مجرمی که زن است؛ مجرمی که مادر است
تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۶۳۱۳۹۲
صحنه تاریخ پیوندی ناگسستنی با جرم داشته و در آینده نیز خواهد داشت. به عبارتی تا جامعه هست، جرم نیز هست. به طوری که دورکیم در قرائتی خاص از این وضعیت معتقد است که «جرم بخشی از هنجار جامعه بوده و جزء مکمل آن است»(وایت و هینز148:1383).
به گزارش شریان نیوز، او رخداد میزان معینی از جرایم را امری عادی و حتی از اسباب سلامت جامعه میپندارد و احتمالاً به همین سبب است که برخی از جرمشناسان، جایگاهی برای مقوله پیشگیری قائل نبوده و بر این باورند که به جای آن باید سخن از کاهش نرخ جرم به میان آورد؛ چراکه آرمان نابودی جرم، در عمل تاکنون میسر نشده و نخواهد شد و لذا طرفداران این طرز تفکر که کیفرشناسی نوین (عدالت سنجشی، تخمینی، محاسبهمحور) خوانده میشود، با اعتقاد به عدم امکان محو کلی جرایم، خواستار تقلیل نرخ آن در سطحی قابل تحمل برای جامعه هستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یکی از اولین نتایج مطالعات مربوط به جرم و کجروی، آن است که آسیبسازی در انحصار مردان نبوده و زنان نیز در پدید آوردن این قبیل رفتارها سهمی در خور توجه دارند. در عین حال همین تحقیقات با رسیدن به نتایجی مانند نتایج زیر، نشان از تفاوت میزان و نوع آسیبسازی در میان زنان و مردان و حتی نحوه برخورد جامعه با رفتارهای آنها دارد. در مواردی از جمله:
1- میزان آسیبپذیری در مردان بیشتر از زنان است.
2- شکلهای موجود رفتار نابهنجار در میان زنان، تفاوتهای نمایانی با انواع این پدیده در میان مردان دارد. برای نمونه برخی کجرویها(مانند فحشا و سقط جنین) مختص زنان است. در غیر از این موارد نیز این قبیل آسیبسازان کجروییهایی مانند؛ سرقتهای کوچک، نگهداری اشیاء مسروقه، جعل اسناد، اختلاس، مستی در ملاعام، فحشا و ... را مرتکب میشوند که جرائمی کوچک و به ندرت متضمن خشونت است. در عین حال آسیب اجتماعی مردان مواردی مانند سرقت، خودکشی، آدمکشی، اعتیاد و ... را در زمره خود دارد که غالباً از جرائم کلان، حرفهای و خشونتبار به حساب میآید؛ جرائمیکه در عین حال ارتکاب آن مستلزم بکارگیری نیروی بدنی فوقالعاده نیز هست.
3- بزهکاری زنان دیرتر از مردان به حداکثر خود میرسد.
4- مردان بیش از زنان بازداشت میشوند و با شدت بیشتری در معرض اهرمهای کنترل اجتماعی قرار میگیرند.(بررسی آسیبهای اجتماعی زنان...ص 39)(2)
گاه اختلاف میان جرائم زنان و مردان ناشی از آن دانسته میشود که معمولاً بخش درخور توجهی از جرائم و حتی بزهکاریهای زنان به هر دلیل، در آمار رسمی منظور نمیگردد. با دلایلی از جمله:
- مجریان قانون آگاهانه یا ناآگاهانه با زنان رفتار ملایمتری دارند،
- زنان را کمتر از مردان خطرناک میدانند.
در برخی فرهنگها نوعی تلقی مبنی بر خشونت و استعداد هنجارشکن در جنس مذکر دیده میشود و در مقابل در نوع مؤنث معمولاً همنوایی و حالت انفعالی انتظار میرود و بر این اساس بزهکاران زن دیرتر مورد توجه مجریان قانون قرار میگیرند.(جامعهشناسی کجروی، علی سلیمی و محمد داوری، ص306)
برخی کارشناسان همچنان به تبیین جرائم مردان و زنان به عنوان کارکرد اجتماعی شدن میپردازند. آنها اینگونه استدلال میکنند که بسیاری از دخترها به گونهای اجتماعی شدهاند که نسبت به پسرها کمتر مهاجم باشند؛ آنها همواره نسبت به پسرها از سوی پدر و مادرهایشان بیشتر نظارت میشوند.
در حقیقت اکثر زنان اینگونه هستند که با احساس نگرانی و افسردگی در برابر محرکها واکنش نشان دهند. در حالی که پسرها به مقابله به مثل با تهاجم و خشونت تشویق میشوند. به هر روی زنان هم هر وقت که مردان عصبانی میشوند، خشمگین و عصبانی میشوند، ولی بسیاری از آنها آموختهاند که خودشان را به دلیل راه دادن چنین احساسهای منفی به درون خود، سرزنش نمایند.
بنابراین زنان بیشتر از مردها در برابر خشم با احساساتی چون افسردگی، نگرانی، ترس و شرم واکنش نشان میدهند. درحقیقت زنان اینگونه اجتماعی شدهاند که از این که خشم لطمهای به روابطشان وارد سازد بیمناک هستند، در حالیکه مردان با توهینها و خشونتهای اخلاقی واکنش نشان داده و همواره دیگران را برای ناراحتیهایشان سرزنش مینمایند.
به طور کلی زنان نسبت به مردان بیشترین احتمال را برای احساس رنج و تجربه کردن احساسهای غم، نگرانی و ناآرامیدارند.
پژوهشهای انجام شده در حوزه «جرایم زنان» در ایران و جهان، اصلاً قابل مقایسه با حجم، تنوع و عمق علمی همین تحقیقات در حوزه «جرایم مردان» نیست و همین موضوع سبب غلبه «دیدگاه غیرمتجانس مردانه» در تحلیل «شاخصهای جرایم زنان» شده و همین «عدم تجانس» در نگاه، نظریهها و تحلیلها، از دقت علمی نتایج حاصل از همین تحقیقات معدود در حوزه «جرایم زنان» کاسته است.
جالب این که تعداد بسیار کمی از این تحقیقات با مدیریت و اشراف تحقیقات زنان انجام شده و بخش زیادی از مجریان و تحلیلگران حوزه «جرایم زنان» را «مردان» انجام دادهاند. در حالی که به لطف تمام تفاوتهای حکیمانهای که خداوند متعال در «وجود زن» قرار داده است (از جمله تفاوتهای زیستشناختی، ژنتیکی، روانی- احساسی، فیزیکی- جسمانی، تحریکی، هورمونی، ارتباطی و... ) در تمام امور «مجرمانه» و «غیرمجرمانه»، «امضای زنانه، محفوظ و مستتر است». غفلت از تشخیص و باور به این «امضای فطری»، مهمترین ضعف رایج نگاههای «علمی» و «غیرعلمی» به مسائل حوزه زنان است.
افسران تحقیق، بازپرسان و دادیاران دادسرا و زندانهای زنان که از میان مردان برگزیده میشوند، همواره با این تأکید مجرمان زنان (یا متهمان زن) مواجه میشوند که: «تا زن نباشی، نمیفهمی من چی میگم!!» یا «تا مادر نباشی، تا جگرگوشهات در خطر نباشد، نمیفهمی من چی میگم!!» .این همان «امضای زنانه و مادرانه» است که عمداً و سهواً مورد غفلت «مردان تقنینی»، «مردان اجرایی» و «مردان قضایی» قرار میگیرد و بدتر از همه، به حوزههای علمی دانشگاهی و تحقیقاتی نیز رسوخ کرده است. تا این «امضای زنانه و مادرانه» در تمام شئون مربوط به «حوزه زنان»، تبدیل به «باور» و «متن نگرش» نشود، و تا زمانی که با عینک «غیرمتناسب و غیرمتجانس مردانه»، به خصوصیترین و اختصاصیترین حوزههای «زنانه» نگریسته میشود، نباید منتظر هیچ معجزهای در «کمیت»، «کیفیت»، «دقت علمی»، «پذیرش عملی» پژوهشها و بررسیهای «حوزه زنان» بود و طبیعی است با این «فقر تحقیقاتی»، انتظار «وضع قوانین متناسب» در «حوزه زنان»، به ویژه در حوزه «پیشگیری از جرایم زنان»، خیلی منطقی به نظر نمیرسد.
لزوم تفکیک رفتار «زنانه» و جایگاه «مادرانه»
یکی از مهمترین غفلتهای عمده و عجیب در حوزه « مسائل زنان »، و به ویژه در موضوع این بحث یعنی «حوزه جرایم زنان»، عدم دقت به تفاوتها و تمایزات «بیحد و بینهایت» میان «رفتار زنانه» و «جایگاه مادرانه» در مواجهه با مرتکبان جرایم زنان است. در نزدیک به اغلب تحقیقات صورت گرفته، در روشهای به کارگرفته شده، آمارهای تفکیکی و تجمیعی و جداول عددی، در پرسشنامهها و دادههای متنوع گردآوری شده، در متون و اسناد بازجوییها و بازپرسیها و موارد مشابه، «جایگاه زن، وقتی مادر نیست» و « جایگاه مادرانه، وقتی دیگر فقط زن نیست» اصلاً به رسمیت شناخته نمی شود.
عجیب اینکه فراموش میکنیم که در «دنیای طبیعت» و انبوه مستندهایی که درباره «حیات مخلوقات خداوند متعال» بهویژه «حیات وحش» میبینیم، همواره تأکید میشود که «خشنترین و وحشتناکترین حملات در طبیعت را «حس بینظیر مادرانه» در حفاظت قاطع از فرزندان رقم میزند». وقتی موجودات «غریزی» چون «شیر مادر» (شیر ماده!)، «وال مادر» (وال ماده!)، «عقاب مادر» (عقاب ماده!)، به حکم حس «مادری» که حاصل «سرانگشت قدرت و حکمت خداوند قادر متعال» است، در حفاظت از فرزندانشان، وحشتناکترین حملات و «خشن» ترین رفتارها را در قبال «شکارچیان» (اعم از حیوان شکارچی یا انسان شکارچی) بروز میدهند و اصلاً قابل مقایسه با نوع برخوردشان حتی در حوزه «دفاع از قلمرو» نیست، چگونه میتوان پذیرفت که انسان اشرف مخلوقات که ردای انحصاری «مادرانه» را میپوشد، در همان قالب قدیمی «زنانه» رفتار کند.
بنابراین موضوع، و اسناد بیشماری که از بازجوییهای «مجرمان مادر» (یا مادران مجرم!) موجود است، تنزل جایگاه «مجرم مادر» به «مجرم زن»، آن هم وقتی در بدترین شکل با «دیدگاه و قواعد مردانه» بدان نگریسته شود، آسیبهای جدی به فهم موضوعات و درک یافتهها و حتی تصمیمات «دادخواهانه» وارد خواهد آورد. تکرار این حقیقت بارها و بارها جایز است؛ آنجا که در تمام نوارهای بازجویی و اسناد مرتبط، مجرم مادر (نه مجرمی که فقط زن) است، با صدای بلند، مخاطب خود را مورد خطاب قرار میدهد که: « تا مادر نباشی، تا جگرگوشهات در خطر نباشد، نمیفهمی من چی میگم!!»
در دو پرونده شاخص و هولناک دو سال اخیر، که در هر دو، پدر معتاد خانواده، به هنگامی که قصد دستدرازی و تجاوز و تعدی به دختران نوجوان و جوان خود را داشته است، یعنی هنگامی که ناموس اخلاقی فرزندان به خطر میافتد، با واکنش «هولناک قاتلی که مادر است» مواجه میشود. در تمام این موارد، «بینهایت بودن خشونت قتل توسط قاتلی که مادر است»، «تعدد ضربات آلت قتاله بر جسم مقتول»، «مدت زمان قتل» (از اولین ضربه، تا زمانی که «قاتلی که مادر است» دست از جسد «پدری که فاسق و معتاد است» و قصد دستدرازی و تجاوز به فرزندان دخترش دارد، برمیدارد)، «مثله کردن» ( قطعهقطعه کردن خونسردانه و هولناک جسد مقتول، در آرامش و مدت طولانی)، « فوران کینههای دهها ساله قاتلی که مادر است به مقتول پدر» (که تا مدتها پس از اطاله دادرسی و زندان موقت، همچنان در گفتار «قاتلی که مادر است» موج میزند)، مشابهتهای جدی و قاطع این پروندههاست.
در متن مطالب مطرح شده، توجه به نکات زیر کاملا! حائز اهمیت است:
1- طرح تمایز «جرم مادرانه» و «جرم زنانه»، هرگز به معنای «چشمپوشی از زشتی و قبح جرم» نیست و نگارنده، هرگز در مقام احساسی رایج در کشور که «ترحم به مجرمان زن» است، قلم نمیزند. محروم کردن هر یک از ابنای بشر از «زندگی» از یک سو و «اجرای شخصی قانون به جای پیگیری توسط نهادهای قانونی»، مسائلی است بسیار خطیر که اصلاً موضوع «قضاوت» یا «تحلیل» نگارنده نیست. ما نیز چون همه «معتقدان به قانونمداری»، آرزومند «دادخواهی عادلانه در قبال «زنان» و «مردان» هستیم و هرگز «افراط مردسالارانه» یا «تفریط فمینیستی» را نمیپذیریم، اما اعتقاد داریم که عدم توجه به جایگاه انسانی «زن» و تمایز بینهایت این جایگاه، با مقام و منزلت «مادر»، غفلت از «فطرت بشری» و انحراف از «تأکیدات بیحد ادیان الهی و بهویژه دین مبین اسلام نسبت به منزلت و تمایز مقام مادر» است. توجه به این نکته کلیدی و این تمایزات جدی، راه برونرفت از تحلیلهای موجود در «حوزه زنان» و «حوزه مادران» است.
2- سؤال جدیای که آن هم سهواً و یا عمداً، در راهروهای مردسالارانه قانونی به فراموشی سپرده میشود، این است که چطور «زنی» که در مقام همسر، دو تا سه دهه، تعدیات جسمی و روحی بیحد و سیستماتیک توسط مرد خود را به جان میخرد، در مقام «مادر»، به تمام این «تحمل»ها پشت پا میزند و در هواخواهی «فرزندان»، « هولناکترین و خشنترین رفتار مجرمانه» را مرتکب میشود و در تمام طول «دادرسی»، همچنان درباره آنچه کرده است، با «لحن و زبانی خاص» (که فقط باید در جلسات دادرسی دید و شنید)، سخن میگوید.
در پروندههای مشابه در دهه هشتاد و همچنین سال 90 و 91 (دوره تأثیر جدیترین مصائب اقتصادی بر خانوادهها)، با زنانی مواجهیم که صدها بار توسط شوهران مقتولشان مورد ضرب و جرح سیستماتیک (سادیسمی و لذتمدارانه) قرار گرفتهاند. همه با درصدی از «از کار افتادگی اعضا» روبهرو بودهاند، حتی قوه «باروری» و «بارداری» خود را بر اساس تعدیات سیستماتیک شوهرشان از دست دادهاند، از نخستین لحظات ازدواج زیر شلاق غیراخلاقیترین و هولناکترین بدگمانیها و اهانتها قرار داشته و همه این «تحملها» و « تن دادنها به تعدیات»، فریاد همه دوستان و بستگان و ناظران را در آورده است، اما همین «زن»، وقتی «مادر» فرزندانی میشود که «بیپناه» و در «آستانه تجربه تعدی پدر» قرار میگیرند، «کینه» اش فوران میکند، مرز «محدودیت قوای جسمی» را در مینوردد و در یک بازه زمانی 25 تا 50 دقیقهای، جسد مردش را پاره پاره میکند و «هولناکترین» واقعهها را پدید میآورد. پاسخ به این سؤال و سؤالات مشابه است که ذهن نگارنده را به «تبیین تمایز» جایگاه و رفتار و نگرش به «مجرمی که زن است» با «مجرم زنی که فقط زن نیست، بلکه مادر است» در تمام سطوح تحقیق وا میدارد.
3- در بخش عمده پروندههایی که زنان رأساً به جرم دست میزنند (که با داستان زنان مباشر یا معاون یا آمر کاملاً متمایز و متفاوت است)، «ازدواجهای از سر ناچاری»، «درگیری خانواده به اعتیاد بیحد به موادمخدر و الکل و قمار»، «سطح ناچیز سواد» مشاهده میشود که این موارد به قدری در پرونده «مشهود»،«تکراری» و « قابل احصا و جمعبندی » است که وقتی به «بیدقتی» یافتههای به ظاهر تحقیقاتی در موضوع «جرایم زنان و مادران» مینگریم، شگفتزده میشویم.
در همین پروندهها، «رفتارهای ناهنجار و غیرمتعارف جنسی»، «عادات سادیسمی و مازوخیستی»، «شکنجههای سیستماتیک و مستمر»، و «دروغ و کتمان در جراحتهای جسمی در مراجعه زنان و مادران به بخشهای درمانی» موارد شاخصی هستند که کمتر مورد توجه و موشکافی قرار میگیرند.
در بررسی حادترین پروندههای «جرایم خشن زنان» در دو دهه اخیر که «شدت خشونت» در آنها، سبب شاخص شدنشان شده است، موارد زیر قابل بررسی است:
عمدهترین «جرایم خشن زنان» که منجر به بازداشت و زندانی شدن «زنان مجرم» یا «مادران مجرم» میشود، « عضویت در باندهای بسیار خشن و مردانه» است. تأکید رؤسای مرد باندهای خشن برای حضور زنان در این باندها عبارت است از:
الف: استفاده ابزاری از زنان به عنوان «طعمه» (اعم از طعمه جرایم غیراخلاقی، مدیریت خانههای فساد و ... ). در رایجترین این موارد، زنان و دختران توسط باند مردان مجرم، در سر راه مردان ثروتمند لاابالی قرار میگیرند و در بزنگاه، وقتی که زمینه ورود مرد لاابالی به کمین مجرمان توسط زن عضو باند فراهم میشود، جرم و خشونت و قتل اتفاق میافتد.
در چند مورد استثنایی، باند کاملاً دخترانه، خود را طعمه مردان هوسباز قرار داده و در بزنگاه، یا اقدام به سرقت خودرو کردند و یا مانند یک باند استثنایی در تهران، به دلیل آشنایی به فنون رزمی و کار با چاقو، صدمات و جراحتهای بسیار خشن و جدی به مردان هوسباز وارد کردهاند.
ب: پوشش و عادیسازی فعالیتهای مجرمانه با حضور زنان؛ به عنوان مثال دو پرونده قتل زنان سالخورده و همچنین پرونده قتل زنان تنها که قاتلان مرد با همراهی و مباشرت (و گاهی معاونت) همسر یا معشوقه خود، در قالب خریدار مسکن وارد خانه مقتولان میشدند. در تمام این پروندهها، بدون حضور زنان به عنوان پوشش و همراه، امکان وقوع چنین جرایم زنجیرهای و مخل امنیت اجتماعی، به حداقل میرسید.
مثال دیگر در این نوع، سه پرونده زنجیرهای قتل در 5 سال اخیر بود که در تمامی آنها، زنان ضمن همراهی مردان جنایتکار خود، هم فرآیند جرم را پوشش داده و هم زمینه جذب و به دام انداختن دختران را در دام شوهر خود فراهم آوردهاند و در دهشتناکترین مورد که در حوزه شهر کرج (استان البرز فعلی) رخ داد، زن مجرم، فراتر از همکاری و همراهی، با لذت بیمارگونه شاهد تجاوز و شکنجه دختران به دام افتاده بوده و حتی از صحنههای جنایت فیلم مستند تهیه میکرده است و چنان با آب و تاب از وقایع غیرانسانی گزارش میدهد که تن هر انسان آزادهای از عمق فاجعه به لرزه در میآید. در تمام این پروندهها، عایدی زنان مجرم، مقداری طلای مقتولان به همراه «موادمخدر مصرفی» برایشان بوده است.
مخاطب محترم حتماً توجه داشته باشد که در جرایمی که با همراهی توأم زن و شوهر جنایتکار صورت میگیرد، کشف ماجرا بسیار دشوار و تخصصی خواهد بود و تاکنون، گره تعداد زیادی از این پروندهها، نه الزاماً با روشهای فنی و سیستماتیک (که اگر چنین بود، آمار مقتولان به 7 تا 11 مورد نمیرسید!)، بلکه با لطف خداوند متعال به خونخواهی ظلم دهشتناک وارد شده بر مقتولان این پروندهها و سینههای پردرد همسران و پدران و برادران و اشک چشمان مادران (وقتی با پیکر بیجان و پر جراحت دختران و همسران و خواهران ود روبهرو میشدند)، به صورت شانسی و در حواشی مربوط به طمع فروش مال و جواهرات و موبایل مقتولان،گشوده شده است.
در مهمترین این جنایتهای زنجیرهای، یکی از نکات قابل بررسی این بود که هم مرد جنایتکار و هم زن جنایتکار، در سنین کودکی و نوجوانی یا جوانی، مورد تجاوز به شکل بسیار حاد قرار گرفته بودند (که در زنان مجرم، عمده تجاوزات توسط محارم و بستگان نزدیک رخ داده بود) و این سابقه و تجربه ترسناک، یکی از بهانههای آنان برای ارتکاب جرایمشان شده بود.
باز هم در این پروندهها، «ارتباطات خارج از عرفهای اخلاقی»، «درگیری در موضوع اعتیاد به موادمخدر و الکل و قمار»، «سطح ناچیز سواد» (جز در چند پرونده معدود، که مرتکبین تحصیلات دانشگاهی داشتهاند)، « درگیری دائمی با فقر (جز در چند پرونده معدود که مرتکبین از طبقه مرفه بوده و به قصد لذتجویی حیوانی، دست به ارتکاب جرایم زدهاند)، و « حضور یا رفت و آمد در خانههای فساد و گسستهای حاد اخلاقی» به شکل آشکاری به چشم میآید.
ج: سهولت در انتقال موادمخدر یا فروش مال حاصل از ارتکاب جرم؛ به دلیل پوشش خاص زنان یا توانایی آنان در حضور در بازارهای دارای ازدحام بالا با «رفتارهایی که برای یک زن، شکبرانگیز نیست.»
د: مورد استثنایی: سوءاستفاده از احساسات مادرانه؛ برخلاف محققان و مجریان قانونی که به تمایز «مجرمی که زن است» و «مجرمی که فقط زن نیست، بلکه مادر است» ،یا باور ندارند و یا بدان توجهی نمیکنند، و طبیعتاً با این نگاه، فوران جرایم خشن مادرانه آنها را شگفتزده میکند، در 5 ساله اخیر، موارد استثناییای رخ داده است. از جمله پرونده مرد گاراژدار در تهران که وی با یک مادر و دختر نوجوانش، پس از بارها تعدی و تجاوز سیستماتیک، بازی کثیفتری انجام داد. این مرد با گروکشی دختر نوجوان، مادر را به ارتکاب جرایم بیرحمانه از یک سو و به دام انداختن طعمههای جدید در محیط گاراژ مخوف خود، واداشت.
این «گروکشی مادرانه»، پیچیدهترین گرهها را برای مردان سرکرده باندهای خشن زورگیری و جرایم مسلحانه (حمله به بانکهای کرج و جواهرفروشیهای تهران، کرج و اصفهان) گشوده است که بررسی مستندات باقی مانده از مجرمان، حلقههای پنهانی از این وقایع را برای جامعهشناسان، جرمشناسان و روانشناسان مکشوف خواهد ساخت.
پینوشت
1. نجفی ابرند آبادی، علی حسین،(1386)، تقریرات درس جرم شناسی، مجموعه دوجلدی، به کوشش شهرام ابراهیمی.
2. بررسی آسیبهای اجتماعی زنان در دهه 1380-70 تالیف زهرا محمدی،زیر نظر مرکز اطلاعات و آمار زنان:صاحب امتیاز شورای فرهنگی اجتماعی زنان- تهران:شورای فرهنگی، اجتماعی زنان، روابط عمومی،1382
-
دکتر مرضیه ابراهیمی
دکتری جامعهشناسی
گرایش بررسی مسائل اجتماعی ایران، دانشگاه تهران
منبع: شریان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shariyan.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شریان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۶۳۱۳۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فرش دستباف هنر مادر است
مریم جلالی عصر امروز دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ در نشست با اعضای کمیسیون فرش، هنر و صنایعدستی اتاق بازرگانی با اشاره به ضرورت تقویت همکاریها بین بخش دولتی و خصوصی اظهار کرد: همکاری اتاقهای بازرگانی و معاونت صنایعدستی در مرحله بسیار خوبی است و این همکاریها بیش از پیش باید تقویت شود.
معاون صنایعدستی وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی اشاره به اهمیت صادرات و ظرفیتهای آن افزود: خوشبختانه ما از این مرحله عبور کردیم و اکنون فرصت بهرهمندی از این ظرفیتها است.
او اضافه کرد: بهتر است انسجام بین دولت و بخش خصوصی بیش از پیش تقویت شود چرا که به تعبیر مهندس ضرغامی، سرمایهگذاران و فعالان بخش خصوصی سربازان خط مقدم هستند.
جلالی یادآور شد: اعتقاد من بر این است که صنایعدستی که من اسمش را اقتصاد هویتبنیان گذاشتهام، موانعی پیش رو دارد که باید آنها را برطرف کرد و به اهداف عالی پیش رو فکر کرد و به آن دست یافت.
معاون صنایعدستی وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی اضافه کرد: معاصرسازی و تولید بر اساس سلیقه مشتری میتواند باعث شود تا صنایعدستی لوکوموتیو پیشران قطار هنرهای مختلف مانند فرش دستباف در کشور باشد.
او سپس به اهمیت صادرات و برنامهریزی در باره بازارهای بینالمللی اشاره کرد و افزود: ما بازارهای کشف نشدهای داریم که یکی از آنها کشور قطر است و باید بر روی این بازارهای کشف نشده برنامهریزی کنیم.
جلالی به حمایتها از صنایعدستی در اسناد بالادستی اشاره کرد و افزود: در برنامه هفتم موظف شدیم زیستبوم صنایعدستی را تدوین کنیم و ادبیات جدیدی در حکمرانی شکل بگیرد. خوشبختانه قدمهای خوبی در حوزه صادرات صنایعدستی برداشته شده که میتوان به موضوع حذف پیمانسپاری ارزی اشاره کرد. در همین حال خوشبختانه در حوزه نمایشگاهی نیز کارهای خوبی انجام شده و هنرمندان ما در نمایشگاههای مختلف حضوری چشمگیر دارند.
معاون صنایعدستی کشور گفت: مشکل ما این است که در حوزه صنایعدستی و هنر در مرحله توصیف ماندهایم. در حالی که باید از توصیف عبور کنیم و به توزیع بپردازیم و صنایعدستی را بهعنوان صنعتی سبز در بخشهای مختلف تقویت و معرفی کنیم.
او به موضوع معرفی صنایعدستی از زاویه قصه و روایت اشاره کرد و افزود: روشهای قدیمی دیگر برای فروش صنایعدستی و هنر جوابگو نیست. نسل جدید سلیقه دیگری دارد از این رو فروشندگان ما باید ادبیات جدیدی را یاد بگیرند تا شاهد نتایج بسیار خوب در این حوزه باشیم.
معاون صنایعدستی یادآور شد: من فرش دستباف را هنر مادر میدانم چرا نقوش فرش دستباف، دستمایه بسیاری دیگر از هنرهای ما بودهاند.
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری میراث و گردشگری