Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش جهان نيوز؛ صادق زیباکلام، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران امروز در مناظره مرحوم منتظری که توسط بسیج دانشجویی دانشگاه علوم تحقیقات برگزار شد، گفت: در آستانه ورود به چهلمین سال انقلاب هستیم در این مدت تحولات زیادی اتفاق افتاده است و این خیلی طبیعی است که دیدگاه‌های افراد و کنش گران سیاسی نسبت به برخی از مسائل دچار بسط و قبض شده باشد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



وی افزود: در دهه ۶۰ یعنی ۳۰ سال پیش اینکه من در مورد مرحوم منتظری چه دیدگاهی داشتم نمی‌دانم که چه قدر می‌تواند ارزش داشته باشد، اما آن چیزی را که الان می‌توانم بگویم این است که من نوه‌ای دارم که پدر و مادرش نام او را یحیی گذاشته اند، اما من، چون به شیخ ساده لوح علاقه داشتم او را حسینعلی صدا می‌کنم در واقع من دوست دارم که نوه ام را به عشق آن حسینعلی، حسینعلی صدا بزنم.

زیباکلام با بیان اینکه اگر گفته می‌شود هدف انقلاب اسلامی غرب ستیزی آمریکاستیزی و صدور انقلاب بوده است، اما منتظری هدف از انقلاب را آزادی، حاکمیت قانون، انتخابات آزاد، نبود زندانی سیاسی و نبود شکنجه در کشور می‌دانست و معتقدم که او هیچ وقت در برابر نظام و انقلاب نایستاد بلکه تن‌ها مشکل او این بود که تا آخر بر روی اهداف اصیل انقلاب ماند.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بیان کرد: منتظری هیچ گاه فراموش نکرد که هدف مبارزات و اعتراضات مردم به رژیم شاه چه بود و قطعنامه هایی که صادر می‌شد به دنبال چه بودند و می‌دانست که علت بغض و کینه مردم به شاه چیست.

وی گفت: اگر بدانید هدف انقلاب چه بوده متوجه می‌شوید که آیا منتظری از اهداف انقلاب فاصله گرفته یا نه من معتقدم که منتظری تا زمانی که مُرد روی اهداف انقلاب اسلامی باقی ماند.

زیباکلام با اشاره به اینکه دو نقطه قوت در منتظری وجود داشت، تصریح کرد: یکی از این ویژگی‌ها این بود که من فکر می‌کنم او حاضر نشد اصول را به حکومت بفروشد در واقع او حاضر نشد که برای رسیدن به حکومت اصول و اعتقادات خود را زیر پا بگذارد و به همین دلیل روی اصول خود ایستاد و آن‌ها را فراموش نکرد.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران اظهار کرد: ویژگی دوم منتظری این بود که او هیچ وقت خود را محصور نکرد درست است که در مستند قائم مقام به مخاطب القا می‌شود تمام بدبختی‌ها به خاطر بیت او و شخص مهدی هاشمی و یکی دو نفر آدم مشکوک دیگر است، اما برخلاف آنچه که در این فیلم تلاش می‌شود تا آن را القا کنند اتفاقا درب منزل منتظری همیشه بر روی مردم باز بود و بسیاری از جریانات سیاسی همچون نهضت آزادی، مجاهدین و جبهه ملی می‌توانستند نزد او بروند و به او بگویند که در مملکت چه می‌گذرد بنابراین کسانی که پیش او می‌رفتند کسانی بودند که درددل داشتند، به اموال آن‌ها تجاوز شده بود و یا جوانان و همسران شان در زندان بودند.

وی گفت: معتقدم که دردمندان به منتظری پناه می‌بردند حتی وقتی که او در اوج اقتدار و محبوبیت بود هیچ وقت درب منزلش بسته نشد اتفاقا نبض جامعه در دست او بود و می‌دانست که خبط و خطا‌ها چگونه است و چگونه با مردم رفتار می‌شود و اگر آن موضع گیری‌ها را هم کرد به خاطر اطلاعاتی بود که به او می‌دادند معتقدم کسانی که پیش منتظری می‌رفتند او آن‌ها را قبول داشت.

زیباکلام با اشاره به اینکه بازرگان از جمله کسانی بود که نزد منتظری می‌رفت، تصریح کرد: بازرگان کسی نبود که منتظری او را نشناسد او می‌دانست که بازرگان در این مملکت یکی از پنج نفر آدم‌های باتقوا، با فضیلت، وطن پرست و قرآن بلد است. همچنین او می‌دانست که بازرگان دروغ نمی‌گوید در هر حال بازرگان اگر اصرار داشت که در قدرت بماند استعفا نمی‌داد.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفت: در مستند قائم مقام تلاش می‌شود که القا کنند که منتظری ساده لوح بوده، اما این طور نبوده است در واقع کسانی که نزد او می‌رفتند سال‌ها در اوین و قزل قلعه امتحان خود را پس داده بودند.

وی تصریح کرد:، اما از باب نقطه ضعف منتظری باید بگویم که او باید ماجرا را مدیریت می‌کرد تا منتهی به ایستادگی در برابر امام نشود، چون اتفاقاتی که افتاد و منجر به عزل او شد باعث شد که دموکراسی و آزادی آسیب ببیند. معتقدم که اگر منتظری می‌ماند وضع آزادی، حقوق بشر و حاکمیت قانون در ایران با آنچه که بعدا اتفاق افتاد فرق می‌کرد.

زیباکلام تصریح کرد: با توجه به آنچه که در فیلم قائم مقام به صورت یکسویه و یک جانبه دیدید به تعبیری باید گفت که امروز فقط بحث منتظری نیست اگر دقت کنید امروز سرنوشتی بر منتظری رفت بر خیلی از کسان دیگری که گوشت، پوست و خون شان مال این انقلاب بوده گذشته است. آیا به تعبیری سرنوشتی که بر بازرگان، خاتمی، مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی، حجت الاسلام عبدالله نوری، میرحسین موسوی، حجت الاسلام مهدی کروبی نرفت؟ امروز یکی از کسانی که در این مستند به دفعات ظاهر شد و یک حالت تمسخر نسبت به منتظری داشت آقای ناطق نوری بود سوال این است که آیا این سرنوشت بر ناطق نمی‌رود؟

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه بحث بر سر منتظری نیست بلکه بحث بر سر نظامی است که هیچ انتقاد، اعتراض و دگراندیشی را برنمی تابد، افزود: همه این افرادی که از آن‌ها نام بردم ویژگی‌های مشترکی دارند اول اینکه برای این انقلاب زحمت کشیدند و شکنجه شدند و بعد از انقلاب نیز در کارنامه‌های آن‌ها چیزی جز خدمت نبوده، اما در حقیقت شاهدیم که سقوط سیاسی می‌کنند.

وی اظهار کرد: می‌گویند منتظری را اطرافیان او گول زدند، اما میرحسین، خاتمی و هاشمی را چه کسی گول زد؟ باید از خود بپرسیم که ما را چه می‌شود که یکی یکی رشیدترین فرزندان انقلاب به چنین سرنوشتی دچار می‌شوند؟ اتفاقا احمدی نژاد دست انتقامی در این دنیا است اگرچه امروز اصولگرا‌ها صف کشیده اند و می‌گویند ما از ابتدا با احمدی نژاد مخالف بودیم.

زیباکلام در بخش دیگری از اظهارات خود در مورد تغییر دیدگاه‌های منتظری نسبت به نظریه ولایت فقیه گفت: من معتقدم که این به خاطر اطلاعاتی بود که به او داده می‌شد که وضع جامعه چگونه است، ولی این فقط در مورد منتظری نیست.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفت: امام در یک جلسه‌ای که با حضور هفت هشت نفر از جمله شهید بهشتی و کاتوزیان برگزار شده بود از آن‌ها خواستند که پیش نویس قانون اساسی را بنویسند و آن‌ها نیز این کار را انجام دادند و وقتی که آن را نوشتند برای تایید نزد امام بردند که امام هم آن را با انجام دو سه تغییر کوچک تایید کرد و گفتند که نظر علمای دیگر در قم را جویا شوید در نهایت پیش نویس قانون به دولت موقت رفت و به رفراندوم گذاشته شد. می‌خواهم بگویم که در آن قانون تن‌ها چیزی که وجود نداشت ولایت فقیه بود در واقع بحث ولایت فقیه در مجلس خبرگان مطرح شد و منتظری هم از صدر تا ذیل ولایت فقیه را به دنیا آورد با این وجود وقتی که بحث ولایت فقیه مطرح شد خیلی‌ها در سطح جامعه، دانشگاه‌ها و در بین جریانات مختلف سیاسی از جمله چپ‌ها مارکسیست‌ها و نهضت آزادی مخالفت هایی با آن شد و می‌گفتند ولایت فقیه یعنی چه البته خیلی‌ها هم دفاع کردند و می‌گفتند که ولایت فقیه اصلا به دیکتاتوری ختم نمی‌شود.

وی با اشاره به اینکه در این مقطع منتظری با تمام وجود ایده ولایت فقیه را ختم کرد، تصریح کرد:، چون در سال ۵۸ فضای بازی در کشور حاکم بود بنابراین تمام مطالبی که در آن زمان علیه ولایت فقیه مطرح شد در مطبوعات وجود دارند این را گفتم که آنچه را در سال ۵۸ در مورد ولایت فقیه گفته می‌شد و در خبرگان هم از آن دفاع می‌کردند با آنچه که امروز در مورد ولایت فقیه گفته می‌شود مقایسه کنید و حدود اختیارات ولایت فقیه را نسبت به آن زمان مقایسه کنید در واقع آنچه که باید برای شما مهم باشد سیر تحولات اجتماعی است که ایده ولایت فقیه سال ۵۸ را امروز به ولایت فقیه سال ۹۶ تبدیل می‌کند.

زیباکلام اظهار کرد: معتقدم که منتظری به آنچه که اساس وبنیاد مبارزه با شاه و انقلاب بود وفادار ماند. به نظر من خیلی از انقلابیون در ابتدای انقلاب فکر می‌کردند که اگر امام باشد و متدینین امور را در دست بگیرند ایران گلستان می‌شود و دیگر هیچ مشکلی در کشور به وجود نمی‌آید و شاید هم بتوان گفت که منتظری هم در سال‌های اول انقلاب این تصور را می‌کرد، ولی بعد‌ها به آنچه که رسیدند موجب شد که از قدرت فاصله بگیرند و شاید به این باور رسیدند که تغییر نظام موجب یک تغییر اساسی در نظام نمی‌شود و شاید منتظری هم به این رسید.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه دیدگاه‌های مجتهدین و مجتهدین از جمله امام خمینی و مقام معظم رهبری را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد، تصریح کرد: یکی از این دیدگاه منشا فکری و فقهی دارد و یکی دیگر نیز نظرات دیدگاه‌های سیاسی هستند در واقع ما در حوزه شرع مکلف به تبعیت از نظرات مجتهدین هستیم و باید به نظرات فقهی مرجع تقلید تمکین کنیم، اما سوال این است که آیا در مورد نظرات سیاسی مجتهدین هم آیا یک فرد مکلف است از نظرات آن‌ها تبعیت کند؟ معتقدم که اگر حکم حکومتی ودستور قانونی باشد باید تبعیت صورت بگیرد، اما اگر جنبه توصیفی داشته باشد می‌توانیم با آن مخالفت کنیم و البته امام هم این گونه نبوده است که بگویند من هرنظر سیاسی را که دارم تمام مردم نیز باید با آن موافقت کنند.

وی خاطرنشان کرد: به عنوان نمونه در مجلس دوم آقای خامنه‌ای نظرش این بود که میرحسین موسوی مجدد به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی نکنند و این مسئله مهمی بود به گونه‌ای که عده‌ای موافق و مخالف این تصمیم بودند که نهایتا در این رابطه نزد امام رفتند که ایشان گفتند آقای خامنه‌ای حق دارند فرد دیگری را به عنوان نخست وزیر انتخاب کنند، اما گفتند که نظر من این است اگرموسوی را برداریم، چون کشور درگیر جنگ است ممکن است که دیگران بگویند بین شان اختلاف افتاده است که به تبع این لایحه ابقای نخست وزیری موسوی به مجلس رفت.

زیباکلام اظهار کرد: در مجلس بیش از ۹۵ نفر از جمله آذری قمی و افراد دیگری که آدم‌های غولی بودند با تمدید نخست وزیری میرحسین موسوی که مورد نظر امام بود مخالفت کردند بعد از این مخالفت موج اعتراضات در کشور شکل گرفت شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه سر می‌دادند، چون آن نمایندگان نظری مخالف نظر امام را داده بودند، اما امام در آنجا موضع گرفتند که چرا این‌ها را محکوم می‌کنید.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با اشاره به اینکه نظر امام در مورد بازرگان هم برگشت، اما من هنوز برای بازرگان احترام قائلم گفت: امام بعد از کشتار حجاج ایرانی در مکه گفتند که ما اگر از صدام و حزب بعث و جنایات آن‌ها بگذریم از فحد و آل سعود نمی‌گذریم با این وجود دو سال بعد روابط بین ایران و عربستان خوب شد در آن زمان نمی‌دانم وزیر امور خارجه و یا معاون وزیر امور خارجه کشورمان جهان اسلام را به کبوتر تشبیه کرده بود ایران و عربستان را به دو بال یک کبوتر تشبیه کرده بود که باز هم عده‌ای پس از شنیدن این موضع شروع به شعار دادن کردند. با این وجود امام هاشمی رفسنجانی را خواست و به این رویه شعار دادن‌ها اعتراض کردند. بحث من این است که چرا الان آدم‌ها را وادار می‌کنند که، چون امام با منتظری خوب بوده شما هم باید خوب باشید و اگر بد بوده شما هم باید بد باشید این در قانون اساسی ما نیامده است.
***
هم‌چنین قدیری ابیانه، سفیر اسبق ایران در مکزیک و استرالیا در مناظره با صادق زیباکلام، گفت: برخلاف آقای زیباکلام من سه نوه با نام‌های حسن، محمد و مجتبی دارم که به خاطر عشق به ائمه اطهار علیهم السلام آن‌ها را به همان نام خودشان صدا می‌زنم ما پیرو امام بوده و هستیم و سیر انحطاطی را هم طی نکردیم و از گفتن دیدگاه‌های خود نیز نسبت به منتظری هیچ ابایی نداریم.

وی با بیان اینکه ما در اوایل انقلاب به قم رفته بودیم و مشتاق شدیم که منتظری را ببینیم البته نمی‌دانم که در آن زمان قائم مقام شده بودند یا نه با این وجود به ما گفتند که دانشجویان دفتر تحکیم وحدت با منتظری دیدار دارند که ما هم در آنجا حاضر شدیم در آن نشست عده‌ای از دانشجویان می‌گفتند که فلان استاد لیبرال و فلان چیز است، اما پاسخی که منتظری به این دانشجویان داد این بود که علم مثل طلاست شما از آن علم استفاده کنید. او می‌گفت: طلا اگر در مستراح افتاد شما دست می‌کنید و آن را درمی آورید و بعد دست خود را می‌شویید. من می‌خواهم بگویم که تا آن زمان چنین توهینی نسبت به اساتید نشنیده بودم.

سفیر اسبق ایران در مکزیک و استرالیا با بیان اینکه امام خمینی در زمان حیات خود سه خدمت بزرگ را کردند، تصریح کرد: پذیرش قطعنامه ۵۹۸، عزل منتظری و نظر ایشان در مورد رهبری حضرت آقا بود. در واقع اگر امام قطعنامه ۵۹۸ در زمان حیات خود نمی‌پذیرفت اگر رهبر بعدی می‌خواست این قطعنامه را بپذیرد، چون امام گفته بودند جنگ جنگ تا پیروزی قطعا عده‌ای زیر بار قطعنامه نمی‌رفتند و این مشکل ساز می‌شد.

قدیری ابیانه تصریح کرد: دختر امام در پاسخ به این سوال که آیا حرف‌های منتظری جرم است یا نه گفته بود که منتظری ساده لوح است و ساده لوح بودن هم جرم نیست.

وی با بیان اینکه صدام در رادیو عراق منتظری را گربه نره نام برده بود، تصریح کرد: منتظری هم در پاسخ به صدام گفته بود که صدام به من می‌گوید گربه نره و شما هم بگویید که «صدام خره صدام خره» که مردم هم این شعار را دادند.

قدیری ابیانه با بیان اینکه ما سیر انحطاط منتظری را تحت فشار خانواده دیدیم، اظهار کرد: بیوت علما باید مراقب باشند. در فتنه ۸۸ حدود ۲۰۰ نفر را که گرفته بودند در اعترافات خود گفته بودند که کار ما نفوذ در ذهن مسئولان بوده است البته کسانی هم علنا می‌روند و در دانشگاه‌ها کار نفوذ و کار تغییر ذهنیت‌ها را انجام می‌دهند. در هر حال وقتی که منتظری از قائم مقامی عزل شد من متوجه شدم که دلم اشتباه نکرده است.

سفیر اسبق ایران در مکزیک و استرالیا با اشاره به اینکه آقای زیباکلام بیشتر از من در صدا و سیما حضور دارند، اظهار کرد: البته اگر می‌خواهید بیشتر نظرات ایشان را بدانید می‌توانید آن‌ها را در رادیو اسرائیل بشنوید. براساس آنچه که آقای زیباکلام می‌گوید مستند قائم مقام اشکال داشت، اما اگر می‌خواهید مستند خوب و حرفه‌ای تماشا کنید بی بی سی را ببینید.

قدیری ابیانه با بیان اینکه براساس آنچه آقای زیباکلام می‌گویند ما انقلاب کردیم که اعدام سیاسی نداشته باشیم و مهدی هاشمی آدم‌ها را بکشد و منتظری حق داشته باشد از او دفاع کند، تصریح کرد: از طرف منتظری عده‌ای از منافقین از زندان آزاد شدند، اما یک پنجم از کسانی که در مرصاد کشته شدند به دست همین افراد به شهادت رسیدند.

قدیری ابیانه تصریح کرد: می‌گویند چرا منافقین را که با ما جنگیدند اعدام کرده اید آیا ما انقلاب کردیم که راه ترور مسئولان باز شود و هفتم تیر‌ها پیش بیاید؟

وی گفت: منتظری از نظام ولایت فقیه دفاع می‌کرد، اما سوال این است که آیا به دلیل عزل از قائم مقامی نظرش در این خصوص برگشت و اگر قائم مقام می‌شد دیگر دفاع نمی‌کرد؟ بحث این است که دشمن تا سطحی نفوذ کرده بود که حرف خود را از زبان افرادی همچون منتظری مطرح می‌کرد.

قدیری ابیانه تصریح کرد: آقای زیباکلام می‌گوید که منتظری اصول را به حکومت نفروخت، اما معتقدم که او حکومت را به گپ و گفت و خانواده خود فروخت و تمام بافته‌های خود را زیر پای خودش له کرد.

وی با بیان اینکه برخی‌ها خود باخته هستند مثلا یک نفر در اوج بمباران‌های اسرائیل می‌گوید من اسرائیل را به رسمیت می‌شناسم و یا می‌گوید که من از روی پرچم اسرائیل رد نمی‌شوم، اظهار کرد: ما باید از مهدی هاشمی به خاطر اینکه لو رفت تشکر کنیم در واقع لو رفتن او ما را از فاجعه‌ای به نام رهبر شدن منتظری نجات داد.

وی با اشاره به اینکه منتظری قبل از انقلاب هر چند ساده لوح بود، اما از مسیر حق می‌رفت، ولی بعدا مسیرش را عوض کرد، تصریح کرد: عده‌ای می‌گویند منافقینی که ۱۷ هزار نفر را کشتند و با صدام هم پیمان شدند نباید اعدام شوند و اعدام آن‌ها جرم است، اما آزاد شدن آن‌ها باید اتفاق بیفتد می‌دانیم منافقینی که از زندان آزاد شدند در مرصاد چه جنایت هایی کردند. واقعیت این است که در همه دنیا کسانی که جنایت و خیانت می‌کنند اعدام می‌شوند و ما هم دوست داریم که فاسدین، اختلاسگران و جانی‌ها در کشورمان اعدام شوند.

سفیر اسبق ایران در مکزیک و استرالیا افزود: زیباکلام می‌گوید که نظام نظرات مخالفان و دگراندیشان را برنمی تابد در حالی که همه جا به او زنگ می‌زنند و می‌گویند بیا و نظرات دگراندیشانه خود را بگو. در نظریات انقلاب مطرح شده است که انقلاب فرزندان خود را می‌خورد معتقدم که این اتفاق در انقلاب اسلامی به خاطر وجود ولایت نیفتاد و اگر ولایت نبود بازرگان و بنی صدر این کار را می‌کردند.

قدیری ابیانه تصریح کرد: وقتی که امام خمینی بحث ولایت فقیه را مطرح کردند موسوی خوئینی‌ها آن را پذیرفت، اما بعدا گفت که من از اول با ولایت فقیه مخالف بودم معتقدم که این نفاق است. یک نمونه دیگر از این نفاق‌ها در مورد تاج زاده است او در زندان گعده گرفته بود و گفته بود که ما انتخابات ۸۸ را باختیم و اگر هم تقلب شده نهایتا یک میلیون برگ رای تقلب بوده است با این وجود این حرف‌ها را علنی نمی‌گویند معتقدم که این‌ها رای مردم و جمهوریت را زمانی قبول دارند که فقط به خودشان رای می‌دهند همین‌ها کاری کردند که هاشمی به مجلس راه پیدا نکند.

قدیری ابیانه با بیان اینکه مشکل کروبی این است که زیاد می‌خوابد و خواب می‌بیند، تصریح کرد: این ساده لوحی منتظری را هم کروبی داشت.

وی با بیان اینکه مردم برای اسلام خون دادند و شهید شدند، تصریح کرد: در جمهوری اسلامی اصل بر این است که هر چه اسلام بگوید بنابراین دموکراسی غربی نمی‌تواند جای اسلام را بگیرد. ما رای خدا را بر هر رای دیگری ترجیح می‌دهیم.

قدیری ابیانه تصریح کرد: معتقدم که در دنیا حکومتی وجود ندارد که حکومت مطلقه نباشد در هر حال یک نفر باید حرف آخر را بزند مگر در حکومت هایی که اشغال شده باشند.

سفیر اسبق ایران در مکزیک و استرالیا با اشاره به اینکه نظرات فقهی منتظری تغییر نکرد، اما منافع و بچه‌ها روی او اثر گذاشتند، اضافه کرد: معتقدم که جای منتظری در قعر جهنم است و من او را با طلحه و زبیر مقایسه می‌کنم در واقع آن‌ها زمانی به خاطر خدماتی که کرده بودند از پیامبر (ص) لقب سیف الاسلام گرفتند و منتظری هم تا جایی این گونه بود.

وی گفت: امام به درستی گفتند که منتظری ساده لوح است. زمانی که نامه امام به منتظری نوشته شد عده‌ای مانع منتشر شدن این نامه شدند می‌گفتند ممکن است که سلامت او به خطر بیفتد و مردم به خانه اش هجوم ببرند.

قدیری ابیانه گفت: آقای زیباکلام می‌گوید که در مسائل شرعی از مرجع تقلید تمکین شود این خوب است که بالاخره ایشان در یک جا تقلید را قائل شدند.

وی با بیان اینکه امام از آل سعود نگذشت، اما، چون حاضر نبود که از حج بگذرد دوباره روابط بین ایران و عربستان برقرار شد، تصریح کرد: سقوط برای همه است و احمدی نژاد هم مورد امتحان قرار گرفت و رفوزه شد البته من درباره او نظر خودم را می‌گویم.

وی با بیان اینکه در قانون اساسی حتی احتمال سقوط رهبری را هم پیش بینی کرده اند، تصریح کرد: قانون به مجلس خبرگان این حق را داده است که در صورت انحراف رهبری او را عزل و رهبر جدید را تعیین کنند.

منبع: جهان نيوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۹۷۲۶۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حرف‌های جالب عروس بزرگ امام: نمی‌خواستم ازدواج کنم اما.. /آقا مصطفی، روحانیِ مدرنی بود و در حجاب سختگیری نداشت

معصومه حائری عروس امام خمینی و همسر شهید آیت الله سیدمصطفی خمینی صبح امروز پس از یک دوره بیماری دار فانی را وداع گفت.

سایت جماران به همین مناسبت بخش‌هایی از گفتگو با عروس بزرگ امام را منتشر کرده است، که بدون دخل و تصرف در آن، در ادامه می‌آید.

عروس ارشد امام خمینی، بانوی فاضله سرکار خانم معصومه حائری فرزند مرحوم آیت‌الله شیخ مرتضی حائری و همسر شهید آیت‌الله سید مصطفی خمینی علی‌رغم رنج‌ها، سختی‌ها و مشکلات فراوانی که در دوره‌های مختلف زندگی مخصوصا در روزگار تبعید حضرت امام که از غربت سر در می‌آورد و پس از آن با شهادت همسر و چشیدن مصائب این فقدان غم‌بار روبرو می‌شود، اما همچنان مادر بودن و ستون خانه بودن در فقدان همسر را تجربه می‌کند و هیچ حادثه‌ای در صراط مستقیم زندگی اخلاقی، فکری و اجتماعی او خللی ایجاد نمی‌کند و همچنان بر عشق خود نسبت به «مصطفی» و «امامِ مصطفی» استوار است و طعم شیرین روز‌های با ایشان بودن را زمزمه می‌کند.

مشروح گفتگوی حریم امام با معصومه حائری را می‌خوانید.

 

اگر درباره ازدواجتان با مرحوم حاج آقا مصطفی، خاطرات و نکاتی دارید بفرمایید.

در واقع من نمی‌خواستم ازدواج کنم و قصد داشتم به درسم ادامه بدهم و به کشور‌های خارجی سفر کنم؛ اما طبق رویه و روال خانواده‌های سنتی، پدرم نظرش این بود که من ازدواج کنم و من هم قبول کردم و مرحوم حاج آقا مصطفی هم، چون به پدرم علاقه داشت، از من خواستگاری کرد و پدرم نیز به جهت اعتمادی که به امام و حاج آقا مصطفی داشت جواب مثبت داد؛ اما مادرم گفت موافقت شما کافی نیست و خود دختر هم باید قبول کند و شما با این که این دختر هنوز آقا مصطفی را ندیده است، چطور با ازدواج اینها موافقت کردید؟! پدرم آدرس محل مباحثه حاج آقا مصطفی را به ما داد و گفت فردا با هم به محل بحث حاج آقا مصطفی بروید و پس از مباحثه ایشان را ببینید.

روز بعد من و مادرم به محلی که پدرم آدرس داده بود رفتیم و حاج آقا مصطفی را که در میان بقیه طلبه‌ها مشخص بود و قد بلند و قیافه خیلی خوبی داشت و به نظرم مدرن و امروزی می‌آمد دیدیم و با این که روحانی و ملبس بود، اما معلوم بود که با سایر روحانیون و طلاب تفاوت دارد.

من رضایت خودم را اعلام کردم و عقد خوانده شد و پس از یک سال ازدواج کردیم. حاج آقا مصطفی انسان خوب و فهمیده‌ای بود و ما با هم جور بودیم و افکار و عقایدمان با هم هماهنگ بود. با پیش آمدن وقایع انقلاب و تبعید امام و حاج آقا مصطفی به ترکیه و سپس عراق، من هم به همراه همسر امام به نجف رفتم و من نزدیک سه سال پدر و مادرم را ندیدم و در این مدت، امکان تماس تلفنی و حتی نامه‌نگاری وجود نداشت و من هیچ خبری از پدر و مادرم نداشتم و نمی‌دانستم در چه وضعیتی هستند، آیا زنده هستند یا نیستند و این وضعیت برای من که در اول جوانی بودم خیلی سخت بود...

شما در زمان تبعید امام و حاج آقا مصطفی در ترکیه به آنجا نرفتید؟

حاج آقا مصطفی خیلی دوست داشت من و بچه‌ها هم به ترکیه برویم و در کنارشان باشیم، اما امام مخالفت کرده و گفته بود شرایط برای آمدن آنها مناسب نیست. این نکته نیز جالب و گفتنی است که مرحوم حاج آقا مصطفی از حضور در نجف و در کنار برخی از روحانیونی که افکار متحجرانه‌ای داشتند ناراحت بود.

شما در نجف، منزل مستقل داشتید یا در منزل امام بودید؟

در اوایل با امام زندگی می‌کردیم و امام هم خیلی به من علاقه داشت و یادم هست هر هفته که می‌خواست سر و صورتش را اصلاح کند، به من می‌گفت بیا رو به روی من بنشین تا در کنار اصلاح کردن با هم حرف بزنیم. آقا در آن زمان خودش سر و صورتش را اصلاح می‌کرد و علاوه بر کوتاه کردن مو‌های سر و صورت، مو‌های پرپشت ابروهایش را که روی چشمش را می‌گرفت کوتاه می‌کرد. مژه‌های امام هم خیلی بلند بود و من به شوخی می‌گفتم مژه‌هاتان را هم کوتاه کنید. آقا خیلی تمیز و اهل رعایت بهداشت بود، به طوری که ما سر سفره برای ایشان دو تا چنگال می‌گذاشتیم تا اگر دو نوع غذا در سفره بود، هر کدام را با چنگال جداگانه‌ای بردارد. ایشان این قدر تمیز و اهل مراعات بود که می‌گفتم من خانواده‌های روحانی زیادی را دیده‌ام، اما شما از همه مدرن‌تر و امروزی‌تر هستید.

یادم هست یک بار مرحوم حاج احمد آقا پیش ایشان می‌خواست با دست غذا بخورد که فرمود احمد، اگر می‌خواهی با دست غذا بخوری، برو بیرون بخور! باز به یاد دارم که خانم در بشقابی که پلو خورده بود و می‌خواست خربزه بگذارد و بخورد، باز آقا به ایشان تذکر داد. آقا خیلی مرتب و تمیز بود و به عنوان نمونه دیگر، یک میز جلوی درب خانه بود که آقا وقتی وارد منزل می‌شد، کفش‌هایش را در می‌آورد و داخل آن می‌گذاشت و یک جفت دمپایی برمی‌داشت و می‌پوشید.

حاج مصطفی هم مثل امام، مرتب و تمیز و اهل مراعات بود؟

ایشان هم خیلی مراعات می‌کرد؛ منتها در این زمینه به غیر از من به کس دیگری چیزی نمی‌گفت و تذکر نمی‌داد. به هر تقدیر به سؤال قبلی شما برگردم که ما پس از مدتی، در نزدیکی منزل آقا منزلی را گرفتیم و به آنجا رفتیم؛ اما مرتب به خانه آقا و پیش خانم می‌رفتم و رفت و آمد می‌کردم و برخی از کار‌های منزل امام از جمله اتوکردن لباس‌های امام و خانم را انجام می‌دادم و آقا مقید بود که لباس تمیز و اتوکشیده بپوشد؛ چون هوا گرم بود و قبای تابستانی را زود، زود می‌شستند و من هم اتو می‌کردم. امام در ایران هم این رویه را داشت؛ منتها در این‌جا اتوکش داشتند و اتو کردن به عهده من نبود.

همان‌طور که همه می‌دانند حاج آقا مصطفی در بیرون و با رفقا و دوستانش خیلی شوخی می‌کرد و اهل مزاح بود؛ آیا در خانه هم همین‌طور بود؟

همان‌طور که گفتم آقا مصطفی مثل بقیه آخوند‌ها و روحانیون نبود و خیلی مدرن و امروزی بود و مثل برخی از روحانیون در خیلی از مسائل و موضوعات از جمله حجاب، سختگیری نمی‌کرد و به من نمی‌گفت این جوری رو بگیر و یا آن‌گونه که در میان زنان نجف، به‌خصوص زن‌های روحانیون متداول و متعارف بود، از من نمی‌خواست مثل آنها پوشیه بزنم؛ ولی دیگران در این زمینه سختگیری می‌کردند و اگر بدون پوشیه بیرون می‌آمدیم، به امام خبر و گزارش می‌دادند.

یادم هست یک روز که پوشیه‌ام را روی صورتم نینداخته بودم، یک روحانی دنبالم آمد و گفت پوشیه‌ات را روی صورتت بینداز، اما من اعتنا نکردم و به راهم ادامه دادم، ولی او دست بردار نبود و تا درب منزل مرا تعقیب کرد و به دنبالم آمد و خانه را شناسایی کرد و بعداً قضیه را به حاج آقا مصطفی گفت، اما حاج آقا مصطفی که اصلاً به این چیز‌ها اعتقاد نداشت، به جای این که دل به دل او بدهد، چند تا بد و بیراه به او گفت. آقا مصطفی اصلاً از وضعیت نجف راضی نبود و می‌گفت اگر به خاطر امام نبود، در این‌جا نمی‌ماندم و به ایران برمی‌گشتم؛ البته جدا از وضعیت امام، خود ایشان هم اگر به ایران می‌آمد دستگیر می‌شد.

اگر ممکن است ماجرای رحلت مشکوک حاج آقا مصطفی را برای ما شرح بدهید.

ما یک خدمتکار خانم داشتیم که اصالتاً یزدی بود و وقتی که من ازدواج کردم، پدرم این خانم را برای کمک به من آورد و در نجف هم پیش من بود تا این که وفات کرد و از دنیا رفت.

من قضایای شب رحلت حاج آقا مصطفی را از زبان این خدمتکار که به او ننه می‌گفتیم و زن خیلی فهمیده‌ای بود و علیرغم بی‌سوادی، خیلی دانا بود و به همین جهت امام هم به او احترام می‌گذاشت، نقل می‌کنم؛ چون خودم مریض بودم و در طبقه پایین منزل پیش بچه‌ها خوابیده بودم.

ننه می‌گفت آن شب وقتی حاج آقا مصطفی به خانه آمد، به من گفت درب خانه را ببند، ولی قفل نکن؛ چون قرار است کسی به ملاقات من بیاید؛ شما هم برو بخواب. ننه می‌گفت من به اتاقم رفتم، اما نخوابیدم. اتاق ننه رو به روی در خانه بود و می‌توانست ببیند چه کسی وارد منزل و یا خارج می‌شود. حاج آقا مصطفی هم طبق معمول برای مطالعه به کتابخانه خودش در طبقه بالا رفت تا مطالعه کند. عادت حاج آقا مصطفی این بود که از سر شب تا اذان صبح مطالعه می‌کرد و پس از اذان، نماز صبح را می‌خواند و می‌خوابید.

آن شب ننه دیده بود چه کسانی پیش آقا مصطفی رفته بودند و همه آنها را شناخته بود و ما هرچه اصرار کردیم اسم از آنها را به ما نگفت. ننه صبح خیلی زود صبحانه حاج آقا مصطفی را برده بود و ایشان را برای خوردن صبحانه صدا زده بود، اما دیده بود ایشان بیدار نمی‌شود و به همین علت پیش من آمد و گفت هرچه حاج آقا مصطفی را صدا می‌زنم بیدار نمی‌شود.

من به طبقه بالا رفتم و دیدم حاج آقا مصطفی در حالت نشسته، به روی میز کوچکی که جلویش بود افتاده و خم شده است. من جلو رفتم و آقا مصطفی را از روی میز بلند کردم و روی زمین خواباندم و دیدم بدنش خیلی گرم و از عرق بسیار زیاد، کاملاً خیس و نقاطی از بدنش کبود است.

ننه فوری از خانه بیرون رفت تا همسایه‌ها را صدا بزند و کمک بگیرد که دیده بود آقای دعایی در همسایگی ما بود، ننه قضیه را به آقای دعایی گفت و ایشان به همراه چند تن از همسایه‌ها آمدند و حاج آقا مصطفی را به بیمارستان بردند، ولی دیگر کار از کار گذشته و حاج آقا مصطفی از دنیا رفته بود.

واکنش حضرت امام و خانم ایشان نسبت به رحلت حاج آقا مصطفی را توضیح بفرمایید؟

ما از آقا هیچ نوع گریه و زاری و اظهار ناراحتی ندیدیم؛ آقا مردی فوق‌العاده و بسیار جدی بود و من کسی مثل ایشان ندیده بودم؛ اما خانم اگرچه در انظار عموم گریه نمی‌کرد، ولی دور از چشم دیگران در طبقه دوم منزل گریه می‌کرد و یک شمدی که حاج آقا مصطفی هنگام نماز روی دوشش می‌انداخت، برمی‌داشت و روی سینه‌اش می‌گذاشت و اشک می‌ریخت و گریه و زاری می‌کرد. به حسین هم فوق‌العاده علاقه داشت و عاشقانه به حسین علاقه و محبت می‌ورزید و حسین در بچگی مدت‌ها پیش ایشان بود و محبت خانم به حسین را من نمی‌توانم بیان و توصیف کنم.

خازن‌الملوک، مادر خانم که آن زمان سالانه، هشت، نه ماه به نجف می‌آمد و پیش ما می‌ماند، به من می‌گفت حسین را پیش خودت ببر و نگذار این‌جا بماند، چون خانم از شدت علاقه‌ای که به حسین دارد، نمی‌تواند به او امر و نهی کند و به تربیتش برسد و حسین هم لوس و ننر می‌شود و نمی‌تواند به خوبی درس بخواند؛ چون خانم به حسین می‌گفت اگر دوست نداری، مدرسه نرو! به همین جهت خازن‌الملوک به من کمک کرد تا حسین را پیش خودم ببرم و به درس و تکالیف و امور مدرسه‌اش برسم؛ البته تحمل دوری حسین برای خانم خیلی سخت و مشکل بود.

ناگفته نماند که خود آقا هم به حسین و دخترم مریم خیلی علاقه داشت و من یادم هست یکی از دختر‌های آقا و عمه بچه‌ها به امام اعتراض کرد که چرا به بچه‌های من این‌قدر علاقه و توجه نشان نمی‌دهید؟ آقا هم فرمود حسین بچه من و قلب من است. علاقه و محبت امام به بچه‌های من هم خیلی زیاد و غیرقابل توصیف است. برخورد و التفاتی که امام با بچه‌های من داشت و با هیچ کس دیگر نداشت و وقتی حسین پیش ایشان می‌رفت، می‌گفت بنشین و یک میوه و مثلاً پرتقال بخور تا ببینم که تو خوردی. با مریم هم مثل حسین رفتاری بسیار مهربانانه و ملاطفت‌آمیز داشت. این علاقه به قدری زیاد بود که خود حاج آقا مصطفی گفت من از علاقه فوق‌العاده شما به این بچه‌ها تعجب می‌کنم. امام هم فرمود اگر نوه‌دار بشوی، احساس مرا درک می‌کنی.

یادم هست مریم وقتی به سن مدرسه رفتن رسید، حاج آقا مصطفی او را به جای مدرسه رسمی، به آموزشگاه زبان عربی و قرآن که خواهر مرحوم شهید صدر تأسیس کرده بود فرستاد و مریم به خوبی زبان عربی و قرآن را فراگرفت، به طوری که خود خانم صدر آمد و گفت مریم مثل بلبل عربی حرف می‌زند، چرا شما نمی‌گذارید به مدرسه برود و درس بخواند؟ قرآن را نیز در همان سن کم خیلی خوب یاد گرفته بود و گاهی پیش آقا می‌رفت و در حالی روسری ژرژت سفید به سر کرده بود، با لهجه عربی قرآن می‌خواند که آقا خیلی ذوق می‌کرد و خوشش می‌آمد و لذت می‌برد. پس از این که مریم زبان عربی را یاد گرفت، برخلاف دختر‌های سایر علما و روحانیون به مدرسه رفت و، چون از هوش خیلی بالایی برخوردار بود، در درس هم پیشرفت بسیار خوبی داشت.

حاصل ازدواج شما با حاج آقا مصطفی چند تا فرزند است؟

خدا چهار فرزند به من داد که دو تا از آنها از دنیا رفتند و الان تنها حسین و مریم برای من باقی مانده‌اند.

علت وفات آن دو تا بچه چه بود و کجا از دنیا رفتند؟

هر دو دختر بودند و یکی در ایران و یکی در نجف از دنیا رفت. اولی چند روز بعد از به دنیا آمدن از دنیا رفت و علتش هم این که اوضاع ما در آن ایام به خاطر مسائل انقلاب خیلی ناجور و نامناسب و دگرگون بود و در همان ایامی که تازه این دختر به دنیا آمده بود، نیرو‌های دولتی وارد منزل ما شدند و هول و هراس ایجاد کردند و حال خود من خیلی بد و خراب بود و شاید این بچه بر اثر همان مسائل مُرد و از دنیا رفت.

دومی هم بلافاصله بعد از تولد و بر اثر یک بیماری کشنده از دست رفت؛ البته برخی به من می‌گفتند که این فرزندم، پسر بوده و اطرافیانم برای این که من بیش از اندازه ناراحت نشوم، گفتند دختر بوده است.

شخصیت حاج آقا مصطفی چطور بود؟

حاج آقا مصطفی خیلی مدرن و امروزی بود و شباهتی به آخوند‌های دیگر نداشت و مثل آخوند‌ها نعلین نمی‌پوشید و کفش‌هایش از خارج می‌آمد و با این اوصاف زندگی کردن در نجف برای او خیلی سخت بود. آقا و حاج آقا مصطفی هر دو عجیب و غریب بودند؛ مثلاً آقا خیلی منظم و دقیق بود و همیشه دقیقاً سر وقت غذا می‌خورد و در این زمینه این خاطره شنیدنی است که در زمان تبعید آقا در نجف، گاهی من و خانم به ایران می‌آمدیم و امام تنها بود و حاج آقا مصطفی برای این که ایشان تنها نباشد، پیش امام می‌رفت و با ایشان غذا می‌خورد.

یک روز حاج آقا مصطفی کمی دیرتر رفت و دید امام غذایش را سر وقت و مطابق معمول خورده و منتظر ایشان نمانده است. بعد از آن، هر روز حاج آقا مصطفی می‌رفت و موقع غذا خوردن، کنار امام می‌نشست و فقط نگاه می‌کرد و لب به غذا نمی‌زد و امام هم انگار نه انگار، به غذا خوردن ادامه می‌داد و اصلاً به حاج آقا مصطفی تعارف نمی‌کرد تا غذا بخورد. پدر و پسر کار خود را بلد بودند.

به هر حال آقا و خانم خیلی مرتب و منظم و دقیق بودند؛ چون خانم که اصالتاً تهرانی و امروزی و از یک خانواده اصیل بود و خود آقای خمینی هم اصالت خانوادگی بالایی داشت و برادر ایشان، مرحوم آقای پسندیده هم یک آدم حسابی به تمام معنا بود.

حسین آقا می‌گفت بعد از رحلت حاج آقا مصطفی اگر جریان انقلاب و مبارزه پیش نمی‌آمد و فکر و ذهن امام معطوف به این مسائل نمی‌شد، امام از غصه مرگ حاج آقا مصطفی دق می‌کرد و از دنیا می‌رفت.

بله، همین‌طور است و واقعاً آقا علاقه زیادی به حاج آقا مصطفی داشت، ولی سیستم و شخصیت ایشان طوری بود که ناراحتی و غم و غصه خود را بروز نمی‌داد.

 

شخصیت و رفتار امام چطور بود؟

آقا هم جزو بهترین شخصیت‌هایی بود که من دیده بودم. آقا، هم مهربان واقعی بود و هم خیلی امروزی و مدرن بود و یادم هست شب‌ها که برای نماز شب بلند می‌شد، مقداری سیب و پرتقال توی بشقاب می‌گذاشتم و می‌بردم و کنار سجاده ایشان می‌گذاشتم تا میل کند. من با آقا زندگی کردم و از همه حرکات و سکنات آقا خوشم می‌آمد و هیچ وقت کاری نکرد که من ناراحت بشوم و خیلی به من علاقه داشت و همان‎طور که گفتم خیلی تمیز و مرتب بود و یادم هست یک بار گوشه قبایش به ظرف غذا یا چنین چیزی مثل آن خورد که فوری گوشه قبا را بالا زد و به طرف دستشویی رفت و قبا را درآورد و گوشه قبا را شست و برگشت.

یک بار به ایشان گفتم شما که در خمین بزرگ شدی، چرا این قدر مدرن و امروزی و تمیز و مرتب هستی؟! ایشان هم می‌خندید.

من با این که مَحرم امام بودم، اما با چادر چیت خانگی پیش ایشان می‌رفتم و حاج آقا مصطفی به من می‌گفت چرا با چادر پیش آقا می‌روی؟! من هم در جواب می‌گفتم ما در خانواده خودمان این‌جوری بودیم و عادت کردیم تا این که احمد آقا ازدواج کرد و خانم ایشان بدون چادر پیش امام می‌آمد.

حاج آقا مصطفی هم اهل تهجد و شب زنده‌داری و مناجات بود؟

بله و در کنار این تقیدات، خیلی مدرن و امروزی هم بود؛ به‌طوری که وقتی مسافرت می‌رفتیم، به من می‌گفت عبا یا همان چادر عربی را از روی سرت بردار! من گمان می‌کردم قصد شوخی دارد و سر به سر من می‌گذارد؛ اما دیدم خیلی جدی می‌گوید وقتی بیرون می‌آییم، چادر را بردار و روسری به سر کن و خوب و محکم ببند و لباس مناسب بپوش تا راحت باشی و به‌راحتی تردد کنی. خودش هم چندان در بند تقیداتی که آخوند‌ها دارند نبود.

در باره ارتباط امام موسی صدر با حاج آقا مصطفی هم خاطره دارید؟

امام موسی صدر خیلی با حاج آقا مصطفی دوست بود و در نجف به منزل ما می‌آمد و گاهی در منزل ما می‌خوابید و یادم هست که، چون قد بلندی داشت، پاهایش از پتو بیرون می‌زد. ناگفته نماند که امام موسی صدر عاشق پدرم بود و برای نزدیک‌تر شدن به پدرم، از خواهرم که آن زمان حدود یازده سال داشت و کوچک بود خواستگاری کرد که پدرم گفت اولاً این دختر هنوز بچه است و ثانیاً با این قد بلند و سر به فلک کشیده تو، شما از نظر ظاهری هم تناسبی با هم ندارید. خواهرم ده سال از من کوچک‌تر است و درس‌خوانده است و تحصیلات عالیه دارد و در قم زندگی می‌کند و الان که من زمین‌گیر شده‌ام، تلفنی با هم ارتباط داریم.

اگر زمان به عقب برگردد و خانم معصومه حائری یزدی جوان شود و حاج آقامصطفی دوباره از ایشان خواستگاری کند، آیا جواب ایشان مثبت است؟

حتماً؛ چون حاج آقا مصطفی را خیلی دوست داشتم.

tags # امام خمینی سایر اخبار آیا قدرت‌های فوق‌بشری واقعیت دارند؟ چطور انسان به این قدرت‌ می‌رسد؟ بعد از فضا چه چیزی وجود دارد، جهان کجا تمام می‌شود؟! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟ فضانوردان چگونه در فضا دستشویی می‌کنند؟ | سرنوشت مدفوع انسان در فضا چه می‌شود؟

دیگر خبرها

  • حرف‌های جالب عروس بزرگ امام: نمی‌خواستم ازدواج کنم اما.. /آقا مصطفی، روحانیِ مدرنی بود و در حجاب سختگیری نداشت
  • آیت‌الله مهمان‌نواز یک روحانی ولایت‌مدار و بصیر بود
  • اجرای نمایش تشریفات ساده در تماشاخانه ماه در اصفهان
  • اجرای نمایش تشریفات ساده در تماشاخانه ماه در عمارت سعدی اصفهان
  • پاسداران سرباز ولایت و انقلاب اسلامی هستند
  • حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) مدال ولایت را از امام زمان خود گرفت
  • آماده ارسال// حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) مدال ولایت را از امام زمان خود گرفت
  • همه دستاوردهای امروز ایران اسلامی، از برکات نهضت امام راحل است
  • علم الهدی: دشمنان اسلام چشم به ولایت معصوم دارند
  • علم الهدی: دشمنان اسلام از مسائل سیاسی عبور کرده و چشم به ولایت معصوم دارند