Web Analytics Made Easy - Statcounter

یکی از مأموران کلانتری 115 رازی شامگاه چهارشنبه هفته گذشته هنگام ترک صحنه قتل زنی که در حمام خانه‌اش به کام مرگ رفته بود... آفتاب‌‌نیوز : یکی از مأموران کلانتری 115 رازی شامگاه چهارشنبه هفته گذشته هنگام ترک صحنه قتل زنی که در حمام خانه‌اش به کام مرگ رفته بود تصویر قاب گرفته شوهر مقتول را که به عنوان مظنون تحت تعقیب قرار گرفته بود را به ذهنش سپرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او بامداد جمعه هنگام گشت‌زنی حوالی پل‌ نهم دی در جنوب تهران متهم را در حال پرسه زدن دید و برای بازداشت او وارد عمل شد. متهم برای فرار از دست مأمور کلانتری تصمیم به خودکشی ساختگی گرفت، اما سرانجام تسلیم شد و به قتل همسرش اعتراف کرد.

به گزارش آفتاب نیوز به نقل از رکنا، ساعت 01:30بامداد جمعه، 19 آبان‌ماه یکی از مأموران کلانتری 115 هنگام گشت‌زنی حوالی پل  نهم‌دی در جنوب تهران به مردی مظنون شد که در حال پرسه زدن در آن حوالی بود. او وقتی به سیمای آن مرد نگاه کرد متوجه شد که این مرد باید همان کسی باشد که شامگاه چهارشنبه قبل همسرش را در خانه‌اش به قتل رسانده و از محل فرار کرده است بنابراین به او دستور ایست داد. مرد مظنون اما وقتی با هشدار پلیس مواجه شد پا به فرار گذاشت. او بعد از طی کردن مسافتی راه فرار را برخود بسته دید بنابراین خود را به لبه پل رساند و تهدید به خودکشی کرد. با تماس مأمور کلانتری، تیم‌های امداد در محل حاضر شده و مرد مظنون سرانجام خود را تسلیم کرد. این مرد وقتی مورد تحقیق قرار گرفت اعتراف کرد که شامگاه چهارشنبه، همسرش را در حمام خانه‌شان به قتل رسانده و فرار کرده است. با اعتراف متهم مشخص شد که مرد 36 ساله که آیت‌نام دارد از شامگاه چهارشنبه تحت تعقیب کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار دارد. ساعت 19 شب حادثه پسر 12 ساله خانواده وقتی وارد خانه‌شان در خیابان قدمی، حوالی خیابان هلال‌احمر شد جسد مادرش را در حمام خانه کشف کرد و به پلیس خبر داد. لحظاتی بعد از حادثه قاضی محسن‌مدیرروستا، بازپرس ویژه قتل همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل حاضر شد. تحقیقات اولیه حکایت از این داشت که زن 35 ساله از ناحیه سر، پشت گردن و کتف هدف اصابت ضربات چاقو قرار گرفته و کشته شده است.

همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی، آیت، شوهر 36 ساله مقتول به عنوان مظنون تحت تعقیب قرار گرفت. بررسی‌های میدانی مشخص کرد که آیت که شغل او جوشکاری بوده از مدتی قبل بیکار است. او از مدت‌ها قبل با همسرش اختلاف داشت و چندبار با درخواست طلاق از سوی او مواجهه شده بود. بررسی‌های گام‌به گام در این باره در جریان بود تا اینکه آیت با هوشیاری مأمور گشت کلانتری بازداشت شد و به جرمش اعتراف کرد. سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت: تحقیقات بیشتر از متهم در اداره دهم پلیس آگاهی تهران جریان دارد.



گفت و گو با متهم:

خودت را معرفی کن ؟
آیت هستم 36 ساله.
معتادی‌؟
الان نه، اما سه‌سال قبل معتاد به شیشه شدم و در کمپ بستری شدم و ترک کردم.
یعنی از سه‌سال قبل سراغ مواد نرفتی‌؟
نه اصلاً سراغ شیشه نرفتم.
اما گفته شده تا چند روز قبل در کمپ بستری بودی‌؟
به خاطر اعتیاد به مواد مخدر نبود. واقعیتش من با یکی از دوستانم مغازه جوشکاری داشتیم و وضع مالی‌ام خوب بود تا اینکه حدود دو ماه قبل ورشکست شدیم و مغازه بسته شد. بعد از این من تراکت پخش می‌کردم و وضعیت مالی‌ام نسبت به قبل بدتر شد به همین دلیل پناه به قرص بردم و کم کم معتاد به قرص شدم. 17 روز قبل خودم به کمپ رفتم و 10 روز آنجا ماندم تا پاک شدم و به خانه‌ام آمدم.
همسرت به خاطر اعتیادت با تو اختلاف داشت‌؟
نه. او این موضوع را بهانه کرده بود در صورتی که موضوع اختلاف ما چیز دیگری بود.
اختلاف شما چه بود‌؟
من به رفتارهای همسرم مشکوک شده بودم و وقتی متوجه شد به من گفت با مردی که به او می‌گفت استاد قصد دارد ازدواج کند. به همین دلیل او را به قتل رساندم.
بیشتر توضیح بده‌؟
مدتی بود همسرم همیشه سرش در تلگرام و در حال چت بود. من به او مشکوک شدم اما حرفی نزدم تا اینکه از کمپ به خانه آمدم. شب جمعه 12‌آبان وقتی به خانه رفتم متوجه شدم همسرم به شهرستان قم رفته است. وقتی به تهران برگشت به دروغ گفت همراه رئیسش از محل کار به قم رفته است، اما من به او مشکوک بودم و با رئیسش تماس گرفتم که او گفت اصلاً به قم نرفته است. وقتی به او گفتم چرا دروغ می‌گویی دوباره دروغ دیگری گفت و در آخرش هم به من گفت که هیچ ربطی به من ندارد که با چه کسی رفته است و بعد هم قهر کرد و به اتاق رفت و خوابید.
بعد چه شد‌؟
وقتی گوشی همسرم را بررسی کردم متوجه شدم او با مرد غریبه‌ای‌چت کرده است. متن چت نشان می‌داد که همسرم با او ارتباط مخفیانه دارد. پس از دیدن چت‌ها، همسرم را از خواب بیدار کردم که با هم درگیر شدیم و او قهر کرد و به خانه مادرش که عمه‌ام است، رفت. روز بعد دوباره با میانجیگری‌های عمه‌ام با هم آشتی کردیم و به خانه برگشت، اما با من حرفی نمی‌زد و فقط می‌گفت باید او را طلاق بدهم. همسرم می‌گفت که با هیچ کسی ارتباط مخفیانه‌ای ندارد و من فرد بدبینی هستم به همین دلیل باید او را طلاق بدهم که دوباره باهم درگیر شدیم و او این‌بار به خانه خواهرش رفت و گفت تا زمانی که به او حق طلاق ندهم به خانه بر نمی‌گردد و من به او حق طلاق دادم و او دوباره به خانه برگشت.
با آن مرد حرفی نزدی‌؟
با او تماس گرفتم اما او مدعی بود که همسرم به او گفته شوهر ندارد و تنها زندگی می‌کند.
درباره روز حادثه توضیح بده‌؟
همسرم کارمند بود و ساعت 6 صبح از خانه بیرون می‌رفت و ساعت 3 عصر به خانه بر می‌گشت. قرار بود روز چهارشنبه وقتی از محل کار برگشت همراه پسرم به خانه خواهرش برود. پسرم از من خواست با آنها بروم اما او قبول نکرد. صبح او از خانه بیرون رفت اما ساعت 9 صبح به خاطر اینکه آموزش رانندگی داشت به خانه برگشت و مدارکش را برداشت و دوباره از خانه خارج شد. ساعت 3 بعد از ظهر بود که پسرم به باشگاه رفت و به من گفت که خانه را سم پاشی کنم تا به این بهانه من هم همراه آنها به خانه خاله‌اش بروم. در میانه راه باشگاه همسرم او را می‌بیند و از او می‌خواهد به باشگاه نرود، اما او به مادرش بی‌محلی می‌کند. وقتی همسرم به خانه آمد خیلی ناراحت بود و به خاطر بی‌محلی پسرش با من درگیر شد و مرا مقصر دانست. مشاجره لفظی ما ادامه داشت تا اینکه همسرم به حمام رفت. او داخل حمام به من گفت که قصد دارد از من جدا شود و با آن مرد ازدواج کند. حرف‌های او خیلی مرا عصبانی کرد تا اینکه گلدان سنگی را برداشتم و به حمام رفتم و به سرش کوبیدم. وقتی خونین نقش بر زمین شد با چاقو هم چند ضربه به او زدم و بعد فرار کردم.
پس از فرار کجا رفتی‌؟
لباس‌هایم خونی شده بود به همین دلیل به خانه دوستم رفتم و از او لباس گرفتم اما لباس‌های او برای من گشاد بود به همین دلیل به مغازه لباس فروشی رفتم و با کارت عابر همسرم برای خودم لباس خریدم. آن شب تا صبح داخل خیابان‌ها پرسه زدم و روز بعد هم داخل خیابان چند باری مأموران پلیس به من مشکوک شدند که از دست آنها فرار کردم اما نیمه شب جمعه به دام افتادم.
چرا قصد خودکشی داشتی‌؟
ساعت 1:30 بامداد بود که مأمور گشت کلانتری رازی به من مشکوک شد. بعداً متوجه شدم او همان مأموری بود که سر صحنه حادثه حاضر شده بود و عکس مرا روی کمد خانه‌ام دیده بود. او مرا شناخت و به من دستور ایست داد و گفت من قاتل همسرم هستم. فرار کردم او هم مرا تعقیب کرد تا به روی پل رسیدم. به خاطر اینکه او را منصرف کنم به لبه پل رفتم و گفتم اگر به من نزدیک شود اقدام به خودکشی می‌کنم، اما مأمور پلیس خیلی زود مرا دستگیر کرد.
اگر به عقب برگردی دوباره همسرت را به قتل می‌رسانی‌؟
نه. الان هم پشیمان هستم، اما فایده‌ای ندارد.

منبع: آفتاب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۵۶۲۰۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

گفت‌و‌گو با مردی که برای نجات جان دختر بچه‌ای وارد رودخانه خروشان شد

چند روزپیش ودربحبوحه بازندگی وجاری شدن سیلاب شدید دربرخی استان‌های‌کشور، فیلمی درفضای مجازی منتشرشد که نشان می‌داد جوانی از اهالی روستای مزن زمین شهرستان سرباز دراستان سیستان وبلوچستان، بدون توجه به شدت جریان آب وارد یک رودخانه عمیق شد و تلاش‌کرد تا بسته حاوی اقلام پزشکی را به دختربچه مجروحی برساند که در چند قدمی مرگ بود.

سلیم گهرام‌زهی، دهیار جوان ۳۳ساله روستای مزن زمین است که به دل خطر زدتاجان دختربچه را ازمرگ نجات دهد. روز حادثه سحر درخانه بود که کف پایش دراثر برخورد با خرده‌شیشه‌های شکسته لیوان برید و خونریزی‌کرد. او مبتلا به بیماری تالاسمی بود وباوجود این‌که اهل خانه سعی‌کردند بااستفاده ازپارچه خونریزی رامتوقف کننداماخون بند نیامد. آن‌طور که گهرام‌زهی توضیح می‌دهد، روستای آنها خانه بهداشت و درمانگاه ندارد و با بند نیامدن خونریزی پای دختربچه، یکی از اقوام او که در درمانگاه و به صورت تجربی بخیه زدن را از پزشکان یاد گرفته بود به سلیم‌گفت به اورژانس روستای علی‌آباد برود و باند استریل، سرم شست‌وشو و بی‌حس‌کننده بیاورد تا پای دختربچه را بخیه بزند.

به گفته او، اگر خونریزی ادامه پیدا می‌کرد، ممکن بود دختربچه جان خود را از دست بدهد. گهرام‌زهی همراه یکی ازدایی‌های سحر به روستای علی‌آباد رفتند وازاورژانس این روستا اقلام پزشکی را گرفتند. زمان بازگشت به روستا اماشرایط بحرانی بود. رودخانه سرباز به‌شدت طغیان‌کرده و سیلابی شده بود: «موقع برگشت و به خاطر پیاده‌روی چندساعته حسابی خسته بودیم. ساعت ۵ بعدازظهر بود و برگشت‌مان چند ساعت زمان می‌برد. نباید زمان را از دست می‌دادیم و جان دختربچه در خطر بود. درحالی‌که بسته لوازم پزشکی دستم بود با دو نفر از اقوام تصمیم گرفتیم دست همدیگر را بگیریم و از رودخانه رد شویم. کمی جلوتر رفتیم، اما آن دو نفر ترسیدند.

آن لحظه به تنها چیزی که فکر می‌کردم، نجات جان سحر بود. چون خودم هم یک دختربچه حدودا دوساله دارم. رودخانه بیش از۷-۶ هفت متر عمق داشت و خطرناک بود. به همراهانم گفتم من می‌روم، هرچه باداباد. بسته لوازم پزشکی را بالای سرم گرفتم و وارد آب شدم. امواج رودخانه قوی بود. سعی‌کردم تعادلم را در آب حفظ کنم، اما جریان سیلاب اجازه نمی‌داد. هرچه تلاش می‌کردم پایم را به کف رودخانه برسانم، نمی‌شد و اصلا انگار کفی وجود نداشت. آب به‌شدت عمیق بود.۱۰دقیقه وحدود۳۰۰ متر در رودخانه با امواج آب درگیر بودم تا جایی‌که ۳-۲ سه بار به طور کامل زیر آب رفتم و چیزی به غرق‌شدنم نمانده بود.

 لوازم پزشکی خیس شده بود، اما باید همان را به روستا می‌رساندم. بعد از مدتی خودم را به قسمت کم‌عمق رودخانه رساندم تا کمی استراحت کنم. به‌شدت خسته بودم و به تجدید قوا نیاز داشتم. چند دقیقه داخل آب استراحت کردم و وقتی خستگی‌ام کمی رفع شد، دوباره شنا کردم و مسیر بی‌خطر برای خروج از رودخانه را پیدا کردم.» بعد از بازگشت به روستا، گهرام‌زهی وسایل پزشکی را برای بخیه زدن به دست فامیلش رساند: «باند و گاز استریل خیس شده و قابل استفاده نبود و برای همین از مدرسه و نانوایی باند تمیز پیدا کردیم. چون الکل نداشتیم، بعد از شست‌وشوی ابزار پزشکی با سرم شست‌وشو با کمک هم ۱۳بخیه به پای سحر زدیم.

بعد ازسه روز اورا به بیمارستان ایرانشهر بردیم و در بیمارستان گفتند بخیه‌ها خوب زده شده است، اما چون خطر عفونت وجودداشت، پزشک بخیه‌هایی که زده بودیم را بازکرد و پس از ضدعفونی کردن، محل زخم را دوباره بخیه زد. با این‌که کارم خطرناک بود، اما پشیمان نیستم و خوشحالم‌که آن دو نفر وارد رودخانه نشدند، چون ممکن بود جان‌شان به خطر بیفتدوسیلاب آنها را ببرد.» گهرام‌زهی از نبود امکانات درمانی در روستای‌شان گله‌مند است و می‌گوید، چون درمانگاه وحتی خانه بهداشت هم نداریم، اگر کسی بیمار شود یا مادر باردار داشته باشیم، همه امیدمان به خداست و چیزی نداریم که دل‌مان به آن خوش باشد.

منبع: جام جم

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • تقسیم عشق در زندگی زوج مبتلا به «ای‌ال‌اس»/بیماری جزیی از زندگیست
  • شکار سوژه‌های سرقت مقابل مدارس
  • وقتی «خانه خدا» سینماها را شلوغ کرد
  • گفت‌و‌گو با مردی که برای نجات جان دختر بچه‌ای وارد رودخانه خروشان شد
  • عجایب جدید از ویروس کرونا؛ مردی پس از ۶۱۳ روز بیماری درگذشت!
  • وقتی مقتول دستور بخشش قاتلش را داد!
  • مرد نقاش، راز آتش زدن همسر و فرزندش را فاش کرد
  • مردی که ۶۱۳ روز کرونا داشت، فوت کرد
  • کینه مرگبار کارگر قهوه خانه | کارگر جوان اخراج شد و وقتی فهمید فرد دیگری جای او استخدام شده ....
  • سلطان سلجوقی چگونه در طرشت زمین‌گیر شد؟