سنجش بینایی 155 هزار کودک در آذربایجان شرقی
تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۵۴۸۱۶۸
تبریز- ایرنا- طرح سنجش بینایی کودکان پیش از سنین مدرسه گامی موثر برای تشخیص زودهنگام ناراحتیهای چشمی کودکان است که میتواند به پیشگیری از نابینایی یا کم بینایی کمک شایانی کند، این طرح چندین سال است که روی کودکان 3 تا 6 سال انجام میشود.
به گزارش ایرنا، با عصای سفید راه می رود و امور خود را پیش می برد؛ عصای سفیدش برایش هم گوش هست و هم چشم؛ چشم هایی که با احتیاط او را به مقصد می رساند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این حکایت میثم، محمد و زهرا و خیلی از بچه های دیروزی است که مثل هر آدم بینایی با دو چشم درخشان و بینا متولد شده و حتی چند سالی نیز با همین چشمان در مدرسه عادی درس خوانده و مشغول تفریح و بازی بودند.
اما بیماری پنهان و ناشناخته ای به نام تنبلی چشم یا آمبلیوپیا (Amblyopia) در پس چشم های این کودکان لانه کرده بود که با یک معاینه ساده نه تنها قابل تشخیص و درمان بود، بلکه فرد را از یک عمر نابینایی و زندگی در تاریکی نیز نجات می داد.
پیشگیری از تنبلی چشم و دیگر اختلالات بینایی از طریق تشخیص زودرس و مداخله به هنگام، باید از سنین کودکی و از دورانی آغاز شود تا بتوان با تمهیدات مختلف آن را درمان کرد، اما اگر این اتفاق نیفتد بعدها نتایج جبران ناپذیری در تمام عمر گریبانگیر کودکان خواهد شد.
رشد و تکامل مرکز بینایی در مغز، از دوران جنینی تا حدود 10 سالگی ادامه دارد، اما حداکثر سرعت رشد آن تا 3 سالگی است؛ نتیجه تکامل دستگاه بینایی در این دوران، دید واضح و کامل است.
در این مدت بخصوص در سه سال اول زندگی، هر عاملی که باعث اشکال دید در یک یا هر دو چشم کودک شود، رشد و تکامل دستگاه بینایی را متوقف ساخته و در نتیجه باعث کاهش میزان بینایی می شود.
در نتیجه امکان دارد چشمی که از نظر ظاهر کاملا طبیعی است، از بینایی کامل و طبیعی برخوردار نباشد.
تنبلی چشم یا آمبلیوپیا نوعی کاهش بینایی است که در آن نمی توان در چشم و یا در راه های عصبی بینایی، هیچ گونه عیب ساختمانی واضحی یافت؛ در واقع از مواردی است که نه بیمار چیزی می بیند و نه پزشک در چشم بیمار چیزی می بیند.
چشمی که دید کمتری دارد دچار تنبلی چشم است، به شرط این که در ته چشم نیز نتوان هیچ گونه مشکل ساختمانی که مسئول کاهش بینایی باشد، پیدا کرد.
بر همین اساس برنامه کشوری پیشگیری از تنبلی چشم از سال 1374 توسط معاونت امور فرهنگی و پیشگیری سازمان بهزیستی کشور در حال اجرا است که همه ساله از اول آبان ماه تا آخر آذر به مدت دو ماه همه کودکان 3 تا 6 سال در مراکز سنجش بینایی شهری و روستایی بصورت رایگان تحت معاینه قرار می گیرند.
** کاش زودتر متوجه می شدیم
'محمدامین' 7 ساله است؛ او در مدرسه از عینک استفاده می کند و این موضوع موجب شده است همکلاسی هایش او را اذیت کنند.
مادر محمد امین با بیان اینکه اگر عینک نزند، تنبلی چشم او بیشتر خواهد شد، اظهار کرد: در طرح غربالگری تنبلی چشم متوجه شدیم که بینایی فرزندم دچار مشکل و انحراف چشم او جدی است و از آن پس درمان را شروع کرده ایم.
وی افزود: ای کاش چند سال زودتر متوجه می شدم که او به تنبلی چشم مواجه است؛ زیرا در این صورت درمان او زودتر آغاز می شد.
یکی دیگر از شهروندان که فرزندش را برای درمان به مرکز چشم پزشکی تبریز آورده است با بیان این که نه در خانه و نه در مدرسه کسی متوجه تنبلی چشم کودکش نشده است، افزود: اگر چه عارضه یاد شده در چشم فرزندم خفیف است ولی پزشکان می گویند اگر این عارضه زودتر تشخیص داده می شد، بهتر بود.
خانم زارعی اظهار کرد: در مقطع پیش دبستانی مربیان از کودکان معاینه مقدماتی به عمل می آورند اما بهتر است بینایی سنجان این امر را به عهده بگیرند.
وی افزود: در سال گذشته مربیان پیش دبستانی به علت این که تجربه و مهارت کافی نداشتند نتوانستند این عارضه را در فرزندم تشخیص دهند در حالی که حتی اگر یک سال هم زودتر از این عارضه باخبر می شدیم، بهتر بود.
قاسم پور شهروند دیگر نیز در این باره گفت: اگر در مقطع پیش دبستانی به جای مربیان از اپتومتریست یا از کارشناسان دارای مهارت برای بینایی سنجی استفاده شود، بهتر است.
وی اظهار کرد: با این کار از مراجعات چند باره بعدی به اپتومتریست و پزشک جلوگیری خواهد شد.
قاسم پور افزود: اگر در مقاطع اول و دوم دبستان نیز طرح پیشگیری از تنبلی چشم اجرا شود نتایج بهتری به دست می آید و کودکان بیشتری از ابتلا به نابینایی نجات می یابند.
وی با بیان اینکه اطلاع رسانی در مورد تنبلی چشم برای خانواده ها نیز ضروری است، ادامه داد: لازم است آموزش و پرورش در این راستا اقدامات بیشتری انجام دهد.
مادری که فرزندش را برای بینایی سنجی به یکی از مهدهای تبریز آورده است، به خبرنگار ایرنا گفت: طرح بینایی سنجی و غربالگری تنبلی چشم طرح بسیار خوبی است که نباید در بازه زمانی خاصی اجرا شود و باید در طول سال استمرار پیدا کند.
مریم حمیدی افزود: هزینه هایی که برای بردن کودکان به چشم پزشک پرداخت می شود زیاد است و از سویی همه خانواده ها نیز به چشم پزشک دسترسی ندارند و بر این اساس باید مراکزی در طول سال همواره به منظور اجرای این طرح فعال باشند و اجرای این طرح محدود به 2 یا 3 ماه نباشد.
با توجه به اینکه همه خانواده ها به دلایل مالی و یا مهم ندانستن مهد کودک کودکان خود را به مهدکودک و یا پیش دبستانی نمی فرستند؛ بر این اساس بسیاری از والدین از طرح سنجش بینایی بی خبر بوده و اطلاعات لازم را در این باره ندارند به همین جهت ادامه آن در دو سال ابتدایی ضروری به نظر می رسد.
** بینایی سنجی 155 هزار کودک در آذربایجان شرقی
مدیر کل بهزیستی آذربایجان شرقی در گفت و گو با ایرنا اظهار کرد: طرح سنجش بینایی کودکان 3 تا 6 سال همچون سال های گذشته با همکاری آموزش و پرورش، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی در آذربایجان شرقی اجرا می شود.
محسن ارشدزاده گفت: پس از معاینه در سطح اول، کلیه کودکانی که مشکوک به اختلال بینایی تشخیص داده می شوند به سطح دوم برنامه یعنی بینایی سنجی ارجاع داده می شوند.
وی افزود: پس از انجام معاینه توسط بینایی سنجی، آن دسته از کودکان که نیاز به خدمات تخصصی تر دارند به سطح سوم برنامه ارجاع شده و توسط چشم پزشک معاینه می شوند.
مدیر کل بهزیستی آذربایجان شرقی با اشاره به غربالگری بیش از 155 هزار کودک در سال گذشته ،خاطر نشان کرد: حدود 90 درصد کودکان جامعه هدف استان در این طرح شرکت کردند و در صدد هستیم امسال این رقم را به 100 درصد برسانیم که نیازمند همکاری خانواده ها، عوامل اجرایی و دستگاه های همکار هستیم.
ارشدزاده افزود: از این تعداد 8 هزار و 884 کودک به مراکز تخصصی بینایی سنجی و چشم پزشک ارجاع داده شدند که از این تعداد نیز 5 هزار و 998 دارای اختلال بینایی برای درمان تشخیص داده شد.
مدیرکل بهزیستی آذربایجان شرقی تعداد کودکان دارای تنبلی چشم شناسایی شده استان در سال گذشته را 713 کودک اعلام کرد و گفت: تمام هزینه های درمانی و جراحی کودکان تحت پوشش بهزیستی و یا خانواده های نیازمند رایگان است که در سال گذشته 600 میلیون ریال برای این طرح هزینه شد.
** استفاده از عینک، یک راه درمان است
اپتومتریست و کارشناس بینایی سنجی نیز گفت: انحراف و تنبلی چشم کودکان در صورت بی توجهی والدین و درمان نامناسب در سال های اول زندگی کودک می تواند مشکل ساز شود و در سال های بعد مشکلات بینایی شدیدتری برای او ایجاد کند.
سعید نیکجو افزود: با وجود این که طرح غربالگری بینایی سنجی برای کودکان اجرا می شود اما یکی از مهم ترین عللی که باعث درمان نشدن انحرافات و تنبلی چشم در کودکان در دوران تحصیل می شود، بی توجهی والدین به اهمیت و نقش درمان در سال های اول زندگی و پی گیری نکردن برای درمان کامل این بیماری است.
وی سال های اول زندگی کودک را در نتیجه بخش بودن درمان انحرافات و تنبلی چشم بسیار حیاتی عنوان کرد و گفت: درمان انحراف و تنبلی چشم باید پس از تشخیص بلافاصله آغاز شود و به تعویق افتادن آن در هر سال شانس بهبودی را کمتر می کند.
کارشناس بینایی سنجی یکی از راه های درمان نارسایی های بینایی در کودکان را استفاده از عینک مناسب ذکر و خاطر نشان کرد: والدین لازم است با صبوری در ارتباط با درمان فرزندان خود اقدام و آن ها را تشویق به استفاده از عینک کنند.
نیکجو اضافه کرد: استفاده نکردن از عینک مشکلات شدیدتری را در آینده برای کودک به وجود می آورد و باید با اتخاذ تدابیر لازم و تشویق کودک به ادامه درمان و استفاده از عینک، مانع از ایجاد این مشکلات شد.
گزارش: نعمت مرادپور**انتشار: عزیزی راد
6132/518
منبع: ایرنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۵۴۸۱۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«کودکان اُتیسمی» روی مرز باریک مرگ و زندگی
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله_ زهرا افسر: عکس یک دختربچه اصفهانی صفحه شبکههای اجتماعیام را پر کرده بود؛ عکس دیانای بالای آن بزرگ نوشته: «گم شده». چند روزی اخبار را زیر و رو میکنم اما کسی از پیدا شدن دخترک ۱۱ ساله چیزی نمیگوید. تا اینکه خبر دیگری از دیانا «دختر بچه گم شده اصفهانی» پخش میشود.
دیانا گم نشده بود؛ مادرش او را به یک باغ متروکه برده و با چاقو دخترش را به قتل رسانده؛ بعد جسدش را آتش زده و همه جا اعلام کرده که دخترش مفقود شده است. چند روز از این خبر میگذرد اما فکر این دختر از سرم بیرون نیامده. بستگان نزدیکش گفتهاند این دختر مبتلا به «اتیسم» بوده است. بغض تمام وجودم را میگیرد. به دیانا فکر میکنم؛ به مادرش و به تمام کودکان اتیسمی و خانوادههایشان.
نجات مهدیها
از همان ابتدای کودکی، دایره افرادی که میتوانست با آنها ارتباط برقرار کند بسیار محدود بود. در اولین رفتارهای مهدی، مادرش فکر میکرد کودکش اجتماعی نیست و این کاملاً طبیعی است. اما بعد از مدتی علائم جدیتری از خود را نشان دادند.
مهدی رفتارها و نگاههای متفاوتتری از هم سن و سالهای خودش داشت و نداشتن قدرت تکلم به اضافه موارد دیگری که روز به روز در او ظهور میکرد مادرش را مصمم کرد تا پیگیر این حالات فرزندش باشد. مهدی دچار اختلال یکپارچگی حسی بود؛ یعنی اگر سرش به جایی برخورد میکرد درد را احساس نمیکرد؛ اگر ساعتها غذا نمیخورد گرسنه نمیشد یا بعد از غذا خوردن احساس سیری نداشت. بروز رفتارهای کلیشهای و حرکتی، علائم بیش فعالی و حتی مشکلات گوارشی موارد دیگری بود که نشان میداد مهدی شرایط ویژهای دارد.
مادرش که یک زن دهه شصتی است از همان روزهای اول مواجهه با این علائم به خوبی در مورد این اختلال تحقیق کرد و به موقع درمان فرزندش را شروع کرد. سالهای ۸۸-۸۹ میزان آگاهی نسبت به اختلال اتیسم تقریباً صفر بود تا جایی که حتی عده زیادی از اقوام و آشنایان این مادر سعی کردند او را از پیگیری این اختلال منصرف کنند و نسبت به این موضوع بسیار بدبین بودند. اما زن جوان دست برنداشت و با پیگیریهایش متوجه شرایط مهدی شد. خیلی زود درمان کودک دو ساله شروع شد و همین رسیدگی به موقع باعث شد مهدی حالا در سن ۱۶ سالگی با یک بچه سالم تقریباً فرقی نداشته باشد و اگر کسی گذشته او را نداند چندان متوجه این اختلال در او نمیشود؛ هرچند که این اختلال تا آخر عمر با او همراه است اما شدت آن بسیار کاهش یافته و کنترل شده است.
مدارا با ترس
مهدی کودک مبتلا به اتیسم به همراه مادرش در مراکز توانبخشی دورههای لازم را میدیدند و آموزش آنها همچنان ادامه داشت. او به دستور پزشک داروهایی را برای افزایش سطح تمرکزش مصرف میکرد تا بتواند در هفتسالگی مانند بچههای دیگر به مدرسه برود. سال ۹۴ برای خواندن اول ابتدایی به مدرسه رفت؛ اما نه یک مدرسه عادی. او باید سال سرنوشتساز کلاس اول را در مدرسه استثنایی میگذراند؛ سالی که معمولاً در ذهن و شکلگیری پایه تحصیلی همه کودکان بسیار تأثیرگذار است مخصوصاً برای کودک اتیسمی که شرایط احساسی ویژهای را تجربه میکند.
مهدی، روزهای اول با مادر یا دخترخالهاش سر کلاس درس میرفت؛ اما طولی نکشید که با محیط ارتباط برقرار کرد و توانست تنها پشت نیمکت بنشیند. ترسی که مهدی هفت ساله داشت این بود که نکند برای بازگشت از مدرسه دیر به دنبالش بروند. برای همین یک سوال را مکرراً تکرار میکرد: «مامان! یعنی مدرسهم تمام شد، تو جلوی دری؟».
مطالعات و تحقیقات پزشکی نشان داده که کودکان دارای اختلال اتیسم، ترسهای شدید اجتماعی و احساسی را تجربه میکنند، ترسهایی که شاید برای کودکان یا افراد دیگر معنایی نداشته باشد و غیر منطقی به نظر برسد؛ اما تمام وجود فرد مبتلا به اتیسم را در برمیگیرد و باعث میشود علائم و رفتارهای غیرعادی در او تشدید شوند. کنار آمدن با ترسهای مختلف افراد مبتلا به اتیسم یکی از دشوارترین مواردی است که خانوادهای این افراد با آنها مواجهاند و به صبر زیاد و روحیه قوی برای مدارا با آن نیاز دارند.
اختلال یا استعداد؟
چند ماه گذشت و مادر مهدی خوشحال بود که توانسته با پیگیری به موقع، کودکش را در همان سن هفت سالگی به مدرسه بفرستد؛ تا اینکه یک روز مهدی ناراحت به خانه آمد و گفت دیگر نمیخواهد مدرسه برود. وقتی دلیلش را پرسیدند جواب داد: «من از بچههای دیگر دیرتر یاد میگیرم و آنها من را مسخره میکنند.» خانوادهاش گمان کردند بهانه میآورد تا از زیر درس خواندن فرار کند؛ اما پایان کلاس اول ابتدایی که رسید، مدیر مدرسه کارنامهها را تحویل داد و به مادر مهدی گفت باید یک بار دیگر بخاطر شرایط خاصش اول ابتدایی را تکرار کند. او در ریاضی و نقاشی خوب بود اما در فارسی نه. مهدی فارسی را از سمت چپ مینوشت؛ کاری که شاید بیش از یک اختلال یک استعداد و توانایی خاص باشد.
دومین سالی که مهدی کلاس اول بود هم تمام شد اما بار دیگر به او گفتند که نمیتواند به کلاس دوم برود. بالاخره با پیگیریهای فراوان مادر مهدی مشخص شد دلیل عقب ماندن فرزندش از سایر دانشآموزان کلاس این است که بچههایی که از لحاظ ذهنی مشکل دارند با آنها که معلولیت جسمی دارند و از نظر مغزی سالم هستند، با هم در یک کلاس هستند. در چنین شرایطی طبیعی بود که کودکان اتیسمی و کودکانی که از نظر ذهنی شرایط خاصی دارند از بقیه دانشآموزان عقب بمانند.
مهدی حالا ۱۶ سال دارد و چند سالی است به همراه خانوادهاش مهاجرت کرده است. کودکی که دو سال در کلاس اول ابتدایی درجا زده بود هفت ماه بعد از مهاجرت به ایتالیا میتوانست به ایتالیایی حرف بزند و بنویسد. حالا موفق شده در سن ۱۶ سالگی وارد دانشگاه شود؛ هرچند هنوز با برخی ترسها و اضطرابها و علائم دیگری از اتیسم دست و پنجه نرم میکند.
آدم امن کودکان خاص باشید
نکته مهم این است که با گذشت سالهای زیاد از شناسایی اختلالاتی مانند اتیسم، هنوز هم آگاهی چندانی نسبت به آن وجود ندارد. رسانههای مختلف، تولیدکنندگان آثار صوتی و تصویری و دستگاههای مربوطه، برای شناساندن بیماریهای خاص و فرهنگ رفتار با آنان چه کردهاند؟ چند اثر هنری در این زمینه ساخته شده است؟
فارغ از حوزه رسانه، کارکنان مراکز مختلف از کادر درمان و آموزش گرفته تا خدمات مختلف و شرکتهای خصوصی زمانی آگاهی و اطلاعات لازم درباره نحوه رفتار با این افراد را دارند؟ این کودکان روزی بزرگ میشوند و ح تی اگر در محیط تحصیلی جداگانهای درس خوانده باشند، نیاز دارند روزی کنار بقیه مردم وارد بازار کار شوند. گروههای مخالف جامعه چقدر پذیرش، معرفت و دانش کافی برای تعامل صحیح با این افراد را دارند؟
هرچند امروزه آموزشهای بیشتری درباره چگونگی رفتار با این کودکان به مردم داده شده؛ اما هنوز نوع رفتار صحیح با افراد اتیسمی آن طور که باید در جامعه فراگیر نشده است. نه تنها جامعه، حتی اطرافیان این کودکان ممکن است هنوز با این خلأ آموزشی مواجه باشند و درست ندانند که طرز برخورد با یک اتیسمی چگونه است. خیلی اوقات بستگان، ناخواسته روان کودک دارای اختلال اتیسم را مورد آزار قرار میدهند و این در حالی است که این افراد اتیسمی به هیچ عنوان نباید از طرف نزدیکان خود احساس ترس و ناامنی کنند.
کوچکترین جملات یا رفتارهای تهدیدآمیزی که شاید در مواجهه با کودکان عادی استفاده میشود برای کودک اتیسمی حکم یک محرک عصبی را دارد و او را به شدت به هم میریزد؛ حتی ممکن است باعث حس ناامنی و ترس ابدی در او شود، طوری که در بزرگسالی به صورت جدی احساس وحشت، او را آزار دهد. نزدیکان این افراد باید آدمِ امن زندگی کودک خود باشند و این حتماً به بهبود سریعتر آنها کمک کنید. اگر کودکی با بیماری خاص به شما اعتماد کند راحتتر تمرینات توانبخشی را انجام میدهد و شما را دشمن خود نمیداند. این همان راز بزرگی است که این خانوادهها باید آن را بدانند و راه و روشاش را پیدا کنند.
بیدفاع؛ مثل یک نوزاد
حتماً دیدهاید وقتی یک نوزاد متولد میشود با هر گریه او، دیگران نظرهای متفاوت میدهند زیرا متوجه خواسته نوزاد نمیشوند. ماجرای کودکان مبتلا به اتیسم هم همین است؛ آنها از سایر هم سن و سالهای خود مظلومتر و به نوعی بسیار بیدفاع هستند؛ مغز فرد اتیسمی نمیتواند در زمینه رفتارهای اجتماعی و مهارتهای ارتباطی به درستی عمل کند و به همین دلیل است که اکثر آنان منزوی هستند و نمیتوانند از همان سالهای اولیه رشد خود، با دیگران ارتباط برقرار کنند. اولین زنگ خطر برای خانوادهها میتواند همین ارتباط نگرفتن کودکان با محیط پیرامون باشد.
مورد دیگری که افراد حتی بزرگسال مبتلا به اتیسم ممکن است به آن دچار باشند؛ نداشتن قدرت تکلم است. همچنین این افراد در برابر تغییر رفتارهای تکراری و کلیشهای مقاومت دارند و در برقراری ارتباط چشمی تا حدی ناتوان هستند. همچنین این افراد نمیتوانند پاسخ مناسبی به محرکات محیطی نشان بدهند. اختلالات اتیسم، از لحاظ شدت علائم با یکدیگر متفاوت هستند و در سه سطح کلی دستهبندی میشوند: «سطح نیازمند حمایت، سطح نیازمند حمایت زیاد، سطح نیازمند حمایت بسیار زیاد»
نکته حائز اهمیت این است که اگر خانوادهها از همان سنین پایین موارد گفته شده و علائم کلی بیماریهای خاص از جمله اتیسم را بدانند و در صورت مشاهده آنها در کودک خود به پزشک مراجعه کنند؛ میتوانند درمان را شروع کنند و آینده او را نجات دهند. البته به شرط آن که در تشخیص این علائم دچار وسواس فکری نشوند و فقط به تشخیص قطعی پزشک تکیه داشته باشند.
نقطه امن بیرون از گود
اتفاق دختر بچه اصفهانی نه اولین مورد است نه احتمالاً آخرین. پرونده دیانا یادآوری کرد هر خانوادهای توان، آگاهی، صبر و قدرت مالی لازم حمایت و مراقبت از کودکان اتیسمی را ندارد؛ یادآوری کرد همه کودکان اتیسمی به اندازه مهدی خوشاقبال نیستند و شانس زندگی در خانوادهای را ندارند که تمام وقت در اختیار آنان باشند.
همه کسانی که بیرون از گود نشستهاند مادر کودک اصفهانی را مقصر میدانند؛ هرچند در غیرانسانی بودن اقدام او هیچ شکی نیست اما اگر مادر یا پدر آموزشهای لازم را ندیده باشند، تحت حمایتهای روانشناختی قرار نگیرند و در ثبات روانی قابل اطمینانی نباشند، وقوع چنین اتفاقات تلخ و آزاردهندهای بعید نیست.
اکثر خانوادههایی که کودک مبتلا به بیماری خاص مثل اتیسم دارند، تا تجربه کردن آسیب جدی فاصله چندانی ندارند. عدم حمایتهای مادی و معنوی و ناآگاهی گسترده در سطح جامعه این خانوادهها را مشکلات جدی مواجه میکند و سرنوشت بسیاری از زوجهایی که فرزند آنها دچار بیماریهای خاص باشد به جدایی و طلاق منجر میشود.
یک جستوجوی ساده در شبکههای اجتماعی، ناامیدی والدین این کودکان را نشان میدهد. روشن است که اگر این خواندهها به حال خود رها شوند و ساز و کارها مناسب برای حمایت از آنها تقویت نشود، نه تنها در بیماری اتیسم بلکه در ۲۶ گروه بیماری دیگر که در زیرمجموعه بیماریهای خاص قرار گرفتهاند شاهد این سرنوشتهای تلخ خواهیم بود. اینکه سرنوشت یک کودک مبتلا به بیماری خاص، شبیه مهدی باشد یا دیانا، تا حد زیادی میتواند در دستان مسؤولان باشد…
کد خبر 6099238