Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «پارسینه»
2024-04-29@07:11:55 GMT

زوایای پیدا و پنهان سرطان‌ های ارثی

تاریخ انتشار: ۱ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۱۹۷۸۲۲

برای آشنایی بیشتر با زوایای مختلف سرطان‌های ارثی و غیر ارثی با دکتر حسن رودگری، متخصص ژنتیک سرطان و عضو محقق دانشگاه ابردین انگلستان گفت‌وگویی انجام دادیم که در پی می آید:

۲۰ درصد سرطان‌ها موروثی و قابل پیش بینی است

دکتر رودگری، در گفت‌وگو با ایسنا گفت: بیش از ۸۰ درصد میزان وقوع انواع سرطان در دنیا از نوع اکتسابی بوده و معمولا تا لحظه بروز قابل پیش بینی نیستند، هرچند سبک زندگی پرخطر می تواند احتمال بروز آن ها را بطور چشمگیری افزایش دهد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اما در انواع سرطان های موروثی امکان  محاسبه ریسک و کاهش خطر بروز (با روش های پیشگیری تهاجمی و غیر تهاجمی) و یا احتمال تشخیص های زودهنگام به منظور افزایش طول عمر مبتلایان وجود دارد. نکته قابل توجه این است که سن، ماهیت و شدت بروز و میزان تکرار سرطان مشابه و یا مختلف در انواع ارثی میتواند متفاوت از انواع اکتسابی بوده و قابل تخمین باشد.

وی بااشاره به مشکلات و عوارض جسمی، روحی، اقتصادی و اجتماعی سرطان، گفت: سرطان علیرغم پیشرفت های چشمگیر علم، کماکان یک بیماری لاعلاج یا صعب العلاج است که پیشرونده بوده و به شدت سلامت فرد را درگیر و به مخاطره میاندازد. تکثیر و گسترش بی رویه سلول های مبتلا که از همه سیستم های ایمنی طبیعی بدن می‌توانند فرار کنند موجب افزایش مصرف انرژی و توان فرد و نهایتا ضعف مفرط شده و در صورت فقدان اقدامات درمانی موثر و مناسب با دست اندازی های بعدی به ارگان‌های حیاتی دیگر می تواند موجب مرگ فرد مبتلا شود.

به گفته این متخصص ژنتیک سرطان، برخی از سرطان ها بدلیل ماهیت ژنتیکی و پاتولژی ناشی از آن همانند سرطان پروستات پیشرفت کندی دارند و برخی هم بسیار سریع اند  از جمله سرطان لوزالمعده. سرطان از نظر نوع عضو اولیه درگیر همانند کبد و کلیه و ریه و مغز و غیره می تواند خطرناک تر و با طول عمر کمتری همراه باشد و یا مثل برخی از لوسمی ها و لنفوم‌های غیرهوچکینی در صورت تهاجمی تر بودن  با دست اندازی های دور دست می توانند بیمار را زودتر از پای درآورند.

وی در ادامه به عوارض جانبی روانی، اقتصادی و اجتماعی ابتلا به سرطان اشاره کرد و اظهار داشت :  بخشی از عوارض سرطان مربوط به اصل بیماری و بخشی نیز مربوط به عوارض درمان و تضعیف وضعیت جسمی و روانی بیمار است. همچنین بدلیل سخت بودن بیماری و زمین گیر شدن بیمار، کاهش امید به زندگی، علائم و عوارض ناشی از مصرف داروهای سنگین شیمیایی، فشار اقتصادی و اجتماعی ناشی از هزینه های درمان و دور شدن از محیط کار و فعالیت عادی و از سوی دیگر وابستگی جسمی و روحی به مراقبین خود و نهایتا ایجاد اختلال شدید در زندگی عادی، بیماران مبتلا به سرطان دچار آسیب های متعدد و پیچیده جسمی، روحی و اقتصادی و شخصیتی میشوند که نیازمند مراقبت های ویژه تخصصی و فوق تخصصی است که بصورت مشترک، مرتبط  و همزمان ( Multidisciplinary ) باید به بیمار ارایه شود.

دکتر رودگری ادامه داد : متاسفانه در این بین بدلیل نارسایی شدید در سیستم تامین داروهای تخصصی سرطان مبتلایان و خانوادهایشان بشدت درگیر مراحل و مسایل تهیه دارو می شوند و در عین حال باید با دقت از صحت و واقعی بودن داروها نیزاطمینان نمایند. هزینه های گزاف بخصوص برای داروهای خارجی و ناکافی بودن فارماکوپه داخلی برای تامین همه اقلام مورد نیاز باعث شده داروهای سرطانی بازار سیاه و نامطمئنی پیدا کنند. در کشورهای توسعه یافته داروخانه مستقر در بیمارستان ها متصدی تهیه و بکار بردن داروهای تخصصی سرطان هستند و بیماران و خانوادهایشان هیچ درگیری مستقیمی با این موضوع ندارند اما در کشور ما، مردم در کنار غم و غصه بیماری شدید و فرساینده عزیز خود می بایست نگران و گرفتار تهیه داروهایش هم باشند و گاهی تا میلیونها تومان شخصا و بدون پوشش بیمه برای یک دوره درمانی کرده هزینه نموده وحتی اموال و زندگی خود را برای تامین درمان بفروش می رسانند.

 

احتمال افزایش ابتلای ایرانیان به سرطان در سالهای آینده

دبیر شورای پژوهشی سازمان نظام پزشکی، در خصوص وضعیت شیوع سرطان در ایران گفت : آخرین آمار وزارت بهداشت حاکی از آن است که در ایران سالانه حدود 100 هزار نفر دچار سرطان می شوند که پایین تر از شیوع آن در جوامع پیشرفته غربی است لذا کماکان بیماری های قلبی و عروقی، حوادث جاده ای و سوانح دیگر در راس علل مرگ در ایران هستند. هرچند باید توجه داشت که بدلیل افزایش سن جمعیت عمومی ایران از یک سو و همچنین گسترش رفتارهای خطرزا همانند رژیم غذایی نامناسب، آلودگی هوا، کم تحرکی و افزایش عوامل استرس زا و مانند آنها از سوی دیگر به نظر می‌رسد این آمار در کشور با شیبی که نسبت به دهه های گذشته احتمالا تندتر شده رو به افزایش است.

به گفته این متخصص ژنتیک سرطان، طبق همین آمار وزارت بهداشت، مرگ و یا ناتوانی ناشی از سرطان موجب از دست رفتن 450 هزار سال عمر در ایران می شود یعنی تقریبا عمر ۲۱ نفر در ازای هر بیمار. هزینه مستقیم و غیر مستقیم سرطان حدود ۱۰ هزار میلیارد تومان در سال برآورد می شود که یک سوم آن مربوط به هزینه درمان و دارو می‌باشد. با توجه به این اعداد و ارقام و هزینه های گزاف انسانی و مالی ناشی از سرطان ها، باید به پیشگیری و تشخیص زودهنگام بیش از درمان اندیشید و بها داد. بنابراین شناختن عوامل خطرزا در کشور و کاستن از اثرات آنان، شناسایی گروه های در خطر افزایش ریسک ابتلا و انجام برنامه های غربالگری ملی برای آن دسته از سرطان هایی که به ما زمان و امکان پیشگیری، کاهش ریسک، تشخیص زودهنگام تر و درمان موثرتر با پیش آگهی بهتر را میدهند، باید در دستور اقدامات  فراگیر در سیستم بهداشت و درمان با اولویت فوری قرار گیرند. تهیه گایدلاین های تخمین ریسک بر اساس اطلاعات اپیدمیولوژیک و سایر شاخص های علمی نیز باید در اولویت های بهداشتی و درمانی و آموزشی بخش سلامت  گنجانده شود.

وی ادامه داد: در حال حاضر در جوامع توسعه یافته برنامه های غربالگری در سطح ملی با کشف بهنگام و تشخیص زودرس از تحمیل هزینه های انسانی و اقتصادی ناشی از سرطان های رایج تا حد زیادی جلوگیری کرده است. در ایران این غربالگریهای ممکن است در حد مطالعات منطقه ای وجود داشته باشد اما متاسفانه بصورت طرح ملی و فراگیر در نیامده که جای خالی آن بشدت محسوس است.

چگونه از ابتلا به سرطان های غیرارثی پیشگیری کنیم ؟

 دکتر رودگری در ادامه به عوامل موثر در بروز سرطان و روش های پیشگیری از آن اشاره و عنوان کرد: در مورد سرطانهای اکتسابی با کاهش عوامل خطرزا بطور عام و افزایش عوامل پیشگیری کننده می‌توان از خطر بروز سرطان کاست که خوشبختانه اکثر مردم با عمده عوامل ایجادی آشنا هستند و ما فقط نیازمند به اراده فردی از یک سو و برنامه ریزی ملی از سوی دیگر برای اجتناب از این عوامل و یا کاستن از اثرات آنها هستیم.

به گفته وی، بطور کلی می توان با ارایه اطلاعات آگاهی بخش در خصوص عوامل سرطان زا و روشهای پیشگری از ابتلا، سبک زندگی مردم جامعه را به سوی سبک زندگی سالم و عاری از عوامل سرطان زا هدایت کرد. طراحی و اجرای  ضوابط و مقررات دقیق بهداشتی و پیشگیرانه از سوی دستگاه ها و نهادهای مسوول نیز نقش مهمی در کاهش ریسک ابتلا به سرطان در کشور دارد.

این پزشک متخصص سرطان در ادامه چند دستور ساده برای کاهش عمومی ریسک سرطانها بیان کرد که عبارتند از

    افزایش مصرف میوه و سبزیجات بویژه از انواع ارگانیک

    افزایش مصرف مایعات بخصوص آب و شیر سالم به عنوان رقیق کننده سموم

    کاهش مدت اقامت در هوای آلوده شهری

    کاهش مصرف غذاهای پرکالری مانند فَست فودها و جلوگیری از چاقی

    افزایش تحرک بدنی

    پرهیز از مصرف دخانیات و نوشیدنی های حاوی الکل به هر میزان

ایجاد کلینیک های ویژه برای کاهش ریسک ابتلا به سرطان های ارثی

این محقق دانشگاه ابردین انگلستان، در ادامه در خصوص پیشگیری و درمان سرطان های ارثی گفت: در مورد سرطانهای ارثی امکان پیشگیری و تشخیص زودتر بسیار بیشتر از انواع اکتسابی است و در صورت وجود گایدلاین های تخصصی می توان برای آنها تخمین ریسک نموده و با بررسی ها و پیگیری های تشخیصی و انجام غربالگری های زودهنگام سرطان را در همان مراحل ابتدایی شناسایی و درمان نمود و یا حتی از روشهای طبی و جراحی پیشگیرانه برای کاهش ریسک تا 100 درصد اقدام کرد.

وی افزود: در حال حاضر بسیاری از ژن‌های شناخته شده در بروز سرطان های رایج شناسایی شده اند و روش های تشخیصی برای اثبات اختلال ژنتیکی در حامل احتمالی ژن وجود دارد. اما متاسفانه در کشور ما ژنتیک بالینی و کلینیک های مشاره تخصصی ژنتیک هنوز مورد توجه قرار نگرفته و برای نهادینه شده روندهای بالینی سیستم های لازم وجود ندارد. در ایران مشاوره ها عمدتا توسط فارغ التحصیلان رشته های گروه پزشکی که دوره های کوتاه مدت دیده اند و یا توسط پزشکان عمومی و یا حتی غیرپزشکانی که مدرکی در ژنتیک یا علوم مرتبط با آزمایشگاه ها دارند، انجام می‌شود.

دکتر رودگری تصریح کرد: در ایران کلینیک مشاوره، تخمین و کاهش ریسک اختصاصی برای سرطانهای ارثی وجود ندارد و برای تشخیص و درمان این دسته از سرطان ها هم همانند انواع اکتسابی عمل می‌شود در حالی که وجود کلینیک‌های ویژه سرطان‌های ارثی می‌تواند در جلوگیری از ابتلا به این نوع سرطان نقش بسیار مهمی داشته باشد.

 وی اضافه کرد: آموزش نیروهای تخصصی برای مشاوره های ژنتیک بالینی و تشکیل زنجیره ای از کلینیک های مرتبط با آن باید در دستور کار وزارت بهداشت قرار گیرد تا نقش آنها به مرور در سیستم ارجاع سلامت نهادینه شوند. کلینیک‌های ژنتیک می توانند مانند سایر کلینیک ها در داخل مراکز تشخیصی و درمانی و آموزشی مستقر شده و ارجاعات را بطور مستقیم و یا غیر مستقیم دریافت نموده و پس از بررسی تخصصی نتیجه را برای اقدامات بعدی ارایه می‌کنند.

ضرورت حضور روانپزشک تخصصی در تیم درمانی سرطان

دبیر شورای پژوهشی سازمان نظام پزشکی با اشاره به نقش امید به زندگی در روند درمان بیماران سرطانی گفت: علیرغم کشف و بکارگیری روش‌های درمانی جدید برای بیماران سرطانی که موفقیت های بسیاری به همراه داشته، هنوز سرطان بیماری کشنده و زمین گیرکننده‌ای محسوب می‌شود و در فرهنگ عمومی جامعه برای بسیاری سرطان مساوی است با مرگ قریب الوقوع.

وی ادامه داد: اصل اول در درمان هر بیماری صعب العلاج تمدید مدت حیات بیمار و یا افزایش کیفیت زندگی وی در زمان ابتلا تا مرگ است و در برخی موارد لاعلاج و در مراحل پایانی امکان دارد کلیه درمان های تخصصی قطع شده و درمان های نگهدارنده و کاهنده علایم و درد  ( Palliative Therapy ) فقط تجویز شود. تصور مرگ قریب الوقوع به نوعی با روحیه و امید بیمار و همراهان در تعارض است که می‌تواند منجر به کاهش کیفیت زندگی، انگیزه و همراهی بیمار با درمان شده و سیر افولی را تشدید نماید. بارها در اقصی نقاط دنیا گزارش هایی از مقابله بیمار با سخت ترین سرطان ها ارایه شده که در نهایت با بُرد بیمار و شکست سرطان همراه بوده و این به دلیل رد فلسفه مرگ قریب الوقوع با ابتلا به سرطان توسط آن بیماران نجات یافته بوده است. بهرحال اگر مرگ ناشی از ابتلا به سرطان پایان بیمار باشد کماکان وی حق دارد که در مدت حیات از حداکثر کیفیت ممکن زندگی برخوردار باشد که بخش از آن در گرو کیفیت درمان دریافتی و بخش مهمی  هم وابسته به اعتقادات بیمار است.

دکتر رودگری در پایان با اشاره به ضرورت حضور روانپزشک تخصصی در تیم معالجه بیماران سرطانی اظهار کرد: متاسفانه در کشور ما روانپزشک باتجربه و متخصص در امر عوارض و عواقب روحی و روانی سرطان کمتر وجود دارد و اگر هم باشد عضو الزامی یک تیم درمان سرطان نیست و اندیشیدن به چنین تیمی از متخصصان فعلا در حد یک رویا برای بیماران سرطانی کشور ماست جایی که تامین داروی سرطان هنوز خود یک معضل اساسی است.

منبع: پارسینه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۱۹۷۸۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تقسیم عشق در زندگی زوج مبتلا به «ای‌ال‌اس»/بیماری جزیی از زندگیست

خبرگزاری مهر - گروه استان‌ها: هنوز خیلی‌ها نسبت به بیماری‌های خاص نگاه آزاردهنده دارند و ابتلاء به آنها را آخر دنیا می‌دانند و بیمار را ناتوان و بریده از زندگی؛ اما در این بین نیز هستند کسانی که بیماری را جزئی از زندگی می‌دانند و گذران عمر با آن را انتخاب کرده اند، «سودابه علیپور و مجتبی فیض» زوج صبور و مقاوم مبتلا به بیماری «ای‌ال‌اس»، دعوت مصاحبه خبرنگار مهر را پذیرفتند تا یک‌بار دیگر بگویند بیماری هم جزئی از زندگی است، فقط کافی است چشم‌هایمان را بشوییم و از دریچه امید به آن نگاه کنیم. غبار ناامیدی را که از چشم و دلمان بگیریم، حتی سخت‌ترین بیماری‌ها هم در مقابل‌مان زانو خواهند زد.

وقتی به خانه کوچک و سپید رنگشان می‌رسیم سودابه در را باز می‌کند با احترام و لبخند تحویلمان می‌گیرد تا به خانه امیدشان قدم بگذاریم، در ابتدای ورود، شعری از مولانا نوشته بر روی آینه با ماژیک آبی با خطی زیبا نظرم را جلب کرد و همان‌طور در افکار خود غوطه‌ور بودم که با تمام سخت‌ها و دردی بی‌درمان تا چه اندازه امید و عشق می‌تواند در این منزل موج بزند، کمی با فاصله، دقیقاً روبه‌رو آینه شفافی که خود گویای عاشقانه‌ها، امیدها، شکیبایی و بردباری را منعکس می‌کرد، «مجتبی فیض» بیمار ای‌ال‌اس ما بر روی تختی مرتب و تمیز با اتصال به دستگاه‌های تنفسی ونتیلاتور، اکسیژن‌ساز و دستگاه ساکشن ریه که به سختی نفس‌هایش قابل شمارش بود با لبانی خندان و چشمانی پر از شور و عشق زندگی کردن در مرکز منزل به آرامی آرامیده بود تا همچنان ستون خانه باشد.

در حالی که سودابه یک چشمش به مجتبی بود و یک چشمش به ما که بر روی مبل‌های قهوه‌ای رنگی در چهارچوبی از خانه با دو کتابخانه پر از کتاب که انگار تمام کتب‌ها و وسایل دیگر را با خط‌کش سانت گرفته بودند، مبدا چیزی سر جایش نباشد با دست اشاره به خوش‌آمدگویی می‌کرد، بی‌وقفه شروع به صحبت کرد، گویا با دیدن ما بغض سه‌و نیم ساله‌اش از تنهایی و نبود همراه و حامی ترکیده باشد و گوشی شنوا که سختی‌های این مسیر نامعلوم را بشنوند، با خنده‌ای کنار لبش توضیح می‌دهد ازآنجا که همه بیماران‌ای ال اسی امکان نفس کشیدن طبیعی ندارند، همیشه از طریق یک دستگاه ونتیلاتور به آن‌ها دم و بازدم داده می‌شود، ما جزو خوش شناس‌ها بودیم که یک ونتیلاتور خوب تهیه کردیم و تختی که خیری آشنا برایمان خریداری کرد.

لبانشان خندان و چشمانشان پر از شور و عشق زندگی کردن بود، این را به وضوح می‌توانستی ببینی، دلیل‌اش معلوم است، چیزهایی هستند که تا از دستشان ندهیم، قدرش را نمی‌دانیم، سلامتی یکی از آن‌هاست. از دست دادن سلامتی که هیچ، آن‌ها حتی، یک‌بار که نه، چندبار، مرگ را در نزدیکی شریان‌های خود حس کردند. سودابه در حالی که مکرر با الفاظ عاشقانه با مجتبی که توان حتی یک کلمه حرف زدن نداشت، صحبت می‌کرد و دست نوازش بر سر او می‌کشید ادامه داد؛ نگرانی از آینده‌ای نامعلوم، هزینه‌های سرسام آور خرید تجهیزات مورد نیاز بیمار و اندوه ناشی از وخیم‌تر شدن اوضاع جسمی بخشی از مواردی است که گاه، آثار آن تا مدت‌ها باقی می‌ماند، درست است که درگیری با این‌ها بسیار رنج آور است، ولی در نهایت جدال با این چالش هاست که توانایی‌های جدیدی را برای فرد آشکار می‌کند.

بیماری که با ای‌ال‌اس درگیر است برای مداوا نیاز به عشق دارد، کسی که این بیماری را می‌گیرد، می‌تواند تا درصد اندکی در بهترین بیمارستان درمان جسمی‌اش را انجام دهد، ولی وقتی عشق بدون قید و شرط نباشد، بی‌فایده است. مجتبی ستون خانه بود. باید می‌بود برای همین بیش از سه سال همه شب‌ها که خوابید، کنارش بیدار ماندم و هر بیست دقیقه او را غلت دادم که زخم بستری نگیرد.

سودابه متولد سال ۵۷ در آبادان است، اما در اصفهان بزرگ شده. استاد و مدرس با تجربه سال‌های طولانی موسیقی و نوازندگی است که بیش از یکسال اشتغال خود را برای نگهداری شبانه‌روزی از مجتبی متولد سال ۴۶ جانباز و ایثارگر جنگ تحمیلی که هشت سال در جبهه‌ها از مرز و بوم کشورمان دفاع کرده است، کنار گذاشته تا هر لحظه و هر ثانیه غم و شادی‌های زندگی‌اش را بیشتر با او تقسیم کند.

او برایمان چای گرمی می‌ریزد همراه با شکلات‌های تلخ با پوسته‌های رنگی رنگی که انگار نشان از تلخی‌ها و خوشی‌های زندگی است تا خستگی‌مان در هوای سرد و خانه‌ای مملو از گرمی دوست داشتن‌ها رفع شود، سودابه در حالی که بغض در صدایش آشکار، اما امید در چشمانش آشکارتر است و انگار قصه‌های پرغصه بیماری مجتبی را تا حدودی با صحبت‌های بی‌وقفه و بدون مقدمه از دوش‌های سنگین خود بر زمین گذاشته باشد، با صدایی محکم و استوار، گفته‌های خود را با نام خداوند شروع می‌کند که زندگی مشترک پر از روزهای تلخ و شیرین است. همانطور که در شادی‌ها با همسرمان لذت می‌بریم، باید بلد باشیم چطور در سختی‌ها و بیماری‌ها از همسرمان مراقبت کنیم. شنیدنش آسان! اما درک آن برای خیلی‌ها که در برابر کمترین ناملایمات زندگی‌ها صبوری ندارند، سخت است.

انگشتان یکی از دستانش جمع شده بود و وقتی به خواستگاری سودابه می‌رود، بدون هیچ پنهان‌کاری و خالصانه می‌گوید که متخصصان مغز و اعصاب برای رفع خمیدگی انگشتانش، عمل جراحی مهره‌های گردن و نخاع را تجویز کردند و هر دو این موضوع را با توجه به تشخیص پزشک قابل حل می‌پندارند، همه چی داشت خوب پیش می‌رفت، اما برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد؛ برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، تنها سه هفته بعد مراسم عروسی‌شان، سودابه برای درمان قطعی و انجام عمل‌های جراحی؛ مجتبی را نزد دکتر متخصص می‌برد که پس از انجام آزمایش ام‌ارای عضلات و تست نوار عصب در کمال ناباوری، بیماری «ای‌ال‌اس» برای مجتبی تشخیص داده شد و تجویز عمل جراحی دیگر متخصصان کاملاً رد می‌شود.

در این شرایط سخت، می‌فهمیدم زندگی زناشویی یک خانه هزار تو است که هر روز یک رخ خود را نشان‌تان می‌دهد، ارتباط زوجین ابعاد مختلفی دارد که یکی از آن حوزه مراقبت‌های روحی و حمایت‌های روانشناختی است، اگر خدایی نکرده بیماری به سراغ همدم زندگی‌تان آمده باشد، باید هر آنچه که خوانده و دیده و شنیده‌اید و به قول معروف در چنته دارید را رو کنید، چرا که مراقبت و پرستاری از همسر، فارغ از اینکه جز وظایف زوجین در زندگی زناشویی است اگر با عشق و از ته دل انجام نشود، تأثیرگذاری لازم را نخواهد داشت.

بنابراین همسران آگاه و هوشیار از این شرایط سختِ بیماری به درستی استفاده می‌کنند و آن را به فرصتی برای محبت بیشتر و هرچه بهتر کردن رابطه عاطفی تبدیل می‌کنند، از این‌رو با اطلاع از بیماری مجتبی از حرکت نایستادم و ایشان را نزد یازده دکتر متخصص مغز و اعصاب در ایران بردم و طی آشنایی با دوستان خارج از کشور پرونده‌های او را حتی برای پرفسور سمیعی ارسال کردم که تشخیص تمام آنها بیماری «ای‌ال‌اس» بود.

اینکه در ابتدای زندگی جدید و تنها پس از سه هفته زندگی مشترک توأم با عشق و علاقه متوجه بیماری بسیار ناشناخته همسرتان شوید، هضمش سخت است، اما سودابه و مجتبی هر دو سعی کردند این بیماری را قبول و با آن زندگی کنند. سودابه می‌گوید که خانواده‌اش حسابی روحیه‌هایشان را باخته بودند، اما او همچنان به دنبال راهکارهای درمان بود، به طوری که از طریق یکی از دوستان با دو پرفسور مغز و اعصاب در هندوستان و تایلند هم گفتگوی تصویری برقرار می‌کند و آنها روش «سلول درمانی» را که برای بیماران خود تجویز می‌کردند را پیشنهاد می‌دهند، اما گفته می‌شود یک دوره درمان در خارج از کشور ۵۰۰ میلیون تومان هزینه دارد.

لازم است به این نکته اشاره کنیم که در حین گفت وگوی تصویری با متخصصان خارج از کشور، سودابه متخصص مغز و اعصاب که بر روی روش‌های سلول درمانی پژوهش‌هایی داشتند، آشنا می‌شود و طی دو روز با هماهنگی منشی دفتر در حالی که مجتبی با همان یک دست که انگشتانش خمیدگی نداشت تا تهران رانندگی می‌کند با کت و شلواری اتو کرده و پاهای سالم به مطب دکتر می‌روند، او وقتی متوجه جانبازی مجتبی می‌شود برای بررسی دقیق بیماری او به مدت ۴۵ دقیقه از پذیرش هرگونه بیمار خودداری می‌کند و پس از بررسی مدارک پزشکی، تشخیص همان بازشناخت ای‌ال‌اس است که به گفته پزشک، مجتبی در معرض امواج یا پروتئینی ناشناخته‌ای در بدنش قرار گرفته بود، لذا بلافاصله اورژانسی او را به آزمایشگاه سرب شناسی در تهران منتقل می‌کنند و وجود ترکش در بدن مجتبی که البته طبق گفته‌های قبلی خودش، تشخیص داده می‌شود.

سودابه در حالی که بغض راه گلویش را می‌فشرد با کلمه‌های شمرده شمرده ادامه داد: خیلی جالب است که پس از کسب جواب آزمایش و معاینه پاهای مجتبی که خودش با همین پاها بدون هیچ‌گونه درد و عارضه‌ای به مطب آمده بود، دکتر گفتند پای راستتان هم درگیر شده و بعد از مدت کوتاهی با مشکل مواجه می‌شوید که طی همین تشخیص، متأسفانه فعالیت و حرکت پاهای مجتبی تا حدودی کند شد، بنابراین با پیش‌روی بیماری طی رضایت مجتبی و خودم، روش سلول درمانی بر روی همسرم را آغاز کردند.

او اضافه کرد: دیدگاه کلی من به درمان بیماری مجتبی در مجموع دیدگاه مثبتی بود، از این‌رو روش سلول درمانی با لیپوساکشن شکم از طریق سلول‌های بنیادین از اطراف ناف با هزینه‌ای بالغ بر ۱۰۰ میلیون تومان بر مجتبی آغاز شد و پس از بستری در بیمارستان فرمانیه تهران سلول‌ها به صورت وریدی تزریق شدند، البته به این نکته اشاره کنم که پزشکان هیچ وقت به من نگفتند که بیماری همسرم صد در صد خوب می‌شود، بلکه گفتند که در مراحل تحقیقات هستند و امیدوارم بتوانم پزشکی باشم که در این زمینه خدمتی را انجام داده باشم.

به کسی که بیمار ای‌ال‌اس دارد و می‌داند که علاجی وجود ندارد، نمی‌توانیم بگوییم ادعای شرکت‌ها را باور نکند، آنها می‌خواهند به هر ممکنی متوسل شوند تا شاید فرجی شود، اما با رضایت کامل مجتبی و در مرحله دوم خودم، خارج از مسؤولیت پزشک، راه‌های دیگر سلول درمانی را ادامه دادیم چرا که این درمان‌ها تنها امید زندگی ما بود، بنابراین وارد مرحله دوم درمان شدیم این بار با هزینه‌ای ۸۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان، سلول‌های بند ناف جنین به همسرم تزریق شد و همین طور مجدد مراحل بعدی با فاصله‌های دو تا شش ماه؛ طی پنج تا شش مرتبه سلول درمانی با روش‌های گوناگون ال‌پی، نخاعی، وریدی و عضلانی و هزینه‌های هنگفت ۴۰ تا ۱۰۰ میلیون تومانی بر روی ایشان انجام شد، البته این مبالغ غیر از مخارج بیمارستان بود، به طوری که بابت چهار سال بستری مجتبی، مبلغ ۸ تا ۹ میلیون کارت می‌کشیدم.

از سودابه درباره پیشرفت مراحل درمان با وجود صرف این‌گونه هزینه‌های سنگین می‌پرسم که توضیح می‌دهد؛ پس از مراحل متعدد سلول درمانی، یک تا دوبار علائم خوب با حرکت اعضای بدن مجتبی قابل شهود بود، تصور کنید دستی که به هیچ‌وجه کار نمی‌کرد به یکباره ساعت دو نیمه شب این دست بلند شد و روی بازوی من نشست، واقعاً آن لحظه در حال خودم نبودم؛ می‌خواستم از خوشحالی فریاد بزنم که بلافاصله از این حرکت همسرم فیلم گرفتم و در کانال واتساپ برای پزشکش ارسال کردم، صبح هنگام او پس از مشاهده ویدئو نوشتند که به شکرانه این درمان؛ سجده شکر به جا می‌آورم.

او در ادامه به دورانی از بیماری مجتبی اشاره می‌کند که کامل می‌نشست، غذا می‌خورد، بلع داشت و با هم حرف می‌زدیم البته بدون هیچ‌گونه حرکتی در دست و پا، اما یک روز هنگامی که می‌خواست روی تخت بخوابد، گفتم می‌توانی پایت را بالا بیاوری و به ناگاه در کمال ناباروری خودش پایش را بالا آورد و روی تخت گذاشت؛ پایی که اصلاً تکان نمی‌خورد! یعنی یک هفته پس از سلول درمانی. بلافاصله فیلم این حرکت را برای پزشک ارسال کردم به طوری که ویدئوها همسرم در سایت‌ها و مجله‌های پزشکی بازتاب بسیار امیدوار کننده‌ای به همراه داشت.

بنابراین پس از بازتاب‌های مثبت از درمان‌ها، این بار مرحله اگزوزوم درمانی بر روی مجتبی شروع شد؛ «اگزوزوم‌ها سلول‌های بنیادی کوچکی هستند که ترشح شده و در ترمیم و بازسازی مفاصل نقش بسیار مهمی دارند که با تزریق اگزوزوم به مفاصل آسیب دیده، سرعت ترمیم و بازسازی آنها افزایش می‌یابد، این روش، به دلیل کارآیی بالا و عدم نیاز به جراحی، درمانی ایده‌آل برای مشکلات مفصلی است»، این روش هم تأثیراتی بر عملکرد سیستم اعضای بدن همسرم با حرکت آرام انگشتان دست خودش را نشان داد، اما در مجموع این علائم به هیچ‌وجه پایدار نبودند؛ یعنی یک هفته پس از سلول درمانی تمام عملکردها کامل به قبل از درمان بازمی‌گشت، به طوری که حتی متوجه شدم بیماری ایشان در حال پیشرفت است، ولی مجتبی که تصمیم‌گیرنده نخست برای انجام تمام مراحل روش‌های سلول درمانی و هر درمان دیگری بود، می‌گفت؛ حاضر هست برای نجات دیگر بیماران، انواع آزمایش‌ها و درمان‌ها بر روی او صورت بگیرد.

سودابه در حالی که هر یک ربع، یکبار کار ساکشن مجتبی را با خونسردی و صبورانه انجام می‌داد با حرف‌هایش ما را به پانزدهم آذر سال گذشته برد به زمانی که هنگام حمام ناگهان با افت شدید اکسیژن خون همسرش مواجه می‌شود و با کمک برادر شوهرش که آن لحظه در خانه آنها بود، مجتبی را روی تخت می‌خوابانند و سریع دستگاه اکسیژن‌ساز را با وجود فقدان استفاده دستگاه و تنها با آگاهی از روند حادتر بیماری دو تا سه ماه قبل از چنین حمله ناگهانی برای روزهای مبدا تهیه کرده بود، وصل می‌کنند.

در این میان سودابه که از این اقدام به موقع خود برای نجات جان همسرش بسیار خرسند بود و آن را با آب و تاب فراوان تعریف می‌کرد، اما گلایه‌مند بود که یکی از برادرهای مجتبی با مشاهده دستگاه اکسیژن ساز گفته بودند؛ چرا اینقدر «دادا» را لوس می‌کنم؛ چه لزومی برای تهیه دستگاه بوده است، اما سودابه همچون سپری پولادین در مقابل حرف‌ها و مشکلات مسیر، بلافاصله ضمن تماس با یک فوق تخصص ریه، مجتبی را برای آزمایش‌های لازم آماده می‌کند که با تاکید پزشک متخصص بدون هیچ‌گونه معطلی در بیمارستان خورشید اصفهان بستری می‌شود، چرا که ۱۰ دقیقه تأخیر مساوی با کما رفتند؛ مجتبی بود!

او در حالی که با چشمانی اشکبار به همسرش بر روی تخت خانه آرام آرمیده بود نگاه می‌کرد، ادامه داد: بلافاصله پرستارها به دستور پزشک، دستگاه کمک تنفسی بای‌پپ را متصل می‌کنند و تنها ظرف دو ساعت بهم مهلت دادند با هزینه ۴۵ میلیون تومان دستگاه بای‌پپ را برای ایشان تهیه کنم، واقعاً در آن لحظه تنها و بی‌کس بودم و جز خداوند به کسی توکل نداشتم، با مشکلات فراوان این هزینه را از دوستان و آشنایان تأمین کردم و از آن زمان دیگر مجتبی بدون، بای‌پپ تنفسی نداشت.

پیشرفت بیماری او به این معنا بود که درمان باید برایش به شکلی وسیع انجام می‌شد، چرا که این شرایط چندان دوام نیاورد و پس از پنج تا شش ماه که دستگاه کمک تنفسی بای‌پپ هر دو ساعت باید روی صورت مجتبی قرار می‌گرفت، دیگر با وخیم شدن وضعیت بیمار، این دستگاه هم جوابگو نبود، چرا که یک روز هنگام غذا خوردن متوجه شدم بای‌پپ کامل روی صورت همسرم می‌خوابد و ضمن تماس با دکتر سامی که بالای سر ایشان می‌آمدند با توصیه‌های پزشک؛ مد دستگاه تنفسی را باید از ۱۶ به ۱۸ تغییر می‌دادم.

بنابراین از آنجا که سودابه فوت و فن مریض داری با چاشنی عشق؛ مثال الهی تب کنم شاید پرستارم تو باشی را به نوع حقیقی نشان می‌داد؛ می‌گوید: بلافاصله پس از دستور پزشک به تنهایی در خانه ظرف چند دقیقه توانسته بودم، مدهای دستگاه بای‌پپ هاف‌ریشتر آلمانی را با تنظیمات ۲۰ مرحله‌ای فوق‌العاده سخت از مد ۱۶ به ۱۸ تغییر دهم تا مجتبی به راحتی توانست نفس بکشد و این وضعیت تا دو روز پایدار بود، اما از روز سوم تحت هیچ شرایطی، چنین اقدامات بر روی او جوابگو نبود، به طوری که با حضور تیم‌های امدادی اورژانس؛ همسرم روی برانکارد کامل به کما رفتند و به مدت شش ساعت در بیمارستان منتظری در این وضعیت بودند، اما به طرز عجیب و معجزه‌آسایی به یکباره تمام علائم اکسیژن و ضریب هوشی تغییر کرد و حال مجتبی مناسب شد، چرا که در طول شش ساعت مدام در گوش او صحبت می‌کردم که «تو باید برگردی»!

در این شرایط پس از هوشیاری کامل، به مدت ۱۴ روز همسرم تنها از راه لوله تغذیه داشتند و پس از این دوران برای عمل تراکستومی «به‌طور عمده برای ایجاد راه تنفسی به غیر از مجرای عادی آن (بینی و دهان) ایجاد می‌شود» مجتبی را به اتاق عمل بردند و طی ۲۱ روز در بیمارستان به تنهایی بدون هیچ‌گونه خستگی و گلایه‌مندی از او نگهداری کردم و پس از ترخیص با دستگاه ونتیلاتور به منزل آمدیم و اکنون حدود یکسال همسرم با این دستگاه تنفس می‌کند.

از سودابه درباره چالش‌های و دلتنگ‌های این مسیر نامعلوم که تنهایی پیموده؛ می‌پرسم و با لبخندی بر لب و نیم نگاهی به مجتبی می‌گوید: در این راه همه دوستان، پزشکان و آشنایان براساس توانمندی و آگاهی خودشان تحت هر شرایطی با تأمین تجهیزات لازم و دیگر اقدامات بسیار کمک‌رسان بودند، اما هزینه‌های بیماری ای‌ال‌اس بسیار سهمگین است، برای نمونه هر بسته سرساکشن را یک میلیون و ۶۰۰ تومان خریداری می‌کنم که با توجه به شرایط همسرم، کمتر از یک هفته جوابگو است.

به نظرم، بیمار برای زنده ماندن نیاز به تجهیزات درمانی ویژه دارد. ساده‌ترین نیاز یک بیمار ای‌ال‌اس یک تخت بیمارستانی و یک ویلچر است تا بیمار بتواند جابه‌جا شود و زخم بستر نگیرد، وقتی ریه، بلع و تکلّم بیمار از کار می‌افتد، برای خوردن غذا باید از دستگاه استفاده کند، غذای رقیق به معده آنها ریخته شود، اصلی‌ترین نیاز بیمار تجهیزات مربوط به تنفس او است، همیشه باید دستگاهی را همراه داشته باشد تا دم و بازدم برایش ممکن باشد.

مورد دیگری هم هست که باید به آن توجه کنیم، هزینه‌های جانبی و بسیار گران قیمت این بیماری است؛ برای نمونه هر دو هفته یکبار سونت و لوله ان‌جی بیمار توسط فرد متخصص با هزینه‌های ۳۰۰ هزار تومانی تعویض می‌شود، بررسی و تنظیمات دستگاه ونتیلاتور با حضور پزشک در منزل به راحتی ۵۰۰ هزار تومان هزینه‌بر می‌دارد، با این شرایط به هیچ‌وجه نمی‌توانم از پرداخت‌ها امتناع کنم چرا که در وضعیت وخیم‌تر شاید به موقع نتوانند کارهایم را انجام دهند، مثلاً دستگاه اکسیژن ساز و دستگاه ونتیلاتور را با مبالغ سه میلیون و دو میلیون و چهارصد تومان تأمین کرده‌ام. البته مدیریت مخارج امورات منزل و مهمانداری باید به خوبی مدیریت شود.

سودابه با اشاره به غزل حافظ با مصرع «کاروانی که بود بدرقه‌اش حفظ خدا؛ به تجمل بنشیند به جلالت برود، با اطمینان کامل قلبی می‌گوید؛ مطمئن هستم یک روزی این جلال نصیبم می‌شود. چرا که با حمایت‌ها و پشتیبانی‌های روحیه بخش و انگیزاننده در نبرد بی‌وقفه با این بیماری باید بتوانی تحت هر شرایطی روحیه خودت را حفظ کنید، بیماری ای‌ال‌اس یک رنج بی‌پایان و بسیار عظیم برای همراهان بیمار است، اما از این رنج؛ می‌توان گنج اندوخت. باید بگویم در چنین مسیری ناهموار، این گنج را خودم به دست آوردم، اینکه در حیطه آزمایشات الهی خود را محک زدم که متوجه شوم، چقدر انسان صبوری هستم و اکنون احساس می‌کنم که فرد خودساخته شده‌ام و شخصیتم در مسیری کامل تغییر کرده است.

او در ادامه صحبت‌هایش با یقین توضیح می‌دهد که اگر به این بیماران این‌گونه نگاه کنیم که در تیمارداری آنها در حقیقت برای خودمان کار می‌کنیم، به هیچ‌وجه از طی مسیرهای دشوار گلایه‌مند نخواهیم بود، در این مدت دست و پنجه نرم کردن با بیماری ای‌ال‌اس همسرم همیشه به خودم می‌گفتم؛ هرگز به سخت جان خود این گمان نبود! درواقع اصلاً در گمان نبود تا اینقدر جان سخت باشم، به طوری که یک روز در حال تیمار مجتبی بودم؛ مادرم گفتند که تو فرزند من هستی و می‌دانم که دختری قوی و توانمندی هستی، اما واقعاً فکر نمی‌کردم تا این درجه و مرتبه؛ قوی و محکم باشی!

این را دوست دارم بگویم که «در ابتدا برای خودمان تمام کارهای مراقبت از بیماران ای‌ال‌اس را می‌کنیم» سودابه این جمله را بارها تکرار می‌کند تا خوب شیرفهم شویم که با چه بیماری طرف هستیم. بعد از این جمله هم شروع می‌کند به وصف این موضوع که در این مسیر احساس می‌کنم انتخاب شده‌ام، باید به چنین درک و فهمی برسیم که برای یک مأموریت مهم انتخاب شده‌ایم، به طوری که به خواهرم می‌گویم؛ من در یک «مأموریت الهی» هستم، همچون پدر نظامی‌ام که در دوران جنگ برای مبارزه با دشمنان ایران به مأموریت اعزام می‌شدند و اکنون من هم در مأموریت قرار دارم و به نحواحسنت آن را باید به سرانجام مقصد برسانم و مطمئنم در پایان آن از مافوقم که همان خالق جهان هستی است، ترفیع درجه خواهم گرفت.

او در ادامه صحبت‌هایش ما را به دوران جنگ تحمیلی می‌برد آن زمانی که مجتبی طی هشت سال در جبهه حق علیه باطل در عملیات سرپل ذهاب با اصابت ترکشی، مجروح و جانباز می‌شود و پس از پایان جنگ به فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی مشغول بود و با تهیه مغازه‌ای به کارهای کامپیوتر اشتغال داشتند، اما از سه سال و نیم گذشته دیگر نمی‌توانند هیچ‌گونه فعالیتی داشته باشند، بیماری که با ای‌ال‌اس درگیر است برای مداوا نیاز به عشق دارد، فردی که این بیماری را می‌گیرد در تمام مراحل زندگی نیازمند حمایت خانواده‌اش است، ولی وقتی عشق بدون قید و شرط نباشد، بی‌فایده است، چرا که آنچه که در این مسیر ناهموار و دشوار برایم به هیچ‌وجه قابل هضم نبوده و شانه‌هایم را سنگین کرده، نبود حمایت‌ها مالی و عاطفی خانواده همسرم است که حتی دیدار خودشان را از فرزند خود طی این سال‌ها دریغ کرده‌اند.

در حالی که مجتبی با نگاه به سودابه و ما گفته‌های همسرش را با اشک و دلتنگی‌ها تأیید می‌کرد، از او درباره ماجرای شعرهای نوشته شده روی آینه می‌پرسم که با لبخندی آرام و شمرده می‌گوید؛ گاهی برای همسرم شعرهایی از اشعار حافظ و سعدی که بسیار علاقمند هستند بر روی آینه می‌نویسم و اگر خواب باشند یا وضعیت تخت‌شان پایین باشد با بالا آوردن تخت به نحوی که اشعار قالب رؤیت باشند، می‌گویم که این شعر را برای شما نوشته‌ام، به طوری که چند روز گذشته شعری از سعدی که بسیار مجتبی به آن علاقه دارد نوشتم که:

تنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشاکنان بستانیم

تو به سیمای شخص می‌نگری ما در آثار صنع حیرانیم

هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم

سعدیا بی‌وجود صحبت یار همه عالم به هیچ نستانیم

ترک جان عزیز بتوان گفت ترک یار عزیز نتوانیم

«هر فردی که تحت‌تأثیر یک بیماری قرار دارد، از یک داستان و سفر شخصی منحصربه‌فرد برای بیان کردن برخوردار است که به عنوان تجربه بیماری شناخته شده است، خط سیر بیماری هر فرد، منحصربه خودش است و تجارب متفاوت افراد مبتلابه ای‌ال‌اس منجر به یک داستان متفاوت فردی می‌شود، اما حمایت‌های گسترده و بی‌وقفه مسئولان و مجمع خیران، مرهمی بر دشواری‌های بیماران و خانواده آنها است.»

عشق و امید داروهای همیشگی برای مغز و قلب توست! خوب زندگی کن حتی با ای‌ال‌اس…!

این حکایات همچنان ادامه دارد…

کد خبر 6089898

دیگر خبرها

  • از سکته گوش چه می‌دانید؟
  • قند پنهان در کدام یک از مواد غذایی وجود دارد؟
  • تقسیم عشق در زندگی زوج مبتلا به «ای‌ال‌اس»/بیماری جزیی از زندگیست
  • دلار و سکه تا کجا کاهش پیدا می کنند؟
  • قند‌های پنهان در رژیم غذایی خود را بیابید و آن‌ها را حذف کنید
  • پیدا و پنهان پول پاشی آمریکا برای مثلث نیابتی
  • قندهای پنهان در رژیم غذایی خود را بیابید و آنها را حذف کنید
  • آزمایش اولین «واکسن شخصی» برای نوعی از سرطان روی بیمار انگلیسی
  • فقط ۱۰ ثانیه فرصت دارید تا کاکتوس پنهان را پیدا کنید+ پاسخ
  • اعزام بیمار قلبی از سلماس به ارومیه با بالگرد اورژانس هوایی