شرکتهای کاریابی در ترکیه شما را به کجا میبرند؟
تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۵۴۶۹۹۷
گرفتن مجوز کار در ترکیه اما به این راحتیها نیست؛ خصوصاً برای کارگران. گرچه اغلب شرکتهای کاریابی این را به شما نمیگویند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، یونس از شکم نهنگ گریخته. جانش را برداشته و برگشته. مثل غریقی که نجات یافته اما هنوز شوری و تلخی آب را در جانش مزه مزه میکند. سالهای کار در عسلویه، صورتش را آفتاب سوخته کرده.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سیگار بهمن را از جیبش بیرون میآورد، قبل از اینکه آتش کند، میپرسد: «اشکالی نداره که؟» سرم را تکان میدهم. دود، تصویرش را محو میکند. یونس یکی از همانهایی است که با تبلیغات پرآب و تاب شرکتهای کاریابی، راهی ترکیه شده.
تخصصش جوشکاری است. سابقهاش در این کار بالاست. 10 سال عسلویه کار میکرده، قبلش هم در شیراز. میگوید نمیخواهد اسم مستعار بنویسید، اسم خودم را بیاورید؛ یونس مشیری: «من هم مثل خیلیهای دیگر فریب خوردم. توی تبلیغات خیلی خوب پرزنت میکنند. انگار آدم را روانشناسی میکنند. جوری حرف میزنند که خیال میکنی دیگر بهتر از این نمیشود. میگویند خودمان ترتیب رفتنتان را میدهیم و به کارفرما معرفیتان میکنیم. مدرک خاصی ازت نمیخواهند.
میگویند اگر تخصص داشته باشی، کافی است. بیشتر جوشکار و مبلکار میخواهند، خیاط هم همینطور. منتها جوشکار بیشتر از همه مورد نیاز است. شرکت پاسپورت را میگیرد تا بلیت تهیه کنند. پول بلیت و باقی هزینهها البته پای خودمان است. شرکت یک میلیون تومان کمیسیون هم از متقاضیان دریافت میکند. البته این کمترین کمیسیونی است که میگیرند. تا 2 میلیون تومان هم شنیدهام که از متقاضیان میگیرند. من مدارک و پول کمیسیون را دادم و بهم گفتند خبرت میکنیم. البته اینکه میگویم شرکت، یک اتاق 4 متری در یک دفتر بازرگانی بود. بعد از چند وقت تماس گرفتند و گفتند فلان روز حرکت است.
من به همراه چند نفر دیگر بودم. آنها هم شرایط من را داشتند. اول گفتند یک نفر در فرودگاه آتاتورک استانبول میآید دنبالتان. بعد گفتند خودتان با تاکسی بروید میدان ساعت، آنجا دنبالتان میآیند. ما همین کار را کردیم، از فرودگاه رفتیم میدان ساعت. فکر میکردم کسی دنبالمان میآید که کارکشته و به چم و خم کار وارد است اما او هم یکی مثل خودمان بود که دو هفته زودتر از ما به استانبول رفته بود. او ما را از آنجا به خوابگاه برد. شرکت در تهران به ما گفته بود تا زمانی که سر کار برویم، هزینه اقامتمان با آنها خواهد بود. البته خورد و خوراک پای خودمان است. خوابگاه یک اتاق 3 در 6 بود برای 9 نفر. یعنی 2 متر برای هر نفر. شرایطش آنقدر افتضاح بود که دلت نمیخواست پا داخلش بگذاری اما دیگر چارهای نداشتیم. فردا همراه یک نفر برای معرفی به کارفرما رفتم جوشکاری اسکلت ساختمان. کارفرما ترکی حرف میزد. میگفت من 6 ماه پیش نیرو میخواستم. نفرِ شرکت فکر میکرد من ترکی بلد نیستم، به روی خودم نیاوردم. فردایش دوباره به کارگاه دیگری رفتیم؛ آنجا هم نیرو نمیخواستند و دوباره همان جریان تکرار شد.
آدم شرکت گفت تو تخصص لازم را نداشتی و جایی برای کار قبولت نمیکنند. از فردا باید پول پانسیون را بدهی و خودت فکر کار باشی، یا آن کاری را بکنی که ما برایت پیدا میکنیم. اعتراض کردم و گفتم تخصص من جوشکاری است. در ضمن من ترکی متوجه میشوم و فهمیدم کارفرماهایی که پیششان میرفتیم اصلاً کارگر نمیخواستند. همین باعث شد که عذرم را بخواهند. چند روز آواره بودم تا از طریق یک آشنا، کاری پیدا کردم؛ یک کارگاه ساختمانی. تازه چون آشنا معرفی کرده بود با ماهی 2 هزار و 300 لیر مشغول شدم که نسبت به بقیه کارگران خارجی، حقوق بالایی میگرفتم در حالی که کارگر ترک، بابت همان کار 6 هزار لیر میگرفت. من در عسلویه بیشتر از اینها میگرفتم اما به خاطر شرایط خودم دوست داشتم از ایران دور باشم. با چند نفر اتاق اجاره کرده بودم و دو ماه کار کردم. یکی از روزها کارفرما گفت همین امشب باید بروید. کار ما به هرحال غیرقانونی و بدون مجوز بود. از آنجا هم آواره شدم. نمیخواستم دست خالی پیش زن و بچهام برگردم. سرتان را درد نیاورم، حتی با وعده کار، نزدیک بود در دام گروههای خلافکار بیفتم. یک بار حتی تا پای مرگ رفتم. آنجا داعش هم خیلی راحت روی کارگرهای خارجی حساب باز میکند و برایشان تبلیغ میکند.»
یونس حالا به ایران برگشته. به قول خودش اندک اندوختهاش را هم بابت هزینههای زندگی در استانبول از دست داده و کلاهش هم که آن طرفها بیفتد، دیگر نمیرود برش دارد.
سلیمان، 25 ساله ترکمن است. او هم تجربه کار در ترکیه را دارد. میگوید: «شرکت برای اینکه خیال متقاضی را بابت کار راحت کند، کانال تلگرامی درست کرده و فیلم کسانی را که برای کار رفتهاند، آنجا میگذارد. کسانی که راضی هستند و دیگران را دعوت میکنند برای کار به ترکیه بروند. من کارگاه مبلسازی کار کرده بودم. گفتند مبلکار آنجا خیلی مورد نیاز است. یک میلیون و نیم کمیسیون دادم و به استانبول رفتم. آنجا گفتند اگر ترکی بلدی، میتوانی راحت با کارفرما کار کنی. من مشکل زیادی نداشتم. برای کار مبلسازی قبولم نکردند البته گفتند مهارتت کم است و به درد ما نمیخورد. گفتند باید کار دیگری بکنی. به کارگاه تولید پوشاک معرفیام کردند. آنجا کارم این بود که لباسها را تا بزنم یا لباسهایی که زدهدار است، از لباسهای دیگر جدا کنم. چند نفر دیگر ایرانی هم آنجا بودند. آنها خیلی پیشرفت کرده بودند و روی شلوار جین، زاپ میزدند و سنگشور میانداختند. بابت کارم در آن کارگاه، از هفت صبح تا هفت و نیم شب، ماهی هزار لیر دستمزد میگرفتم. کرایه اتاق و خورد و خوراک هم که از آن کم میشد، در واقع چیزی نمیماند. تازه با ترس و لرز هم باید گذران میکردیم.
ترکیه که ویزای کار به ما نداده بود. اگر یک بار آدم را بگیرند، دیپورت میکنند و دیگر اجازه سفر به ترکیه را نمیدهند. نهایتاً 3 ماه ماندم و کار کردم. در هر کارگاه مدت کوتاهی میماندم چون اگر بفهمند کارفرما کارگر خارجی را بدون مجوز به کار گرفته، 30 هزار لیر جریمهاش میکنند.» سلیمان حالا به ایران برگشته اما خیال دارد دوباره برود. یک ماه اینجا میماند و بعد دوباره برمیگردد. شرایطش آنجا سخت است اما استانبول را دوست دارد، گرچه فرصت زیادی برای تفریح پیدا نمیکند.
بازار داغ آموزش زبان ترکی استانبولی
سر کلاس کنار هم مینشینند. با هم به درس گوش میدهند. با هم عبارتها و جملهها را تکرار میکنند و تمرینهای حل شده را با هم مرور میکنند. اشکالات هم را میگیرند و سؤالاتشان را از استاد میپرسند. زندگی اما برای هر کدامشان یک جور است. یکی دلش میخواهد سریالهای ترکی را پیش از آنکه در شبکه فارسی زبان آنور آبی پخش میکنند، با زبان اصلی ببیند. یکی دنبال این است که هرجور شده با یک سلبریتی ترک سر دوستی باز کند و شاید اگر قسمت شد، پایش به سرزمین رؤیاهایش باز شود و ستاره احتمالی سریالی شود. یکی میخواهد زبان ترکی استانبولیاش قوی شود تا در سفرهای متعددش برای خرید جنس، دچار مشکل نشود؛ آخر ترکها زیاد انگلیسی بلد نیستند.
برای محمد اما همهاش یک چیز است؛ ترکی یاد بگیرد تا برود ترکیه کار کند. 28 ساله است، میانه اندام. لیسانس حسابداری دارد. بوتیکدار است. میگوید: «اینجا کارم خیلی کساد شده. از وقتی که پای برندهای ترک به ایران باز شد، مشتریهای ما به شکل قابلتوجهی ریزش کرد. دوستم استانبول است، میخواهم سرمایهام را جمع کنم و بروم آنجا کار پوشاک کنم. کسی را هم پیدا کردهام که یک جورهایی با هم شراکت کنیم؛ ترک است. میخواهم زبانم را قوی کنم که به مشکلی برنخورم. من خودم یک شاگرد در مغازه داشتم که رفت ترکیه برای کار. آنجا کار بستهبندی پوشاک میکند. در بخش نساجی کار زیاد است. البته کسانی که به عنوان کارگر ساده میروند، وضعشان فرق دارد اما اگر سرمایه ببری و کاری راه بیندازی، اتفاقاً خیلی هم استقبال میکنند.» محمد خیال دارد قانونی برای کار برود. میگوید: «میدانم که خیلیها همین طوری میروند و مجوز کار در آنجا را ندارند. من تلاش میکنم هرطور شده قانونی بروم. صبر میکنم تا کارم درست شود. فعلاً یک سر میروم و شرایط را میسنجم تا ببینم چه میشود.»
گرفتن مجوز کار در ترکیه اما به این راحتیها نیست؛ خصوصاً برای کارگران. گرچه اغلب شرکتهای کاریابی این را به شما نمیگویند. بیشترشان از طریق سایت و یا کانالهای تلگرامی به تبلیغات میپردازند. بعضی وقتها حتی شرکتی در کار نیست. افراد خودشان مجزا به جذب متقاضیان کار اقدام میکنند و متقاضیان جذب شده را به شرکتها معرفی میکنند و پورسانتشان را میگیرند. با یکی از شمارهها تماس میگیرم، جواب نمیدهد. بلافاصله پیامک میآید: «لطفاً از طریق تلگرام، ارتباط برقرار کنید.» عکس پروفایلش، یک صفحه زرد با لوگوی ساده است که یک شماره تلفن اعتباری زیرش به چشم میخورد. نمیدانم کسی که آن طرف خط است، مرد است یا زن. شرایط برای اعزام به کار را سؤال میکنم و بلافاصله یک لیست کپی شده برایم فرستاده میشود: «خدمات ما به نیروهای اعزامی به کار: 1- مشاوره کار، انتقال کارجو به اسکان موقت و محل کار 2- اجازه کار از کارفرما برای 3 ماه اول و مشاوره و معرفی ضامن جهت اخذ ویزای اقامت یکساله. 3- مشاوره در صورتی که دنبال محل جهت اجاره یا شغل مناسب هستید. 4- ضمانت حقوق دریافتی و ضمانت کاری و اجتماعی تا مدت زمانی که در کارگاه معرفی شده مشغول به کار هستید.»
همچنین لیستی از مشاغل مورد نیاز بلافاصله پشت بند پیام اول فرستاده میشود؛ مشاغلی همچون کارگر ساختمانی، جوشکار آهن و اسکلت، نجار، مبلساز، نگهبان، گارسون، قالیشو، کارت پخش کن، کارگر کارواش و کارگر ساده اتوکار و بستهبند.
سماجت به خرج میدهم و دوباره تماس میگیرم. بعد از چند بار تماس پشت سر هم بالاخره کسی تلفن را جواب میدهد. انتظار دارم بیحوصله باشد اما با خوشرویی جواب میدهد. توضیح میدهد که پیدا کردن کار برای خانمها سختتر است اما اگر زوج باشید، میتوانید با هم در کارگاه خیاطی به عنوان چرخکار مشغول شوید یا در رستوران کار کنید. حقوقش هم بین هزار تا هزار و 300 لیر است. در ضمن باید نفری هزار و 500 لیر هم بابت مشاوره پرداخت کنید. اعزامتان هم در سریعترین زمان ممکن است فقط اگر پاسپورت ندارید، زودتر بروید پلیس +10 اقدام کنید.
ترکها چه میگویند؟
مراد ییلماز، اهل ترکیه و شاغل در صنعت پوشاک است. سؤالات را از طریق دوستی ترک زبان برای او میفرستم و مراد این طور پاسخ میدهد: «در ترکیه کارگرهای ایرانی و افغانی زیادی برای کار میآیند. سه ماهه میتوانند کار کنند و بینش فاصله بیندازند و دوباره مشغول شوند. افغانستانیها بیشترشان از مرز ایران میآیند؛ از ماکو و مهاباد. شرایط کارشان، چه کارگران ایرانی و چه افغان اگر خیلی خوب نباشد، بد هم نیست. برای کارگر حتی اگر درآمدش کمی بیشتر از کشور خودش باشد، باز میارزد. اما قوانین در موردشان سختگیرانه است. برای کسانی که سرمایهگذاری میکنند اما شرایط خوب است. خیلیها آمدند اینجا مغازه زدند یا در تولیدیها سرمایهگذاری کردند و اتفاقاً موفق هم هستند.»
بر اساس اعلام کنسولگری ترکیه در ایران، در جمهوری ترکیه، بر اساس قانون ۴۸۱۷ سه نوع اجازه کار برای خارجیها پیشبینی شده است که عبارتند از: اجازه کار مدتدار، اجازه کار نامحدود و اجازه کار برای موارد استثنایی. بر اساس قوانین موجود ترکیه، خارجیان میتوانند از هر یک از موارد فوق، به شرط به جا آوردن شرایط قید شده در قانون بهرهمند شوند و اجازه کار گرفته و در ترکیه مشغول به کار شوند. مدت اعتبار اجازه کار مدتدار، بر اساس قرارداد کار، یک سال بوده و برای کار در محل کار مشخص و حرفه خاص صادر میشود. پس از اتمام یک سال، اجازه کار برای همان شغل و محل کار، در صورت توافق دو طرف (کارفرما و کارگر)، اجازه کار تا ۳ سال دیگر تمدید میشود.
پس از اتمام اجازه کار ۳ ساله، این نوع از مجوز تا ۶ سال با توافق دو طرف قابل تمدید است. همچنین در صورتی که یک خارجی حداقل ۸ سال مداوم در ترکیه اقامت داشته و شاغل باشد، اجازه کار دائم بدون محدودیت جغرافیایی برای او صادر میشود.
نکته اینجاست که براساس قوانین ترکیه، اتباع خارجی برای گرفتن اجازه کار در ترکیه، باید از کشور متبوعشان و یا کشور محل اقامت دائمیشان به کنسولگریهای ترکیه در آن کشور مراجعه کرده و پرونده تقاضای کار را تکمیل کنند. این درحالی است که شرکتهای کاریابی که عموماً به جذب کارگر در مشاغل مورد نظرشان اقدام میکنند، به هیچ عنوان چنین شرطی پیش پای متقاضیان قرار نمیدهند و به آنها وعده میدهند که صرفاً با در دست داشتن گذرنامه و در کمترین زمان ممکن، شرایط کار و اقامتشان را در ترکیه فراهم میکنند.
یاد ویدئویی میافتم که در یکی از کانالهای کاریابی ترکیه دیدم. پسر جوانی که با ذوق و شوق حرف میزند و حین صحبت دستهایش را با هیجان تکان میدهد: «اینجا همه چی رله ست. بیاین بچهها منتظرتون هستیم.» با خودم فکر میکنم همین چند جمله چطور میتواند دل متقاضیان را ببرد، آنقدر که صابون زندگی در خوابگاه کوچک و کثیف و کار در شرایط نامطمئن را به تنشان بمالند و راهی کشور همسایه شوند. یاد یونس میافتم که گفت نمیتوانم جای چاقویی را که خوردهام، نشانت دهم این را طوری گفت که انگار از دهان نهنگ گریخته باشد.
منبع: اقتصاد آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.eghtesadonline.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اقتصاد آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۵۴۶۹۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
وقتی مقتول دستور بخشش قاتلش را داد!
تنها پسرِ زنی که ۷ سال قبل در جنایتی هولناک به قتل رسیده بود، وقتی به دادسرا رفت تا مقدمات اجرای حکم قصاص را فراهم کند نشانهای از مادرش دید که در نهایت تصمیم گرفت قاتل را ببخشد. اما این نشانه چه بود و پسر مقتول چطور متوجه آن شد؟
به گزارش ایسنا، به نقل از همشهری آنلاین: یکی از روزهای خردادماه سال ۹۶ به پلیس اهواز خبر رسید که زنی که به تنهایی زندگی میکرد در خانهاش در منطقه چهارراه آبادان به قتل رسیده است. این خبر را نزدیکان این زن به پلیس خبر داده بودند. آنها بعد از آنکه او به تماسهایشان جواب نداده بود نگران شده و به خانه اش رفته و در آنجا با پیکر بیجانش روبهرو شده بودند.
بر بدن مقتول چندین جای بریدگی با جسم برنده و نوک تیز به چشم میخورد. همچنین فرزندان مقتول با بررسی وضعیت او پی بردند که طلا و جواهراتی که او همیشه استفاده میکرده نیز سرقت شده است. از سویی بررسیها نشان میداد که عامل جنایت آیفون خانه را نیز احتمالا با این تصور که تصاویر او را ضبط کرده سرقت کرده است. در همین حال متخصصان پزشکی قانونی بعد از معاینه اولیه جسد اعلام کردند که به احتمال زیاد یک روز از قتل میگذرد. در این شرایط بود که پیکر مقتول به پزشکی قانونی منتقل شده و تحقیقات برای رازگشایی از این جنایت آغاز شد.
برق طلا
آنطور که نزدیکان مقتول میگفتند از مدتها قبل یک نظافتچی برای تمیز کردن خانه مقتول به آنجا میرفت و روز قبل پسر نظافتچی به جای او به خانه زن تنها رفته بود. این زن آن روز در تماس با دخترش گفته بود که پسر نظافتچی که حدود ۱۸ سال داشت طوری رفتار کرده که او ترسیده است. همین اطلاعات باعث شد که نام پسر ۱۸ ساله بعنوان اولین مظنون مطرح و ساعتی بعد به اتهام قتل دستگیر شود.
متهم در همان بازجوییهای مقدماتی به قتل اعتراف کرد و گفت با انگیزه سرقت جواهرات زن تنها او را به قتل رسانده است. متهم در اعترافاتش گفت: پدرم سالها برای نظافت به آنجا میرفت. آن روز چون کارش زیاد بود از من خواست به آنجا بروم. هنگام ورود نگاهم به جواهرات زن افتاد و وسوسه شدم. چند دقیقه ای کار کردم اما ناگهان به سوی او رفتم و بعد از قتل جواهراتش را سرقت واز آنجا فرار کردم. بعد جواهرات را به یک طلافروشی بردم تا بفروشم اما طلافروش فاکتور خواست و فقط به من ۳ میلیون تومان داد و قرار شد بقیه پول را بعد از بردن فاکتور بدهد.
حکم قصاص
متهم به قتل در ادامه با شکایت فرزندان مقتول بعنوان اولیای دم در دادگاه کیفری یک استان خوزستان محاکمه و به قصاص محکوم شد. از آنجا که همه شواهد و مدارک در این پرونده علیه متهم بود حکم قصاص در دیوانعالی کشور نیز تایید و مقرر شد این حکم بعد از پرداخت تفاضل دیه از سوی اولیای دم، اجرا شود. بر اساس قانون زمانی که قاتل مرد و مقتول زن باشد برای اجرای حکم اولیای دم باید نیمی از دیه قاتل را به او بپردازند.
شمارش معکوس برای قصاص
با قطعی شدن حکم، همه چیز برای قصاص قاتل آماده شده بود. چند روز قبل تنها پسر مقتول برای پرداخت تفاضل دیه به دادسرا رفته بود. او قصد داشت هرطور که شده قاتل مادرش را قصاص کند و اصلا به بخشیدن او فکر نمیکرد. در دادسرا اما اتفاقی افتاد که ناگهان ورق برگشت. او با زنی به نام مریم کارگر دستجردی که در پرونده های قتل زیادی پادرمیانی کرده و باعث صلح و سازش شده روبهرو شد. این فعال اجتماعی در حال تلاش برای صلح و سازش در پرونده دیگری بود و پسر مقتول وقتی او را دید تحت تاثیر حرفهایش قرار گرفت و ناگهان از تصمیمی که گرفته بود منصرف شد. او دادسرا را ترک کرد و چند روز بعد دوباره برگشت و این بار گفت قصد دارد قاتل را ببخشد.
چرا قاتل مادر را بخشیدم
میلاد سوزنچی، فرزند مقتول درباره این تصمیم به همشهری میگوید: در این مدت برای تصمیم گیری خیلی فکر کردم اما به نتیجهای نرسیدم. چند روز قبل بر سر مزار مادرم رفته بودم. از او خواستم نشانهای به من نشان دهد تا بهتر تصمیم بگیرم و از فشاری که تحمل میکنم نجات پیدا کنم. روزی که به دادسرا رفتم تا کار را تمام کنم با دیدن خانم دستجردی آن نشانه را حس کردم. وقتی او با من صحبت کرد آرام شدم و همان موقع تصمیم گرفتم که قاتل مادرم را برای رضای خدا ببخشم. در حقیقت مادرم خودش با نشانهای که نشانم داد خواست تا قاتلش را ببخشم. من هم کاری را کردم که او خواسته بود. حالا از تصمیمی که گرفتهام راضی هستم و احساس آرامش میکنم.
انتهای پیام