اگر انقلاب اسلامی نبود موشکهای ایران تهدیدی برای آمریکا محسوب نمیشد
تاریخ انتشار: ۴ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۲۶۵۸۰۷
رهبر انقلاب، روزگذشته طی سخنانی به صراحت اعلام کردند که ایران بابت قدرت دفاعی کشورش با کسی مذاکره و چانهزنی نمیکند، بلکه راه اقتدارش را ادامه خواهد داد.
به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، رهبر انقلاب، روزگذشته طی سخنانی به صراحت اعلام کردند که ایران بابت قدرت دفاعی کشورش با کسی مذاکره و چانهزنی نمیکند، بلکه راه اقتدارش را ادامه خواهد داد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چرا آمریکاییها اصرار دارند سیستم دفاعی نظامی ایران را به چالش بکشند؟
فکر نمیکنم اروپا یا آمریکا مشکلی با سیستم نظامی دفاعی ایران داشته باشند. مساله درخصوص تسلیحات تهاجمی است که میتواند منافع غرب و همچنین متحدان آنها در حاشیه خلیج فارس را تهدید کند. در حال حاضر برخلاف آنچه دونالد ترامپ مدعی شده، ایران به تعهدات خود در برجام پایبند بوده است و باید بدانیم که کشورهای اروپایی به این مساله واقفند و به صورت کامل حامی حفظ برجام هستند. تفاوتهایی میان رویکرد کشورهای اروپایی و آمریکاییها وجود دارد؛ کشورهای اروپایی نمیخواهند درگیر اینگونه چالشها با ایران شوند و اولویتهای مهمتری دارند.
شما از موشکهای ایران بهعنوان ادوات نظامی تهاجمی نام بردید. این تجهیزات تهاجمی کارکرد دفاعی دارد و از تهدیدات احتمالی آمریکا و سایر دشمنان ایران پیشگیری میکند. به زعم شما چطور میشود آمریکا و انگلیس که از بزرگترین تولیدکنندگان و فروشندگان تسلیحات تهاجمی در دنیا هستند برای ایران چنین تصمیمی بگیرند؟
هیچکس منکر حق ایران در دستیابی و توسعه سیستم نظامی- دفاعی نیست ولی همانطور که میدانید تنش زیادی میان تهران و واشنگتن وجود دارد که به آغاز انقلاب ایران برمیگردد. هر دو طرف تحرکات نظامی یکدیگر را بهعنوان تهدیدی برای منافع خود تلقی میکنند. حالا در نظر بگیریم که انقلابی صورت نگرفته و هنوز شاه در ایران بود، آیا آن موقع نیز مساله هستهای یا برنامه موشکی ایران تهدید تلقی میشد، نه به هیچوجه اینگونه نبود. آمریکاییها به انقلاب ایران بهعنوان یک تهدید برای خودشان و منطقه نگاه میکنند، برای همین هر گونه توانایی در ایران تهدیدی برای آنها محسوب میشود. عامل دیگری که باعث میشود آمریکاییها بخواهند توان ایران را کاهش دهند تنش میان ایران و ریاض است. عربستان متحد مهمی برای آمریکا محسوب میشود، آنها افزایش توان ایران را تهدیدی برای خود و غربیها خود را متعهد میدانند که نگرانیهای آنها را برطرف کنند.
تجربه نشان داده است که فشار غربیها شروع میشود و پایانی در آن نیست. فشار زیادی به ایران درخصوص برنامه هستهایاش آوردهاند تا اینکه ایران موافقت کرد درباره آن مذاکره کند. حالا میبینیم مساله موشکی مطرح میشود. شاید اگر ایران درباره مسائل موشکی کوتاه بیاید و مذاکره کند فشارهای بعدی روی پرونده حقوق بشر و مسائل دیگر باشد. تجربه رفتار آمریکاییها با لیبی، عراق و حتی کره شمالی نشان میدهد که مساله آمریکاییها برنامه هستهای یا برنامه موشکی ایران نیست، بلکه آنها میخواهند با تفکر مقاومت و توان اجرایی آن مقابله کنند.
ایران تلاش میکند در مقابل آمریکا و برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس بازدارندگی نظامی ایجاد کند و این یک تدبیر و روش کلاسیک نظامی است. ایران اعلام میکند که برنامه موشکیاش دفاعی است و آمریکا و متحدانش میگویند این برنامه تهاجمی است؛ البته این را هم در نظر بگیریم کسی درباره خرید گسترده تسلیحات نظامی توسط کشورهای حاشیه خلیج فارس صحبت نمیکند. مساله اصلی برنامه موشکی ایران نیست، بلکه وجود رقابت در خاورمیانه است. شرایط منطقه و جهان در حال تغییر و تحول است، غرب باید بداند که در حوزههایی ناگزیر است با ایران همکاری کند. دوباره تاکید میکنم که مسائل از نقطهنظر آمریکا و اروپا همیشه یکی نیست نگاه و خط فکری قویای وجود دارد که بر این باور است ایران میتواند نقش بسیار سازندهای در منطقه داشته باشد، ولی این نگاه توسط گروهی در آمریکا به چالش کشیده میشود. در غرب اتفاق نظری درخصوص نحوه تقابل یا همکاری با ایران وجود ندارد.
اگر قرار به تهدید باشد برد موشکهای ایران بیشتر اروپاییها را تهدید میکند تا آمریکا. چرا ما موضعگیری در برنامه موشکی ایران را بیشتر از اینکه از اروپاییها بشنویم از آمریکاییها میشنویم.
اولا انگلیس بهشدت درگیر مساله برگزیت و خروج از اتحادیه اروپاست و شاید کمتر فرصت پرداختن به این مساله را داشته باشد، ولی در کل، موضع کشورهای اروپایی همکاری با ایران است نه مقابله با ایران. با این وجود ما هم مانند آمریکا روابطی با کشورهای حاشیه خلیج فارس داریم که آن را باید در سیاستهایمان در نظر بگیریم.
بسیاری از کارشناسان درباره لزوم برقراری ثبات در غرب آسیا حرف میزنند و لازمه این کار را کاهش قدرت ایران اعلام میکنند برای ایجاد ثبات میتوان تبادلات تجاری و اقتصادی را با ایران توسعه داد، چرا غربیها جنگ و خشونت را انتخاب میکنند.
اقلیتی تاثیرگذار در آمریکا وجود دارند که تقابل با ایران را به همکاری ترجیح میدهند و تخریب توافق هستهای را فرصتی برای افزایش تنش و فشار به ایران میدانند و این اختلاف نگاه در غرب درخصوص ایران روزبهروز نمایانتر میشود. منافع بسیاری از کشورها ایجاب میکند که با ایران تبادلات اقتصادی داشته باشند، ولی تلاش میشود با بیثبات نشان دادن ایران و همچنین ایجاد محدودیتها مانع این کار شوند.
ایران با وجود عدم تمایل به مذاکرات هستهای به هرحال این مذاکرات را پذیرفت و به تعهدات خود عمل کرد. چرا فکر میکنید مساله موشکی و برنامه نظامی ایران بهعنوان یک خط قرمز یا یک مذاکره تلقی میشود.
مساله موشکی و قدرت نظامی برای ایران نشاندهنده اقتدار و استقلال و همچنین توانایی حفاظت از تمامیت ارضیاش است و این مساله برای هر کشور دیگری هم ممکن است وجود داشته باشد؛ فارغ از اینکه این کشور در کدام نقطه از جهان وجود داشته باشد. هیچ کشور مستقلی دوست ندارد به او دیکته کنند که چه کار کند و چه کار نکند. به نظرم پیام آیتا... خامنهای این است که برنامه موشکی و نظامی ایران قانونی و مشروع است. هر کشور دیگری هم باشد این کار را انجام میدهد؛ واکنش ایران، واکنشی غیرعادیای نیست.
ایران متهم میشود که برنامه موشکیاش منجر به بیثباتی منطقه خواهد شد. این در صورتی است که کسی درباره برنامه هستهای نظامی اسرائیل در منطقه صحبت نمیکند، چرا برای افزایش ثبات در منطقه فکری به حال اسرائیل نمیشود، آیا دلیلش این است که اسرائیل در جبهه غرب قرار دارد؟
شاید دلیلش این باشد که اسرائیلیها هیچ موقع به صورت رسمی اعلام نمیکنند تسلیحات هستهای دارند و به همین دلیل این کار را برای کشورهای غربی سخت میکند که آنها را تحتفشار قرار دهد، ولی با وجود این اگر اسرائیلیها رسما اعلام کنند تسلیحات هستهای دارند و بر فرض، آمریکا به آنها بگوید تسلیحات هستهای خود را کنار بگذارید قطعا آنها خواهند گفت نه و این کار را نخواهند کرد.
به نظرم در شرایطی قرار داریم که اگر بخواهیم برنامه هستهای اسرائیل را به چالش بکشیم به جایی نخواهیم رسید و موفقیتی وجود نخواهد داشت.
منبع: فرهیختگان
منبع: آنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۲۶۵۸۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آمریکا دیگر هژمونی ندارد/ روسیه تهدیدی وجودی برای اروپاست
رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفت: آمریکا موقعیت هژمونی خود را از دست داده و نظم جهانی چندجانبه پس از ۱۹۴۵ در حال از دست دادن جایگاه خود است.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، جوزپ بورل، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در سخنرانی خود در دانشگاه آکسفورد گفت: من تقابل بیشتر و همکاری کمتر در جهان را شاهد هستم. این یک روند رو به رشد در سالهای گذشته بوده است؛ رویارویی بسیار بیشتر و همکاری بسیار کمتر. من دنیایی را بسیار پراکندهتر میبینم. من دنیایی را میبینم که در آن قوانین رعایت نمیشود. من قطبیت بیشتر و چندجانبه گرایی کمتر میبینم. من میبینم که چگونه وابستگیها تبدیل به سلاح میشوند. من شاهد هستم که سیستم بینالمللی که پس از جنگ سرد به آن عادت کرده بودیم، دیگر وجود ندارد. آمریکا موقعیت هژمونی خود را از دست داده و نظم جهانی چندجانبه پس از ۱۹۴۵ در حال از دست دادن جایگاه خود است.
بورل افزود: من چین را میبینم که به جایگاه ابرقدرتی میرسد. آنچه چین در ۴۰ سال گذشته انجام داده در تاریخ بشریت بینظیر است. در ۳۰ سال گذشته، سهم چین از تولید ناخالص داخلی جهان، از ۶ درصد به تقریباً ۲۰ درصد رسیده است، در حالی که ما اروپاییها از ۲۱ درصد به ۱۴ درصد و ایالات متحده از ۲۰ درصد به ۱۵ درصد رسیده است. این یک تغییر چشمگیر در چشمانداز اقتصادی است. چین در حال تبدیل شدن به یک رقیب برای ما و ایالات متحده است. نه تنها در تولید کالاهای ارزان، بلکه به عنوان یک قدرت نظامی، در خط مقدم توسعه فناوری و ساخت فناوریهایی که آینده ما را شکل خواهند داد. چین «دوستی بدون محدودیت» را آغاز کرده است.
این دیپلمات اروپایی تصریح کرد: من گفتم جهان چند قطبیتر است - بله، این درست است. همزمان قدرتهای میانی، مانند هند، برزیل، عربستان سعودی، آفریقای جنوبی، ترکیه در حال ظهور هستند. آنها در حال تبدیل شدن به بازیگران مهم هستند. چه بریکس باشند و چه غیر بریکس، ویژگیهای مشترک بسیار کمی دارند، بجز میل به کسب جایگاه بیشتر و صدای قویتر در جهان، و همچنین مزایای بیشتر برای توسعه خود. برای رسیدن به این هدف، آنها استقلال خود را به حداکثر میرسانند، تمایلی به جانبداری ندارند، بسته به شرایط یک طرف یا طرف دیگر را محافظت میکنند. آنها تمایلی به انتخاب اردو ندارند و ما نباید آنها را به سمت انتخاب اردو سوق دهیم.
بورل افزود: ما اروپاییها میخواستیم در همسایگی خود حلقهای از دوستان ایجاد کنیم. به جای آن، آنچه امروز داریم حلقهای از آتش است. حلقهای از آتش که از ساحل به خاورمیانه، قفقاز و اکنون در میدانهای نبرد اوکراین میآید. توماس گومارت، مدیر مؤسسه فرانسوی روابط بینالملل، در حال تجزیه و تحلیل نقاط ضعف اقتصاد جهانی است. چند مورد از این نقاط بسیار به ما نزدیک است؛ دریای سرخ برای تجارت، تنگه هرمز برای نفت و گاز و دریای سیاه برای صادرات غلات. آنها در مجاورت ما هستند و در برخی از آنها ما حتی با مأموریتهای نیروی دریایی اتحادیه اروپا درگیر هستیم، مانند آنچه در دریای سرخ است.
او در ادامه گفت: اکنون دو جنگ داریم، دو جنگ که وقتی به بروکسل آمدم، در کار نبود. دو جنگ وجود دارد که در آن مردم برای سرزمین میجنگند. این نشان میدهد که جغرافیا بازگشته است. به ما گفته شد که جهانی شدن، جغرافیا را بیربط کرده است، اما نه. بیشتر درگیریهای ما مربوط به زمین است، سرزمینی که در مورد فلسطین وعده داده شده و در مورد اوکراین سرزمینی در تقاطع دو جهان و این مبارزه برای زمین، خونهای زیادی را ریخته است.
بورل گفت: در عین حال شاهد شتاب روندهای جهانی هستیم. تغییرات اقلیمی دیگر مشکلی برای آینده نیست. فروپاشی آب و هوا در حال حاضر رخ داده- برای فردا نیست، برای امروز است. تحولات تکنولوژیکی - به ویژه، هوش مصنوعی. اینها تغییراتی را ایجاد میکند که ما نمیتوانیم به طور کامل درک کنیم. جمعیت شناسی نیز به سرعت در حال تغییر است. مهاجرت به ویژه در آفریقا که ۲۵ درصد از مردم جهان در سال ۲۰۵۰ در آن زندگی خواهند کرد. در سال ۲۰۵۰، از هر چهار انسان یک نفر در آفریقا زندگی میکند و در عین حال شاهد افزایش نابرابریها، کاهش دموکراسیها و در خطر افتادن آزادیها هستیم. این چیزی است که من میبینم. در این چشمانداز، نقش اتحادیه اروپا و نقش بریتانیا باید مشخص شود. نمیدانم نقش ما کدام خواهد بود. اما مطمئناً این بستگی به پاسخ ما به چالشهایی دارد که با آن روبرو هستیم - ما هشدارهایی میشنویم مبنی بر اینکه اروپا ممکن است بمیرد، باید چکار کنیم؟
مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پیشنهاد کرد: اول، ما نیاز به ارزیابی روشنی از خطرات روسیه داریم - روسیه به عنوان وجودیترین تهدید برای اروپا در نظر گرفته میشود. شاید همه اعضای شورای اروپا با آن موافق نباشند، اما اکثریت پشت این ایده هستند. روسیه برای ما یک تهدید وجودی است و ما باید ارزیابی شفافی از این خطر داشته باشیم. دوم، ما باید روی اصول، همکاری و قدرت کار کنیم. ما مدلی ساختیم – مدل اروپایی – بر اساس همکاری و وابستگی متقابل اقتصادی در درون خود – و موفقیت چشمگیری بوده است. ۷۰ سال صلح در میان ما. ما معتقد بودیم که وابستگی متقابل از طریق چیزی که آلمانیها آن را «Wandel durch Handel» مینامند، همگرایی سیاسی ایجاد میکند. این تغییر سیاسی را در روسیه و حتی چین به همراه خواهد داشت. خوب، این اشتباه ثابت شده است. اتفاق نیفتاده است. در مواجهه با روسیه، وابستگی متقابل صلح به ارمغان نیاورد. برعکس، به وابستگی به ویژه به سوختهای فسیلی تبدیل شد و بعداً این وابستگی تبدیل به یک سلاح شد. امروز پوتین یک تهدید وجودی برای همه ماست. اگر پوتین در اوکراین موفق شود، به همین جا بسنده نخواهد کرد. چشمانداز داشتن یک دولت دست نشانده در کییف مانند دولت بلاروس، و نیروهای روسی در مرز لهستان، و کنترل روسیه بر ۴۴ درصد از بازار غلات جهان، چیزی است که اروپاییها باید از آن آگاه باشند. همه بیشتر و بیشتر از آن آگاه میشوند. اما من میدانم که همه در اتحادیه اروپا این ارزیابی را ندارند. اکنون پوتین کل غرب را به عنوان یک دشمن میبیند. او در بسیاری از سخنرانیهای خود این را به صراحت بیان کرد.
بورل درخصوص شرایط کنونی در غرب آسیا هم گفت: و جنگ دیگر. پاسخ نامناسب اسرائیل به حمله ۷ اکتبر حماس خاورمیانه را در بدترین چرخه خشونت در دهههای اخیر فرو برد. جیک سالیوان یک هفته قبل از هفتم اکتبر گفته بود که خاورمیانه هرگز اینقدر آرام نبوده است! اما آرام نبود. فقط نگاهی به اتفاقات کرانه باختری بیندازید تا متوجه شوید که اصلاً آرام نبود. حالا دو جنگ داریم. و ما اروپاییها برای آن آماده نیستیم. آنچه اکنون در غزه اتفاق میافتد، اروپا را به گونهای به تصویر کشیده است که بسیاری از مردم آن را درک نمیکنند. آنها تعامل سریع و قاطعیت ما را در حمایت از اوکراین دیدند و از نحوه برخورد ما با آنچه در فلسطین روی میدهد تعجب کردند. فرآیندهای تصمیمگیری اتحادیه اروپا چگونه کار میکند؛ اتفاق آرا. در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ۱۸ نفر از یک طرف، ۲ نفر از طرف دیگر رأی دادند و دیگران وقتی زمان تصمیمگیری درباره آتش بس فرا رسید، رأی ممتنع دادند. اما اگر ما در یک جا چیزی را «جنایت جنگی» بنامیم، باید زمانی که در هر جای دیگری اتفاق میافتد، آن را به همان نام بنامیم. آنچه در ۶ ماه گذشته در غزه رخ داده، وحشت دیگری است.
این دیپلمات اروپایی تاکید کرد: باید به دنبال یک طرح صلح باشم. فکر میکنم اعراب باید چشمانداز خود را برای حل و فصل سیاسی اوضاع ارائه دهند. من از وزرای امور خارجه کشورهای عربی دعوت کردم که به بروکسل بیایند و پیشنهادات خود را توضیح دهند. ما باید به همه بفهمانیم که راه حل نظامی وجود ندارد. خب، همه میگویند که راهحل دو کشوری را میخواهند. ما ۳۰ سال است که از اسلو این را تکرار میکنیم. اما در اسلو، راه حل دو کشوری بخشی از توافق نبود. گفتند «بعداً شاید بتوانیم»، اما در متن نیست. اگر بر این باوریم که راه حل دو دولتی تنها راه حل است، جامعه بینالمللی باید بسیار بیشتر مشارکت کند و این را نه به عنوان نقطه شروع، بلکه به عنوان نقطه پایان بازی در نظر بگیرد. اگر نابودی یا مهاجرت اجباری فلسطینیها را کنار بگذاریم، راهحل چیست؟ وقتی این سوال را از دولت نتانیاهو میپرسیم، تنها پاسخی که میگیریم این است؛ «ما راهحل دو دولتی را نمیخواهیم». میپرسیم چه میخواهید؟ و این همان چیزی است که جامعه بینالمللی باید بارها و بارها بپرسد تا به دنبال پاسخی باشد که بتواند از یک تراژدی انسانی دیگر جلوگیری کند. در ایرلند شمالی اتفاق افتاد، در اروپا اتفاق افتاد. دشمنان قدیمی امروز همسایگان خوبی هستند و بیشتر از همسایگان خوب، بهترین دوستان هستند. باید امکان پذیر باشد، اما برای این که [این امکان] فراهم شود، زمین باید تقسیم شود. آنها نمیتوانند با هم زندگی کنند، آنها باید در کنار هم، در صلح و امنیت زندگی کنند، اما هر کدام با خانه، سرزمین، دولت، قلمرو و ظرفیت سیاسی خود. این یکی از مهمترین چیزهایی است که اروپاییها باید حل کنند.
منبع: ایسنا
کد خبر 750686