Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جهان نيوز»
2024-05-06@15:15:13 GMT

عبرت‌های برجام

تاریخ انتشار: ۱ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۷۴۱۳۱۳

عبرت‌های برجام

به گزارش جهان نيوز؛ یکی از مسائلی که در خصوص برجام بسیار در خصوص آن تعریف صورت گرفته است، این است که این سند توانسته اقتصاد و امنیت کشور را ارتقا دهد، خصوصا پیش از انعاد این سند بسیاری از طرفداران مذاکره با آمریکا به این موضوع متمسک شده بودند تا نشان دهند اگر ایران به مذاکرات با دید نتیجه بخشی نگاه نکند، کشور شدیدا در گیر مسائل امنیتی و معضلات اقتصادی خواهد شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وارونه نشان دادن واقعیت، آن چیزی است که در خصوس برجام بسیار مورد استفاده واقع شده است. پیش از امضای سند برنامه اقدام جامع مشترک بیان میشد «امکان بهبود کیفیت اقتصاد ایران»، و «ایجاد فضایی از امنیت در کشور» وجود ندارد مگر در چارچوب مذاکره با غرب. این یادداشت بنا دارد این دو مهم را در راستای دستاوردهایی ادعایی که این سند به دنبال داشته است، مورد ارزیابی قرار دهد، هم از این رو یک پیش فرض موجود در این دو گزاره یعنی «نیاز به مذاکره برای بهبود اقتصاد و تامین امنیت» مورد ارزیابی قرار گرفته و سپس به بیان این دو گزاره خواهیم پرداخت.  
برجام؛ اقتصاد و امنیت
بارها در فضای رسانه ای و در سپهر سیاست ورزی عمومی کشور بیان شده است که اگر برجام نبود، اقتصاد کشور شبیه کشورهای ورشکسته ای چون ونزوئلا و بولیوی و امنیت کشور زیر یوغ جنگی خانمان سوز بود. برای مثال مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در اظهاراتی در روز ۱۴ شهریور ۱۳۹۵ در پاسخ به سوالی در خصوص امکان تبدیل شدن ایران به ونزوئلا در صورت عدم وجود برجام بیان داشتند «سیاست غربی‌ها این بود که ما را به نفت در برابر غذا برسانند. چون به نفت ما احتیاج بود، می‌خواستند این را حفظ کنند و داشته باشند و ما هم احتیاج به غذا داشتیم و در مقابل آن، به ما غذا بدهند. کاری که در عراق کردند. آن هم نه اینکه مستقیم به خودمان بدهند، به سازمان ملل می‌دهند و یک قطعنامه می‌گذرانند و درآمد نفت ما به حساب سازمان ملل می‌ریزد و بعد سازمان ملل برای افراد کوپن صادر می‌کند و طبق آن کوپن‌ها، چیزهایی را که می‌بایست بدهند، می‌فرستادند، برای اینکه غذایی را به دست مردم برسانند. تحقیر آن مهم است که مردم ایران به سازمان ملل بروند. عراقی‌ها هم سال‌ها بعد از اینکه صدام ساقط شد، همان سیستم اداره‌شان می‌کرد.» [۱]
یا بارها اشاره شده است که اگر برجام نبود سایه جنگ بر فراز کشور افتاده بود و ما ناگزیر درگیر جنگی شده بودیم که در تاریخ مشابه آن روئیت نشده است. برای مثال در همین مصاحبه مرحوم هاشمی رفسنجانی بر آن است که «... ما مستأصل نشده بودیم. ولی به زحمت افتاده بودیم. چون آینده‌ی ما در خطر بود. حتی پیش‌بینی شده بود که اگر به جایی نرسید، جنگ شروع شود. البته اینها چیزهایی بود که به ما می‌گفتند و اسنادی بود که از جاهای مختلف به دست ما می‌رسید و ما این‌گونه حس می‌کردیم.» [۲]
 
این آمریکا بود که محتاج مذاکرات بود نه ایران
موضوع دیگری که ضروری است در خصوص آن صحبت شود، این است که دستاورد برجام برای این دو مهم چه بوده است. اما پیش از پرداختن به این موضوع ابتدا بایستی به این پاسخ داد که آیا ایران واقعا محتاج مذاکره بود؟ اگر این موضوع را اینگونه طرح کنیم که برجام سبب شد فضایی از ناامنی علیه ایران از بین برود و در سوی دیگر سبب شد اقتصاد بهبود یابد (سوای از میزان صحت این دو موضوع در مقام عمل و کاملا به صورت انتزاعی)، قطعا پیش فرض آن نیز این خواهد بود که ایران به شدت محتاج مذاکره برای نیل به این دو مهم بوده است. اما آیا به واقع ارزیابی درست از مسئله مذاکرات، «نیاز ایران و متعاقب آن تامین این دو مهم» را تایید می کند؟ به واقع کدام کشور نیاز به مذاکره داشت؟، در صورتی که بتوانیم پاسخی صحیح به این سوال دهیم، احتمالا خواهیم فهمید که تامین امنیت و بهبود اقتصاد، نیازهای ایران برای مذاکره با آمریکا بوده است یا خیر.
 
چهار بینش در خصوص احتیاج آمریکا به مذاکره
اینکه چرا آمریکا با ایران وارد مذاکره شد، تا حدی پاسخ سوالات فوق را خواهد داد. برنامه هسته ای ایران به یکی از موضوعات بسیار مهم سیاست جهانی به ویژه در دهه اخیر تبدیل شده بود، در خصوص این گزاره تمام سیاست مداران و حقوق دانان بین المللی اشتراک نظر داشتند نگاهی به تحلیل های پروفسور دانیل جوینر کمکی شایان برای فهم این مهم می کند. تحلیل های زیادی در زمینه ارزیابی نکات مثبت و منفی برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ صورت گرفته است و می گیرد ولی آنچه که می توان علاوه بر ارزیابی خود برجام و اثرات آن انجام داد، بررسی چرایی تمایل ایالات متحده آمریکا به مذاکره با جمهوری اسلامی ایران بر سر برنامه هسته ای می باشد، قطعا آمریکایی ها برای مذاکره به دنبال «تامین امنیت ایران» و «بهبود شرایط اقتصادی» ایران به عنوان بازیگر خصم خود نبودند، بلکه بایستی دلایل قانع کننده ای برای این مهم می داشتند. به منظور بررسی چرایی نیاز آمریکا به مذاکره می بایست تحلیل را در چهار سطح سامان داد که عبارت از سطح فردی، ملی، منطقه ای و بین الملی است. در سطح ملی می باید به نیاز دولت اوباما به مذاکره و توان هسته ای جمهوری اسلامی ایران اشاره داشت. 
 
در سطح فردی اوباما با شعار تغییر رویه و مدل رفتاری دولت بوش روی کار آمد که در آن چندجانبه گرایی و دیپلماسی ارجحیت داشت. انتظار از او بود که در خاورمیانه به شیوه ای متفاوت از جرج دبلیو بوش اقدام به حل مسائل کند. در حالیکه نقطه ضعف سیاست خارجی اوباما خاورمیانه و پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران بود.
 
در سطح ملی نظام سیاسی آمریکا به این نتیجه رسید که تداوم مشکل پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران و بدون راه حل ماندن آن باعث فرسایش و کاهش اعتبار هژمونیک آمریکا شده است. سیستم سیاسی آمریکا به این نتیجه رسیده بود که تغیر رفتار ایران با اعمال تحریم انجام شدنی نبود. برای این مهم مستندات زیادی در دست بود برای مثال روزنامه‌ی فاینشنال تایمز در گزارشی اشاره می کند که «نکته‌ای که باید به آن توجه داشت آن است که علی‌رغم سال‌ها تحریم‌های ضد ایرانی، اقتصاد و تجارت ایران توسعه داشته است و این به آن مفهوم است که ساختار کنونی ایران به شیوه‌ای است که سرمایه‌گذاران خارجی یا مجبورند که با آن به رقابت بپردازند یا در اغلب موارد با ایران همکاری داشته باشند.» [۳] نیاز آمریکا به تغییر رفتار ایران که از طریق تحریم ها تامین نشد باعث شد که از مدل شوروی برای تغییر رفتار ایران یعنی استفاده از مذاکرات استفاده کند تا به تدریج از تغیر رفتار به تغیر سیستم دست یابند.
 
سوی دیگر ماجرا در برنامه آمریکایی ها برای ایران در سطح ملی «مسئله نفوذ» بود. همانطور که رهبر انقلاب در ۲۶ مرداد ۱۳۹۴ فرمودند «نیت آنها (غرب) این بود که از این توافق راهی پیدا کنند برای نفوذ در کشور؛ ما این راه را بستیم؛ ما این راه را به طور قاطع خواهیم بست. نه نفوذ اقتصادی آمریکا را در کشور اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی و نه نفوذ فرهنگی. آمریکایی‌ها در منطقه هم می‌خواهند نفوذ کنند و اهداف خودشان را دنبال کنند ... آنها دنبال تجزیه‌ی عراق و سوریه‌اند؛ به حول و قوه‌ی الهی این اتفاق نخواهد افتاد … ما از مقاومت در منطقه و مقاومت فلسطین که یکی از برجسته‌ترین فصول تاریخ اسلامی است دفاع می‌کنیم»
 
همچنین در سطح برنامه ریزی ملی برای ایران، از جمله مسائلی که بعد از توافق، آمریکایی ها به شدت به دنبال دست یاقتن به آن بودند، تلاش برای جدا کردن مردم از رهبران ایران و نفوذ به فضای سیاسی کشور بوده است. به گونه ای که تلاش میکردند برای مردم متهم اصلی شرایط فعلی کشور ایران، را رهبران این کشور معرفی کنند، و اظهار می کردند در صورتی که سیاست های رهبران ایران نبود، ایران تحت تحریم و سیاست های خصمانه آمریکا قرار نمی گرفت و به عبارتی عامل مشکلات ایران، رهبرانش هستند. علاوه بر این برنامه ریزی دقیقی کردند تا با تصویر سازی از خود به مثابه منجی، جامعه ایران را به زعم خود به سمت خویش روانه کنند.
 
در سطح منطقه ای بسیاری از هم پیمانان آمریکا در منطقه خاورمیانه از توان هسته ای ایران احساس تهدید می کردند و چون آمریکا خواهان کاهش حضور خود در منطقه خاورمیانه و افزایش حضور در آسیاپسفیک برای محدودسازی چین می باشد و از طرفی هم کشورهای منطقه خواهان حل این مساله بودند، نیاز به حل مساله هسته ای داشت. نکته ای که باید بدان توجه داشت اینست که آمریکا با نگاه ثباتی به پرونده هسته ای می نگرد درحالیکه هم پیمانان آمریکا در منطقه با نگاه رقابتی در پی حل قضیه بودند، لذا آمریکا نیاز داشت تا خود مستقیما قضیه هسته ای را با ایران حل و فصل کند.
 
در سوی دیگر برای ایران نیز در سطح منطقه ای برنامه سازی کرده بودند. همانطور که بسیاری از ناظران مسائل منطقه آمریکایی ها هم عامل ایجاد ناامنی های موجود در منطقه مثل تروریسم و جرایم سازمان یافته بین المللی در منطقه محسوب می شوند و هم از تداوم آن سود جسته و سواری مجانی می کنند. نگاهی به اظهارات بسیاری از سران بازنشسته آمریکایی نشان دهنده این است که این گروه‌های تروریستی توسط این کشور در منطقه برای عملی کردن اهداف متنوع واشنگتن در منطقه از جمله مسابقه تسلیحاتی، فروش تسلیحات، برقراری امنیت اسرائیل و ... راه اندازی شده‌اند. [۴]
 
اما در اقدامی بسیار مهندسی شده و در ادامه پیگیری راهبرد انزوای ایران در سطح منطقه ای، وزیر خارجه وقت آمریکا در نشست دوحه با وزرای خارجه شورای همکاری خلیج فارس اظهار داشت «با حمایت ایران از [به ادعای وی] تروریسم در یمن، سوریه و عراق مخالفت می‌کنیم و به این مخالفت ادامه خواهیم داد.» [۵] و نسخه تکمیل شده آن را باراک اوباما در مصاحبه ۱۱ اگوست خود با وب سایت مایک این‌گونه بیان کرد «و به شما قول می‌دهم در لحظه‌ای که رژیم ایران از این نوع گفتار و رفتار دست بردارد، و امید من این است که چنین اتفاقی بیفتد. چنین امری نیازمند تغییر در سیاست و رهبری ایران است. تغییر طرز فکر در زمینه رویکرد ایران به بقیه جهان و رویکردشان به کشورهایی مثل ایالات متحده.» [۶]
 
در سطح جهانی باید به تحولاتی در زمینه یارگیری و موازنه قوا اشاره داشت. دولت آمریکا دیگر توان پرداخت هزینه ی نظام هژمون در همه نقاط را نداشت لذا برای کاهش هزینه رهبری خود و صرف بهینه توان خود نیاز داشت تا مساله را از چالش با ایران و کوبا به سمت مهار قدرت چین، روسیه و دیگر قدرت های نوظهور ببرد که البته چین در این زمینه از جایگاه ویژه تری به دلیلی جایگاه مهم اقتصادی اش در نظام بین الملل برخوردار است. هژمونی آمریکا با چالش های عمده ای روبرو است که هریک هزینه هایی بر اعمال قدرت دولت هژمون بار می کنند. یکی از معضلاتی که آمریکا به طور خاص با آن روبرو است موازنه نرم و سواری رایگان چین می باشد. چین تلاش دارد تا علیه هژمونی آمریکا موزانه نرم کند یعنی بدون رویارویی مستقیم باعث افزایش هزینه های رهبری دولت آمریکا گردد. از طرفی کشور چین بدون پرداخت هزینه ها تلاش دارد صورت رایگان از مزایای نظم هژمون آمریکا استفاده کند. لذا با توجه به فاصله کمی که بین چین و آمریکا در برخی جهات به ویژه اقتصادی وجود دارد و با توجه به موزانه نرم و سواری رایگانی که چین در حال استفاده از آن است، آمریکا تلاش دارد تا به صورت هدفمند به مهار چین بپردازد.
 
بنابراین وفق منظومه برنامه سازی و تصمیم گیری آمریکایی ها دو موضوع «هدایای امنیتی و اقتصادی!» به ایران مسئله ای سفیهانه تحلیل و بررسی می شود. آمریکایی ها به چهار دلیل فوق نیازمند مذاکره با ایران بودند.
 
برجام هیچ دست آورد امنیتی نداشت
از موضوع علت اصلی مذاکره با ایران که بگذریم، به دستاوردهای اعلامی برجام خواهیم رسید، طبیعی بوده و هست که آمریکایی ها به دنبال اعطای این دستاورد به ایران نبوده اند و همانطور که اشاره شد، اساسا تحلیل مذاکره با ایران در این چارچوب، بسیار غیر مفید و غیر علمی است، اما در سوی دیگر شاید عده ای بر آن باشند که ایران به این دو مهم در پی برجام رسیده است، در این قسمت تلاش خواهیم داشت تا این دو موضوع را مورد بررسی قرار دهیم.
 
مذاکره عامل امنیت؟
آمریکایی ها بعد از برجام بارها از «اعتبار گزینه نظامی» علیه ایران صحبت کرده اند. این موضوع هم در خصوص دوره اوباما صحت دارد و هم در دوره ترامپ که طبیعتا شخصیت جنگ طلبی نیز است. اگر چنین استدلال شود که همین که ما درگیر جنگی تمام عیار نشدیم از دستاوردهای برجام است، این استدلال از قوت برخوردار نیست، چرا که اساسا قبل از آن نیز ما درگیر جنگ نبودیم. اما این موضوع گفته می شود که آمریکایی ها تهدیدات خویش علیه ایران را کم رنگتر کرده اند. که این موضوع نیز از حیز انتفاع ساقط است، چرا که اگر نگوئیم حجم تهدیدات نظامی آمریکایی ها علیه ایران بیشتر شده قطعا کمتر نیز نشده است. آمریکایی ها بارها از اعتبار گزینه نظامی خود علیه ایران سخن گفته اند. برای مثال هیلاری کلینتون، نامزد حزب دموکرات در مرحله رأی گیری های درون حزبی انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا «جهان باید درک کند که در صورت لزوم، ایالات متحده برای جلوگیری از دستیابی ایران به بمب اتم، قاطعانه عمل خواهد کرد، از جمله با استفاده از گزینه نظامی. مشخصا، امنیت اسرائیل، غیر قابل مذاکره است. آن‌ها نزدیک‌ترین متحد ما در منطقه هستند و ما تعهدی اخلاقی به دفاع از آن‌ها داریم.» [۷]
 
تهدیدات امنیتی قطعا از فراروی ایران (اگر در قیاس با گذشته مورد بررسی قرار گیرد) کمتر نشد. اما موضوع دیگری که بایستی به آن اشاره داشت این است که آیا به واقع عامل ایجاد امنیت در کشور ایران «سند برجام» بوده است یا فاکتور دیگری؟ تحلیلگران حوزه بازدارندگی بر آنند که آنچه سبب امنیت یک کشور در معمای امنیت روابط بین الملل می شود، عمق استراتژیک یک کشور و توان نظامی آن کشور در پیش کشیدن سیاست بازدارندگی است، به عبارتی بازدارندگی یعنی افزایش هزینه های نظامی دشمن برای ممانعت از اقدام احتمالی آن. در هیچ یک از کتب بین الملل مربوط به نظامی ترین نظریه روابط بین الملل یعنی واقع گرایی، از سند و توافق به عنوان عامل بازدارندگی یاد نشده است، بلکه از توان نظامی به عنوان عامل بازدارندگی و امنیت یاد شده است. نگاهی به نظریات بزرگان روابط بین الملل از جمله ماکیاول، مورگنتائو، والتز، مرشایمر و ... نشان دهنده این مهم است که قدرت نظامی یک کشور است که عامل امنیت یک کشور محسوب می شود.
 
برجام حتی به بهبود اقتصاد کشور هم نینجامید
در سوی دیگر ماجرا اما گفته می شود که شرایط اقتصادی کشور بعد از برجام بهبود یافته و «اگر برجام تصویب نشده بود، ایران قطعا ونزوئلایی دیگر» می شد. برای بررسی صحت این گزاره نیز بایستی به گشایش های اقتصادی در ایران بعد از برجام نگاهی داشته باشیم. تقریبا تمام تحلیلگران حوزه اقتصاد (چه در حوزه داخلی و چه در حوزه بین المللی) بر آنند که سناریوهای اقتصادی آمریکا علیه ایران نوعی جنگ پنهان اقتصادی بوده و مانع از این شده است که اقتصاد کشور تغییر و تحول خاصی را تجربه کند. برای مثال به چند مورد از آنها در زیر اشاره خواهد شد. برای ارزیابی مسئله اقتصاد، به مهمترین دستاورد اعلامی برجام یعنی «سرمایه گذاری خارجی» اشاره خواهیم کرد.
 
تصویر زیر موید این موضوع است. آمار زیر مربوط به داده هایی است که آنکتاد در خصوص سرمایه گذاری خارجی در کشورها منتشر کرده است:
 

 وفق این تصویر ایران ۱۸ رتبه در رتبه بندی میزان سرمایه گذاری خارجی بعد از مذاکرات افول داشته است.
 
در اینجا نیز آمار موجود تا سال ۲۰۱۷ منتشر شده است:

فرجام سخن
در حوزه رسانه ای و حتی در فضای سیاسی کشور گاهی مطالبی در خصوص «برجام عامل تامین امنیت ایران» یا «برجام عامل بهبود اقتصاد ایران» مطرح می شود که پیش فرض همه آن ها این است که برجام اولا ایران نیازمند مذاکره با غرب و آمریکا بوده است و ثانیا برجام دستاوردی های متعددی در حوزه اقتصادی و امنیتی برای کشور داشته است که اگر نمی بود، کشور یا در جنگ زیست می کرد یا کشوری شبیه ونزوئلا بود. این در حالی است که ادعاهای «اقتصادی» و «امنیتی» که در مورد برجام گفته شده در اساس خلاف واقع است.
منابع:
[۱ و ۲] صراحت نامه هاشمی درباره برجام"، منتشر شده در ۱۴ شهریور ۱۳۹۵، قابل مشاهده در:
 http://hashemirafsanjani.ir/content/
[۳] فایننشال‌تایمز: اقتصاد ایران علی‌رغم سال‌ها تحریم توسعه داشته است، منتشر شده در ۱۴ بهمن ۱۳۹۴، قابل مشاهده در
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=۱۳۹۴۰۸۱۴۰۰۰۶۹۰
[۴] America Created Al-Qaeda and the ISIS Terror Group, published in ۱۹ September ۲۰۱۴, visit able on:
http://www.globalresearch.ca/america-created-al-qaeda-and-the-isis-terror-group/۵۴۰۲۸۸۱
[۵] در کنفرانس مشترک مطبوعاتی با وزیر خارجه قطر؛ کری: توافق با ایران موجب امنیت در منطقه می‌شود، منتشر شده در ۱۲ مرداد ۱۳۹۴، قابل مشاهده در:
http://www.yjc.ir/fa/news/۵۲۸۰۸۷۲
 [۶] interview with Barak Obama, , visit able in:
http://mic.com/obama
[۷]کلینتون: گزینه نظامی علیه ایران روی میز است/ دفاع از اسرائیل وظیفه اخلاقی ما است، منتشر شده در ۱۳ خرداد ۱۳۹۵، قابل مشاهده در:
http://www.farsnews.com/۱۳۹۵۰۳۱۳۰۰۰۹۸۱
منبع: پایگاه برهان

منبع: جهان نيوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۷۴۱۳۱۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مثلث آمریکایی چه هدفی را در تقابل با فعالیتهای هسته‌ای ایران دنبال می‌کنند؟ / نقشه راه گروسی در تهران پس از عملیات وعده صادق

بازی گروسی در تقابل با کشورمان کاملاً شفاف و در عین حال پیچیده است! این سادگی، معطوف به شناخت ماهیت این بازی و هم افزایی سه ضلع آن (واشنگتن، بروکسل و وین) علیه منافع کشورمان است.

سرویس سیاست مشرق- رافائل گروسی مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی طی هفته‌های اخیر مصاحبه‌های هدفمندی را در تقابل با ماهیت و کارکرد فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران صورت داده که بر خلاف آنچه برخی تصور می‌کنند، منبعث از نظرات کارشناسی و حقوقی آژانس نیست!

کاخ سفید، اتحادیه اروپا و آژانس بین المللی انرژی اتمی با توجه به نزدیک شدن به سال ۲۰۲۵ میلادی (زمان تعیین شده در خصوص فعالسازی بند غروب آفتاب) میان دو گزینه «دفرمه سازی برجام» یا «خروج رسمی برجام» مردد مانده‌اند.

از سوی دیگر، جایگزینی برجام با توافقی جدید نیز مستلزم چینش دوباره میز مذاکرات و آماده سازی پیش شرطها و لوازمی است که واشنگتن و تروییکای اروپایی قابلیت آن را (حداقل در برهه کنونی) ندارند.

از این رو باید در ماورای مواضع شورای حکام و مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی، اهداف کلان، میان مدت و خرد غرب را از پمپاژ ادعاهای اخیر علیه ایران مدنظر قرار داد. پیش فرض قطعی ما در این روند، همپوشانی مطلق گروسی با سیاستگذاران غربی مذاکرات هسته‌ای است.

گزاره‌های ادعایی گروسی

در اینجا به برخی گزاره‌های ادعایی مطرح شده از سوی رافائل گروسی مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی که طی ماهها و هفته‌های اخیر به کرات مورد تاکید قرار گرفته، متمرکز می‌شویم:

۱- ایران از زمان شکست مذاکرات هسته‌ای به طور چشمگیری به ساخت بمب هسته‌ای نزدیک‌تر شده است.

۲- هیچ کشوری که هنوز بمب اتمی ندارد، اورانیوم را تا سطح ۶۰ درصد غنی‌سازی نمی‌کند. ایران بیش از آنچه برای ساخت بمب هسته‌ای نیاز دارد، اورانیوم غنی شده تولید کرده است.

۳- غنی سازی ۹۰ درصدی برای ساختن بمب اتمی لازم است، اما غنی سازی ۶۰ درصدی تقریباً با غنی سازی ۹۰ درصدی یکسان است!

۴- برجام دیگر کار نمی‌کند. باید در نظر داشته باشیم که هم اکنون در سال ۲۰۱۵ میلادی (زمان انعقاد برجام) قرار نداریم و در نتیجه، این توافق نیاز به جایگزینی با توافق دیگری دارد.

۵- جمهوری اسلامی در حال افزایش توان هسته‌ای خود است و با وجود این که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به‌طور فعال در حال بازرسی است، اما این بازرسی‌ها کافی نیست.

تحلیل محتوای سخنان گروسی

در تحلیل محتوای سخنان گروسی، باید به صورت همزمان نسبت به متن و فرامتن آن‌ها توجه داشت. در ابعاد متنی، ما با ادعاهای غیرحقوقی و مکرری مواجه هستیم که از سوی مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی مطرح می‌شود.

در این خصوص نکاتی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:

نخست اینکه با توجه به خروج یکجانبه آمریکا از توافق هسته‌ای و بی تعهدی مطلق اتحادیه اروپا در تأمین تهدات مالی مندرج در متن برجام، ایران کاهش گام به گام تعهدات خود را در دستور کار قرار داده و بخش اعظمی از این تعهدات، معطوف به مطالبات فراپادمانی آژانس بین المللی انرژی اتمی از کشورمان می‌باشد.

به عبارت بهتر، خروج ایران از این تعهدات معلول بدعهدی مطلق طرف مقابل و واکنشی کاملاً منطقی و حقوقی نسبت به این موضوع محسوب می‌شود. از این رو کاهش تعهدات برجامی ایران، مصداق «واکنش حقوقی» بوده نه «کنش اولیه» با این حال گروسی در گزارشات و مواضع خود تلاش می‌کند بدون ذکر مقدمه‌ای که منتج به اقدام ایران شده، نهاد متبوعش را در مقام مطالبه گر و ایران را در مقام محکوم جلوه دهد! این همان بازی نخ نمایی است که آژانس بین المللی انرژی اتمی و شورای حکام بر اساس روال معمول خود در تقابل با کشورمان دنبال می‌کنند.

نکته دوم اینکه گروسی در مواردی که موضوع بازرسی‌های هسته‌ای از ایران مطرح می‌شود، آژانس بین المللی انرژی اتمی را یک بازیگر مستقل، حقوقی و غیر تأثیرپذیر از توافقات برجام قلمداد می‌کند. به عبارت بهتر، گروسی در صدد القای این گزاره به افکار عمومی دنیاست که فارغ از تعهداتی که در توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد وجود دارد، ایران ملزم به تبعیت از الگوهای بازرسی آژانس (در هر دو بعد پادمانی و فراپادمانی) می‌باشد.

نکته سوم اینکه در جریان دو سفر رافائل گروسی به ایران، میان مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی و رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان تفاهمی در راستی همکاری طرفین بر سر حل و فصل پرونده مکانهای ادعایی صورت گرفت. مطالبه آشکار جمهوری اسلامی ایران، «مختومه نمودن پرونده مکانهای ادعایی» از سوی اژانس بین المللی انرژی اتمی بوده و حدود و ثغور مطالبات کاملاً شفاف و حقوقی خود را در این خصوص مطرح نموده است.

با این حال گروسی و مقامات آمریکایی-اروپایی نشان داده‌اند که قصد دارند با مفتوح نگاه داشتن این پرونده‌ها، زمینه بازرسی‌های اصلی و فرعی (بازرسی‌های نامحدود زمانی-مکانی) را در ایران در زمان حال و آینده ایجاد کنند. گروسی تاکنون چندین بار در خصوص روال مذاکرات برجام اظهار نظر کرده و معتقد است این توافق عملاً کارآیی لازم را ندارد. مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی به لحاظ فرامتنی، در پازلی بازی می‌کند که طراحان اصلی آن در واشنگتن و اتحادیه اروپا به سر می‌برند!

بر این اساس، گروسی سه هدف فرامتنی مهم را در قبال توافق برجام و مذاکرات هسته‌ای با جمهوری اسلامی ایران دنبال می‌کند. این موارد عبارتند از:

الف) بازگشت یکجانبه ایران به تعهدات مندرج در توافق هسته‌ای، بدون آنکه عملاً تحریمهای جمهوری اسلامی ایران برداشته شود.

ب) زمینه سازی برای بسط نظام بازرسی‌های آژانس بین المللی انرژی اتمی علیه ایران که با هدف نفوذ امنیتی غرب به اماکن حساس در کشورمان صورت می‌گیرد.

ج) رفع اتهام از آمریکا در قبال خروج یکجانبه از توافق هسته‌ای و ایجاد حاشیه امن برای تروییکای اروپایی در خصوص صدور بیانیه‌های سیاسی و غیر حقوقی علیه ایران.

د) جلوگیری از استناد حقوقی و عملیاتی ایران به بند غروب آفتاب در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد.

و) جلوگیری از انعقاد توافق «تضمین محور» با ایران با هدف ممانعت از بهره مندی ایران از مزایای رفع تحریمها

بازی شفاف اما پیچیده!

بازی گروسی در تقابل با کشورمان کاملاً شفاف و در عین حال پیچیده است! این سادگی، معطوف به شناخت ماهیت این بازی و هم افزایی سه ضلع آن (واشنگتن، بروکسل و وین) علیه منافع کشورمان است. به عبارت بهتر، شناسایی گروسی به مثابه یک شخصیت مستقل در این معادله، خطایی محض محسوب می‌شود. او وظیفه دارد در برهه کنونی، ایده همیشگی مقامات کاخ سفید (بازگشت یکجانبه ایران به برجام در عین عدم رفع واقعی تحریمها) را عملیاتی سازد.

این در حالیست که گروسی اصلی‌ترین وظیفه خود را در این خصوص به صورت عامدانه فراموش کرده است: این مسئولیت، حل موانع فنی توافق هسته‌ای میان ایران و اعضای ۱+۴ است.

حدود و ثغور مطالبات و خطوط_قرمز تعیین شده از سوی کشورمان در مذاکرات وین بر سر مسائل اختلافی از جمله «حل و فصل موضوعات پادمانی»، «ارائه تضمینهای ذاتی و اعتباری»، «لزوم رفع تحریمهای بازدارنده در مسیر اجرایی شدن برجام» از ابتدا مشخص بوده و در حال حاضر نیز جمهوری_اسلامی ایران ذره‌ای نسبت به آنها عدول نکرده است.

در چنین شرایطی بخش اعظم عملیات روانی غرب در مرحله پایانی مذاکرات، ناظر بر دفرمه شدن هندسه مذاکرات یا لغو خطوط قرمز تعیین شده از سوی کشورمان صورت می‌گیرد. ضمن آنکه در روند مذاکرات احیای برجام نیز آژانس نه تنها به عنوان یک کاتالیزور و عامل تسریع کننده عمل نکرد، بلکه با طرح پرونده‌های ادعایی به نیابت از رژیم اشغالگر قدس و تاکید غیر حقوقی بر مفتوح نگاه داشتن آن‌ها (حتی در صورت احیای برجام)، عملاً به مانعی در مسیر مذاکرات سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ در وین و دوحه تبدیل شد.

در چنین شرایطی اصرار گروسی برای سفر به ایران و ابراز نگرانی وی از ماهیت فعالیتهای هسته‌ای کشورمان را باید در یک پارادایم کاملاً سیاسی -تبلیغاتی مورد توجه و تحلیل قرار داد. بدیهی است که تمرکز جمهوری اسلامی ایران، اعم از دستگاه دیپلماسی کشور و سازمان انرژی اتمی بر روی خطوط قرمز ما در همکاری‌ها با آژانس و احیای توافق هسته‌ای (وفق قانون راهبردی مصوب مجلس شورای اسلامی)، تنها راه جلوگیری از تکمیل صحنه پردازی مثلث مذکور (آمریکا-آژانس-اروپا) علیه کشورمان می‌باشد.

گروسی در بحبوحه جنگ غزه، از یک سو مسئولیت ارسال پالسهای بحرانی در قبال فعالیتهای هسته‌ای ایران را بر عهده دارد تا جایی که حتی غنی سازی ۶۰ درصدی و ۹۰ درصدی را به عنوان یک مقام ارشد آژانس همسان و دارای آثار عملیاتی همگون تلقی می‌کند!

تقلیل سطح غنی سازی رسمی در ایران از ۶۰ درصد به ۲۰ درصد، یکی دیگر ازاهداف گروسی می‌باشد، به گونه‌ای که ایران بدون آنکه گامی از طرف مقابل برداشته شود، تن به چنین مطالبه‌ای دهد.

با این حال تجربه سالهای گذشته و اخیر نشان می‌دهد نه تنها جمهوری اسلامی ایران نباید تسلیم مطالبات فراپادمانی آژانس بین المللی انرژی اتمی (خصوصاً در دوران حضور گروسی در این نهاد ظاهراً بین المللی) شود، بلکه باید برداشته شدن هر گونه گام جدیدی در همکاری با این سازمان را متغیری وابسته به رفع تحریمهای ضد ایرانی (آن هم به صورت تضمین محور) قلمداد کند.

دیگر خبرها

  • دهه ۹۰؛ دهه‌ی «رکود، عبرت، تجربه»
  • ۲۳ سند آماده مذاکره با عراق در کمیسیون مشترک دو کشور
  • بازخوانی پرونده توسعه برق هسته‌ای در ایران؛ از برجام تا مشارکت مردم
  • سرکوب در دانشگاه، مذاکره در قاهره
  • ۲۳ سند، آماده مذاکره با عراق در کمیسیون مشترک دو کشور است
  • مذاکره با بازیگران «عشق» ادامه دارد / نگارش فیلمنامه بر اساس واقعیت‌های اجتماعی
  • طعنه سنگین حسن روحانی به شورای نگهبان و دولت رئیسی / باید حسرت انتخابات کشور‌های همسایه را بخوریم!
  • مثلث آمریکایی چه هدفی را در تقابل با فعالیتهای هسته‌ای ایران دنبال می‌کنند؟ / نقشه راه گروسی در تهران پس از عملیات وعده صادق
  • طعنه سنگین روحانی به شورای نگهبان و دولت؛ باید حسرت انتخابات کشور‌های همسایه را بخوریم!
  • افتتاح موزه عبرت در شیروان + فیلم