رئیس سازمان سینمایی از موزه سینما و فیلمخانه ملی ایران دیدن کرد
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۵۰۵۱۷۶
محمدمهدی حیدریان معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس سازمان امور سینمایی و جمعی از مدیران سازمان سینمایی از محل موزه سینما و فیلمخانه ملی ایران بازدید کردند.
به گزارش شریان نیوز،به نقل از سازمان سینمایی، محمدمهدی حیدریان معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس سازمان امور سینمایی و جمعی از مدیران سازمان سینمایی از محل موزه سینما و فیلمخانه ملی ایران بازدید کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این بازدید علیرضا قاسم خان مدیرعامل موزه سینما درباره بخش های مختلف موزه توضیحاتی داد و این دیدار همچنین لادن طاهری مدیرفیلمخانه ملی ایران نیز درباره مراحل ساخت و آماده سازی فیلمخانه ملی گزارشی ارائه کرد.
رئیس سازمان امور سینمایی درباره همکاری موزه سینما با فیلمخانه ملی ایران گفت: از جهت نوع کارکرد موزه سینما و فیلمخانه ملی ایران این دو مجموعه سینمایی می توانند در راستا و تکمیل کننده یکدیگر باشند. چراکه موزه سینما مجموعه ای از گنجینه داشته های سینمای ایران را در خود جای داده است و فیلمخانه ملی ایران و مرکز اسناد سینما نیز مجموعه ای است که می تواند از بخش دیگری از این گنجینه سینمایی که جنبه آرشیوی دارد نگهداری کند.
معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره همراهی فعالیت های موزه سینما و فیلمخانه ملی ایران گفت: در بازدیدی که صبح امروز از این دو مجموعه سینمایی داشتم به همراه سازی مجموع فعالیت های این دو بخش بیش از پیش امیدوار شدم. موزه سینما فضایی کمی برای نگهداری داشته های سینمای ایران در اختیار دارد . البته مسئولان صاحب اختیار که تصمیم گیر بودند تلاش خود را کرده اند و متوجه اهمیت و ضرورت سرمایه فرهنگی که در موزه وجود دارد بوده اند ولی حاصل آن، دست آوردی که باید در شان سرمایه های موجود در سینما ایران باشد، نیست و در موزه فعلی قادر نیستیم همه سرمایه ای را که از گنجینه سینما داریم عرضه بکنیم.
وی ادامه داد: به اعتقادمن فیلمخانه ملی ایران و مرکز اسناد سینما هنوز متولد نشده است و صرفا در حال جمع آوری و تعریف خود بوده است. البته با کوشش بسیار که گاهی اوقات من شاهد آن بودم تلاش شده تا موجودی تاریخ سینمای ایران جمع آوری شود و خوشبختانه تا اندازه زیادی هم موفق بوده اند و فعالیت های رو به جلو داشته اند. به دلیل نامناسب بودن فضایی که در اختیار دارند در حال حاضر امکان ارزش یابی و استفاده بهینه از سرمایه فیلمخانه را وجود ندارد و معتقدم انتظاری که از فیلمخانه ملی وجود دارد هنوز محقق نشده است و امیدوارم به زودی به سرانجام برسد. من فکر می کنم حداکثر تا پایان آذرماه بتوانیم بخش هایی از فیلمخانه را به این ساختمان منتقل کنیم.
حیدریان تاکید کرد: بنابراین برای موزه سینما باید یک فکر اساسی کرد و شاید بخش هایی که برای فیلمخانه ملی احداث شده بتواند به کمک موزه سینما آید و موزه و فیلمخانه ملی ایران را در یک بسته فرهنگی ببینیم و این همراهی می تواند گشایشی برای دیده شدن گنجینه و سرمایه های سینما در موزه سینما باشد.
وی ادامه داد: با داشتن موزه ای در شان سینمای ایران می توان در جهت معرفی پیشینه و هویت سینمای ایران افتخار آفرینی کرد و همین افتخار آفرینی است که در جوان ها اعتماد به نفس، انگیزه برای کار و افتخار به داشته های فرهنگی خود ایجاد می کند. سینمای ایران در دنیا به خوبی دیده شده است. در شرایطی که خیلی از کشورهای دنیا نتوانستند در جشنواره های بین المللی حضور پیدا کنند، سینمای ایران حضور داشت و قله های هنر سینما را فتح کرد و این افتخارها باید به درست ترین و حرفه ای ترین شکل ممکن در معرض دید مخاطب قرار گیرد و متاسفانه از این ظرفیت به درستی استفاده نشده است.
محمدمهدی حیدریان معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی افزود: موزه سینمای ایران در حال حاضر فضایی بسیار کوچک دارد و عظمتی که در تک تک اشیاء چیده شده در موزه وجود دارد قابل انتقال به مخاطب نیست و امیدوارم بتوانیم در ارائه داشته های سینمای ایران حق مطلب را به درستی ادا کنیم. بنابراین باید اقدام اساسی در طراحی و چیدمان موزه سینما کنیم.
وی بیان کرد: من امیدوارم با حضور آقای قاسم خان که صاحب تجربه و تخصص است این تجربه و تخصص به درستی در اختیار موزه قرار گیرد و بتوان از ظرفیت موجود در موزه به بهترین شکل استفاده کرد.
رئیس سازمان امور سینمایی در پایان صحبت های خود با اشاره به موضوع بازنشستگی علیرضا قاسم خان و تصدی امور موزه سینما گفت: یکی از آفت هایی که گریبان گیر برخی از رسانه ها است، غیر تخصصی بودن آنها است. چراکه برخی از رسانه ها ماموریت جهت مسئله سازی دارند و اینقدر دانش پر قدرت و حرفه ای ندارند که این مسئله سازی را در جایی که زمینه پرداخت وجود دارد بیان کند. به این معنا که این رسانه ها در مرحله اول می توانند سئوال کنند که شخصیت حقوقی موزه سینما کجاست؟ ما یک مکاتبه رسمی با مراجع خارج از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کردیم. چراکه اصلا مسئله داخل وزارت خانه ای نبود. پس از آن کسب تکلیف کردیم و آنها شرایط را طبق مستندات بررسی کردند و اعلام کردند که مدیریت علیرضا قاسم خان بر موزه سینما بلا مانع و قانونی است. در نهایت حکم مدیرعاملی ایشان را دادیم و امید دارم که بتوان از تخصص و سابقه ایشان به نفع سینمای ایران بهره برد.
رمضانعلی حیدری خلیلی معاون توسعه فناوری و مطالعات سینمایی، محمود اربابی معاون توسعه فناوری و مطالعات سینمایی، علیرضا قاسم خان مدیرعامل موزه سینما، لادن طاهری مدیرعامل فیلمخانه ملی ایران، منوچهر شاهسواری مدیرعامل خانه سینما، علیرضا تابش مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی، مجید مسچی مدیرعامل موسسه سینماشهر، محمد مهدی طباطبایی نژاد مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، مهدی یزدانی مدیرعامل موسسه رسانه های تصویری ، جلیل اکبری صحت مدیرکل روابط عمومی سازمان سینمایی و سید صادق موسوی مدیر عامل انجمن سینمای جوان از جمله مدیرانی بودند که مهندس محمدمهدی حیدریان معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس سازمان امور سینمایی را در بازدید از محل موزه سینما و فیلمخانه ملی ایران همراهی کردند.
منبع: میزان
منبع: شریان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shariyan.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شریان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۵۰۵۱۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سینما بدون چهره کارگر ایرانی
این سوال مطرح است چرا از کارگرانی که در کوران انقلاب، اعتصابهای سراسری به راه انداختند، داستانی ساخته نشده است؟ چرا از شجاعت و احساس مسئولیت شهدای کارگر که در برابر بمبارانهای دشمن ایستادگی کردند و اجازه توقف اقتصاد کشور را ندادند، چیزی نمیبینیم؟ - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، روز جهانی کارگر، روز ارزشگذاری و احترام به تلاش گروه فعال، زحمتکش و ارجمندی از بدنه اجتماع است که در صف مقدم تلاش برای حفظ استقلال اقتصادی کشور قرار دارند. کارگران، در هر صنف و رشتهای چه کارگران صنعتی، چه خدماتی و... تنها برای خود و تأمین معاششان فعالیت نمیکنند، بلکه تلاش آنها در نگاهی بزرگتر و کلیتر، برای همه جامعه است، آنها هستند که نبض اصلی تولید کشور را در دست دارند و بدون تلاش پیگیر و همواره آنان، نمیتوان به شعارهایی از جنس جهش تولید دست یافت.
خارج شدن تولید از رکود و ارتقای آن نیازمند اجراییشدن مجموعهای از بایستههاست. بخشی از این بایستهها، البته اقتصادی و مدیریتی است. مسئولان باید برای مهار تورم و افزایش ارزش پول ملی تمهیداتی بیندیشند و در خصوصیسازی و واگذاری مراکز اقتصادی و کارخانهها به شکلی عمل کنند که حقوق کارگران، ضایع نشود. با همه اینها، همه چیز اقتصادی نیست. بخش مهمی از این مسأله، فرهنگی هم هست. ممکن است بگویید حقوق عقب افتاده کارگر را چه به فرهنگ؟! مسأله اینجاست که اگر فرهنگ تولید و تولیدگرایی، در سرزمین ما بهخوبی ریشه کند، تولید و فعالان این بخش ارزش واقعی خود را خواهند یافت و تصویر کلی جامعه به سمتی خواهد رفت که یک تلاشگر در یک کارخانه، یک کارگر دلسوز و حرفهای و یک کارفرمای حقگزار را به چشم سربازانی در میدان پیشرفت ملی خواهند دید و این گونه است که دیگر بهراحتی نمیشود حقوق کارگر را به عقب انداخت و حقشان را خورد. بخشی از این فرهنگسازی را باید هنرمندان کشور بهدست بگیرند.
احتیاط در گفتن از کارگران
واقعیت این است که ادبیات کارگری در کشور ما دارای پیشینهای قابل بررسی است. آثار نویسندگانی چون احمد محمود، علیاشرف درویشیان و محمدعلی گودینی در این زمینه ارزشهای ادبی و هنری دارد اما این شاخه از ادبیات داستانی ما خیلی زود زیر سایه ادبیات داستانی زبانگرا و نیز داستانهای آپارتمانی رنگ باخت. از سوی دیگر سینمای ایران از همان نخست، چنان دور از فضای واقعی اجتماع بود که در پیش از انقلاب، کلاه مخملیها در آن، چهره پررنگ بودند و در بعد از انقلاب هم بعد از چندین سال دوباره سینمای ما به گنده لاتهای قمهکش رجوع کرده است. در چنین سینمایی همیشه کارگر، نادیده گرفته شده است؛ البته از این مسأله هم نباید گذشت که بخشی از نادیده گرفتن فضاهای کار و کارگری در سینما و ادبیات ایران، کژکارکرد ادبیات مارکسیستی است. ادبیات و هنر چپ که تحت تأثیر ادعاهای مارکسیسم، خود را ناجی کارگران و زمینهساز ظهور انقلابهای کارگری محتوم در جهان میدانست، تا توانست از نام کارگر استفاده کرد. اینکه کارگران در جوامع کمونیستی همچنان همان موجودات استثمار شده پیشین بودند، بدون اینکه امیدی به آزادی بیان و رفاه اجتماعی داشته باشند. سینماگران و ادیبان ایرانی از بیم اینکه به مارکسیسم متهم شوند، در نزدیکشدن به مسأله کارگران با احتیاط بسیار عمل کردند.
کارگر در سینمای ایران، بیچهره است
در سینمای بعد از انقلاب، با وجود اینکه کارگران خود از قشرهایی بودند که از نخست، همدل و همپای انقلاب بودند و در دوران سخت مبارزه با پیوستن به اعتصابات سراسری در فلج کردن نظام شاهنشاهی نقشی پیشرو داشتند، این کماعتنایی به کارگران ادامه داشت. شاید با قدرت گرفتن چپهای اسلامی در دورههایی از حیات جمهوری اسلامی، انتظار این بود که ادبیات و فرهنگ کارگری جانی بگیرد اما در همین دورهها هم تکنوکراتهای راستگرا بخش مهمی از قدرت را بهدست گرفتند و فرهنگ و هنر در دوران استیلای آنان بیشتر به سمت فضایی رفت که آنان بهدنبال آن بودند، فضایی که در آن تولید و کارگر و چیزهایی از این دست اولویتی نداشتند. نتیجه این غفلت طولانی در پرداختن به کارگران در سینمای ایران، این شده است که در سینمای ایران ما قهرمان یا چهره برجستهای که کارگر باشد، نداریم. کارگران در سینمای ایران نهفقط مورد توجه نبودهاند، اصولا بیچهرهاند. همین الان اگر بخواهید چهرههای سینمایی برجسته در حوزههای مختلف را در ذهن مجسم کنید، نمونههایی به ذهنتان میآید. مثلا چند کارمند شاخص، پزشک شاخص، نظامی شاخص و... اما یک شخصیت سینمایی شاخص که کارگر باشد به ذهن نمیآید. کارگران در سینما همیشه حاشیه بودهاند و به همین دلیل برجسته نشدهاند و تصویری از آنها در ذهن نمانده است.
کارگری که هست، کارگری که دیده میشود
فهرستی از فیلمهایی را که شخصیت اصلی آنها کارگر بوده است، مرور کنیم: «جنگ جهانی سوم» هومن سیدی،«روسری آبی»، «زیر پوست شهر» و «قصهها» رخشان بنیاعتماد، «اینجا بدون من» بهرام توکلی، «کارگر ساده نیازمندیم» و «زندگی جای دیگری است» منوچهر هادی، «زندگی ادامه دارد» عباس کیارستمی، «بادکنک سفید» جعفر پناهی، «جمعه» حسن یکتاپناه، «زمانی برای مستی اسبها» بهمن قبادی، «آبادانیها» کیانوش عیاری، «دان» ابوالفضل جلیلی، «آتشکار» و «خواب تلخ» محسن امیریوسفی، «چندکیلو خرما برای مراسم تدفین» سامان سالور، «چند میگیری گریه کنی» شاهد احمدلو، «چهارشنبهسوری» و«جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی، «باد در علفزار میپیچد» خسرو معصومی، «تنها دوبار زندگی میکنیم» بهنام بهزادی، «محیا» اکبر خواجویی، «هیچ»، «استراحت مطلق» و «بیست» رضا کاهانی، «کیفر» حسن فتحی، «دیگری» مهدی رحمانی، «لطفا مزاحم نشوید» محسن عبدالوهاب، «آقا یوسف» علی رفیعی، «آلزایمر» احمدرضا معتمدی، «شیفت شب» و «سوت پایان» نیکی کریمی، «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمیکیا، «مرگ کسب و کار من است»، «مردی که اسب شد» و «همه چیز برای فروش» امیرحسین ثقفی، «جیببر خیابان جنوبی» سیاوش اسعدی، «حوض نقاشی» مازیار میری، «چندمتر مکعب عشق» جمشید محمودی، «ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه» ابراهیم ابراهیمیان، «انتهای خیابان هشتم» علیرضا امینی، «پنجستاره» مهشید افشارزاده، «خداحافظی طولانی» فرزاد موتمن، «چهارشنبه 19 اردیبهشت» وحید جلیلوند، «ابد و یک روز» و «برادران لیلا» سعید روستایی، «سینما نیمکت» محمدرضا رحمانیان، «برادرم خسرو» احسان بیگری، «به یک کارگر ساده نیازمندیم» پدرام کرمی و... .
معادلسازی کارگر و فقر
در اغلب این فیلمها، کارگران موضوع فیلم شدهاند تا وضعیت اقتصادی وخیم، شوربختی و بیپولیشان بهتصویر درآید. در بیشتر فیلمهای سینمای ایران، کارگری و فقر معادل هم قرار گرفتهاند و در نتیجه این فقر است که آنها گاه دست به کارهایی میزنند که برایشان دردسرساز است. کارگر در بیشتر فیلمهای ایرانی، بهخاطر شرافتش در انجام دقیق و درست کارش با وجود کم بودن حقوق و مزایایش تصویر نشده است. البته که وضعیت اقتصادی بسیاری از کارگران ما قابل قبول نیست اما اگر سینمای ایران چشمش را روی این قشر شریف بهتر میگشود، سوژههای تازه و جذابی در زندگی همین قشر میدید.
چرا این کارگران را ندیدید؟
این سؤال مطرح است که چرا داستانی از کارگرانی که در کوران انقلاب، اعتصابهای سراسری را به راه انداختند، ساخته نشده است؟ چرا از شجاعت و احساس مسئولیت شهدای کارگر که در برابر بمبارانهای دشمن ایستادگی کردند اما اجازه توقف اقتصاد کشور را ندادند، چیزی نمیبینیم؟ (نیاز به توضیح نیست که فیلمهایی مانند پالایشگاه را دچار ضعف مفرطند، محسوب نکردهایم)، کارگرانی که با هوشمندی و خلاقیت، دستگاههای از رده خارج را نوسازی کردند یا با اختراعات و ابتکارات خود، به افزایش بهرهوری و رشد اقتصادی کشور کمک کردند، ارزش توجه نداشتند؟ سینمای ایران باید این غفلت تاریخی را جبران کند و دوباره در تعریف و توجه خود از جامعه کارگری تجدیدنظر کند.
مسیری که برگشت
سینمای انقلاب اسلامی در سالهای نخست حرکت خود، چشم بینایی درباره قشرهای مختلف اجتماعی داشت و با شکار داستانهایی از دل جامعه،سعی میکردچتری فراگیربرای همه اقشاراجتماعی داشته باشد.این امر از یک سو به وسعت نگاه و اطلاعات فیلمسازان برمیگشت و از دیگر سو به شرایط اجتماعی که درآن سهیم بودن همه اقشار واصناف برای سرپا نگه داشتن کشور در گرماگرم نبردی سخت و جنگی تحمیلی مشخص بود.ساخت فیلمهایی همچون «شیلات» به کارگردانی رضا میرلوحی و نویسندگی محمد بلیش مازندارانی، محصول سال 1362 با بازی ماندگارزنده یاد داوودرشیدی درباره کارگران شیلات وهمچنین«ترن» به نویسندگی و کارگردانی امیر قویدل محصول سال1366بابازی فرامرز قریبیان وخسرو شکیبایی درباره کارگران خط آهن، نمونههایی از این دست فیلمهاست. هردو فیلم که با وجود گذشت چهار دهه از ساختشان هر دو دیدنی و سرپاست، به نقش مستقیم و مهم کارگران در انقلاب توجه دارند، فیلمهایی که همچنان هم به لحاظ قصه وکشش داستانی مخاطبان رابه دنبال خود میکشانند، هم داستانهایی کاملا ایرانی وبومی دارند وهم البته به نقش مهم وسازنده کارگران گمنامی میپردازند که درمسیرپیشبرد اهداف انقلاب مؤثر بودهاند. این مسیر درسالهای دهه70، ادامه نیافت وسینمای ایران به مسیری دیگر افتاد وفیلمهایی چون ترن و شیلات، فقط در خاطره تصویری مردم ما قرار دارند.
منبع: جامجم آنلاین
انتهای پیام/