Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مشرق»
2024-05-01@15:32:09 GMT

روایت جذاب تقابل هوش انقلابی با هوش آمریکایی +عکس

تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۵۴۹۵۶۱

روایت جذاب تقابل هوش انقلابی با هوش آمریکایی +عکس

به واقع، ژانر پلیسی-جاسوسی، گونه ای از سینماست که بنا بر ساختار و محتوای خود، می تواند بخش عمده عوامل جذابیت ژانرهای دیگر سینمایی را هم در خود به کار بگیرد.

به گزارش مشرق، ژانر«پلیسی-جاسوسی» یکی از گونه‌های قدیمی سینمای در جهان است که سابقه نمونه های درخشان آن به دهه ها قبل برمی گردد. شروع جنگ سرد میان دو بلوک شرق و غرب(اتحاد شوروی و ایالات متحده) و تخاصم تمام عیار دو ایدئولوژی سوسیالیسم و سرمایه داری در پایان جنگ جهانی دوم، به نوعی آغازگر ژانر پلیس-جاسوسی هم بود که نبرد اطلاعاتی میان دو سازمان قدرتمند جاسوسی، کا.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

گ.ب و سیا را به سینمایی ترین شکل ممکن روایت می کرد و اصولا بخشی از زرادخانه تبلیغاتی دو اردوگاه علیه یکدیگر بود. یکی از اولین نمونه های موفق این سینما، «مرد سوم»(1949) اثر کارول رید بود.

به واقع، ژانر پلیسی-جاسوسی، گونه ای از سینماست که بنا بر ساختار و محتوای خود، می تواند بخش عمده عوامل جذابیت ژانرهای دیگر سینمایی را هم در خود به کار بگیرد و اصولا این نوع سینما تجسم واقعی سینمای داستانگو به مفهوم کلاسیک آن است.

در سینمای ایران، متاسفانه این ژانر چندان مورد توجه نبوده و به واسطه جنس خاص کارگردانی آن که اجرای دشواری نسبت به سایر ژانرها دارد، با گسترش سینمای آپارتمانی و گلخانه ای در سال های اخیر، حتی بیشتر از قبل هم به حاشیه رفته است. با این حال، در سینمای ایران هم به اندازه انگشتان دو دست اثر در این ژانر ساخته شده و برخی از آن ها هم کارهای ماندگاری در تاریخ سینمای ایران شدند.

شخصیت های اطلاعاتی و امنیتی، به واسطه جنس و محتوای خاص کار خود، بستر مناسبی برای درام نویسی و پرداخت سینمایی هستند، اما سینمای ایران از این منبع غنی درام استفاده کافی را نبرده است. جدای از بحث جذابیت سینمایی، به واسطه دِینی که «اطلاعاتی»ها بر گردن امنیت و آسایش مثال زدنی جمهوری اسلامی ایران دارند، جا دارد که سهمی از هنرهای تصویری ایران به عملکرد و خدمات آن ها اختصاص یابد، چرا که این «سربازان گمنام» وطن در زندگی واقعی لاجرم و بنا بر ذات کار خود در گمنامی و سکوت هستند و دست هنر می تواند و باید گویای مجاهدت‌ها و جانفشانی‌های آنان باشد.

از این رو، بر آن شدیم که به تصویر «اطلاعاتی‌ها بر پرده نقره‌ای» در آرشیو سینمای ایران نگاهی بیاندازیم و چند نمونه از آثار شاخص و شناخته شده این ژانر را به همراه مخاطبان گرامی مرور کنیم، با این امید که حاصل کار، مقبول طبع قرار گیرد.

دست شیطان(1360)

خلاصه فیلم: بعد از ماجرای طبس و عدم توفیق نظامی امریکا برای نجات گروگان های سفارت خانه، جاسوسی ایرانی از طرف آمریکایی ها به عنوان عکاس وارد پایتخت می شود تا محل اسکان گروگان ها را، که به شهرهای اطراف پایتخت منتقل شده اند، شناسایی و به «سازمان سیا» گزارش کند. گروهی از مأموران امنیتی رد جاسوسی را می گیرند و او را تحت تعقیب و مراقبت قرار می دهند. مأموران به بخشی از اسناد و مدارک جاسوسی دشمن دست می یابند. یکی از مدارک اسلایدی است که روی آن نوشته شده است: «زمان پیروزی» و زیر آن سه نقطه سفید وجود دارد که اتصال آنها حرف 7 را تشکیل می دهد. بررسی اسلاید مأموران را به این نتیجه می رساند که آن سه نقطه اماکنی هستند که جاسوس باید در آنها عملیات خرابکارانه انجام بدهد. تعقیب و گریز ادامه می یابد و جاسوس، که تعدادی از مأموران را از پا درآورده است، قبل از عبور از مرز کشته می شود.

سینمای ایران در سال 60 در وضعیت گذار قرار داشت، به این مفهوم که هنوز نه ساختار سینمای موسوم به «فیلمفارسی» کاملا با انقلاب از فضای کشور برچیده شده بود، و نه سازو کارهای جدیدی برای فیلمسازی منطبق برای فضای فرهنگی انقلاب شکل گرفته بود. فراتر از آن، در سال 60 هنوز تکلیف حکومت انقلابی با نفس داشتن یا نداشتن سینما حل نشده بود.

در چنین جوّ معلق و مبهمی، «حسین زندباف»، اولین اثر سینمای ایران را در ژانر «پلیسی-جاسوسی» ساخت و با توجه به جمیع جهات، از این آزمایش روسفید بیرون آمد. نخستین فیلم جاسوسی سینمای ایران، در شرایط جنگی و به شدت ملتهب سال 60(که کشور از یک سو با تجاوز دشمن بحثی مواجه بود و از سوی دیگر با اوج ترور و وحشت آفرینی گروهک های ضدانقلاب) کف استانداردهای فیلم پلیسی-جاسوسی را دارد و حتی امروز هم، در مرور دوباره، نمره قبولی می گیرد.

این توفیق در وهله اول، مدیون فیلمنامه اثر است که به یک نویسنده مبرز و شناخته شده و البته متعهد و انقلابی به نام مرحوم «نادر ابراهیمی» تعلق داشت. مرحوم ابراهیمی با وجود این که در اصل یک داستان‌نویس(نه سناریست) بود، اما ساختار کلاسیک یک فیلمنامه سینمایی «مقدمه چینی-تقابل-گره گشایی» را به درستی رعایت کرد و فیلم به خوبی کشش جذب مخاطب را تا به پایان حفظ می کند.

سناریوی «دست شیطان» علاوه بر این که حول یک محور دراماتیک پرکشش و تعلیق بنا شده(ورود یک جاسوس به کشور برای عملیات خرابکاری)، سرشار از جزییات هوشمندانه است و حتی برخی صحنه ها و دیالوگ‌های آن به سبک فیلم های جاسوسی معروف دنیا قابلیت ثبت در حافظه تماشاگر را به عنوان شگردهای جاسوسی دارد. مثلا در صحنه ای در کتابخانه دانشگاه تهران، یکی از اعضای تیم اطلاعاتی تعقیب و مراقبت( با بازی عنایت شفیعی) در جواب جاسوس که می گوید فردا مراجعه می کند، به او یادآور می شود که فردا «جمعه» است.  و وقتی نزد فرمانده عملیات(با بازی زنده یاد هادی اسلامی) بازمی گردد، این درس را می آموزد که «هیچ وقت اشتباه یک جاسوس را به رخ او نکشد» چرا که باعث هشیاری و لو رفتن عملیات تعقیب می شود، و این به سان یک «پند جاسوس شناسی» در ذهن مخاطب حک می شود.

شاید اغراق نباشد که برای نخستین بار در «دست شیطان» ما با یک «آنتاگونیست»(بدمن) بسیار پخته و پرورده مواجهیم و در واقع شخصیت منفی یک اثر در سینمای فارسی، تبدیل به محور ماجرا می شود که قهرمان(در این جا تیم تعقیب و مراقبت) را با هوشمندی به دنبال خود می کشد و بازی می دهد. جسارت نادر ابراهیمی در این بود که در فضای به شدت انقلابی سال 60، ابایی از این نداشت که شخصیت منفی فیلمش را که یک «جاسوس آمریکا» است به شدت باهوش، کاربلد و حرفه ای نشان دهد، از همین رو، مهم ترین فاکتور جذابیت «دست شیطان»، حتی بعد از گذشت 36 سال، همین ضدقهرمان جذاب و پرکشش ماجراست.

«گره» دراماتیک فیلم، یعنی رمزگشایی از یک اسلاید و یک نقشه‌ی به شدت مبهم و رشد گام به گام هوش پلیسی جوانان انقلابی تیم تعقیب و مراقبت در مواجهه با یک عملیات جاسوسی پیچیده و کشف ابهامات، کاملا برای محوریت یافتن در یک فیلم پلیسی-جاسوسی مناسب است. اصولا اصل اساسی و بن مایه اصلی همه فیلم های موفق این ژانر در سینمای جهان، مواجهه «پینگ پنگی» و دست-رودست میان هوش جاسوس و هوش ضدجاسوس است، و دست شیطان در این زمینه کاملا تعادل و موازنه را حفظ می کند تا تماشاگر را تا گره گشایی نهایی با خود همراه کند.

نکته بسیار جالب و قابل تامل فیلم «دست شیطان» این است که 27 سال قبل از این که فیلم «درباره الی» شیوه ای به نام «ensemble cast»(بازی جمعی) را به کار بگیرد، حسین زندباف در دست شیطان موفق شد به درستی از این شیوه استفاده کند. اِنسمبل کست به شیوه ای از بازی گرفتن و کارگردانی گفته می شود که بازیگران اصلی، نقش هایی تقریبا یک اندازه به لحاظ اهمیت و جایگاه نقش در درام ایفاء کنند. از همین رو شاهدیم که مرحوم هادی اسلامی، عنایت شفیعی و  آرش تاج هر سه تقریبا به یک اندازه در پیشبرد درام نقش دارند.

«رییس»(محمدعلی کشاورز)، یک افسر پلیس قدیمی و درستکار که در زمان پهلوی در پرونده قاچاق مواد مخدر رد ماجرا را تا دربار و شخص خواهر شاه پیگیری کرده بود، با پیروزی انقلاب از مسوولین یک نهاد اطلاعاتی انقلابی می شود(ظاهرا واحد اطلاعات سپاه). او به سراغ شاگرد و همکار سابق خود «محمود»(مرحوم هادی اسلامی) می رود که در پرونده قاچاق خواهر شاه به خاطر سماجت در پیگیری تا مرز اعدام رفته بود و با پیروزی انقلاب در کنجی به کار آهنگری مشغول است. ماجرا از این قرار است که یک جاسوس(از طرف سازمان سیا) برای پی بردن به محل نگهداری گروگان های لانه جاسوسی که در سرتاسر کشور پخش شده بودند، به ایران آمده است. حال رییس از محمود می خواهد که به او در مقابله با اقدامات خرابکارانه این جاسوس بسیار کارکشته و زیرک همکاری کند.

محمود که از بابت سوءتفاهمی درباره آن پرونده‌ی قبل از انقلاب از استاد خود دلگیر بوده، با توضیح رییس متوجه اشتباه خود می شود و همکاری با او را می پذیرد. آن ها با شماری از جوان‌های انقلابی که سابقه مبارزه و زندان قبل از انقلاب داشته اند و اکنون در نهادهایی مثل کمیته انقلاب مشغول خدمتند، یک تیم تشکیل می دهند. در این بین، باهوش‌ترین فرد این گروه، کسی است که علی رغم لحن شوخ و شنگ و ظاهر شلخته خود، بهترین راهنمایی ها و نکته های اطلاعاتی را به محمود می دهد و او کسی نیست جز «جواد»(عنایت شفیعی).

در واقع، سیر داستان از زاویه «قهرمان» فیلم، بر پایه بده و بستان‌های اطلاعاتی هوشمندانه بین محمود و جواد است. درست در زمانی که گروه برای رمزگشایی از عملیات و مقاصد جاسوس سیا به بن بست خورده است و جز اسلایدی که بر آن تنها دو کلمه «زمان پیروزی» نقش بسته و یک نقشه‌ی تهران چیزی در دست ندارند، گره اول را محمود می گشاید که با تمرکز روی علامت «V»، متذکر می شود که حرف «V» به عنوان حرف اول کلمه «victory»(پیروزی) در واقع نه فقط زمان پیروزی، که علامت پیروزی هم هست(دو انگشت که با هم عدد 7 یا علامت پیروزی را تشکیل می دهند). سپس اعضای گروه در یک همفکری با کشف ارتباط میان زمان پیروزی و علامت پیروزی متوجه زمان قرار جاسوس می شوند. آن گاه برای یافتن مکان قرار جاسوس، این جواد است که با این جمله کنایه آمیز که «لامصبا(آمریکایی‌ها) اسلایدشون هم مثل خودشون لکه داره»، جمع را متوجه لکه های ظاهرا بی اهمیت روی اسلاید می کند. باز در یک بده و بستان هوشی میان او و محمود، این محمود است که حرف او را روی هوا می قاپد و با انداختن اسلاید روی نقشه تهران و اتصال لکه های ظاهرا بی اهمیت و تشکیل حرف «V»، مکان قرار جاسوس را در پایه این حرف روی نقشه، یعنی بلوار کشاورز کشف می کند.

این جنس از تعامل اطلاعاتی و رابطه هوشی پینگ پنگی بین دو عنصر اطلاعاتی در یک تیم تعقیب و مراقبت، بعدها هم به ندرت در سینمای ایران تکرار شد.

نکته هوشمندانه دیگر در «دست شیطان»، انطباق کارکترها با شرایط واقعی و عینی نیروهای انقلابی در اوایل انقلاب است. به بیان دیگر، صرف این که تیم عملیاتی فیلم آدم های خوب قصه هسند، کامل و حرفه ای تصویر نمی شوند، بلکه به واسطه جوانی و بی تجربگی گاف هم می دهند و از جاسوس حرفه ای رکب می خورند. برای مثال، مزه پرانی‌های جواد که بعضا از حد خارج می شود و حالت لودگی پیدا می کند، خشم رییس را به دنبال دارد. همین لودگی در نهایت کار دست او می دهد و این جوان باهوش با واسطه همین نقص توسط جاسوس شناسایی می شود، شناختی که به قیمت جانش تمام می شود.

باز ما تقسیم کار منطقی را بین گروه اطلاعاتی شاهد هستیم که شرایط آن‌ها را به شرایط واقعی یک گروه اطلاعاتی در شرایط انقلاب نزدیک تر می کند. یعنی اگر محمود و در سطحی پایین‌تر جواد، مغز متفکر گروه هستند، مهدی(حسین خانی بیک) به واسطه فیزیک و تجربه نظامی خود(در نمای معرفی مهدی، او را در حال دادن اموزش نظامی می بینیم)، به همراه دو نیروی دیگر خود بیشتر کار میدانی و عملیاتی انجام می دهد. رییس هم کار نظارت و هماهنگی‌های گروه را انجام می دهد. بگذریم از این که فیلم به خوبی مظلومیت و فقر امکانات در کار اطلاعاتی در اوایل انقلاب را نشان می دهد که تیم تعقیب و مراقبت، در بزنگاه کار تیم عملیات را هم انجام می دهد و مغز متفکری چون محمود است که اسلحه به دست می گیرد و در صحنه آخر جاسوس را هدف قرار می دهد.

علی ایّ حال، «دست شیطان» به عنوان اولین فیلم «پلیسی-جاسوسی» سینمای ایران از آزمون استانداردهای سینمایی(بنا بر ساختار و امکانات سینمای ایران در سال 60) سربلند بیرون آمد و حتی امروز، در سال 96، هم تجربه دیدن ان خالی از لذت نیست، به ویژه از باب یادآوری این که، فیلم خوب ساختن الزاما محتاج کمک های میلیاردی فارابی و رانت فلان سازمان بهمان نهاد نیست، و با کاربلدی و در عین حال کم ادعایی می توان سینمای داستانگوی جذاب خلق کرد، کما این که نادر ابراهیمی و «حسین زندباف» موفق شدند در شرایط بحرانی کشور در سال 60 چنین تجربه ای را صورت دهند و البته از همراهی عوامل خوب و توانای سینمای وطنی هم بهره ببرند.

حسین زندباف، از اساتید تدوین سینمای ایران با همین تجربه، ثابت کرد که مدیوم سینما را خوب می شناسد و بر فن سینما مسلط است و چه حیف که چنین مهره کاربلدی در سینمای ایران که می توانست در کنار فیلمنامه نویسان توانا آثار ماندگار بیشتری خلق کند، خط کارگردانی را چندان جدی نگرفت.

اما باید به بازی های این فیلم هم اشاره کرد. زنده یاد هادی اسلامی مثل همیشه تصویر پرقدرتی از کاراکتر ارایه می دهد و به خوبی نقش یک مامور اطلاعاتی کارکشته و در عین حال محرومیت کشیده را مجسم می کند. هادی اسلامی استاد تصویر کردن پرسوناژ «مرد» مقتدر، رنج کشیده و استوار در سینمای ایران بود که اوج هنرنمایی او را در فیلم «سرب» مسعود کیمیایی هم شاهد بودیم و این ناخرسندی بزرگی برای سینمای ایران بود که چنین استادی را خیلی زودتر از آن چه که باید از دست داد. عنایت شفیعی در تصویر کردن جوان انقلابی که هم محنت فقر را کشیده و هم رنج زندان شاهی را چشیده، و حال با یک جاسوس کارکشته و عامل سیا در حال شطرنج اطلاعاتی است، خوش می درخشد و لحن شوخ و شنگ و بازی سرخوشانه او بیشترین کمک را متعادل شدن فضای خشک و جدی کار اطلاعاتی در فیلم انجام داده است.

اما بازی «آرش تاج» در نقش جاسوس هم نقطه اوج کارنامه بازیگری او تا به همین امروز مانده است. چشمان سبزرنگ و نگاه باهوش و سرد او، به خوبی درایت اطلاعاتی و همزمان بی رحمی مخوف و خونسردانه شخصیت را برجسته می کند. شخصیت جاسوس در دست شیطان شاید بی اغراق اولین نمونه از یک «بدمن» پخته و پرورده در سینمای ایران است که بعدها هم چندان تکرار نشد. شاید فقط «میشل گنج بخش»(آتیلا پسیانی) در فیلم «روز شیطان»(بهروز افخمی) توانست این تجربه را تکرار کند.

به هر روی، «دست شیطان» همچنان بعد از 26 سال یک تجربه سینمایی قابل توصیه برای علاقه مندان سینمای ایران است، چرا که قطعا می توان «به یک بار ارزیدن تماشای آن» را برای طیف گسترده ای از مخاطبان فیلم ایرانی تضمین کرد.

منبع: تسنیم ارسال به تلگرام

منبع: مشرق

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۵۴۹۵۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فرزاد مجیدی: فرهاد جذاب‌ترین گزینه ایران و امارات است

به گزارش "ورزش سه"، پس از جدایی فرهاد مجیدی از اتحاد کلباء، بحث و گمانه‌زنی درخصوص وضعیت این سرمربی جوان برای فصل آینده بالا گرفته است. از تیم‌های اماراتی به‌عنوان مقصد بعدی او یاد می‌شود هر چند که اخباری درباره احتمال حضور سرمربی سابق استقلال در لیگ دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس نیز به گوش می‌رسید.

با این حال، باید تا دقیقه 90 منتظر آخرین تصمیم فرهاد مجیدی ماند چرا که این صحبت را برادر او مطرح می‌کند. فرزاد مجیدی که طی دوران حضور فرهاد در استقلال به‌عنوان مربی، یکی از اعضای تیم قهرمان بدون شکست لیگ برتر ایران بود، این روزها در تهران مشغول انجام تمرینات ورزشی است و آنگونه که تصاویر جدید منتشره از او در صفحه شخصی‌اش نشان می‌دهد، به‌صورت قابل توجهی وزن خود را کاهش داده است.

فرزاد که در استقلال حضور در سمت‌های مختلفی را تجربه کرده، در گفت‌وگو با خبرنگار "ورزش سه" به سوالات مختلفی از جمله شرایط شخصی خودش، تجربه کار با جواد نکونام، شرایط استقلال در این فصل و اتفاقاتی که برای فرهاد مجیدی در کلباء رخ داد، به صحبت پرداخته است که در زیر می‌خوانیم:

* درباره دوری خودتان از فوتبال صحبت کنید. مدتی است که از میادین به دور هستید.
فوتبال ایران اینگونه است دیگر. فکر می‌کنم کسانی که سالم کار می‌کنند، فعلا در فوتبال جایی ندارند. ما با فوتبال زندگی می‌کنیم و دلمان تنگ شده است. حتی اگر در جایی مشغول به کار نباشیم، باز هم عاشقانه فوتبال را نگاه می‌کنیم. اما بعد از قهرمانی استقلال و رفتن آقا فرهاد به امارات، در تهران ماندم و فعلا مشغول هستم.

* چند استوری هم از خودتان منتشر کردید که آمادگی بدنیتان در حد بازیکنان فعلی لیگ برتر است.
بله اگر هم پیشنهادی از تیم‌های لیگ برتری برسد، برایشان بازی می‌کنم. (با خنده) به هر حال خودم تصمیم گرفتم وزنم را کم کنم. برخی افراد یک‌سری صحبت‌ها را مطرح می‌کردند که من فقط آنها را می‌خواندم و اهمیتی نمی‌دادم. اراده کردم و حدود سه ماه، نزدیک به 27 کیلو کم کردم. اکنون نیز در حال انجام ورزش هستم. زیر نظر استاد رضا ناصری که دروازه‌بان فوتسال ایران بوده و رزومه خوبی در کار بدنسازی دارد، مشغول ورزش هستم. هم بدنم به سلامتی خوبی رسیده و هم وزنم کم شده است. فعلا مشغول این کار هستم. ولی همچنان دلم برای کار در فوتبال ایران تنگ شده است.

* برنامه‌ای برای بازگشت به فوتبال ایران دارید؟
من که برنامه‌ای ندارم. باید پیشنهادی وجود داشته باشد. در زمان مربیگری در استقلال، دوست داشتم به تیم محبوبم کمک کنم. من در این تیم همه کار کرده‌ام و تجربه حضور در تمام پست‌ها را دارم. من چمن مجموعه انقلاب را آب داده‌ام، برای این تیم صف نانوایی هم رفته‌ام، مدیر اجرایی بوده‌ام و... شاید خیلی‌ها در جریان نباشند ولی برای موفقیت و آرامش استقلال، من کارهای زیادی به‌عنوان مدیر اجرایی انجام دادم. من در یکی از سخت‌ترین برهه‌های باشگاه استقلال مسئولیت داشتم. نمی‌دانید که چه فشارهایی به تیم وارد می‌شد. اما خدا کمک کرد و با آمدن آقای آجرلو که مدیر قابل و توانایی است، مشکلی در آن سال نداشتیم. زمانی‌که مدیریت و اعضای تیم مشکلی نداشته باشند، تیم می‌تواند به اهدافش برسد. اهداف آقا فرهاد نیز روز به روز جلو می‌رفت و خدا را شکر توانستیم آن اتفاق تاریخی را در فوتبال ایران رقم بزنیم.

* از تجربیات خودتان بابت حضور در سمت‌های مختلف در استقلال بگویید؟
من در استقلال تمام سمت‌ها را داشته‌ام. مربی، سرپرست، مدیراجرایی و... اوج حضورم در استقلال آنجا بود که افتخار داشتم با تصمیم مرحوم منصورخان پورحیدری سرپرست باشگاه شدم که جا دارد از ایشان یادی کنیم. مهم نبود فرزاد مجیدی چه سمتی داشته باشد، هدف من خدمت به استقلال بود.

* ابتدای امسال یا حتی بعد از جدایی علی سامره صحبتی درخصوص حضور شما در پست سرپرستی نشد؟
با من اصلا هیچ صحبتی نشد. ولی با افتخار دوست داشتم که به تیمم خدمت کنم. برای مجموعه استقلال و هوادارانش هر کاری هم انجام دهی، کم است. من هر چه دارم از استقلال است.

* شما با جواد نکونام هم سابقه همکاری داشتید. در این خصوص صحبت کنید؟
بله ما در نساجی همکاری داشتیم و بعد از 24 سال یک اتفاق تاریخی را رقم زدیم. وضعیت تیم ما خوب نبود اما با حضور آقایان نکونام و هاشمی نسب توانستیم یک نظم تیمی را بسازیم و خدا را شکر به موفقیت رسیدیم و تیم را به لیگ برتر آوردیم. من که کوچکترین نقش را داشتم، این صعود حاصل زحمت کادرفنی، مربیان و نفر اول باشگاه یعنی آقای صنیعی فر مالک نساجی بود که قائمشهری ها هیچ وقت نباید این نام را فراموش کنند.

* از آن تیمی که در نساجی حضور داشتند، جای شما در استقلال خالی است. چون آقایان نکونام و هاشمی نسب و سایرین اکنون با هم همکاری می کنند. به موفقیت آنها امیدوارید؟
این عزیزانی که اسم بردید از دوستان خوب من هستند و روزهای خوبی را کنار آنها داشتیم و توانستیم لذت صعود را با هم تجربه کنیم. آنها اکنون در استقلال حضور دارند و برایشان آرزوی موفقیت می کنم. خوشحالم که توانسته اند تا اینجای کار، استقلال را صدرنشین نگه دارند و این لیاقت باشگاه بزرگ استقلال است.

* فکر می کنید که استقلال بتواند صدرنشینی را حفظ کند و قهرمان شود؟
فوتبال قابل پیش بینی نیست. برای قهرمانی و در صدر جدول ماندن، باید سخت تلاش کرد، اعضای تیم باید تمرکز داشته باشند و به مسائل حاشیه ای فکر نکنند تا ان شالله استقلال قهرمان شود.

* درباره فرهاد هم صحبت کنید. چه عاملی باعث رقم خوردن آن نتایج شد؟
من سه، چهار ماهی در امارات و در کنار آقا فرهاد بودم. فکر می کنم اوج بدبیاری و اوج بدشانسی که می تواند در فوتبال رخ دهد، برای تیم آقا فرهاد به وجود آمد. در لیگ امارات رقابت با تیم هایی مانند الوصل، العین، شباب الاهلی، الجزیره و الشارجه خیلی سخت است. زمانیکه آقا فرهاد در کلباء به مصاف این تیم ها می رفت، با بدشانسی یا اشتباهات داوری مواجه می شد.

* علت این اشتباهات یا بدشانسی ها چه بود؟
اصلا اتفاقات عجیبی که رخ می داد یک طرف، اما وقتی که می گویند در فوتبال بدشانسی می آوری و نتیجه نمی گیری، اوج آن را من در کلباء و با آقا فرهاد دیدیم. این موضوع خیلی من را متأثر کرد. بازیکنان این تیم برای باشگاهی مانند کلباء مناسب بودند اما اگر می خواستیم این تیم را از لحاظ مهره با باشگاه های بزرگ امارات مقایسه کنیم، کلباء خیلی پایین تر بود. رقبای این تیم بازیکنان میلیون دلاری می خریدند.

* آنگونه که ما خبر داریم، گویا باشگاه کلباء بودجه چندان زیادی هم در اختیار نداشت. درست است؟
از نظر سطح و کیفیت بازیکنان و امکانات، رقابت برابری نبود ولی وقتی می گویند تیمی بدشانس است، اوج آن را می توانید در کلباء ببینید. مثلا دیدار با العین را که باید پیروز می شد، بازی را واگذار کرد. اصلا در برخی از مسابقات داوری در نوع خودش عجیب بود. مثلا VAR برای ما پنالتی می گرفت ولی داور تصمیم دیگری می گرفت. به هر حال ان شالله او به زودی کارش را در تیم جدیدی آغاز می کند و برایش آرزوی موفقیت می کنم.

* تابستان که فرا برسد، قطعا فرهاد مجیدی جذاب ترین گزینه فوتبال ایران است و این سوال پیش می آید که او در چه تیمی مشغول فعالیت خواهد شد. فکر می کنید او در لیگ امارات به کارش ادامه دهد یا راهی باشگاه دیگری شود؟
فرهاد مجیدی که همیشه جذاب ترین گزینه فوتبال ایران بوده است. من در این رابطه هیچ اطلاعی ندارم و باید خود فرهاد تیم جدیدش را اعلام کند. ولی مطمئنم که بهترین تصمیم را خواهد گرفت. کلباء که تیمی ناشناخته بود، با مربیگری آقا فرهاد تا جمع چهار تیم پایانی جام حذفی نیز بالا آمد.

* گویا رقبای کلباء هم از تیم حساب می بردند؟
دقیقا همینطور است. از زمانیکه آقا فرهاد هدایت این تیم را برعهده گرفت، وحشتی بین رقبا افتاده بود، چون تیمش خیلی خوب بازی می کرد. ولی باز هم می گویم که اوج بدشانسی و ناداوری را به چشم دیدم.

* بعد از سه پیروزی فرهاد مقابل الشارجه که تیم اول آن ایالت است، گویا او از سوی حاکمان شارجه خیلی مورد استقبال قرار گرفت؟
بله به آقا فرهاد احترام زیادی می گذاشتند و چندین بار از او تقدیر کردند. علت این موضوع نیز این است که سبک کار فرهاد، قابل احترام است و فکر می کنم آنها نیز پیشرفت تیم کلباء را می دیدند. تیمی که به قول شما آسانسور لیگ بود اما به جایی رسید که یقه تیم های بزرگ را می گرفت. در خیلی از بازی ها از جمله دیدار با الوصل، تیم کلباء باید بازی را چهار بر دو برنده می شد ولی دو – دو مساوی شد. باز هم می گویم که امکانات کلباء با تیم های العین، الوصل، الشارجه، شباب الاهلی، الوحده و... قابل مقایسه نیست. اما کلباء در این دو سال تمام این تیم ها را شکست داد و هر زمان هم که آنها با کلباء بازی داشتند، تمام تن و بدن آنها می لرزید، علت آن نیز این است که تیم آقا فرهاد فوتبال بازی می کرد و تاکتیک داشت.

* در صورتی که قهرمانی استقلال مسجل شود، هفته آخر لیگ شما را در استادیوم می بینیم؟
بله حتما، با تمام وجود این کار را انجام خواهم داد و از تیم محبوبم حمایت می کنم.

* صحبت پایانی دارید؟
برای استقلال و هوادارانش دلتنگ هستم. برای مجموعه استقلال آرزوی موفقیت می کنم و امیدوارم این تیم بتواند قهرمان شود. از شما و تمام همکارانتان در مجموعه ورزش سه تشکر می کنم، خود من شخصا تنها مرجع ورزشی که همیشه اخبارش را پیگیری می کنم، رسانه شماست. امیدوارم موفق و پیروز باشید.

دیگر خبرها

  • گاف‌های بایدن به روایت آمار/ کارکنان کاخ سفید جورکشِ جو!
  • «ایساتیس» پرمخاطب‌ترین فیلم هنر و تجربه شد
  • سینما به روایت «آپاراتچی»
  • شوخی جالب مولر با ستاره رئال‌مادرید: جاسوسی می‌کنی (فیلم)
  • جاسوس آمریکایی به 22 سال حبس محکوم شد
  • «مست عشق» ، زمانی برای مستی سالن های سینما / روایت مولانا و شمس ، پدیده ای فراتر از اکران
  • روایت «شینهوا» از ماشین سرکوب آمریکا دربرابررستاخیزدانشجویان
  • اعلام آمادگی وزارت دفاع برای همکاری با زیمباوه
  • فرزاد مجیدی: فرهاد جذاب‌ترین گزینه ایران و امارات است
  • نمایی بسیار زیبا و جذاب از امواج دریا (فیلم)