Web Analytics Made Easy - Statcounter

تهران- ایرنا- گردشگری به عنوان صنعتی اقتصادی و درآمدزا با پویایی خاص خود می تواند تاثیر عمده ای بر تحول های سیاسی، اجتماعی و زیست محیطی داشته باشد و توجه به توسعه آن زمینه ساز اشتغال و کارآفرینی پایدار است که در نهایت باعث مهار بیکاری و کاهش ناهنجاری های اجتماعی می شود.

مطبوعات کشور به طور روزانه مهمترین و برجسته ترین رخدادهای داخلی و خارجی را پوشش می دهند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این در حالی است که بخش زیادی از خبرها، یادداشت ها، گزارش ها، گفت وگوها و ... به انعکاس شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه اختصاص می یابد؛ موضوعی که توجه ویژه به آن اهمیتی فزاینده دارد.

گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ موضوع های یادشده را که انعکاس قابل توجهی در روزنامه های صبح دوشنبه 8 آبان 1396 داشت؛ با هدف آگاهی بخشی و اطلاع رسانی بررسی کرده است.

**رشد اقتصادی کشور در سایه توسعه صنعت گردشگری
گردشگری یکی از پویاترین فعالیت های اقتصادی بوده که حدود 10 درصد تولید ناخالص و 10 درصد اشتغال دنیا را به خود اختصاص داده است. ایران به دلیل برخورداری از اقلیم چهار فصل و منابع تاریخی و فرهنگی بی شمار تأثیر زیادی در جذب گردشگر به خود دارد. به همین دلیل باید به توسعه این صنعت توجه داشت تا این این مهم زمینه ساز رشد اقتصادی کشور شود زیرا گردشگری و درآمدهای ناشی از آن پاک ترین صنعت از لحاظ درآمد زایی است.

روزنامه «دنیای اقتصاد» در گزارشی با عنوان «3 تجربه استفاده از بیت کوین در گردشگری» می نویسد: اواخر هفته گذشته اخباری در مورد تلاش ایران برای ارتقای زیرساخت‌های خود در حوزه بیت‌کوین و انواع پول مجازی منتشر شد که به موجب آن معاون فناوری و نوآوری وزارت ارتباطات اعلام کرد ایران درصدد مهیاسازی زیرساخت‌های فناورانه برای استفاده از چنین پول‌هایی است. براساس آنچه امیرحسین دوایی خبر داد این وزارتخانه به‌عنوان متولی بخش فناوری و توسعه زیرساخت‌های نوین در کشور، توجهی جدی به این موضوعات دارد و ارزهای جدید و زمینه آنها یعنی فناوری بلاک چین نیز خارج از این قاعده نیستند.

در ادامه این گزارش می خوانیم: این خبر البته برای گردشگری ایران نیز می‌تواند خبر خوبی باشد. گردشگری ایران به‌خصوص در جذب توریست‌های غربی با مشکلات زیرساختی روبه‌رو است. یکی از مهم‌ترین موارد آن نیز ضعف خدمت‌رسانی به گردشگران غربی در موارد مالی و بانکی است که موجب می‌شود آنان عمدتا پول نقد با خود به همراه بیاورند. استفاده فراگیر از بیت‌کوین در مراکز اقامتی و زیرساخت‌های گردشگری می‌تواند برای ایران فرصت‌های جدیدی پدید آورد. البته استفاده از بیت‌کوین در مقاصد گردشگری در کشورهای دیگر به بوته آزمایش گذاشته شده و مقامات برخی کشورها برای افزایش گردشگران خارجی خود، تسهیلات و زیرساخت‌هایی در این راستا به‌وجود آورده‌اند. کشورهایی مانند ژاپن در این راستا پیشگام محسوب می‌شوند و تجارب مناطقی همچون هاوایی و برخی کشورهای دیگر می‌تواند برای ایران نیز مفید باشد.

روزنامه «ایران» در گزارشی با درج عنوان «اقامتگاه‌های بوم گردی قم ظرفیتی برای اشتغالزایی و گردشگری» آورد: خانه‌های تاریخی و روستایی قم با معماری و سبک سنتی خاص، ظرفیت تبدیل به اقامتگاه‌های بوم گردی برای رونق کسب و کارهای محلی و رشد صنعت گردشگری و به تبع آن اشتغالزایی و اقتصاد را دارند. استان قم 360 اثر تاریخی دارد که بخشی از این آثار به خانه‌های تاریخی اختصاص دارد که می‌تواند به اقامتگاه‌های بوم گردی تبدیل شود. روستاهای بخش‌های پنجگانه استان قم با شرایط آب وهوایی و جغرافیایی ویژه در طول سال ظرفیت پذیرایی گردشگران داخلی و خارجی را دارد که می‌توان با راه‌اندازی اقامتگاه‌های بوم گردی صنعت گردشگری که یکی از مهم‌ترین صنعت‌های توسعه‌ای و اقتصادی در جهان است را رونق بخشید.

در ادامه این مطلب آمده است: 12منطقه نمونه و روستاهای گردشگری از جمله مناطق «کهک،» «قاهان»، «وشنوه»، «فردو»، «طایقان»، «طینوج»، «جمکران»، «دیر گچین»، دریاچه «حوض سلطان»، «ترلاب»، «نایه» و «دستجرد» در استان قم وجود دارد که به خاطر ویژگی‌های اقلیمی و اکوتوریسمی مورد توجه گردشگران است.

روزنامه «اطلاعات» در مطلبی با عنوان «تبدیل کاروانسرای «مشیر الملک» به اقامتگاه گردشگران» به نقل از مجید کمالی پور مدیر عامل موسسه گردشگری صدای چرخاب دشتستان نوشت: ساماندهی «دژ» برازجان گردشگران زیادی را به این شهر جذب کرده است وما تلاش داریم راهکارهای مفید و موثری برای بهبود دیگر آثار باستانی برازجان ارائه دهیم که یکی از آنها طرح تبدیل کاروانسرای «مشیرالملک» به اقامتگاه گردشگران است. اگر روی فضاهای قدیمی و تاریخی کار و سرمایه گذاری نشود، نمی‌توان آنها را به عنوان جاذبه‌های گردشگری لحاظ کرد. کل اعتبارات اداره میراث فرهنگی، در سال 95 مبلغ 700 میلیارد تومان بوده است، که این مبلغ بسیار اندک است، از این رو توان دولت را نیز باید در نظر گرفت.

در ادامه می خوانیم: شهر برازجان بین چند، استان بزرگ قرار گرفته است و مسافرین باید با انگیزه وارد این شهر شوند و «دژ» نیز باید کانونی، برای اقامت و تفریح گردشگران باشد.‏سال 95 حدود یک میلیارد تومان به عمران «دژ» برازجان تعلق گرفت، که حدود 500 -600 میلیون تومان آن صرف ترمیم خود «دژ» شد و اعتبارات امسال ما حدود 8 میلیارد تومان است و در سال آینده نیز، اعتبارات ما افزایش خواهند داشت.

**مواد مخدر تهدیدی بزرگ در مسیر دانش آموزان
اعتیاد به مواد مخدر به عنوان جدی ترین مسأله اجتماعی در ایران شناخته می شود که وجوه مختلف جامعه شناسی، روانشناسی، حقوقی، اقتصادی، سیاسی و ... دارد و زمینه ساز بسیاری از آسیب های اجتماعی است. زیرا با اعتیاد پدر و مادر فرزندان نیز در معرض آسیب های ناشی از آن قرار می گیرند که این امر علاوه بر گسستن تارو پود خانواده ها زمینه ساز بزهکاری آنها در جامعه نیز فراهم می کند.

روزنامه «آرمان» در یادداشتی با عنوان «مواد مخدر تهدیدی برای دانش آموزان» می نویسد: هر نسلی به فراخور شرایطش با چالش‌ها و آسیب‌های متعددی مواجه است، در حالی که نهاد آموزش‌و‌پرورش در این زمینه ناکارآمد و ناتوان است، چون معلمان در کلاس‌های ضمن‌خدمت تنها تحت آموزش‌های تخصصی قرار می‌گیرند. نهاد آموزشی کشور در زمینه چگونگی مقابله با آسیب‌های تهدید‌کننده دانش‌آموزان چندان دغدغه‌مند نیست. از سوی دیگر معلمان به‌دلیل تماس مستقیم و وجدان کاری با مسائل تهدید‌کننده دانش‌آموزان برخورد می‌کنند. البته معلم با وجود درگیری‌های شغلی آن‌طور که باید نمی‌تواند به مساله دانش‌آموزان ورود پیدا کند. برای‌مثال معلمی که گرفتاری‌های مالی دارد، به‌طور روزانه از صبح تا ظهر سر کلاس است و بعدازظهر هم در مدرسه دیگر تدریس کرده و شب‌ها هم در آموزشگاه‌ها مشغول‌به‌کار است. در این وضعیت دیگر معلم فرصتی برای برطرف‌کردن مشکلات دانش‌آموزان ندارد. درواقع معلم دیگر توان، انرژی و دغدغه‌ای برای بررسی وضعیت دانش‌آموزان ندارد. از سوی دیگر معلم در صورت نداشتن تدریس به شغل دوم مشغول است. بنابراین معلم درگیری‌های کاری فراوان دارد، اما درعین‌حال برخی از معلمان پیگیر وضعیت دانش‌آموزان هستند.

محمدرضا نیک نژاد کارشناس آموزش و پرورش در ادامه این یادداشت نوشت: هم‌اکنون بیشترین آسیب‌های تهدید‌کننده دانش‌آموزان در مدارس و میزان آن مشخص نیست.برخی از مسئولان انتشار این آمارها را امنیتی دانسته و به کتمان مساله می‌پردازند. بنده به‌عنوان معلمی با چندین سال سابقه تدریس در کلانشهر تهران یکی از آسیب‌های تهدید‌کننده دانش‌آموزان را استعمال دخانیات به‌عنوان دروازه‌ای برای ورود و استفاده از موادمخدر می‌دانم و در سال‌های اخیر شاهد گسترش استعمال مواد دخانی در مدارس دولتی و غیرانتفاعی بوده‌ام.این مساله می‌تواند مقدمه‌ای برای سوء‌مصرف موادمخدر در بین نسل جوان باشد. از دیگر آسیب‌های تهدید‌کننده دانش‌آموزان ایجاد ارتباطات محدود دوستی است، چون افراد در این سنین به‌دلیل بلوغ و وضعیت جسمی تمایل به ایجاد دوستی با جنس مخالف دارند، درحالی که این ارتباطات با چالش‌های فراوان روبه‌رو می‌شود. این مساله برای دانش‌آموزان افسردگی یا بیش‌فعالی به‌دنبال دارد. باید دانست که مسائل تهدید‌کننده دانش‌آموزان در مدارس با یکدیگر متفاوت است. برای مثال در مدارسی که دانش‌آموزان را از طریق گزینش ثبت‌نام می‌کنند، طبیعتا میزان آسیب‌های اجتماعی اندک است. از سوی دیگر در برخی مدارس نیز میزان آسیب‌های تهدید‌کننده از فراوانی قابل ملاحظه‌ای برخوردار است.

روزنامه «قانون» در مطلبی با درج عنوان «افزایش قاچاق مواد مخدر از دریا» به نقل از اسدالله هادی‌نژاد معاون مقابله با عرضه و امور بین الملل ستاد مبارزه با مواد مخدر آورده است: با انسداد مرزها قاچاق از دریا بیشتر شده و امسال کشفیات از بوشهر افزایش یافته است. در هفت ماهه امسال 463 تن و 599 کیلوگرم موادمخدر کشف شد که نسبت به مدت مشابه سال گذشته 12 درصد رشد را نشان می‌دهد. تریاک، حشیش، هروئین و شیشه به ترتیب در صدر کشفیات قرار دارند.

در ادامه می خوانیم: هرچه روند انسداد نوار مرز شرقی را تکمیل می‌کنیم، حرکت مواد از دریا افزایش می‌یابد. انسداد 150 تا 160 کیلومتر از مرز ایران تا پاکستان در دست تکمیل است و شاهد هستیم قاچاق مواد به سمت دریای عمان و خلیج فارس سوق یافته است.در سال جاری کشفیات در بودجه نیز به همین دلیل افزایش یافته که عمدتا از مسیر دریا است.آماری از کشفیات گل به صورت منحصری نداریم زیرا از خانواده حشیش‌ به شمار می‌رود.

روزنامه«دنیای اقتصاد» در یادداشتی با عنوان «فرزندان افراد معتاد اضطراب بیشتری احساس می‌کنند» نوشت: اگر در خانواده‌ای والدین به مواد مخدر اعتیاد داشته باشند، فرزندان آنها نیز از هر لحاظ آسیب‌پذیر می‌شوند. تاکنون درباره تاثیر اعتیاد والدین بر فرزندان و اثرات آن بر جامعه زیاد صحبت شده است اما واقعیت این است که این سوال باید شکسته شود و تبدیل به چند سوال شود اول اینکه کدام والدین؟ دسته اول آن والدینی که خودشان بیکار هستند و از فقر و بیکاری به اعتیاد روی آورده‌اند. دسته دوم آن والدینی که شاغل هستند اما کارشان آنقدر سخت و سنگین است که به اعتیاد روی آورده‌اند مانند کسانی که در کارخانه‌های سنگ آهک و مس کار می‌کنند و برای اینکه بتوانند 8-10 ساعت فضای کار سنگین را تحمل کنند به اعتیاد کشیده شده‌اند.

سیامک زند رضوی در ادامه این یادداشت می نویسد: در قدیم بیشتر در کارگاه‌های قالیبافی که کار سخت و سنگینی بود، نه تنها پدر بلکه مادر هم معتاد می‌شد، آنان همچنین کودکان خود را چون در جای کوچک نگه داری می‌شدند با تریاک می‌خواباندند و هنوز هم هستند خانواده‌هایی که به علت دشواری کار به اعتیاد روی می‌آورند. اما دسته سوم کسانی که شغل خوب و مناسب دارند و مشکلی هم ندارند اما مصرف کننده مواد مخدر به خصوص تریاک هستند و این امر برایشان تفننی است. حال وقتی این سوال را بشکنیم و داخل هریک از این زیر مجموعه‌ها ببریم پاسخ به سوال فرق می‌کند و نکته مهمتر اینکه همیشه این سوال را از بزرگترهایی می‌پرسیم که معمولا در این زمینه تحصیل کرده‌اند و غالباً هم از روانشناسان پرسیده می‌شود و کمتر از کسانی پرسیده می‌شود که با امر اجتماعی آشنا باشند یعنی جامعه‌شناسانی که پدیده ها و آسیب‌ها را می‌بینند و خوب می‌شناساند.

**فرهنگ سازی و افزایش آگاهی؛ راهکاری مهم در کاهش خشونت علیه زنان
خشونت علیه زنان تنها به کتک زدن و تنبیه‌ های جسمی محدود نمی شود بلکه کلمات توهین‌آمیز، شک و بدبینی و ... نیز نمود بارزی از آن است که عامل اصلی آن، تسلط مردان بر سرنوشت زنان و اعمال قدرت مردان بر اساس ساختار نابرابر اجتماعی و فرهنگ و ارزش‌های مردسالارانه می باشد. از این رو کاهش خشونت علیه زنان ارتباط مستقیمی با آگاهی و فرهنگ سازی دارد که این مهم باید به وسیله نهادهای دولتی و مردمی و رسانه ها در جامعه به وجود آید.

روزنامه «قانون» در گزارشی با عنوان «فغان زنان تهرانی از خشونت همسر» آورد: خشونت علیه زنان، فقط در فیلم های سینمایی نیست و بطن جامعه ایرانی، از خشونت ها شکایت دارد. خشونت هایی که به اشکال مختلف جسمی تا جنسی رخ داده و هر روز نیز به میزان آن افزوده می شود. زنان قربانی خشونت ،اغلب از ابراز برخوردهای خشن با آن‌ها ابا دارند اما کار آن‌قدر سخت شده است که به تازگی در یک تحقیق میدانی، حداقل 27 درصد زنان تهرانی اعلام کرده‌اند که حداقل یک بار مورد خشونت جدی همسران‌شان قرار گرفته اند. این تحقیق را سازمان بهزیستی کشور انجام داده و بر اساس آن، یک هزار زن تهرانی به سوالاتی درباره احتمال خشونت همسران‌شان علیه آن‌ها پاسخ داده اند که نتیجه تاسف بار حاصله حکایت از آن داشت که 27 درصد زنان پاسخگو به تحقیق طی یکسال گذشته به وسیله همسران‌شان مورد خشونت قرار گرفته اند. فرید براتی، رییس مرکز توسعه، پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور در توضیح نتایج این پیمایش گفته این گروه از زنان که بین 19 تا 47 سال سن دارند، مورد انواع خشونت های جسمی و روانی قرار گرفته اند.

در ادامه این گزارش آمده است: خشونت جسمی سبک در زنان چیزی نزدیک به 4.2 درصد بوده که خیلی زیاد است. میزان خشونت جسمی شدید که به ضرب و جرح منجر شده نیز 1.4 درصد است. همچنین 9درصد از زنان، خشونت عاطفی را به شکل خیلی زیاد و زیاد تجربه کرده‌اند. درصد زنانی که خشونت کلامی را تجربه کرده اند نیز رقمی نزدیک به 7.9 درصد است. همچنین آمار کل خشونتی که زنان تهرانی آن را تجربه کرده اند 5.5 درصد است که بسیار زیاد اتفاق افتاده است». براتی البته این آمار خشونت در زنان را نسبت به کشورهای دیگر نگران کننده ندانسته و با اشاره به اینکه در تهران شیوع خشونت بین 25 تا 40 درصد اعلام شده است افزود: براساس مطالعات اولیه خشونت عاطفی بین 50 تا 60 درصد در پایتخت رواج دارد. این درحالیست که در سوییس یک پنجم زنان گزارش کرده اند که قربانی خشونت جسمی روانی در طول زندگی شده‌اند. براتی تاکید کرد: برخی از زنان فکر می کنند خشونت یک مساله عادی در زندگی‌شان است. او با بیان اینکه سازمان جهانی بهداشت در سال 2013 خشونت علیه زنان از سوی شرکای زندگی را حدود 30 درصد اعلام کرده است، افزود: این آمار نشان می دهد در کشور ما میزان خشونت چندان بالا نیست اما با این وجود روند رو به گسترش خشونت نگران کننده است. زنان ایرانی هنوز نمی دانند باید موارد خشونت را به کجا گزارش کنند و ممکن است نگاه فرهنگی و سنتی باعث شود آنان فکر کنند خشونت بخشی از زندگی‌شان است که باید آن را تحمل کنند.

روزنامه «ابتکار» در گزارشی با درج عنوان «هیس! زنان فریاد نمی زنند» نوشت: «سلامت جسم»، «سلامت روان»، «اختلال روحی و روانی»، «خشونت»، «کودک‌آزاری» و «سالمندآزاری» اینها بخشی از عباراتی است که در سال‌های اخیر به ویژه‌ ماه‌های گذشته بارها از سوی مسئولان مطرح شده است. پدیده‌هایی که در یک دهه اخیر ظهورشان پررنگ و پررنگ‌تر و به مرور تبدیل به معضل شدند. اما روی دیگر سکه خشونت علیه زنان است؛ اعلام این خبر که «27درصد زنان تهرانی، قربانی خشونت شده‌اند» از سوی رئیس مرکز توسعه، پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور این سوال را مطرح می‌کند که اقشار آسیب‌پذیر مانند کودکان و زنان در برابر خشونت چه کاری می‌توانند بکنند جز سکوت. فرید براتی‌سده در این‌باره به ایسنا می‌گوید: به‌تازگی پژوهشی در تهران توسط اساتید دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی انجام شده که در آن هزار زن از مناطق 22گانه شهر تهران به شکل تصادفی شرکت کرده‌اند. طبق نتایج این مطالعه، 27درصد از زنان تهرانی 19 تا 49ساله در این پژوهش اظهار کرده‌اند که در یک سال اخیر مورد خشونت همسران‌شان قرار گرفته‌اند درحالی که زنان نباید در مقابل خشونت سکوت کنند.

در ادامه این گزارش می خوانیم: توضیح رئیس مرکز توسعه، پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور به این ماجرا این است که برخی از زنان فکر می‌کنند خشونت یک مسئله عادی در زندگی‌شان است، این آسیب گریبانگیر بسیاری از زنان ایرانی است. بسیاری فکر می‌کنند خشونت تنها شامل آسیب‌های جسمی می‌شود درحالی که انواع خشونت جسمی، عاطفی و کلامی و روانی نیز در این دسته‌بندی قرار می‌گیرند. اما آنچه در کشور ما بیشتر رواج دارد و به چشم می‌آید خشونت‌های شدید است درحالی که انواع دیگری از خشونت وجود دارد که معمولا خیلی مورد توجه قرار نمی‌گیرند، برای مثال خشونت عاطفی و کلامی نیز به همان اندازه مضر هستند و باید آنها را هم در بحث خشونت در نظر گرفت.

روزنامه «آرمان» در مطلبی با عنوان «27 درصد زنان تهرانی، قربانی خشونت شده اند» به نقل از فرید براتی سده رئیس مرکز توسعه، پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور می نویسد: افزایش میزان خشونت در ارتباط با زنان و کودکان رابطه مستقیمی با افزایش میزان آسیب‌های‌اجتماعی در حوزه زنان و نوجوانان دارد. زنانی که در محیط‌خانوادگی خود مورد خشونت‌های متعدد جسمی یا روحی قرار بگیرند مادرانی وظیفه‌شناس و با شخصیتی آرام و موجه نمی‌شوند و مادرانی که خود به هر نحو از سلامت روح و روان برخوردار نیستند قادر به پرورش فرزندانی سالم و با نشاط نیستند. علاوه بر اثراتی که روابط خانوادگی خشن و ناآرام مستقیما بر زنان می‌گذارد این روابط روحیه فرزندان خانواده را نیز تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. این فرزندان دید مطلوب و خوشبینانه‌ای در ارتباط با روابط خانوادگی ندارند و اغلب آنها در ارتباط‌گیری با خانواده و همسر خود در آینده دچار مشکل می‌شوند. بنابراین توجه به آرامش روح و روان و حفظ شخصیت زن نه تنها در بالندگی و رشد فکری و ذهنی او تاثیرگذار است بلکه امکان زندگی سالم و پرنشاط را برای فرزندان خانواده نیز امکانپذیر می‌کند و برسلامت روح و روان جامعه نیز اثرگذار است. در واقع توجه به سلامت روح زن خانواده توجه به سلامت روح یک جامعه است. دولت طی سال‌های گذشته اقدامات تاثیرگذاری را برای حمایت از زنان خشونت‌دیده انجام داده و افتتاح مراکز خانه‌های ‌امن از جمله این اقدامات است. اما در گام نخست فرهنگ‌عمومی جامعه نیازمند تغییر تفکر در رابطه با جایگاه زنان در خانه و اجتماع است.

در ادامه این گفت وگو می خوانیم: یزان خشونت جسمی شدید که منجر به ضرب و جرح در زنان شده 4.1درصد بوده است. همچنین نه‌درصد از زنان خشونت عاطفی را به شکل خیلی زیاد و زیاد تجربه کرده‌اند. این پژوهش خشونت‌جنسی را نیز در حدود 5.4درصد برآورد کرده است. همچنین خشونت کل، میان زنان تهرانی 5.5‌درصد به شکل زیاد و خیلی زیاد اتفاق افتاده است. بر اساس مطالعات اولیه خشونت عاطفی بین 50 تا 60‌درصد در پایتخت رواج دارد. این درحالی است که در سوئیس یک پنجم زنان گزارش کرده اند که قربانی خشونت جسمی روانی در طول زندگی شده‌اند.

*گروه اطلاع رسانی
خبرنگار: مهدی احمدی**انتشار دهنده: شهربانو جمعه
پژوهشم**9370**9131
ایرنا پژوهش، کانالی برای انعکاس تازه ترین تحلیل ها، گزارش ها و مطالب پژوهشی ایران وجهان، با ما https://t.me/Irnaresearch همراه شوید.

منبع: ایرنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۳۳۲۱۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

خشونت علیه زنان در خانه / زنان چه کنند؟

الهه باقری‌سنجرئی-روزنامه اعتماد-«با لباس سفید رفتی، با کفن باید بیای بیرون. این زنه که می‌تونه مردش رو جمع کنه و اخلاق‌های بدش رو درست کنه، دعوا که توی هر خونه‌ای هست، حالا لابد تو هم یه کاری کردی اون هم مرده، عصبانی شده دست روت بلند کرده، مبادا به کسی چیزی بگی...»

صحبت از خشونت خانگی که می‌شود، احتمالا بسیاری از ما، زنانی را متصور می‌شویم که خشونت فیزیکی علیه آنها به‌گونه‌ای بوده که یا در کل محل پیچیده یا در تمام رسانه‌ها بازتاب داشته یا حتی به قتل رسیدند، اما بعید است در لحظه اول، زنانی را به یاد بیاوریم که درگیر خشونت روانی، جسمی یا جنسی پی‌درپی هستند و همچنان بدون اینکه حتی نزدیک‌ترین افراد خانواده متوجه شوند، به زندگی خود ادامه می‌دهند. اینکه زنان امروزی، با گسترش چشمگیر اطلاعات و آگاهی‌بخشی درمورد حق‌وحقوق‌شان هم مانند همان زنان در مقابل خشونت خانگی سکوت کنند و عموما رفتار‌های یکسان و مشابهی را در پیش بگیرند، بی‌شک جای بررسی و تامل بسیاری دارد و به نظر می‌رسد می‌توان این رفتار را با رویکرد‌های حقوقی، روانشناختی و جامعه‌شناسی بررسی کرد. شاید اولین احتمال این باشد که زنان از حقوق قانونی خود خبر ندارند که در این مواقع، سکوت می‌کنند.

آگاهی‌بخشی در مورد قانون، به درستی انجام نمی‌شود

«شیما قوشه»، وکیل دادگستری و فعال حقوق زنان، درباره سکوت زنان در مقابل خشونت خانگی به «اعتماد» می‌گوید: «مساله فقط بی‌اطلاعی زنان از قانون نیست. حداقل اگر زنان را به دو بخش تقسیم کنیم، گروهی از زنان هستند که به هر دلیلی به ابزار اطلاع‌رسانی دسترسی ندارند یا به دلیل بی‌سوادی، فقر فرهنگی، کم‌برخورداری اقتصادی و اجتماعی یا زندگی در مناطق دورافتاده، از حقوق و قوانین آگاه نیستند. دسته دوم زنانی هستند که در دنیای امروز و با دسترسی گسترده به فضای مجازی، شبکه‌های اجتماعی، دانشگاه‌ها و... در مورد حقوق خود به‌طور نسبی به آگاهی رسیده‌اند و می‌دانند راه‌های مواجهه با آزار چیست. در مورد گروه اول، به طور کلی این مساله مطرح است که نهاد‌های اصلی مانند رسانه ملی، آموزش‌وپرورش، وزارت بهداشت و... که وظیفه‌شان آگاهی‌بخشی و روشنگری است، کار خود را در این زمینه به درستی و به‌طورکافی انجام نمی‌دهند. برای نهاد‌های مدنی هم امکان فعالیت گسترده وجود ندارد و داوطلبان در این زمینه، با محدودیت‌های متعددی روبه‌رو هستند. دسته دوم، اما می‌دانند که چه حقوقی دارند و می‌توانند آنها را به‌طور قانونی پیگیری کنند. اگر به صورت کلی بخواهیم بررسی کنیم، باید به این نکته اشاره شود که خیلی از این زنان که تحت خشونت قرار گرفته‌اند، می‌دانند که شرایط شکایت کردن برای آنها روی کاغذ فراهم است، اما با چند بررسی ساده متوجه می‌شوند که اثبات این خشونت، کار دشواری است و به‌طور ویژه حمایتی از آنها به عنوان زن نمی‌شود و قرار است در روندی فرسایشی قرار بگیرند. در ادامه دچار این نگرانی می‌شوند که در صورت ناتوانی در اثبات قانونی، ممکن است شرایط زندگی با همسرشان سخت‌تر شده و همان امنیت جسمی و روانی حداقلی هم از آنها گرفته شود. بنابراین با آگاهی از قانون و اختیارات‌شان، ترجیح می‌دهند که پیگیر شکایت و مطالبه‌گری نباشند.»

«هما»، یکی از زنان قربانی خشونت خانگی است که تحصیلات دانشگاهی و جایگاه شغلی مناسبی دارد. مطالبه‌گری را هم به خوبی بلد است، اما او هم زمانی که شاهد خشونت فیزیکی از طرف همسرش بوده، با اینکه حقوق قانونی خود را می‌شناخته، در مدت ۳ سال، فقط سکوت کرده و حتی آثار زدوخورد را نیز از اطرافیان پنهان کرده است. او درباره دلیل سکوتش به «اعتماد» می‌گوید: «اولین اقدامم پس از خشونت خانگی، مراجعه به کلانتری محل بود. به خوبی یادم هست که رد کبودی روی دنده و صورتم مانده بود و درد شدیدی در شکمم احساس می‌کردم. مسوولی که مقابلم قرار گرفته بود، از من پرسید شاهد داری؟ و وقتی به او توضیح دادم که ۱۲ شب چگونه باید حدس می‌زدم که چه اتفاقی قرار است بیفتد که بخواهم شاهد به خانه‌ام دعوت کنم، تاکید شدید داشت که اگر زندگی‌ات را دوست داری و نمی‌خواهی جدا شوی، بدون شاهد، به هیچ جایی نمی‌رسم و فقط درگیری و تنش در زندگی‌ات بیشتر می‌شود.»



اثبات خشونت خانگی، مهم‌ترین معضلی است که زنان با آن دست به گریبانند

قوشه، در مورد خلأ‌های قانونی در رسیدگی به خشونت خانگی و چالش‌هایی که در مسیر شکایت قانونی برای زنان وجود دارد، توضیح می‌دهد: «وقتی ما قانون خاص حمایتی در مورد خشونت خانگی نداریم و برمبنای عمومات قانون مجازات و آیین دادرسی کیفری به این موارد رسیدگی می‌شود، اساسا بحث اثبات خشونت خانگی، مهم‌ترین معضلی است که زنان با آن دست به گریبانند. یعنی در توضیح ساده‌تر، در قانون مجازات و آیین دادرسی کیفری، یکی از شرایط اثبات ضرب و جرح، اقرار است. معمولا مرد هم به کتک زدن، توهین، تهدید و... اقرار نمی‌کند. شرط دوم، شهادت است که معمولا خشونت خانگی در چهاردیواری منزل و در یک فضای شخصی اتفاق می‌افتد و شاهدی وجود ندارد، چون در مورد شهادت گفته شده که خشونت فیزیکی و جنسی را شاهد باید ببیند و خشونت کلامی (تهدید، تهمت، توهین و...) را باید بشنود. بنابراین شرط دوم هم ازبین می‌رود. مابقی ادله مانند سند و سوگند هم که اساسا در اینجا موضوعیت ندارد. فقط علم قاضی باقی می‌ماند که می‌تواند براساس محتویات کلی پرونده و قرائن و امارات باشد که اصولا قضات براساس علم قاضی رای نمی‌دهند. مثلا یکی از مواردی که می‌تواند منجر به علم قاضی باشد، کارشناسی است که در موارد خشونت جسمی و جنسی، پزشکی قانونی به عنوان کارشناس مشخص شده است. اما چیزی که پزشکی قانونی تشخیص می‌دهد، فقط مربوط به فعل است. یعنی فقط می‌گوید این فعل، در این ساعت، با این ابزار و مشخصات انجام شده است و نمی‌تواند در مورد فاعل تشخیصی داشته باشد. برای اثبات اینکه فاعل، شوهر زن بوده است، باز هم به ادله دیگر، مانند شهادت همسایه‌ها، اهالی محل و اطرافیان نیاز داریم که مثلا شاهدی اعلام بکند که در زمان وقوع جرم، من صدای مشاجره شنیدم.»

به گفته این فعال حقوق زنان، بزرگ‌ترین مساله سکوت زنان در خشونت خانگی، ناتوانی از اثبات خشونت است و وقتی نتوانند اثبات کنند، ممکن است با بحران‌های بیشتری مواجه شوند یا حتی خشونت از طرف مرد آزارگر چند برابر شود. این موضوع هم ناشی از نبود قانون حمایتی خاص در مورد خشونت خانگی است، در واقع مکانیسم‌های حمایتی ویژه از زنان در این موارد وجود ندارد؛ مکانیسم‌هایی که مثلا نهاد رسیدگی‌کننده را مکلف کند زنان آسیب‌دیده را در شرایط ویژه به مشاور یا خانه‌های امن ارجاع دهند، حالا بماند که در خیلی از مناطق خانه امن نداریم یا تعداد آنها بسیار اندک است.

هما، در بخش دیگری از تجربه خشونت خانگی توسط همسرش می‌گوید: «بار‌ها برای من پیش آمده بود که وقتی کسی کبودی روی صورت و دست مرا می‌دید، همسر سابقم که چهره بسیار موجهی هم داشت، برای اطرافیان داستان ساختگی از کبودی‌ها می‌ساخت و آن‌قدر موقرانه تعریف می‌کرد که همه باورشان می‌شد. مانند اینکه به خاطر حواس‌پرتی در راه رفتن یا کار کردن، به جایی خوردم و آسیب دیدم. از طرفی، یک‌بار که خشونت بالا گرفته بود و هر آن ممکن بود به خاطر یکی از ضربه‌ها، دچار آسیب جدی شوم، فقط توانستم در خانه را باز کرده و ضربه به در واحد بغلی بزنم و با صدای بلند بگویم: «کمک.» کوچک‌ترین واکنشی به درخواست من نداشتند. بنابراین یکی از مواردی که باعث شد سکوت کنم، نگرانی از این بود که شنیده بودم اگر شکایتی از فردی داشته باشم و نتوانم ثابت کنم، او می‌تواند اعاده حیثیت بکند و دردسر‌های بیشتری برای من ایجاد کند؛ چون در موردی که من تجربه کرده بودم، قطعا می‌دانستم که تحت هیچ شرایطی نمی‌توانم روی شهادت همسایه‌ها حساب کنم.»



برداشت اشتباه از اصطلاحات

از عوامل بازدارنده در مطالبات زنان است

قوشه با اشاره به اینکه ناآگاهی از جزییات قانونی در مواردی منجر به برداشت اشتباه از اصطلاحات شده و ممکن است به یکی از عوامل بازدارنده برای زنان تبدیل شود، می‌گوید: «مورد دیگر که به برداشت اشتباه از قانون مربوط است، بحث ترس از ناتوانی در اثبات جرم است. مثلا زنان به اشتباه تصور می‌کنند اگر از آزارگری همسر خود شکایت کنند و نتوانند ثابت کنند، مرد می‌تواند در مقابل، اعاده حیثیت کند. در این مورد باید تاکید کنم که این برداشت اشتباه عوام از اصطلاحات قانونی است؛ در واقع اعاده حیثیت در قانون توضیح دیگری دارد. در شرایط خشونت خانگی، شاید فقط موضوع افترا مطرح شود، با این توضیح که اگر کسی به دیگری جرمی را نسبت دهد و نتواند ثابت کند، طرف مقابل می‌تواند بابت افترا مدعی شود. اما در این مورد هم یک شرط مشخص وجود دارد که معمولا دادگاه‌ها در مقابل دعاوی خانوادگی، با استناد به آن شرط، نسبت به شکایت افترا، با مماشات برخورد می‌کنند و شاید افراد از آن آگاهی ندارند؛ آن هم این است که وقتی فردی یک شکایت را از طریق مراجع قانونی ثبت کند و به هر دلیلی نتواند اثبات کند، شخصی که از او شکایت شده، به شرطی می‌تواند از شاکی شکایت کند که اثبات کند این شکایت از باب آزارواذیت بوده است. بنا بر همین شرط، معمولا در دعاوی خانوادگی قضات مراعات می‌کنند؛ آن‌هم به این دلیل که در بیشتر موارد آگاه هستند که زن نمی‌تواند ادله کافی برای اثبات شکایت خود ارایه دهد و دست قاضی برای مجرم شناختن آزارگر بسته است.» تاکنون مطالبات بسیاری در‌خصوص اصلاح قانون در بحث حقوق زنان مطرح شده، اما در کنار این مطالبات، ازسوی دیگر و از طرف برخی منتقدان، نگرانی‌هایی بابت سوءاستفاده از قوانین مطرح می‌شود. این وکیل دادگستری، درباره امکان سوءاستفاده‌های احتمالی از تدوین قوانین حمایتی ویژه از زنان توضیح می‌دهد: «در تمام دنیا و حتی کشور‌های جهان اول که قوانین دقیق حمایتی از زنان وجود دارد، موارد اندکی مشاهده می‌شود که زن به هر دلیلی شکایت دروغین ثبت می‌کند و افرادی هم شهادت دروغ می‌دهند. کسی هم منکر این استثنائات نیست، حتی ممکن است الان هم که در کشور خودمان قوانین حمایتی از زنان نداریم، همچنان شاهد موارد سوءاستفاده باشیم، اما مساله این است که نمی‌توانیم به خاطر موارد اندک و خاص، اصل حمایت از زنان را نادیده بگیریم و بخواهیم به دلیل موارد اندک سوءاستفاده، جلوی مطالبات زنان را بگیریم. مانند برخی موارد که مثلا فردی به جرم قتل در زندان است و بعد از سال‌ها مشخص می‌شود که قاتل نبوده و ما نمی‌توانیم به دلیل چنین موارد نادری، تمامی شکایات مرتبط با قتل را زیرسوال ببریم.»

مدت‌هاست که از جنبش‌های ضدخشونت علیه زنان می‌گذرد، اما هنوز آمار سوء‌رفتار‌ها و خشونت علیه زنان، از آزار کلامی گرفته تا خشونت جنسی و جسمی و قتل‌ها را نادیده گرفت. تازه آماری هم که منتشر می‌شود، فقط مربوط به خشونت‌ها و قتل‌های خانوادگی ثبت شده است و آسیب‌های خاموشی که روزانه زنان بسیاری با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند، مجهول است.

راه طولانی‌ای تا تدوین قانون ویژه

حمایتی از زنان داریم

قوشه که فعال حقوق زنان هم شناخته می‌شود، در مورد وضعیت ایران در بحث حمایت از حقوق زنان می‌گوید: «در حال حاضر ما قانون حمایتی از زنان نداریم. لایحه حفظ کرامت و حفاظت از زنان در برابر سوءرفتار، همچنان در پیچ‌وخم‌های بررسی مجلس مانده است. مجلس کنونی که رو به پایان است و به شخصه بر این باورم که در مجلس آینده هم بعید است اقبال و اراده‌ای در مقابل پیگیری این لایحه وجود داشته باشد. تنها نکته امیدوارکننده این است که بخش عمده جامعه، چه زن و چه مرد نسبت به موارد خشونت و حقوق خود آگاه شدند که آن هم به برکت تلاش فعالان جنبش زنان است. همچنین برخی قضات، به خصوص نسل جدید آنها تا حدودی مماشات بیشتری در پرونده‌های خشونت و دعاوی خانگی دارند و با دقت و حوصله بیشتری به آنها می‌پردازند یا مثلا با استفاده از اختیارات خودشان، توصیه‌ها و شروط بازدارنده برای آزارگر ارایه می‌دهند. از طرفی، زنان و مشخصا فعالان زنان، وظیفه آگاهی‌رسانی را به عهده گرفتند که این آگاهی‌بخشی هم به آسیب‌رسان و هم به آسیب‌زننده و هم به قاضی بررسی‌کننده پرونده آسیب انجام شده است. با این حال، هنوز راه طولانی‌ای تا تدوین قانون ویژه حمایتی از زنان داریم و البته فقط داشتن قانون هم ملاک نیست. آن قانون باید بدون هیچ کم‌وکاست و استثنایی اجرا شود. از طرفی، نظارت بر اجرای قانون هم اهمیت دارد. مثلا برخی موارد وجود دارد که قانون برای عدم انجام آنها تدوین شده، اما هنوز در مناطقی از کشور، آن جرم‌ها علیه زنان بر اساس عرف‌ها و سنت‌های پیچیده انجام می‌شود. بنابراین صرف داشتن قانون ملاک نیست؛ قانون باید باشد، بدون استثنا اجرا شود و نهاد نظارت بر اجرای قوانین هم وجود داشته باشد. در این صورت می‌توانیم امیدوار باشیم که بعد از آن و شاید در نسل بعد، کمتر شاهد موارد خشونت خانگی و آسیب علیه زنان باشیم.»

«ندا»، زن جوان دیگری است که در زمان کوتاه زندگی با همسر خود، انواع خشونت‌های کلامی و توهین‌ها را شنیده و سکوت کرده است. او در مورد تجربه خودش به «اعتماد» می‌گوید: «سر هر موضوع کوچکی، به راحتی یک صحبت ساده را به جنگی بزرگ تبدیل می‌کرد و همیشه با توهین‌های فراوان به من تمام می‌شد. در این میان، بار‌ها و بار‌ها تهدید هم می‌شدم و شاهد رفتار‌های خطرناک و نگران‌کننده‌ای بودم. در پایان تمام این رفتار‌های ترسناک، همیشه کاملا حق به جانب می‎گفت که من تاکنون آزارم به هیچ‌کسی نرسیده و تو مرا به جایی رساندی که بدترین رفتار‌ها را از خودم نشان دادم. من هم تصور می‌کردم باید شبیه مادرم، در تمام شرایط سکوت کنم و همسرم را درک کنم و مدام نگران بودم که با اعتراض، شاید غرور همسرم را بشکنم و این رفتار برای یک زن عاقل و خوب، مناسب نیست.»



آموزش، عمده‌ترین مداخله

در شکستن تصورات قالبی است

«رضا فرهمند»، متخصص روانشناسی سلامت در گفت‌وگویی با «اعتماد» از عوامل ایجاد خشونت و سکوت و انفعال در مقابل خشونت می‌گوید. او با تاکید بر اینکه اگر بخواهیم به صورت تخصصی به موضوع سکوت و انفعال افراد، به خصوص زنان در مواجهه با خشونت، چه در اجتماع و چه در خانواده بپردازیم، باید ابعاد مختلفی را در نظر بگیریم، توضیح می‌دهد: «یکی از این موارد، عامل فرهنگی است، چه در مورد فرد خشونت‌کننده و چه فرد خشونت‌دیده. در مطالعه کشور‌ها و اقوام مختلف شاهد هستیم که عوامل فرهنگی مانند باورها، تصور‌های قالبی، نگاه‌های جنسیت‌زده و... از مهم‌ترین موارد تاثیرگذار در نوع رفتار است. مثلا اینکه برخی‌ها زنان را مهربان، محافظ، دلسوز و... یا بعضی دیگر زنان را ضعیف یا برعکس می‌دانند، قطعا به عوامل فرهنگی و تصورات قالبی مربوط است. برحسب چنین تصورهایی، باور‌هایی شکل می‌گیرد که در جامعه مطابق آن باورها، نگرش‌هایی نسبت به زنان اعمال می‌شود. مثلا اگر خانواده‌ای نگرش منفی نسبت به گروه اجتماعی خاص داشته باشد، کودک هم به همان شیوه والدینش نسبت به آن گروه، نگاه منفی دارد و این نگرش در خانواده، تقویت هم می‌شود. در جامعه هم تصورات قالبی چنین عملکردی دارند. مثلا شاید مرد آزارگر در کودکی خود، شاهد خشونت پدر بوده و پذیرفته که این رفتار تایید شده است یا زنی که مورد خشونت قرار می‌گیرد، شاید والدینی منفعل داشته و او هم دقیقا همان الگوی رفتاری را تکرار می‌کند. در این شرایط، عمده‌ترین مداخله در شکستن تصورات قالبی، آموزش دادن است که آن خانواده یا جامعه‌ای را که باور‌های نادرست در آنها ریشه دوانده، با آموزش و آگاهی‌بخشی، متوجه نگرش اشتباه خود بکنیم.» به گفته این متخصص روانشناسی، در کنار این باور‌های فرهنگی، باید به معضلات اجتماعی و فشار‌هایی که افراد تحت تاثیر آن دچار سوءرفتار می‌شوند هم توجه کرد؛ عواملی مانند بیکاری، اعتیاد، بحران‌های اقتصادی، مشکلات زناشویی و... که نمی‌توانیم آنها را کتمان کنیم.

تجربه یکی از زنان دیگری که با «اعتماد» صحبت کرده، این موضوع را تایید می‌کند. «من سال‌ها پیش ازدواج کردم و دو فرزند دارم و تقریبا می‌توانم بگویم که یک روز خوش با همسرم نداشتم. هر بار با هر بحث ساده‌ای یا کار به زدوخورد می‌رسد یا از خانه قهر می‌کند و چند روز بی‌خبر و بدون خرجی، ما را رها می‌کند. وقتی هم که دعوا خیلی بالا می‌گیرد، خانواده‌اش هم در حمایت از او، با توهین و تحقیر مرا متهم می‌کنند. اما اصلا نمی‌توانم از او جدا شوم و حتی نمی‌دانم در صورت جدا شدن از او، چگونه باید زندگی کنم. خودم هم می‌دانم که ادامه دادن این زندگی اشتباه محض است، اما وابستگی‌ام به زندگی با او، مانع تصمیم‌گیری درست من می‌شود.» فرهمند، عامل دوم تاثیرگذار در ایجاد و پذیرش خشونت خانگی را، اختلالات شخصیتی و انفعال می‌داند و می‌گوید: «معمولا وجه اشتراک اکثر زنانی که مورد خشونت قرار می‌گیرند، انفعال آنهاست یا اینکه در دسته‌بندی افرادی با اختلال شخصیت وابسته قرار می‌گیرند که در این مورد، ممکن است میزان وابستگی به حدی باشد که گاهی افراد در تصور خودشان بر این باور باشند که حق طرف مقابل است که خشونت را علیه آنها اعمال کند. به هر حال، این موارد به قدری جدی است که بحث‌های تخصصی فراوانی در مورد آنها داریم. البته، عوامل دو سویه دیگری هم در این مورد وجود دارد که باعث می‌شود فرد در مقابل خشونت و بدرفتاری سکوت کند؛ از طرفی با اختلالات روانشناختی مانند افسردگی، اضطراب و...، معمولا امید و انگیزه در این افراد از بین رفته و همین موضوع، انفعال را بیشتر می‌کند و از طرف دیگر، خود خشونت باعث ایجاد افسردگی، اضطراب و در نتیجه انفعال می‌شود؛ هرچند گاهی فشار از طرف آزارگر، به حدی است که فرد خشونت‌دیده چاره‌ای جز انفعال نداشته باشد. در طرف مقابل و درمورد آزارگر هم با اختلالات روانشناختی مانند شخصیت‌های مرزی، خودشیفتگی، کنترل‌گری و حتی گاهی اختلال‌های جدی‌تر همراه با توهم و هذیان مواجه هستیم که درمان نشده و حتی در مواردی خود فرد هم از آن بی‌خبر است.»

چرا تصورات قالبی جامعه به افراد و گروه‌ها این‌قدر ریشه‌دار می‌شود؟

به گفته این متخصص روانشناسی سلامت، در یک پژوهش انجام شده در فرهنگ‌های مختلف نشان داده شده که در سنین کودکی، بین عزت نفس دختران و پسران تفاوتی وجود ندارد و به مرور زمان میزان این عزت نفس در زنان و مردان تفاوت پیدا می‌کند یا درمورد پرخاشگری گفته شده که تا حدود ۸ سالگی، بین دختر و پسر فرقی نیست و هر چه به سن ۱۵ سالگی نزدیک می‌شویم، خشونت در مرد‌ها مستقیم و در زن‌ها به صورت انفعالی شکل می‌گیرد. در این پژوهش به خوبی ثابت می‌شود جامعه یکسری رفتار‌ها را به صورت تصورات قالبی به افراد می‌آموزد. بنابراین آموزش، آگاهی و به چالش‌کشیدن باور غلط می‌تواند بسیاری از این تصورات نادرست را تغییر دهد. او با اشاره به این پژوهش می‌گوید: «موضوع اصلی مورد بررسی این است که چرا این باور‌های نادرست که ناشی از آموزش‌ها و تصورات قالبی جامعه به افراد و گروه‌هاست، این‌قدر قوی و ریشه‌دار می‌شود؟ در واقع باید بپرسیم چرا مرد آزارگر چنین باور‌ها و رفتار‌های ناهنجاری مانند خشونت، پرخاشگری، حس برتری و... را می‌پذیرد و به آن باور دارد؟»

براساس گزارش ایسنا در ۱۷ مهر ۱۴۰۲ به نقل از غلامرضا حاجتی، دبیر اجرایی سی‌ونهمین همایش سالانه انجمن علمی روانپزشکان ایران، طبق پیمایشی که در ایران انجام شده، ۶۰ درصد ایرانیان از وجود اختلال روان در خود اطلاع ندارند. چنین آماری این نگرانی را ایجاد می‌کند که شاید خود ما یکی از آن افراد مبتلا به اختلالات روانی باشیم یا اینکه در طول زندگی، با هر عنوانی با فردی مبتلا به یکی از این اختلالات مواجه شویم یا او را به عنوان شریک زندگی انتخاب کنیم. فرهمند، درباره راه‌های تایید سلامت روان افراد توضیح می‌دهد: «ما هیچ قانون یا راهکاری برای آگاهی از سلامت روان طرف مقابل خود نداریم که بخشی از آن هم مربوط به این است که اگر اختلال در فردی شناسایی شده باشد، باید محرمانگی اسرار درمان او حفظ شود، مگر در مواردی که بحث خطرساز بودن و آسیب جدی به خود فرد یا اطرافیان مطرح باشد. تنها موردی که می‌توانیم به آن تاکید کنیم، بحث آموزش است. یعنی افراد یاد بگیرند که به چه نشانه‌هایی در افراد یا سبک زندگی طرف مقابل خود توجه کنند و مشکلات را قبل از وابسته شدن شناسایی کنند؛ چون در بسیاری موارد وابستگی منجر به این می‌شود که افراد مشکلات طرف مقابل را نبینند. در این مورد هم تعقل فرد و کمک گرفتن از روانشناس یا مشاور موثر خواهد بود.»



مگر دیوانه‌ام که نزد روانشناس بروم

به گفته این متخصص روانشناسی بالینی، ما خوشبختانه در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که آگاهی و تحلیل موارد اینچنینی مثل گذشته سخت نیست و وقتی پدیده‌های روانشناختی، به درستی تحلیل و بررسی شده و در مورد آن آگاهی‌رسانی انجام شود، جامعه بالطبع به سلامت روان بیشتری دست پیدا می‌کند. بنابراین یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های اصلی برای رسیدن به جامعه‌ای که صلح و آرامش در آن جاری است، کار کردن بر زمینه سوءرفتار‌هایی است که در خانواده ایجاد می‌شود؛ در واقع پرداختن به اینکه خشونت، پرخاشگری، بدرفتاری و... بر اثر چه عواملی ایجاد شده‌اند، اهمیت بسیاری دارد و اینکه درک کنیم که آموزه‌ها و باور‌های فرهنگی تا چه میزان می‌تواند بر رفتار ما تاثیرگذار باشد و چطور می‌توانیم آنها را تغییر دهیم و اصلاح کنیم. از طرف دیگر، در مورد زنان خشونت‌دیده، آموزش مهارت‌هایی مانند ابراز وجود، مهارت حل مساله، کنترل فشار روانی، کمک در راستای تنظیم هیجانات و کنترل خشم فروخورده، درمان یا کنترل افسردگی، اضطراب و بیماری‌های ناشی از سرکوب احساسات مانند پرخوری عصبی، مشکلات گوارشی، بیماری‌های قلبی، درد‌های مزمن و... می‌تواند اثربخشی بالایی داشته باشد.

هر کدام از ما در طول زندگی با چالش‌ها، آسیب‌ها و الگو‌های رفتاری خاصی روبه‌رو بودیم که بی‌شک تاثیرات مشهود یا حتی ناشناحته‌ای بر سلامت روان و شخصیت ما داشته‌اند. برخی از آنها را می‌توانیم به نام ویژگی‌ها و خصوصیات اخلاقی برشماریم و در خود و دیگران بپذیریم، اما برخی عادت‌های رفتاری یا اختلالات روانشناختی، ممکن است آسیب‌های فراوانی به خودمان و دیگران وارد کند. در این میان، بسیار شنیده‌ایم که افرادی که به مشکلات رفتاری یا روانی برمی‌خورند، در مقابل پیشنهاد مراجعه به روانشناس و مشاور می‌گویند: «من سالمم؛ مگر دیوانه‌ام که نزد روانشناس بروم.» از طرفی، امروز با گسترش اطلاعات و آگاهی‌رسانی‌ها، دیگر منطقی نیست که وقتی تحت آزار قرار می‌گیریم یا خودمان آزاررسان هستیم، بگوییم: «نمی‌دانستیم.» با توجه به نمونه‌های فراوانی که از رفتار‌های آسیب‌زننده یا قانون‌شکنی که هر کدام از ما در خود یا اطرافیان‌مان دیده‌ایم، به نظر می‌رسد که دیگر زمان نصیحت ریش‌سفیدان در امور خانوادگی یا اختلالات روانشناختی گذشته و ضرورت دارد، در این موارد هم، مانند موارد دیگر -مثل خرید ملک یا ماشین، خدمات زیبایی، خدمات گردشگری یا سایر امورات روزمره- برخورد کنیم و از مهارت کارشناسان و متخصصان بهره ببریم تا قدمی به سمت زندگی خانوادگی و اجتماعی سالم برداریم؛ قدمی که هر چند کوچک باشد، اما نمود آن در طول زمان بسیار گسترده خواهد بود.

شیما قوشه: بزرگ‌ترین مساله سکوت زنان در خشونت خانگی، ناتوانی از اثبات خشونت است و وقتی نتوانند اثبات کنند، ممکن است با بحران‌های بیشتری مواجه شوند یا حتی خشونت از طرف مرد آزارگر چند برابر شود. این موضوع هم ناشی از نبود قانون حمایتی خاص درمورد خشونت خانگی است، درواقع مکانیزم‌های حمایتی ویژه از زنان در این موارد وجود ندارد.

رضا فرهمند: معمولا وجه اشتراک اکثر زنانی که مورد خشونت قرار می‌گیرند، انفعال آ‌نهاست یا اینکه در دسته‌بندی افرادی با اختلال شخصیت وابسته قرار می‌گیرند که در این مورد، ممکن است میزان وابستگی به حدی باشد که گاهی افراد در تصور خودشان بر این باور باشند که حق طرف مقابل است که خشونت را علیه آنها اعمال کند.

دیگر خبرها

  • حمایت از طرح‌های اشتغال‌زایی روستایی در همدان
  • اعطای ۱۲ هزار و ۴۸۱ وام و تسهیلات اشتغال‌زایی در آذربایجان‌غربی
  • قرن بیست و یکم قرن گردشگری
  • تصاویر باورنکردنی از خشونت علیه زنان
  • نامگذاری روزی به نام سروستان گامی برای اعتلای این شهر است
  • طرح توانمندسازی و کارآفرینی مردم پایه در دشتستان اجرا می‌شود
  • هدایت نقدینگی به‌سمت صنایع پایین‌دست نفت، اشتغال‌زایی و سودآوری به‌ همراه دارد
  • مرغداری ۲۰ هزار قطعه‌ای در نمین به بهره برداری رسید
  • خشونت علیه زنان در خانه / زنان چه کنند؟
  • صادرات بیش از ۵ میلیون دلار کالا از تعاونی‌های شهرستان کاشان