نقاشی چهره شهرهای دنیا توسط هنرمند ایرانی
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۳۷۶۹۸۰
هنرمند ایرانی «حسین آقایی پور» قادر است چهره شهرهای دنیا را به صورت تصویری انسانی به شکل باورنکردنی نقاشی می کند.
ایران آنلاین /چهره نقشه شهری در آن متولد شدهاید یا شهری که در آن زندگی میکنید چگونه است؟ حسین آقاییپور هنرمند متولد شهر رشت است که هم عکاسی میکند و هم نقاشی. او در کاری ابتکاری شهرهای دنیا را بر اساس خیابانهای آن بهصورت چهرههایی با هویتهای خاص نقاشی میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
-لطفا خودتان را به طور کامل معرفی کنید؟
حسین آقاییپور، متولد رشت در شمال ایران و سرزمین سرسبز گیلان هستم. به صورت آزاد به عکاسی و نقاشی میپردازم. نقاشی را بهصورت خودآموز و مطالعه و با راهنمایی دوستان هنرمندم آموختم و با سبکهای مختلف هنری تا حدودی آشنا شدم. اما در خصوص عکاسی دورههای آموزشی را نزد اساتید عکاسی گذراندم. آموزشهای عکاسی کمک زیادی به من در خصوص درک زیباییشناسی، رنگ، ترکیببندی و دیگر عناصر هنر و استفاده از آنها در نقاشی آموخت.
-کار نقاشی را از چه زمانی شروع کردید و درباره این سبک کاری که هم اکنون انجام میدهید توضیح دهید؟
قبل از آنکه نقاش یا عکاس باشم، کار طراحی، ساخت ابزار و دستگاههای نوآورانه را انجام می دادم و در این زمینه چندین ثبت اختراع دارم. برای ساخت دستگاههایم نیاز داشتم که آنها را بر روی کاغذ بیاورم و اینگونه همیشه درگیر کار طراحی بودهام. اما هیچگاه از آن برای خلق یک اثر هنری استفاده نمی کردم.
اما از حدود دو سال و نیم پیش، بعد از یکسری تجربههای متفاوت، چندین ایده نقاشی به ذهنم رسید و برای همین به دنبال یادگیری نقاشی با نگاه هنری رفتم.
در خصوص روش کارم در نقاشی باید بگویم که این یک کار تلفیقی است. نقشههایی را که با فنآوریهای روز تهیه شدهاند، دستمایه یک دگردیسی هنری قرار دادم و نتیجه آن ایجاد یک نگاه جدید بر پایه خیابانهای یک شهر و منطقه شده است. من این نقشهها را از نقشه گوگل تهیه کردم. به نوعی از فنآوری برای هنر استفاده کردم.
بعد از دیدن نقشه هر شهر و نوع پیچش خیابانهای آن، نخستین برداشتم را اتود کارم قرار می دادم و حس و نگاهم از دیدن خیابان های شهر الهام بخش کارهایم می شد.
- چرا شهرها را انتخاب می کنید و انتخاب هر شهر بر چه اساسی است؟
نگاهم بیشتر به جادههای یک شهر است و اینکه چرا شهرها را انتخاب می کنم داستان جداگانهای دارد. هر چند خطوط جادهها تنها رمزهای نقاشیهایم نیست و کلیدهای دیگری نیز در آنها پنهان کردم و علاقهمندم مخاطبم آنها را پیدا کند.
همه ما تصایری را در ابرها و یا سایهها دیدهایم که می توانست الهام بخش یک نقاشی شود، اما شهرها با جادههای پیچ در پیچشان درون مایه دیگری نیز دارند. ما از جادهها تردد می کنیم بدون اینکه به نقشهای جانبی آنها در زندگی روزمره توجه کنیم. در خیابان های شهر هزاران احساس بد و یا خوب شکل می گیرد و مردم هر روز بدون آنکه یادشان باشد، یک برگ از کتاب زندگی خود را در آن ورق می زنند. خیابانها شریان زندگی شهرها هستند و مردم هم در رگهای شهر جاری هستند.
من تصاویر جادهها را بر روی بوم آوردم تا شهرها جان بگیرند و هر کدام هویتی به غیر از آجر و سنگ داشته باشند. با این کار می خواهم تصویر پنهان هر شهر را پیش روی بیننده بگذارم و او را به چالش متفاوت دیدن دعوت کنم.
اساس خاصی برای انتخاب شهرها نبوده است و آنهایی که تصاویر و حس بهتری به من می دادند را بر روی بوم آوردهام. این تصاویر هر روز بیشتر می شود و همچنان در حال نقاشی شهرهای دیگری هستم.
-تاکنون چند شهر را نقاشی کردهاید؟
اتود حدود ۳۰۰ شهر را آماده کردم، اما ۲۵ شهر را روی بوم آوردم و هنوز هم در حال نقاشی هستم.
-چرا شهرها تبدیل به چهره میشوند؟
شهرها به اقلیمها هویت می دهند از این رو به سوژههایم نیز که از جادهها الگو برداری شده شخصیت می دهند.
اکثرا در ذهن ما نماد شهرها ساختمانها و خیابانهای پر از ترافیک است. اما من میخواهم این ذهنیت را عوض کنم و به جای آن تصویر یک چهره را در ذهن مخاطبم باقی بگذارم. تصویر چهره یک شهر نماینگر هویت گمشده آن است و انسان ها با یک صورت ارتباط بهتری برقرار می کنند. یک چهره می تواند رو در روی مخاطب قرار گیرد و از ناگفته های درون خود داستان هایی بگوید. شاید بعد از این وقتی اسم یک شهر آمد، تصویر نقاشی آن زودتر در ذهن مخاطبم شکل بگیرد. هر شهر می تواند چهره ای برای خود داشته باشد.
-آیا برای شهرداریهایی که به این صورت آن را نقاشی کردهاید کارهایتان را فرستادید؟
یکی از برنامههایم هماهنگی برای به نمایش در آوردن نقاشیها در شهرهایی است که آنها را نقاشی کردهام. در صورت استقبال از طرف سازمانهای شهری و یا شهرداریها، علاقه مندم نقاشی هر شهر را در اندازه بزرگتر بر روی دیواری در آن شهر ترسیم کنم. به زودی نقاشیها را برای شهرداریهایی که طرحهای آنها را کشیدهام ارسال میکنم.
- آیا شهرهای ایران هم در کارهایتان وجود دارند؟
بله، از بیشتر شهرهای ایران نیز طرحهایی را آماده کردهام ولی جزو مرحله اول کارهایی که ارائه کردم، نیست و در مرحله بعد آنها را به نمایش خواهم گذاشت. این کار دلیل خاصی نداشت و فقط زمانبندی ارائه کار بود.
-کشیدن کدام شهر برایتان جذابتر بود و کدام شهر سختیهای بیشتری داشت؟
شهرهای دوبلین، لاس وگاس و پاریس برایم جذابتر بودند. اما در کشیدن شهرها سختی چندانی نداشتم ، چون موقع کشیدن هر شهر حس این را داشتم که جزئی از آن شهر هستم.
- آیا نمایشگاهی از کارهای شما برگزار شده است؟ اگر برگزار شده است در کجا و چه زمانی؟
نقاشیهای حاضر مهرماه سال جاری در «گالری شهنوش» در بندرانزلی به نمایش درآمده و مورد استقبال بازدید کنندگان قرار گرفت به طوری که به پیشنهاد مدیرگالری تعداد روزهای بازدید را افزایش دادیم. یکی از نکات جالب در نمایشگاه واکنش بازدید کنندگان از طرحهای برآمده از جادههای روی نقشه بود.
هنرمندان و منتقدانی نیز از نمایشگاه دیدن کردند و یکی از اتفاقات خوب، بازدید خانم «ناهید سالیانی» مجسمه ساز برجسته ایرانی از نمایشگاه بود. ناگفته نماند که در برپایی نمایشگاه، مدیرگالری شهنوش، سرکار خانم «امیریگانه» کمک فراوانی به من کردند.
-آیا کارهای شما الگوبرداری شده است و یا نه تنها ایده شماست؟
هیچ کدام از طرحهایی که نقاشی کردهام الگو برداری شده نیست و تنها برداشت و نگاهم از دیدن نقشه شهرها بوده است. اما دنیا هنوز آنقدر وسیع است که چند نفر ناخودآگاه به یک موضوع مشترک دست یابند. افراد دیگری نیز با نقشه آثاری ایجاد کردهاند و یا طرح های گرافیکی ارائه نمودهاند ولی ایده طراحی چهره برای هر شهر و هویت بخشی به آن و انتقال تصویری که از برداشت تصاویر محو نقشه به وجود می آید و ثبت بر روی بوم را خودم ایجاد کردم و از هنرمندی الگو برداری نکردم.
من تصاویری را که از دیدن نقشهها به ذهنم خطور میکرد، از نقشهها جدا کردم و بر روی بوم آوردم و تبدیل به یک اثر هنری و نقاشی کردم. این کار را برای شهرهای بسیار زیادی انجام دادهام و برایم هر شهر یک مفهوم و یک تصویر دارد و هر چه جلوتر میروم این کار جدیتر می شود. در این بین سعی میکنم در خصوص هر شهر مطالعه بیشتری نیز داشته باشم تا کارهایم اثر گذاری بیشتری داشته باشد و شاید باز هم روشی دیگر برای بیان فکرهایم یافتم./یورونیوز
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۳۷۶۹۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رازهای نقاشی مرگ سقراط
افلاطون در رساله فایدون واپسین لحظات زندگی سقراط فیلسوف بزرگ یونان باستان را چنین روایت میکند: پس از خطابه دفاعیه علیه محکمهای که خواستار مجازات مرگ برای او شده بود به شاگردانش میگوید: نگران من نباشید، شما فقط جسم منرا در خاک خواهید گذاشت. سپس در میان اشک و غوغای یاران و حتی اندوه زندانبان جام شوکران را از شاگردش کریتو گرفته و مینوشد. مایع زهرآگین بهسرعت بدنش را سست کرده، چشمانش بیحرکت مانده و او مرگ را پذیرا میشود، تا درسی برای زندگی دیگران باشد.
به گزارش ایرنا، پرسشهای سیاسی و فلسفی سقراط شهروندان آتن را به تردید در حقیقت خدایان پانتئون و اصالت ارزشها در اخلاق یونانیان فرامیخواند. او بخاطر این پنداشتها به ناباوری نسبت به خدایان و فاسد کردن جوانان متهم شد که مجازاتش مرگ بود؛ مطابق رسم زمانه با نوشیدن جامزهر. سقراط بیمناقشه حکم قضات را پذیرفت و حتی شاگردانی را که وی را به نوشتن تقاضای عفو و یا فرار از آتن تشویق میکردند، بهشدت سرزنش کرد. صحنه واپسین دم حیات او تا لحظه نوشیدن جام شوکران، بارها توسط هنرمندان مختلف به تصویر کشیده شده که یادمانیترین آنها اثر چشمگیر نقاش نئوکلاسیک فرانسوی ژاک لوئی داوید است باعنوان مرگ سقراط (La Mort de Socrate) که حالا در موزه متروپلیتن نیویورک نگهداری میشود.
داوید این نقاشی ۱۳۰ در ۱۹۶ سانتیمتری را بدون التزام دقیق به روایت افلاطون و برمبنای نگاهی ستایشآمیز به سقراط برای پذیرش شجاعانه مرگ خلق کرد تا تصویری حماسی از عزت و کرامت باشد. در مرکز صحنه سقراط با ردای سفید و در هیبتی قهرمانانه روی تخت نشسته با قامتی استوار دست راستش را برای گرفتن جام سرخ شوکران دراز کرده است. او با دست چپ به بالا اشاره میکند؛ به آسمان و جهان پس از مرگ. بدینسان در آخرین دقایق عمر نیز از موعظه و خطابه باز نمیایستد؛ ترجیح میدهد بمیرد، اما از باورها و تعالیم خود دست نکشد. این آخرین درس اوست برای شاگردانی که پیرامون وی در اندوه و اضطراب بسر میبرند.
افلاطون، شاخصترین آنها، غمزده و سر در گریبان، جلوی تخت نشسته و پشتبه صحنه وقوع تراژدی را انتظار میکشد. مرد جوانی که فنجان شوکران را بسوی سقراط گرفته، از شدت تأثر روی برگردانده تا شاهد نوشیدن زهر توسط فیلسوف نباشد. مرد دیگری دست روی زانوی او گذاشته تا شاید وی را از اینکار منصرف سازد. دیگرانی که تاب دیدن صحنه را ندارند، در عمق دالانی درحال دور شدن هستند. مضمون اصلی صحنهپردازی، تمجید از رویکرد فیلسوف به مرگ است و ابراز همبستگی با او که مرگ را نه پایان هستی، بلکه سویه دیگری از زندگی میپندارد.
ژاک لوئی داوید نقاش برتر زمانه خویش بود و در آثار تماشاییاش روایتهای تاریخی را با فلسفه روشنگری در میآمیخت تا متفکرانهترین نمونههای نقاشی آکادمیک را پدید آورد. زبان تصویری او فاخر متناسب با علائق طبقه اشراف فرانسه بود، لیکن برای قاطبه مردم نیز قابل فهم و عمیقاً الهامبخش بود. شاگردان وی، بعدها از سبک کلاسیک و روایتهای سخت و محکم آن فاصله گرفته به سوی امواج پرشور هنر رمانتیک رفتند. آثار او طلایهدار تمدن مدرن بودند، آکنده از بشارتهای اخلاقی و روح انقلابی. در فرانسه او نقاش محبوب سه رژیم پیاپی بود؛ ابتدا در دربار لوئی شانزدهم سپس در عصر انقلاب و نهایتاً در دوره امپراطوری ناپلئون بناپارت. هر سه رژیم از آثار تاثیرگزار وی برای تبلیغ مشروعیت و اقتدار خویش بهره میگرفتند، اما در نهایت به اتهام خیانت به زندان انداخته شد.
نقاشی مرگ سقراط دو سال قبل از انقلاب کبیر فرانسه خلق شد و القاگر حس مقاومت در برابر بیعدالتی، پیامآور روشنگری و فداکاری قهرمانانه بود. داوید در روند انقلاب فعالانه شرکت داشت و تصاویری از نمادهای شجاعت و ایثار خلق کرد. او سالهای پایانی عمرش را در بیماری و تبعید گذراند. وساطتها برای بازگشت او به فرانسه بهثمر ننشست تا اینکه در ۱۸۲۵ در بروکسل از دنیا رفت. در ۲۰۰مین سالگرد انقلاب (۱۹۸۹) دولت فرانسه تلاش کرد بقایای داوید را به کشورش بازگرداند، اما دولت بلژیک با این استدلال که قبر او بنایی تاریخی است، از اینکار امتناع ورزید.