یمن، جزئیات توطئهای ناکام
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۹۳۱۶۷۳
هدف تاکتیکی توطئه پنج ضلعی اخیر تصرف صنعا و وادار کردن انصار به دو خواسته دیگر سعودی بود که البته اگر به این خواستهها میرسید به مرور و با اقدامات نظامی تمام شهرها و روستاها و حتی سلاحهای سبک را از انصار میگرفت و آنان را قتلعام میکرد
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، سرعت تحولات در یمن به نحو عجیبی بالا رفته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
1- توطئه تسخیر صنعا - حسب آنچه در لابلای اخبار آمده - و تغییر روند جنگ، پنج ضلع داشت؛ عربستان، امارات، علی عبداللهصالح و بخش کمی از جریان موثر حزب اخوانی - وهابی اصلاح - که هماینک بر استان مأرب واقع در شرق پایتخت سیطره دارد - و بعضی از سران قبایل مستقر در غرب صنعا که بهوسیله پول زیاد و وعده حکومت خریده شده بودند. یعنی یک نقشه کامل وجود داشت و شامل درون صنعا، شرق صنعا، غرب صنعا و پشتیبانی هوایی توسط امارات و عربستان میشد. بر این اساس حدود یک ماه پیش که جنایات سعودی علیه مردم مظلوم یمن شدت گرفته و تلفات بیشتری وارد کرده بود، «احمد ولدشیخ» نماینده دبیرکل سازمان ملل در امور یمن در ملاقات با بنسلمان خواستار کاهش حملات و توجه به راهحل سیاسی میشود، بنسلمان در پاسخ میگوید کمی صبر کن تا ببینی حوثیها به چه وضعی گرفتار خواهند شد.
بر این اساس میتوان گفت تا آنجا که به جبهه سعودی بازمیگردد، نقشه تصرف برقآسای صنعا حرف نداشت و هر ناظر سیاسی را هم وادار به پذیرش موفقیت طرح سعودی میکرد اما آنچه اتفاق افتاد درواقع کاملا معکوس بود. رهبری جنبش انصارالله حدود یک ماه پیش به مکالمات بعضی از نزدیکان علی عبداللهصالح دسترسی پیدا میکند و طی آن بخشی از قول و قرارهای دوطرف درباره صنعا و «عملیات مشترک» لو میرود. انصارالله در تماس با علی عبدالله صالح به او هشدار داده و درواقع به او خبر میدهد که از نقشه مطلع است. هدف انصار از این اطلاعرسانی این بود که از یک سو مانع از همگسیخته شدن همکاریهای امنیتی و سیاسی میان دو طرف شود و از سوی دیگر هشدار دهد که مسئله را میداند و در شرایط غافلگیری نیست اما علی عبداللهصالح ضمن آنکه منکر چنین توافقی میشود، میگوید بر سر توافق با انصار کماکان ایستاده است ولی خب معلوم بود که این یک تعارف بیشتر نیست و دیگر نمیتوان به او به چشم یک نیروی قابل اعتماد نگاه کرد و باید با جدیت بیشتر او را زیر نظر گرفت.
صالح با گمان اینکه اطلاع انصارالله از توافق پنججانبه علیه او، چیزی را عوض نمیکند و یا شاید برای اینکه راه دیگری برای حفظ حیات سیاسی خویش سراغ نداشت در همان پازل بازی را ادامه داد و این بار که دیگر امکان پردهپوشی وجود نداشت در مصاحبه تلویزیونی از علاقهاش به توافق با عربستان پرده برداشت و همزمان نیروهای انصار را که با آن به پیمان مشترک رسیده بود، «میلیشیا» - یعنی گروهی غیرقانونی و مسلح - خطاب کرد. در این میان انصار که میدانست مسجد بزرگ «علی عبداللهصالح» محل اصلی توطئه است، با این عنوان که میخواهد برای اطمینان از برگزاری مراسم میلاد پیامبر اعظم(ص) که هرساله به نحو باشکوهی در یمن و بخصوص در این مسجد که بزرگترین مسجد یمن است، برگزار میشود وضع مسجد را بررسی کند، بعدازظهر پنجشنبه هفته پیش یک یگان از نیروهای امنیتی خود به همراه تعدادی از نیروهای وزارت کشور را به این مسجد میفرستد که با مانع نیروهای صالح مواجه میشوند ولی در نهایت وارد مسجد شده و متوجه مقادیر بسیار زیادی سلاح در زیرزمینهای مسجد میشوند. با توجه به اینکه برگزاری مراسم روز 17 ربیع - یعنی دیروز- در این مسجد قطعی بوده است، وجود این حجم از سلاح خبر از وجود توطئهای و اجرای آن در روز 17 ربیع میدهد. نیروهای مشترک انصارالله و وزارت کشور اقدام به در اختیار گرفتن بخشهای مختلف مسجد میکنند که در این بین نیروهای شبه نظامی صالح با آنان درگیر شدند. به زودی درگیری به خارج از مسجد و بخش جنوبی پایتخت که مراکز سیاسی در آن قرار دارد و به همین دلیل «حیالسیاسی» خوانده میشود و نیز به مراکز استانهای ذمار، عمران و حجّه کشیده میشود که سرعت انتقال این درگیری از پایتخت به چهار مرکز استان و نیز ورود هواداران حزب اصلاح در «عمران» به درگیری علیه کمیتههای مردمی وابسته به شاخه نظامی انصارالله تردیدی باقی نمیگذارد که همهچیز آماده انجام عملیات مشترک علیه انصارالله شده است. اما نکته اینجاست که شروع درگیری برای تصرف پایتخت روز 17 ربیع بوده که با پیشدستی انصارالله این درگیری در روز یازدهم و در حالی که در زنجیره عملیاتی آنان حلقههای آخر چیده نشدهاند، شروع میشود و به شکست این طرح پیچیده منجر میگردد.
2- برخلاف آنچه تصور میشود، هدف همکاریهای پنججانبه که به آن اشاره شد، تسلط بر بخش شمالی یمن نبوده بلکه هدف فقط تصرف پایتخت بوده است. وقتی شرایط داخلی یمن و سرگذشت درگیریهای آن را ملاحظه میکنیم درمییابیم که طرفهای این طرح برای سیطره بر کل استانهای شمالی شامل 12 استان نیروی کافی نداشتهاند. از سوی دیگر صالح و ارتش پیشین آن که نزدیک به 300 هزار نیرو داشته، در شش جنگ که در حدفاصل 1382 تا 1388 روی داد و از پشتیبانی نیروی هوایی امارات هم برخوردار بود از نیروهای انصارالله که در آن روزها به چند هزار نفر هم نمیرسید، شکست خوردند. بنا بر این منطقاً در این شرایط که از یک سو صالح فاقد ارتش بوده و متقابلا نیروهای رزمی انصارالله به چند صد هزار نفر رسیده است نمیتوان پذیرفت که هدف طرح نظامی این پنج موتلف تصرف استانهای شمالی یمن بوده است.
به نظر میآید که هدف عملیاتی نیروهایی که از شبانگاه پنجشنبه تا نزدیکیهای ظهر شنبه در استانهای عمران، حجه و ذمار با نیروهای انصارالله درگیر شدند، سرگرم کردن انصار و نه تصرف این شهرها بوده است چه اینکه اگر بنای تصرف مراکز استانهای تحت تسلط انصارالله بود، این اقدام باید در استانهای شافعینشین که انصار در آنجاها نیروی کمتری دارد، روی میداد. انتخاب استانهای زیدینشین که به پایتخت نزدیکند و انصار در آنجاها نیروهای فراوانی دارد با هدف سرگرم کردن انصارالله و نیروهایش در خارج از صنعا و تمرکز نیروهای تحت رهبری صالح و شرکای آن روی پایتخت صورت گرفته که با هوشیاری انصارالله این طرح خنثی شده است.
سؤال این است که اگر طرح سعودی، اماراتی، اصلاح، صالح و سران بعضی از قبایل شمال یمن به نتیجه میرسید چه اتفاقی میافتاد؟ تصرف پایتخت که طی دو سال گذشته هدف اصلی رژیم سعودی و مؤتلفین آن بود میتوانست اقتدار انصارالله را بشکند و متقابلا نیروهای شبه نظامی و نظامی سعودی که به دلیل شکستهای پیاپی به مرز یأس کامل رسیدهاند را برای عملیاتهای بعدی تشجیع کند. از نظر سعودی موفقیت طرحی که با محوریت علی عبدالله صالح توأم بود میتوانست اکثر سران قبایل یمنی که هماینک با انصارالله همکاری میکنند و بخش
عمدهای از هزینه اداره جنگ و جامعه نیز بر دوش آنان است را از انصار جدا کرده و حتی در مقابل آن قرار دهد.
از سوی دیگر همه میدانیم که در هفتههای اخیر فشار متراکمی از داخل عربستان و بیرون آن برای متوجه کردن بنسلمان به «جنگ بیحاصل» وجود داشت که در گفتوگوهای محرمانه نماینده دبیر کل سازمان ملل و عبارات صریح گوترش دبیرکل و دولتهای اروپایی و نشریات آمریکایی هم به تکرار آمد. سعودی در این بین موافقت با هر طرح سیاسی را موکول به بدست آوردن یک موفقیت میدانی میکرد تا بتواند سه خواستهای که از سال دوم جنگ - آغاز عملیات موسوم به اعادهًْالامل- مطرح میکرد، محقق گرداند و در واقع به طریقی دوباره بر یمن مسلط شده و تکلیف انصارالله را یکسره نماید. آن سه خواسته شامل خارج شدن صنعا از دست انصارالله، تحویل مراکز استانها به دولتی که شورای همکاری خلیج فارس و در واقع خودش تعیین میکند و تن دادن انصار به خلع سلاحهای سنگین و نیمهسنگین. بنابراین میتوان گفت هدف تاکتیکی توطئه پنج ضلعی اخیر تصرف صنعا و وادار کردن انصار به دو خواسته دیگر سعودی بود که البته اگر به این خواستهها میرسید به مرور و با اقدامات نظامی تمام شهرها و روستاها و حتی سلاحهای سبک را از انصار میگرفت و آنان را قتلعام میکرد و دوباره سیطرهای که از سال 1310 و زمان تاسیس «عربستان سعودی» بر یمن جز نکبت و فقر و مرگ پدید نیاورده، اعاده میگردید که ضربه سنگین انصار همه این خوابهای شیطانی را برهم زد.
منبع: کیهان
منبع: آنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۹۳۱۶۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تحریف تاریخ، تضعیف شیعه و باقی توطئهها
بسیاری از جنبشهای ایرانی که در برابر چیرگی غرب بهپا خاستند و بر ستم بیگانگان شوریدند به دلایلی یا در میان توده مردم پایگاهی نیافتند یا جنبشهایشان تکبعدی بود و گسترش چندانی نیافت، اما خیزش حسن صباح داستان دیگری است. او دارای ویژگیهای رهبرانه (کاریزما) بود و با تکیه بر باورها و آیینهای دیرین ایرانیان و آن بخشهای فرهنگی که همگرا با اسلام بود، توانست دولتی خودمختار، ویژه و متفاوت برپا سازد.
منش و رفتار دادگرانهاش به گونهای بود که به گفته دکتر باستانیپاریزی تا چند سده پس از او، بانوان آبادیهای منطقه الموت با درود فرستادن بر روان او، کارهایی مانند نخریسی را میآغازیدند. با دکتر مهدی علمیدانشور، استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب که در ادیان و عرفان، گرایش ادیان ایران باستان و البته پژوهشگر تاریخ و کلام اسماعیلیه، آن رگ پنهانی را دردست گرفتیم که برآمدن حسن صباح وادامه جنبش او را برای مدتها بیمه کرد. در ادامه گفتههای این استاد ادیان و عرفان ایرانی را مرور میکنیم.
تداوم تحریف با ابزار سینما
اسماعیلیه بیگمان یک انحراف در روند اسلام و تشیع است و نمیتوان به عنوان جریانی مثبت با پذیرش از آن سخن راند، اما دستکم تا دورهای هماهنگ با نیازهای فرقه، منفعتطلبی و آز داعیان و خلفایشان در حاشیه شریعت پیش میرفته، اما در دوران معاصر از منفعتطلبی خود خارج شده و فراتر رفته به گونهای که با منفعت دیگران همسو شده و حرکت میکند؛ یعنی دیگران از آنها استفاده ابزاری میکنند. بیاغراق ویرانی، جاگزینی و دگرگونیها در تمام بناها، یادگارهای تاریخی و تغییرات شکلی و مرمت یا بازسازی که در شهر مقدس مکه انجام گرفته و میگیرد، توسط مهندسان و معماران مجموعه آقاخان است! یعنی دستهای کننده و راهانداز طرحهای وهابیت و استعمارند. مثلا رمی جمرات و تغییرات اخیرش با دست همین مجموعه آقاخان انجام شده و تقریبا تمام سازهها، آثار و بناهای تاریخی اسلامی را در عربستان و بهویژه مکه از آن هویت و شناسنامه خارج کردهاند! که دیگر هیچ هویت اسلامی روشنی ندارد و همانند یک بنای معاصر یا روزآمد به نظر میآید. به عقیده شخصی من، اسماعیلیه امروز کاملا از شناسنامه و بافت دیروزی خود خارج است و بر اساس نظرات دیگران و بهویژه کشورهایی شکل عوض میکند که آنجاها مستقر شده و جریانش را ادامه میدهد. اسماعیلیه به عنوان یک فرقه که براساس عدالت خواهی و مبارزه با ظلم زمانی با دولتهای بزرگ دست به گریبان میشد، هرگز از آقاخان و مجموعهاش درباره فلسطین چیزی شنیده نشده یا درباره آدمکشیهای اسرائیل هرگز نقد و واکنشی نشنیده و نخواهید شنید. تحریف تاریخ توسط سینما ساده و موثر است در فضایی که دیگر کتابخوانی رونقی ندارد، سینما که فضای جادویی، سحرانگیز و جذاب میآفریند بهراحتی مخاطبان را جذب میکند و در خواب مسئولان و دستاندرکاران ما، تاریخ و شخصیتها را به یغما برده و مصادره میکنند و...؟ مثلا همین سریال حشاشین هنگام پخش شبانه در رمضان در یکی از شبکههای تلویزیونی در مصر، فقط با دوسه ساعت فاصله زیرنویسهایش به زبانهای مختلف از جمله فارسی منقح، رسا و پیراسته در دسترس بود!
ماجرای ۶ امامیها
اسماعیل، پسر ارشد امام صادق (ع) بنابر برخی روایات در جوانی علاقه خود را به اندیشههای غلات نشان داده و با یکی از غالیان به نام ابوالخطاب در ارتباط بود. بامرگ زودهنگام ابوالخطاب درسال۱۳۸هجری، اسماعیل ازسوی همان مریدان مجذوب! به جانشینی برگزیده شد. مرگ زودرس در۱۴۵هجری گریبانگیر اسماعیل گردید. این حلقه، آزها و آرزوهایی داشتند و گمان میبردند پس از فوت امام صادق و جانشینی اسماعیل میتوانند به اهدافشان برسند که البته چنین نشد. امام صادق با فراست، هوشمندی و آرامش خاصی، طرفداران اسماعیل و ابوالخطاب را بهویژه به مراسم دفن اسماعیل فرامیخوانند و بارها در مسیر تشییع، کفن را از چهره جنازه کنار میزنند و هیچ جای شکی در مرگ پسرش برای کسی باقی نمیگذارند. این موضوع در حدود یک سده در پیله بود و انگار پوستاندازی میکرد و خود اسماعیلیه به این دوره، نام «ستر» یا مخفی دادهاند.
پیچ انحرافی
در نیمه سده سوم، فردی به نام حمدان ابن اشعث، مشهور به قرمط در کوفه به تبلیغ قائمیت محمد ابن اسماعیل به عنوان امام غایب پرداخت و خودش را نایب محمد به عنوان مهدی موعود نامید! همین حمدان شخصی به نام عبیدا... مهدی را برای تبلیغ به سوریه راهی کرد. ولی عبیدا... به تبلیغ برای خودش با عنوان مهدی پرداخت. حمدان هم داعیانی را فرستاد که از کار او جلوگیری کنند و عبیدا... ناگزیر از فرار به شمال آفریقا شد. در ادامه عبیدا... در سال ۲۹۷ هجری رسما حکومت فاطمیان را در مغرب بنیان نهاد و تا ۳۳۲ به یورش به اطراف میپردازد. بعد از او پسرش القائم بأمرا... و سپس خلیفه چهارم المعزالدین ا... است که دوران او مصر فتح و قاهره ساخته و پایتخت میشود، مسجد الازهر بنا میشود و عیدغدیر و عاشورا تعطیل رسمی میشود.
بزنگاه تاریخ
در ادامه خلفای فاطمی میرسیم به هشتمین خلیفه یعنی مستنصر بالله (که داستان سریال حشاشین برساختهای از دوران اوست). این خلیفه دو پسر داشت. احمد و نزار که بارها نزار پسر بزرگتر جانشین اعلام شده بود، اما بعد از مرگ خلیفه، بدرالجمالی وزیر به دلایلی با فوت خلیفه، احمد را جانشین اعلام میکند و نزار را به شکلی مشکوک به قتل میرساند.
صباح بینقاب
حسن صباح متولد قم است و در همان شهر با اسماعیلیان پیوند میخورد. زمان را به عقب برگردانیم؛ صباح چهرهای فوقالعاده کاریزماتیک دارد. او سراغ ردهبالاهای جامعه نمیرود، بلکه میان مردم و چوپانها و انسانهای بیپروا و جنگاور میرود و یارانش را از میان آنها برمیگزیند که از مرگ نمیترسند. به همین خاطر با وجود نیروی اندک هنگام رویارویی با لشکر صلیبیان با تاکتیکهای نظامی خود شکست سختی به صلیبیها وارد میسازد. صلیبیها که نمیتوانستند به شکست در برابر گروهی کمشمار اقرار کنند از حسن صباح یک چهره آنچنانی و فراواقعی و هراسآور و سپهشکن ترسیم میکنند که اغراقهای حشاشین، مینو، مواد مخدر و... زاییده تخیلات همینهاست که مارکو پولو ۱۴۰سال پس از حسن صباح از دیدههای خودش! از باغ بهشت و حشیش و حسن صباح و... گزارش میدهد. در حالی که اصلا وارد حوزه الموت هم نشده و دژ را ندیده، اما در فصلهای ۴۱تا۴۳ به گونهای سخن میپردازد که انگار با حسن صباح در دژ الموت زندگیها کرده! (نمونه معاصر چنین رفتاری همین کتاب خداوند الموت، پل المیر است که اصلا چنین نویسندهای وجود ندارد و... برای فروش کتاب توسط پدیدهای به نام ذبیحا... منصوری با تکیه بر خارجیپسندی ایرانیان جعل شده! اباطیل سریال حشاشین نیز به همین سان، زاییده ذهن صلیبیون و مارکو پولو بوده). حسن صباح اهل مطالعه، تهجد، زهد و دیانت و اواخر گوشهنشین بوده و با مردمان دادگرانه رفتار میکرده تا جایی که چند سده پس از او همچنان که در آغاز اشاره شد در آبادیهای الموت به روانش درود میفرستادند. در سریال حشاشین با برزک نامی طرفیم که بسیار خونریز و قصیتر از صباح است در حالی که در تاریخ از او با نام کیابزرگ امید یادشده. من قصدم تطهیر کردن حسن صباح نیست، اما تمام دوران زندگی او را که بررسی کردم حدود ۵۰ ترور با دستورش انجام شده. او با خلفای عباسی و امرای سلاجقه از آن رو اختلاف داشت که ایرانی نبودند. نخستین بار کتابهای دینی را با زبان فارسی نگاشت و بااین اصطلاح «محل به محل و امیر به امیر» به برانداختن سردمداران میپرداخت، زیرا نیروی نظامی پرشماری برای رویارویی مستقیم نداشت. هیچ کجای تاریخ از او دستوری برای قتل مردم (مثلا مردم اصفهان در حشاشین) داده نشده. هرچند کیابزرگ امید با بیپروایی به قتلهایی دست زد.
خدمت اسماعیلیه و خیانت آقاخانها
هوشمندی خواجه نصیر سرانجام به بستن پیمانی میان هولاکوخان و اسماعیلیه انجامید منتها هولاکو پیمانشکنی کرده با قتل عام اسماعیلیه حتی دژ را نیز با خاک یکسان میکند و آن همه کتابها و... برخلاف عهدنامه نابود میشود. دیگر صدای نزاریان خاموش میشود تا ۱۰۹۰هجری سپس دوران کریمخان زند که ابوالحسن علی امام چهل و چهارم نزاری از سوی او حاکم کرمان میشود و نزاریان کمکم قدرتی دست و پا میکنند. فتحعلیشاه قاجار نیز با حسن علیشام امام چهل و ششم نزاریان وصلت میکند و به او لقب «آقاخان» را میدهد و او را به حکومت کرمان میگذارد. اما این وصلت دوامی ندارد و بعد از مدتی با جنگ با هم میپردازند. در این جنگ آقاخانها شکست میخوردند و ناچار همین آقاخانیهای شکستخورده به خراسان بزرگ (افغانستان بعدها که از سوی استعمار انگلیس چنین نامی بر آن سامان دیکته شد) پناه میبرند. آنجاست که با انگلستانیهای دشمن ایران و حکومت مرکزی خراسان متحد شده با خوشخدمتیهاشان از سوی انگلیس به رهبرشان لقب «سِر» داده میشود. جالب است با شکست انگلیس از حکومت افغان، آقاخان به هند زیر چتر انگلیس میرود. سرانجام آقاخان سوم که متولد انگلیس و پرورده فرهنگ غرب است، به تخت مینشیند و مقر رهبری را از هند به انگلیس میآورد. اینها با ثروت هنگفتی که دست و پا کرده بودند به ملکه و انگلیس کمکها میکنند و لقبها و امتیازهایی میگیرند. تا در سال ۱۳۷۶ هجری با درگذشت آقاخان سوم، کریم آقاخان در ۱۹سالگی به امامت چهل و نهم نزاریان در لندن به تخت میرسد.
سفیدپوش دیروز، سیاهروی امروز
نکته مهم این است که در شریعت نزاری وقتی به آقاخانها میرسیم دیگر شریعتی وجود ندارد حتی آن قشر ظاهری هم دیده نمیشود و برای رفتارهای خلاف رفتار عرفی و شریعت چه توجیهها میکنند. سریال حشاشین به لحاظ تاریخی هم برای ما ایرانیها سندیت ندارد و شخصیتهای مهمی مانند خیام، غزالی و… آنقدر در آن منفعل و بیخاصیت به تصویر درآمدند که با آنچه در ذهن و تصور ماست، فرسنگها فاصله دارند. در واقع این مجموعه با وجود اینکه سریالی استاندارد و با کیفیت قابل قبول است، چیزی فراتر از یک مجموعه رمضانی و مناسبتی نیست. چرا که تاریخ مصرفدار و برای استفاده راهبردی در مقطع زمانی ساخته شده و بنا به ادعای سازندگانش تبدیل به سریالی تاریخی مستند و قابل ارجاعی نشده است. حشاشین متاسفانه سریالی تماما تحریف تاریخ، اما جذاب! است که در مصر ورشکسته با بودجه چندمیلیوندلاری با مسخ و تحریف چهار شخصیت ایرانی بر ضد ایران و ایرانی ساخته شده که هیچکدام هیچ ربطی به مصر نداشتند! این که چرا حسن صباح در این بازه زمانی به تصویر کشیده شده، دارای ابعاد و اهداف پنهان و مزورانه است.
تصویرسازی غلط به نفع جریان خاص
سریال حشاشین در ظاهر داستانی درباره خلافت عربها در سرزمینهای اسلامی است، اما بیشتر داستان آن در ایران در شهرهای بزرگ آن رخ میدهد. حتی شخصیتهای اصلیاش هم با اینکه در ظاهر عرب هستند و طبیعتا در یک سریال مصری به زبان عربی صحبت میکنند، اما زاده داخل مرزهای ایران هستند و یکی از آنها تبدیل به رهبر یکی از گروههای مخالف با خلیفههای عرب میشود. رخدادهای این سریال در یک بستر تاریخی در سده یازدهم اتفاق میافتد. حسن صباح در مخالفت با عباسیان که شعار و پوشش و پرچمشان سیاه است، رنگ سفید را برای پوشش و پرچمش برمیگزیند، اما در حشاشین سیاهپوش است بر پرچم سیاه هوادارانش شعار لا ا... الا ا... نقش بسته تا برای مخاطبان امروزی همه چیز یادآور و نشانه داعش و داعشیگری باشد.
سرمایهگذاری عجیب مصر در صنعت سرگرمی
مصر که درخرج یومیهاش مانده و دستش واقعا خالی است درچنین مقطعی با صرف بودجهای هنگفت حشاشین را برساخته، زیرا در پی آسیبزدن و کژنمایی اسلام سنتی و اسلام سیاسی و اخوانالمسلمین بوده [که حماس از این نحله است]تا در ماه رمضان و رونق تماشای سریالهای آیینی به مردم بقبولاند که حسن صباح، پدر داعش است! هرچند از مصر نمیتوان انتظار داشت شخصیتهای ما را درست و راست و بدون معناهای ضمنی ضد ایرانی نشان دهد. شما «وعده صادق» و پیامدهایش را بسنجید! اسرائیل دقیقا از همین میترسد از اسلام سیاسی! که جرأت میکند یک قدرت را که به تعریف خودشان بزرگ است، پوشالی بشمارد. در حالی که کشورهای عربی ذلیلانه با اسرائیل همپیمان میشوند و عربستان مخفیانه به راه سازشکاری میتازد! نکته آزارنده تحقیر بزرگان ما از سوی مصر سرسپرده است. سریال حشاشین تحقیر فرهنگ بزرگ و تمدن سترگ ماست. در این بازه مهم تاریخی چرا هوشیاری به خرج نمیدهیم؟ خواجه نصیرالدین طوسی که کشوری را نجات داد را در این سریال ببینید چگونه تصویر شده؟ چرا خود ما از این همه شخصیتهای بزرگ فیلم فاخر نمیسازیم و اجازه میدهیم دشمنان ما این چنین تاریخ و فرهنگ و تمدن و چهرههایمان را با بیپروایی و دروغزنیهایشان تاراج کنند؟
منبع: روزنامه جام جم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی