصیل به قم فرستاده شوند.

حتی در بعضی شهرها مثل کرمانشاه که علما نتوانستند مدرسه بسازند یا مردم رغبتی به طلبگی نداشتند، خودشان مدرسه ساختند و طلبه‌ها را از قم به کرمانشاه فرستادند؛ چون آن زمان، در کرمانشاه طلبه نبود. همچنین چند نفر از بزرگان و اساتید مثل حاج آقا عطاء(الله اشرفی اصفهانی) و مرحوم آقای میبدی را، بااینکه در قم از اساتید مطرح بودند، به کرمانشاه فرستادند تا حوزۀ آنجا دایر باشد.  

بنابراین، این‌گونه نبود که آیت‌الله بروجردی در قم بنشینند، وجوهات را بگیرند و مستقیم به بلاد و شهرستان‌ها شهریه بدهند. ایشان می‌فرمودند که علمای هر شهر نباید کاری به قم داشته باشند، بلکه باید خودشان وجوهات را به هر شهری که هستند، به دست طلبه‌ها و نیازمندان برسانند.

  در واقع ایشان کار شهریه و ادارۀ مدرسه را به عهدۀ عالم آن شهر گذاشته بودند تا فعالیت کنند و شهریه بدهند. وقتی مردم به عالم شهر وجوهات می‌دادند، دست آن عالم برای پرداخت شهریه باز بود. آنان مقلد آیت‌الله بروجردی بودند، اما وجوهات را به عالِم شهر می‌دادند، چون وکیل و نمایندۀ آیت‌الله بروجردی بود. عالم شهر هم با پرداخت شهریه به طلبه‌ها، آن‌ها را تربیت می‌کرد، و اگر وجوهات اضافه‌ای داشت، به قم می‌فرستاد. لذا ایشان این‌گونه سازمان‌دهی روحانیت را شکل دادند. 

من بارها عرض کرده‌ام که با اینکه کل حوزه‌ها در بلاد ایران زیرمجموعۀ قم باشد، مخالف بودم. اساساً با بودجه‌گیری دولت هم مخالف بودم و نمی‌خواهم حرف‌هایم را تکرار کنم؛ اما نوع سازمان‌دهی آیت‌الله بروجردی این‌گونه بود؛ نه اینکه به بلاد برویم، مدارس را از علما بگیریم و بگوییم خودمان آن را اداره می‌کنیم، و کسی را بر مسند بگذاریم که آن علاقه‌ای را که آن عالم محلی به این حوزه داشته، ندارد. لذا این سیاست موجود باعث ناکارآمد شدن بسیاری از حوزه‌ها و مدارس شده است. 

لطفا اهتمام مرحوم آیت‌الله بروجردی(قدس سره) به امر تبلیغ را تشریح بفرمایید. 

ایشان بر امر تبلیغ اهتمام اعجاب‌انگیزی داشتند، تا حدی که طلبه‌ای را که در ماه‌های رمضان و محرم تبلیغ‌ نرفته بود، بازخواست می‌کردند. همۀ اساتید و بزرگان آن زمان مقید به تبلیغ بودند. بارها گفته‌ام مرحوم آیت الله داماد در سطح مراجع بودند، اما برای تبلیغ به زرند ساوه می‌رفتند. همۀ بزرگانی که امروزه مرجع هستند، آن زمان تبلیغ می‌رفتند.

من در سال ۱۳۴۷ به قم آمدم، دو سال ماه رمضان در قم بودم و درس می‌خواندم. آن زمان ماه رمضان برای طلبه‌ها درس برقرار بود و ما درس می‌خواندیم، ولی تعدامان کم بود. آیت‌الله بروجردی آن‌قدر به امر تبلیغ اهتمام داشتند که وقتی مردم ما را در کوچه و خیابان می‌دیدند، از ما می‌پرسیدند: «شما برای تبلیغ نرفتید؟! شما روحانیِ معمم در ماه رمضان در قم چه می‌کنید؟!» این فضایی بود که آیت‌الله بروجردی ایجاد کرده بودند. یعنی همه مجبور بودند به تبلیغ بروند. این شیوه بعدها به وسیلۀ مرحوم آیت‌الله گلپایگانی(رضوان‌الله‌علیه) هم دنبال شد. مرحوم حاج آقا مهدی گلپایگانی گاهی شش هزار مبلّغ می‌فرستاد، درحالی‌که حوزۀ قم بیشتر از ده هزار نفر طلبه نداشت. مرحوم آیت‌الله شریعتمداری و مرحوم آیت‌الله میرزا هاشم آملی هم مبلغ می‌فرستاد. مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی هم به اطراف قم مبلغ می‌فرستاد. آن زمان از ده هزار نفر، ۹۵درصد به تبلیغ می‌رفتند.الان بالاترین آمارهایی که داریم، به ۱۰درصد نمی‌رسد. بر اساس آمارهای موجود، از حوزۀ صدهزار‌نفری، ده هزار نفر به تبلیغ می‌روند که رقم ناچیزی است.

مرحوم آیت‌الله بروجردی مبلغان را از دفتر خود در قم برای تبلیغ به منزل عالم آن شهر می‌فرستادند. آن عالم هم چون به اوضاع‌ و احوال آن منطقه آشنا بود، به تناسب نیاز مناطق، مبلغان را تقسیم و بررسی می‌کرد که چه کسی برای کدام منطقه مناسب است. مردم هم این مبلغان را برای مدتی به عنوان فرستادۀ آیت‌الله بروجردی می‌پذیرفتند. چون شرایط مانند اکنون نبود. مردم خانه در اختیار این مبلغان می‌گذاشتند و از آن‌ها پذیرایی می‌کردند. بسیاری از مبلغانی که برای تبلیغ می‌رفتند، همان ‌جا مستقر می‌شدند و می‌ماندند. مبلغانی هم که به قم برمی‌گشتند، وجوهات را به آیت‌الله بروجردی تقدیم می‌کردند و ایشان اصرار داشتند که اضافۀ آن وجوهات را به خود آن طلبه‌ها برگردانند؛ در واقع آیت‌الله بروجردی مبلغان را این‌گونه تشویق می‌کردند.  

بنابراین، سازمان‌دهی روحانیت به این صورت بود که در هر شهری شخصیت‌های نافذ و معتبری حضور داشتند و در ایام خاص، سیل مبلغان از حوزه به مناطق مختلف سرازیر می‌شد و همۀ اقشار در معرض تبلیغات بودند. لذا ارتباط با مردم را محکم‌تر می‌کردند. اینکه شنیده‌ایم در رحلت آیت‌الله بروجردی(قدس سره) تمام شهرها و حتی روستاهای ایران عزا به پا شد، به این سبب بود که ایشان در گوشۀ منزل خود بودند، اما به وسیلۀ روحانیت با دورترین نقاط کشور ارتباط داشتند و صدایشان به گوش مردم می‌رسید.

سخنرانی امام خمینی در عاشورای سال ۱۳۴۲ که منجر به دستگیری ایشان شد، صحبت‌های امام را همین مبلغان به بلاد بردند؛ چون رادیو و تلویزیون در اختیار ما نبود و رادیو و تلویزیون‌های خارجی هم سخنی از ما نقل نمی‌کردند، بلکه طلبه‌ها به تبلیغ رفتند و اعلامیه، پیام و صحبت‌های ایشان را بین مردم بردند. این ثمرۀ سازمان‌دهی روحانیت توسط آیت‌الله بروجردی با استقرار شخصیت‌ها در بلاد و اهتمام به تبلیغ توسط طلبه‌ها بود.  

گاهی مرحوم آیت‌الله بروجردی مطلع می‌شدند که در برخی بلاد ایران اعتقادات مردم ضعیف شده یا در جایی بین علما اختلاف پیش آمده است که باعث می‌شود در بین مردم اثر سوء بگذارد. لذا ایشان با هزینۀ خودشان، یک‌ سری از مبلغان و وعاظ تراز اول مثل آقایان فلسفی، حاجی انصاری، حاج محقق و تربتی را به آن بلاد می‌فرستادند تا در آنجا به منبر بروند. این‌ افراد وعاظ مشهوری بودند و وقتی به بلاد می‌رفتند، جمعیت‌ بسیار زیادی از منبر ایشان بهره می‌بردند و شرایط مانند الان نبود.

من بعضی استقبال‌هایی را که از این‌ وعاظ می‌شد، دیده بودم؛ به گونه‌ای بود که کوچه و خیابان لبریز جمعیت می‌شد. گاهی آقای فلسفی دو یا سه دهه در یک شهر می‌ماند و منبر می‌رفت. مرحوم آیت‌الله منتظری می‌گفتند در نجف‌آباد بین علما اختلاف پیش آمده بود. آیت‌الله بروجردی من را به آنجا فرستادند و مدت شش یا هفت ماه آنجا ماندم تا مشکل حل شد و برگشتم. حتی در اصفهان مشکلی پیش آمده بود که آیت‌الله بروجردی ایشان را فرستاده بودند. آیت‌الله بروجردی اوضاع شهرها را اداره می‌کردند و از اینکه در هر منطقه‌ای چه می‌گذرد، باخبر بودند. لذا پیوند مردم با ایشان حفظ شد. اینکه می‌گوییم در رحلت آیت‌الله بروجردی همۀ مردم ایران عزاداری کردند، حاصل این پیوند بود.  

بنابراین روحانیت در عصر آیت‌الله بروجردی، با سازمان‌دهی ایشان به اوج رسید و به داخل ایران محدود نشد. ایشان معتقد بودند ما شیعیان مانند اسماعیلی‌های باطنی و امثال این‌ها نیستیم که کسی نباید از سرّ ما باخبر شود، بلکه ما برای دنیا حرف داریم، باید معارف اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را عرضه کنیم و در شهرهای مطرح دنیا حضور داشته باشیم.

بر این اساس، به هامبورگ مبلغ فرستادند و در آنجا مسجد ساختند. به نیویورک مبلغ اعزام کردند. شخصیت‌هایی مثل مرحوم حاج آقا مهدی حائری یزدی را به واشنگتن فرستادند. همچنین آقای صدر بلاغی را به لندن اعزام کردند. آقای محمدی گلپایگانی، پدر آقای محمدی گلپایگانی مسئول دفتر رهبری، را به آلمان فرستادند. دائم افرادی را برای تبلیغ به کشورهای آفریقایی اعزام می‌کردند. مرحوم آقای شریعت را به پاکستان فرستادند. آقای پویا می‌گفتند که به دستور آیت‌الله بروجردی در پاکستان مستقر شدند. حتی افرادی را ‌به هند فرستادند. هر شخصیتی به هر کشوری اعزام می‌شد، آیت‌الله بروجردی  همین برنامه را داشتند که آن مبلغان در آنجا تقویت شوند، حوزه تشکیل دهند، برنامه داشته باشند، خودشان آن مراکز را اداره کنند و کسری‌شان را ما تأمین می‌کنیم. ما اسم این کار را سازمان‌دهی روحانیت می‌گذاریم. 

به علاوه، آیت‌الله بروجردی سازمان‌دهی امور مربوط به مردم در ارتباط با تبلیغ و دین را هم بر عهده داشتند. برای نمونه من از مرحوم آقای مهندس بازرگان شنیدم که فرمود: «من جزو بانیان مسجد دانشگاه بودم. مشوق ما برای ساختن مسجد در دانشگاه، آیت‌الله بروجردی بودند. ایشان اجازۀ وجوهات را به من دادند و گاهی که افراد پول نمی‌دادند یا کم می‌آوردیم، از خود آیت‌الله بروجردی پول می‌گرفتیم که مسجد در دانشگاه سرپا شود.» لذا آنجا محور شد و ما دیدیم در سال ۱۳۵۷ چه نقشی داشت.  

ما شاگرد مرحوم آقای علامه کرباسچیان در مدرسۀ علوی بودیم. ایشان به من گفتند: «مشوق من برای تأسیس مدرسۀ علوی آیت‌الله بروجردی بودند. ایشان قدم‌به‌قدم کمک کردند، اجازۀ وجوهی دادند و پول ‌دادند تا مدرسۀ علوی را برای تربیت بچه‌های شیعه بسازیم. تا نیروهای نخبه تربیت کنیم که فردا به کار بیایند.»

 از مرحوم آقای شیخ عباسعلی اسلامی شنیدم که می‌گفتند: «جامعۀ تعلیمات اسلامی بر اساس تشویق آیت‌الله بروجردی تأسیس شد. ما چند خانه در تهران تهیه کردیم. اگر افراد پیش آیت‌الله بروجردی می‌آمدند و به عنوان وجوه به ایشان خانه می‌دادند، ایشان به ما خبر می‌دادند که در فلان شهر خانه‌ای به ما دادند، بیایید و مدرسه کنید. ما هم می‌رفتیم و تابلوی جامعۀ تعلیمات اسلامی را می‌زدیم و مدرسۀ اسلامی درست می‌کردیم.»  

آیت‌الله بروجردی معتقد بودند که غیر از مسجد و تبلیغ و روضه و آنچه ما در مجالس عاشورا و غیرعاشورا داریم، باید در مدارس هم به فکر بچه‌ها باشیم و در مقام تربیت آن‌ها بربیاییم. لذا در تألیف کتاب‌های دینی نظر می‌دادند. ایشان آن زمان با وزارت فرهنگ ارتباط می‌گرفتند که چه چیزی اضافه شود و چه چیزی نه. همچنین در تدریس عربی اظهار نظر می‌کردند. اما مداخلۀ آیت‌الله بروجردی به نحوی نبود که کار کارشناسان را برهم بزند، بلکه کارشناسان را راهنمایی می‌کردند و آن‌ها هم می‌پذیرفتند.

پهلوی می‌گفت خط فارسی اشکالاتی دارد و اگر کتابت آن را لاتین کنیم بسیاری از اشکالات برطرف می‌شود؛ لذا می‌خواست خط فارسی را عوض کند. اما یکی از افرادی که در برابر این نظر محکم ایستاد و مخالفت کرد، آیت‌الله بروجردی بودند. من متوجه اهمیت این مخالفت نبودم، ولی در ترکیه و آذربایجان دیدم که تغییر رسم‌الخط چگونه ارتباط نسل‌های بعد را با نسل‌های قبل از بین برده است. یعنی تغییر رسم‌الخط، تمام کتاب‌ها و کتابخانه‌ها را از اعتبار انداخته است، به گونه‌ای که نسل جدید نمی‌توانند آثار قدیم را بخوانند. لذا آثار قدیم باید برای استفاده با رسم‌الخط جدید نگاشته شوند.

 

در پایان، دربارۀ سیاست‌ها و فعالیت‌های آیت‌الله بروجردی (قدس سره) در زمینۀ تقریب مذاهب بفرمایید. 

ایشان معتقد بودند شیعیان در بین مسلمان‌ها در اقلیت هستند. در کشور ما عده‌ای سنی وجود دارد و در کشورهای دیگر اساساً شیعه در اقلیت است، و اکثریت مسلمانان را سنی‌ها تشکیل می‌دهند. ما در دل اهل سنت زندگی می‌کنیم، لذا باید چگونگی ارتباطمان را با آن‌ها تعریف کنیم. به همین دلیل، ایشان تقریب را آغاز کردند. قبل از مرحوم آیت‌الله بروجردی، بزرگانی در این فکر بودند و شیخ محمدتقی قمی به مصر رفته بود. مرحوم آقای فاضل لنکرانی می‌گفتند که مرحوم آیت‌الله بروجردی پنج یا شش ماه به قم آمده بود که شیخ محمدتقی قمی از مصر نزد ایشان آمد. تا زمان آیت‌الله بروجردی، تقریب جانی نداشت. ایشان با تفکر تقریب وارد میدان شدند، لذا از آن زمان به بعد مجلس تقریب و شیخ محمدتقی قمی در مصر اوج گرفت. آقای طنطاوی، شیخ سابق الازهر، در بحرین در کنگره‌ای به من گفتند: «زمان آیت‌الله بروجردی من طلبۀ الازهر بودم و از نزدیک تقریب را می‌دیدم.»  

آن زمان جمال عبدالناصر سمت شوروی بود، و شاه ایران سمت آمریکا و لذا مصر و ایران رابطۀ خوبی با هم نداشتند و روابط دو کشور قطع بود. اما ارتباط آقای شیخ محمود شلتوت، به عنوان شیخ الازهر، با آیت‌الله بروجردی هیچ وقت قطع نشد. عبدالناصر با شاه مخالف بود، اما به آیت‌الله بروجردی نامه می‌نوشت که «شاه می‌خواهد اسرائیل را به رسمیت بشناسد؛ شما اجازه ندهید.» یا عبدالناصر به آیت‌الله بروجردی نامه نوشته است که «فلسطینی‌ها آواره شده‌اند و به کمک نیاز دارند، شما کاری کنید.» به گفتۀ آقای طنطاوی، مرجعیت آیت‌الله بروجردی و مرجعیت شیعه بر روابط سیاسی حاکم بود. به عبارت دیگر، این ارتباط فوقِ روابط سیاسی کشورها بود و این نشان‌دهندۀ عظمت شیعه است.  

وی گلایه می‌کرد که «سیدنا! چرا تقریب را تعطیل کردید؟» طنطاوی می‌گفت: «آیت‌الله بروجردی تقریب را برقرار کردند که شیعه در بین اهل سنت معرفی شود، لذا شیعه باید معرفی شود، چون شیعه مذهب اصیل است و لازم است عرضه شود و رسمیت پیدا کند. آیت‌الله بروجردی فقط به فکر شما شیعیان نبودند، بلکه به فکر ما سنی‌ها هم بودند. آیت‌الله بروجردی می‌دانستند جماعت سنی که بیشترشان مسلمان‌اند، به مرجعیت نیاز دارند و ایشان این مرجعیت را در الازهر قرار داده بودند. چون الازهر سابقۀ هزارساله داشت. ما محب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هستیم، ما غیر از وهابی‌ها هستیم، ما هم مثل شما ضریح می‌بوسیم و به اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ارادت داریم. آیت‌الله بروجردی مرجعیت سنی را در الازهر تقویت کردند، نه جای دیگر.»

طنطاوی ما را نقد می‌کرد که شما رابطه‌تان را  با مصر به هم زدید و مرجعیت از الازهر رفت و به دست وهابیان افتاد. او می‌گفت: «وهابیان همان طور که دشمن شما هستند، با ما هم دشمن‌اند و با مذاهب هم مسئله دارند. چرا شما این کار را کردید؟ چرا مصر و الازهر را کنار گذاشتید و سراغ آن‌ها رفتید؟ شما در ایران سنّی دارید. این‌ها روحانی و آخوند می‌خواهند. آخوندهای آن‌ها کجا باید تربیت شوند؟ به مدارس وهابی‌ها در عربستان یا پاکستان می‌روند. این‌ها را به الازهر بفرستید. مصری‌ها محب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هستند و علمیت در الازهر است. اما شما این کار را نکردید! تقریب آیت‌الله بروجردی، هم برای شیعه فایده داشت و هم برای سنی. مضافاً اینکه در نتیجۀ تقریب، آثاری مثل فتوای شیخ محمود شلتوت پدید آمد.»

 شیخ محمدتقی قمی از آیت‌الله بروجردی نقل می‌کرد که ایشان می‌فرمودند: «من دلم می‌خواست فتوای شیخ محمود شلتوت را در کفنم بگذارم تا فردا بگویم این کار را من برای شیعه کردم.» البته زمانی که فتوای شیخ محمود شلتوت آمد، آیت‌الله بروجردی دستور دادند که آن را در موزۀ آستان قدس بگذارند. آیت‌الله بروجردی شیخ محمدتقی قمی را همراه گروهی به مشهد فرستادند و مرحوم آیت‌الله‌العظمی محمدهادی میلانی (رضوان‌الله‌علیه) از این گروه استقبال و مجلس مجللی برگزار کردند و فتوا را به موزۀ آستان قدس اهدا کردند.

لذا آیت‌الله بروجردی به تقریب معتقد بودند. فتوا صادر شد و کتاب‌های شیعه را الازهر چاپ کرد. «مجمع البیان»، «مختصر النافع» علامه حلی و حتی کتاب «مراجعات» علامه شرف‌الدین در الازهر منتشر شد. آیت‌الله بروجردی بر تکیۀ بسیار بر حدیث ثقلین اصرار می‌ورزیدند. از نظر ما شیعیان، تواتر حدیث غدیر مسلّم است، اما بعضی از اهل سنت در تواتر آن (نه در اعتبار) شبهه می‌کنند. ولی در تواتر حدیث ثقلین هیچ کس، نه سنی و نه شیعه، شبهه ندارد. ایشان می‌گفتند حدیث ثقلین باید محور کار ما باشد. لذا اهل بیت(علیهم‌السلام) در «کتاب الله و عترتی ما ان تمسکتم بهما» محور است. اینجا دیگر قصه غدیر نیست که بگویند در «من کنت مولا»، «ولی» به چه معناست؟ در حدیث «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ما ان تمسکتم بهما»، «تمسک» استناد است. بنابراین در حدیث ثقلین، حجیت قول اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در کار است. 

متأسفانه گاهی سخنان مرحوم آیت‌الله بروجردی(قدس سره) نادرست نقل می‌شود و عده‌‌ای به ایشان حمله می‌کنند. بنابراین باید با توجه به زمینه‌ای که در آن بیان شده، سخنان ایشان را دریابیم و بفهمیم.

 

دیگر خبرها

  • قرائت قرآن و حمایت از فلسطین در برنامه تلویزیونی تونس+فیلم
  • «مقرأة الحرمین» خدمتی برای تصحیح قرائت، یادگیری تجوید
  • امنیت حاکم بر هرمزگان ناشی از وحدت شیعه و سنی است
  • «مقرأة الحرمین»؛ طرح آموزش قرآن به ۶ زبان زنده دنیا
  • هر صبح و شام در آستانه مقدسه رضوی قرآن تلاوت نمایند / نگاهی به شواهد تاریخی درباره پیشینه قرائت قرآن در حرم مطهر امام رضا(ع)
  • پشت پرده «شیعه» شدن ژوزه مورایس؛ ازدواج با شیدا مقصودلو؟
  • ژوزه مورایس اسلام آورد و شیعه شد
  • سرمربی پرتغالی سپاهان شیعه شد
  • آیت الله علوی بروجردی: روحانیت در عصر آیت‌الله بروجردی، با سازمان‌دهی ایشان به اوج رسید/ ایشان معتقد بودند ما برای دنیا حرف داریم
  • مقرأة الحرمین؛ طرح آموزش قرآن به ۶ زبان زنده دنیا