کسی نمی تواند جای هاشمی را پر کند/ علی لاریجانی سیاستمدار باهوشی است
تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۵۴۵۰۴۰
«همه چیز بستگی به شرایط زمان انتخابات دارد.» این ترجیع بند حرف های همه فعالان سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا است. آن ها از غیرقابل پیش بینی بودن فضای سیاسی ایران و تصمیماتی که در بازه های زمانی کوتاه مدت گرفته می شود، می گویند و از همین رو نمی خواهند قضاوت زودهنگام یا پیش بینی کنند.
مصطفی معین فعال سیاسی اصلاح طلب که تجربه کاندیداتوری ریاست جمهوری را نیز دارد، از جمله همین افراد است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش صدای ایران،متن گفت و گوی نامه نیوز با این چهره اصلاح طلب را در ادامه می خوانید:
*وضعیت جریان اصلاح طلب را در شرایط فعلی چطور ارزیابی می کنید؟
چهره های سیاسی در این جریان معتقد هستند که اگر شرایط عادلانه و فرصت های برابر در انتخابات وجود داشته باشد حتما" گزینه های خود را معرفی خواهند کرد. اعتماد و زمینه های اجتماعی مساعدی مانند گذشته برای حضور اصلاح طلبان در مسئولیت های سیاسی و اجرائی وجود دارد.
* ظرفیت اصلاح طلبی از این نظر چقدر است؟یعنی گزینه های مختلفی که بتوان در مورد آن ها فکر کرد و نهایتا به اجماع رسید، دارید؟
حتما"؛ چرا که نه؟ من نگاه و امیدم بیشتر به سمت نسل سوم و چهارم جامعه است. البته نسل اول و دوم هنوز صحنه گردان امور کشورند. مهم آنکه نسل سوم و چهارم یعنی جوانان خوشفکر، خلاق، باانگیزه و علاقهمند به سرنوشت کشور کم نداریم ولی فرصت مسئولیت پذیری به آنها داده نشده است. بحران اقتصادی، بحران سیاسی، نداشتن احزاب سیاسی و فقر بالایی که در حوزه مدنی داریم؛ باعث شده از این پتانسل اصلی جامعه ایرانی استفاده نشود، ولی اگر مدیریت درست و آینده نگری اعمال شود می توان این پتانسیل بالقوه را خیلی سریع بالفعل کرد.
جهانگیری از شاخص ترین گزینه های احتمالی اصلاح طلبان برای 1400 است
*وقتی در مورد گزینه های اصلاح طلبان صحبت می کنیم. بلافاصله نام اسحاق جهانگیری به ذهن می رسد. دلیل اش نیز حضور او در انتخابات 96 و نقش پررنگی بود که در مناظره های انتخاباتی ایفا کرد. بعد از انتخابات شاهد بودیم که گمانه ای مبنی بر کم رنگ شدن نقش جهانگیری در دولت و سناریوی عبور از جهانگیری در میان اصلاح طلبان طرح شد. رسانه های اصلاح طلب البته این موضوع را رد می کنند. نظر شما چیست؟ این گمانه را محتمل می دانید؟
تا صحت و سقم موضوعی روشن نشود، نباید خیلی درباره آن به قضاوت نشست و داوری کرد. در عین حال و متاسفانه در فضای عمومی کشور ما، از نظر فرهنگ مدیریت و سیاست ، اینطور مسائل خیلی هم دور از انتظار نیست. به هر حال من فکر می کنم که تا انتخابات ریاست جمهوری در سال 1400 گزینههای متعددی خواهیم داشت. یکی از شاخص ترین آنها می تواند آقای جهانگیری باشد ولی این طور نیست که نامزدها فقط به او محدود شود و گزینه های دیگری وجود نداشته باشد.
مصطفی معین در گفت وگو با «نامه نیوز»: جهانگیری از شاخص ترین گزینه های احتمالی اصلاح طلبان برای ۱۴۰۰ است /لاریجانی به تدریج تعدیل شده است /در هر دو جناح عناصر بدلی و قلابی داریم /فاصله ناطق نوری با آیت الله هاشمی زیاد است
* کارگزارانیها یک ایده تقدم استراتژی بر ایدئولوژی را مطرح کرده اند. بر این اساس اصلاح طلبان برای انجام اصلاحات باید در قدرت باشند. برای در قدرت ماندن نیز از یک سو باید از فیلتر نهادهای نظارتی عبور کرده و از یک سو رای آورند لذا همان طور که در 92 برای رسیدن به هدف خود حمایت از روحانی را انتخاب کردند در 1400 نیز ممکن است گزینه های میانه رو شبیه به روحانی را به اصلاح طلبانی مثل جهانگیری ترجیح دهند؟
نه الزاما". اولا" اینکه نگاه و عمل ما استراتژیک باشد، فقط یک شعار است. این شعار ها باید به استراتژی تبدیل و تدوین شود. مسئول تدوین آن نیز یک فرد خاص نیست. باید با خرد جمعی و در یک فرایند دموکراتیک بحث و تبادل نظر نمود، شرایط را تحلیل کرد ، اهداف را در نظر گرفت و سپس راهبردهای عبور از وضع موجود به وضع مطلوب را یافت. این کار نشده است. نه در جریان اصلاحات شده، نه در کارگزاران و نه در جناح راست؛ فقط شعار داده میشود. فرض کنید که این مراحل را طی کرده باشیم. در آن شرایط می توان برنامه ریزی کرد و بر اساس راهبردها، بهترین گزینهها را متناسب با رویکردهای استراتژیک انتخاب کرد. من با اصل این حرف و ایده موافق هستم اما تاکید می کنم که اکنون این موضوع فقط در حد یک شعار است و باید مطالب تدوین شود، گفتنش کافی نیست. این ضعفی است که در فضای سیاسی کشور ما وجود دارد که به خاطر فقدان احزاب فراگیر و پایدار به لحاظ استمرار تاریخی و نداشتن راهبردهای مدون و مورد قبول است.
علی لاریجانی را یک رجل سیاسی باهوش میدانم
* به نظر شما نسبت جریان اصلاحات با آقای لاریجانی در شرایط فعلی چیست ؟ به نظر می رسد که آقای لاریجانی خیلی سعی میکند در تصمیمات و موضع گیری ها به اصلاحطلبان نزدیکتر شود.
من آقای علی لاریجانی را یک رجل سیاسی باهوش میدانم زیرا از دیرباز در موقعیت های مختلف کم و بیش شاهد عملکرد او بوده ام . از طرف دیگر فکر هم میکنم نوع دیدگاههای او به تدریج نسبت به گذشته مقداری تعدیل شده اشت. در شرایط فعلی نه خود او ادعای نامزدی از سوی اصلاح طلبان دارد و نه اصلاحطلبان او را به عنوان یک گزینه اصلاح طلب قبول دارند، اما در شرایط خاص ممکن است این نزدیکیها بیشتر شود. برعکس نیز می تواند باشد و تا زمانی باقی مانده تا انتخابات بعدی فاصله ها بیشتر شود. بستگی به شرایط زمان انتخابات و عملکرد خود افراد دارد. مواضع فرد در آن زمان و سوابق او معیار تصمیم گیری خواهد بود. اینکه اصلاح طلبان در آن شرایط چه گزینه هایی داشته باشند نیز موثر خواهد بود. همه چیز نسبی است.
*از آنجایی که روحانی نیز بعد از دو بار رئیس جمهور شدن به کمک اصلاح طلبان نه مدعی اصلاح طلبی است و نه اصلاح طلبان او را یک اصلاح طلب می دانند، پس باید نتیجه بگیریم لاریجانی نیز می تواند جای او را بگیرد و طرف ائتلاف با اصلاح طلبان باشد.
هیچ احتمالی را در سیاست نمی توان بطور قطعی رد کرد. همان طور که گفتم این مسائل نسبی است.
* برداشت شما از فعالیت های لاریجانی چیست؟ سفرهای استانی پی در پی یا همنشینی های اتفاقی با بزرگان اصلاحات مثل آنچه در جماران اتفاق افتاد به معنی این است که او برای انتخابات بعدی از حالا خیر برداشته است؟
می توان چنین برداشتی داشت. به طور طبیعی این موضوع نه قابل نقد است و نه قابل چشمپوشی. به نظر من این گرایش وجود دارد؛ چرا نباشد؟ اتفاقا" من تشویق میکنم و خوشحال هستم که از یکی - دو سال قبل فعالیت های انتخاباتی بصورت شفاف آغاز شود و هرچه بیشتر این فضای رشد سیاسی و آگاهی جامعه در کشور شکل بگیرد. البته به شرط اینکه فرصتها برابر و عادلانه باشد، و برخورد ها نیز حذفی نباشد. همه این ها باعث رونق و عمق بخشی بیشتر به فرهنگ سیاسی و فعال تر شدن مردم در جامعه خواهد شد.
مصطفی معین در گفت وگو با «نامه نیوز»: جهانگیری از شاخص ترین گزینه های احتمالی اصلاح طلبان برای ۱۴۰۰ است /لاریجانی به تدریج تعدیل شده است /در هر دو جناح عناصر بدلی و قلابی داریم /فاصله ناطق نوری با آیت الله هاشمی زیاد است
* اگر اصلاح طلبان در انتخابات بعدی نه فرصت معرفی گزینه های اصلی خود را داشته باشند و نه وضعیت آنقدر بد باشد که ناگزیر به ائتلاف باشند، چه خواهند کرد؟ در واقع در یک شرایط نسبتا خوب این جریان سیاسی بدون ائتلاف امکان پیروزی دارد؟
حتما" میتوانند. چون ظرفیت اصلاحطلبی در کشور ما ظرفیت گستردهای است، تنها تنگنای ما درست نبودن ساختار انتخابات ، قانون انتخابات و نحوه اجرای آن است. نظارت استصوابی که به جای عدالت بر اساس معیار خودی و غیر خودی عمل میکند، مشکل اصلی است. اگر این مشکل نباشد، مطمئن باشید که در هر شرایطی اصلاح طلبان موفق خواهند بود زیرا ظرفیت ها و منابع انسانی این جریان به قدری گسترده و متنوع است که میتواند گزینههای خوبی را به مردم معرفی کند.
در هر دو جناح عناصر بدلی و قلابی داریم
*جریان رقیب اصلاحات، یعنی اصولگرایان را چطور ارزیابی میکنید. منفعلشدن بخش تندرو و فعالشدن سنتیها که مصداق آن نزدیک شدن جامعه روحانیت مبارز به روحانی است، را می توان حرکت اصولگرایان به سمت میانه روی تعبیر کرد؟
بله. آنهایی که اصیل هستند و قبلا نیز اصالت خود را در عملکردشان در مسائل خطیر نشان داده اند، به نظر من متعادلتر هم شده اند و به سمت همگرایی بیشتر میروند. نکته قابل تامل دیگری که قبلا نیز در مصاحبه ها به آن اشاره کرده ام، این است که در هر دو جناح ما هم عناصر اصیل و واقعی داریم، هم عناصر بدلی و قلابی! روشن است که بودن و رقابت دو جناح سیاسی اصیل برای کشور مغتنم است. وجود این جناح ها چه سنتی یا مترقی و چه محافظهکار و اصولگرا یا اصلاحطلب باشند ضروری است. مهم اصیل بودن جریان ها و وجود فرصت های برابر برای رقابت آن ها است. به خاطر وجود نداشتن فرصت های برابر و اعمال محدودیت هاست که من قبل از اینکه جناح اصولگرا را مخصوصا" با وضعیت فعلیاش رقیب اصلی جریان اصلاحات بدانم، برخی نهادها را رقیب اصلی می دانم.
* اگر رقیبی همچنان که می فرمایید در انتخابات بعد نیز همچنان باقدرت حضور داشته باشد و اصولگرایان طی چهار سال آینده آرام آرام به سمت میانه روی رفته باشند، این احتمال وجود دارد که این بار آن ها با میانه روهای موسوم به اعتدال گرا ائتلاف کرده و اصلاح طلبانی که با گزینه خود به میدان آمده را شکست دهند ؟
- هیچ احتمالی را نمی توان رد کرد. من این فضا را غیرمحتمل نمیدانم ولی تاکید می کنم که این وضعیت مقدار زیادی به عملکرد خود اصلاح طلبان بستگی دارد. اگر آنها (اصلاح طلبان) بر اساس معیارهای درست و اخلاقی حرکت کنند، در صورت ائتلاف اصولگراها و اعتدال گراها باز هم حرف اول را اصلاح طلبی خواهد زد.
*منظورتان از معیارهای اخلاقی دقیقا چیست؟
یعنی مسائل و مشکلات مردم را اولویت بندی کرده و صادقانه خود را در خدمت مردم و در جهت اصلاح ساختار سیاسی کشور قرار دهیم. دنبال بعضی از آفات سیاست مثل رانتخواری، پارتیبازی، آقازادگی و منافع شخصی نباشیم. به نظر من عملکرد ما مهمتر و در جامعه تاثیرگذارتر از عملکرد طرف مقابل است، لذا اگر بر اساس این معیارها عمل شود می توان پیروز شد.
کسی نمی تواند جای هاشمی را پر کند
*فکر می کنید آقای ناطق نوری بعد از استعفا از بازرسی دفتر رهبری در فضای سیاسی کشور فعال می شوند؟ این فعالیت چه تاثیری در هر کدام از جریان های سیاسی خواهد داشت؟ به نظر شما آقای ناطق نوری می تواند جای مرحوم آیت الله هاشمی را در فضای سیاسی ایران پر کند؟
من کسی را در حدی که بتواند جای مرحوم آقای هاشمی را پر کند نمی یابم، فاصله ها زیاد است. آقای هاشمی رفسنجانی از نظر سوابق مبارزات سیاسی قبل از انقلاب و نیز هوش سیاسی و مسئولیت های خطیر بعد از انقلاب شخصیتی استثنائی و ممتاز بودند.
منبع: صدای ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت sedayiran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صدای ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۵۴۵۰۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جنجال نظرات مهدی نصیری درباره شاهزاده پهلوی و اپوزیسیون!
آفتابنیوز :
مهدی نصیری، چپ سابقاً انقلابی و سوپر منتقد جمهوری اسلامی که از درون ایران سیاستهای حکومت را با تندترین ادبیات نقد و به ساختارها حمله میکرد طی روزهای گذشته بدون هیچ مشکلی از ایران خارج شد و به اتفاق همسرش برای یک سفر سه ماهه و دیدن فرزند خود به کانادا رفت.
به نوشته سازندگی، او در اولین فرصت نیز در گفتوگویی با تلویزیون بیبیسی در اقدامی شاذ و عجیب خواستار آن شد که اپوزیسیون شکاف بین مصطفی تاجزاده و رضا پهلوی را با یک اتحاد پر کند. او مدعی است که پادشاهی مشروطه و جمهوریخواهی میتوانند متحد شوند. نصیری از مهندس میرحسین موسوی، مصطفی تاجزاده، نرگس محمدی و فائزه هاشمی به عنوان افراد اصلاحطلبی نام برد که میتوانند این جریان جدید را پوشش بدهند و برای رفع مشکلات کشور با سلطنتطلبان چارهاندیشی کنند.
پیش از بررسی این پیشنهاد عجیب و غیرمعمول باید پرسید که مهدی نصیری کیست و از چه جایگاهی چنین نسخهای میپیچد؟ او اصلاحطلب است؟ خیر. آزادیخواه است؟ چنین چیزی در کارنامه او بهخصوص در سالهایی که مدیرمسئول روزنامه کیهان بود، دیده نمیشود. چه آنکه مقالات تندوتیز و افشای نیمه پنهان روشنفکران، سیاستمداران و هنرمندان در دوره او در کیهان راهاندازی شد تا با تندرویهای بسیار پنجه بر صورت این افراد بکشد.
هنوز فراموش نشده زمانی که او در غوغای جوانی سیر میکرد، چگونه مهندس بازرگان که دو برابر سن او در امر سیاسی کار کرده بود را تمسخر میکرد و وی را تخفیف میداد. با این حال مهدی نصیری در سالهای اخیر به ناگهان مسیر سیاسی خود را از چپ رادیکال انقلابی به راست افراطی و سلطنتطلب تغییر داد و با راهاندازی یک کانال تلگرامی آنچنان مطالب تند و تیزی علیه حاکمیت نوشت که برای کسانی که او را میشناختند، حیرتانگیز بود.
کسانی که کیهان اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ را میخواندند، فراموش نکردند که وی چگونه به یک فیلمساز ایرانی به دلیل تراشیدن ریشهایش خرده گرفت و او را از دایره حزبالله خارج خواند و در گام بعدی مادر آن فیلمساز را صیغهای خواند و با این جمله جنجالی به پا کرد.
اکنون مردی با آن سوابق در رادیکالیسم از این سو افتاده است. او چندی مطالب تند و تیزی را علیه حاکمیت منتشر کرد بیآنکه بازداشت شود. در حالی که دیگران با مطالبی خفیفتر از آنچه نصیری مینوشت، بازداشت و دادگاهی میشدند. حال وی بیهیچ مانعی به خارج از کشور رفته و در گفتگو با بیبیسی، رضا پهلوی را شاهزاده میخواند و او را پیشاپیش بر سریر پادشاهی مینشاند و از جانب کسانی که در دوره سلطنت شکنجه شدند، زندان افتادند و ستم و ظلم دیدند، سخن میگوید و خواهان یک اتحاد نامقدس میشود.
آقای مهدی نصیری «این تذهبون»؟ به کجا چنین شتابان؟ شما آیا نماینده مهندس میرحسین موسوی هستید که از جانب او که سالها در حصر است، سخن میگویید؟ شما آیا نماینده جمهوریخواهان ایرانی هستید و سخنگوی آنها شدهاید؟ تاجزاده اگر قرار بود پیوندی با رضا پهلوی داشته باشد که در ایران نمیماند. از افکار فائزه هاشمی علیه سلطنتطلبان خبر دارید؟ نرگس محمدی چیزی در این خصوص نوشته که شما باور کردید باید چنین پیشنهادی بدهید؟
فردی که شما او را شاهزاده میخوانی، حتی نتوانست یک جمع پنج نفره را برای چند ماه دور هم نگهدارد؟ از کدام اپوزیسیون سخن میگویید؟ همان اپوزیسیون خائنی که کمر به تجزیه ایران و نابودی مردم بسته و هر روزه برای روسای جمهوری آمریکا و کشورهای دیگر نامه فدایت شوم مینویسد که تحریمهای اقتصادی علیه مردم را بیشتر کنند؟
فرض محال که محال نیست، اما آیا با این اتحاد نامیمون، ایران آباد میشود و در مدار توسعه قرار میگیرد؟ آیا مشکلات حل میشود؟ بیتردید شما با خیال خامی که دارید، کشور را به دامن یک خونریزی تمام عیار و جنگ داخلی سوق میدهید بدون اینکه دستاوردش توسعه و آبادانی ایران باشد.
مردم ایران به گواه تاریخ، همیشه از افراطیون لطمه دیدند. افراطیون چه در جایگاه چپ و چه از منظر راست با ناعقلانیگرایی سیاسی، بیشترین ضربات را بر پیکر این کشور زدهاند.
شما نیز اکنون در همان جایگاه نشستهاید و به دلیل اینکه دو دوره در حیات سیاسی جمهوری اسلامی به شدت ذیل رادیکالیسم فعالیت کردهاید، میتوان به قطعیت گفت، پیشنهاد غیرمنطقی شما ناممکن است. زیرا بین جمهوریخواهان و سلطنتطلبان، دریایی از اختلاف تاریخی و نظری وجود دارد که نمیتوان به سادگی از آنها چشم پوشید.
جواد امام، محمد علی ابطحی و محمود صادقی درباره گفتوگوی اخیر مدیرمسوول سابق کیهان با BBC، سخن گفتند
روزنامه اعتماد نیز نوشت: «سوپر حزباللهی دیروز که امروز رویکردهای براندازانه ارائه میکند.» این ترجیعبندی است که از دیروز و پس از مصاحبه مهدی نصیری و ارائه راهبرد از بین بردن فاصله از شاهزاده تا تاجزاده توسط بسیاری از چهرههای سیاسی به گونههای مختلف تکرار شده است. چهرهای که در سالهای ابتدایی انقلاب در دهه ۶۰ همکاری با کیهان را در قم آغاز کرد و بلافاصله پلههای پیشرفت را به سرعت پیمود و در شمایل چهره رادیکال جناح راست و سوپر انقلابی در کیهان، نسخههایی برای سرکوب منتقدان و دگراندیشان مینوشت.
نصیری که در حوزه متعلق به مکتب تفکیک (عدم ورود به حوزه سیاسی) بود در ادامه نهتنها به عرصه سیاسی ورود کرد، بلکه به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، بیش از اندازه در سیاست غوطهور شد و از گذشتهاش فاصله گرفت.
این، اما همه سرنوشت نصیری نبود؛ کار به جایی رسید که آرام آرام از سالهای انتهایی دهه ۸۰ نوع دیگری از کنشگری را برگزید و منتقد تند تصمیمات نظام شد. مسیری که به شکل و شمایل دیگر، توسط محسن مخملباف و بسیاری دیگر از چهرههای سیاسی بریده هم پیموده شده بود. چهرههایی که فعالیت خود را در عرصه سیاسی با اصرار در تحقق آرمانهای انقلابی آغاز میکنند. اما نهایتا با انکار همان آرمانها به خط پایان کنشگری سیاسی میرسند. مصاحبه نصیری در بیبیسی فارسی، اما در عرصه داخلی بازخوردهایی هم پیدا کرد.
محمود صادقی، چهره اصلاحطلب به این نکته اشاره کرد که: «اساسا بین تاجزاده، به عنوان یک اصلاحطلب دموکراسیخواه مخالف با قدرت متمرکز فردی و شاهزاده به عنوان نماد بازگشت به سلطنت موروثی فردمحور هیچ وجه اشتراکی وجود ندارد. ترسم نرسی به کعبهای اعرابی! کاین ره که تو میروی به ترکستان است...»
محمدعلی ابطحی، فعال سیاسی اصلاحطلب از مهدی نصیری، مدیرمسوول اسبق روزنامه کیهان انتقاد کرد و نوشت: «آقای مهدی نصیری سوپر افراطی حزباللهی دیروز حق دارد نظراتش تغییر کند و سوپر اپوزوسیون امروز شود. اما هم برای دیروزش و هم برای امروزش توهم مضر است. نه بولتننویسی و اظهارنظرهای تند حزباللهیاش در گذشته توانست ریشه اصلاحطلبی را برکند و نه مواضع فعلی اپوزوسیونیاش مورد قبول اپوزوسیونی قرار میگیرد که ۴۰ سال است در تلاش برای براندازی هستند و نیازی به تازهوارد از راه دور آمده ندارند. گفتهاند شکاف تاجزاده و شاهزاده باید برداشته شود. خودش میداند نه شاهزاده میتواند به تاجزاده نزدیک شود و نه تاجزاده علاقهمند به همکاری با شاهزاده است. مهندس موسوی، نرگس محمدی، فائزه هاشمی و تاجزاده هم، چون دلسوز این جامعه بودهاند در ایران باقی ماندهاند و در زندان و حصر هستند. بد پوست خربزهای زیر پای آقای نصیری انداختهاند تا تمامش کنند. هم از داخل حاکمیت و هم از خارج و از درون اپوزوسیون.»
با توجه به بازخوردهای موضوع «اعتماد» گفتوگویی را با جواد امام، دبیر کل مجمع ایثارگران برنامهریزی کرد تا درباره بخشی از دیدگاههای مطرح شده در این گفتگو بحث کند. امام با واکاوی گزارههای بنیادین اصلاحات به این نکته اشاره میکند که جمهوری مسیر طبیعی مشروطه ایرانی است و بازگشت دوباره به مشروطه در واقع نوعی عقبگرد محسوب میشود و فایدهای برای ایران نخواهد داشت. امام با واکاوی دیدگاههای چهرههایی، چون تاجزاده، موسوی و خاتمی رویکردهای افراطی چهرههایی مانند نصیری را برخلاف حرکت طبیعی اصلاحات ایرانی میداند.
صحبتهای اخیر مهدی نصیری با بیبیسی بازخوردهایی در فضای عمومی کشور پیدا کرده است. نصیری در این گفتگو با بردن نامهایی، چون تاجزاده، میرحسین موسوی و اصلاحطلبان، دیدگاههایی را مطرح کرده است. درباره این دیدگاهها نظری دارید؟
از آنجا که مهدی نصیری اسامی افرادی مانند مهندس میرحسین موسوی و مصطفی تاجزاده و سایر چهرههای اصلاحطلب را مطرح کرده، لازم است توضیحاتی درباره موضوع داده شود. این افراد مطرح شده، مواضع روشنی دارند و مشخص است سالهای سال در راستای تحقق مفاهیمی، چون آزادی، عدالت، تنشزدایی، شایستهسالاری و... فعالیت میکنند. البته من نماینده این دوستان نیستم، اما تا جایی که میدانم، فردی مانند مصطفی تاجزاده هرگز در مسیری حرکت نکرده است که نصیری ادعا میکند. مسیر اصلاحطلبان و مرزبندیهای آنان هم روشن است؛ مهدی نصیری نه از اصلاحطلبان نمایندگی دارد و نه میتواند از جانب افراد اصلاحطلب صحبت کند. پیشنهاداتی هم که در گفتوگوی اخیر خود طرح کرده، بیشتر در راستای انشقاق و تحتفشار قرار گرفتن جریانات داخلی بوده است نه دستیابی به انسجام. در واقع ایشان به دنبال دعوای جدیدی است. امروز بحثهای مرتبط با براندازی روشن شده به قول سید محمد خاتمی، شرایط امروز کشور به گونهای نیست که از طریق براندازی بتوان مطالبات مردم را محقق کرد. اتفاقا بسیاری از افرادی که نگران ایران و ایرانی هستند، هرگز نسخه براندازی را توصیه نمیکنند. شخصا نمیتوانم شخصیت چهرهای مانند مهدی نصیری را تحلیل کنم و ببینم این اظهارات با چه مبنایی سازگار است. نصیری یک چهره اصولگرای تند و رادیکال است که در رزومه او فعالیت در روزنامه کیهان درج شده است. امروز حسین شریعتمداری وارث دیدگاههایی است که قبلا توسط مهدی نصیریها پایهگذاری شده بود. در عین حال مشخص نیست آیا اظهارات نصیری در راستای یک پروژه تعریف شده، مطرح شده یا پای موارد دیگری در میان است.
چرا اینطور فکر میکنید. در ظاهر یک چهره سیاسی و رسانهای اظهاراتی را درخصوص موضوعی خاص مطرح کرده است، چرا فکر میکنید این رویکردهای مطرح شده، ابهاماتی دارد؟
بسیاری از دوستان اصلاحطلب، فعالان سیاسی و دانشگاهی، نقدهایی مبناییتر، علمیتر و در چارچوب منافع ملی کشور مطرح کردند و با مشکلات عدیدهای روبهرو شدند، اما مهدی نصیری هرگز دچار این مشکلات نشد. این موضوع کمی نیست. چرا در ساختاری که با کوچکترین نقدها برخورد شده، هیچ برخوردی با اظهارات تند نصیری نشده است؟ به نظر میرسد مهدی نصیری امروز قصد دارد، افراد و جریاناتی را علیه اصلاحات تحریک کند. قبل از مهدی نصیری، بسیاری از براندازان بیرون از کشور به بنبست برخورد کردند. اگر قرار به پویش مسیری در ایران باشد، مسیر اصلاحات است و اگر ساختاری قرار باشد این پروژه را پیش ببرد، این جریان اصلاحات است که میتواند این پروژه را راهبردی کند. نصیری ابتدا باید خود را تعریف کرده و تبار سیاسی خود را روشن کند. اگر مهدی نصیری بخواهد جریانی را مخاطب قرار دهد، باید جریان خودبرانداز داخلی و اصولگرایان رادیکال را مخاطب قرار دهد. او نماینده اصولگرایان تندرو و رادیکال کشور است. چه افرادی که برانداز هستند و چه افراد و جریاناتی که با رفتار، عمل و سیاستهایشان کشور را به سمت خودبراندازی سوق میدهند، به افکار و رفتار نصیری نزدیک هستند. مرزبندی اصلاحات کاملا روشن است. ما نگران آینده ایران، مردم، جوانان و زنان این سرزمین هستیم. اینکه ناگهان اصلاحطلبان و پهلوی ناگهان در کنار هم قرار داده شوند و ایدهای با عنوان از تاجزاده تا شاهزاده طرح شود، مشخص نیست از قوطی کدام عطاری بیرون آمده است.
آیا شما هیچوقت با مهدی نصیری صحبتی داشتهاید. از نزدیک او را میشناسید؟
زمانی صحبت محدودی با مهدی نصیری داشتم و ایشان تصور میکرد ممکن است سلطنتطلبان پایگاههای جدی در کشور داشته باشند. من به او پاسخ دادم که قطعا آنچه که بیرونیها ساخته و پرداخته کردهاند، برآمده از اشتباهات جمهوری اسلامی بوده است نه توان طرف مقابل. جمهوری اسلامی هر نقد و اعتراض داخلی را به ناحق به جریانات بیرونی و سلطنتطلبها منتسب کرده و به این شیوه برای آنها ارزش افزوده سیاسی ایجاد کرده است. معترضان داخلی و منتقدان داخلی اساسا نسبت چندانی با براندازان بیرونی ندارند. ضمن اینکه ظرفیتهای بسیاری در خارج از کشور وجود دارند که قلبشان برای ایران میتپد و حاضرند برای اصلاح وضع موجود هزینه دهند. این تصور که مردم ایران علاقه زیادی به تاج و تخت دارند یک توهم است. مردم ایران هزینههای بسیاری برای تحقق جمهوری دادهاند و این انقلاب هم خروجی عملکرد رژیم گذشته بوده است. نادیده گرفتن همه این مسیر و سپردن کشور به دست فرد و جریانی که هیچ عملکرد مثبتی طی ۵ دهه گذشته نداشته است، منطقی نیست. چهرههایی مانند خاتمی، تاجزاده و میرحسین موسوی شخصیتهایی هستند که برای این کشور و آرمانهای مردم هزینه دادهاند. آنچه منافع مردم را تامین میکند، جمهوری، دموکراسی، آزادی، حاکمیت قانون و تنشزدایی است. نمیتوان دوباره منافع و آینده مردم را به خطر انداخت و این آینده را دراختیار فردی سپرد که برای ایران و ایرانی اهمیتی قائل نیست و به دنبال به دست آوردن تاج و تخت خود است.
چه نسبتی میان این اظهارات و تندرویهای داخلی و خالصسازی مشاهده میشود؟
اگر امروز به وضعیت موجود و یکهسالاری موجود، خالصسازی، شکاف میان مردم و دولت و... نقدهای جدی داریم به این معنا نیست که قرار است مسیر سلطنتطلبی را در پیش بگیریم. اصلاحطلبان بدون مردم جایگاهی ندارند. مقولهای که حاکمیت فعلی به آن نیاز دارد، بازگشت به حاکمیت مردم و سنجش مقبولیت جریانات سیاسی در داخل کشور است. اگر اپوزیسیون ایرانی قرار باشد به سمت معامله با افراد و جریانات امتحان پس داده بروند، مقبولیتی در جامعه نخواهند داشت. در جمعبندی میتوان گفت که معلوم نیست صحبتهای مهدی نصیری آیا توسط خودش بیان شده یا پروژهای پشت این فرد است. تا شفافسازی نشود، نمیتوان تحلیل جامعی صورت داد. گذشته نصیریها روشن نیست. مهدی نصیری علیرغم اینکه خود را ذیل مکتب تفکیک تعریف میکند و این دیدگاه اساسا معتقد به مشارکت در حکومت و ورود به آن نبودند به فعالیتهای سیاسی ورود کرده است. آقای نصیری باید توضیح دهد چگونه از دل مکتب تفکیک به سمت فعالیتهای سیاسی و حاکمیتی کشیده شده و نهایتا سر از یک قلمروی برهوت و نامشخص در آورده است. ما هرگز به دنبال ترقی معکوس نبوده و نیستیم. باید همه ظرفیتهای کشور و ظرفیتهای خارج از کشور در یک راستا جمع شوند و برای توسعه و پیشرفت و آزادی ایران به کار برده شوند. مسیری که نصیریها طی میکنند، مشکوک است و بیشتر در راستای انشقاق و دعواهای سیاسی میتوان آن را دستهبندی کرد.
فارغ از اینکه مهدی نصیری کیست و چه گذشتهای دارد و درباره تاجزاده و شاهزاده چه گفته، درباره تجمیع ظرفیتهای جمهوریخواهان و اصلاحطلبان از یکسو و مشروطهخواهان از سوی دیگر صحبت کرده است. از منظر بنیادین آیا تمزیج و ترکیب این دو گفتمان (جمهوریخواهی و مشروطهخواهی) با هم امکانپذیر است؟
گفتمانی که ما در جریان اصلاحات دنبال میکنیم، در ادامه مسیر مشروطهخواهی است. اقتضای شرایط امروز ایران و گزارهای که پاسخ داده است، حاکمیت رای و نظر مردم است. هنوز نسخه مناسبتری ارائه نشده است. آنچه ما از آن دم میزنیم بحث جمهوری است. اگر قرار باشد اشتباهات گذشته دوباره تکرار شود و هزینههایی که ملت ایران از زمان مشروطه تا به امروز پرداختهاند کنار گذاشته شود، نوعی بازگشت به عقب است. همین امروز افراد و جریاناتی در داخل کشور حضور دارند که دانش و تجربه لازم برای اداره کشور دارند، تصور اینکه همه این تجربهها نادیده گرفته شده و استارت بازگشت به گذشته شود، اشتباه است. اقتضای امروز کشور نظام جمهوری است که مورد نظر اکثریت باشد. جمهوری هم به معنای رای و نظر اکثریت و حاکمیت قانون است. یکی از اشتباهات تحلیلی آن است که اشتباهات نظام جمهوری اسلامی با اشتباهات رژیم گذشته قیاس میشود درحالی که اگر اشتباهات رژیم گذشته نبود، اتفاقات سال ۵۷ رخ نمیداد و این همه هزینه متوجه کشور نمیشد. وقتی این همه هزینه برای حاکمیت مردم و قانون صورت گرفته باید تلاش کرد این ایده و آرمان محقق شود نه اینکه اشتباهات گذشته دوباره تکرار شود.
برخی معتقدند مهدی نصیریها از اصرار مطلق به انکار مطلق رسیدهاند. یعنی چهرههای تندرویی که در ادامه نوع متفاوتی از تندروی را تجربه میکنند. نظر شما چیست؟
اساسا تندروی و رادیکالیسم با جریان راست عجین است. تکلیف اصلاحطلبی با تندروی مشخص است، اساس اصلاحطلبی با میانهروی و خردورزی همراه است. روزی و روزگاری، نصیریها روبهروی مطالبات مردم ایستادند و تندروی کردند، امروز هم بدون اینکه نمایندگی از مردم داشته باشد درباره آنها صحبت کرده و راهکارهای مسالهساز ارائه میدهد. من شناخت دقیقی از مهدی نصیری ندارم، بنابراین اظهارنظری هم درباره ایشان ندارم، اما برایم قابل فهم نیست، مدیر مسوول سابق کیهان به جای نقد گذشته خود و جریانی که به آن تعلق داشت، به سمت تخریب و انشقاق و دادن نسبتهای ناروا به جریانات مختلف است. معتقدم خوب بود، نصیری این پیشنهاد را در ایران مطرح میکرد و دیدگاه فعالان سیاسی و مردمی را دریافت میکرد. میرحسین موسوی هر حرفی که زده و هر دیدگاهی را مطرح کرده در راستای مطالبات مردم بوده است. همواره هم بر حاکمیت قانون و اکثریت تاکید داشته، نمیتوان از جانب مردم صحبتی کرد که به جای انسجام، انشقاق میآفریند. ایشان در داخل باید به فکر انسجام نیروهای داخلی بودند نه در خارج. معتقدم که مخاطب ایشان هم براندازها و خودبراندازها هستند. ایشان باید از خاستگاه اصلی خود که خودبراندازهای داخلی و براندازهای خارجی است، صحبت کنند نه از جانب اصلاحطلبان. اصلاحطلبان با برانداز و خودبرانداز فاصله دارند و معتقدند باید به فکر حاکمیت اکثریت بود.