Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش ایکنا:

قرآن بطون مختلفی دارد و تفسیر عرفانی این نگرش را دستمایه اثبات بطن عرفانی قرار داده است؛ از این‌رو تفسیر عرفانی در جستجوی راهی به باطن آیات قرآن است. تفسیر قرآن کریم از مناظر و رویکردهای گوناگونی انجام شده است هرچند علامه طباطبائی بسیاری از این تفاسیر را تطبیق باورهای مفسر بر آیات قرآن ارزیابی می‌کند و تفسیر فلسفی و عرفانی به معنایی که برخی به آن دست یازیده‌اند را غیرقابل قبول می‌داند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 مشروعیت استفاده از کشف و شهود در تفسیر عرفانی مورد تایید همه کارشناسان نیست اما برخی از کارشناسان این مسئله را مورد تایید قرار داده‌اند. سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سنت عرفانی را نوعی چشم‌انداز وجودی از قرآن می‌داند. وی معتقد است نوعی یکسان‌سازی در معرفت اسلامی صورت گرفته است که نه‌تنها در عالم معاصر بلکه در بستر تاریخ اسلام به دلیل حضور حکومت‌ها و پیوند حاکمیت و فقاهت شاهد آن بوده‌ایم و این مسئله به این خاطر بوده است که حاکمیت‌ها و امپراطوری‌ها می‌خواستند بقا داشته باشند. مشروح این گفت‌وگو را در پی می‌خوانید:

ایکنا: آیا تفسیر عرفانی نوعی تطبیق عرفان بر قرآن نیست، یعنی این که در سیر و سلوک باید تواضع داشته باشی را به قرآن منطبق می‌کنند، از کجای ظاهر آیه این در می‌آید، آیا این نوعی تفسیر به رأی نیست؟

اساسا مگر انسان می‌تواند مفهومی را بفهمد، مگر اینکه از یک چشم‌اندازی صورت گرفته باشد؟ شما قرآن را کنار بگذارید، در هر متنی، مثلا حافظ هم در خلا با متن آن مواجه نمی‌شوید، اولا یک تجربه زیسته دارید، ثانیا این متن در یک چارچوب و نظام معنایی شکل گرفته است که وقتی شما با آن نظامی روبرو می‌شوید، افقی وجود دارد که ممکن است با افق شما متفاوت باشد که شما باید تلاش کنید به آن افق برسید. هر چه شما در پی آن باشید که فهم‌تان از یک متن جهان‌شمول‌تر باشد، رسیدن به آن افق هم سخت‌تر می‌شود و رسیدن به آن افق نیازمند آن است که از همه قوایی که در وجودتان وجود دارد، استفاده کنید. ممکن است شما یک متن شیمی را بخوانید، چون متعلق این علم یک امر عینی مانند آب، آلیاژات، مواد آلی و در یک کلام ملموس است، شما راحت‌تر در این خصوص صحبت می‌کنید، اما وقتی شما در خصوص یک بیت عرفانی صحبت می‌کنید که دقایق و ظرایف ادبی و هنری را در خود قرار داده است، وضعیت فرق می‌کند. در این خصوص که شاعری گفته است «تو مو می‌بینی و من پیچش مو» ممکن است یکی بگوید اینجا منظور موی بلند و پیچ‌های مو نیست، اینجا منظور چالش‌هایی در زندگی است که از ظاهر آن معلوم نمی‌شود. ممکن است در اینجا هم شما بگویید تطبیق صورت گرفته است و این تفسیر در ظاهر متن وجود ندارد و منظور شاعر این نیست.

شما وقتی با یک متن مواجه می‌شوید باید ببینید که منظور متن چیست؟ وقتی ما می‌گوییم بینش عرفانی نقد‌هایی دارد، اساسا به این دلیل است که این‌ها عرفان را ساده‌انگارانه بررسی کرده‌اند. در کتاب عرفان اسلامی علامه جعفری که شما پیش روی خود دارید، علامه می‌گوید به این پرسش پاسخ می‌دهد که معرفت دینی چیست. برخی معتقدند دین را باید با قرائت فلسفی، علمی، عرفانی، شهودی، اخلاقی، حکمی و یا مذهبی خواند. علامه می‌گوید هیچ کدام این‌‌ها نمی‌تواند ما را به نگاه دینی برساند. مراد ما از نگاه دینی شمول همه این هفت جزء است و باید بر روی برهان، شهود، تجربه، دقائق اخلاقی، ظرایف حکمی، دقائق عرفانی و بعد مذهبی توجه کرد. در خصوص خوانش عرفانی نیز باید توجه کرد عرفان یعنی چه؟ عرفانی یک بینش است که لوازمی دارد. در خصوص یک از این لوازم فیلسوفان قاره می‌توانند به ما کمک کنند و آن این است که نباید تنها در سطح و مستوای گفتمانی (discursive) و مفهومی استفاده کنیم و باید تلاش کنیم که به حوزه فراگفتمان و فرامفهوم برسیم و آن را درک کنیم. این واقعیاتی است که شعور انسان می‌تواند آن‌ها را درک کند. حال این باز می‌گردد به قدرت مفهومی انسان‌ها که آن ظرایف، دقایق و لطائفی که در مستوای فرامفهومی درک کرده‌اند را در قالب مفهوم بریزند.

ایکنا: عرفای اسلامی معتقد بود‌ه‌اند، برای اینکه فهمیده شوند، مخاطب‌شان باید پاک باشد، خود را پاک کند، سیر و سلوک کند و فهم متن ایشان نیازمند نوعی تعمق یا تامل وجودی است و فهم در اینجا از جنس نوعی فعل عرفانی است. برای فهم عرفانی باید نوعی زیست عرفانی داشت، آیا مخاطبان تفسیر افق عرفانی دارند و نه هر مخاطبی؟ و آیا مخاطب تفسیر عرفانی انسان امروز است یا انسان عارف پیشه امروز؟

اولا فکر می‌کنم این مختص فهم عرفانی نیست در فهم فلسفی همین طور است.

ایکنا: خب در فهم فلسفی می‌توان برای مثال بدایةالحکمه یا نجات را خواند و متن فلسفی را فهمید و نیازی به سیر و سلوک خاصی نیست.

سیر و سلوک درجات مختلفی دارد، یکی از معنای سیر و سلوک این است که از حرام خدا دوری و توجه به حلال داشت، تلاش برای زیست پاک و ... تا به درجه‌ای از طهارت رسید. در فلسفه اسلامی هم این‌ها وجود دارد برای مثال ملاصدرا می‌گوید ...

ایکنا: البته ملاصدرا فرق دارد

حتی ابن سینا را شما در نظر بگیرید، وقتی می‌خواهید زیست عقلی داشته باشید، اگر در دامن شهوات باشید نمی‌توانید به این مسائل بپردازید. اما اگر نگاه بکنیم می‌بینیم کسانی که اهل حکمت بودند، نه‌تنها در زیست‌جهان اسلامی که در تمدن‌های مختلف، معتقد بودند که نباید حکمت را به عوام بگویید و در گذشته برخلاف دوران معاصر چنین نبوده است که کرسی‌های نظریه‌پردازی در دانشگاه‌ها وجود داشته باشد که حکمت، فلسفه و عرفان را به همه یاد بدهند.

همچنین در سنت عرفانی چنانچه ابوالحسن خرقانی می‌گوید، سنت قدمی مطرح بوده است و نه قلمی و ابتدا مباحث مکتوب نمی‌کردند. به همین خاطر ما بحثی به نام عرفان عملی و بحثی به نام عرفان نظری داریم و به همین خاطر است که در عرفان، نگاه عمیقی به قرآن و احادیث وجود داشته است اما این مباحث نوشته نمی‌شده است. ابن‌عربی و همانند‌های او متاخرند و به صدر قرون اولیه باز نمی‌گردند و شاگردان‌ نسل‌های اول عرفان مباحث را مکتوب کرده و عرفان نظری را ایجاد کرده‌اند و به خاطر همین است که از سمت و سوی فلاسفه، فقها و علمای قشری مورد حمله بودند و به خاطر اینکه از خود دفاع بکنند، آرام آرام سنت کتبی مطرح شده و نظرات خود گفتند و نظرات طرف مقابل را نقد کردند و از دل اینها ادبیات عرفان نظری زاییده شد و بسط یافت.
این بحث که اساسا این نوع تفاسیر برای همه نمی‌تواند در دسترس باشد، از آن روست که فهم درجاتی دارد، برای کسی که در یک مستوایی قرار گرفته، ترتیل قرآن اول و آخر فرایند فهم است.

برای دیگری ظاهر قرآن معنادار است و یا تفسیر آیه به آیه قرآن هر چه پیچیدگی ذهن و وجود ژرف‌تر می‌شود، ساحت‌های وجود بیشتر نمایان می‌شود. هر انسانی عالمی دارد و عالم هر کسی با دیگری متفاوت است. ممکن است در سطوحی ما سعی می‌کنیم با هم گفت‌وگو کنیم، ولی عالمیت شما با عالمیت من مشترک نیست و ممکن است فرهنگ، جامعه، اقتصاد، سیاست، تاریخیت یک سری مشترکات برای ما درست کرده است، اما در برابر مفاهیم وجودی، متافیزیکی، ظرایف عرفانی و معارف قدسی دینی قرار می‌گیریم، آنجا عالمیت‌ها و عوالم متمایز شکل می‌گیرد. برای یکی ممکن است فقه ظاهر کفایت کند، برای یکی فقه باطنی عقلی  و ... را درک و با آن زندگی کند.

نوعی یکسان‌سازی در معرفت اسلامی صورت گرفته است که نه تنها در عالم معاصر بلکه در بستر تاریخ اسلام به دلیل حضور حکومت‌ها و پیوند حاکمیت و فقاهت شاهد آن بوده‌ایم و این مسئله به خاطر این بوده است که حاکمیت‌ها و امپراطوری‌ها می‌خواستند بقا داشته باشند و این برخلاف خود مفهوم وجود و مفاهیم عمیق دینی است و من این را به عنوان یک فرضیه می‌گویم، اگر قرار بود عالم یک عالم دیگری باشد و حکومت و نظام‌های اجتماعی ساز و کاری داشته باشند که قدری در عالم مدرن به میزان محدودی شکل گرفته است، فهم‌های دینی مانند عالم‌های متمایز، می‌تواند وجود داشته باشد و فهم‌های دینی متمایزی می‌توانستند حضور داشته باشد، رشد کند و تعارضی ایجاد نشود.
امروز اگر مسئله‌ای به نام تکفیر روی می‌دهد، به این خاطر است که می‌خواهند نظم جامعه دینی از بین نرود و من فکر نمی‌کنم این نظم ذاتی دین باشد. این نظم از قضا ذاتی زندگی اجتماعی است. دین از نظر من عالم و اقیانوسی مانند وجود است که هر کس به اندازه سعه وجودی خود می‌تواند از آن استفاده کند.

ایکنا: چگونه یک سری از عرفان‌های نوظهور مانند حلقه، اوشو و ... با این تحلیل شما موجه است؟ این خصوص چه می‌توان گفت؟

از منظر دینی یا متافیزیکال نمی‌توان هیچ کدام از این‌ها را محدود کرد. آنچه باعث می‌شود این‌ها را در هر جامعه‌ای محدود کنیم به خاطر ترس فروپاشی نظم اجتماعی است، چون نظم اجتماعی در ایران به گونه‌ای با اسلامیت گره خورده است. به همین خاطر است که برای مثال برخی می‌گویند عرفان‌های نوظهور و کاذب  و ... اما آیا اساسا در حوزه عرفان و معرفت عرفانی صحت و سقم را پیدا کرد؟ هر کجا شما دیدید دکه‌ای زده شده است و بساط مرید و مرادی در جریان است، باید شک کنید. وقتی وارد چارچوب‌های اجتماعی و معادلان مالی و سیاسی می‌شوید، باید شک کنید.

ایکنا: خب بسیاری از خانقاه‌های تاریخی بحث مرید و مرادی داشته‌اند. نمونه‌اش هم صفی‌الدین اردبیلی ....

در تاریخ هر جا چنین مناسباتی ایجاد می‌شود، یا به دنبال این بودند که نظام اجتماعی را تغییر دهند یا تثبیت کنند و یا اساسا نظم نوینی را می‌خواستند پایه‌ریزی کنند اقدام به سنت‌های عرفانی خانقاهی کرده‌اند، اما اگر عرفان را به این معنا بگیریم که هر کس به اندازه سعه وجودی خود می‌تواند برود و در معبد بوداییان چیزی یاد بگیرد، به این معنا که حالتی آرمانی است و مشکلی پیدا نمی‌شود. تا زمانی که جوامع انسانی به این صورتی هستند که دین را با نظم اجتماعی گره می‌زنند، بعید می‌دانم چنین چیز نابی وجود داشته باشد. اگر عرفان به نهاد و سازمان تبدیل شود، آفات بسیاری که بر سازمان‌ها و نهادهای اجتماعی دیگر مترتب می‌شود را در کنار ظرفیت‌هایش، خواهد داشت.

منبع: فرارو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۸۹۰۱۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

این دارو‌ها و خوراکی‌ها پلاکت خون را کاهش می‌دهند

پلاکت خون پایین (ترومبوسیتوپنی) نوعی بیماری است که در آن بدن به دلیل عارضه یا سایر شرایط، پلاکت کافی تولید نمی‌کند. علائم ناشی از آن شامل خونریزی داخلی و خارجی است. تشخیص زودهنگام ترومبوسیتوپنی، نتایج مثبتی در درمان دارد، اما تأخیر در تشخیص می‌تواند منجر به مشکلاتی از حمله قلبی، آسیب به اعضای بدن (به عنوان مثال، طحال، روده، کلیه و حتی آمبولی ریه) شود.

به گزارش خبرآنلاین، ترومبوسیتوپنی به اختلال در پلاکت خون گفته می‌شود و شرایطی است که در آن تعداد پلاکت‌های خون بیمار کاهش یافته و سلول‌های خونی قادر نخواهند بود فعالیت‌های اساسی بدن را انجام دهند.

پلاکت چیست؟

پلاکت به کوچکترین ذرات خونی گفته می‌شود که آنزیم‌های لازم برای انعقاد خون را در خود دارند. پلاکت‌ها بسیار کوچک هستند و با چشم غیرمسلح قابل دیدن نیستند. این اجزای کوچک مسئول بازسازی بافت‌های آسیب‌دیده هستند و نقش مهمی در انعقاد خون دارند. میانگین عمر هر پلاکت ۱۰ روز است و محل تولید آن در مغز استخوان است.

نحوه عملکرد پلاکت خون

کار اصلی پلاکت جلوگیری از خونریزی است. تجمع پلاکت‌ها در محل خونریزی، موجب لخته شدن خون و آغاز روند بهبودی می‌شود. پلاکت‌های فعال حاوی پروتئین چسبنده‌ای به نام فیبرین هستند که این پروتئین‌ها در تشکیل لخته خونی نقش مهمی ایفا می‌کنند.

علت پایین بودن پلاکت خون

پایین بودن پلاکت خون نوعی اختلال خونی است و معمولاً عوارض جدی ندارد، اما در شرایط آسیب‌دیدگی می‌تواند روند انعقاد و لختگی خون را تحت‌تأثیر قرار دهد. تعداد پلاکت خون معمولاً به دلیل بیماری‌های زمینه‌ای و عوارض جانبی مصرف برخی دارو‌ها کاهش می‌یابد که در ادامه به شرح این موارد می‌پردازیم:

۱) دارو‌ها و خوراکی‌هایی که پلاکت خون را کاهش می‌دهند

مصرف الکل، ترکیبات سمی و نیز برخی دارو‌های حاوی کنین که جهت رفع گرفتگی عضلات تجویز می‌شوند اثرات منفی بر پلاکت خون دارند. استفاده از برخی نوشیدنی‌ها مانند آب تونیک (نوشابه گازدار حاوی کنین که برای پیشگیری از مالاریا مصرف می‌شود) می‌تواند در کاهش پلاکت خون مؤثر باشد.

این دارو‌ها خاصیت ضد انعقادی دارند و موجب کاهش پلاکت می‌شوند:

دارو‌های ضد انعقاد یا مهارکننده‌های گلیکوپروتئین مانند آبسیکسیماب (این دارو ضد تجمع پلاکت است و برای پیشگیری از عوارض اسکیمی قلبی تجویز می‌شود)

اپتیفیباتید (این دارو ضد انعقاد خون است و در درمان لخته‌های خونی و حملات قلبی مورد استفاده قرار می‌گیرد)

و تیروفیبان (برای درمان سندرم کرونر حاد)

هپارین، استامینوفن، ایبوپروفن، ناپروکسن، آمیودارون (برای درمان پرکاری تیروئید)، سایمتیدین (برای درمان زخم معده و گاستریت)، پیپراسیلین (نوعی آنتی بیوتیک)، دارو‌های ضد تشنج مانند کاربامازپین، سولفونامید‌ها مانند تری‌متوپریم-سولفامتوکسازول، وانکومایسین (نوعی آنتی بیوتیک).

۲) بیماری‌هایی که موجب پایین بودن پلاکت خون می‌شوند

برخی از بیماری‌ها بر تولید پلاکت خون اثر گذاشته و باعث ترومبوسیتوپنی می‌شوند که عبارتند از: سرطان مغز استخوان، لوسمی، HIV و هپاتیت C، عفونت‌های ویروسی، آنمی، سندرم دیستریس تنفسی حاد (ARDS)، سپسیس (نوعی عارضه عفونی)، بیماری‌های خود ایمنی مانند ITP (نوعی عفونت ویروسی مثل آبله مرغان)، سابقه ارثی و ژنتیکی، زیاده‌روی در مصرف حد الکل، برخورد با ترکیبات سمی، دوران بارداری و ...

کاهش پلاکت خون گاهی می‌تواند سبب بروز برخی اثرات فیزیکی مانند کبودی شود. درمان پایین بودن پلاکت خون شامل تجویز برخی دارو‌ها و تلاش برای رفع مشکلات زمینه‌ای است. در برخی موارد نیز برای درمان، از دارو‌هایی که سیستم ایمنی بدن را سرکوب می‌کنند (مانند کوتیکواستروئیدها) استفاده می‌شود.

دیگر خبرها

  • آثار جنسیت زنانه بر رشد عرفانی و معنوی
  • اگر صافی کف پا نوعی بمب ساعتی نباشد چه؟
  • آمادگی کره شمالی برای آزمایش یک سامانه موشک‌انداز جدید
  • ای وای از عشق ؛ عرفان طهماسبی
  • این دارو‌ها و خوراکی‌ها پلاکت خون را کاهش می‌دهند
  • فلسفه وجودی سپاه، فدایی شدن است
  • تدوین سند چشم‌انداز توسعه حمل‌ونقل استان گلستان
  • بررسی پرونده «صندوق پس انداز کارکنان راه آهن جمهوری اسلامی ایران» با ۷ هزار شاکی
  • شعر زیبای میلاد عرفان پور درباره عملیات وعده صادق
  • قابهایی شبیه به زندگی از جنس فلسفه و شعر و عرفان